محمد رسول الله : نوری که به حیات جاویدان رهبری می کند

مشخصات کتاب

سرشناسه:عصام رودسری، عبدالله، 1334 -

عنوان و نام پديدآور:محمدرسول الله: نوری که به حیات جاویدان رهبری می کند:اخبار و بشارات رسولان و پروردگار به ظهور با جلالت محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم در صحف انبیاء در تورات و انجیل/ اثر عبدالله عصام رودسری.

مشخصات نشر:ساری: انتشارات الحاوی، 1403.

مشخصات ظاهری:549ص.

شابک:978-622-91833-5-9

وضعیت فهرست نویسی:فیپا

عنوان دیگر:نوری که به حیات جاویدان رهبری میکند.

عنوان دیگر:اخبار و بشارات رسولان و پروردگار به ظهور با جلالت محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم در صحف انبیاء در تورات و انجیل.

موضوع:محمد (ص)، پیامبر اسلام، 53 قبل از هجرت - 11ق. -- تفاسیر مسیحی

موضوع : Muhammad, Prophet -- Christian interpretations

موضوع: محمدبن حسن (عج)، امام دوازدهم، 255ق. - -- تفاسیر مسیحی

موضوع : Muhammad ibn Hasan‪‪‪,

Imam XII -- Christian interpretations

موضوع : مهدویت -- آموزه های کتاب مقدس

‪Mahdism -- Biblical teaching

منجی موعود -- اسلام

Messiah -- Islam

رده بندی کنگره : BP24/7

رده بندی دیویی : 297/93

شماره کتابشناسی ملی : 9959682

اطلاعات رکورد :فیپا

کتابشناسی :

ویراستار دیجیتالی:محمد منصوری

ص: 1

مقدمه:

نگارنده این اثر شریف و گرانقدر را که درخصوص ظهور با جلالت و با عظمت محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم، به زبان رسولان پروردگار در صحف انبیاء الهی در کتاب مقدس یعنی مجموعه تورات و انجیل است را تقدیم می نماید به وجود مقدس و مطهر حضرت زینب سلام الله علیها و امیدوار است تا شفاعت آن بانوی با عظمت در دنیا و آخرت نصیب او و همه عزیزان او و همه اهل ایمان باشد آمین یا رب العالمین.

خادم آستان حضرت علامه امینی رحمه الله علیه

عبدالله عصام رودسری

ص: 2

مقدمه:

این کتاب شریف درواقع گزیده اخبار پیامبران الهی در ظهور باجلالت برترین و بالاترین و آخرین پیامبران الهی و اوصیاء معصوم آن حضرت و ظهور باجلالت آخرین معصوم الهی از ذریه حضرت ابراهیم یعنی وجود مقدس حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و اخبار در رجعت مقدسین و وراثت زمین به اهل ایمان است، امید است ذات اقدس الهی جل جلاله به حق همه مقدسین درگاه خود و در صدر همه آنها محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم در ظهور وعده خود به مقدسین عالم، در برقراری عدل و عدالت در جهان و پایان دادن به ظلم و جور و عدوان تعجیل فرموده و ما را از منتظران ظهور آن حضرت قرار دهد. آمین یا رب العالمین

خادم آستان علامه امینی رحمه الله علیه

عبدالله عصام رودسری

ص: 3

مقدمه این کتاب شریف را به برگزیده از گفتگوی مولاناالمظلوم حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلاف التهیه و الثناء با بزرگان شریعت حضرت موسی و حضرت عیسی در رابطه با موضوع کتاب یعنی بشارات به ظهور برترین و بالاترین و آخرین انبیاء الهییعنی وجود مقدس حضرت محمد و آل محمد علیه و آل و سلم و عجل فرجهم قرار می دهیم و سپس به صحف انبیاء الهی مراجعه و کلام آنها را از اسفار عهد عتیق و جدید از کتاب مقدس، چاپ لندن در سالهای (1875 و 1856) نقل می نمائیم.

مشروح روایت حضرت رضا علیه السلام در کتاب شریف عیون اخبار الرضا موجود است و ما در این بخش من باب تبرک و تیمن مباحثه مستدل و شیوا ثامن الائمه امام هشتم حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیه و الثنا را با اعلم علما نصرانی (ترجمه از ص 154 به بعد از کتاب عیون اخبار الرضا) بیان می کنیم و امید واریم که طالبان راه و نور خداوند جل جلاله بتوانند آن حقیقتی را که خداوند به آن وعده کرده و به جهان فرستاده دیده و افتخار پیروی از دین پیامبر آخر الزمان صلی الله عیله و اله و سلم را داشته باشند و در قیامت از خاسرین نباشند انشاء الله (نقل از آیه 14 سوره آل عمران).

حضرت رضا علیه السلام پس از اینکه به عالم نصرانی (مسیحی) قول دادند که جمیع دلائل مبارکشان از کتاب خود ایشان باشد جاثلیق پرسید :

ص: 1

جاثلیق: چه می فرمایند راجع به نبوت عیسی و انجیل کتاب آسمانی او،آیا چیزی از این ها را انکار می فرمایید ؟ حضرت رضا علیه السلام:من به نبوت عیسی و انجیل و آن بشارت ها که انجیل به نبوت یک پیامبر و پیدایش او بعد از عیسی داده اقرار می نمایم و هر عیسایی را که به نبوت و پیامبری محمد و کتابش اقرار نکرده و امتش را به آمدن او بشارت نداده باشد انکار می نمایم. جاثلیق: مگر برای اثبات احکام ، نیازمند به دو گواه عادل نیستیم؟

حضرت رضا علیه آلاف التحیه و الثنا : البته.

جاثلیق: پس دو گواه عادل برای نبوت محمد (ص) از کسانی که مورد قبول نصاری باشند اقامه فرموده و در ضمن همین سوال را از غیر ملت ما هم بفرماید.

امام علیه السلام فرمودند : اکنون که منصفانه عمل کردی ای نصرانی ، آیا گواهی کسیکه در نزد مسیح عادل باشد را می پذیری؟

جاثلیق گفت : آن گواه عادل کیست؟

حضرت فرمودند: درباره یوحنای دیلمی چه عقیده ای داری؟

جاثلیق: آفرین ، آفرین از کسی نام بردی که در نزد حضرت مسیح بهترین مردم است.

امام علیه السلام : آیا در انجیل نوشته نیست که یوحنا گفت :

ص: 2

(که حضرت مسیح مرا خبر داد به دین محمد عربی و نیز به ظهور او بشارت داد) و حوارین هم به آمدن حضرت بشارت دادند و تمام به نبوت او ایمان آوردند؟

جاثلیق: آری این مطالب را یوحنا از حضرت عیسی نقل کرده است یعنی بشارت داده به آمدن پیامبری و نیز جانشین او ولی خصوصیات (یعنی)نام و نشان آن شخص را بیان نکرده و نامی از او نبرده تا درست ایشان را بشناسیم

امام علیه السلام فرمودند: اگر کسیکه کاملا انجیل را می داند عین عبارت حضرت مسیح را که مژده به حضرت محمد و اهل بیت و وصی او (صلوات الله اجمعین) و امت او داده برای شما بخواند ایمان می آوری؟

جاثلیق:خوب فرموده اید البته قبول دارم و می پذیرم.

امام علیه السلام : روی مبارک خود را به نسطاس رومی کرده و فرمودند که سفر سوم انجیل را حفظ داری ؟

نسطاس عرض کرد: حفظ ندارم

پس حضرت رضا علیه السلام عالم یهودی (راس الجالوت ) را مورد خطاب قرار داده فرمودند :آای تو انجیل را خوانده ای؟

ص: 3

عرض کرد : آری خوانده ام.

امام علیه السلام فرمودند: سفر سوم انجیل را در نظر بگیر تا برایت بخوانم پس اگر درآنجا نامی از محمد و اهل بیت و امتش بود گواهی بده و اگر نامی نبود گواهی مده (سپس حضرت رضا علیه آلاف التحیه و الثنا شروع به قرائت سفر سوم انجیل نموده تا به جایی رسیدند که در آن موضع نام حضرت محمد صلی الله علیه و اله و سلم ذکر شده بود سپس حضرت در همان جمله ایستاده و فرمودند .

ای نصرانی از تو می پرسم و تو را به جان مسیح و مادرش سوگند می دهم که آیا من انجیل را می دانم و عالم به آن هستم؟

جاثلیق عرض کرد: آری کاملا آشنا با انجیل و دانش آن می باشید .

حضرت رضا علیه آلاف التحیه و الثنا در پایان قرائت چند سفر دیگر از انجیل، از این عالم سوال می فرماید ای نصرانی چه می گویی در این سخنان که گفتار حضرت عیسی بن مریم است که اگر گفتار انجیل را تکذیب کنی همانا موسی و عیسی را تکذیب کرده ای و هر گاه انکار انجیل کنی قتل و کشتن تو واجب می شود زیرا تو انکار پروردگار و پیامبرت را کرده ای .

جاثلیق : آنچه را که برای من از انجیل آشکار فرموده اید انکار نمی کنم بلکه اقرار دارم

ص: 4

حضرت رضا علیه السلام روی مبارک خود را به حضار نمود و فرمودند شما شاهد باشید اقرار اورا سپس حضرت روبه جاثلیق فرموده و پرسیدند هر چه دلت می خواهد از من بپرس.

جاثلیق : خبر دهید مرا از یاران حضرت عیسی که چند نفر بودند و دانشمندان انجیل چند نفرند؟

امام علیه السلام فرمودند:بر دانا وارد شدی و به دانشمند رسیدی اما یاران حضرت عیسی دوازده نفر بودند و برترین آنها الوقا بود ولی علما نصارا سه نفر بودند یوحنای اکبر که در اج ساکن بود و یوحنای ثانی که اهل قرقیسا بود و یوحنای دیلمی که زجار بود و در پیش همین یوحنا است نام پیامبر و اهل بیت و امتش و هم او است آن کسی که امت عیسی و بنی اسرائیل را بظهور خاتم الانبیاء حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم ) بشارت داد سپس به جاثلیق فرمود که ای نصرانی من ایمان به همان عیسایی دارم که به حضرت محمد ( صلی الله علیه و آله و سلم ) ایمان آورد و هیچ خرده گیری نیز به عیسی شما (یعنی آن عیسی که شما به زعم خود او را خدا می دانید نه پیامبر خدا!) ندارم جز اینکه او در نماز کاهلی می کرد و روزه نمی گرفت .

ص: 5

جاثلیق : بخدا قسم که علم و دانش خود را تباه و فاسد کرده و با این سخنان ضعف، نا توانی خود را آشکار نمودید چون من با خود فکر می کردم که شما داناترین و دانشمندترین مسلمانان هستید .

حضرت فرمودند به چه جهت ؟

جاثلیق گفت : به جهت اینکه شما فرمودید عیسی کم نماز می خواند و روزه نمی گرفت و چنین نسبت های ناروایی را به حضرت عیسی داده اید و حال آنکه همه می دانند که هیچگاه نمازو روزه حضرت عیسی ترک نشده و همیشه شبها بیدار و دوران زندگی خود را به عبادت پروردگار سپری کرد !

حضرت رضا علیه السلام فرمودند : عیسی برای کی روزه گرفت و برای کی نماز می خواند، در این قسمت روایت ، راوی می گوید که دیدم رنگ جاثلیق تغییر کرد و گویی زبانش بند آمد و لذا در پاسخ حضرت ساکت ماند .

حضرت فرمودند از تو سوال دیگری دارم ای نصرانی .

جاثلیق گفت : بپرسید اگر بدانم جواب می دهم

حضرت رضا علیه السلام فرمودند : آیا قبول نداری که حضرت عیسی به فرمان خداوند متعال مردگان را زنده می کرد؟

ص: 6

جاثلیق گفت : از این جهت انکار ندارم که هر کس مردگان را زنده کند و پیس ها را شفا بخشد پروردگاری است که سزاوار پرستش است .

حضرت رضا علیه السلام فرمودند : یسع هم مانند عیسی بود در انجام کارهای خارق العاده، بر روی آب راه می رفت و مرده را زنده می کرد و کور مادر زاد را شفا می داد و برص را معالجه می کرد و اما امت و پیروانش او را خدا نمی دانستند و جز خدای عز و جل کسی را پرستش نکردند و حزقیل پیامبر نیز مانند عیسی علیه السلام معجزاتی داشت ، سی و پنج هزار مرده را پس آنکه از مرگ ایشان شصت سال گذشته بود زنده کرد پس حضرت متوجه راس الجالوت شده و به او فرمودند : ای راس الجالوت آیا تو در تورات خوانده ای که این سی و پنج هزار نفر را بخت النصر در جنگ بیت المقدس از جوانان بنی اسرائیل انتخاب کرده و با خود به بابل برد و در همانجا نابود شدند و خداوند متعال آنها را زنده کرد این داستان در تورات ذکر شده هر کس از شما انکار کند تورات را انکار کرده است !

راس الجالوت گفت : ما این داستان را شنیده و شناخته ایم .

امام علیه السلام فرمودند : راست گفتی ای یهودی .

سپس حضرت فرمودند: اکنون این سفر از تورات را در نظر بگیر تا برایت بخوانم امام شروع به خواندن تورات نمود به نحوی که دانشمند یهودی مضطرب شده و بحرکت در آمد و از

ص: 7

قرائت آن حضرت تعجب کرده ! سپس حضرت رو به نصرانی کرده و فرمودند : ای نصرانی آیا این سی و پنج هزار نفر پیش از عیسی بودند یا عیسی پیش از آنان بود ؟

جاثلیق گفت : بلکه آنان پیش از عیسی بودند.

سپس حضرت فرمودند : بعد از حضرت عیسی گروهی از قریش خدمت پیامبر اسلام آمده از آن حضرت خواستند تا مردگانشان را زنده کند رسول خدا حضرت علی بن ابی طالب علیه صلوات الله الملک الاکبر را با آنان به گورستان فرستاد و فرمود با این گروه به گورستان برو و مردگان ایشان را با صدای بلند بخوان و به آنان بگو ای فلانی و ای فلانی ،محمد رسول خدا (صلی الله علیه و سلم) به شما امر می کند که به اذن خدا از جای خود برخیزید ، پس امیر المومنین به همین طریق عمل نمود و تمام مردگان آنان سر از خاک برداشته به نحوی که خاک از سر و صورتشان می ریخت و قریش کاملا از چگونگی حال و گرفتاری آنان سوال کردند و آنها گفتند در این روز ها پیامبری به نام محمود مبعوث و برانگیخته شده ای کاش ما او را درک می کردیم و به او ایمان می آوردیم...

سپس حضرت رضا علیه السلام فرمودند:که پیامبر اسلام کور را بینا کرد و پیس را شفا داده و دیوانه را معالجه کرده و در حالیکه چهارپایان و پرندگان و جنیان و شیاطین با او سخن می گفتند ما او را خدا ندانستیم و پرستش جز خدای عزوجل نکردیم ، ما امثال

ص: 8

اینگونه معجزات را برای هیچ یک از انبیاء الهی انکار نمی کنیم و حال آنکه شما عیسی را در نتیجه همین معجزات خدا می دانید سپس چرا یسع و حزقیل را خدا نمی دانید .

با این که خوارق عادات و معجزاتی که از عیسی سر می زد نظیر مرده را زنده کردن و سایر معجزات در ایشان نیز بود یا گروهی از بنی اسرائیل از ترس مرض وبا از شهر های خود فرار کرده و تعداد آنها هزار نفر بود اما فرمان الهی رسید تمام آنها در ساعت معینی جان سپردند ساکنین این قریه که این جریان را دیدند دیواری در اطراف آنان کشیده و آنها به همان حال بودند تا پیامبری از پیامبران بنی اسرائیل از ایشان عبور کرده و از کثرت استخوان های پوسیده تعجب نموده و در حال از خداوند تبارک و تعالی و به وی وحی شده که آیا مایلی که آنها را زنده گردانم تا ایشان را انذار کنی عرض کرد آری مایلم پس به آن پیامبر خطاب شد آنها را صدا کن تا زنده شوند آن رسول فریاد زد : ای استخوانهای پوسیده بلند شوید به فرمان خدای عزوجل تمام از جای خود برخاسته در حالیکه خاک از سر و روی ایشان می ریخت و پیامبر دیگر حضرت ابراهیم خلیل الرحمن است که چهار مرغ را گرفته قطعه قطعه نمود و با هم مخلوط کرد و هر قسمتی را بر فراز کوهی نهاد و سپس به اسم آنها را فراخوانده این اجزاء به هم در آمده و به صورت کامل به سوی حضرت ابراهیم پرواز کردند . دیگر پیامبر حضرت موسی بن عمران است که با هفتاد نفر از برگزیدگان بنی اسرائیل به کوه طور رفتند ، در آنجا به موسی بن عمران پیشنهاد کردند که تو خدای را دیده ای به ما نشان بده پس حضرت موسی به ایشان گفت من هم خدا را

ص: 9

ندیده ام پس ایشان گفتند که ما هرگز به تو ایمان نمی آوریم مگر اینکه خدای را به ما نشان بدهی پس در حال صاعقه ای آمده و همه آنان را از بین برد پس حضرت موسی بن عمران تنها ماند سپس عرض کرد پروردگارا من هفتاد نفر از بنی اسرائیل را برگزیدم و با آنها به اینجا آمده ام پس چگونه برگردم و جواب قوم خود را چه بگویم مسلم آنها این خبر را تصدیق نخواهند کرد اگر در نظر داشنی ایشان را نابود کنی بهتر این بود که پیش از این هلاک می شدند و آیا به واسطه کارهای ناشایسته مردمان نادان ما را نابود می کنی ؟پس خدا آنان را پس از مرگشان زنده کرد .

سپس حضرت فرمودند: آنچه را گفتم قدرت بر آنکار آن نداری زیرا که تورات و انجیل و زبور و قرآن به این داستانها گواه و شاهدند پس اگر قرار باشد هر کسی مرده را زنده و یا نابینا را بینا و یا پیس را شفا و یا دیوانه را هشیار کند پس چرا تنها عیسی را خدا می دانید چه می گویی در این مورد ای یهودی؟

جاثلیق گفت: سخن سخن شما است گفتار شما را تصدیق می کنم و اقرار می نمایم به اینکه خدایی جز خدای یکتا نیست سپس حضرت رضا علیه السلام متوجه راس الجالوت شده و فرمودند : توجه به سخنان من داشته باش ترا سوگند می دهم به 10 معجزه ای که بر حضرت موسی بن عمران نازل شده که آیا در تورات خبری از محمد و امتش خواندهای که چنین باشد :

ص: 10

(هنگامیکه امت بعدی بیایند پیروان کسی باشند که سوار شتر شود و امتش پروردگار را با جد و جهد تسبیح و تنزیه کنند و در عبادتگاهی نو و تازه، که باید بنی اسرائیل به ایشان وملک ایشان پناه آورند تا آرامش خاطر داشته باشد به واسطه ایشان زیرا که در دست ایشان شمشیرهایی است که با آن شمشیرها از مردمان گمراه ومنحرف در اطراف جهان انتقام می کشند) آیا در تورات اینطور نوشته شده یا نه؟

جاثلیق گفت آری همینطور من در تورات دیده ام که نوشته بود.

سپس حضرت فرمودند ای نصرانی علم و دانش تونسبت به کتاب اشعیا در چه پایه است.

جاثلیق: کاملا میدانم بطوریکه حرف به حرف آنرا دانایم حضرت به راس الجالوت و جاثلیق فرمودند که در کتاب اشعیا خوانده اید که می گوید : (ای گروه گویا می بینم کسی را که می آید سواربرالاغ است لباسی از نورپوشیده و می بینم کسی را می آید که بر شتر سوار است نور او مانند نور ماه میدرخشد).

راس الجالوت و جاتلیق تصدیق می کنیم که اشعیا چنین فرموده است.

امام علیه السلام فرمودند: ای نصرانی در انجیل خوانده ای که عیسی می فرماید (من به سوی پرودگار شما و پروردگار خودم خواهم رفت و پس از من فارقلیط می آید واوست کسیکه به پیامبری من گواهی می دهد. همچنانکه من از برای او گواهی دادم واوست که

ص: 11

از برای شما هرچیز را تفسیر کند و اوست که امتها را رسوا کند و ستونهای کفر و شرک را درهم شکند).

جاثلیق : آنچه را که از انجیل خواندید قبول داریم و درست است حضرت رضا علیه السلام: آیا اینهایی که من خواندم درانجیل ثابت است .

جاثلیق: آری ثابت است.

امام علیه السلام: ای جاثلیق می توانی یمن بگویی این انجیل درچه عصر و زمانی ناپدید شده و چه زمانی پیداشده و چه کسی این انجیل را برای شما وضع کرد.

جاثلیق : ما فقط یکروز انجیل را ناپیدا دیدیم و بعد آن را تر و تازه پیدا کردیم و یوحنا و متی این انجیل را برای ما آوردند.

امام علیه السلام فرمودند: شما اطلاعی از انجیل و دانشمندان انجیل در دست ندارید زیرا اگر اینطور است که شما می گوئید پس چرا درباره انجیل اختلاف دارید و حال آنکه نباید این اختلاف در میان شما باشد.

همانا در این انجیل که در دسترس شماست اختلاف واقع شده و حال آنکه اگر این همان انجیل عهد اول بود. در آن اختلافی نبود و اکنون من راز آن را به تو می گویم تا بدانی، پس بدان چونکه انجیل عهد اول ناپدید شد فرقه نصرانیان بگرد دانشمندان خود جمع

ص: 12

شده به ایشان گفتند که عیسی بن مریم کشته شده و ما نیز انجیل خود را گم کرده ایم. شما هم که دانشمندان ما هستید در پیش شما از انجیل چیست؟

الوقا و مرقابوس که از دانشمندان آنان بودند به آنها گفتند که انجیل در سینه های ما ثبت است و ما سفر به سفر آنرا برای شما از سینه بیرون می آوریم و لهذا غمگین و افسرده نباشید و عبادتگاهها را خالی نگذارید که هماناما برای فرد فرد شما به زودی انجیل را تلاوت می کنیم تاتمام انجیل را جمع آوری کنیم از این پس الوقا (لوقا) و مرقابوس(مرقس) یوحنا و متی با هم نشستند و این انجیل را برای شما پس از ناپدید شدن انجیل اول وضع کردند. در حالی که این چهار تن شاگرد شاگردان اولیها بودند آیا دانستی اینهایی را که گفتم؟

جاثلیق: مطالبی را که شما فرمودید تا کنون نمیدانستیم واکنون برای ماروشن شد و از برکت علم و دانش شما نسبت به انجیل چیزهایی شنیدیم که قلب من به حق بودنش گواهی میدهد و مامایلیم بیشتر از این بفهمیم. حضرت رضا علیه آلاف التحیه والثنا فرمودند: شهادت و گواهی این گروه در نزد تو چطور است. جاثلیق: صحیح و درست است زیرا که اینان دانشمندان برجسته اهل انجیل می باشند و بهرچه گواهی دهند حق است و درست امام علیه السلام روی مبارک خود را به حضار مجلس نموده فرمودند: تمام شما گواه باشید.

ص: 13

حضار گفتند، همه ما شاهدیم!

پس امام علیه السلام شروع به صحبت فرمودند:

ای جاثلیق ترا به حق عیسی و مادرش سوگند می دهم آیا میدانی که متی گفت که: (مسیح بن داوود بن ابراهیم بن اسحاق بن یعقوب بن یهودا بن حضرون است) و نیز مرقابوس راجع به حسب و نسب عیسی گفته است: (عیسی بن مریم کلمه خداست که در پیکر آدم حلول و نفوذ کرده و بعد انسان شده است) و نیز الوقا گفته است که (عیسی بن مریم و مادرش هردو انسانند از گوشت و خون یس درآن دو روح القدس وارد شده) و تو ای نصرانی اعتقاد داری که عیسی برخودش گواهی داده وفرموده است ای گروه حوارئین بآسمان نمی رود مگر کسی که از آسمان فرود آمده و مگر آنکس که بر شتر خاتم الانبیا سوار شود زیرا که او هم به آسمان میرود و هم فرود می آید. در این سخن چه خواهی گفت؟

جاثلیق: این گفتارهم قابل انکار نیست زیرا که اینها از گفتار حضرت عیسی می باشد.

امام علیه السلام پس شهادت سه دانشمند بزرگ الوقاومرقابوس ومتی را راجع به آنچه نسبت به عیسی گفتند چگونه پاسخ میدهی؟

جاثلیق: برعیسی تهمت و دروغ بسته اند.

ص: 14

حضرت رضا علیه آلاف التحیه والثنا روی مبارک خویش را به حضار مجلسی نموده و فرمودند: بخاطر دارید که جاثلیق ایشان را پاک دانست و گفت ایشان دانشمندان و علما، انجیل هستند و حرفشان درست است.

جاثلیق: ای عالم و دانشمند عالیقدر مسلمانان از شما تقاضا دارم مرا نسبت به گفته های ایشان معاف دارید.

حضرت رضا علیه السلام فرمودند: ما ترا معاف کردیم هرچه دلت میخواهد از ما بپرس؟

جاثلیق: من مغلوب ومحکوم شدم بحق حضرت مسیح من خیال نمی کنم در میان دانشمندان مسلمان عالمی و دانشمندی مثل و مانند شما باشد اجازه بفرمائید دیگران از شما بپرسند که من تسلیم شما هستم. حضرت رضا علیه السلام : روی مبارک خویش را به راُس الجالوت نمود و فرمود تو از من سئوال می کنی یا من از تو سئوال کنم؟

رأس الجالوت: من از شما سئوال می کنم ولی اگر شما از غیر تورات و انجیل وزبور یا صحف ابراهیم و موسی دلیلی بیاورید از نظر من پذیرفته نخواهد بود. حضرت رضا علیه آلاف التحیه والثنا فرمودند: جز آنچه که تورات بزبان موسی از آن سخن گفته و آنچه انجیل به زبان عیسی و آنچه زبور به زبان داوود حرف زده است دلیل و برهانی از من مپذیر.

ص: 15

رأس الجالوت از کجا نبوت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم)را ثابت میکنی؟

امام علیه السلام : گواهی داده اند به نبوت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، موسی بن عمران، عیسی بن مریم، و داوود خلیفه خدای عز و جل در روی زمین!

راس الجالوت : قول موسی را که به نبوت حضرت محمد گواهی داده بر من ثابت بفرمائید.

امام علیه السلام: ای مرد یهودی آیا میدانی که موسی سفارش کرد بنی اسرائیل را و به آنان فرمود.

(که به زودی پیامبری از برادران شما خواهد آمد او را بپذیرید و تصدیق کنید و گفتار و سخنانش را بپذیرید)و این را میدانی که برای بنی اسرائیل برادری نبود مگر از فرزندان اسماعیل و اگر تو نسبت قرابت بین اسماعیل واسرائیل را بدانی وبشناسی که نسبت آندو از طرف ابراهیم خلیل است مطالب کاملا روشن میشود.

راس الجالوت: درست است، این سخنان موسی بن عمران است و نمیتوانم رد کنم لذا میپذیرم.

امام علیه السلام فرمودند: آیا از برادران اسرائیل پیغمبری غیر از محمد به سوی شما آمده است رأس الجالوت عرض کرد: خیر، غیر از ایشان کسی نیامده است. امام علیه السلام فرمودند: این گفتار را درست و صحیح می دانی؟

ص: 16

رأس الجالوت قبول دارم ولی میخواهم این معنی را از تورات بیشتر روشن بفرمائید.

امام علیه السلام:آیا انکار می کنی این قسمت تورات را که میگوید. نور از کوه سینا آمد و برای ما از طرف کوه ساعیردرخشید و از کوه فاران آشکار شد!

رأس الجالوت: این سخنان را می دانم اما ازمعنی وتفسیر آن درست آگاه نیستم.

حضرت رضا علیه السلام فرمودند:من ترا کاملا آگاه می کنم، مراد از نوریکه از طرف کوه طور آمد همان وحی خداوند است برموسی بن عمران در طور سینا ومراد ازنورکوه ساعیر همان وحی است که در آن کوه بر حضرت عیسی نازل شد ومراد از کوه فاران همان کوههایی است که تا مکه یکروز راه است و بقول تو وهم دینان تو در تورات اشعیا نبی چنین گفته است که:" دو سوارا دیدم که زمین برایشان نوری داد یکی از آن دو برالاغی و دیگری بر شتر سوار بودند" بگوئید ببینم شترسوارکی بود و مراد از الاغ سوار کیست؟ راس الجالوت من اطلاعی ندارم لطفا شما بفرمائید تا آگاه شویم.

امام علیه السلام فرمودند: مراد از الاغ سوار عیسی ومراد از شتر سوار حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است. آیا این در تورات نیست؟

رأس الجالوت: چرا در تورات چنین ثبت است و من قبول دارم.

حضرت رضا علیه السلام فرمودند: بگوئید ببینم حیقوق پیغمبر را می شناسی ؟

ص: 17

رأس الجالوت: آری، او را می شناسم. امام علیه السلام فرمودند: حیقوق می گوید چنانکه در کتاب شما هم چنین است که "خداوند از کوه فاران با آیات آمد و آسمانها از تسبیح احمد و امتش پر شد و سپاهیان او در دریا حرکت می کنند آنچنانکه در خشکی حرکت می کنند. پس از خراب شدن بیت المقدس با کتابی جدید بیاید" که مراد از آن کتاب قرآن است، آیا این مطلب را می دانی و ایمان می آوری؟ رأس الجالوت: آری حیقوق پیغمبر این سخن راگفته و گفته او را انکار نمی کنم.

امام علیه السلام فرمودند: شما زبور را خوانده اید و میدانید که داوود پیامبر در زبورش چنین فرموده است :"خدایا کسی را مبعوث کن که سنت را بپا دارد. پس از آنکه دچار فترت شد آیا غیر از محمد پیغمبری را سراغ داری که پس از دوران فترت اقامت سنت کند؟

رأس الجالوت درست است این قول داوود است و ما آنرا می دانیم و انکار هم نمی کنیم ولی مراد از این پیغمبر که اقامه سنت کند عیسی بی مریم است و دوران او دوران فترت است.

حضرت رضا علیه السلام فرمودند:همانا حضرت عیسی که با سنت موسی مخالفتی نکرده زیا سنت عیسی همان سنت موسی بن عمران بود تا زمانی که خداوند او را به سوی خود برد و در انجیل نوشته شد که :" این بره میرود و پس از او فارقلیطا می آید و بارها را سبک

ص: 18

می کند و برای شما همه چیز تفسیر می کند و آنچنانکه من برای او گواهی می دهم او نیز برای من گواهی می دهد من برای شما امثال آوردم و او برای شما تأویل این امثال را می آورد" آیا این سخنان درانجیل هست و شما ایمان دارید وقبول میکنید؟

- رأس الجالوت : چنین است که می فرمائید منهم قبول دارم!

حضرت رضا علیه السلام فرمودند: از شما می پرسم از پیامبر خودتان

رأس الجالوت : بفرمائید بپرسید:

امام علیه السلام: دلیل تو بر ثبوت نبوت حضرت موسی چیست؟

رأس الجالوت حضرت موسی با معجزاتی آمد که پیامبران پیشین آن معجزات را نیاوردند !

حضرت رضا علیه السلام: مثلا چه معجزه ای را موسی آورد که انبیاء دیگر آن را نیاوردند؟

رأس الجالوت: مانند شکافتن دریا، اژدها شدن عصا، زدن عصا به سنگ و جاری شدن دوازده چشمه آب از آن، دست در گریبان بردن وید بیضاء نشان دادن ومعجزات دیگری که دیگران قدرت انجام آنرا نداشتند.

ص: 19

حضرت رضا علیه السلام فرمودند: راست گفتی معجزات موسی همین ها بود که بیان کردی و مردم از آوردن آنها عاجز بودند، اکنون بگو ببینم قبول داری که هرکس معجزاتی بیاورد که مردم از آوردن امثال آن عاجز باشند. بر شما واجب است که او را تصدیق کنید؟

راس الجالوت: چنین نیست زیرا که موسی بن عمران بواسطه قرب و منزلتش در پیشگاه خداوند بی مثل و مانند بود. بنابراین برما لازم نیست که هر کسی که ادعای نبوت کرد او را بپذیریم مگر اینکه مانند موسی بن عمران معجزاتی داشته باشد.

حضرت رضا علیه السلام: پس چطور پیامبران پیش از موسی را پذیرفتید در صورتیکه آنان نه دریا را شکافتند و نه دوازده چشمه آب از سنگ جاری کردند و نه معجزه عصا و ید بیضا مانند موسی بن عمران داشتند.

رأس الجالوت: بشما عرض کردم هرگاه که برنبوتشان نشانه وعلامتی آورند که مردم از آوردن آن نشانه ها عاجز باشند اگر چه معجراتشان مانند معجزات حضرت موسی نباشد برما لازم است که نبوتشان را تصدیق و امضا کنیم.

امام رضا علیه السلام فرمودند: چه چیز ترا مانع میشود از اینکه اقرار به نبوت حضرت عیسی کنی که حضرت عیسی مردگان را زنده کرد و پیسها را شفا داد و از گل شکل پرنده درست کرد و در آن به فرمان خداوند دمید و بلافاصله آن گل به صورت پرنده ای شده و پرواز کرد.

ص: 20

رأس الجالوت :میگویند عیسی اینکارها را کرد ولیکن ما که ندیدیم؟

حضرت رضا علیه السلام فرمودند: آیا شما معجزات حضرت موسی را دیده اید؟ مگر نه اینست که معجزات حضرت موسی را از افراد مورد اطمینان شنیده ای.

راس الجالوت: چنین است که میفرمائید:

رأس الجالوت در جواب مانده و جواب نداد.

آنوقت حضرت رضا علیه آلاف التحیه والثنا فرمودند: همینطوراخبار متواتر هم رسیده است که عیسی بن مریم چنین و چنان کرد چرا با همین خبرهای شنیده شده موسی را تصدیق می کنید ولی عیسی بن مریم راتصدیق نمی کنید؟

راسی الجالوت در جواب ساکت مانده و جواب نداد.

امام رضا علیه آلاف التحیه و الثنا فرمودند: هم چنین است نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و آنچه را که او آورده بلکه نبوت هر پیغمبری که برانگیخته شده، یکی از علامات پیغمبر اسلام این است که او یتیم و فقیر و تهیدست و شبان بود و نه کتابی خواند و نه آموزگاری داشت ولی قرآنی آورد که داستان همه پیامبران پیشین و خبرهای ایشان حرف به حرف همه در آن موجود است اخبار جمعیت هائی که تا روز قیامت بیایند همه در آنجاست مردم را از اسرار و رازهای نهانی که در خانه هایشان دارند و کارهایی که

ص: 21

انجام می دهند آگاه می کند و خبر می دهد و آیات زیادی که آمار و شماره اش زیاده است با خودشان می آورند.

رأس الجالوت :خبرعیسی و محمد در پیش ما درست نیست. برای ما چیزی که روشن نیست نمی توانیم بپذیریم و قبول کنیم.

امام علیه السلام فرمودند: پس آنانی که به نبوت حضرت محمد و عیسی خبر دادند گواه زور (مراد رد کلام به انبیا ایشان است: مثل موسی و داوود ... یعنی رد اخبار نمودن حضرت محمد وعیسی رد نمودن موسی و داوود ... است زیرا آنان برنبوت ایشان گواهی داده اند) بوده اند.

رأس الجالوت در جواب مانده و پاسخ نداد البته نقل مناظرات مولی الکونین حضرت علی بن موسی الرضا خود کتاب مفصلی می خواهد واین مختصر طاقت وگنجایش آنرا ندارد ولدا با اجازه از پیشگاه عالیمقام حضرتش به این بخش خاتمه داده و بخش دوم از فصل اول را بنام نامی پسر تاجدارشان حضرت مهدی موعود عج الله تعالی فرجه الشریف بازمی نمائیم.

بخش دوم : بشارات

مبحث بشارات

ص: 22

مقدم مبارک بزرگترین پیامبران ، نبی موعود انبیاء و اولیاء فرستاده شده در آخرالزمان که بدین اسامی بدو اخبار کردند :

محمد، شیلوه، نبی مثل موسی، احسن الناس، افضل البشر، صاحب عصای آهنین، پسندیده، فارقلیط، احمد، منجلی از پاران (فاران)، مبعوث از میان قومی جاهل و نادان، مبارک تا ابدالاآباد، دارای فرزندان صاحب عدالت، صاحب شتر قرمز، صاحب شمشیر، صاحب بلاغت، دشمن شرارت، دوستدار عدالت، صاحب عجائب از دست راست ، صاحب تیر تیز بر دشمنان، صاحب اطاعات اغنیاء، کسی که نامش پشت درپشت مذکوراست، صاحب جمیع امتها، صاحب عدالت وصاحب حلم ، صاحب صدق ، صاحب تکبیرات خدا دردهان اولیاء و پیروانش، رحمت عظیم، شکننده ظالم، مولود عا قره مکه ، خوارکننده دشمنان، پایان برنده رسالت پیامبران ، گرامی دارنده خون امم و جمع کننده ایشان و ناجی ایشان، صاحب جلال ملکوتی، واسطه نزول برکات، صاحب دین حفظ شده تا ابدالآباد، نابود کننده دشمنان خدا، برگزیده از خلایق، رسول خدا، مدرک حق ، مدرک حق رحمت برای عالمیان، بزرگترین از اسلاف، عالیترین از اخلاف ،امی ، مبعوث از عرب، صابردر ذات خداوند ، آخرین انبیاء، حبیب خدا، صاحب صورت قمر مثال ، آئینه تمام نمای جلالت و عظمت خداوند، رسول الله، صاحب دوازده وصی و جانشین ..... صلی الله علیه و آله و سلم را به مشهد شریعت تبریک و تهنیت عرض می نمائیم.

ص: 23

چنانکه قبلا" نیز اشاره کردیم جمیع انبیا بطور ضمنی و صریح از نبی معظم مبعوث در آخرالزمان اخبار نمودند و از آنجایی که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند که: "من همان نبی موعودم" ما به عون و عزت خداوند متعال برگزیده ای از این بشارت را بیان نموده و امیدواریم که بتواند چراغ روشنی برای سالکان طریق رستگاری باشد.

بشارت

بشارت اول

درآیه 21 فصل3 اعمال آمده است : (که می باید آسمان او را (مسیح را) (عبارات داخل پرانتز در نقل قول از متون از مولف است.) بپذیرد تا زمان معاد کل اشیاء که خدا از بدو عالم به زبان جمیع انبیای مقدس از آن اخبار نمود (فرا رسد) زیرا موسی به اجداد گفت که خداوند خدای شما نبی ئی مثل من از میان برادران شما(بنی اسماعیل) برای شما برخواهدانگیخت و کلام او را درهرچه به شما حکم کند بشنوید و هرنفسی که آن نبی را نشنود از قوم منقطع گردد (آیه 14 سوره آل عمران) و جمیع انبیاء نیز از سموئیل و آنانی که بعد از او تکلم کردند از این ایام اخبار نمودند، مقصود از این ایام (زمان معاد کل اشیاء چنانکه حضرت موسی اشاره می فرماید زمان رسالت آخرین نبی معظم موعود یعنی حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و اهل بیت عصمت و طهارت ایشان صلوات الله علیهم اجمعین است).

ص: 24

بشارت دوم

موسی از قول خداوند در آیه 17 و 18 فصل 18 سفر تثنیه (تورات مثنی)می گوید:

(خداوند) به من گفت آنچه گفتند نیکو گفتند. نبی برای ایشان از میان برادران ایشان (یعنی بنی اسماعیل) مثل تو (لازم به تذکر نیست که حضرت موسی از بسیاری جهات به نبی معظم ما مسلمانان شباهت دارد مثل داشتن ازواج متعدد، حلالیت امر جهاد در شریعتش، و ........) مبعوث خواهم کرد و کلام خود را به دهانش خواهم گذاشت و هرآنچه به او امر فرمایم با ایشان خواهد گفت و هر کسی که سخنان مراکه او به اسم من میگوید نشنود من از او مطالبه خواهم کرد (البته این مطالبه به حساب روز قیامت مربوط میشود چنانچه در آیه 14 سوره آل عمران مذکور است" ...)

بشارت سوم

خداوند درفصل ششم از کتاب یوشع نبی در جمله 5 و 6 پس از اینکه قوم اسرائیل را به بدی یاد میکند از رحمت و داوری خویش یعنی حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم که روزی به جهان می آید چنین سخن می گوید :".... بنابراین من ایشانرا به وسیله انبیا قطع نمودم (یعنی به ایشان خبر دادم که آنها را ترک خواهم نمود) و به سخنان دهان خود ایشان را کشتم (یعنی به ایشان گفتم که قومی دیگر انتخاب کرده لذا ایشان از

ص: 25

من نا امید (اطلاق لفظ کشتن برای رساندن معانی ناامیدی و یا بی سرپرستی مذهبی می باشد).

و داوری من مثل نور ساطع می شود * زیرا که رحمتراپسند کردم و نه قربانی را و معرفت خداوند را بیشتر از قربانیهای سوختنی ...

بشارت چهارم

در آیه 21 فصل 32 تورات مثنی (سفر تثنیه) چون بنی اسرائیل خداوند را به اصرار در اعمال باطل خوار کرده و کتاب را ضایع می کردند خداوند متعال وعده فرمودند که در میان قومی وحشی و نادان که مهد جهل و حماقت باشند جلال مبارک خویش را تجلی دهند یعنی به ظهور حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم برایشان غضب کرده ایشان را خشمناک کند.

و فرزندانی که امانتی (یعنی کتب و دستورات را ضایع کرده از بین می برند.) در میان ایشان نیست ایشان مرا به آنچه خدا نیست. به غیرت آوردند و با اباطیل خود مرا خشمناک گردانیدند و من ایشانرا به آنچه قوم نیست به غیرت خواهم آورد و به امت باطل ایشان را خشمناک خواهم ساخت...

ص: 26

(یعنی ایشان فکر میکنند که من ایشان را ترک نکرده و نبی از قوم دیگر مبعوث نمی کنم و خود را بهترین قوم میدانند و به اباطیل خود مرا خشمناک می کنند. پس ایشان را به علت اعمالشان ترک کرده و به ظهور جلالیت خود از میان قومی نادان ایشان را غضبناک خواهم کرد).

بشارت پنجم

خداوند برکتی را که به جمیع امم وعده نموده است در سفر تثنیه فصل 33 جمله 1 تا 5 از زبان موسی به بنی اسرائیل میگوید که:

"و این است برکتی که موسی مرد خدا قبل از وفاتش به بنی اسرائیل برکت داد گفت یهوه از سینا آمد از سعیر برایشان طلوع نمود و از جبل فاران درخشان گردید و با کرورهای مقدسین آمد و از دست راست او برای ایشان شریعت آتشین پدید آمد" ...

پس حاصل این بشارت همانطور که امام هشتم حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیه والثنا فرمودند مقصود از آمدن خداوند از سینا، نزول آیات تورات بر حضرت موسی است و مقصود از طلوع از سعیر اعطایی انجیل است بر حضرت عیسی و مقصود از درخشش از فاران (که کوه مشهور مکه است)، نزول آیات عظمیه قرآن بر سینه پاک وبی مثال حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم است، و مقصود از آمدن شریعت آتشین

ص: 27

ظهورپرجلال حضرت ولی عصر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است که قیام قائم آل محمد است به شمشیر عدل و داد. پس از آنکه جهان پر از ظلم و جور شده باشد.

بشارت ششم

حضرت یعقوب در آیه 10 فصل 49 سفر تکوین از وقایع آینده پیشگویی کرده و در مورد حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم چنین می فرماید:

" ... عصا از یهودا دور نخواهد شد و نه فرمانفرمایی از میان پایهای وی تا شیلو بیاید و مراو را اطاعت امتها خواهد بود ...) مراد از نرفتن عصا از یهودا و بقاء فرمان فرمایی ازمیان پاهای وی (مقصود ارتباط این شرایع است یعنی پیامبری حضرت عیسی که از نسل اسحاق است) تا زمان آمدن شیلوه، باقی بودن شریعت حضرت موسی و عیسی است تا زمان ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم که در زمان قیام دوازدهمین وصی ایشان عجل الله تعالی فرجه الشریف بکلی منسوخ شده وامتها فقط ایشان را اطاعت خواهند نمود.

بشارت هفتم

حضرت داود در مزمور 45 اوصاف پیامبر موعود را چنین بیان می کند :

"دل من به کلام نیکومی جوشد انشاء خود را در باره پادشاه (که مقصود نبی معظم آخر الزمان حضرت محمدمصطفی صلی الله علیه و آله وسلم باشد) می گویم زبان من قلم کاتب

ص: 28

ماهر است توجمیلتر هستی از بنی آدم (یعنی برگزیده از آدمیان هستی) ونعمت برلبهای تو ریخته شده است (یعنی لبهای تو به وحی تکلم میکند) بنابراین خدا ترا مبارک ساخته است تا ابدالآباد ای جبار (جبار در معنی همردیف پادشاه پرجلال است.) شمشیر خود را برران ببند یعنی جلال و کبریایی خویش را و به کبریایی خود سوار شو غالب شو بجهت راستی و حلم و عدالت دست راستت چیزهای ترسناک را بتو خواهد آموخت (کنایه از اینکه خداوند بزرگ از سختیها و حوادث تو را نجات خواهد داد) به تیرهای تیز تو امتها زیر تو میافتند (یعنی تسلیم تومی شوند) و به دلها دشمنان پادشاه فرو میرود (کنایه از اینکه دشمنان تو از بین می روند) ای خدا تخت تو تا ابدالآباد است (کنایه از اینکه پادشاهی این شریعت خداوند لازوال است) عصای راستی عصای سلطنت توست (یعنی حکومت واقعی حکومتی است که از سلطنت تو باشد و تو آن را ارزانی کنی) عدالت را دوست و شرارت را دشمن داشتی بنابراین خداوند) خدای تو ترا به روغن شادمانی بیشتر از رفقایت مسخ کرده (یعنی به واسطه سجایای اخلاقی تو خداوند ترا به جمیع انبیاء دیگر فضیلت داده است ...)

بشارت هشتم

در زبور شصت و هفتم حضرت داوود علیه السلام به پیشگاه خداوند دعا میکند تا هرچه زودتر نبی موعود بیاید و دین او جهان را تسخیر کرده و امم باهم جمع شده و زمین برکت خود را عرضه کند (خدابر ما رحم کند و ما را مبارک سازد، و نور روی خود را بر ما متجلی

ص: 29

سازد سلاه تا راه تو در جهان معروف گردد و نجات تو(یعنی حضرت مهدی) به جمیع امتها (ظاهر شود ) ای خدا قومها ترا حمد گویند امتهای جهان را هدایت خواهی کرد سلاه ای خدا قومها ترا حمد گویند آنگاه زمین (یعنی در زمان حضرت مهدی علیه السلام) محصول خود را خواهد داد و خدا خدای ما ما را مبارک خواهد فرمود خدا ما را مبارک خواهد فرمود و تمامی اقصای جهان از او خواهند ترسید.

بشارت نهم

حضرت داوود علیه السلام باز در مزمور هفتاد و دوم برای رهایی امتها و آمدن بنی موعود و پسرش حضرت مهدی دعا کرده می فرماید:

(ای خداانصاف خود را به پادشاه ده و عدالت خویش را به پسر پادشاه) مقصود مظاهر جلوه را چنین بنما یعنی پادشاه (یعنی حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم ) چنانکه مظهرانصاف و پسر پادشاه (یعنی حضرت م ، ح ، م.د مهدی علیه السلام ) گسترش عدل در سراسر عالم باشند.) و اوقوم ترا بعدالت داوری خواهد نمود و مساکین ترا به انصاف آنگاه کوهها برای قوم سلامتی را بار خواهند آورد و تلها نیز در عدالت مساکین قوم را دادرسی خواهد نمود و فرزندان فقیر را نجات خواهد داد وظالمان را زبون خواهد ساخت و از تو خواهند ترسید مادامیکه آفتاب باقی است و مادامیکه ماه هست تاجمیع طبقات (یعنی با ظهور این دو ملک صلوات الله علیهم اجمین تا قیامت این آثار باقی است)او مثل باران بر

ص: 30

علفزار چیده شده فرود خواهد آمد و مثل بارشهایی که زمین را سیراب می کند. در زمان او صالحان خواهند شکفت (یعنی آن روز روزی است که در آن مومنین و صالحین عزت خواهند یافت (اللهم عجل فرج صاحب العصر و الزمان) از دریا تا دریا و از نهر تا اقصای جهان به حضور وی صحرانشینان گردن خواهند نهاد و دشمنان او خاک را خواهند لیسید پادشاهان ترشیش و جزایر هدایا خواهند آورد پادشاه شبا و سبا ارمغانها خواهند رسانید (کنایه از اینکه جمیع قبائل و امتها ایشان را پیروی کرده و به اطاعت حضرتش گردن می نهند) و جمیع سلاطین او را تعظیم خواهند کرد و جمیع امتها او را بندگی خواهند نمود ( اللهم عجل فرج قائم آل محمد)

بشارت دهم

خداوند به زبان اشعیا نبی درفصل 42 از کتاب او گفتار بسیار مفصلی راجع به نبی موعود حضرت محمد مصطفی دارد که ما آنرا مختصرا دراینجا بیان می کنیم :

اینک بنده، من که او را دستگیری نمودم (یعنی او را از بلایا وخطرات نجات دادم) و برگزیده من (از مخلوقات من) که جان من از او خشنود است (یعنی حبیب من است) من روح خود را بر او می نهم (یعنی او را به وحی از خود قادر می کنم) تا انصا فرا برامتها صادر سازد او فریاد نخواهد زد و آواز خود را بلند نخواهد نمود و آنرا در کوچه ها نخواهد شنوانید (یعنی چنین عمل نمودن برخلاف اخلاق شریفه آن حضرت است)، نی خوردشده را نخواهد

ص: 31

شکست و فتیله ضعیف را خاموش نخواهد ساخت (یعنی بر ضعیف ترحم خواهد نمود) تا عدالترا براستی صادر گرداند اوضعیف نخواهد گردید و منکسرنخواهد شد تا انصاف را بر زمین قرار دهد (یعنی شریعت او از بین نمی رود تا اینکه عالمگیر شود) و جزیره ها منتظر شریعت او باشند خدا یهوه که آسمانها را آفرید و آنها را پهن کرد و زمین و نتایج آنرا گسترانید و نفس را به قومی که در آن باشند و روح را بر آنانی که در آن سالکند می دهد، چنین می گوید (یعنی خداوندی که خالق جهان است چنین میگویند)(که ای نبی مکرم و معظم) من که یهوه هستم ترا به عدالت خوانده ام و دست ترا گرفته ترا نگاه خواهم داشت (یعنی از جمیع شرور و فتن ترا حفظ خواهم نمود) و تراعهد قوم و نورامتها خواهم گردانید یعنی به جهت ایمان به تو نجات یابند و تو چراغ هدایت امتها باشی) تا چشمان کورانرا بگشایی و اسیران را از زندان و نشینندگان در ظلمت را از محبس بیرون آوری (یعنی ایشان را از کوری ایمان و زندان کفر و ظلمت جهل به نور معرفت کرد. کار بیرون بیاوری) من یهوه هستم واسم من همین است و جلال خود را به کسی دیگر و ستایشی خود را به بت های تراشیده نمی دهم (کنایه ازاینکه نمیگذارم که نام و جلال و ستایش من از آن دیگری باشد تا مگر آنرا به دست نبی موعودم به ظهور برسانم) اینک وقایع نخستین واقع شد و من از چیزهای نو (که در آینده باید واقع شود) اعلام میکنم و قبل از آنکه بوجود آید شما را از آنها خبر می دهم ای شما که بدریا فرود میروید وای آنچه درآن است ای جزیره ها و ساکنان آنها سرود نو را به خداوند و ستایش وی را از اقصای زمین بستائید (کنایه ازاینکه خداوند متعال را تسبیح گویند به جهت ارسال سرودنو دین جدید

ص: 32

که به حق هم اکنون بیش از پیش سزاوار ستایش، شده است)صحرا و شهرهایش و قریه هایی که اهل قیدار (ابن اسماعیل) در آنها ساکن باشند آواز خود را بلند نمایند و ساکنان سالع ترنم نموده از قله کوهها نعره زننده برای خداوند جلال او را توصیف نمایند و تسبیح او را در جزیره ها بخوانند خداوند مثل جبار بیرون می آید ومانند مرد جنگی غیرت خویش را برمی انگیزد فریاد کرده و نعره خواهد زد و بر دشمنان خویش غلبه خواهد نمود (کنایه از اینکه هرچه رسولان فرستادم نتوانستند جلال مرا تجلی دهد ولیکن اکنون خود اراده کردم) از زمان قدیم خاموش مانده و ساکت مانده خودداری نمودم (1) الان مثل زنیکه میزاید نعره خواهم کشید (2) (کنایه از اینکه با رسولان قبلی مثل این بود که خاموش و ساکت بوده باشم ولیکن با ظهور رسالت ازنبی موعود همچنان است که (2) بی مهابا فریاد کنم) کوهها و تلها را خراب کرده تمامی گیاه آنها را خشک خواهم ساخت و نهرها را جزایر خواهم گردانید و برکه ها را خشک خواهم ساخت (از جملات بعد معلوم میشود . مقصود از این کوهها و تلها نابودی جلوه های کفر و نفاق به دست توانای نبی معظم موعود صلی الله علیه و آله و سلم است زیرا که می فرماید:) و کورانرا به راهی که ندانسته اند رهبری نموده ایشان را بطریق هایی که عارف نیستند هدایت خواهم نمود* ظلمترا پیش ایشان به نور و کجیرا به راستی مبدل خواهم ساخت این کارها را بجا آورده و ایشان را رها نخواهم نمود آنانی که بر بتهای تراشیده اعتماد دارند و به اصنام ریخته شده (ساخته شده) می گویند که خدایان ما شمائید به عقب برگردانیده بسیار خجل خواهند شدای کران بشنوید وای کوران نظرکنید (مراد در اینجا کری و کوری به لحاظ ظاهر نیست بلکه این خطاب به

ص: 33

بزرگان درگاه حق یعنی ، پیامبران و انبیا می باشد یعنی کر و کور در مقام تسلیم و عبودیت یعنی فقر در درگاه حق تعالی.... چنانکه فرمودند الفقر فخری یعنی فقر افتخار من است) و نواهی من باشد و کیست که کرباشد مثل رسول من که می فرستم (یعنی کدام یک از انبیاء و مرسلین چنین مقام و مرتبه ای را دارند پس می گوئیم بخدا قسم کسی نیست) وکیست که کور باشد مثل مسلم من و کورمانند بنده خداوند (یعنی حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم) چیزهای بسیار می بینی اما نگاه نمی دارای گوشها را می کشاید لیکن خود نمی شنود خداوند را بخاطر عدل خود پسند آمد که شریعت خود یعنی شریعت پیامبرآخرالزمان حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم را (تعظیم وتکریم نماید الی آخر)

بشارت یازدهم

اشعیاء نبی در فصل 54 به زبان خداوند متعال اوصاف مکه (محل ظهور پیامبر آخرالزمان) را چنین بیان می فرماید:

ای عاقره ای که نزاینده ای بسرا، ای که درد زه نکشیده ای به آواز بلند ترنم نما وفریاد برآور زیرا خداوند می گوید پسران زن بیکس (هاجر) از پسران زن منکوحه (ساره) زیادترند یعنی ای مکه (فاران) ای عاقره ای که آبستن صاحب حکم نشده ای یعنی پیامبری از تو مبعوث نگردیده است در خود احساس شادمانی کن که خداوند می فرماید پسران زن

ص: 34

بیکس (یعنی هاجر کنیز حضرت ابراهیم علیه السلام که والده محترم حضرت اسماعیل جدگرامی حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم می باشد. از زن منکوحه (یعنی ساره والده حضرت اسحاق) زیادترند کنایه از اینکه ثقل مقام نبوت در بنی اسماعیل از بنی الاسحاق فوق العاده زیادتر است). مکان خیمه خود را وسیع گردان و پرده های مسکنهای توپهن بشود دریغ مدار طنابهای خود را دراز کرده و میخهایت را محکم بساز (کنایه از اینکه آماده وسعت باش) زیرا که بطرف راست و چپ منتشر خواهی شد و ذریت تو امتها را تصرف خواهند نمود و شهرهای ویران رامسکون خواهند ساخت (یعنی آئین آن نبوت که از تو روئیده می شود عالمگیر و دربرگیرنده همه امتها خواهد بود)مترس زیرا خجل نخواهی شد و مشوش مشو زیرا که رسوا نخواهی گردید (یعنی که این آئین پایدار است تا ابدالآباد و خداوند آنرا از شرور حفظ میکند (چونکه خجالت جوانی خویشرا فراموشی خواهی کرد و عار بیوگی خود را دیگر بیاد نخواهی آورد) یعنی با ظهور نبی معظم موعود صلی الله علیه و آله و سلم چنان به مجد و عظمت می رسی که عار بیوگی (عار اینکه از تو نبی برنخاست) را فراموش خواهی کرد زیرا آفریننده تو که اسمش یهوه صبایوت است شوهر توست (کنایه از اینکه تورا رها نمی کند)وقدوس اسرائیل که به خدای تمام جهان مسمی است ولی تو می باشد .

زیرا خداوند ترا مثل زن مهجور و رنجیده دل خوانده است و مانند زوجه جوانیکه ترک شده باشد خدای تو اینرا می گوید زیرا به اندک لحظه ترا ترک کردم اما به رحمت های

ص: 35

عظیم ترا جمع خواهم نمود (که رحمت عظیم کنایه از نزول انوارطیبه وطاهره حضرت محمد مصطفی و دوازده وصی عالیقدرایشان صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین به بطن این عاقره میباشد) وخداوند ولی تو می گوید بجوشش غضبی خود را از تو برای لحظه ای پوشانیدم اما به احسان جاودانی برتو رحمت خواهم فرمود زیرا که این برای من مثل آبهای نوح می باشد (کنایه از اینکه تورا مفتخر به دین پیامبر آخرالزمان حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم ودوازده وصی او صلوات الله علیهم اجمعین می نمایم که به واسطه آن تا ابدالآباد عزیز و گرامی باشی) چنانکه قسم خوردم که آبهای نوح بار دیگر بر زمین جاری نخواهد شد همچنان قسم خوردم که بر تو غضب نکنم و تراعتاب ننمایم هر آینه کوهها زایل خواهد شد و تلها متحرک خواهد گردید لیکن احسان من از تو زائل نخواهد شد و عهد سلامتی (کنایه از شرع جاودانه اسلام است) من متحرک نخواهد گردید خداوند که بر تو رحمت می کند این را میگوید ای رنجانیده و مضطرب شده که تسلی نیافته اینک من سنگهای ترا در سنگ سرمه نصب خواهم کرد و بنیادترا دریاقوت زرد خواهم نهاد یعنی تا عزت یابی (یعنی ای مکه ای که از نبوت انبیا عاقره هستی اکنون به رحمتی که خداوند عالم برای بشر فرستاد عزت یافتی که لازوال است و حفظ شده تا ابدالااباد) و منارهای ترا از لعل و دروازه هایت را از سنگ بهرمان و تمامی حدودتر از سنگهای گران قیمت خواهم ساخت وجمیع پسرانت از خداوند تعلیم خواهند یافت یعنی به علت مقام والایی که دارند مستقیما از خداوند تعلیم می گیرند (که به علم لدنی معروف است)، و پسرانت را سلامتی عظیم خواهد بود یعنی مراتب بهشت موعود وعده کرده خداوند را مالکنند) (پس بزودی

ص: 36

با ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) در عدالت ثابت شده و از ظلم (بکلی ) دور مانده ونخواهی ترسید و هم از آشفتگی دور خواهد ماند و با تو نزدیکی نخواهند نمود همانا جمع خواهند شد اما نه به اذن من آنانی که به ضدتو جمع شوند بسبب تو خواهند افتاد (یعنی تو در پناه من هستی)، اینک من آهنگری را که ذغال را به آتش دمیده آلتی برای کار خود بیرون می آورد آفریدم و من نیز هلاک کننده را برای خراب نمودن آفریدم (پس مقصود از این آهنگر و ثمره او که هلاک کننده است وجود اقدس و نازنین مولی المولی امیرالمومنین علی علیه السلام و ذوالفقار بی امان ایشان است که در جنگل خشک کفر و شرک افتاده به جهت خدا و رسول همه شان را ریشه کن فرمود هرآلتی که به ضد تو ساخته شود پیش نخواهد برد و هرزبانی را که برای محاکمه بضد تو برخیزد تکذیب خواهی نمود (کنایه از دشمنان تو محکوم برشکستند).

بشارت دوازدهم

دراین بشارت خداوند وعده میفرماید که از نسل حضرت اسماعیل دوازده رئیس پدید آمده و امتی عظیم از وی پدید آورد. در فصل هفدهم از سفر پیدایش (تکوین-آفرینش) جمله 2:

(... اما در خصوص اسماعیل ترا اجابت فرمودم) زیرا حضرت ابراهیم دردعا نسبت به فرزندان خود (18) اسماعیل را خطاب کرده و از خدا می خواهد (... و ابراهیم به خدا گفت ای کاش

ص: 37

اسماعیل در حضور تو زیست کند...) اینک او را برکت داده بارور گردانم و او را بسیار کثیرگردانم دوازده رئیس (البته در متون اصلی عهد عتیق (چنانکه مشهور است) مادماد و یا طاب طاب آمده که مقصود از آن ظهور دوازده وصی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و مقصود از امت عظیم امت یکپارچه و جهانی حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشد) ازوی پدید آیند و امتی عظیم از وی بوجود آورم لیکن عهد خودرا (فعلا) با اسحاق استوار خواهم ساخت... )

که مقصود ظهور حضرت رسول اکرم و در نتیجه پدید آمدن دوازده رئیس که انشاءالله بزودی زود با ظهور دوازدهمین وصی عالیقدر یعنی آخرین ذخیره خداوند امتهای عالم بزیر یک پرچم الهی جمع می شوند.

بشارت سیزدهم

خداوند متعال در فصل 65 از کتاب اشعیا نبی در مورد قومی که آنها را برگزیده و به ایشان پاسخ مثبت داده یعنی (به نام خود برگزیده است) یعنی اعراب را معرفی میکند و می فرماید (آنانیکه مرا طلب ننمودند مراجستند و آنانیکه مرا طلب ننمودند مرا یافتند و به قومی که به اسم من نامیده نشدند گفتم لبیک لبیک (در عربی به پاسخ مثبت اطلاق می شود)* تمامی روز دستهای خود را به سوی قوم متمردی که موافق خیالات خود براه

ص: 38

ناپسندیده سلوک می نمودند دراز کردم* زیرا ایشان قومی بودند که پیوسته در راه غیرمرضی حق قدم برمی داشتند .... و هیچگاه خداوند را طلب ننموده و به اسم او خوانده نشدند (یعنی از ایشان پیامبری مبعوث نشد) خداوند اینک فرمود لبیک (یعنی این قوم را اجابت کرد تا ازمهد کفر کل ایمان را تجلی دهد).

بشارت چهاردهم

خداوند تبارک و تعالی بزبان دانیال نبی نبوکد نصر (یعنی بخت النصر) را از آمدن پیامبر آخرالزمان خبر می دهد:

در فصل دوم دانیال نبی آمده است که بخت النصر در سال دوم سلطنت خود خواب ترسناکی می بیند سپس امر میکند، مجوسیان وجادوگران و فالگیران.... را تا این خواب را برای او تعبیرکنند چون ایشان از تعبیر آن عاجز می شوند (6) بشدت خشمگین شده امر می کند سردار خود را (12) که جمیع ایشان را هلاک کند و در این میان چون خواستند که دانیال و همراهان او را (که جزء انبیاء الهی بودند) را به بهانه عدم دانش و حکمت بقتل برسانند (19) دانیال از خداوند میخواهد او را به کیفیت این خواب مطلع کند پس چون دانیال قول داد که خواب را برای پادشاه بیان کند او را به حضور بخت النصر می برند(27) (دانیال به حضور پادشاه جواب داد و گفت رازیرا که پادشاه می طلبد نه حکیمان و نه جادوگران و نه مجوسیان و نه منجمان میتوانند آن را برای پادشاه حل کنند لیکن خدایی

ص: 39

در آسمان است که کشف اسرار می باشد و او امروز اراده کرده است) بنوکد نصر پادشاه را از آنچه در ایام آخر (یعنی در دوره آخرالزمان) واقع خواهد شد اعلام نموده است. خواب تو و رویای تو سریست که در بسترت دیده ای این است ای پادشاه فکرهای توبربسترت درباره آنچه بعد اراین واقع خواهد شد بخاطرت آمد و کشف الاسرار ترا از آنچه (در آینده) واقع خواهد شد مخبرساخته است و اما این راز برمن از حکمتیکه من بیشتر از سائر زندگان دارم مکشوف نشده است بلکه تا تعبیر برپادشاه معلوم شود و فکرهای خاطر خود بدانی تو ای پادشاه میدیدی و اینک تمثال عظیمی بود و این تمثال بزرگ که درخشندگی آن بینهایت ومنظر آن هولناک بود پیش روی توبرپا شد (چنانکه بعد کلا توضیح خواهیم داد مقصود از برپا شدن این تمثال، آمده چهار سلطنت با اقتدارات مختلف به جهان است که پس از آن زمان شروع سلطنت بی زوال پادشاه آخرالزمان یعنی زمان طهور و فرمانفرمایی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و دوازده وصی گرامی ایشان صلی الله علیه اجمعین است چنانچه دانیال در تعبیر می گوید) سراین تمثال از طلای خالص (مقصود حکومتی است که از نظر مساحت محیط کمی را در برداشته ولی (طلا) اقتدار فراوانی دارد. (حکومت بخت النصر ))، سینه و بازوهایش از نقره (مقصود از آن حکومتی است که از حکومت اول ضعیفتر ولی محیط قدرت اقتدارش وسیعتر است (که مقصود سلطنت کورش است)) و شکم و رانهایش از برنج بود (مقصود حکومتی است که ارزش اقتدارش از نظر اعمال از حکومت قبل کمتراست (حکومت رومیان)) و ساقهایش از آهن و پایهایش قدری از آهن و قدری از گل بود ((یعنی ایجاد حکومتهای مقتدر کوچک کوچک در میان مملکت

ص: 40

وسیع (حکومتهای ملوک الطوایفی) به تشبیه آهن در گل که بعد از بخت النصر فقط می تواند خصیصه حکومت اسکندر رو می باشد زیرا تنها او بود که اساس حکومتهای ایلی را در فارس گذاشت که از آن ساسانیاں ظهور کردند،) و مشاهده می نمودی تا سنگی بدون دستها جدا شده پایهای آهنین و گلین آن تمثال را زد و آنها را خرد ساخت آنگاه آهن و گل و برنج و طلا باهم خرد شده و مثل کاه خرمن تابستانی گردیده باد آنها را آنچنان برد که جایی بجهت آنها یافت نشد. و آن سنگ که تمثال را زده بود کوه عظیمی گردید و تمامی جهان را پرساخت (آنوقت حضرت مهدی قائم آل محمد است که تمامی جهان را پر می سازد.) مکرر خواب همین است و تعبیرش را برای پادشاه بیان خواهیم نمود ای پادشاه تو پادشاه، پادشاهان هسنی زیرا خدای آسمانها سلطنت و اقتدار و قوت و حشمت به او داده است و در هرجائیکه بنی آدم سکونت دارند حیوانات صحرا و مرغان هوا را با دست توتسلیم نموده و ترا بر جمیع آنان مسلط گردانیده است، آن سرطلا تو هستی و بعد از تو سلطنتی بهتر از تو خواهد برخاست. وسلطنت سومی دیگر از برنج که بر تمامی جهان سلطنت خواهد نمود و سلطنت چهارم مثل آهن قوی خواهد بود زیرا آهن همه چیز را خرد و نرم خواهد ساخت چنانکه پایها و انگشتها را دیدی که قدری از گل کوزه گر و قدری از آهن بود همچنان این سلطنت منقسم خواهد شد و قدری از قوت آهن در آن خواهد ماند موافق آنچه دیدی که آهن با گل سفالین آمیخته شده بود واما انگشهای پایش قدری از آهن وقدری ازگل خواهد بود همچنان این سلطنت قدری قوی و قدری زودشکن خواهد بود ( که مقصود حکومت ساسانیان است که مقارن زوال این قدرت و شکست آن، خداوند

ص: 41

سلطنت ابدی محمد و آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین را برپا می کند). و چنانکه دیدی که آهن با گل سفالین آمیخته شده بود اینها خویشتن را با ذریت انسان آمیخته خواهند کرد (مقصود ازمیان یکدیگرترویج می کردند تا قدرت بیشتریابند) اما به نحوی که آهن با گل ممزوج نمیشود همچنین اینها با یکدیگر ملحق نخواهند شد و در ایام این پادشاهان (پادشاهان ساسانی ) خدای آسمان ها سلطنتی را که تا ابدالآباد زایل نشود برپا خواهد نمود و این سلطنت به قومی دیگر منتقل نخواهد شد بلکه تمامی آن سلطنتها را خرد کرده مغلوب خواهد ساخت و خودش تا ابدالآباد مستقر خواهد ماند و چنانکه سنگرا دیدی که بدون دستها از کوه جدا شده (یعنی حضرت مهدی صاحب الزمان عجل الله فرجه الشریف که از طرف خدای متعال می آید) آهن و برنج و گل و نقره و طلا را خرد کرد. همچنین خدای عظیم پادشاه را از آنچه بعد از این واقع می شود مخبر ساخته است، پس خواب صحیح و تعبیرش یقین است) پس بطور خلاصه خداوند به زبان دانیال نبی اخبار می فرماید که در آخرالزمان پیامبری را پس از اقتدار وضعف حکومتهای چندی مبعوث می فرماید و سرانجام سلطنت همه جهان را به ایشان می دهد هرچند کافران کراهت داشته باشند.

بشارت پانزدهم

ص: 42

حضرت دانیال نبی درفصل هفتم و هشتم از کتاب خود مفصلا "قدرت نمایی چهارسلطان را تا زمان ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و ضعف این قوم و ظهور جلال مظهر حضرت قدیم الایام یعنی مهدی قائم آل محمد علیه صلوات الله الملک الاکبر را شرح می فرماید: فصل 7 آیه 1 (در سال اول بلشصر پادشاه بابل دانیال در بسترش خوابی و رویاهای سرش را دید پس خواب را نوشت و کلیه مطالب را بیان نمود (یعنی جمیع وقایع را اخبار کرد) پس دانیال متکلم شده گفت شبگاهان در عالم رویا شده دیدم که ناگاه چهار باد آسمان برروی دریای عظیم تاختند (که کنایه از اراده ظهور چهار قدرت بر صحنه عالم است) یعنی(چهار وحش) اطلاق لفظ وحشی به جهت ستیزه گری و مخالفت ایشان با اراده، حضرت حق جل جلاله است بزرگ که مخالف یکدیگر بودند (به ترتیب) از دریا بیرون آمدند (یعنی در عالم ظهور کردند) اول آنها مثل شیربود و بالهای عقاب داشت و من نظر کردم تا بالهایش کنده شد و او از زمین برداشته شده برپایهای خود مثل انسان قرار داده گشت و دل انسان به او داده شد (یعنی حکومت او زائل شد که مقصود حکومت بخت النصر است) و اینک وحش دوم دیگر مثل خرسی بود و بریکطرف خود بلند شد و در دهانش در میان دندانهایش دنده بود و ویرا چنین گفتند (که مقصود حکومت هخامنشیان است .) برخیز و گوشت بیار بخور مقصود از دنده دندانها ظهور شاهانه سلسله است) بعد از آن نگریستم و اینک دیگری مثل پلنگ بود که با پشتش چهار بال مرغ و این وحشی چهارسر داشت و سلطنت به او داده شد (که مقصود حکومت رومیان است.) بعد از آن در رویاهای شب نظر کردم و اینک وحشی چهارم که هولناک و مهیب و بسیار زورآور

ص: 43

بود و دندانهای بزرگ آهنین داشت و باقی مانده را می خورد و پاره پاره می کرد و بپایهای خویش پایمال می نمود و مخالف همه وحوشی که قبل از او بودند بود و ده شاخ داشت پس در این شاخها تامل می نمودم که اینک از میان آنها شاخ کوچک دیگری برآمد و پیش رویش سه شاخ از آن شاخ های اول از ریشه کنده شد (کنایه ازاینکه اقتدار آنها رو به زوال رفت) واینک این شاخ چشمانی مانند چشم انسان و دهانی که به سخنان تکبرآمیز متکلم بود داشت و نظری کردم تاکرسیها برقرار شد وقدیم الایام جلوس فرمود (که مقصود حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم است) ولباسی او مثل برف سفید و موی سرش مثل پشم پاک وعرش او شعله های آتش وچرخهای آن آتش ملتهب بود (یعنی ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم مصادف است با سلطنت سلطانی متکبر از امپراطوری ضعیف شده ای که در زمان حضرتش آن سلطان از بین میرود، (به احتمال بسیاری قوی این شخص خسرو پرویز که از سلاطین ساسانی وارث امپراطوری ساسانی است میباشد که با رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از درتکبر درآمد بلکه نامه حضرت را پاره کرد) نهری آز آتش جاری شده از پیش روی او بیرون آمد هزاران هزار او را خدمت می کردند. و کرورها کرور با حضور وی ایستاده بودند دیوان برپا شده و دفترها گشوده گردید (مقصود بیان رسالت به سرتاسر عالم آغاز گردید) آنگاه نظر کردم به سخنان تکبرآمیز آن شاخ (آن سلطان) می گفت (پس از چندی حکومت نحسش واژگون گردیده به درک واصل گردید) پسی نگریستم تا آن وحشی کشته شد و جسد او هلاک گردیده بآتش مشتعل (یعنی به آتش جهنم) تسلیم شد اما سایر وحوش سلطنت را از ایشان

ص: 44

گرفتند لیکن درازی عمر تازمانی و وقتی به ایشان داده شد (یعنی فرمانفرایی سلاطین تا زمان ظهور حضرت مهدی قائم آل محمد عجل الله تعالی فرجه. الشریف ادامه دارد) و در آیه بعد به ظهور حضرت مهدی و تسلیم فرمانفرمایی جمیع امتها و سلطنت بر همه جهان، که به دست ایشان صورت می گیرد خبر می دهد ودررویای شب نگریستم واینک مثل پسرانسان ((یعنی حضرت صاحب الزمان) با ابرهای آسمان آمد و نزد قدیم الایام رسید و او را به حضور وی آوردند و سلطنت و جلال و ملکوت به او داده شد تا جمیع قومها و امتها و زبانها او را خدمت نمایند (یعنی همه عالم تحت یک لوا و پرچم قرار گرفته و یکپارچه سلطنت ایشان را گردن نهند) سلطنت او سلطنت جاورانی و بی زوال است وملکوت او زایل نخواهد شد (اللهم عجل فرج قائم آل محمد).

بشارت شانزدهم

یهودا در آیه 14 رساله خود میگوید (.... پس رب با هزار هزار از مقدسین خود آمده تا بر همه داوری کند...) پس مصداق این بشارت یعنی داوری جمیع قبائل و امم به عدل و انصاف نیست مگر وجود نازنین و والای حضرت مهدی قائم آل محمد صلوات الله علیه و علی آبائه الطاهرین که با هزار هزار از مقدسین (شیعیان خالص) خود تشریف می آورند انشاء الله تعالی.

بشارت هفدهم

ص: 45

البته قبل از اینکه به اصل این بشارت بپردازیم می گوئیم، چنانچه دیدیم خداوند تبارک و تعالی برنامه ظهور نبی آخرالزمان ونیز علامتهای وجود مبارکشان صلی الله علیه و آله و سلم را به موسی و انبیاء خبر داد. اما وجه اهمیت این بشارت در این است که خداوند در این بشارت کاملا تشریح می فرماید که سرانجام نام مبارک خود را از این قوم گرفته و به قومی دیگر یعنی (پیروان نبی معظم آخرالزمان) می دهد و ایشان را ابداً رها نکرده و خدا خواهد بود.

تا از مهد جهل و تباهی، نور خویش را به اعظم خیرات متجلی سازد، البته لازم به تذکر نیست که با وجود اینکه در میان بنی اسرائیل و انبیا ایشان ترک خداوند بنی اسرائیل را و برگزیدن قومی دیگر به جهت تجلی جلال ملکوتی خود امری مسلم بود ولیکن خداوند امر می کند موسی را در آن زمان که این امور را مکتوب نموده تا بربنی اسرائیل شاهدی باشد .خداوند جل جلاله در فصل 30 سفر تثنیه اخبار آینده عالم را به زبان موسی چنین به بنی اسرائیل اخبار می نماید.

فصل 29 جمله 18 (... پس امروز به شما اطلاع میدهم که البته هلاک خواهید شد (یعنی خداوند شما را ترک نموده هلاک خواهید گشت). فصل 30 جمله 7 .... و یوشع (وصی خود) را فرا خوانده و در نزد تمامی اسرائیل و گفت ....... ج14 در خیمه اجتماع حاضر شوید.... (پس) خداوند به موسی گفت اینک با پدران خود می خوابی (یعنی خواهی مرد)

ص: 46

این قوم برخاسته در پی خدایان بیگانه میروند و 17 عهدی را که با ایشان بستم خواهند شکست و در آن روز خشم من به ایشان مشتعل شده و ایشان را ترک خواهم کرد.

پس الان این سرود را بنویس و به بنی اسرائیل تعلیم داده آنرا در دهان ایشان بگذارتا این سرود برای من بر بنی اسرائیل شاهد باشد. فصل 32 جمله 19..... چون بهوه اینرا دیدایشانرا مکروه داشت چون که پسران و دخترانش خشم او را به هیجان آوردند. پس گفت روی خود را از ایشان می پوشانم تا ببینم که عاقبت ایشان چه خواهد بود.

طبقه بسیار گردن کشند و فرزندانی که امانتی در ایشان نیست (یعنی کتب را تحریف می نمایند).

ایشان مرا به آنچه خدا نیست به غیرت آوردند و به اباطیل خود مرا خشمناک کردند و من ایشانرا به آنچه قوم نیست به غیرت خواهم آورد و به امت باطل خشمناک خواهم ساخت (کنایه از اینکه حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم و دوازده تن اوصیاء ایشان را مبعوت از قومی جاهل خواهد نمود). زیرا آتشی در غضب من افروخته شده (پس خداوند در این خطاب اقوام دیگر را به جهت قوم خود ندا کرده و میگوید که با قوم او آواز شادمانی سردهند) ای امتها با قوم او (نبی آخرالزمان اصلی علیه و آله و سلم) آواز شادمانی (هدایت و سعادت)(سر) دهید... (پس باز درآخر این فصل قوم یهود را خطاب نموده و می گوید)

ص: 47

زیرا این برای شما امر باطل نیست (یعنی سخن حق است) بلکه حیات شماست و بواسطه این امر عمر خود را ...طویل (نه جاودانی ) خواهید ساخت.

فصل 33 و این است برکتی که موسی مرد خدا قبل از وفاتش به بنی اسرائیل داد و گفت یهوه از سینا آمد و از سعیر بر ایشان طلوع کرد و از جبل فاران (کوه مکه معظمه)درخشان گردید و با کرورهای مقدسین آمد و از دست راست او شریعت آتشین پدید آمد.

آفتاب بی غروب ، پس جلال و نور خداوند چون خورشید از پس ابرهای جهالت بشری آمد (یعنی موسی) و طلوع نمود (با ظهور عیسی) و اکنون (به ظهور محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) درخشان گردیده است و به آغاز سپیده دم سعادت امتها نوید وبشارت رستگاری را می دهد و از دست راست ایشان بزودی انشاالله تبارک و تعالی شریعت آتشین دوازدهمین وصی گرامی او حضرت مهدی صاحب العصر والزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف خواهد رسید زیرا آفتاب صبر خداوند به ساعت ظهرفرج ولیش به جهت اذن صلوه عامه واقعی عالم پایان یافته است. الحمد والله رب العالمین

بشارت هجدهم

بطور خلاصه می گوئیم که تفسیر مزمور اول در جمله اول تا ششم چنین است که مقصود از شریعت خداوند در این متن همان شریعت پیامبر و نبی آخرالزمان حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم است به وعده موسی و عیسی مسیح علی نبینا وآله و

ص: 48

علیهم السلام که به امتها بشارت داده شده و مقصود از شریران امت همان دسته از یهودیانی هستند که پیوسته گناه نموده و پیامبران را آزار کرده و می کشتند و لذا نتوانسته ایمان آورده و در کجی سیر می کنند و مقصود از گناهکاران، آن گروه مسیحیانی هستند که به امر عیسی به شریعت پیامبر آخرالزمان قبل از ظهور و یا زمان ظهور بعداز آمد ایشان ایمان حاصل ننموده (با وصف علم) و بعضی از ایشان که کتاب را تحریف نموده و هر زمان مضامینی به جهت آن حاضر کرده به همسلکان خود تحویل داده و لذا جمیعا از این جهات گناهان عظیمی بر خود متحمل می شوند و مقصود از استهزاء کنندگان کفارند که به خدای بزرگ عالم جل جلاله ایمانی ندارند و دائما دراستهزاء انبیاء و در زمزمه کفر آمیز خود هستند و آن درخت نشانده شده در کنار نهر تشبیه شریعت جاودانی این نبی مکرم است که بر کنار نهر جاودانی رحمت لایزال خداوند عظیم جل جلاله نشانده شد و از آن سیراب می گردد که جاودانی است زیرا شریعتی بعد از آن نیست و آن میوه که در موسمش میآید کنایه از ظهور بقیه الله العظم حجه الله البالغه الکبری ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف می باشد که گلش در موسم بهاراراده خداوند شکفته شده واکنون شریعت خداوند در انتظار ظهوراین میوه است و نیز مقصود از آن برگها که هرگز پژمرده نمی گردد همان اصول و قوانین و احکام الهی است که کهنه نشده و باقی خواهد بود تا ابد الابادد الهی آمین تذکر اینکه قسمتی از متن اصلی به جهت خلاصه نمودن بشارت حذف گردیده و لذا دوستان علاقمند می توانند به متن رجوع نموده استفاده نمایید این قسمت ها با کلمه حذف مشخص شده است).

ص: 49

بشارت نوزدهم

تفسیر صافی مزمور دوم از زبان حضرت داوود، در این متنی ابتدا سخن از شورش امتها و تفکر در اندیشه های باطل ایشان (بعدازظهور موسی) و نیز به ظهور نبی بعد از او عیسی مسیح و اعلام فرمانی (بشارتی) که خداوند جل جلاله به او می دهد که از زبان او چنین آمده (... فرمانرا اعلام میکنم (زیرا ) خداوند به من گفته است ...) و نیز (درخواست) و دعای ایشان در مورد تعجیل در ظهورآن نبی موعود که در صلب مبارکش مهر جمیع امتها یعنی ظهور وجود مبارک وطیب و طاهر قائم آل محمد صلوات آلله علیه و علی آبائه الطاهرین که خداوند آنرا به پیشانی بشر به جهت هدایت وراستی و رستگاری زده است بنماید تا هرچه زودتر حق و عدالت وایمان به معنای واقعی کلمه بدست یدالله العظم حجه بن الحسن العسکری صلوات الله علیه برقرار گردد.

بشارت بیستم

پس حضرت داوود نبی در این بشارت نیز پیشگویی می فرماید که چگونه جلال او (به عنوان نمونه) تا زمان ظهور حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم عار خواهد بود کنایه از اینکه در بدنامی و تهمت واقع خواهد بود. همانطور که گفتیم

ص: 50

در این بشارت و بشارت مذکوره قبل با ظهور حضرت محمد صلی آلله علیه و آله و سلم این امر مسلما (روشن) و با ظهور وصی دوازدهم موبدا (همیشه) جمیع انبیاء عظام واولیا حق از تهمت بدنامی و رسوایی های منسوب به ایشان نعوذ بالله العلی العظیم مبری خواهند گشت وقلوب ایشان از این تطهیر مسرور خواهد بود پس حضرت داوود در دنباله این بشارت دریابند کان زمان حضرتش وتشریح راه مبارکشان را چنین اخبار می نماید.(که دوست داشتن و طلبیدن غیر او (یعنی غیر شریعت او) با طل و دروغ است. اما بدانید ای فرزندان انسانی که خداوند جل جلاله مرد صالح را یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله را انتخاب کرده است پس می گوید چون او را (همانند جمیع انبیاء دیگر) شفیع اعمال (و یا ترک اولی های) خود قراردهم. (حسنات الابرار سیئات المقربین در مقام تقرب به حق تعالی) دعای ما را خواهد شنید (یعنی از کثرت برکات عظیمی که خداوند در این وجود مبارک قرار داده است) پس امت خود را به کلام خود موعظه می کند (پس با شنیدن این اخبار بشارات) تا خشم پیشرفته (یعنی اگر میخواهید نسبت به ایشان کفر بورزید) اما گناه مکنید (یعنی وجود مبارکشان را به اعمال و کلام خود انکار نکنید زیرا گناهی نا بخشودنی است ولیکن) تفکر کنید و قربانیهای عدالت را (به سبب رضای خدا) گذرانیده بر خدا توکل نمائید تا او راه خیر بگشاید (یعنی توفیق ایمان به مکرم ترین پیامبر، رحمت خود را نصیبتان بنماید.) ج6 (زیرا بسیاری از صلحا واخیار ) می گویند کیست (یعنی جز خدا) که به ما احسان کند پس کیست جز خداوند که نور چهره خویش (یعنی تجلی اعظم اسماء (اللهم انی اسئلک بالتجلی الاعظم فی ...

ص: 51

(عبارت اول از ادعیہ زیارت شب باسعادت بعثت حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم که در بلد الامین از مرحوم عالم ربانی کفعی نقل گردید و نیز روایات (نحن اسماء الله الحسنی) به کلام ائمه اطهارعلیهم السلام چنانچه قبلا مذکور گردید.(حسنی خویش) را بر خلق (عالم) بر افزود پس زیستن و مردن (در دین بافضیلت ایشان) به سلامتی (یعنی در رضایت حق) باشد (زیرا رضای او بالاتر از هر چیز در عالم است) و تنها وعده خداوند در خیر است که انسان را مطمئن می سازد(وعد الله المومنین و المومنات جنات تجری ....خالدین فیها و مساکن طیبه فی جنات عدن و رضوان من الله اکبر (سوره التوبه آیه 73)

بشارت بیست و یکم

در این بشارت (مزمور 5) داوود نبی علی نبینا وآله و علیه السلام به خداوند شکایت نموده زیرا قوم شرارت ورزیده و هدایت نمی شوند پس او طلب مینماید که این قوم (بنی اسرائیل را به کثرت خطای ایشان دور انداخته و برکت خویش را در مرد عادل (کنایه از وجود مبارک حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم) قرار داده و او را مبعوث فرماید زیرا تنها به واسطه این برکت عظیم که آخرین رسول خداست جمیع توکل کنندگان و کسانی که اسم او را دوست دارند ترنم نموده و به واسطه او به وجد خواهند آمد زیرا او را به برکت وجود قائم آل محمد صلوات الله علیه و علی آبائه الطاهرین سستی و زوالی نعوذ بالله العلی العظیم نیست و نخواهد بود تا ابد الاباد.

ص: 52

بشارت بیست ودوم

پس مقصود از آنچه به زبان داوود نبی در مورد جلال خداوند که در فوق آسمانها قرار دارد و به صراحت ذکر شده انوار طیب و طاهر و مقدس محمد و آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین است و مقصود از نزول وقرارگرفتن این تاج به سر آدمیان، نزول این قرآنهای ناطق ومعادن وحی و کلمه (نور) خدایند به ظاهر جسم (روایت مشهور مولی الموالی امیرالمومنین علی علیه السلام که می فرماید اتزعم انک جرم صغیر و...) پنج تن آل عبا و ائمه اطهار صلوات الله علیهم اجمعین در میان خلق است و مقصود از تسلط نهایی آن بر وحوش و بهائم ظهور آخرین نورخاندان رسالت یعنی حضرت قائم آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین وسرکوبی ومنقاد نمودن وحوش و بهائمی ایست که در قیام پرجلال ایشان به مقتضاء عالم آن روز سر از رقعه اطاعت حضرتش بپیچند و درغایت، تسخیر امتها است که با مفاهیم مختلف تحت پرچم درایت و به علوم کامله وپر فضیلت ایشان درمی آیند زیرا که در آن وقت (نام خداوند مجید خواهد بود) یعنی به عظمت نام برده خواهد گشت زیرا قلوب مردم دنیا از کثافات ظلم و جور تطهیرگشته وآب زلال وصاف ولایت اعظم اولیا حق جل جلاله یعنی محمد وآل محمد صلوات الله علیهم اجمعین در ایشان وارد شده است.

بشارت بیست و سوم

ص: 53

داوود نبی علی نبینا و آله و علیه السلام مردم آخرالزمان را تا زمان ظهور حضرت بقیه الله العظم حجه ابن الحسن العسگری صاحب العصر والزمان عج الله تعالی فرجه الشریف را به دو گروه تقسیم می نماید اول گروهی که به شرارت خود گرفتار شده در پی هوی و هوس خویش رفته و مخالفت حضرتش را می نمایند. پس ایشان را تقبیح نموده و به زشتی یاد میکند و دیگر حلیمانی که در انتظار وعده ظهور که خداوند به زبان انبیاء خود اخبار نمود. پس ایشان را ستایش کرده و تمجید می نماید.

بشارت بیست و چهارم

در این بشارت نیز که در زبور 14 آمده است حضرت داوود نبی پس از اینکه به شرح فساد و تباهی در بنی اسرائیل می پردازد، ابتدا از خداوند جل جلاله آمدن حضرت عیسی علی نبینا وآله وعلیه السلام را به عنوان (طلوع) و مقدمه او از درخشش از فاران یعنی ظهور حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم طلب می نماید چنانکه از پیش اخبار کردن را خواسته و به عبارتی خواستار تعجیل این امر می شود.

بشارت بیست و پنجم

در فصل 21 اشعیا نبی از جمله اول تا 17.

ص: 54

که وحی خداوند جل جلاله در مورد بیابان بحر براشعیا نبی که تا جمله 6 تشویش و آمادگی سروران است و سپس امر خداوند تبارک و تعالی است به اخبار دومه تا جمله 11 که آن وقت نوبت بشارت از سعیر (به زبان عیسی در مورد پیامبر عربی حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم که در جمله (13و14) آمده و می گوید. کسی از سعیر به من ندا می کند که ای دیده بان از شب چه خبر، ای دیده بان از شب چه خبر دیده بان گوید که صبح می آید و شام نیز اگرپرسیدن میخواهید بپرسید و بازگشت نموده بیائید) که مقصود از ندای سعیر اخبار حضرت عیسی علی نبینا وآله و علیهم السلام می باشد که فرشته وحی (دیده - بان) را ندا کرده و میگوید از شب چه خبر کنایه از اینکه ظلمت هدایت بعد از عیسی چقدر طول میکشد (درلحن اعتراض و شکوه) پس دیده بان میگوید که صبح ظهور نبی معظم آخرالزمان نزدیک است و بلافاصله می گوید و شام نیز که مقصود از آن شام ضعف و فتوری است که به تدریج در زمان 11 امام و وصی تا ظهور دوازدهمین یادگار نبی معظم اسلام بر جهان مستولی می شود که همان لبریز شدن جام جهان است از ظلم وجور که مقدمه ظهور پر سرورامام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف به جهت پرنمودن عدل وداد در جهان است.

بشارت بیست و ششم

ص: 55

اشعیا نبی در فصل 29 از کتاب خود موضوع بعثت و ظهور حضرت خاتم الانبیا۔ محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم (1 تا 14) و نیز عذاب شدید خداوند بر بنی اسرائیل را شرح می دهد. تا حدی که کتب ایشان را ضایع شده باقی میگذارد تا هدایت نیابند زیرا تقرب ایشان را به دهان و لب می داند نه به قلب زیرا چنانچه به قلب باشد هدایت می یابند به ایمان و به خدای جهان آفرین همانطور که در آینده مذکور خواهد شد.

بشارت بیست و هفتم

خداوند جل جلاله و عظمه شانه در فصل 41 بشارت بسیار زیبایی را به زبان اشعیا نبی اخبار می کند (27).... اولا به صهیون گفتم که اینک هان این چیزها (خواهد رسید) (یعنی از زبان موسی و انبیاء دیگر اخبارنمودیم) و به اورشلیم بشارت دهنده بخشیدیم (کنایه از اینکه حضرت عیسی علی نبینا وآله و علیه السلام را به جهت بشارت به نبی موعود حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه آله و سلم را مبعوث نمودیم) (و پس از آن) و نگریستیم 28 وکسی یافت نشد و در میان ایشان مشورت دهنده نبود که چون ازایشان سئوال نمایم جواب تواند داد (یعنی جهان را از دلایل و هدایت خالی دیدم.) پس اینک جمیع ایشان باطلند (یعنی جمیع امتها و آنان که بر طریق این دو نبی موسی و عیسی سلوک می کنند زیرا مکتب ایشان ضایع شده و اکثرا عاری از الهام است) و اعمال ایشان هیچ و بتهای ریخته شده ایشان عین بطالت است (یعنی هرآنچه خود ساخته اند از بت یا کتاب نابود است ( زیرا 42) (اینک بنده من که او را دستگیری نمودم (یعنی او را تفقد نمودم) و

ص: 56

برگزیده من که جان من از او خشنود است (یعنی مصطفی و حبیب الله است) من روح خود را بر او می نهم (ما ینطق عن الهوی بل هوالا وحی یوحی) یعنی از جانب خویش سخنان نمی گوید بلکه آنچه می گوید (حتی سخن عادی) از وحی است زیرا روح خداوند بر او قرار دارد یعنی از جمیع خطایا همچون ذات باری تعالی جل جلاله معصوم است) تا انصاف را (عاقبت به دست مبارک دوازدهمین فرزند برومندش) بر امتها صادر سازد و ... فریاد نخواهد زد و آواز خود را بلند نخواهد نمود ..... زیرا دارای عالیترین خلق و خوی در جهان آفرینش است و احدی همتای او نیست زیرا خداوند در حق او فرمود (انک علی خلق عظیم) و آنرا در کوچه ها نخواهد شنوانید ونی خورد شده را نخواهد شکست و فتیله ضعیفیرا خاموش نخواهد ساخت (یعنی به ضعیف رحم خواهد نمود و بیچاره دلشکسته محروم برنمی گرداند) تا عدالت را براستی (وحقیقت کلمه به وجود نازنین امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف) صادر گرداند او ضعیف نخواهد گردید و منکسرنخواهد شد (یعنی بعد از این صعود او را نزولی نخواهد بود.) تا انصافرا برزمین قرار دهد و جزیره ها منتظر شریعت او باشند (زیرا تنها این شریعت وجود پاک خواستاران راه رستگاری را به خدای جهان آفرین پیوند می دهد).

بشارت بیست و هشتم و بیست نهم و سیم

در این بشارت که از فصل 52 اشعیا نبی نقل می شود آمده است که خداوند خطاب به صهیون نموده و می فرماید (بیدار شوای صهیون (چون نقطه عطف رسالت به لحاظ هدایت

ص: 57

رسول اکرم است برای تمام مردم که زمان قبل از ایشان را شامل میشود.) که نامختون وناپاک بار دیگر داخل تونخواهد شد) کنایه از اینکه بعد از مسیح نامختونان به تو وارد شدند و تو را ملوث نمودند ولی با ظهور حضرت مهدی موعود بکلی ریشه ایشان قطع شده و لذا دیگر نامختون و ناپاک باقی نمی مانند تا داخل تو گشته تورا ملوث نماید (لازم به تذکر نیست که این صفت از مختصات خاصی ظهور امام زمان است و چنانکه آمده است باید در دوره آخرالزمان واقع شود دربشارت ثانی خطاب به قوم بنی اسرائیل و مسیحیان میگوید اگر من پیامبری از قوم دیگر مبعوث نمایم.

قوم واقعی من (یعنی موسویان و مسیحیان واقعی ) اسم مرا خواهند شناخت و در آن روز (یعنی روز ظهور حضرت محمد مصطفی صلی الله وعلیه و آله و سلم) خواهند فهمید که تکلم کننده من هستم هان من هستم زیرا مبعوث کننده نیست مگر قدوس اسرائیل یعنی آفریننده این جهان زیرا فرمود که من. یهوه (کسی ) که اول(یعنی بزرگترین کس)و با آخرین (یعنی با کسانی که پیرو پیامبرآخرالزمان حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم باشند) می باشد من هستم. و در ثالث می گوید 7 (چه زیباست بر کوهها پایهای مبشری که سلامتی را ندا می کند و به خیرات بشارت میدهد و نجات را ندا می کند و به صهیون میگوید که خدای توسلطنت می نماید) که منادی این ندا نیست مگر محمد پارانی که از کوههای مکه ندا درداد به کلام قولوالااله الاالله تفلحوا که هم ندای نجات است و هم رستگاری وهم بشارت به خیرات یعنی بگوئید خدایی نیست جز الله تا رستگار شوید. زیرا

ص: 58

خداوند نام خود را از قوم سابق خود پنهان نموده به اعتراف جمیع یهودیان و مسیحیان چنانکه بعدا خواهد آمد و الله نامی است که خداوند به قوم منتخب خود داد. یعنی هر کسی آنرا خالصانه طبق شرایطی که او خواست بگوید رستگار است.

بشارت سی و یکم

باز بشارت زیبای دیگری را اشعیا نبی درفصل 62 کتاب خود نقل می فرماید ) (..... بخاطر صهیون سکوت نخواهم کرد (یعنی مقصود خداوند با رسالت موسی تمام نمی شود که سکوت فرماید یا شریعت عیسی چون می گوید) و بخاطر اورشلیم خاموش نخواهم شد (کنایه ازاینکه صهیون و اورشلیم که مظاهر رسالت موسی و عیسی هستند محض پایان و مقصود خداوند از خلقت نیستند بلکه نجات بشراز آنها شروع میشود پس بازبشارت می دهم) تا عدالتش (یعنی عدالت خداوند) مثل نور طلوع کند و نجاتش مثل چراغی که افروخته باشد (که مقصود از عدالتخداوند جل جلاله ظهور حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم می باشد که مظهر عدل خداوند جلیل است و مقصود از نجات خداوند قیام وظهور دوازدهمین فرزند برومند ایشان است که منجی عالم بشریت یعنی حضرت مهدی قائم آل محمد صلوات اله علیه و علی آبائه الطاهرین می باشد که بواسطه وجود مبارک ایشان جمیع امتها عدالت و جمیع پادشاهان جلال ملکوتی حضرت حق جل - جلاله را مشاهده خواهند کرد زیرا تنها نام خداوند متبارک و متعالی است تا ابد الاباد).

ص: 59

بشارت سی ودوم

از کتاب ارمیای نبی این کتاب که وقایع زمان ارمیای نبی را ذکر میکند نشان می دهد که چگونه خداوند فی الواقع فصل جدیدی را در تاریخ یهود میگشاید وچگونه غضب خود را تا آخرین حد نسبت به ایشان بالا می برد به نحوی که ارمیای نبی ماموریت یابد که ریشه بنی اسرائیل را برکنده و منهدم سازد و مهم تر این که در عوض آن شریعتی سست منهای بشارتها پایه گذاری کند (فصل 11) ودر این راه از بذل جانش دریغ نکرده وهراسی نداشته باشد زیرا خدا او را رهایی داده و حفظ خواهد نمود و نیز اخبار می نماید که ایشان دیگر لایق هیچ کار نیستند و تنها راه نجات ایشان ایمان به ظهور نبی امی عربی مبعوث در آخرالزمان می باشد. بهرحال شریعتشان مانند (جمله 11 فصل13) آن کمربند پوسیده که مورد مثال بوده لایق هیچکار نخواهد شد و نیز کفار ایشان نیز هلاک شده زیرا گناه بنی اسرائیل بواسطه شرارت ها از پیش مقدر شده ( جمله 23 فصل 2 ارمیا) و یهود بواسطه دشمنی ها ذاتا شرورو و گناهکارند (جمله 23 فصل13) (که آیا حبشی پوست خود را تبدیل تواند کرد یا پلنگ پیسه های خویش را) یعنی بدی کردن بنی اسرائیل بواسطه این شرارت ها امری ذاتی است و تا جایی که به ارمیای نبی می گوید ج4) ایشان را در تمامی ممالک جهان مشوش خواهم ساخت و ارمیا را خطاب کرده که برو و .... (کوزه ای بگیر و در حضور مشایخ قوم و کهنه و پادشاهان یهود و سکنه اورشلیم و ....غیره زمین بزن (فصل 19 جمله 11) و بگو. یهوه صبایوت چنین میگوید بنوعی که کسی کوزه کوزه گر را میشکند

ص: 60

و آن را دیگر اصلاح نتوان کرد همچنان این قوم و شهر (مظهر اجتماع) را خواهم شکست ... (تا جایی که می فرماید) تا ابد برای ایشان سلامتی نیست (جمله 17 و 18فصل 23) و کلام را در جمله 34 تمام می نماید که (.... و چون این قوم یا نبی و یا کاهنی از تو پرسید وحی خداوند چیست (و چه می گوید) پس به اشاره (چنانکه در فصل 7 جمله 27 و 26 حزقیال به همین مسئله شهادت می دهد که ... رویا از نبی می طلبند اما شریعت از کاهنان و مشورت از مشایخ نابود شد... پس بگوکدام وحی، قول خداوند اینست که شما را ترک خواهیم نمود، ولازم به تذکر نیست بگوئیم که ترک خداوند عین نابودی شریعت است. و با صراحت) بگوکدام وحی قول (کلام حتم خداوند چنانکه از بیش نیزاخبار نموده بود) اینست که شما را ترک خواهم نمود. من بکلی شمارا فراموش خواهم کرد. و عار ابدی و رسوایی جاودانی را که فراموش نخواهد شد بر شما عارض خواهم گردانید... مومنین ایشان اگر دنبال من (قدوس اسرائیل) که به خدای جهان آفرین مسمی است می باشند صدای مرا از قوم دیگر می شناسند چنانکه در قبل مذکور گردید.

بشارت سی و چهارم

دراین بشارت لوقادرفصل دوم از زبان شمعون نامی که مردی متقی وصالح وملهم به روح القدس بود بشارت به ظهور حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله و سلم را بیان نموده واز زبان او میگوید که چون عیسی را دید (درجمله 26) از او به عنوان تسلی اسرائیل و در استتار از رسول اکرم صلی الله علیه وآله و سلم به عنوان تسلی امم نام میبرد یعنی با دیدن

ص: 61

عیسی میگوید. (زیرا "مثل این که چشمان من نجات ترا دیده است که آنرا (مسیح را) بیش روی جمیع امتها مهیا ساختی (کنایه از اینکه همانطور یحیی طروق را برای مسیح به جهت بنی اسرائیل (تسلی اسرائیل) مهیا ساخت همینطور او (مسیح) نیز طروق را پیش روی پیامبر خداحضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم به جهت امتها (تسلی امت ها مهیا می سازد.) یعنی نوری که کشف حجاب برای امتها کند (یعنی جمیع امتها بشارت او را به نبی موعود شنیده وقوم تو اسرائیل را جلال بود (یعنی رسالت اوفقط مختص به بنی اسرائیل خواهد بود (چنانکه قبلا" معروض گردید) ولیکن بشارت او به نبی موعود را همه امتها استماع خواهند نمود لذا به حضرت مریم می گوید که) ج 24 این طفل قرار داده شد برای افتادن و برخاستن بسیاری از آل اسرائیل و برای آیتی که به خلاف (به جهت نبوت حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم) آن خواهندگفت .... الی آخر .

بشارت سی و پنجم

حضرت مسیح علی نبیناوآله وعلیه اسلام چون (فصل 4لوقا جمله 18) صحیفه اشعیا را بازنمود اوصاف خود را در آن دید (...روح خداوند برمنست زیرا مرا مسح کرد تا فقیرانرا (فقیران عدالت ودوستاران جلالت خدا .... الی آخررا) بشارت دهم و از سال پسندیده خدا(که مقصودزمان وایام ظهور حضرت بقیه الله العظم حجه الله بالغه الکبری ولیعصر عج الله تعالی فرجه الشریف می باشد) بشارت دهم (زیرا تنها در این ایام است که خداوند می

ص: 62

پسندد زیرا که دین او عالمگیرشده وهمه مردم عالم به دست یدالهی حضرتش نجات می یابند.

بشارت سی و ششم

لوقا درفصل هفتم (28) از قول عیسی برای مریم علی نبیناوآله وعلیه السلام جمله ای را نقل میکند ومی فرماید (زیراکه به شما میگویم ازاولاد زنان، نبی بزرگترازیحیی تعمید دهنده نیست ولیکن آنکه در ملکوت خدا کوچکتر است ازوی بزرگتر است. پس مقصود از ملکوت خداوند جل جلاله قدوسیت انوارطیبه وطاهره محمدوآل محمد صلوات الله علیهم اجمعین است و کوچکتردراین ملکوت درمقام عصمت وطهارت مقام اولیه ایشان است (نه خود ایشان) که از جمیع انبیاء بالاترند.

بشارت سی و هفتم

مرقس و متی به ترتیب در فصول 9 و17 خود می نویسند که (خطاب از ابر رسید که اینست پسر حبیب من (یعنی محمد مصطفی صلی الله علیه و اله و سلم) که از او خشنود از او (بشارات او را به نبی معظم موعود) بشنوید.

ص: 63

پسی چنانکه قبلا" نیز معروضی گردید، بنده برگزیده و محبوب خداوند متعالی جل جلاله یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم است که بی حساب افضل عیسی است زیرا اطلاق لفظ پسراطلاق علی بی نهایت است چنانکه لوقا می گوید (...آدم بن الله)

بشارت سی و هشت

متی درفصل 18 ازجمله 1 تا 14 درباره والایی مقام حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم ونیزامت او و سزای کسی که کسی از امت او را لغزش دهد سخن میراند. پس ابتدا شاگردان از عیسی مقام مقرب ترین مردم را نزد خدا سئوال می کنند وآنوقت، (و درهمانست شاگردان نزد عیسی آمده گفتند چه کسی در ملکوت آسمان بزرگتر است، آنگاه عیسی طفلی را طلب نموده در میان ایشان بپاداشت وگفت هر آینه به شما میگویم تا بازگشت نکنید و مثل این طفل کوچک نشوید هرگز داخل ملکوت آسمان نخواهند شد)، پس همانطور که گفتیم علویت مقام ملکوتی ائمه مقام عصمت وبی گناهی است ومقصود از افراشتن آن طفل نشاندادن مقام عصمت است که آن خاص و مخصوص محمد و آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین می باشد و جالب اینکه عیسی مسیح در این موقع برترین کسی را نزد خداوند (سوای اهلبیت) شبیه ترین به ایشان می داند پس آن چون حرکت در عالم معنی است می فرماید" کسی که چنین طفلی را قبول کند مرا پذیرفته است (پس این دعوت عامه حضرت مسیح علی نبینا وآله وعلیه السلام است، خطاب به همه مسیحیان و پیروانش که مدعی پیروی او هستند تا قبول نمایند کسی را که به جهت

ص: 64

بشارت ایشان آمده است. پس ایشان را دعوت می نماید تارسالت حضرتش را قبول کنند زیرا پیروان ایشان که راه یافتگان به ملکوت آسمانند درواقع پیروان واقعی به حضرت مسیحند لذا حضرت مسیح علی نبینا وآله وعلیه السلام جهت خطاب خود را بسوی مسیحیان نموده و میگوید هرکه یکی از این صغار را که (به کلام من در این مورد) ایمان دارند لغزش دهد او را بهتر بود که سنگ آسیایی به گردنش آویخته و درقعر دریا غرق می شد (و لذا حضرت مسیح دراین موضع به عاملین گناه وگمراهی مسیحیان از راه حق و حقیقت اشاره نموده و می گوید) وای براین جهان به سبب لغزشها زیرا که لابد است از وقوع لغزشها ولیکن وای بر کسیکه سبب لغزش (این امت وداخل نشدن ایشان به شریعت نجات دهنده پیامبر آخر الزمان حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم) باشد.

بشارت سی و نهم

یوحنا درفصل 12جمله 38 کلام اشعیا نبی را نقل میکند که (... ای خداوند کیست که خبرما را باور کرد و بازوی خداوند به که آشکار کردید) مقصود از خبر ما در عبارت جناب اشعیا نبی علی نبینا وآله وعلیهم السلام جمع انبیاء عظام است که به لفظ ما تعبیر شده و مقصود از بازوی خداوندهمان وجود اقدس ونازنین ید الله العظم حجه ابن الحسن العسکری صاحب العصروالزمان عج الله تعالی فرجه الشریف است وتعظیم پیروان ایشان در این عبارت و یعنی کدام سعادتمند قبول اخبار ما نمود و کدام فیروزمند درک زمان بازوی خداوند را نمود که در واقع این خبردر بزرگداشت و تکریم آن گروه مخصوصی از مومنین

ص: 65

خالص محمد و آل محمد، مخصوصا "حضرت مهدی (سوره مبارکه بقره آیه) قائم آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین است که ندیده برغیب ایشان ایمان کامل دارند چنانکه خداوند نیز در قرآن ایشان را می ستاید (... الذین یومنون بالغیب...) (برهان قاطع).

بشارت چهلم وچهل و یکم

عیسی مسیح علی نبیناوآله و علیه السلام دروصیت خود به شاگردان درفصل 14 جمله 5 و 16 یوحنا میفرماید: اگر مرا دوست دارید احکام مرا نگه دارید و من از پدرسئوال می کنم (یعنی خواهم خواست اوتسلی دهنده دیگر (ترجمه این لفظ در متن اصلی چنانکه بسیار مشهور است فارقلیطاست)(که مقصود از آن صاحب رسالت دیگراست) بشما عطا خواهد کرد تا همیشه (مهم یعنی ابدی) باشما باشد (کنایه از اینکه شریعت مبارک این صاحب رسالت دائمی بوده و زوالی نخواهد داشت ومقصود از وصیت به شاگردان خطاب او به همه امم و مسیحیان از پیروان است تا به ایشان ایمان آورند پس این شخص معظم چنانکه قبلا نیز اثبات­گردید کسی نیست جز محمد مصطفی صلی­الله علیه­و­سلم که این شریعت بدست­مبارک فرزند برومند­شان حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف عالمگیر می شود.

(و روح راستی) یعنی محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) که جهان نمی تواند او راقبول کند (یعنی به محض ظهور ایشان دین مبارکشان عالمگیرنمی شود)

ص: 66

زیرا که (جهان نورجمال الهی) او رانمی بیند ونمی شناسد (یعنی به جهت عدم شناخت و معرفت همه مردم جهان نمی توانند او را دیده و بشناسند). اما شما (به نور ایمان) او را می بینید ومی شناسید زیرا که با شما می ماند و در شما خواهد بود و در اینجا اشاره به ظهور امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف فرموده و پیروان را می گوید) شما را یتیم نمیگذارم (یعنی فکرنکنید که مرا (پدر رادیگرنمی بینید) ونزد شما خواهم آمد(لازم است بگوئیم که در روایات مکررو بسیار این موضوع ذکر شده است که عیسی مسیح ازکسانی است که برای نماز به حضرت ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف اقتدا نموده در نتیجه تمام آن مسیحیانی که تا آن زمان ایمان نیاورده اند جمیعا به اسلام مشرف می شوند). پس چنانکه مذکور شد آن روح راستی که جهان نتوانست آنرا پذیرا شود وجود، یگانه شمس عالم امکان حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم است که جهان تاب و قدرت درک و فهم مقامات عالی و معنوی حضرتش صلوات الله علیه و علی آله الطاهرین را نداشت ولیکن از آنجائی که خداوند وعده نجات به جمیع امم را داده است مظهر نجات خویش یعنی حضرت صاحب الامر صلوات الله علیه وعلی آبائه الطاهرین را در زمان بالارفتن عقول وشعور خلایق (به جهت درک مقامات حضرتش) به جهان عرضه خواهد داشت و حضرت مسیح نیز در این زمان برای نجات امت خویش از آسمان نزول فرموده و با حضرتش نمازخدمت بجای می آورد لذا جمیع مسیحیان در آن روز ایمان آورده وحضرتش را یاری خواهند نمود.

ص: 67

(هرکه احکام مرا نگاه دارد (یعنی در حفظ این بشارتها بکوشد چنانکه خواهد آمد ) وآنهارا حفظ کند آنست که مرا محبت می کند.... و آنکه مرا محبت ننماید کلام مرا حفظ نمی کند (مثل جمیع علماء ایشان که کلام او را حفظ ننموده بلکه تحریف کرده و مسیحیان را گمراه می نمایند و ازاصول کلام برمیگردند مثلا" یک لفظ (فارقلیطا") را که در متون اصلی به یک لفظ واحد ذکر شده در یک موضع آنرا ترجمه میکنند به روح القدس در یک موضع دیگر به روح راستی درموضع دیگر به روح حقیقت در موضع دیگر به تسلی دهنده درموضع دیگر به پسندیده،... خوب معلوم است که در این زمان خواننده گیج وگمراه شده و به تنها چیزی که فکر نمی کند معنی کلمه فارقلیطا است و حال آنکه باید اصالت کلام را حفظ نموده بگویند که از خدا خواهم خواست تا فارقلیطا رابه شماعطا کند یعنی شما را مشرف کند. به اینکه همیشه در میان شما باشد) یا فارقلیطا می آید ولی جهان نمی تواند او را قبول کند با فارقلیطا می آید و پدر او را به اسم من می فرستد، (یعنی بعد از من می آید).

یا فارقلیط که از جانب خدامی آید یا ولی اگر فارقلیطا که خدا او رامی فرستد (26) یا اگر نروم فارقلیطا نمی آید ولی اگر فاقلیطا بیاید شما را به جمیع راستیها هدایت خواهد کرد و یا حداقل بگویند (فارقلیطا (روح راستی) یا فارقلیطا (روح القدس)، الی آخر یعنی معنی وتفسیر را در پرانتز قرار دهند همانطورکه ما عمل نمودیم وگرنه این اعمال خیانت است

ص: 68

به معرفت خداوند و هدایت بشری و در عین حال نیز چراغی برای خواستاران راه رستگاری است تا از میزان تعصب و دشمنی تحریف گران آگاه شوند، ...)

و کلامی که از من می شنوید از من نیست بلکه از پدریست که مرا فرستاد این سخنان (یعنی بشارات را به شما گفتم وقتی با شما بودم لیکن تسلی دهنده (یا روح القدس حال آنکه اصل وصحیح آن فارقلیط است) که پدر او را هم به اسم من می فرستد (یعنی همانیکه من به او بشارت دادم و بعد از من می آید یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم)

تذکرات:

لازم به تذکر است که به بعضی از نکات اساسی مبحث فارقلیطا اشاره نمائیم:

(1) اینکه خبر آمدن نبی موعود قبل از ظهور حضرتش صلی الله علیه وآله و سلم در بین کتب واخبار اهل علم امری مسلم وحیاتی بود.

(2) ولی هم چنانکه خائنان به موسی علی نبیناوآله وعلیه السلام کتب را بعد از ظهور عیسی بن مریم علی نبیناوآله وعلیه السلام دستکاری نمودند خائنین به عیسی نیز پس از ظهور نورالانوار حضرت محمد صلی الله علیه وآله و سهم متون را ضایع کرده و بشارت ها را تحریف نمودند.

ص: 69

(3)کتب تاریخ نیز جمیعا ضبط نموده اند اخبار این انتظار را و نیز هنوز هم خداوند متعال عده ای از مسیحیان را را بر مسیحیان دیگر مورد حجت واستناد قیامت قرار داده است (زیرا هنوز هم عده بسیار زیادی مثلا (فرقه کثیری از مسیحیان) در انتظار فارقلیطایی هستند که مسیح وعده داد).

(4)یا اشخاصی که به نام حضرتش قیام نموده مردم را به دور خود جمع می نمودند (مانند منتس مرتاض که ادعا نمود که من همان فارقلیطا، موعود هستم که اکنون ظهور نمودم).

(5) شهادت کتب و رسالات مربوط به زمان نبی معظم اسلام که اسناد آن هنوز روی پوست موجود است مثلا" نامه مقوقس مسیحی پادشاه مصر که متن قسمتی نامه ایشان که در کتاب آمده است و (...لمحمد بن عبدالله) (صلی الله علیه وآله وسلم) من المقوقس عظیم القبطء، وقد علمت ان نبینا " بقی ....) یعنی (... من میدانستم پیغمبری باقیمانده که باید بیاید...)

(6) دیگر اینکه اسامی احمد و محمد در جمیع کتب ایشان که به صراحت تا قبل از بعثت رسول اکرم حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم در ترجمه فارقلیطا لفظ محمد و احمد آمده بود که کتاب آسمانی ما و نیز روایات ما و نیز روایات ما بدان شهادت می دهند و حال آنکه مسیحیان این اسناد خود را در صندوقها مخفی می نمایند. بهرحال

ص: 70

با ترجمه لفظ فارقلیطا به الفاظ روح راستی - روح القدسی وغیره این دشمنان سعادت انسانها با خداوند متعال جنگ می کنند.

(7) و اینکه صادق کل عالم یعنی آخرین فرستاده خداوند خود در 1500 سال قبل فرمود من همان نبی موعود هستم و قرآن هم که در واقع صرف نظر از موضوع وحی یک اثر تاریخی نیز می باشد بر اصالت آن گواهی داد. (بهرحال ادامه بشارت)، او همه چیز را به شما تعلیم خواهد داد و آنچه به شما گفتم بیاد شما خواهد آورد ... والان قبل از وقوع، به شما گفتم تا وقتیکه واقع گردد (کنایه از اینکه وقتی ظهور فرمودند) ایمان آورید.

بعد از این بسیار با شما نخواهم گفت، زیرا رئیس این جهان (یعنی جمال کل حضرت حق جل جلاله حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم) می آید و در من چیزی ندارد (یعنی قائم برخوداست وصاحب شریعت عامه وجهانی) و (من وظیفه خویش را انجام می دهم) تا جهان بداند که پدر را محبت می نمایم چنانکه پدر به من حکم (به بشارت ایشان) کرد پس در جمله 26 فصل 15 میفرماید.

لیکن چون تسلی دهنده (یعنی فارقلیطا) که او را از جانب پدر (دعا کرده نزد شما میفرستم آید) یعنی روح راستی (یعنی محمد) که از پدرصادر می­گردد (یعنی از جانب خدای متعال جل ­جلاله می آید (یعنی محمد رسول الله) برمن (یعنی به حقیقت و کمال من) شهادت خواهد داد.

ص: 71

بشارت چهل و دوم

باز درفصل 16جمله 7 و6 می گوید (من به شما راست می گویم که رفتن من برای شما مفید است (کنایه از اینکه مایلم تا زودتر رفته که ایشان تشریف بیاورند) زیرا اگر نروم تسلی دهنده و (احمد محمد) نزد شما نخواهد آمد اما اگر بروم (به خواهش از خداوند متعال جل جلاله) او را نزد شما میفرستم.

روز پنطیکاست (یوم الدار):

علماء متعصب و مغرض مسیحی چنانکه معروض گشت برای از بین بردن این بشارات یا حداقل گمراهی عوام الناس مسیحی (نه علما ایشان) بعد از بعثت وظهور حضرت رسول اکرم محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم ادعا نمودند که مقصود از این لفظ اسم مبارک نبی مسلمین نمی باشد بلکه روح نازل در یوم الداراست غافل از اینکه چنانکه ذکر شد به دلایلی کافی و شافی و اگر از تراجم از خدا بی خبرانه مختلف برای لفظ واحد فارقلیطا صرف نظر نمائیم باز هم در می یابیم که این شخص باید بطور خلاصه دارای دو صفت زیر باشد (چنانکه مذکور شد و خواهد آمد)، اولا رفتن عیسی شرط آمدن فارقلیطا بود ثانیا او می بایست به جمیع راستیها هدایت نماید یعنی برای او زوالی نباشد ولی با کمال تعجب اگر بخواهیم فرض نمائیم نعوذ بالله العلی العظیم فارقلیطا همان روح نازل در یوم الدار (پنطیکاست) است می بینیم اولا در آن ایام عیسی از میان ایشان نرفته بود به

ص: 72

این دلایل (فصل 9 اعمال و جمله 5 و17و27) و (فصل 10 و جمله 14 اعمال) و (فصل 20 و جمله 14 و 15 و 16 و 17 و 19و2و26 یوحنا) و (فصل 21 جمله 1 و 14 اعمال) و (فصل 13و جمله 30 و 31 اعمال) و (فصل 22 و جمله 9 آن) و ثانیاً هدایت به جمیع راستی ها نشد که هیچ بقول معروف رفتن عیسی همانا و شروع بدبختی ها همان زیرا هنوز چند وقتی از رفتن مسیح نگذشته بود که انجیل اصلی گم شد و ملعون ها به زعم پولس اناجیل کثیری ساخته و تدوین نموده به نحوی که هر قبیله ای انجیل مخصوص به خود داشت و در جریان انتخابات سیاسی گرفتار این 4 انجیل محرف کذایی و ملحقات آن شدند که تا انجام این انتخابات کشت و کشتارها شده و بدبختیها واقع زیرا در آن رای به خدایی مسیح داده و فرهنگها اختراع کردند و مسیر دین را از راه بنی اسرائیل جدا کرده و گمراهی ورسوایی بالاگرفت بالاگرفتنی...

بشارت چهل و سوم

چون فارقلیطا (رسول الله) آید جهان را برگناه و عدالت توبیخ خواهد نمود اما گناه چون به کلام من ایمان نیاوردند بر عدالت از این سبب که پیش پدر می روم و دیگر مرا نخواهید دید و برداوری از این جهت که بر رئیس جهان (صلی الله علیه و آله و سلم حکم (یعنی واجب) شده است . . . ادامه ج12) ولیکن چون او یعنی روح راستی (مقصود همان حضرت فارقلیطا محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم ) آید شما را به جمیع راستی ها هدایت خواهد کرد زیرا از خود حکم نمی کند بلکه به آنچه شنیده است (یعنی سخن معمولی او

ص: 73

نیز وحی است چنانکه خداوند در توصیف ایشان می فرماید (ماینطق من الهوی ان هو الّا وحی یوحی و نفرموده است آنچه قرائت بلکه می فرماید آنچه نطق که مقصود کلام عادی است یعنی به وحی) پس ازهدایت به جمیع راستی ها ازامور آینده به شما خبر خواهد داد. (یعنی درضمن شما را به مظهر جمیع راستیها یعنی به ولایت وجود مبارک حضرت امیرالمومنین علی علیه اسلام رهنمون می شود چنانکه خداوند در قرآن می فرماید الیوم اکملت لکم دینکم ورضیت لکم الاسلام دینا که رضایت حق و کاملیت دین که مساوی شد با ولایت و وصایت مولا امیرالمومنین چنانکه در غدیر خم مشهور است یعنی هدایت به جمیع راستی ها و از امور آینده تا انقضای عالم نیز شیعیان را اخبارنمود که به علوم بلایا و منایا مشهور است) او مرا جلال خواهد داد (کنایه از اینکه مرا از بدیها منصوب به من منزه کرده ومقام عصمت مرا معرفی خواهد نمود) هرچه از آن پدراست از آن من است از این جهت گفتم که از آنچه آن من است (یعنی واقعیت مرا) به شما خبرخواهد داد)، خدا شاهد است براین مطلب که چگونه ابلیس لعین به همکاری پیروان نادان حضرت مسیح علی نبینا وآله و علیه اسلام جلال زهد وقدوسیت ایشان را با یاوه گویی های خود در رابطه با مطالبی که در خصوص آن حضرت آورده اند از بین بردند. ولیکن خدای کریم جل جلاله از آنجا که وعده فرموده بودند به شریعت جامعه اسلام به رهبری پیامبراکرم حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله و فرزندانشان جمیع عقاید باطل وجسارت بار را از شخصیت عالی و معنوی ایشان طاهر ساخت.

ص: 74

بشارت چهل و چهارم

اشعیا نبی درفصل 9 کتاب خود و در جمله دوم اوصاف قومیکه پیامبر آخرالزمان حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم از ایشان ظهور می فرمایند را تشریح نموده و می فرماید: (قومیکه در تاریکی سالک بودند (که مراد از این قوم اعرابند که در راه غیر مرضی حق جل جلاله در جهالت و نادانی قدم برمی داشتند) نور عظیمی خواهند دید (که مقصود از آنان نور عظیم وجود انور نورالانوار و سلیل الاطهار حضرت محمد صلوات علیه و علی آبائه الطاهرین می باشند که در ظلمت کفر وجهل و نادانی به اراده رب جلی جلت عظمه ظهور فرمودند) و بر زمین سایه موت نور ساطع خواهد شد. (کنایه از اینکه سرزمینی که از ظلم و جور ، لبریزگشته است نوری عالمگیر خواهد شد که مقصود از زمین سایه موت، عالم است که در آخرالزمان در ظلم جور فرو رفته باشد و این نور نیست، مگر نور وجود، مبارک حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف که در تمامی عالم ساطع خواهد شد. بزودی انشاء الله تبارک وتعالی.

بشارت چهل و پنجم

جناب حزقیال نبی علی نبینا وآله وعلیه اسلام در فصل 39 از کتاب خود جمله 21، از قول خداوند متعال جل جلاله بشارتی را در مورد والایی مقام حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم نقل می نماید : (... من جلال خود (یعنی وجود مطهر حضرت محمد مصطفی

ص: 75

صلی الله علیه وآله وسلم) را در میان امتها قرارخواهم داد (به جهت تجلی...) و (لذا) خاندان اسرائیل از آن روز و بعد خواهند دانست که یهوه خدای ایشان من هستم (یعنی چنان این امر را برایشان روشن می نمایند تا بدانند که این نبی از جانب خدای تبارک وتعالی است) ....وامتها (نیز)خواهند دانست (یعنی به وضوح مشاهده میکنند) که خاندان اسرائیل را به سبب گناهان (ترک نموده) .....وروی خود را از ایشان پوشانیدم.

بشارت چهل و ششم

بازجناب اشعیا نبی علی نبیناوآله وعلیه اسلام دوبشارت را بترتیب در فصل 31جمله 9وفصل 32 جمله اولی نقل کرده و از حکومت مطلقه حضرت ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف و ویژگیهای آن صحبت می نماید که ما به جهت اختصار فقط قسمتهایی از آنها را نقل می نمائیم (9) یهوه که آتش او در صهیون و کوره وی در اورشلیم است (یعنی خدایی که فرستنده موسی و عیسی علی نبینا و آله و علیهم السلام) چنین میگوید اینک پادشاهی به عدالت سلطنت خواهد نمود. (زیرا لقب پادشاه نیست جز برای ایشان که بر جمیع امم و جهان سلطنت مطلقه و خاصه الهی دارند) وسروران را به انصاف حکمرانی خواهند نمود و ویژگیهای آن وعمل عدالت و سلامتی ونتیجه عدالت آرامی و اطمینان (دررستگاری) خواهد بود تا ابدالآباد (آمین یا رب العالمین)

بشارت چهل و هفتم

ص: 76

متی درفصل 6جمله 10 و 9 در بیان ظهور و تجلی انوار طیبه وطاهره محمد و آل محمد صلوات الله علیهم و اجمعین در عالم ظاهر می فرماید (...، نام تومقدس باد، ملکوت توبیاید اراده توچنانکه در آسمانست (به تجلی نامت وظهور جلالت) بر زمین نیز کرده شود (که مقصود ظهور انوار طیبه و طاهره 14 معصوم صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین است که انشاءالله هر چه زودتر به تمامی وجه به ظهور دوازدهمین وصی حضرت محمد صلی الله علیه و اله سلم متجلی می شود) انشاءالله تبارک وتعالی .

بشارت چهل و هشتم

جناب اشعیا نبی علی نبینا و اله و علیه السلام در فصل نهم از کتاب خود در بیان کیفیت مکانی و زمانی ظهور و سجایای اخلاقی حضرت محمد و دوازدهمین فرزند برومندشان صلوات الله علیهم در آخر الزمان چنین سخن میرانند، (درزمان پیشین (یعنی تا قبل از ظهور ایشان) زمین زبولون و زمین نفتالیرا ذلیل ساخت اما در زمان آخر آنرا به راه دریا به آنطرف اردن، در جلیل امتها محترم خواهد گردانید.

کنایه از اینکه شریعت مبارک ایشان صلوات الله علیه و علی آله الطاهریان را در عالم ساطع نموده در میان امتها جلیل خواهد نمود.

ص: 77

و قومی که در تاریکی سالک..... بودند الی آخرکه در بشارت چهل و چهارم مذکور گردیده جمله 6 ...) زیرا که برای اولاد ما ولدی زائیده و پسری به ما بخشیده است (که مقصود از آن پسر صاحب سلطنت ، دوازدهمین وصی حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه واله وسلم است که سلطنت عالم و هدایت امم بر عهده ایشان خواهد بود) واسم او عجیب و مشیرو (از کثرت عظمت) خدای قدیرو پدر سرمدی و سرور سلامتی خوانده خواهد شد ترقی سلطنت و سلامتی او را بر کرسی ، داوود (که مظهر سلطنت الهی تا زمانی ایشان است و بر مملکت وی انتها نخواهد بود تا آنرا به عدالت وانصاف از الان (وجود) تا ابد الاباد استوار نماید . اللهم عجل فرج قائم آل محمد صلواتک علیهم اجمعین.

بشارت چهل و نهم

در فصل اول رساله به افسسیان آمده است که (عیسی مسیح چونکه سر اراده خود را به ما شناسانید و (یعنی مقصود خویش را از نبوت که بشارت بظهور حضرت حتمی مرتبت محمد صلی الله علیه و آله و سلم وصی گرامی او بود به ما اعلام کرد) بر حسب خشنودی خود که عزم کرده بود برای انتظام کمال زمانها (در رسالت انبیاء یعنی برای خشنودی خود که خشنودی خداست به جهت کامل شدن رسالت انبیاء عظام علی نبینا وآله و علیهم السلام، پس مقام رسالت پناهش را در اعظم درجات بالابرده و می فرماید) تا همه چیز را خواه آنچه بر زمین است در مسیح (واقعی بزرگ) جمع کند یعنی او (یعنی حضرت محمد صلی الله علیه واله و سلم) البته لازم به تذکر نیست که جمیع انبیاء بواقع مسیحند یعنی

ص: 78

مورد مسح و عنایت خدایند لیکن آنکه از همه در این فیض بالاتر است چنانکه اثبات گشت وجود نازنین و انور حضرت محمد مصطفی و خاندان گرامی اوصلوات الله علیهم اجمعین هستند زیرا از همه کس بیشتر مورد عنایت خداوند (یعنی مسیحترند) لذا می گوید او ،

بشارت ملکوت آسمان:

بشارت پنجاهم ویکم ودوم و سوم

که به ترتیب در فصول 3و6 متی و 9 لوقا و در جملات 17و10و7 و 12 آمده است.

ملکوت آسمان را حضرت یحیی و عیسی مسیح علی نبینا و اله وعلیهم السلام بطور مکرر به آن بشارت داده و آن را به صورت مثال برای مردم و شاگردان بیان می نمایند مثلا متی در فصل 13 جمله 24 آنرا به بذر نیکو و جمله 31 فصل 13 متی آنرا به دانه خردل در جمله، 33 به (خمیرمایه) تشبیه فرموده اند که همانطور که قبلا نیز تشریح، گردیده بود مقصود از آن بشارت به ظهور انوار طیبه و طاهره حضرت محمد مصطفی و اهل بیت گرامیشان صلوات الله علیهم اجمعین در عالم ظاهر است که چون به اراده حق جل جلاله مانند تخم نیکو یا دانه خردل یا خمیرمایه بعد از ظهور مدتی در دل خاک اراده خداوند، از نظرها ناپدید می شوند آنوقت در زمان تشعشع اراده خداوند در تجلی جلال جبروتی به وجود قائم آل محمد از دل خاک رکود سر بیرون آورده و ریشه ظلم وجور را در جهان بر می کند پس به عبارت دیگرمقصود (خداوند) اینست که انوارطیبه و طاهره آل الله بعد از

ص: 79

ظهور به انزوا رفته و نیز نور قائم ایشان چون خورشید درپس ابرها نهان می شود (به انزوا می روند) و پس از طی زمان، فتور و سستی تجلی دیگری که همان مقصود خداوند است آغاز می گردد ومقصود ازاین معرفی نیست مگر آنکه عظمت معرفت و اهمیت ظهور قائم آل محمد صلوات الله علیه و علی آبائه الطاهرین دریافته شود.

پس به عبارت خلاصه همانطور که مقصود از دانه نیکو و دانه خردل و خمیرمایه نهاد و نهان ایشان است. به لحاظ تجلی نهایی در زمان و مکان موعد از اراده خداوند، همینگونه مقصود نهایی از تمثیل، ظهور نهایی از جلالیت ملکوت آسمان اراده خداوند رب علی اعلی است از نور محمد و آل محمد به قائم و منتقم بالحق ولی الله المنتظر المهدی مولانا ابالقاسم حجه بن الحسن العسکری صاحب العصر و الزمان عج الله تعالی فرجه الشریف و رحمه الله و برکاته می باشد.

بشارت پنجاه و چهارم

متی در فصل 20 علت برتری امت نبی معظم مبعوث در آخرالزمان یعنی حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم را با مثالی کاملا روشن بیان نموده یعنی که خداوند در حق امم دیگر ظلم (نعوذ بالله) نفرموده منتهی مراتب فیض به پیروان حضرتش صلی الله علیه واله و سلم را بی نهایت کرده است .

ص: 80

پس می گوید (...که اولین ایشان پیروان انبیاء اولین آخرین است) (درمزد)، به جهت خوانده شدن و آخرین ایشان اولین است. (در فیض) اولین ، همان مزد را یافتند که با ایشان قرار کرده بودند ولیکن آخرین (پیروان پیامبر آخر الزمان حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم.) مزد بیشتر یافتنند چون برگزیده شده اند همانطور که حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند.(نحن الآخرون السابقون) یعنی مائیم امت آخرین که بر امم دیگر سبقت می جوئیم پس همانطور که معروض گردید مقصود واقعی و نهایی از نزول ملکوت به عالم ظاهر همانا ظهور و قیام حضرت بقیه الله العظم حجه الله بالغه الکبری ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف می باشد که افضل آخرین و اکمل بر گزیدگان است که به جهت داوری و انتقام از اعداء آل محمد و دماء انبیاء عظام هرچه زودتر ظهور فرمایند انشاءالله تعالی.

بشارت پنچاه و پنجم

پس باز بطور خلاصه متی در فصل 21 جمله 43 به عنوان تمثیل داستان شخصی را مینویسد که دارای تاکستانی بود و ..... در این داستان - چگونگی اراده خداوند در مورد بعثت پیامبران بنی اسرائیل و اعمال این، قوم و انتظار خداوند از آنان و کفر ورزیدن ایشان

ص: 81

و ترک این قوم چنانکه اخبار مفصل آن دربشارتهای قبل مذکورگشت و سرانجام انتخاب نبی معظم موعود از میان قومی بی اعتبار سخن می راند پس بطور خلاصه مقصود از صاحب خانه خدای متعال است و آنچه مهیا نمود کنایه از دستوراتی است که به توسط انبیا عظام به بنی اسرائیل داد (و انتظار عمل از آنان داشت) پس ملازمان در این مثال انبیا بنی اسرائیل بودند که به طلب میوه (عمل به احکام می آمدند و کشته می شدند پس مقصود از آن پسر حضرت عیسی است که آخرین پیامبر بنی اسرائیل بود که حرمت او نیز نگاه داشته نشد پس در این زمان خداوند چه می کند پس می فرماید (... همان سنگی را که همه معماران ) (صاحب نظران در مقابل خدا) رد نمودند همان را سرزاویه نمود کنایه از اینکه رسالت خویش را در پیامبری قرار می دهد که از نسل حضرت اسماعیل علی نبینا وآله علیه السلام که در نظر اینان (معماران) حقیر است قرار می دهد و آن را سر زاویه می کند کنایه از این که او را مبعوث نموده عزت می نهد وپشتیبان او هست تا حدی که هرکس بر آن افتاد شکسته شود و بر هر کس بر آن افتد نرم سازد.

و کنایه از اینکه هرکس به ضد ایشان قیام نماید. خدا او را می اندازد و هر کس بر علیه او قیام نماید خدا او را نرم سازد زیرا گذشته از منزلت و مراتب بیشتر، در مقام نجابت و عفت آن حضرت مظهر جلال و نیز قهاریت خدای متبارک هستند که جبروت خداوند به احسن وجه به قیام قائم آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین بر عالمیان ظاهر خواهد شد هر چه زود ترانشاء الله تعالی .

ص: 82

بشارت پنجاه و هفتم

در فصل دوم مکاشفات یوحنا، مراد از غالبی که خداوند به او سلطنت داده تا بر جمیع امم حکمرانی کرده ایشان را به عصای آهنین رعایت نماید، همان دوازدهمین وارث حضرت محمد مصطفی یعنی حضرت بقیه الله العظم حجه بن حسن العسگری صاحب العصر والزمان است که در عالم به اسم ایشان سکه واحد زده شده و امنیت برقرار خواهد بود تا ابد الاباد پس قبل از اینکه به بشارت پنجاه و هشتم بپردازیم لازم می دانیم متذکر شویم که مباحش بشارت مختص به این اناجیل و یا رسالات این کتاب

مقدس نیست بلکه اناجیلی وجود دارند که با سعی و اهتمام علماء و مسیحیان واقعی که در راه خدای متبارک جان باخته و با فداکاری های آنان حفظ و ترجمه ودر دسترس مردم عالم قرار گرفته، بسیار صریح تر و روشنتر به ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم بشارت داده اند که ما فعلا دراین قسمت به جهت تبرک و نیزاستشهاد، قسمتی از متن انجیل برنابارا ذکر می کنیم و از خصائص برجسته این انجیل چنانکه معروف است اعتقاد به رسالت عیسی صرفا به عنوان یک پیامبر، یعنی خدا نبودن او ونیز صراحت دربشارت ظهور پیامبر موعود آخرالزمان حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله و سلم

ص: 83

می باشد انجیل برنابا چنانکه مشهور است تا سال 325 از اناجیل رسمی و قانونی بود ولی با قوانین انگیزاسیونی صدر مسیحیت این انجیل در اختناق و سانسور عجیبی (به واسطه دو خصیصه فوق الذکر) بسر برد تا اینکه مومنین مسیحی تا قرون حاضرآنرا به امانت حفظ نموده به بشریت رسانیدند دراین متن انتخابی ما آمده است که از طرف مجلس سنای روم عیسی را مورد سوال قرار داده اند و ...

تصمیم گرفته شد که به فرمان امپراطور کسی ترا خدا نخواند، مسیح گفت من خود به این عنوان راضی نیستم زیرا از آنجایی که نور می طلبید ظلمت خواهد آمد ولی تسلیت من (یعنی خوشی من) به واسطه آمدن پیامبر خداست که همه عقاید دروغ مربوط به من را از بین خواهد برد وقانون (شریعت) اودر سراسر جهان جاری خواهد شد وکسی بر آن نخواهد توانست غلبه کند. سپس حضرت عیسی علی نبینا وآله و علیه السلام فرمود "نام رسول خدا احمد (محمود-محمد) است زیرا خدا خودش این نام را به او داد پس از آنکه روح او را خلق کرد ودرنور آسمانها جای داد و گفت ببین یا محمد برای تو بهشت و جهان و عده زیاد مخلوقات را آفریدم وتو را هدیه ای قرار دادم تا جایی که هرکس به توبد بگوید لعنت خواهد شد وقتی تورا به جهان بفرستم تو پیامبر نجات من وکلمات تو حقیقت خواهد بود تا جائیکه زمین ساقط خواهد شد ولی کلمات توازبین نخواهد رفت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نام مبارک اوست (مکتب اسلام شماره نهم سال14)

بشارت پنجاه هشتم

ص: 84

حضرت حبقوق نبی (حبقوق ) در فصل سوم از کتاب خود بشارت به ظهور قدوس خداوند یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم از کوههای فاران مکه و از پرشدن زمین از تسبیح ایشان و باقی بودن شریعت مبارکشان تا ابد الآباد خبر می دهد: (ای خداوند عمل خویش را در میان سالها (یعنی زمان) زنده کن (کنایه ازاینکه در ظهورنبیت حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم تعجیل بفرما) و در میان سالها آنرا معروف ساز (کنایه از اینکه به آن عزت و کرامت عظیم مرحمت بفرما) و در حین غضب (یعنی درآن زمانیکه اعمال بنی آدم به سبب دشمنی با آن حضرت ترا به خشم می آورند ) رحمت را (که کنایه از ظهور حضرت بقیه الله الاعظم حجه الله بالغه الکبری ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف می باشد را) بیاد آور (پس) از تیمان (که مظهرنبوت موسی و عیسی علی نبینا واله وعلیه سلام است) آمد ولیکن قدوس اطلاق لفظ قدوس در مقابل خدا رساننده نهایت تقدس در نبوت پیامبر آخر الزمان حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم است . از جبل فاران (که مقصود ظهورنبوت عظیم حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم از مکه است)سلاه سلاه کلمه ای است که مقصود گوینده آن اظهار نهایت خوشحالی و مسرت است مترادف الله و اکبر یا سبحان الله در بیان ما.)، جلال او آسمانها را پوشانید و زمین از تسبیح او مملو گردید، پرتو او مثل نور(عالمگیر) بود و ازدست وی شعاع (هدایت امتها، که مقصود وجود مبارک حضرت بقیه الله الاعظم حجه الله البالغه الکبری ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف باشد) ساطع گردید (زیرا می فرمایند) دست قوت او در آنجا بود (که کنایه از ظهور قوت ایشان، صلوات الله علیه به

ص: 85

جهت جمع امتها و روز پیروزی دین خداوند بر کل کفر و شرک در عالم است که تا زمان ظهور ایشان مخفی می باشد) پیش روی وی و با می رفت و آتش تب زیر پاهای او بود(1) او بایستاد و زمینرا پیمود (کنایه از اینکه محض اراده، لازم زمین مسخرایشان می شود) او نظر افکند و امتها را پراکنده ساخت (چون آب که در خوابگاه مورچگان راه بیاید ) و کوههای ازلی جستند و تلهای ابدی خم شدند (کنایه از اینکه آنچه که در معتقدات ایشان عظیم بوده و دائمی تصور میشد از جا جسته ودر مقابل عظمت ایشان سر تعظیم فرود آورند زیرا)، طریقهای او جاودانی است (یعنی احکام ازایشان جاودانی است تا ابد الآباد زیرا بعد از شریعت مبارکشان صلوات الله علیه و علی آله الطاهرین شریعتی نخواهد آمد ...) و با وآتش تب مظهردو دشمن کفر ونفاق در مورد نبی مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و علی اله طاهرین می باشد زیرا اولی همیشه از ایشان گریخته ولی ثانی با ایشان هست که تا زمان ظهور حضرت بقیه الله الاعظم حجه بن الحسن المهدی ارواحنا فداه نابود گردیده و در ایام رجعت به جزا شرارت خود برسند).

بشارت پنجاه و نهم

حضرت حق جل جلاله دراین بشارت عظمت و مقام محمد وآل محمد صلوات الله علیهم اجمعین را که از صلب اسماعیل ظهور می فرمایند را بیان می فرماید. فصل 15 جمله 3و4 سفر تکوین دراین بشارت حضرت ابراهیم علیه السلام در مورد اینکه فرزندی ندارد تا وارث نبوت او گردد به خداوند شکایت می کند ودراین بشارت خداوند به او وعده می دهد

ص: 86

که از نخست زاده او (حضرت اسماعیل علی نبیناوآله علیه السلام) پیامبری ظاهر نماید که از نظر مقام و منزلت از جمیع انبیاء برترند، (4در ساعت کلام خداوند بوی در رسیده گفت این (مختار خانه او العازارد مشقی، کنایه از اینکه وارث نبوت تو بوصایت در غیرنسل تونیست) وارث تونخواهد بود بلکه (اول) کسی که از صلب تو درآید وارث (اصلی) تو گردد (زیرا چنانچه می دانیم اول نخست زاده حضرت ابراهیم علیه السلام (که دارای حق بکوریت یا نبوت باشد) حضرت اسماعیل علی نبینا و آله وعلیه السلام است که ایشان و والده مکرمه ایشان حضرت هاجر علی نبینا و آله وعلیهم السلام به توسط آزار ساره همسر حضرت ابراهیم از خانه خارج شده در بیابانها منزل نمود پس فرشته خداوند بر او ظاهر شده وگفت فصل 16 جمله 7و8 (وفرشته خداوند او را نزد چشمه آب در بیابان یعنی چشمه ای که به راه شور است یافت، و گفت ای هاجر کنیز سارای از کجا آمدی و به کجا می روی گفت من از حضور خاتون خود گریخته ام، فرشته خداوند به وی گفت نزد خاتون خود برگردد و زیر دست دست او مطیع شو، و فرشته خداوند بوی گفت (در عوض)ذریت ترا بسیار گردانم بحدی که از کثرت بشمار نیایند، (یعنی وارث امت آخر زمان که سرانجام عالم را فرا میگیرد باشند).، و او (اسماعیل) پیش روی همه برادران خود ساکن خواهد بود (کنایه از اینکه : خداوند در صلب پاک او نور اشرف مخلوقات و دوازده وصی گرامی صلوات الله علیهم جمعین را قرار می دهد که در مقام و رتبه از جمیع انبیاء اولین و آخرین افضل وبالاترند)، اللهم صل علی محمد وآله الطاهرین .

ص: 87

البته با این بشارت به مباحث بشارت پایان داده و انشاءالله در جلد آینده مباحث کلی تری را راجع به بشارات بیان خواهیم نمود، و امید است که خداوند از درگاه پر فیض ورحمتش درود فراوان بر محمدوآلش فرستاده و آنها را از ما راضی بگرداند و ما را از گروهی قرار دهد که حقوق مودت ودوستی را نسبت به ایشان و فرزندانشان علیهم السلام ادا کرده باشیم (اجررسالت نبی که خداوند در قرآن کریم فرمودند ما اسئلکم علیه اجرا" الا لموده فی القربی ). والسلام علی من اتبع الهدی بشارت به ظهور محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم:

خداوند در آیه 7 از باب 17 سفر پیدایش در وعدة ابدی خود به برقرار داشتن عهد ابدی نبوت در نسل ابراهیم خطاب به آن حضرت می فرماید (... و عهد خویش را در میان خود و تو و ذریت بعد از تو استوار گردانم که نسلاً بعد نسل عهد جاودانی باشد تا ترا و بعد از تو ذریت ترا خدا باشم ...) پس ای عاقل خردمند به این بشارت توجه فرما که چگونه خداوند عهد نبوت را در نسل حضرت ابراهیم ابدی قرار داده است به گونه ای که در هر عصر و زمان صاحب عهدی از خداوند در نسل او منسوب و تعین شده و از سوی خداوند در جامعه بشری، مأمور به ارشاد و راهنمایی است که این عهد در سلسله اسحاق قطع شده و برابر اخبار انبیاء و پیامبران عظام، از نسل اسماعیل علیه السلام یعنی نور وجود محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم است که پرچم این عهد را بر دوش گرفته و چون ستارگانی درخشان در جامعه بشریت درخشش می نمایند و این حضور با نصب از سوی خداوند عهد محسوب می شود و البته این عهد به حضور علماء و دانشمندان اهل کتاب و

ص: 88

اهل اسلام ارتباطی ندارد چون آنان از سوی خدا نصب نشده و از سوی خدا برای راهنمایی مردم انتخاب نشده اند و عهدی را بر گردن ندارند و این فقط محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم و فرجنا بهم هستند که بعد از عیسی علیه السلام به هدایت بشر از سوی خداوند انتخاب شده اند و خداوند آنان را تا ابدالآباد امام و رهبر و هادی قرار داده است و این رسالت در این زمان بر عهدة مولای مظلوم ما حضرت مهدی صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است و او تنها و آخرین نماینده باقی مانده خدا از نسل ابراهیم و تعیین شده از سوی خداست و بقیه مردم جهان علماء و دانشمندان هستند و هیچکدام حکم و عهدی از سوی خدا ندارند ولی محمد و آل محمد علیهم السلام منسوب از جانب خدا هستند و خداوند بواسطه انتخاب آنها حضور خود را در تمامی ادوار برای نجات انسان ها و هدایت بشریت به زبان حضرت ابراهیم بیان فرموده و این خصیصه در احدی از جهانیان وجود ندارد حتی در عیسی مسیح زیرا که از جهان منقطع و عروج فرموده و اوست که در ایام ظهور پرجلالت آخرین منجی بشریت نزول فرموده و به همراهی و تحت حمایت آن حضرت جهان پر از ظلم و جور را به جهان پر از عدل و قسط تبدیل می فرماید خدایا جهان در انتظار عدالت و عدالت در انتظار مهدی است پس استدعای ما اینست در ظهور پرجلالت او تعجیل بفرمایی آمین آمین آمین یا رب العالمین.

بشارت به ظهور دوازده امام معصوم از نسل حضرت اسماعیل:

خداوند در آیه 20 الی 21 باب هفدهم سفر آفرینش در خصوص ظهور دوازده امام معصوم از آل محمد از نسل حضرت اسماعیل می فرماید (... و اما در خصوص اسماعیل ترا اجابت

ص: 89

فرمودم اینک او را برکت داده (منظور به بعثت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) بارور گردانم (یعنی صاحب پیروان فراوان نموده و او را بسیار کثیر گردانم (یعنی به کثرت پیروان) و دوازده رئیس (یعنی دوازده امام معصوم) از وی (یعنی از اسماعیل و از امت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) پدید آیند و امتی عظیم از وی بوجود آورم (یعنی با شریعت اسلام جهانگیر شود ...)، پس آگاه باش ای عاقل دانا و خردمند که ظهور نفرمودند امام معصوم از نسل حضرت اسماعیل مگر همین دوازده امام معصوم که منتخب از سوی حضرت الله هستند و از جانب او با منصب رئیسی، یعنی امامت برگزیده گردیدند و جهان را به انوار هدایت خود منور فرموده و در این ایام حکم و عهد امامت با دوازدهمین آنان حضرت حجه بن الحسن العسکری است که جهان در انتظار ظهور پر نور و پر برکت اوست اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم ... .

و در این بشارت این قول نوزاد بودن حضرت اسماعیل قابل قبول است زیرا با روایات ما سازگاری دارد و اینکه از زیر پای حضرت اسماعیل در حالت اضطرار حضرت هاجر چشمه زمزم به امر خدای تبارک و تعالی جوشش فرمود و ... تا واقع شود کلام خداوند که موسی فرمود در آیه 21 فصل 32 تورات مثنی که گفت خداوند از سینا آمد و از سعیر طلوع کرد و از جبل فاران درخشان شد و آن نوری که در فاران درخشان شد همان نور وجود حضرت محمد است که از وجود حضرت اسماعیل از فاران تجلی فرمود ... .

بشارت وحی: ظهور امت محمد از نسل اسماعیل فارانی به حضرت هاجر علیها السلام ...:

ص: 90

(... و چون آب مشک تمام شد هاجر پسر را زیر بوته گذاشت و به مسافت تیر پرتابی او رفته و در مقابل وی بنشست زیرا گفت موت پسر را نبینم و در مقابل او (که از تشنگی بی تاب شده بود) نشسته صدای خود را به گریه بلند کرده و گریست و خدا آواز پسر را شنید (یعنی گریه نوزاد یعنی حضرت اسماعیل را) و فرشته خداوند از آسمان هاجر را ندا کرده و به وی گفت: ای هاجر چه شد ترسان مباش زیرا خدا آواز پسر را در آنجایی که اوست شنیده است، برخیز و پسر را برداشته او را به دست خود بگیر زیرا که از او امتی عظیم (یعنی امت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) بوجود خواهم آورد و خدا چشمان او را باز کرد تا چاه آبی دید (چاه مبارک زمزم) پس رفته مشک را پر از آب کرد و پسر را نوشانید و خدا با آن پسر می بود و او نمو کرده ساکن صحرا شد و در تیراندازی بزرگ گردید و در صحرای فاران (منطقه مکه معظمه)، ساکن گردید ...)، و عبارت خدا با پسر می بود یعنی خدا حافظ و نگهبان او بود به واسطه آنکه مقدر شده بود که از نسل او امت عظیم به رهبری پیامبر موعود یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم ظهور فرمایند و این وعده ای بود که فرشته خدا به هاجر اخبار فرمود.

بشارت یعقوب به ظهور شیلو در آخرالزمان:

در آیه اول و 10 باب 49 سفر پیدایش آمده است (... و یعقوب پسران خود را خوانده گفت جمع شوید تا شما را از آنچه در ایام آخر (یعنی آخرالزمان) به شما واقع خواهد شد خبر دهم ... عصا از یهودا دور نخواهد شد و نه فرمان فرمایی از میان پاهای او تا شیلو بیاید و او را اطاعت امت ها خواهد بود و ...) و منظور از واقعه آخرالزمان ظهور پر نور حضرت محمد

ص: 91

صلی الله علیه و آله و سلم است و دور شدن عصا منظور عصای سلطنت معنوی و فرمان فرمایی یعنی اقتدار معنوی یهود ...، که با ظهور پیامبر آخرالزمان از یهود دور خواه شد و به پیروان آن حضرت تعلق می گیرد ... . اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم.

پس ای عاقل دانا به این عبارات بهم ریخته و پرت و پلا و بی معنی و ضد و نقیض توجه نما که چگونه یعقوب از روبین تعریف می کند و سپس او را تحقیر می نماید به اینکه با مادر خود زنا کرده و سپس بدون اینکه عکس العملی نشان دهد یا غیرت او جوشش درآید قصاصی، مجازاتی و ...، فقط بی حرمتی و تذکر کتبی و درج در پرونده برای او بجای جرم تخلفی کوچک را ثبت می نمای و عبارت مفرده (به بستر من برآمد) دلالت بر حذف عباراتی در این میان و یا قبل و بعد از آن را دارد.

نکته: پس ای عاقل دانا بدان که در بشارت قبل، لفظ شیلو با شیله و تفاوت های آن اشتباه نشود زیرا اوصاف آنها با موصوف آنها متفاوت است و آنچه برای شیلو فرموده است فقط با ظهور آن حضرت و اطاعت امت ها و ... صادق است.

بشارت: یعقوب به ظهور حضرت مهدی با عنوان کلمه نجات:

حضرت یعقوب در آیه 18 از باب 49 از سفر پیدایش از نجات عالم بدست حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف سخن رانده و می فرماید (... ای یهوه منتظر نجات تو هستم

ص: 92

...) و منظور از نجات همان ظهور منجی عالم بشریت و مصداق کلمه نجات امت ها یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشد و استقلال ذاتی این عبارت از عبارت های قبل و بعد، دلالت تام بر استقلال معنی آن و اطلاق بر آنچه بیان شد خواهد داشت.

بشارت به مانند غدیر خم در امت موسی علیه السلام :

پس تو ای عاقل دانا و فرهیخته آگاه باش که تعیین وصی و جانشین برای هدایت امت امری منطقی و طبیعی است و رها نمودن امت و بلاتکلیف قرار دادن و عدم ارائه طرح و عدم برنامه ریزی برای آینده امت، امری است که عقل آن را نمی پذیرد. و شعور انسانی و عقل جمعی نیز آن را رد می نماید. پس تو در فراز 16 باب 27 سفر اعداد به کلام و استدلال موسی در تعیین جانشین خود و نصب جانشین برای هدایت امت توجه نما و آگاه باش که آن هم نوعی بشارت مانند غدیر برای وصی او یوشع بن نون بوده یعنی آنچه در غدیر خم از سوی رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم برای مولانا مظلوم علی علیه السلام صورت پذیرفته است. و هر آن کسانی که در امت محمد به وصایت آن حضرت اقرار ندارند، در واقع از شیطان پیروی نموده و مبانی عقلی و شعور فردی و جمعی بشری را انکار نموده و باید در انتظار دوزخ جاودانی به جهت گمراهی و ضلالت خود در عدم پیروی از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم باشند. پس تو ای عاقل دانا و خردمند به استدلال موسی در تعیین جانشین برای خود و برای هدایت امت توجه نما و آگاه باش که این

ص: 93

استدلال همان استدلال ما در موضوع اثبات امامت حضرت علی علیه السلام در غدیر خم برای هدایت امت محمد صلی الله علیه و اله و سلم و عجل فرجهم خواهد بود.

(... و موسی به خداوند عرض کرد و گفت ملتمس اینکه خدای ارواح بشر (یعنی یهوه) کسی را بر این جماعت بگمارد (یعنی نصب نماید یعنی تعیین نماید یعنی خدا انتخاب نماید) که پیش روی ایشان بیرون رود و پیش روی ایشان داخل شود. (یعنی امام و رهبر آنان باشد مانند من یعنی همانگونه که مرا برگزیده ای او را نیز گزینش نمایی) و ایشان را بیرون برد ایشان را در آورد تا جماعت خداوند (یعنی امت پیامبر) مانند گوسفندان بی شبان نباشند، پس خداوند به موسی گفت یوشع بن نون را که مردی صاحب روح است (یعنی تائید شده از سوی خداوند و معصوم از خطا و گناه است) گرفته و دست خود را بر او گذار (یعنی او را به مردم معرفی کن)، ... و به فرمان وی، او و تمامی بنی اسرائیل با وی و تمامی جماعت بیرون روند وبه فرمان وی داخل شوند (یعنی با او دست بیعت اطاعت و پیروی دهند)، پسر موسی به نوعی که خداوند او را امر فرموده بود عمل کرد و یوشع را به حضور العازر کاهن و به حضور تمامی جماعت بر پاداشت و دستهای خود را بر او گذاشته او را به طوری که خداوند بواسطه موسی گفته بود وصیت نمود (یعنی معرفی کرد))، و این عمل دقیقا به مانند معرفی حضرت علی علیه السلام در همایش عظیم در غدیر خم و معرفی به عنوان جانشین و امام و راهبر امت در بین امت و اینکه فرمود (من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله ...)، آری

ص: 94

اینست سنت خدا و اینست سنت پیامبران و این است راه راست و این است رستگاری و حیات جاویدان.

بشارت ظهور رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم از زبان حضرت موسی علیه السلام می فرماید (... خداوند به من گفت آنچه گفتند نیکو گفتند نبی را از برای آنها از میان برادران ایشان مثل تو (یعنی از بنی اسماعیل) مبعوث خواهم کرد و کلام خود را به دهان او قرار خواهم داد و هر آنچه به او امر فرمایم به ایشان خواهد گفت (یعنی وحی را در دهان او قرار داده و او ابلاغ رسالت می فرماید و کلام خدا را به بندگان خواهد رسانید ... یعنی خداوند از میان برادران بنی اسرائیل، یعنی بنی اسماعیل پیامبری را مبعوث خواهد فرمود که او را به وحی خود مفتخر و او کلام وحی خدا را به بندگان خواهد رسانید و ادای وظیفه رسالت خواهد کرد ....) پس می فرماید (هر کس که سخنان مرا که او به اسم من می گوید نشنود من از او مطالبه خواهم کرد) یعنی بازخواست خواهم نمود.

نکته : پس در این کلام و عبارت دقت نما که چگونه خداوند این عبارت را در این متن حفظ فرموده است و تحریف گران سعی نموده اند تا با قرار دادن الفاظ و عبارات در میان آن مخاطب را سرگردان نمایند ولی خداوند آن را حفظ و تا این اعصار این امانت الهی را رسانده و به مشتاقان آن حضرت هدیه داده است پس مادر سایر عبارات هم مصادیق آن را خواهیم آورد و بهم ریختگی متون دلالت تام بر سعی در تحریف این متوسط دارد و تو بر سعی و تلاش این گمراهان در عبارت 15 توجه نما که چگونه عبارات را بهم ریخته اند تا معنی بشارت رسول خدا را گم نمایند پس به این عبارات بهم ریخته با همان مضمون

ص: 95

بشارت دقت فرمائید (یهوه خدایت نبی را از میان تو از برادرانت مثل من برای تو مبعوث خواهد گردانید او را بشنوید) منظور همان است که در عبارت 18 ذکر گردید یعنی موسی به بنی اسرائیل می فرماید یهوه خدای من پیامبری را از میان برادران شما مثل من مبعوث خواهد فرمود او را بشنوید ... .

بلکه علامت و دلیل نبوت و پیامبری از سوی خداوند دارا بودن معجزه یعنی قدرتی است که خدا به اذن و اجازه خود به پیامبران خود عطا می فرماید که دیگران از آن عاجز هستند مانند اموری که موسی صورت داد از شکافتن دریا، و عصای او که به اژدها تبدیل شد و یا ید بیضاء او و یا ...، و در امت آخر الزمان که ما آن امت هستیم، معجزات خارج از حد احصاء از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم مانند شق القمر، زنده کردن مردگان و...، صادر گردید ولی معجزه باقی و زنده و جاوید یعنی قران که وجود این معجزه جاوید که همیشه و برای همه کس در دسترس است خود بالاترین و عظیم ترین معجزه از سوی خداوند است که به واسطه مقام والای آن حضرت به او عطا شده است یعنی در این زمان که همه رسولان الهی دعوت خداوند را لبیک گفته اند، کسی بر حقیقت هیچیک از معجزات آنان واقف نیست یعنی دسترسی به آنها وجود ندارد مگر معجزه جاوید حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم یعنی قران مجید همانگونه که در سراسر جهان هیچ معصومی از سلاله انبیاء و اوصیاء وجود ندارد که از سوی خداوند بر زمین به عنوان حجت هدایت گر قرار داشته باشد مگر وجود مبارک و مطهر حضرت مهدی صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف که وصی آخر آن حضرت و مفسر واقعی آن آیات

ص: 96

عظیمه الهی است و جهان در انتظار ظهور آن حضرت است تا با آمدن خود جهان پر از ظلم و جور و ستم را از عدل و داد الهی خود پر نماید. خدایا ترا به عزت و جلال و جبروت خودت و آبروی همه انبیاء و اوصیاء و مقربان درگاهت از اول خلقت تا آخر خلقت و در صدر آنان محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم، سلام و رحمت و رضوان بی نهایت خود را بر وجود پاک و مطهر و معصوم امام مظلوم ما یعنی حضرت صاحب الزمان علیه السلام، نثار و ایثار بفرما و امر ظهور و قیام آن حضرت را برسان تا با این ظهور راه دوزخ تو بر اهل ایمان بسته و راه بهشت تو بر آنها باز باشد زیرا در اثر اغوای شیطان و شیطان صفتان، خلایق گروه گروه به دوزخ تو وارد می شوند اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم، آمین آمین آمین یا رب العالمین.

بشارت به ظهور رسول خدا از امت باطل :

پس تو ای عاقل دانا فرهیخته آگاه باش که خداوند در عبارات 20 به بعد باب 22 سفر تثنیه بشارت واضح و آشکاری را در خصوص بعثت رسول خدا از میان امت جاهل و نادان یعنی قوم عرب بیان می فرماید همان قوم که در کتاب خود از آنان به اشد کفر و نفاق یاد نموده است (... پس گفت روی خود را از ایشان خواهم پوشید تا ببنیم که عاقبت کار ایشان چه خواهد شد زیرا طبقه بسیار گردن کش هستند و فرزندانی که در بین آنها امانتی نیست (یعنی کتب را ضایع کرد تورات را ضایع نمودند) ایشان مرا به آنچه خدا نیست (یعنی به دنبال بت پرستی و پرستش خدایان غیر) به غیرت درآوردند و به اباطیل خود مرا خشمناک کردند پس من ایشان را به آنچه قوم نیست به غیرت خواهم آورد و به امت باطل ایشان را

ص: 97

خشمناک خواهم ساخت (که منظور اعراب هستند که در کفر و نفاق بدترین خلایق هستند و خداوند از میان این قوم نور آخرین فرستاده خود را به جهانیان تجلی می دهد، یعنی نور پرفروغ و مشعشع وجود معظم پیامبر آخرالزمان حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم

بشارت: سردار لشکر خداوند

در عبارت 13 باب یوشع آمده است (... و واقع شده در آن زمان که یوشع نزد اریحا بود که چشمان خود را بالا انداخته دید که اینک مردی با شمشیر برهنه در دست خود، پیش روی وی ایستاده بود و یوشع نزد وی آمده او را گفت آیا تو از ما هستی یا از دشمنان ما گفت نی بلکه من سردار لشکر خداوند هستم که الان آمده ام پس یوشع به زمین افتاده سجده کرد و بوی گفت آقایم به بنده خود چه می گوید، سردار لشکر خداوند به یوشع گفت که نعلین خود را از پایت بیرون بیاورد زیرا جایی که تو ایستاده ای مقدس است پس یوشع چنین کرد) .. پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که این سردار لشکر خداوند کسی نبود جز وجود مقدس و مطهر و والای مولانا المظلوم علی علیه السلام که از ازل و در مجموعه انوار خمسه پنج تن آل عبا، واسطه خلقت و یاری کننده انبیا و اولیا در طول تاریخ به امر خداوند بوده است و در این فراز بشارت نیز قوت قلب حضرت یوشع گردیده است و اینکه الزام شد تا نعلین خود را از پای بیرون بیاورد دلالت بر عظمت مقام و منزلت آن حضرت در نزد خدا دارد.

ص: 98

بشارت مظهر نجات خداوند و برقراری حکومت جهانی پادشاه خداوند یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و استقرار حکومت مستضعفین:

خداوند در عبارات اول به بعد باب دوم کتاب سموئیل از زبان مادر گرامی حضرت سموئیل نبی خبر از حکومت جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف می دهد و از او به عنوان پادشاهی که خداوند او را بر ربع مسکون جهان غالب خواهد فرمود یاد می کند و نکته ای را که مهم است و نگارنده بر بررسی بیشتر آن تاکید دارد اینکه در آثار منظوم بیشتر بایستی در جستجوی بشارات بود زیرا بواسطه وزن و نظمی که در آن وجود دارد، امکان تحریف آن کمتر است :

(... دل من در خداوند وجد می نماید و عزت من در خداوند بر افراشته است و دهانم بر دشمنان من گویا گردیده است، زیرا در (مظهر) نجات تو (یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) شادمان هستم ... (خداوند) کمان جباران را (در زمان قیام او) شکسته است ... خداوند می میراند و زنده می کند ... فقیر را از خاک بر می افزاید و مسکین را از مزبله نجات می دهد (فقیر و مسکین در این فراز یعنی مستضعفین را زنده می نماید) تا ایشان را (در زمان رجعت مقدسین به جهان و زمان حکومت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) با امیران (یعنی امامان معصوم) بنشاند و ایشان را وارث کرسی جلال خود گرداند (یعنی حکومت جهانی خود را به واسطه آنان برقرار سازد و این بشارت با همین مضمون را خداوند تبارک و تعالی در کتاب معجزه جاوید پیامبر خود حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم یعنی قرآن مجید می فرماید : (اعوذ بالله من

ص: 99

الشیطان الرجیم و نریدان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین یعنی (پناه می برم به خدا از شیطان رانده شده (و خداوند می فرماید) ... و ما اراده نمودیم که بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان زمین قر ار دهیم ...) و در ادامه: زیرا ستونهای زمین از آن اولیا خداوند است (حکومت) ربع مسکون را بر آنها (مقدر) و استوار نموده است (در ایام رجعت مقدسین و ظهور منجی جهان بشریت یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به امدادهای غیبی خود) پای های مقدسین خود را محفوظ می دارد اما شریران (یعنی دشمنان خداوند در آن روز بزرگ یعنی روز ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ...) در ظلمت ابدی (یعنی دوزخ جاویدان) خاموش خواهد شد زیرا (که دراین قیام) انسان (یعنی خلیفه خدا حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) به قوت خود غالب نخواهد آمد (یعنی آن حضرت به عنایت و اراده و قدرت الهی بر جهان حکومت خواهد نمود و از جانب خداوند تائید شده و یاری خواهد شد ... و در آن روز) آنانی که (با آن حضرت دشمنی نمایند مانند آن است که) با خدا مخاصمه کنند (پس) شکسته (و نابود) خواهند شد (یعنی آن روز روزی نیست که هیچ روزنه پیروزی برای آنها تصور شود) و او (یعنی خداوند علی اعلی بر ایشان (یعنی دشمنان خود) اقصای زمین را داوری خواهند نمود و به پادشاه خود (یعنی به خلیفه خود یعنی وجود با عظمت و مبارک و پر جلال ولی خود حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) قوت (یاری و کمک) خواهد بخشید و شاخ (یعنی عزت و جلال) مسیح خود (یعنی کسی را که به یاری و پیروزی (جهانی) خود او را نشان نموده و انتخاب و مسح

ص: 100

کرده است) را بلند خواهد نمود (انشاء الله تعالی خدایا از تو مسئلت داریم تا به عزت و جلال و جبروت خود و به آبروی همه مقدسین خود و در صدر آنها محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم، ظهور آن ولی مسح کرده خود یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را هر چه سریعتر برسانی و جهان پر از ظلم و جور را نجات عطا فرمایی و ما و همه مؤمنین و مؤمنات را تا ابد الاباد در بهشت جاویدان خود مستقر بفرمایی آمین آمین آمین یا رب العالمین).

بشارت زیبا و مشهور به سخنان آخر حضرت داود علیه السلام : به ظهور مظهر عدالت خداوند و مظهر تقوی الهی یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم :

پس تو ای عاقل دانا خردمند، همانگونه که در قبل اشاره نمودیم در تمامی متونی که دارای وزن و زیبایی کلام و قافیه و...، هستند از جمله در مزامیر حضرت داود مخاطب دانا به دنبال بشارت به ظهور آخرین فرستاده الهی از نسل حضرت ابراهیم و موعود همه انبیاء یعنی حضرت محمد صلی الله و علیه و آله و سلم و امامان معصوم و حجت بر حق حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و... باشد زیرا این عبارت به دلایلی که عرض شد بسیار بسیار کمتر در معرض تحریف و تغیر قرار گرفته است و اساساً این متون مانند اشعار و ضرب المثل ها و...، کمتر در معرض تحریف قرار می گیرند پس در این بشارت زیبا که به بشارت سخنان آخر حضرت داود علی نبینا و آله و علیه السلام شهرت دارد به ظهور پر جلالت و با عظمت، حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم، با عناوین

ص: 101

صاحب سلطنت جهانی و مظهر عدالت و مظهر روشنایی، ظهور صبح هدایت و...، بشارت داده شده است، این بشارت را در ابتدا باب 23 کتاب دوم سموئیل می بینیم: (... و این است سخنان آخر داود، و وحی (خدا به) داود بن یسا، و وحی مردی که بر مقام بلند ممتاز گردید، مسیح خدای یعقوب و مغنی شیرین اسرائیل (که گفت)، روح خدا به وسیله من متکلم شد (یعنی بواسطه روح القدس به این بشارت و وحی متکلم شده ام) و کلام او (یعنی وحی خداوند) بر زبانم جاری گردید، خدای اسرائیل (یعنی خالق هستی) متکلم شده و صخره اسرائیل (یعنی خدای اسرائیل) مرا گفت (و وحی فرمود)، که آنکسی که بر مردمان (جهان) حکمرانی (ابدی) کند (آن شخص نیکو و) عادل باشد (یعنی شریعت جاودانی آخرین فرستاده خداوند یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم، که مظهر عدل و عدالت خداوند خالق هستی می باشد) و او با خدا ترسی (یعنی تقوی بر جهان) سلطنت نماید (زیرا او مظهر تقوی و ترس و خشیت از خداوند و معصوم از خطا است) و او خواهد بود (یعنی شریعت و نام او بعد از ظهور ابدی خواهد بود)، مثل روشنایی صبح (یعنی با ظهور پر جلال و پر نور او، راههای هدایت و رستگاری مانند طلیعه صبح روشن، بعد از تاریکی های گمراهی، بر پیروان و مشتاقان فلاح و رستگاری آشکار و راه را از بیراهه نشان خواهد داد و راههای نیل به حیات جاویدان با طلوع پر جلالت خورشید جمال او بر طالبان حق و حقیقت آشکار می شود) وقتی که آفتاب (جمال آن حضرت یعنی حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم یعنی آخرین موعود انبیا و آخرین فرستاده الهی) طلوع نماید، یعنی (در واقع آن) صبح بی ابر (که هیچ ابر شبهه و

ص: 102

تردید در برابر آفتاب درخشان شریعت او وجود ندارد پدیدار خواهد شد) و آن هنگامی (است) که علف سبز (یعنی کل خیرات جهان) از زمین (عنایات و فضل خداوند) رویش می کند به سبب درخشندگی (هدایت خداوند جل جلاله) بعد از نزول باران (یعنی رحمت لایزال الهی)، یقینا خانه من (یعنی حکومت من) با خدا (مثل و مانند) چنین (حکومتی) نیست ولی (خداوند جل جلاله) عهد جاودانی با من در خصوص (آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم در ایمان و عهد با او در ایام رجعت) بسته است (همان خدایی که عنایت او به محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) در همه چیز آراسته و مستحکم است (یعنی ظهور و تجلی شریعت او قطعی و مسلم است) و تمامی نجات و تمامی مسرت من این است (که جهان در نهایت به هدایت او و نجات ابدی، به ظهور مهدی موعود او عجل الله تعالی فرجه الشریف واقع خواهد شد)، هر چند آن را (در زمان زنده بودن من) نمو نمی دهد (یعنی آشکار نمی فرماید یعنی او پیامبر آخر الزمان است اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنابهم آمین آمین آمین یا رب العالمین، پس تو ای عاقل دانا و خردمند از روی مضامین عالی و زیبای این بشارت به رفعت مقام و بزرگی منزلت داود و تقدس شخصیت والای او پی ببر و ساحت پاک و منزه او را از تمامی آنچه این کافران تحریف گر و این ملحدان و مشرکان فالگیر بت پرست، بیان نموده اند مبرا دانسته و آگاه باش که آنها و همه کسانی که اینگونه اعتقاد فاسد را درباره پیامبران معصوم الهی داشته باشند و به این یاوه های تحریف شده و جعلی اعتقاد نمایند و با این اعتقادات به زیر خاک بروند، در واقع خود را به دست خود و به اراده خود به داخل و قعر دوزخ

ص: 103

جاوید پرتاب نموده اند، همان دوزخی که تا آن زمان که خدا خدایی می فرماید در آن معذب خواهند بود پس لازم است که تمامی صاحبان عقل به هوش بیایند و وجود پاک داود بن یسا یعنی انکس که بر مقام بلند از سوی خداوند ممتاز گردید یعنی همان مسیح خدای یعقوب و همان صاحب مزامیر زیبا، یعنی همان کس که روح خداوند بر او متکلم و کلام خود را بر زبان او جاری نمود و...، را از هر خباثت و آلودگی که این دشمنان خدا بر او نسبت داده اند و البته پاک و منزه دانسته و به بشارت او و سایر انبیاء الهی علیهم السلام در خصوص ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم ایمان بیاورد تا رستگار گردد.

کلام خداوند و بشارت ظهور پیامبر آخر الزمان از میان قومی نادان در متن سرود بنی اسرائیل:

خداوند در آیات 16 به بعد باب 31 سفر تثنیه به موسی امر می فرماید (و خداوند به موسی گفت اینک با پدران خود می خوابی و این قوم برخاسته در پی خدایان بیگانه زمینی که ایشان به آنجا در میان آنان می روند زنا خواهند کرد و مرا ترک کرده و عهدی را که با ایشان بستم خواهند شکست و در آن روز خشم من برایشان مشتعل شده ایشان را ترک خواهم کرد و روی خود را از ایشان پنهان کرده تلف خواهند شد و بدی ها و تنگی ها بسیار به آنها خواهد رسید پس الان این (گفتار را در قالب) سرود برای خود بنویسید و تو آن را به بنی اسرائیل تعلیم داده آن را در دهان ایشان بگذار (یعنی مانند نماز تا فراموش نکنند این سرود مذهبی الهی را) تا این سرود برای من بر بنی اسرائیل شاهد (و گواه و حجت در

ص: 104

روز قیامت) باشد ... زیرا مرا اهانت نموده عهد مرا خواهند شکست و چون بدی ها و تنگی های بسیار برایشان عارض شده باشد آنگاه این سرود مثل شاهد پیش روی ایشان شهادت خواهد داد زیرا که این سرود از دهان ذریت ایشان فراموش نخواهد شد ... پس موسی این سرود را در گوش تمامی جماعت اسرائیل تماما گفت :

بخشی از سرود خداوند به بنی اسرائیل و بشارت ظهور پیامبر آخر الزمان حضرت محمد مصطفی صلی اله علیه و آله و سلم واز میان قومی جاهل و نادان :

(... ای آسمان گوش گیر تا بگویم و زمین سخنان دهان مرا بشنود، تعلیم من مثل باران خواهد بارید و کلام من مانند شبنم خواهد ریخت، مانند قطره های باران بر سبزه تازه و مثل بارش ها بر نباتات، زیرا که نام یهوه را ندا خواهم کرد، خدای ما را به عظمت وصف نمائید ... او را به خدایان غریب به غیرت آوردند و خشم او را به رجاسات جنبش دادند، برای دیوهایی که خدایان نبودند قربانی گذرانیدند. برای خدایانی که نشناخته بودند، برای خدایان جدید که تازه بوجود آمده و پدران ایشان از آنها نترسیده بودند ...، پس گفت روی خود را از ایشان خواهم پوشید تا ببینم که عاقبت ایشان چه خواهد بود، زیرا طبقه گردن کشند و فرزندانی که امانتی در ایشان نیست (یعنی کتب را ضایع نمودند)، ایشان مرا به آنچه خدا نیست به غیرت آوردند و به اباطیل خود مرا خشمناک گردانیدند و من ایشان را به آنچه قوم نیست به غیرت خواهم آورد و به امت باطل ایشان را خشمناک خواهم ساخت)، یعنی چون بنی اسرائیل خداوند را به اصرار در اعمال باطل خوار نموده و کتب الهی را ضایع

ص: 105

می کردند، خداوند متعال وعده فرمودند که در میان قومی وحشی و نادان که مهد جهل و حماقت باشند، جلال مبارک خویش را تجلی دهند یعنی به ظهور پر جلال و جبروت حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم بر ایشان غضب کرده و ایشان را خشمناک کند ... و یعنی آنها فکر می کنند که من ایشان را ترک نکرده و نبی از قوم دیگر مبعوث نمی کنم و خود را بهترین قوم می دانند و با اباطیل خود مرا خشمناک می کنند پس ایشان را به علت اعمالشان ترک کرده و به ظهور مظهر جلالت خود و مبعوث نمودن او از میان قومی نادان و جاهل ایشان را غضبناک خواهم کرد پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که خداوند در معجزه جاوید خود یعنی قرآن کریم به کفر و نفاق این اعراب شهادت داده و او بالاترین گواهان است که با گواهی او نیاز به گواهی احدی نیست ... به اینکه فرمود (ان الاعراب اشد کفرا و نفاقا) و... توای عاقل دانا و خردمند آگاه باش در صدق گفتار خداوند که چگونه پیامبری که اینگونه برای اعتلای فرهنگ و ادب این جماعت عرب کوشش و تلاش فرمود و در غدیر محترم خم از سوی خدا جانشین برای هدایت امت تعیین فرمود ولی دشمنان تبهکار جاهل و منافق با پایمال نمودن امر خداوند و با غضب منصب الهی خلافت، موضوع وصایت و امامت بعد از رسول خدا را توجیه و تاویل شیطانی نموده و حق را از مسیر اصلی خود بیراهه کشیدند ... و بدینگونه گروه گروه از مردم را به سوی دوزخ جاوید روانه نمودند ... و اگر باز در گفتار و سخن ما و در جهل و نادانی و کفر نفاق و ستیزه گری ... این قوم شک داری نظری به قبر گمشده دختر او سپس به صحرای کربلا و زندگی وصی مظلوم پیامبر و خاندان پاک او بفرما که چگونه برترین پیامبران خدا

ص: 106

را آزار نمودند و چگونه در خصوص جانشین و وصی او با او ستیزه گری کردند تا جایی که او را صاحب هذیان نامیدند و چگونه با غم و اندوه جانکاه انتظاراتی که از هجمه کافران و منافقان به خاندان خود داشت، با رنج بی پایانی که در زمان ابلاغ رسالت در قلب مبارک او بود و با نگرانی تمام به سوی خدا رفت و البته این نگرانی بی مورد نبود زیرا هنوز پیکر پاک او بر زمین بود که این قوم جاهل و نادان و شقی بر سر جانشین او بر خلاف وصیت او به سوی خانه تنها دختر او و وصی او هجوم بردند ... تا آنکه برترین امت و صالح مومنین را خانه نشین نموده و او را به جای رهبری داهیانه و مدبرانه امت اسلامی و در امور کشورداری و لشکرداری و امور اداری و سیاسی و... در آن برهه حساس، راهی کشتزارها نمودند تا صبر کند مانند کسی که خار در چشم و استخوان در گلو داشته باشد و غریب و تنها رنج بکشد و نیز تنها دختر او را در عنفوان جوانی و سن 18 سالگی با هزاران امید و آرزو و در حالی که کودکان کوچک داشت و در حالی که از شدت تالمات روحی و جسمی یعنی خرد شدن بازو و پهلو و قتل فرزند او محسن و هجمه نفرت آور و ریختن حرمت و بی ارج نمودن عظمت خاندان وحی و...، پوست بر روی استخوان گردید و همه اطرافیان وجود فرشته مرگ را در زمان زنده بودن او در کنار او احساس می نمودند زیرا به ظاهر به صورت مرده ای بود که نفس می کشید از دنیا رفت و در نیمه های شب وصی مظلوم پیامبر آخر الزمان یعنی مولانا المظلوم علی علیه السلام پیکر آن مظلومه را در حالی که حقوق مالی او غصب شده و پهلوی او را شکسته و فرزند او را کشته ... بود حسب وصیت آن مظلومه مخفی از دیده اغیار به زیر خاک پنهان نمود و قبر مطهر او را از دشمنان و ستمگران مخفی داشت

ص: 107

تا سندی برای اثبات مظلومیت او برای همه مومنین و مومنات و همه فرزندان او تا ابدالآباد باشد تا چشمان آنها تا زمان مرگ اشکبار و قلب های آنان تا ظهور امام عصر و زمان آنها عجل الله تعالی فرجه الشریف غمناک و دل های آنان اندوهناک از ستم هایی باشد که نسبت به برترین زنان عالم از اول خلقت تا آخر خلقت روا داشته اند ... و سپس بر ستم این قوم منافق و عنود و نادان و جاهل و متعصب بی عقل و...، نسبت به وصی او بنگر که چگونه بر وصی او هجوم آورده و او را با انواع حیله و مکرها ابتدا منزوی و خانه نشین و بعد از به حکومت رسیدن او را محاصره کرده و با جنگ های وحشتناک و پر تلفات که بر آن مظلوم و پیروان او تحمیل نمودند، خداوند را به خشم و غضب آورده و تو در میان این ستمگران بی رحم ردپای ام المومنین عایشه همسر رسول خدا را می بینی که بعد از قتل عام مسلمانان در طی جنگ هایی که به تحریک او بپا شده بود اظهار ندامت می کرد تا خدا به کار او رسیدگی نماید و ستم هایی که قلم ها از بیان آنها قاصر و ناتوان است و این سرنوشت سه تن از پنج تن اصحاب کسا یعنی از پنج تن آل عبا بود که خداوند جهان و عالم هستی را به طفیل وجود آنان خلقت فرمود، پس بیا به سرنوشت چهارمین از این عزیزان درگاه خدا و یکی از دو سید جوانان اهل بهشت توجه کن یعنی امام حسن مجتبی که چگونه بعد از رنج ها و غم هایی که آسمان و زمین تاب تحمل آن را نداشت به زهر مهلک معاویه ملعون مسموم و با جسد تیر باران شده به زیر خاک پنهان گردید و سپس بیا و بنگر به آنچه بر آخرین اصحاب کسا و دومین نفر از دو سید جوانان اهل بهشت یعنی حسین بن علی وارد نمودند و چگونه او را از مابین دو نهر آب با لبان تشنه در حالی که از فرط تشنگی آسمان

ص: 108

به چشمان او چون دود به نظر می آمد سر بریده و ذبح کردند همان کسی که حضرت ارمیای نبی در کتاب خود در تورات باب 46 آیه 11 درباره او فرمود (... زیرا خداوند یهوه صبایوت (قادر متعال)، در زمین شمال، نزد نهر فرات ذبحی دارد)، و سپس در حالی که زنده بود سر او را از قفا با زجر و با دوازده ضربه خنجر فولادی جدا کردند و سپس از روی کینه و عداوت اسبانی را که نعل تازه زده بودند تا از فرط درد دست و پاهای خود به مرز جنون برسند را، بر پیکر مطهر آن مظلوم حرکت داده و پیکر مطهر او را ریز ریز نمودند و اینگونه تا جسم او را به خاک گرم کربلا پیوسته نمایند و این جنایات را زمانی مرتکب شدند که از یاران و خاندان او کسی باقی نمانده و همگی جان خود را فدای او کرده بودند همان کسانی که در جهان مثل و مانند نداشتند و سپس سرهای مبارک آنان را از پیکر جدا نموده و شهر به شهر و دیار به دیار به هدیه به سوی سلطان فاسق و فاجر و سگ هار و پلید دوزخی به نام یزید عنید بردند و زنان و دختران و فرزندان او یعنی آل پاک محمد مصطفی را مانند اسیران کافر مشرک و بت پرست به سوی بدترین خلایق رهسپار نمودند و این امام معصوم ما علی فرزند حسین بود که او را غرق در زنجیرهای پولادین نموده و بر ناقه ای بدون پوشش در آفتاب سوزان حرکت دادند به گونه ای که این زنجیرها در تن مبارک آن امام معصوم فرو رفته بود و اینگونه او را با خواری و مذلت به سوی آن جبار و ستمگر حرکت دادند و این فرزندان معصوم او محمد و سپس جعفر بودند که با سم جفا مسموم و مظلوم به سوی خدای خود شدند و این امام معصوم ما موسی بن جعفر است که چهارده سال او را میان زندان و چاه تاریک که شب و روز آن تفاوت نداشت محبوس نموده

ص: 109

به گونه ای که حلقه های زنجیر پای های مبارک آن حضرت را خرد کرده بود و در این حالت او را به سم جفا مسموم نمودند همان امامی که فرشتگان الهی به وجود او مباهات می نمودند و پس نوبت ظلم و جور این قوم نادان و شقی بدکردار به غریب الغربا و شهید به ارض طوس یعنی آن امام رئوف یعنی علی بن موسی الرضا رسید همان امام که ندای ملکوتیان در آوردن نعلین در طور سینا او، و به هنگام زیارت او در فضا به گوش عاشقان او طنین انداز است همان امام معصوم که به سم جفا به اجداد طاهرین خود پیوست و سپس جواد فرزند او که در عنفوان جوانی به سم جفا این ستم گران و این قوم جاهل و نادان مقتول و به اجداد طاهرین خود پیوست و سپس امام طاهرعلی، ملقب به هادی و سپس یازدهمین امام معصوم یعنی حسن عسکری که همگی کشته و مقتول به شمشیر و یا زهر جفای ستمکاران دنیا طلب و کسانی شدند که پیروان شیطان صفت خود را به همراه خود به دوزخ جاوید رهبری نمودند و اینک این آخرین حجت الهی بر خلایق جهان و آخرین امام بر حق، حجه بن الحسن العسکری است که امام زمان ما و آخرین منجی جهان بشریت است که از ظلم و جور این معاندین و در پناه حضرت الله جل جلاله در پس پرده غیبت قرار گرفته و در حصن حصین پروردگار عالم از شرور این کافران و مشرکان محفوظ است ولی قلب او از آنچه از ابتدای نبوت انبیا الهی بر آنها و بر عزیزان درگاه الهی به ستم واقع شده است و نیز آن ستم هایی که هر روز و هر ساعت و هر لحظه بر امت جد او در سراسر جهان وارد می شود و...، در خون غوطه ور است و اینگونه دائماً هم بر هم و غم بر غم در دل پاک او موج می زند تا آن زمان که خدا به دست توانای خود امر ظهور او را

ص: 110

اصلاح فرماید تا جهان را از عدل و داد خود پر فرماید، پس از آنکه از ظلم و جور لبریز گردیده باشد پس خدایا ترا به عزت و جلال و جبروت خودت و عظمت و بزرگی عزیزان درگاهت و در صدر آنان محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم هر چه سریعتر امر ظهور امام زمان ما را اصلاح بفرما که جهان پر از ظلم و جور در انتظار عدالت و عدالت در انتظار ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم آمین آمین آمین یا رب العالمین

توصیف جلال اسم خداوند یعنی الله و بشارت به ظهور نجات خداوند وداوری به جهان حضرت مهدی عج اله تعالی فرجه الشریف :

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که بایستی بشارت به ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و اوصیاء او را بیشتراز روی سرودها و مزامیر و..... ، جستجو نمود زیرا اینگونه متون به واسطه زیبایی و کنایه در گفتار، کمتر دچار تحریف می شوند و لذا از جمله این متون سرودی است که منسوب به حضرت داود علیه السلام است که در عبارت 24 باب 16 کتاب دوم تواریخ ایام اینگونه آمده است: ( ... ای تمامی زمین یهوه را بسرائید نجات او را (یعنی بشارت به ظهور مظهر نجات بشریت یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم و جلال نجات او یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را ) روز به روز بشارت دهید ودر میان امت ها، جلال او (یعنی کنایه از وجود معظم حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را که ناجی جهان

ص: 111

بشریت است)را ذکر کنید... 29) خداوند را به جلال اسم او(یعنی نام الله جل جلاله و عظمه شانه ) توصیف نمائید.... آسمان شادی نماید و زمین سرور نماید ... و صحرا و هر چه در آن است به وجد آید آنگاه درختان جنگل ترنم خواهند نمود، به حضور خداوند زیرا که (ولی او یعنی حضرت مهدی عجل اله تعالی فرجه الشریف )برای داوری جهان می آید ... و بگوئید: ای خدای نجات ما، ما را نجات بده ( یعنی ای خدای مولای ما مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف، نجات ما را با گشایش امر فرج و ظهور ناجی جهان به ما عطا فرما ) و ما را جمع کرده ( یعنی پریشانی و ذلت وگرفتاری بشریت را با ظهور با جلالت او سامان ببخش)، واز میان امت ها (ما را) رهایی بخش تا نام قدوس تو را (یعنی الله جل جلاله ) را حمد گوئیم ( به استقرار عدل و عدالت در جهان و همه امت ها بعد از ظهور آن حضرت و بعد از آنکه از ظلم و جور آکنده شده باشد و آنگاه ) و در تسبیح تو فخر نمائیم ... )، آمین یا رب العالمین.

(بشارت ظهور و نمایان ساختن قوت خداوند) :

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که خداوند علی اعلی هدایت می فرماید طالبان حق و حقیقت را به سوی خود و نجات می دهد هر کس را که با قلب سلیم و حقیقت جو به سوی او حرکت نماید و این حقیقت را حضرت حق جل جلاله در کتاب معجزه جاویدان پیامبر خود یعنی قرآن حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم با تکرار در مواضع مختلف بیان و آن را تحکیم فرموده است از جمله ( من جاهد فینا لنهدینهم سبلنا) و یا (والعاقبه للمتقین) و یا ... (من یتق الله یجعل له مخرجا و.. ) یعنی (هر کس در راه ما مجاهده نماید

ص: 112

( برای هدایت و.. ) ما هدایت می نمائیم آنها را به راههای ( نجات و رستگاری ) خود) و یا (عاقبت نیکو برای متقین ( خداپرستان واقعی و جویندگان واقعی رضایت خداوند و.. است ) و یا به این مضمون (هرکس که از خدا بترسد برای او راه نجات فراهم می نمائیم) و ....، پس آگاه باش تو ای عاقل دانا و خردمند که این راه نجات و فلاح و رستگاری همان نور وجود پر جلالت حضرت محمد مصطفی و جلالت تابش معجزه جاوید او یعنی قرآن مجید و انوار درخشان امامان معصوم علیهم السلام و عجل الله تعالی فرجهم است که هر کس در جهان از صمیم قلب طالب حق و حقیقت باشد خدا آنها را به انوار خود هدایت و به سرچشمه های فلاح و رستگاری می رساند پس این بشارت در عبارت 9 باب 16 کتاب دوم تواریخ ایام به زبان حنانی رائی مذکور شده است(... زیرا که چشمان خداوند در جهان تردد می کند تا قوت خود را بر آنانی که دل ایشان با او کامل است نمایان سازد... )پس منظور از تردد چشمان خداوند در جهان جستجو و شنیدن صدای طالبان حقیقت و حق است و منظور از نمایان ساختن قوت خود بر کسانی که قلب آنها با او کامل است یعنی بر کسانی که در جستجوی حقیقت عالم هستند همان ایمان به وجود مبارک و با جلالت هادی و ناجی جهان بشریت و آخرین فرستاده معصوم و معظم اوست یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم که پناهنده به او در سرچشمه های رستگاری خداوند وارد خواهد.شد الهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم و فرجنا بهم، آمین، آمین، آمین یا رب العالمین.

دو نکته مهم :

ص: 113

نکته اول : موضوع مهربانی کورش کبیر شاهنشاه بزرگ ایران، به این قوم به لحاظ تفکر او برای آزادی پرستش اقوام واحترام به عقاید آنها به همه انسانها و از جمله نسبت به این قوم است ولی این جماعت باز به تقدیس وتکریم خود می پردازند و نیز در ادامه خواهیم دید که آیا بعد از کورش باز هم پیامبری برای هدایت آنها مبعوث گردید ویا اینکه آنها ملزم به پیروی از عیسی مسیح به عنوان پیامبر بعدی بوده اند و یا اینکه مجموعه ای از پیامبران که برای هدایت آنها برگزیده شده بودند با انقراض آنها پایان یافته و این جماعت مانند همه بندگان خدا بایستی به نبوت نبی بعد ایمان بیاورندو ....، پاسخ همه این سوالات اینست که هدایت بشر از آدم و نوح وابراهیم واسحاق و....، تا همه انبیا بر اساس وعده های خداوند محقق شد ودر این راستا گروهی با ایمان نجات یافته و گروهی با تمرد هلاک گردیدند و باز در همین راستا یعنی بر اساس وعده های خدا، شریعت خداوند بواسطه حضرت عیسی مسیح به جهانیان ابلاغ میگردد پس هدایت اینگونه به همه نسل بشر تعلق دارد و به قوم خاص بر نمی گردد یعنی بر حسب وعده ای که خداوند به همه جهانیان مرحمت فرمود که: ( این است برکتی که موسی مرد خدا قبل از وفات خود به بنی اسرائیل برکت داد که گفت: یهوه از سینا آمد، از سعیر بر ایشان طلوع کرد واز جیل فاران درخشان شد وبا کرور های مقدسین آمد واز دست راست او شریعت آتشین پدید آمد ....)،

پس خداوند به وعده های خود عمل نموده است و موسی با نزول آیات تورات به هدایت مردم پرداخت یعنی هر چند که او از بنی اسرائیل بود ولی دین او جهانی بود و هرگز کسی نمی تواند مدعی شود که از اقوام دیگر حق نداشتند به دین او ایمان بیاورند و این شریعت

ص: 114

اختصاص گروهی یهودی داشت ... و یا با وقوع و ظهور رسالت عیسی مسیح دین او جهانی نبود و فقط عده ای یهودیان حق ایمان آوردن به او را داشتند و ...، یعنی مردم جهان حق نداشتند به او ایمان بیاورند....، پس درواقع رسالت موسی در امتداد رسالت ابراهیم بوده و رسالت عیسی مسیح نیز در امتداد رسالت حضرت ابراهیم و موسی واقع شده ولی در طول زمان کتب الهی توسط حکومت ها و قدرت های غالب و برتر جهان و جوامع اطراف و ... تحریف گردید و لذا خالق هستی که یهود آن را یهوه و پیروان مسیح او را پدر و مسلمانان او را الله می نامند یعنی مبعوث کننده همه انبیاء الهی در طول چند هزار سال تاریخ بشر متفکرو در راستای تحقق اهداف از پیش تعیین شده خود، برترین پیامبران خود و ذخیره عالم وجود یعنی حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم که همه انبیا به ظهور و رسالت آن حضرت خبر داده بودند، را مبعوث و جهان را از نور وجود معظم او روشن ومنور فرمود و تحت حمایت خود اورا عزیز وبزرگ کرد و او را به معجزه جاوید خود قران مجید مفتخر ساخت تا چراغ راه پیروان باشد و....، لذا این کتاب نورالانوار را که نگارنده سعادت نگارش آن رایافت در واقع در راستای اثبات تحریفی بودن کتب عهدین یعنی عهد عتیق (تورات) و عهد جدید (انجیل)، که منسوب به دو پیامبر عظیم الشان یعنی حضرت موسی وحضرت عیسی علی نبینا و آله و علیهم السلام است تدوین گردیده و در واقع به منزله چراغی برای پیروان راه رستگاری و حیات جاویدان است تا با توجه به تحریفی بودن آنها، به سوی شاهراه نجات الهی یعنی شریعت پاک آخرین پیامبر پاک و بزرگ خداوند حرکت نموده و از پیروی کتبی که اینگونه از یاوه سرایی های تحریف

ص: 115

گران مشرک وگروهی نادان و گمراه وافراد خرفت و بی سواد مملو گردیده و تحت تأثیر القا فرهنگهای کفر و شرک و ارتداد ساخته و پرداخته شده است دوری نمایند.

نکته دوم : و نیز تو ای عاقل دانا وخردمند آگاه شدی که ما چگونه در طول بررسی دقیق سطر به سطر و حرف به حرف این کتب تا پایان کتاب دوم تواریخ ایام، حتی یک کلمه ویا یک حرف راجع به بهشت ودوزخ و معاد و احوال جهان بعد از مرگ که در واقع ثمره و نتیجه ایمان وعمل صالح اهل ایمان و یا کیفر ستمکاران یعنی پاداش اعمال خوب و بد چند روزه انسانها ملاحظه ننمودیم و این مطلب را در باب به باب و سطر به سطر و کلمه به کلمه و حرف به حرف دنبال نمودیم و هر چه بیشتر جستجو کردیم، کمتر یافتیم و این واقعیت در واقع بالاترین و مستدل ترین و محکم ترین ومعظمترین دلیل برای به دور انداختن وترک این کتب می باشد زیرا که از مقصود خداوند دررابطه با علت آفرینش جهان عاری است و....، یعنی همان مقصد ومقصودی که خداوند برای آن به خلقت این جهان و این خلایق مبادرت فرمود پس اگر تو ای مخاطب اراده داری تا از مقصود خداوند وگفتار او آگاه شوی اول به ذات اقدس او از شیطان رانده شده پناه ببر و سپس کتاب خدا را گشوده و کلام او را که بدون هیچ تحریف بر سینه پاک حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم نازل گردیده تلاوت فرما واگر برای توهرگونه ابهام و یا مشکلی در درک حاصل شد آگاه باش که خداوندعلی اعلی برای تفسیر کتاب خود 14 نور پاک و معصوم را چراغ راه تو قرار داده است پس تو دل خود را با حضرتش صاف کن تا انوار ذات حضرت حق جل جلاله و برکات وجود اقدس چهارده معصوم علیهم السلام و

ص: 116

عجل فرجهم را بطور روشن و واضح ملاحظه و به سرچشمه های زلال فلاح و رستگاری جاویدان وارد شوی پس ای خدای خالق هستی و ای خدایی که ما را خلقت فرموده ای وعقل را پیامبر باطن ما و انبیا محترم خود را پیامبر ظاهر ما قرار دادی پس از شرور و فتنه ها والهامات شیطان گمراه کننده به تو پناه می بریم واز ذات اقدس تو هدایت وسعادت ابدی می خواهم ودر این راه بر تو توکل می کنیم و از تو عاقبت خیر را برای خود و عزیزان خود مسئلت داریم، پس تو را به عزت و جلال خودت و به آبروی تمامی مقدسان درگاهت از اول خلقت تا اخر خلقت ودرصدر آنها محمد آل محمد علیهم السلام وعجل فرجهم، اول در امر فرج مولای مظلوم ما حضرت مهدی گشایش حاصل بفرما و سپس شر دنیا و آخرت را از ما و عزیزان ما دفع ورفع بفرما ونیز خیر دنیا و آخرت را به ما وعزیزان ما مرحمت بفرما و بفضل و عنایات خود ما و عزیزان ما را تا ابد آلاباد در بهشت جاویدان خود با اولیا و دوستان خود ساکن فرما آمین آمین آمین یا رب العالمین .

مقدمه : کورش کبیر

اشاره

پس تو ای عاقل دانا و خردمند توجه نما به مفاد عبارات اول به بعد باب اول کتاب عزرادرخصوص گفتارکوروش کبیر شاهنشاه ایران و آنچه که در کتاب عزرا وعبارت 23 به بعد باب 23 کتاب دوم تواریخ ایام و... و امثال آن در خصوص شخصیت والای او ذکر گردیده است و آگاه باش بر آنچه که آنان در کنار کرامت او برای بزرگداشت خود و .. جعل آن را در کتاب گنجانده اند و ما قبل از بیان این نکات و بیان تناقضات مربوط به باقی متون کتاب مقدس یعنی تورات و انجیل لازم دانستیم تا گوشه هایی از شخصیت والای او

ص: 117

که به زعم واعتقاد و استناد بسیاری همان ذوالقرنین نام برده شده در قرآن واز پیامبران عظیم الشان می باشد را بیان نمائیم واز آنجایی که ما وابسته به او به لحاظ ایرانی بودن هستیم این سجایا و کرامات رابرای خود افتخار ملی می دانیم و لذا ذکر نام او در طول تاریخ همیشه موجبات سربلندی ما را در جهان فراهم نموده و باعث سرور قلب ما بوده است و..، همان رفتار و منشی که الگوی بسیاری از سلاطین و شاهان نیک نام جهان و در راستای عدالت گستردی و مهربانی بوده است پس آگاه باش همانگونه که جناب علامه دهخدا رحمه الله علیه در کتاب معظم لغت خود آورده است، کوروش کبیر سردودمان و مؤسس سلسله هخامنشی در(559 – 529) قبل از میلاد مسیح بوده است او پادشاهی را از قوم ماد به قوم پارس منتقل نمود و ارمنستان را مطیع و با پادشاهان قدرتمند و جرار بابل جنگید و بابل و لودیه (لیدی) را فتح نمود و به عکس روش پادشاهان فاتح به خونریزی و قتل عام نپرداخت و ...، او کرزوس پادشاه لودیه را بعد از اسارت موردعفو قرار داد، کورش کبیر یهودیانی را که در بابل اسیر بودند آزاد کرده و اجازه بازگشت به بیت المقدس را به آنان داد، او از رجال کم نظیرتاریخ بشریت است که نام آنها به نیکی در اذهان ملل عهدهای مختلف باقی مانده است و شهرت او نیز جهت های مختلفی دارد اول آنکه احسان اوبه قوم یهود در قالب تحسین وتمجید از سوی پیامبران بنی اسرائیل در تورات ضبط شد و پیروان این دین همیشه از او به احترام یاد نمودند و دیگر اینکه با اتفاق نظر همه مورخین عهد قدیم و جدید او شاهنشاه دولتی است که از حیث وسعت در جهان بی سابقه بوده است ونکته مهم که ما آن را در تفسیر خود مورد استفاده قرار می دهیم و

ص: 118

به لحاظ فتوحات او نیست زیرا قبل از او پادشاهان بابل و آشور نیز شهرت جهانی داشته اند و ...، بلکه اهمیت و شهرت او به لحاظ سلوک و رفتار ومنش نیکوی او با ملل مغلوب بوده است و چنین رفتار دادگرانه وتوام با انسانیت ومهربانی در تاریخ بی سابقه بوده است زیرا او با روش انسانی و با کرامت اخلاقی خود سیاست های ظالمانه و دد منشانه سلاطین و پادشاهان سابق خصوصا سلاطین آشور و....، را به سیاست رافت و مدارا تبدیل کرد، در فتوحات کوروش کبیرنه تنها پادشاهان و شاهزادگان کشورهای مغلوب کشته نشده و به زنجیر کشیده نشده وچشمان آنها کنده نشده و به نوامیس آنها تجاوز نمی شد بلکه بالعکس از نزدیکان و خواص و ملتزمان وهمراهان و دوستان و مقربین او می گردیدند مانند کرزوس کبیر پادشاه لودیه و تیگران کبیر پادشاه ارمنستان و...، و لذا هرگز در شهرهای بزرگ کشورهای مغلوب قتل عام وکشتارهای جمعی به گونه ای که در این کتاب به افترا به پیامبران بزرگ الهی مانند موسی وداود و.. وارد آمده است صورت نمی پذیرد و نکته ای دیگری که برای مادر این تفسیر از اهمیت خاص برخوردار است احترام به مقدسات ملل و حفظ وبزرگداشت اعتقادات مردم و ملت های مغلوب است و کورش کبیر در بیانیه ها و فرمان های خود از مقدسات ملت ها به احترام و تکریم نام می بر و آنچه را که از معابد ملت ها در طول جنگها اخذ وغارت شده بود ضمن دستور تعمیر وبازسازی آن معابد به ملت ها ومردم آنها بر می گرداند که از جمله آن ملت ها قوم یهود و معبد بیت المقدس و نیز معبد اساهیل و ازیدا در بابل و ...، می باشد ونیز احترام اوبه شخصیت های بزرگ کشورها نیز همیشه دردستورکار او قرار داشت از جمله دستور او در خصوص عزاداری دربار

ص: 119

و سپاهیان ایران پس از واقعه کشته شدن فرزند پادشاه بابل مشهور است و به عنوان نمونه او در سرزمین لیدی یک تن را از مردمان همان کشور به پادشاهی بر می گزیند و شهرهای آنان را آباد می کند که از جمله این شهرها شهر بزرگ صیدا است ... پس در واقع سلوک و روش عادلانه توام با مهربانی او با تمامی اقوام و احترام به اعتقادات آنها واحسان به ملل مغلوب در واقع فصل جدیدی در تاریخ رفتارهای بشری محسوب می گردد و با این اوصاف آگاه شدی تو ای عاقل دانا و خردمند که شخصیت والای شاهنشاه والامقام ایران یعنی کورش کبیر در حدود سه هزار سال قبل با انسانهای همنوع خود چگونه بوده است و چگونه با همه اقوام جهان اعم از قوم یهود، مردم بابل، مردم لیدی و.. رفتار نموده است و آنچه در این فراز برای ما مهم است، موضوع خاصه خرجی تحریف گران بی خرد این قوم از رأفت و رحمت آن بزرگوار و سوء استفاده هایی است که از آن مرحمت در راستای تبلیغ قوم خود و شریعت خود و از راه تحریف حقایق آن نموده اند همانگونه که عرض شد الگوی رفتاری و شخصیتی کورش کبیر احترام به عقاید ملت های مغلوب بوده و لذا در همین راستا دستور می داد معابد آنان نیز تعمیر و بازسازی شود از جمله معابد مهمی که او دستور بازسازی آنها را داد معبد اساهیل و ازیداد در بابل وخانه خدا هیکل در اورشلیم و بیت المقدس بوده است یعنی دستوری را که او برای عموم اقوام و ملل صادر کرده بود تحریف گران به خود تخصیص داده اند و لذا در راستای تقدیس خود عبارت ( اومرا امر کرد که خانه برای او دراورشلیم که در یهودا است بنا نمایم ..) جعل نمودند که همین عبارت نیز خود دلالت بر تحریفی بودن دارد زیرا خانه خدا در اورشلیم توسط کورش بنا

ص: 120

نشده بلکه توسط سلیمان نبی بنا شده است و کورش کبیر امر به بازسازی آن داده، آنهم اجازه آن را و مساعدت کرد در بازسازی والبته بازسازی و مرمت هرگز بنا نمودن محسوب نمی گردد و نیز خدا مرا امر فرمود نیز با توجه به منش و روش او، عبارت جعلی است، اهمیت درک این حقیقت به جهت آن است که این جماعت با این جعل، به دنبال القاء آن هستند که نجات مجدد خود را به خدا منتسب نمایند حال آنکه آنها مانند دیگر اقوام و ملت ها در چرخه محبت وانسانیت کورش افتاده بودندو او در واقع این رحمت و رافت وانسانیت خود را نسبت به همه اقوام مبذول می داشته است ولی تحریف گران آن را دستوری از سوی خداوند برای تقدیس خود وانمود و با جعل عبارت به شرح فوق به دنبال فریب پیروان نادان هستند تا حقیقت تحریفی بودن کتب خود و الزام پیروی از دین و شریعت بدون تحریف و پسندیده خداوند یعنی اسلام حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم را پنهان نمایند و دلیل سوم آنکه اگر اراده خداوند بر نجات بنی اسرائیل و تقدیس آنها به مانند بنی اسرائیل در زمان موسی بود هرگز این تقدیس را از روی متون جعلی و تحریف شده معمول نمی نمود بلکه آنها را دوباره با نبی مثل موسی از دریاهای خوفناک تحریف و دروغ رد می نمود تا در آن غرق نشوند، پس تو ای عاقل دانا وخردمند آگاه باش که خداوند جویندگان خود را بواسطه پیامبران معصوم به سوی حیات جاویدان رهبری می نماید و به شرحی که در متون آتی خواهد آمداین جماعت تحریف گر با دروغپردازی به دنبال تقدیس اوراق تحریف شده خود برای این جماعت به عنوان قومی منتسب و برگزیده و خاص می باشد و حال آنکه اولاً اختلاط آنان با اقوام و ملل دیگر

ص: 121

بگونه ای حاصل شده است که در واقع می توان ادعا نمود که بنی اسرائیل در ملت ها و اقوام دیگر استحاله شده اند و نیز برای قوم خاص کتاب بی تحریف لازم است.

و همانگونه که متعاقبا مذکور می گردد تحریف گران به دنبال القاء اولا تقدس قوم و نجات مجدد از طریق کوروش به امر یهوه و سپس مطرح نمودن خود به عنوان قوم برگزیده هستند و.. حال آنکه قوم برگزیده خداوند امت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم هستند که از همه جهات به او و دین بدون تحریف او ایمان می آورند و....، پس دانستیم که رحمت و رحمت کوروش به همه اقوام عام بوده و به هیچ وجه به این جماعت به امر یهوه اختصاص نداشته و اساسا او یهودی نبوده که بگوید یهوه خدای آسمانها تمامی ممالک زمین را به من داده است بلکه اگر هم گفته باشد ازعبارت خداوند استفاده کرده ولی تحریف گران آن را به یهوه تبدیل نموده اند صرفاً برای اینکه نجات خود را امری الهی وانمود نمایند و...، و ما در عبارت آتی اثبات خواهیم کرد که چگونه این جماعت با استناد بر متون تحریف شده خود در کلاف سردرگم یاوه سرایی های خود فرو رفتند و این جعلیات درواقع سند رسوایی این تحریف گران گردید وتو ای عاقل دانا وخردمند آگاه باش که خداوند اگر فاعل نجات آنها بود قطعا بعد از اعلام این نجات، همان تورات موسی یعنی همان تورات تحریف نشده و اصلی را به هروسیله ای که لازم بود به آنها می رسانید تا شریعت موسی را که مدعی هستند ابدی است و مخصوص قوم بنی اسرائیل است ترویج نمایند در حالی که آنچه آنها در اختیار داشتند دارند و چنانکه ثابت نموده ایم تورات تحریف شده و موثر از آداب وفرهنگ

ص: 122

مشرکان اقوام غالب بر قوم یهود در طی اعصار است یعنی ساخته شده و منادی بت و بت پرستی وخرافه وخرافه پرستی و جادو و جادوگری و زنا وزناکاری و شراب و شرابخواری و ... است و نیزقوم خاصی وجود ندارد زیرا در طول اعصار نژادها و ملت ها در هم ممزوج شدند و نیز از طرفی اگر فرض نمائیم که مثلاً هزار سال دیگر تورات اصلی پیدا شده و به آن عمل خواهد شد پس تکلیف پیروان آنها در طی چندهزار سال که به تورات تحریف شده عمل نموده و به دوزخ رفته اند چه خواهد بود، آری خداوند خالق هستی بعد از موسی پیامبر دیگرخود یعنی حضرت عیسی را مبعوث فرمود و چون زمان او به سر رسید برحسب آنچه به انبیاء خود وعده فرمود آخرین پیامبر عظیم الشان خود را که شریعت او ابدی و مفتخر به معجزه جاوید او یعنی قرآن مجید است مبعوث فرمود و خود وعده حفظ وحراست آن را داده و یا چهارده نور پاک به شرح و تفسیر آن پرداخت و آن را وسیله نجات همه اقوام جهان از همه رنگ ونژاد و ....، فرمود وتقوی و ایمان راشاخصه برتری انسانها به سوی خود اعلام فرمود پس اگر به گفتار ما در رابطه با آنچه آوردیم تردیدی وجود دارد تردید کنندگان توجه فرمایند به مفاد عبارات اول به بعد باب اول کتاب عزرا تا ملاحظه شود که چگونه تحریف گران کذاب به جعل اکاذیب از زبان ارمیامی پردازند به گونه ای برانگیختن بخت النصر و ... را بر علیه آنان و یا روح کورش را برای کمک به آنها به خدا منتسب می نمایند ... ( در سال اول کورش پادشاه فارس تا کلام خداوند به زبان ارمیا کامل شود، خداوند روح کورش پادشاه فارس را برانگیخت تا درتمامی ممالک خود فرمانی نافذ کرد و آن را مرقوم داشت . گفت، کورش پادشاه فارس چنین می فرماید یهوه خدای آسمانها

ص: 123

جمیع ممالک را به من داده است و مرا امر فرموده است که خانه برای وی در اورشلیم که در یهودا است بنا نمایم، پس کیست از شما از تمامی قوم او که خدایش باوی باشد، او به اورشلیم که در یهودا است برود و خانه یهوه را که خدای اسرائیل وخدای حقیقی است در اورشلیم بنا نماید .. )، و ما اثبات نمودیم که افعال ظالمانه را به خدا منتسب نمودن و یا هرگونه جبر در اعمال و سپس مؤاخذه نمودن در حالی که بندگان هیچ اختیاری در آن افعال نداشته باشند از افکار مشرکانه است و همچنین تو ای عاقل دانا خردمند در این فراز بر این یاوه سرایی های تحریف گران نیز توجه نما که می گویند در سال اول کورش ....، در حالی که اولا بزرگمرد صلح و آرامش جهان یعنی کورش کبیر در سال 559 قبل از میلاد مسیح و در سن چهل سالگی پادشاه پارس شد وبعد از سالها سرزمین ماد را با خود همراه نمود و سپس در لشکرکشی اول با سختی و زحمت زیاد بر کروزوس پادشاه جوان لیدی که سربازان یونانی ومصری و....، را اجیر کرده و قصد براندازی حکومت اورا داشت پیروز شد، کروزوس را که به همراه فرزندان و همسران خود در حال خودکشی در میان تلی بزرگی از هیزم بودند نجات داد ودر این زمان بود که کروزوس با تعجب فراوان مشاهده کرد که لشکریان پارسی بعد از پیروزی عظیم خود نه تنها به هیچیک از زنان و مردان غیر نظامی آزار نرساندند بلکه به قتل عام وغارت و تجاوز و....، نیز نپرداختند و کورش علیرغم صدمات فراوان که بر او و سپاهیان ایران وارد شد برای کروزوس احترام زیادی قائل شد واو را مشاور مخصوص خود نمود و....، بنابراین کوروش بعد از سالها به قدرت رسیدن وجنگ با ماد و سپس لشکر کشی و فتح سارد در لیدی و سپس تسخیر کلیه مستعمرات

ص: 124

یونانی و....، دومین لشکرکشی خود را به سوی بابل صورت دادیعنی در سال 539 قبل از میلاد یعنی سال بیستم سلطنت خودنه سال اول و در این جنگ بود که تقریبا بدون جنگ و خونریزی سرزمین افسانه ای بخت النصر فتح شد و کورش کبیر بعد از این پیروزی نبونید پادشاه آنان را به حضور پذیرفت و در میان شهر و معابد بابل به خدای بزرگ بابلیان مردوک احترام گذاشت ومردم امپراطوری بابل چون متانت و شفقت کورش و سپاهیان ایرانی را ملاحظه کردند با احترام فراوان پادشاهی او ر پذیرفتند پس به شرح آنچه که در کتیبه باقی مانده باستانی او نیز آمده است احترام او به عقاید مردم کشورهای فتح شده، عام بوده و تخصیص و توجه خاص و ...، به قوم یهودنداشته است بلکه این قوم نیز در کنار مرحمت او که نسبت به تمامی اقوام مبذول می داشت از مهربانی او برخوردار شده اند پس اینکه تحریف گر یاوه گو آورده که کورش در سال اول کورش و ....، گفت یهوه مرا امر فرمود که خانه او را در اورشلیم بنا کنم دروغ محض است و هرگز این اباطیل نمی تواند حقیقت داشته باشد، آری تحریفگران می توانند بعد از 70 سال بردگی و استحاله قوم در بین بابلیان و اختلاط آناه با اقوام و....، به کورش به عنوان ناجی بنگرند ولی حق ندارند نجات خود را به خدا منتسب نموده و از آن برای تحکیم یاوه های مشرکانه خود بهره برداری نمایند، همانگونه که انگیختن بخت النصر و شلمناسر و ...، را برای تحکیم یاوه های خود و اعمال تباه آنها به خدا منتسب نمودند و حال آنکه خداوند ستمکار به بندگان خود نیست یعنی در اوهام خود ماموریت صادرکنند برای کورش که مامور شد از سوی یهوه که بنی اسرائیل را نجات دهد و یاوه سرایی ها و دروغپردازی های آنان را تأیید نماید و.. پس

ص: 125

دانستی که کلام تحریف گران دررابطه با ذکر سال اول کورش یاوه محض بوده ونیز باقی مانده از قوم یهود نیز در کنار سایر اقوام از مهربانی او برخوردار شدند و ...، پس اینکه یهوه مخصوصا به کوروش ماموریت داد واو آگاه بود تا از سوی یهوه چنین نماید و.....، یاوه وگفتار خلاف تحریفگران و در راستای تحکیم دروغپردازی های آنان است و لذا این عبارات در منشور جهانی او ذکر شده است ( منم کورش شاه جهان ... آنگاه بدون جنگ و خونریزی وارد بابل شدم ... مردوک خدای بزرگ، دلهای پاک مردم بابل را متوجه من کرد ....، ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد و من نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر واین سرزمین وارد آید ..)، من برای صلح کوشیدم من برده داری را بر انداختم....، فرمان دادم که همه مردم در پرسش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند ... تمام معابد که بسته شده بود را بگشایند ... همه خدایان این نیایشگاه ها را به جای خود بازگرداندم و مردم آواره را به جایگاه خود اسکان دادم ..)، آری رحلت این بزرگ مرد تاریخ ایران و جهان در سال 529 قبل از میلاد مسیح واقع شد که با احتساب سال شروع سلطنت او که 559 قبل از میلاد بوده است هماهنگی دارد یعنی سی سال سلطنت ودر سن 70 سالگی پس آزادی یهود از اسارت بابل و هجرت به سوی اورشلیم و تلاش برای بازسازی معبد و ....، در ده سال پایان عمرکورش بزرگ بود دست نه در سال اول حکومت او و همچنین او مامور به ماموریتی خاص برای یهودیان نبوده است بلکه اعتقاد عام برای آزادی و صلح تمامی اقوام داشته است پس نگارنده سوالی از تحریف گران دارد و آن اینست که در طول این چند هزار سال تاریخ بشر متفکر، نام چه کسانی به نیکویی وانسانیت و شرافت باقی

ص: 126

مانده است و...، و چرا اعمال و روش ها و منش های کورش کبیر جاودانه شده است و ...، آری پاسخ روشن است زیرا او با همه اقوام و ملل و حتی با ملت هایی که در جنگ با او اقدام کرده و حتی خسارت فراوان به او و سپاهیان او وارد نموده بودند مهربان بود و ...، آری اوهرگز پس از پیروزی مردم را اره نکرد و با چومه های آهنی و چکشهای فلزی مردم را نکوبید و اوهرگز زنان باردار را شکم ندرید و نوزدان شیرخوار را در گهواره ها سر نبرید و اوهرگز اطفال وجوانان نورس را قتل عام نکرد واوهرگز و... ، آری پس چگونه این تحریف گران تبهکار و مشرک می توانند این اعمال شیطانی را که هر وجدان شریف انسانی از استماع آن دچار حالت تنفر و انزجار می شود را به انبیا بزرگ الهی مانند موسی و داود و ...، نسبت می دهندو شک نیست که خداوند به بدترین جایگاه در دوزخ خود که آن را از غضب خود افروخته کرده است، این تحریف گران و طرفداران آنان را که این زشتی ها را می پذیرند و آن ها را به اولیا خداوند نسبت می دهند

آنچه را خدا به موسی فرمود به شرح عبارات 16 به بعد باب 32 سفر تثینه که : ( خداوند به موسی گفت اینک با پدران خود می خوابی و این قوم برخاسته در پی خدایان بیگانه می روند...، و زنا خواهند کرد ومراترک کرده و عهدی را که با ایشان بستم خواهند شکست و در آن روزخشم من برایشان مشتعل شده وایشان را ترک خواهم کرد وروی خود را از آنها پنهان کرده تلف خواهند شد....، پس این سرود را برای خود بنویسید و تو آن را به بنی اسرائیل تعلیم بده .. تا این سرود من بر بنی اسرائیل شاهد باشد)، ودر همین سرود

ص: 127

نیز به شرح عبارت 21 باب 32 به اهل ایمان بشارت ظهور حضرت محمِد صلی الله علیه و آله وسلم وعجل فرجهم را اعلام فرمود و به مبعوث فرمودن پیامبر عظیم الشان خود از میان قومی جاهل و نادان یعنی اعراب که بدترین امت در کفر ونفاق هستند اخبار فرمود: ( .. پس گفت روی خود را از ایشان خواهم پوشید ... ایشان مرا به آنچه خدا نیست به غیرت آوردند وبه اباطیل خود مرا خشمناک گردانیدند ومن ایشان را به آنچه قوم نیست به غیرت خواهم آورد به امت باطل (یعنی اعراب) ایشان را خشمناک خواهم ساخت و... ) پس آخرین وصیت خود را نیز به این قوم اعلام فرمود، یعنی به شرح عبارت اول به بعد باب 33 سفر تثینه ( این است برکتی که موسی مرد خدا قبل از وفات خودبه بنی اسرائیل برکت دادکه گفت یهوه از سینا آمد و از سعیر بر ایشان طلوع کرد واز جبل فاران درخشان گردید و با کرورهای مقدسین آمد و از دست راست او برای ایشان شریعت آتشین پدید آمد ... ) و نیز آوردیم که حسب تفسیر مولانا المظلوم حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلاف التهیه و الثنا مقصود از آمدن خدا از سینا نزول آیات تورات به حضرت موسی است و مقصود از طلوع از سعیر کلام اعطایی آن حضرت به عیسی یعنی انجیل است ومقصود از درخشش از فاران نزول آیات عظیم قرآن مجید یعنی معجزه جاوید خداوند بر سینه پاک و بی مثال حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم وعجل فرجهم است و مقصود از شریعت آتشین ظهور پر جلالت حضرت ولی عصر امام زمان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، آخرین وصی آن حضرت است که جهان را با قیام آتشین خود از عدل و داد مملو می نماید بعد از اینکه از ظلم و جور مشحون شده باشد و در واقع با این بشارت

ص: 128

برای بنی اسرائیل و همه جهانیان تا دامنه قیامت تعیین تکلیف فرمود نه اینکه این یاوه های تحریف شده را به سینه بچسبانند و با پیروی از دروغهای آن به خداوند کفر ورزی و شرک ورزی نموده و با اعتقادات پست و کثیف واعمال تباه و سیاه، به زیر خروارها خاک رفته و سپس به سوی دوزخ جاوید رهسپار شوند وبه شرحی که موسی از قول خداوند تبارک تعالی در آیه 17 و 18 فصل 18 سفر تثینه یعنی تورات مثنی فرمود که ( .. خداوند به من گفت آنچه گفتند نیکوگفتند، نبی برای ایشان از میان برادران ایشان ( یعنی بنی اسماعیل مثل تو ( یعنی با روا بودن امر جهاد و ازدواج و...، در شریعت او ) مبعوث خواهم کرد وکلام خود را (یعنی وحی خودرا ) در دهان او خواهم گذاشت و هر آنچه به او امر فرمایم با ایشان خواهد گفت و هرکسی که سخنان مرا که او به اسم من گوید نشنود، (یعنی ایمان نیاورد) من از او ( در روز قیامت ) مطالبه (یعنی بازخواست ومواخذه .. ) خواهم کرد )،

«بشارت»

بشارات واقع شده در کتاب ایوب به ظهور مظهر نجات خداوند در آخر الزمان یعنی پیامبر آخرالزمان یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف :

ص: 129

پس تو ای عاقل دانا و خردمند توجه نما به بشاراتی که در کتاب حضرت ایوب در خصوص پیامبر عظیم الشان اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم بیان شده است و نیز برای ظهور مولانا المظلوم حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف :

بشارت اول :

ظهور پر جلالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و ذلت شریران و... :

این بشارت در قالب گفتگوی ایوب با الیفاز تیماتی در آیه 8 باب پنجم کتاب ایوب مذکور است: (دعوی خود را بر خدا می سپردم، که اعمال عظیم و بی قیاس می کند و عجایب بی شمار (که منظور بعثت انبیا است و اعطاء آیات و نشانه ها و معجزات و در ادامه در خصوص ظهور مظهر رحمت خداوند یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و معجزه جاوید آن حضرت، قرآن مجید و امامت دوازده امام می فرماید) که بر روی زمین باران رحمت خود را (در زمان آخر) می باراند و آب (هدایت) را بر روی صخره ها جاری می سازد و تا مسکینان (خواستار هدایت) را به مقام بلند (سعادت جاوید) برساند و ماتمیان (در گمراهی و ضلالت) سرافراشته شوند (به گونه ای که نبوت او) فکرهای حیله گران را باطل می سازد و... و مشورت مکاران مشوش می شود، (شیاطین و امامان گمراهی و ضلالت بواسطه نبوت آن حضرت) در روز (هدایت او) به تاریکی (ضلالت خود) بر می خورند و وقت ظهر (ظهور و درخشش خورشید عالمتاب وجود نازنین آن حضرت به راه ضلالت خود رفته) و مثل شب کورکورانه راه می روند (و این حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم است) که مسکین (هدایت و سعادت و...) از شمشیر دهان

ص: 130

یاوه گویان بیرون می کشد و آنها را از دست (نماد) زور آور (جهل و نادانی و...) نجات می دهد پس امید (نجات و فرج و گشایش) برای ذلیل (هدایت) پیدا می شود و (در ایام ظهور فرزند او حضرت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف) شرارت دهان خود را می بندد).

بشارت دوم (ایام رجعت) :

روئیدن از خاک

پس تو ای عاقل دانا و خردمند توجه نما به این فراز از آیه 20 باب 8 کتاب ایوب که در خصوص رجعت مقدسین در ایام آخر و زنده شدن مجدد آنان و روئیدن از خاک و نابودی شریران و...، اشاره واز مولانا مظلوم امام زمان حضرت مهدی از آل محمد عجل الله تعالی فرجه الشریف با نام مرد کامل یاد می فرماید (اینک طریقه خوشی (سعادت) همین است، و دیگران (یعنی مقدسین در ایام رجعت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) از خاک خواهند روئید (یعنی دوباره زنده خواهند شد) همانا خدا مرد کامل (یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) را حقیر نمی شمارد (یعنی او را فراموش نمی کند و او را عزت خواهد داد به امر فرج و ظهور آن امام مظلوم عجل الله تعالی فرجه الشریف) شریر را دستگیری نمی نماید (یعنی روز ذلت کافران و منافقان و... شریران است) تا دهان تو (یعنی نماد منتظران ظهور و گشایش امر قیام امام معصوم، یعنی مهدی نجات دهنده عجل الله تعالی فرجه الشریف) را از خنده پر نماید و لب های تو را از آواز شادمانی، پس خصمان تو (یعنی کسانی که مومنین را حقیر و پست می شمردند...) به خجالت ملبس خواهند شد و خیمه شریران نابود خواهد شد (تا ابدالآباد که کنایه از اینست که ظلم وستم

ص: 131

در جهان با ظهور منجی عالم بشریت یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از بین خواهد رفت).

«بشارت سوم : انتظار و وراثت ابدی زمین»

پس تو ای عاقل دانا و خردمند توجه نما به مفاد آیه 14 به بعد باب 14 کتاب ایوب و آیه 17 باب 15 همین کتاب در خصوص رجعت مقدسین به امر خدا و وراثت ابدی زمین به محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم که از عجایب بشارات این کتاب است که در آن آمده است: (... و برایم زمانی را تعیین نمایی (که پس از مرگ در دنیا)، تا مرا بیاد آوری (و زنده نمایی)، اگر مرد (خدا و شخص با ایمان و مقدس) بمیرد بار دیگر (در ایام رجعت مقدسین یعنی در زمان ظهور مولانا المظلوم حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) زنده شود (من) در تمامی روزهای مجاهده خود (در راه خدا) انتظار (آن روز باشکوه را) خواهم کشید، تا وقت تبدیل من (از خاک به شکل اول) برسد، تو (ای خدای توانا مرا به زنده شدن) ندا خواهی کرد و من (به زنده شدن) جواب خواهم داد و (چنان در راه یاری ولی تو تلاش نمایم تا رضایت تو را جلب نمایم و تو) به صنعت دست خود مشتاق خواهی شد (یعنی از من راضی خواهی شد)، و نیز در خصوص خصیصه وراثت ابدی میراث انبیا و نبوت پیامبران الهی که این بشارت مخصوص محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم است، آمده است (من برای تو بیان می کنم پس مرا بشنو و آنچه (از بزرگان) دیده ام حکایت می نمایم، که حکیمان (عالمان دین) آن را از پدران خود (یعنی از سایر انبیا به بشارت پیامبر موعود) روایت کرده اند و آن (حقیقت) را مخفی نداشتند که (تنها

ص: 132

به) ایشان (یعنی به محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم وراثت ابدی زمین داده شده است و هیچ غریبی (یعنی از دیگر پیامبران الهی) از میان (فرستادگان خداوند با این عنوان) از میان ایشان عبور نکرد (یعنی مبعوث نشد ...)).

بشارت چهارم :

ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم در آخر الزمان و...، و ایام رجعت مقدسین در زمان ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، برای داوری بر زمین:

پس تو ای عاقل دانا و خردمند توجه نما به مفاد آیات 23 به بعد باب 19 کتاب ایوب در خصوص ظهور پیامبر آخر الزمان یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم: (ای کاش سخنان (والا و ارزشمند) من الان نوشته می شد، ای کاش (این بشارت) در کتابی ثبت می شد، و (ای کاش) با قلم آهنین و سرب بر صخره تا به ابد کنده می شد (تا برای همه نسل ها شاهد بوده و به آنها آگاهی دهد) و من می دانم که ولی من (یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم در نزد خداوند) زنده است (یعنی نور وجود او در خزانه غیب خداوند محفوظ است و ما انبیاء الهی اکنون به ظهور او بشارت می دهیم و او) در ایام آخر (یعنی در آخر الزمان) بر زمین خواهد برخاست (یعنی در آخرالزمان به نبوت مبعوث می شود زیرا او آخرین پیامبر یعنی پیامبر آخرالزمان است) و بعد از آنکه این پوست من تلف شود (یعنی رحلت کرده و از جهان بروم) بدون جسدم نیز خدا را خواهم دید و من او را برای خود خواهم دید ... پس از شمشیر (آخرین وصی او یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف که بر دشمنان خدا تیز است، یعنی مظهر قهر الهی است)

ص: 133

بترسید زیرا که سزاهای شمشیر غضبناک است تا دانسته باشید (ای خلایق عالم) که (روز) داوری (خداوند و استقرار عدالت او در سرتاسر اقصا نقاط عالم بعد از آنکه از ظلم و جور مشحون گردد) خواهد بود).

بشارت پنجم :

ظهور زینت آسمان ها و قیام جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف

پس تو ای عاقل دانا و خردمند توجه نما به مفاد آیات 12 به بعد باب 26 کتاب ایوب در خصوص ظهور افضل خلایق عالم و موعود جمیع انبیا یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم یعنی زینت آسمان ها و...، و قیام رعد گونه فرزندش حضرت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف ... پس حضرت ایوب در عظمت مقام و منزلت آن حضرت می فرماید: (... به روح او آسمان ها زینت داده شد و دست او (یعنی دین او با احکام ابدی و محفوظ خود) مار تیز رو (کنایه از شیطان و حکومت او است) را سفت و اینک اینها (یعنی آیات قران و کتاب خدا و...) حواشی طریق های اوست (یعنی آثار نبوت و پیامبری او است) و چه آواز آهسته درباره او می شنویم (یعنی آثار شریعت او ضعیف خواهد شد)، لکن (جلالت و عظمت) رعد جبروت او را (یعنی عظمت و جلالت قیام حضرت مهدی موعود او و تمامی انبیاء الهی عجل الله تعالی فرجه الشریف که مانند رعد جبروت است را) کیست که بفهمد و (آن را درک نماید).

بشارت ششم :

ص: 134

اعلام وظایف خلایق و پیروان انبیا در هنگام ظهور پیامبر آخر الزمان صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم :

در این آیات که از سطر نهم باب 36 کتاب ایوب شروع می شود بشارت در رابطه با اعمال خداوند است نسبت به خلایق در زمان ظهور آخرین فرستاده او و نیز در رابطه با پیروان سایر انبیا و... (آنگاه (خداوند ضعف) اعمال ایشان را (یعنی خلایق و پیروان انبیا سلف) را به آنها می نمایاند (یعنی نشان می دهد که چگونه دین آنها تحریف شده و پیروی از شریعت الهی و بدون تحریف آخرین پیامبر او یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و سلم و عجل فرجهم، الزام عقلی و منطقی بندگان او است و نیز اثبات می نماید در صورت استنکاف، موضوع تکبر و تقصیر آنان را ...) و تقصیرهای آنان را از اینکه تکبر نموده اند و (باز) گوش های آنان را برای تادیب باز می کند و امر می فرماید (به زبان انبیا خود و حکم عقل فردی و جمعی و...) تا از گناه (عدم ایمان به او) بازگشت نمایند، پس اگر (اوامر خداوند را) بشنوند و با (ایمان آوردن به شریعت پیامبر وعده داده شده او) او را عبادت نمایند (پس قطعاً) ایام خود را در سعادت (رضای او) به سر خواهند برد و سال های خود را در شادمانی (یعنی سعادت دنیا و آخرت)، سپری خواهند کرد و اما اگر (کلام خدا را در الزام به ایمان به آخرین پیامبر او یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) نشنوند از تیغ (قهر الهی) خواهند افتاد و بدون معرفت (یعنی دین) جان را خواهند سپرد (و به سوی دوزخ جاوید رهسپار خواهند گردید).

بشارت حکومت وارثان زمین و

ص: 135

بشارت به ظهور و قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف

پس تو ای عاقل دانا و خردمند توجه نما به این فراز از بشارت کتاب امثال سلیمانی که بعد از کتاب مزامیر داود در آیه 20 باب دوم خود به بشارت ظهور حکومت عدل الهی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و حکومت ابدی صالحان و نابودی ابدی ظالمان تاکید دارد و خداوند تبارک و تعالی نیز در کتاب شریف خود یعنی قران مجید که آیات آن را بر سینه پاک رسول معظم خود حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم به آن به ظهور وصی دوازدهم آن حضرت یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و رجعت مقدسین به آن اخبار فرموده است اول به شرح آیه 105 سوره مبارکه انبیاء: (... و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر، ان الارض یرثها عبادی الصالحون)، یعنی بدرستی که ما بعد از تورات در زبور نوشتیم که البته بندگان صالح و نیکوکار من وارث زمین خواهند شد، یعنی این آیه مبارکه با صراحت از قید زمان و مکان خارج شده و به رجعت تمام صالحین در طول تاریخ و مؤمنین کامل در ایام ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف خبر داده است و نیز آیه پنجم سوره مبارکه قصص: (و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین)، یعنی ما می خواهیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم، که این بشارت بطور واضح و آشکار فقط در خصوص قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و رجعت مقدسین به دنیا خبر داده شده است زیرا صالحین و مستضعفین در طول تاریخ در برابر ستمکاران مظلوم گردیده و اطلاق آیات عام است یعنی

ص: 136

به تمام صالحین و مستضعفان یعنی مقدسین خالص که در ایام رجعت زنده شده و به یاری حضرت مهدی و دین خداوند از قبور خود خواهند برخاست و همچنین این بشارت خاص و مخصوص وجود مقدس حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و قیام شکوهمند او صدق می نماید زیرا کتب انبیای گذشته تحریف شده و قابلیت پیروی ندارد و مصداق مستضعف بر آنان صادق نیست زیرا بر مدار حق نبوده و لاجرم ظالم محسوب گردیده و بر مدار حق قرار ندارند تا برای آنان حقی تصور شود بلکه این حق برای صاحبان حق است که از آن محروم شده اند و پیروان ادیان تحریف شده در ظلم ظالمان تحریف گر به جهت اشاعه شرک و رجاسات امت های باطل مانند قتل و خونریزی و تهمت به انبیاء عظام و زنا و زناکاری و شراب و شرابخواری و جادو و جادوگری و...، شراکت دارند پس چون بر این فرازها آگاه شدی پس تو ای عاقل دانا و خردمند به این بشارت در خصوص قیام مولانا المظلوم حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به شرح آیه 20 باب دوم کتاب امثال سلیمانی توجه نما: (... تا راه صالحان سلوک نمایی (یعنی به راه محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم، زیرا پیروی از شریعت های انبیاء گذشته مانند موسی و عیسی که کتب آسمانی آنها تحریف شده است در این کتب مشحون از رجاسات مشرکانه و...، است پس عمل به آن کتب راه صالحان نیست پس سلوک به آن راه یعنی به راه صالحین فقط از طریق پیروی کتاب آسمانی قران که تحریف نشده و بدون تغییر و تبدیل از سوی خالق هستی و مبعوث کننده همه انبیاء الهی به قلب پاک و مطهر آخرین آنها نازل شده است، میسر خواهد شد)، و طریق های عادلان را نگاه داری (و منظور از طریق های

ص: 137

عادلان، طریق منتظران آن حضرت است که برای ظهور آن حضرت دعا می نمایند زیرا نجات جهان و جهانیان فقط منحصر به دوره قیام آن حضرت نمی باشد بلکه از دامنه زمان خارج شده و با رجعت همه مقدسین انتقام همه مظلومیت ها قبل از انتقام خداوند در دنیا از ستمگران معمول خواهد گردید)، زیرا راستان در زمین ساکن خواهند شد (و منظور از راستان مقدسین خالص و مؤمنین خالص هستند که وارثان زمین خواهند بود)، و کاملان در آن باقی خواهند ماند، (و منظور از کاملان در آن باقی خواهند ماند یعنی جهان همه در زیر پرچم توحید و پیروان واقعی محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم باقی خواهد ماند)، لیکن شریران از زمین منقطع خواهند شد (یعنی اساس ظلم و ستم از کره ارض با قیام مولانا المظلوم حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف برکنده و ریشه کن شده و این خصیصه فقط از خصایص خاص حکومت جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است)، و ریشه خیانت کاران از آن (یعنی از کره ارض) کنده خواهد شد، (زیرا راستان یعنی منتظران قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف حتی پس از مرگ در ایام رجعت از قبور خود خواهند برخاست و در زمین ساکن خواهند شد و در آن باقی خواهند ماند و بعد از آن یعنی ظهور پر جلالت مولانا المظلوم حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ریشه ظلم و ستم از کره زمین برچیده و نام مطهر و مقدس خداوند بر سرتاسر کره ارض مترنم خواهد بود، آمین آمین آمین یا رب العالمین.

تخریب بشارات ترفندهای پلید و شیطانی تحریف گران بی خرد ... :

ص: 138

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه شدی بر شیوه ها و روش های تحریف گران در تحریف کتب و نحوه تبدیل عبارات و نحوه القاء معانی فاسد و افکار پوچ و سخیف، در قالب متونی که آن را تغیر و تبدیل نموده اند و از آنجایی که عموماً افراد بی سواد و لاابالی و بی تقوی بوده اند متون را بطور ناشیانه و ضد و نقیض بهم بافته اند و تنها هنر آنها تقدیس و منزه جلوه دادن کفریات و رجاسات امت ها و القاء معانی بت و بت پرستی و زنا و زناکاری و خرافه و خرافه پرستی و... ، در قالب کلمات مقدس است که در ابتداء و وسط و آخر آن متون مرتباً آن کلمات را بکار می گیرند مانند، خداوند و فرشتکان و نبی وپیامبران ....، که مرتباً تکرار می شود تا موجبات گمراه نمودن مخاطب را فراهم آورد تا جایی که مخاطب نادان می پذیرد شرک پیامبران و بت پرستی آنان و زناو زناکاری و سبع بودن و درنده خویی آنان را که در قالب این کلمات جعل شده است و می ترسد از عدم قبول به واسطه وجود کلمات خداوند گفت و موسی گفت خداوند می گوید و فرشته خدا گفت و ...،و حال آنکه این عبارات را خدانگفت، موسی نگفت، فرشته نگفت، و ...، بلکه تحریف گر حیله گر آنها را به نیت های مختلف و بر اساس فرهنگ و رجاسات امتهای باطل و در تحت تأثیر شدید و غلبه و سیطره آنها بر فرهنگ یهود ساخته است و ....، که ما تا این فراز این مقدار دلایل متقن و غیر قابل انکار را برای اثبات تحریفی بودن آن اقامه نموده ایم، پس از جمله ترفندهای شیطانی این جماعت تحریف بشارات است که از طریق الحاق عبارات و جملات بی ربط و بی معنی که ما در خصوص بشارت (...اینک باکره حامله شده و پسری خواهد زائید و نام او را عمانوئیل خواهد خواند) که مختص و غیرقابل انکار و در خصوص ظهور حضرت عیسی

ص: 139

مسیح از مادر پاک و مطهر و باکره او مریم مقدس است کلام خود را ذکر نمودیم و باز هم اثبات خواهیم کردکه چگونه این تحریف گران برای آن حضرت شوهری تراشیدند و برادران و خواهران تا این بشارت را پایمال نمایند و مسیحیان گمراه این اراجیف را به داخل متون انجیل خود آورده اند و...، که ما متعاقباً در جایگاه مرتبط به آن خواهیم پرداخت، پس در فراز دیگری که باز بر بشارات به رجعت عیسی و حضور او در آخرالزمان بعد از عروج، در کنار ناجی جهان بشریت یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و ...، دلالت دارد، حضور پر رنگ تحریف گر را ملاحظه می نمائید که چگونه موضوع بشارت جهانی و غلبه خداوند بر جهان را بواسطه آخرین نماینده خود و ...، را با متن الحاقی به جامعه محدود یهود منحصر می نماید و از خود سؤال نمی نماید، وقتی جهان از معرفت خداوند پر شود دیگر جمع شدن یهود و غارت فلسطینیان و اطاعت ادوم و موآب و بنی عمون و ...، چگونه می تواند معنی پیدا نماید و چگونه غارت خواهند شد امت ها که جوامع آنها از معرفت خداوند و جلال او پر شده است و ...، پس اگر کسی به گفتار ما شک و تردید دارد پس توجه نماید به مفاد عبارات اول به بعد باب (11) کتاب اشعیای نبی که در آن آمده است: (و نهالی از تنه یسی بیرون آمده، شاخه از ریشه هایش خواهد شکست و روح خدا بر او قرار خواهد گرفت، یعنی روح حکمت و فهم و روح مشورت و قوت و روح معرفت و ترس خداوند و خوشی او در ترس خداوند خواهد بودو موافق رویت چشم خود داوری نخواهد کرد و بر وفق سمع خود تنبیه نخواهد نمود (که کنایه از عروج او به آسمان چهارم است) و بلکه مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد (منظور از عدالت همان مظهر عدالت یعنی

ص: 140

مولانا المظلوم ذخیره کل عالم هستی و آخرین از سلسله معصومین عالم و گل سر سبد جهان خلقت یعنی آخرین امام معصوم یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است) و به جهت مظلومان زمین (به اعانت و یاری آن حضرت)، به راستی حکم خواهد نمود (یعنی در ایام آخرالزمان پس از عروج خود و به دنبال ظهور حضرت مهدی فرود آمده و در کنار آن حضرت به یاوری کلمه حق و اعتلای آن می پردازد) و جهان را به عصای (منطق) دهان خود زده و شریران را به نفخه سیمای خود خواهد کشت و کمربند کمرش عدالت خواهد بود (یعنی قوت و قدرت او از ناحیه مظهر عدالت یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف خواهد بود) و کمربند میانش امانت، (و سپس شاخصه حکومت حضرت مهدی در آخرالزمان را با یاری اعوان و انصار خود در ایام رجعت و در کنار سایرمقدسین عالم از جمله عیسی مسیح که برای یاری آن حضرت فرود می آید از آسمان چهارم مرا بیان می فرماید:) و گرگ با بره سکونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید و گوساله و شیر و پرواری باهم و طفل کوچک آنها را خواهد راند (یعنی امنیت و آرامش و ..، بر حهان هستی حاکم خواهد بود)، و گاو و خرس با هم خواهن چرید و بچه های آنها با هم خواهند خوابید (و این عبارات همگی کنایه از حاکمیت امنیت و آرامش و ...، بر کره ارض می باشد و جهان شمولی آن در همه ابعاد بر تمامی ارکان وجود) و طفل شیرخواره بر سوراخ مار بازی خواهد کردو طفل از شیر باز داشته شده دست خود را بر خانه افعی خواهد گذاشت و در تمامی کوه مقدس من ضرر و فسادی نخواهند کرد (کنایه از محو بت پرستی) زیرا که جهان از معرفت خداوند پر خواهد بود مثل آبهایی که دریا را می پوشاند

ص: 141

(یعنی کلمه عیسی مسیح) به جهت علم قومها (یعنی شناسایی حقانیت حضرت مهدی توسط ارادت او به آن حضرت) بر پا خواهد شد و امت ها (به حقانیت آن حضرت بی پرده)و آن را خواهند طلبید (یعنی به او خواهند گروید) و سلامتی او با جلال خواهد بود (یعنی ایمان به خداو جلال او و شریعت پیامبر آخرالزمان یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم جهانی خواهد شد)، پس از این موضع متن تحریفی الحاقی الصاق شده است و زیرا بعد از اتمام کار و بیان جهان شمولی ساکنان جهان و پرشدن جهان از معرفت خداوند تحریف گر به بیان عبارات یاوه در خصوص جمع آوری یهودا از چهار طرف جهان و غارت فلسطین و ادوم و موآب می پردازد. پس اگر به گفتار ما درخصوص متن یاوه الصاقی شک وجود داردتوجه نماید مخاطب به عبارات 11 به بعد این باب یعنی باب 11: (و در آن روز واقع خواهد شد (یعنی روزی که جهان از معرفت خدا پر خواهد بود و امت ها همگی آن را می طلبند)،که خداوند بار دیگر دست خود را دراز کند تا بقیه قوم خویش را که از آشور، مصر و ...، باقی مانده باشند باز آورد و .... پراکندگان یهودا را (نه همه بنی اسرائیل همه را) از چهار گوشه جهان فراهم خواهد آورد، حسد افرایم (یعنی اسرائیل) رفع خواهدشد و دشمنان یهودا منقطع خواهند گردید و این دو یعنی اسرائیل و یهودا با هم دشمنی نخواهند نمود بلکه با هم متحد شده به جانب مغرب بر دوش فلسطینیان پریده بنی مشرق را با هم غارت خواهند نمود دست خود را بر ادوم و موآب دراز کرده و...)، یعنی در حالی که جهان از معرفت خدا پرشده و همه امتها آن را می طلبند یهودا و اسرائیل با هم متحدشده و فلسطینیان و ..، را غارت می کنند و ادوم را چپاول و ...، می نمایند.

ص: 142

بشارت وجود اطهر حسین بن علی علیه السلام و مقام ومنزلت ان حضرت در شفاعت :

پس تو ای عاقل داناو خردمند توجه نما به سیاق عبارات اول به بعد باب 53 که بطور کلی با سیاق سایر عبارات کتاب اشعیای نبی متفاوت و دارای مضامین کاملاً جدا از آنچه در کل کتاب آمده است می باشد و آن خبر از وجود مطهری است که خداوند شهادت او را واسطه فیض برای شفاعت قرار داد، همان که در راه او به عذاب کشته شده است و...، هرچند ظاهر این عبارات را در چند موضع مسیحیان بر وضعیت عیسی منطبق کرده اند ولی ما اثبات خواهیم کرد که شرح این آیات به هیچ وجه منطبق بر وضعیت عیسی مسیح نیست بلکه تماماً دلالت بر وضعیت خاص شهادت آن حضرت و منزلت امام حسین علیه السلام در پیشگاه خداوند و مقام و درجه آن حضرت برای شفاعت گنهکاران از اول خلقت تا به آخر دارد چه آن بزرگانی که به خبر او عزادار شدند و چه کسانی که بعد از وقوع شهادت او افتخار عزاداری او رایافته اند پس توجه نما تو ای عاقل دانا وخردمند بر خلاصه این آیات: (کیست که خبر ما را تصدیق نموده و کیست که ساعد خداوند بر او منکشف شده باشد .... لیکن او غمهای مارا بر خود گرفت و دردهای ما را بر خویش عمل نمود و ما او را از جانب خدا زحمت کشیده و معذوب و مبتلا گمان بردیم و حال آنکه به سبب تقصیرهای ما مجروح و به سبب گناهان ما کوفته گردید و تادیب سلامتی ما بر او آمد و از زخمهای او ما شفا یافتیم، جمیع ما مثل گوسفندان گمراه شده بودیم و هر یکی از ما به راه خود برگشته بود و خداوند گناه جمیع ما را بر وی نهاد، او مظلوم شد امّا تواضع نموده دهان خود را (به شکوه و گلایه) نگشود مثل بره که برای ذبح می برند (به رضای

ص: 143

خداوند راضی بود) و مانند گوسفندی که نزد پشم برنده اش بی زبان است (تسلیم بود)، همچنان دهان خود را نگشود، از ظلم وداوری گرفته شد و از طبقه او که تفکر نمود که او از زمین زندگان منقطع شد و به جهت گناهان قوم من (یعنی مؤمنین و جمعیت رب و جمعیت مقدسین خدا پرست از اول خلقت تا آخرخلقت)، مضروب گردید (و کشته شد) و قبر او را با شریران تعین نمودند و بعد از مردنش با دولت مندان، هرچند هیچ ظلم نکرد و در دهان او حیله نبود (یعنی معصوم ومظلوم بود)، امّا خداوند را پسند آمد که او را مضروب نموده و به دردها مبتلا سازد (یعنی او را شهید ببیند و اشاره به روایت مشهور آن حضرت است که خداوند به زبان انبیاء خبرداد و به حضرت آدم در زمان تلقین نام پنج تن آل عبا چون به نام حسین علیه السلام رسید و اشکهای او جاری شد، خداوند داستان شهادت او را ذکر فرمود به اینکه در اولاد تو و از نسل تو و از نسل پیامبر آخر الزمان او را با لب تشنه شهید می کنند درحالی که آسمان از فرط تشنگی در نظر او چون دود جلوه گری می نماید)، چون جان او را قربانی گناه ساخت(یعنی خداوند به اهل ایمان از اولین تا آخرین که بواسطه گناهان که از جهل و اشتباهات آنان سرزده ولی به قلب خود عزادار او هستند نظرمرحمت فرموده و گناهان آنان را عفو می فرماید و به آن حضرت مقام شفاعت عظیم عطا می فرماید تا عزاداران و کسانی که برای مظلومیت وارده به او و خاندانش که برای نجات شریعت خداوند و اعتلای نام او صورت گرفته است سوگوار بوده اند را به شفاعت خود وارد بهشت جاودانی خداوند نماید پس از این آیات معلوم می شود که تمامی انبیاء و اولیاء نیزکه با خبر خداوند، سوگوار آن حضرت شده اند نیازمند عفو خداوند به ترک اولی

ص: 144

هایی هستند که به جا آورده اند و تو ای عاقل دانا و خردمند در این فراز، جبر و قضای امر او یعنی مقدرات خداوند را چون قانون ساخت تکنولوژی ماشین و خودرو بدان که اگر وجودآنها مقدر باشد وقوع تصادف ها قطعی است ولی افراد با رعایت قانون و رعایت احتیاط همگی مختار در جلوگیری از تصادفات هستند و نیز برای خداوند امر بداء و تغییر حاصل است به جهت همین اختیارات که به انسانها داده شده است و مخیر به خوب و بد هستند و تو داستان حضرت حربن یزید ریاحی را با داستان عمربن سعد ملعون مقایسه نما که یکی با تابعیت از عقل رستگار شد و دیگر با تابعیت از هوی و هوس و عدول از فرمان عقل به سوی دوزخ روانه گشت و فهم نما تو ای عاقل دانا وخردمند بحث جبر و اختیار را از مثالی که آوردیم و امثال این مثالها و با چراغ عقل به سوی رضایت حضرت الله و خالق هستی و سعادت جاوید و توفیق الهی حرکت نما)، آنگاه ذریت خود را خواهد دید و عمر او دراز خواهد شد (یعنی خداوند به واسطه شهادت او مقام امامت را درنسل و ذریه او قرار داده) و مسرت خداوند (یعنی ظهور منجی عالم بشریت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف)، در دست او (یعنی باشهادت او) میسر خواهد بود، ثمره مشقت جان خود را (در ایام رجعت که که همان بازگشت مقدسین وظهور پرجلالت آخرین امام از نسل اوست) خواهددید وسیر خواهد شد، (یعنی ثمره مشقت جان خود را که همانا نجات نتیجه و حاصل تمام شریعت های خداوند یعنی دین جدبزرگوار خود یعنی دین حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم و عجل فرجهم است را خواهد دید)، وبنده عادل من (یعنی حسین بن علی علیه السلام)، به معرفت خود (یعنی قدم نهادن عالمانه وآگاهانه درطریق

ص: 145

شهادت ونجات) بسیاری را عادل خواهد گردانید (یعنی نجات عطا خواهد نمود از طبقه پیامبران معصوم و تا انسانهای عادل)، زیرا که او گناهان ایشان را (اعم از ترک اولی و گناه و معصیت) بر خویشتن حمل خواهد نمود (یعنی خداوند علی اعلی به واسطه رنج ومحنتی که آن حضرت در راه رضایت او تحمل فرمود را وسیله ای برای آمرزش قرار داده پس در واقع گناهان او و همه مؤمنین و مؤمنات که به جهل و ناآگاهی از آنها صادر شده است را مورد بخشایش قرار می دهد)، بنابراین او را در میان بزرگان (یعنی جمیع انبیاء و اولیاء معصومین از اول خلقت تا آخر خلقت)، نصیب خواهم داد (یعنی مقام خاص به او عطا خواهم کرد) و غنیمت (رضای خداوند متعال) را با زورآوران (یاران و دوستان خود)، تقسیم خواهد کرد زیرا جان خود را به مرگ ریخت و از خطاکاران محسوب شد و گناهان بسیاری را بر خود گرفت وبرای خطاکاران شفاعت نمود) پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که این بشارت و این خبر غیبی هرگز تطبیق با احدی از مقدسین قوم خداوند ندارد، مگر حسین بن علی علیه السلام که خداوند او را در کتاب خود ذبح عظیم نامید، همان کسی که از بدو خلقت کشته اشکها یا قتیل العبرات نامیده شده است همان کسی که خداوند اجر شهادت او را سه چیز قرار داد به اینکه دعا تحت قبه و قبر او مستجاب است و مهدی و همه امامان دیگر از نسل او قرارداده شده و خدادر تربت او شفا برای همه امراض روحانی و جسمانی قرار داده است و اوست مظلوم و مجروح که تشنه لب و با زجر یعنی در حالی که زنده بود سر از قفای او با دوازده ضربه خنجر جدا کردند و پیکر پاک او را با ده اسب عمداً که نعل تازه نمودند (تا از شدت درد دست و پاهای خود که آنها را مرتباآنهاآ

بر زمین

ص: 146

می کوبیدندبه حالت جنون برسند و) از روی جسم پاک و مطهر عزیز خداوند رد شده و آن را پاره پاره نمایند و غم و اندوه کشته شدن یاران و فرزندان و اسیری خاندان او را در قلب او ریخته و سپس او را شهید نمایند و...، آری اوست که اینگونه در راه خدا مشقت کشید و شهید شد و راضی به رضای خداوند بود و برای نجات دین خداوند از غربت و تغییر و ....، شهادت را پذیرفت و هرکس به مظلومیت او اقرار کرد بارگناهان او را با شفاعت خود به دوش می گیرد وخداوند گناهان او را مورد آمرزش قرار می دهد و...، در حالی که این عیسی مسیح است که هرگز فرزندی نداشت تا ذریت خود را بر اساس این بشارت ببیند تا این بشارت بر او منطبق باشد و این عیسی مسیح است که اساساً کشته نشد و مصلوب نشد بلکه خداوند یهودا را که قاتل او بود به شکل او درآورد و او مصلوب شد و خداوند عیسی مسیح را عروج داد به آسمان چهارم و زنده است و کشته نشد تا مشمول این بشارت شود و نیز او فرزندی نداشت و همسری اختیار نکرد تا صاحب فرزند شود و از نسل او نجات امت ها ظاهر شود و مسرت خداوند شود و قبر او بر زمین به عکس گفته این بشارت وجود ندارد و بلکه این قبر حسین بن علی است که قبر او با شریران یعنی مقتولان و هلاک شدگان سپاه کفر و الحاد و ستمکار یزید یعنی قاتلان او قرار داده شد یعنی قبور دشمنان خداوند و قاتلان فرزندان و یاران و یاوران او نیز در همان خاک کربلا واقع شده است زیرا عمر سعد خبیث آنان را در همان سرزمین دفن کرد و پیکر مطهر امام و شهیدان را رها کرد تا سه روز و بعد از آن اهل ایمان آنها را به خاک سپردند و خدا وعده نمود به زبان مقدسین معصوم خود که روز به روز بر شکوه و جلال و جبروت قبر و بارگاه شریف او

ص: 147

بیفزاید و این خیل عزاداران اوست که همیشه و همه وقت به دور مرقد پاک و مطهر او به مانند فرشتگان الهی در طواف و گردش هستند، پس دانستی که چگونه به استناد ضمایر بکار گرفته شده جمیع همه انبیاء و اولیاء الهی بندگان درگاه او و گدایان پیشگاه مقدس او یعنی حسین یعنی آن واسطه خلقت و آن خامس اهل کساء هستند و تو ای عاقل دانا و خردمند توجه نما که چگونه به لحاظ مکتوب بودن این امر در قضاو قدر الهی، افعال آن به صیغه ماضی و مضارع بکار رفته است و راز کلام اینکه می فرماید او گناهان ایشان را بر خویشتن حمل خواهد نمود و مقصود مقدسینی هستند که تا دامنه قیامت پا به عرصه وجود قرار داده و نیازمند شفاعت او خواهند بود و نیز دانستی با خصایصی که در این بشارت و خبر غیبی وجود دارد این خبر و این بشارت هرگز منطبق بر احدی از مقدسین عالم نیست مگر بر مولانا حسین بن علی علیه السلام که عزیزترین مقام را در نزد خداوند به واسطه منزلت خود و مشقتی که در راه او تحمل نمود، با خود دارد و او خامس اصحاب کساء است که خداوند به واسطه آنها جهان خلقت را بوجود آورد و نیز دانستی نزدیکترین و یا در واقع تنها شخصی که می تواند با القاء یاوه های متعصبان مسیحی در این وادی پای بگذارد عیسی مسیح است که عدم انطباق آن را نیز ثابت نمودیم که این بشارت به هیچ وجه با علائم و نشانه های اعلام شده، منطبق نیست همانگونه که خلقت از باکره مخصوص عیسی مسیح است و هرگز به کسی دیگر تعلق ندارد، همانگونه که عنوان موعود انبیاء به ذات اقدس رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم تعلق دارد پس این مقام شفاعت خاصه جهانیان نیز، مخصوص عزیزترین مخلوق جهان در نزد خداوند،

ص: 148

یعنی حسین بن علی علیه السلام است زیرا اوست که بر اساس این نشانه ها در نزد دشمنان خدا خوار، مردود، صاحب غمها و رنجها و...، بوده در حالیکه از ازل کشته و مقتول خداوند بوده است به جهت آنکه غمها و دردهای مقدسین یعنی ترک اولی های آنان را بر خود حمل می نماید به جهت شفاعت و ....، یعنی در حالی که به نظر می آید که او فقط در راه خدا متحمل بلا و ومبتلا به مصائب گردیده، ولی در واقع خداوند او را رحمت واسعه خود قرار داده و باب رحمت او محسوب می گردد و برگردان معنی آن اینست که او به سبب تقصیرهای انبیائ الهی و اولیای پروردگار و همه مقدسین خداوند یعنی مؤمنین و مؤمنات از صدر خلقت او تا انتها، مجروح و کوفته گردیده است و کل جماعت رب از زخمهای او شفا یافته اند و او مصباح هدی و سفینه نجات همه خلایق بوده و به استناد این بشارت و این خبرغیبی و روایات و آیات کتاب خداوند قرآن مجید، اوذبح عظیم و فدیه خداوند برای نجات بوده و جمیع انبیاء و اولیاء الهی به وحی خداوند از شهادت او آگاه بوده و متوسل به مقام و منزلت او برای نیل به آمرزش الهی شده اند همانگونه که حضرت آدم متوسل شد و همانگونه که نوح نجات یافت و ...، و او بود که مظلوم شد ولی تواضع نمود و دهان خود را به شکوه و گلایه نگشود مگر به اظهار رضایت به رضای خالق و معبود حی قادر مطلق و ...، قبر او با شریران قرار داده شد یعنی با قاتلان او و با قاتلان خاندان و یاران او در کربلا و صاحب قبر است و مظلوم و شهید از جهان رفته است و این اراده خداوند بوده است که او را مظلوم و شهید بر خاک گرم کربلا بییند یعنی مضروب و مبتلا به دردهای یاران و فرزندان و اهل بیت خود و نیز شهید به گونه ای که چون جان او را قربانی

ص: 149

ذات اقدس خود فرمود وعده داد تا ذریت او را از نسل او امام قرار دهد و عمر یعنی نام او بدینگونه متعالی گردد و مسرت خداوند یعنی وجود پاک و مطهر منجی عالم بشریت یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از دست او یعنی از نسل او باشد پس اوست که در واقع ثمره مشقت های خود را دیده است و به عمل آگاهانه او بسیاری از مقدسین رستگار می گردند زیرا اوست که به وسیله شهادت خود که خداوند از ازل در او مقرر کرده است گناهان آنان را به وسیله مغموم بودن و عزادار بودن آنها به مصائب او، بر خویشتن حمل خواهد کرد و اوست که بهترین نصیب را در رضایت خداوند از بین مقربان حضرت حق دریافت می نماید زیرا بدینگونه جان خود را به مرگ ریخت و در راه رضایت او جهان و هرآنچه در آن بود را با او مصالحه کرد و باز هم اظهار خطا نمود به سبب تواضع خود به درگاه خداوند وعزت یافت به سبب مقامی که خداوند به او عطا فرمود و اینگونه مقتول اشک و ناله اهل ایمان شد و اینگونه شایسته آن منزلت شفاعت عظمی برای خود گردید و اوست که به فیض وجود او و به شفاعت او خطاکاران اعم از انبیاء و اولیاء و مؤمنین و مؤمنات به مقام رضوان خداوند و بهشت جاویدان دست می یابند و تمامی این اوصاف هرگز بااحدی منطبق نیست مگر ذات اقدس و مطهر و مظلوم مولانا حسین بن علی علیه السلام همانگونه که در متن کتاب ارمیای نبی باب 46 آیه 11 به آن تاکید گردیده و خبر داده شده است (... زیرا خداوند یهوه صبایوت در زمین شمال (یعنی عراق)، نزد نهر فرات ذبحی دارد)، که منظور از این ذبح همان ذبح عظیم خداوند است که در قران مجید نیز به آن خبر داده شد پس همانگونه که ظهور از باکره یعنی مریم مقدس فقط و فقط مخصوص

ص: 150

وجود پاک و مطهر حضرت عیسی مسیح است و به احدی از عالمیان این فیض بزرگ تعلق ندارد و این بشارت و خبر نیز مخصوص مولانا المظلوم حسین بن علی علیه السلام است و هیچگونه تاویل و تفسیر دیگری ندارد.

بشارت ایمان به پیامبر آخرالزمان و نصیحت خداوند به تحریف گران بی خرد و پیروان گمراه و ....:

پس تو ای عاقل دانا و خردمند در عبارات اول به بعد باب 66 کتاب اشعیای نبی توجه نمابه گفتار خداوند به زبان اشعیای نبی به تحریف گران وپیروان جاهل که خداوند را بدون بصیرت جستجو می نمایند و تمام فکر و ذکر آنها ذبح کردن گاو و گوسفند و گذراندن هدیه های آردی و غیر آن است و فهم کلام خداوند را ننموده و به اوامر او توجه ندارند که رضای او به ایمان به پیامبری است که دل او از کلام وحی لرزان است یعنی حضرت محمّد رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم وعجل فرجهم: (خداوند چنین می گوید آسمانها کرسی من و زمین پای انداز من است پس آن خانه که برای من بنا می کنید کجاست و مکان آرام من کجا، خداوند می گوید دست من همه این چیزها را ساخت پس جمیع اینها بوجود امد امّا به این شخصی که مسکین (ذات اقدس من) و شکسته دل (در درگاه عظمت و کبریایی من است یعنی حضرت محمّد صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم) و از کلام من (یعنی قرآن کریم) لرزان باشد نظر خواهم کرد ( یعنی او مورد مرحمت من است و همه کسانی که به او ایمان بیاورند ....، پس خطاب به تحریف گران و پیروان جاهل نموده و می فرماید)، کسی که گاوی ذبح نماید مثل قاتل انسان است و کسی که گوسفندی ذبح

ص: 151

کند مثل کسی است که گردن سگ را بشکند و آنکه هدیه بگذراند مثل کسی است که خون (خوک) و خنزیر را بریزد (یعنی بعد از ظهور وتجلی نور حضرت محمّد پیروی از او واجب و لازم است و کسانی که به دنبال اباطیل و رجاسات امت ها بروند و در اعمال باطل آنها مانند قربانی گاو وگوسفند و هدیه گذراندن و ...، عمل کنند تا به خدا برسند مانند افراد قاتل و نجس هستند که با اعمال خلاف و خطا و انجام رجاسات خدا را جستجو می کنند و حال آنکه رضایت خداوند در ایمان به آخرین پیامبر اوست و پیروی از اوامر و نواهی که به او در قالب شریعت جاودانی خود یعنی اسلام فرمان داده است) و آنکه بخور بسوزاند مثل کسی است که بتی را تبریک نماید و ایشان (خودسرانه و با تمرد و سرکشی) راههای خود را اختیار کرده اند (یعنی از هوی و هوس خود پیروی می کنند) و جان ایشان از رجاسات خودشان مسرور است، پس من هم مصیبت های ایشان را اختیار خواهم کرد وترس های ایشان را بر ایشان عارض خواهم گردانید زیرا چون آنها را (به ایمان به پیامبر خود حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم وعجل فرجهم) خواندم کسی جواب نداد و چون (با قرآن کلام خود) تکلم نمودم ایشان (یعنی این گروه که مذکور شد) نشنیدند بلکه آنچه را که در نظر من ناپسند بود (یعنی از اعتقادات ناپاک و مشرکانه و تهمت و افترا به پیامبران پاک و منزه و زنا و زناکاری وبت و بت پرستی و شراب وشراب خواری و جادو وجادوگری و خرافه و خرافه پرستی و....) به عمل آوردند و آنچه را نخواستم اختیار کردند.) آری پس بر خداوند است که سوق دهد دشمنان خود را به سوی آتشی که عذاب در آن پایان ندارد زیرا از عقل خود پیروی ننموده و به ندای خداوند پاسخ مثبت ندادند و...، ولذا

ص: 152

شایسته است بر آنها زمانی وارد شود که آرزو نمایند که ای کاش خدا آنها را خلق نمی کرد و...، ولی ندامت و افسوس فایده ای برای آنها نداشته باشد.

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه شدی بر تناقضات این متون که چگونه در کشاکش اغراض گروهی افراد متعصب و یا با تمایلات فرقه ای بوجود آمده است و همگی این متون به استثناء قسمت هایی که به واسطه اهل ایمان یهود حفظ و به بشریت اهدا شد و ما آنها را در قالب بشارات ذکر نموده ایم که هرکدام از این گفتارها به مانند الماس و در و یاقوت درمیان خاک و لجن تحریفات می درخشد و جلالت آنها است و محرز است که تافته جدا بافته است و مشخص است که عبارات آنها ارتباطی به این متون و در قبل و بعدآن به لحاظ موضوعی ندارد، مانند این بشارت به شهادت ذبح عظیم خداوند یعنی حسین بن علی علیه السلام که بر اساس روایات اهل اسلام مقدر الهی بوده است و به همه انبیاء و اولیاء خبر آن داده شده بود که آن حضرت را با لب تشنه در کنار نهر فرات ذبح می نمایند آنگونه که گوسفندی را ذبح می نمایند و این ذبح از آن خداست و بواسطه او خداوند و گنهکاران امت رسول خود را به سوی بهشت خود می برد و آن را در کتاب خود یعنی معجزه جاوید حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم یعنی در قرآن کریم خبر داد و فرمود (و فدیناه بذبح عظیم)، که منظور خداوند از این خطاب به ابراهیم و در زمان آزمایش الهی قربانی نمودن اسماعیل، معرفی حضرت سیدالشهداء فرزند پیامبر

ص: 153

آخرالزمان یعنی حسین بن علی بوده است وما در کتاب ارمیای نبی باب 46 آیه 11 این آیه را که سینه به سینه در دل مؤمنان یهود بوده و به یادگار مانده و نسلهای بعد رسیده است را اینگونه ملاحظه می نمائیم (.. زیرا خداوند یهوه صبایوت در زمین شمال نزد نهر فرات ذبحی دارد )، که منظور از زمین شمال، عراق فعلی است و آن ذبح ذخیره که خداوند است وجود باعظمت حسین بن علی علیه السلام فرزند مظلوم فرزند رسول خداو ثمره جان علی و فاطمه و پنجمین از انوار خمسه است که خدا به واسطه آنان جهان را خلق فرمود که او را با لب تشنه در کنار نهر فرات ذبح می نمایند و این عبارت (ذبحی دارد) اشاره و تخصیص آن ذبح به ذات اقدس خداوند است که جای هیچ شک و تردید در آن وجود ندارد و همانگونه که خبر تولد عیسی مسیح از باکره یعنی حضرت مریم اختصاص به عیسی مسیح دارد و هیچ کس در این خبر شریک نیست ونیز خبر ذکر پشت در پشت نام پیامبر آخرالزمان حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم وعجل فرجهم است که ما در بخش بشارات به آن اشاره خواهیم نمود که از معجزات باقیه آن حضرت و در کنار قرآن مجید از اخبار غیبی خداوند است که مخصوص آن حضرت است و به کسی تعلق نداردزیرا هزاران سال است تا نام اوذکر می شود اهل ایمان به وجود مقدس و مطهر او وآل محترم و معصوم او درود و صلوات می فرستند زیرا تمامی جهان همواره و بطور مستمر از ذکر سلام و صلوات خداوند و ملائکه او که کثیرترین مخلوقات خداوند هستند و اهل ایمان مشحون است خداوند عظیم الشأن در کتاب خود از آن خبر داده است که (ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین آمنو صلوا علیه و سلموا تسلیما ..)،یعنی به درستی که خداوند و ملائکه

ص: 154

او صلوات می فرستند بر نبی (یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و سپس امر می فرماید خداوند به مؤمنین که)، پس ای کسانی که ایمان (به او و شریعت من یعنی خداوند) آورده اید، صلوات بر او بفرستید، سلام را مخصوص نمائید یا بهترین سلام را تقدیم نمائید یعنی بر او و آل او صلوات بفرستیدو ما در این موضع اطاله کلام نمی دهیم و جواهرات و گنج های تورات و انجیل یعنی کتاب مقدس را در بخش بشارات جداکرده و گنجنامه آن را شرح و بسط خواهیم داد انشاء الله تعالی،

بشارت ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به زبان دانیال نبی در باب دوم کتاب دانیال نبی و برقراری حکومت بی زوال آن حضرت:

حضرت دانیال نبی در عبارات باب دوم کتاب خود، خوابی که نبوکد نصر را متوحش نموده بود را تعبیر و در آن وقایع آخرالزمان را به شرح و به ظهور مولانا المظلوم حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بشارت داده و بر برپایی حکومت بی زوال او مژده می دهد .... (...، آنگاه آن راز به دانیال در رویای شب کشف شد، پس دانیال خدای آسمان ها را متبارک خواند و دانیال متکلم شده و گفت اسم خدا تا ابدالآباد متبارک باد زیرا که حکمت و توانایی از آن وی است و او وقت ها و زمان ها را تبدیل میکند)، دانیال در عبارت 28 به بعد تعبیر خواب بخت النصر را به او اینگونه اعلام می نماید: (....، دانیال به حضور پادشاه جواب داد و گفت رازی را که پادشاه میطلبد، نه حکیمان و نه جادوگران و نه مجوسیان و نه منجمان میتوانند آن را برای پادشاه حل کنند، لیکن خدایی در آسمان هست که کاشف

ص: 155

اسرار میباشد و او نبوکد نصر پادشاه را از آنچه در ایام آخر (یعنی در دوره آخر الزمان)، واقع خواهد شد اعلام نموده است،) و سپس خواب و رویای بخت النصر را بیان و تعبیر آن را میفرماید: (........، تو ای پادشاه میدیدی و اینک تمثال عظیمی بود و ..............، و مشاهده مینمودی تا سنگی بدون دست ها جدا شده، پای های آهنین و گلین آن تمثال را زد و آنها را خرد ساخت ............ و آن سنگ که تمثال را زده بود کوهی عظیم گردید و تمامی جهان را پر ساخت .................، ای پادشاه .......................، بعد از تو سلطنتی پست تر از تو خواهد برخاست و سلطنت سومی .......... و سلطنت چهارم ............. همچنان این سطلنت منقسم خواهد شد، و در ایام این پادشاهان، (یعنی در دوره آخر الزمان)، خدای آسمان ها سلطنتی را که تا ابدالآباد زایل نشود (یعنی حکومت جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بر پا خواهد نمود و این سلطنت به قومی دیگر منتقل نخواهد شد بلکه (سلطنت الهی و جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف)، تمامی آن سلطنت ها را خرد کرده و مغلوب خواهد ساخت و خودش تا ابدالآباد استوار خواهد ماند (و تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که این صفت مخصوص و ویژه و شاخصه منحصر بفرد حکومت جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است) و چنانکه دیدی که بدون دستها از کوه جدا شده (یعنی موید از جانب خداوند تبارک و تعالی میباشد و از غیب عالم موید و یاری و امداد میگردد)، آهن و برنج و گل و نقره و طلا (که نماد حکومت های غیر الهی موجود در جهان آن روز یعنی روز قیام و ظهور آن حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است) را خرد کرد.

ص: 156

بشارت به ظهور دولت سرمدی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و رجعت مقدسین به امر خداوند تبارک و تعالی:

پس تو ای عاقل دانا و خردمند توجه نما به مفاد عبارت اول به بعد باب دوازدهم کتاب دانیال نبی تا آگاه شوی به احوالات شرور از منه یعنی واقع شدن بدترین زمان ها، یعنی مملو شدن جهان از ظلم و بی عدالتی و ...، و ظهور (امیر عظیم) یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و رستگاری اهل ایمان و رجعت یعنی و زنده شدن مقدسین برای یاری حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و بازگشت امامان معصوم یعنی ستارگان هدایت انسان ها و برقراری تمام و کمال شریعت خداوند یعنی دین پسندیده اسلام تا ابدالآباد و ...، (و در آن زمان (یعنی در دوره آخر الزمان)، میکائیل (به یاری)، امیر عظیمی که برای پسران قوم تو (یعنی مومنین جمعیت رب)، ایستاده است (بعضی منتظر ظهور و فرمان امر خداوند برای قیام است)، خواهد برخاست (یعنی به امر خداوند تبارک و تعالی ظهور و قیام خواهد فرمود و در زمان ظهور او)، چنان زمان تنگی خواهد شد که از حینی که امتی بوجود آمده تا امروز نبوده (یعنی در زمان ظهور آن حضرت جهان از ظلم و جور مملو و مشحون خواهد گردید به گونه ای که در هیچ عصر و زمانه چنان نگردیده باشد) و در آن زمان هر یک از قوم تو (یعنی اهل ایمان و توجه نماید عاقل دانا و خردمند و تصور ننماید که دین موسی فقط برای بنی اسرائیل بوده است و ایمان آوردن سایر خلایق به دین موسی ممنوع بوده و کسی حق نداشته است به خدای موسی ایمان بیاورد بلکه این تصوراتی است که گروهی ملعون متعصب از خود ساخته اند و دین موسی و سلیمان و داود

ص: 157

و اشعیا و دانیال و ...، را دین اختصاصی بنی اسرائیل اعلام نموده اند و این تصور به حدی احمقانه است که قابل تصور نیست پس مقصود از قوم تو در این فراز مومنین و اهل ایمان هستند نه صرفا گروهی متعصب و کینه توز و عنود که ما اصل و نسب آنها را نیز بعد از اسارت در آشور و قوم بابل بیان نمودیم و سرتاسر کتاب را این تبهکاران متعصب تحریف گر پر نموده اند و برای خود تقدیس قومی ساخته اند و حال آنکه اصل و نسب آنها معلوم نیست و از طرفی مقصود خداوند نیز از بعثت انبیاء الهی هدایت خلایق جهان بوده است تا به او ایمان آورده و رستگار شوند همانگونه که در متون این کتاب نیز به کرات ذکر گردیده است، یعنی همانگونه که اگر کسی ادعا نماید که نبوت و رسالت رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم مخصوص اعراب است و به مردم جهان ارتباطی ندارد، ادعای او البته ادعایی است که مدعی آن نمی شود مگر آنکه آن فرد نماد حماقت و ابلهی باشد و نیز وجود کثیف او مملو از کینه توزی و عصبیت و تعصبات جاهلانه قومی و قبیله ای باشد همان یاوه گویی ها که مشابه آن در امت اسلام از سوی گروهی بی سر و پا به عرب و عجم تعبیر شده است، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس توجه نما به ادامه متن بشارت)، که در دفتر (ایمان خداوند) مکتوب یافت شود رستگار خواهد شد (یعنی هر چند آخرین رسول پروردگار و آخرین وصی او را ندیدند ولی با ایمان به آنها و ایمان به غیب آن اخباری که انبیاء آنان به آنها داده اند رستگار خواهند بود و در این فراز اشاره صریح میفرماید حضرت دانیال به زنده شدن مقدسین و امامان معصوم یعنی خالصین از اهل ایمان و نیز خالصین از کافران و دشمنان خداوند تا عذاب شوند قبل از عذاب آخرت

ص: 158

و اهل ایمان رستگار شوند به یاری دین خدا قبل از ورود به بهشت ابدی تا ابدالآباد)، و بسیاری از آنان که در خاک زمین خوابیده اند بیدار خواهند شد (پس تو ای عاقل دانا و خردمند توجه نما که در این فراز نیز به جمعیت اهل رجعت تصریح شده است و از آنها به لفظ بسیاری یاد گردیده زیرا رجعت در واقع معاد انسان ها در روز رستاخیر نیست بلکه برگشت مقدسین به جهان یعنی زنده شدن آنها برای یاری دین خدا و تعذیب کافران و ملحدان ستیزه گر است که آنها نیز گروهی خاص هستند که اهل ایمان برای رستگاری جاوید و آنها برای عذاب جاودانی آماده میشوند یعنی به حقارتی قبل از حقارت ابدی)، اما اینان (یعنی اهل ایمان) به جهت حیات جاودانی و آنان (یعنی کافران و دشمنان ستیزه گر با خداوند)، به جهت خجالت و حقارت جاودانی و حکیمان مثل روشنایی افلاک خواهند درخشید و آنانی که بسیاری را به راه عدالت رهبری می نمایند (یعنی امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم)، مانند ستارگان (از دیگران مشخص) خواهند بود تا ابدالآباد، اما تو ای دانیال (این بشارت و خبر و)، کلام را مخفی دار و کتاب را تا زمان آخر (یعنی دوره آخر الزمان یعنی زمان ظهور آخرین منجی جهان بشریت یعنی آخرین نماینده خدا از سلسله انبیاء و اوصیاء الهی، یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف)، مهر کن (یعنی حفظ نما که)، بسیاری (از انسان ها در جهان) به سرعت تردد خواهند نمود (یعنی می آیند و میروند یعنی به دنیا می آیند و از دنیا میروند) و علم افزوده خواهد گردید (و یعنی آن زمان اسرار این بشارت هویدا میگردد). اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم.

ص: 159

بشارت ظهور حکومت جهانی حضرت مهدی و برپایی ابدی آن تا قیام قیامت:

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که در باب هفتم کتاب دانیال، در عبارات 13 تا 15 و 25 تا 28، بشارت ظهور شریعت پسندیده خدا یعنی اسلام و ضعیف شدن آن و تسلط شیاطین و دشمنان خدا بر زمین و ...، و سپس ظهور مقدسین و برپایی حکومت الهی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و بقای دولت او تا ابدالآباد به اهل ایمان داده شده است: (... در رویای شب نگریستم و اینک مثل پسر انسان (یعنی امر ظهور فرزند رسول خدا حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف)، با ابرهای آسمان (یعنی اراده حضرت پروردگار واقع شد) یعنی آمد و نزد (حضرت) قدیم الایام (یعنی ذات اقدس الهی) رسید و (امر ظهور و فرج) او را به حضور وی آوردند و (به امر خداوند مقدر شد) و سلطنت و جلال و ملکوت به او داده شد (یعنی مقدر گردید تا با ظهور آن حضرت عجل الله تعالی فرجه الشریف)، جمیع قوم ها و زبان ها او را خدمت نمایند، سلطنت او سلطنت جاودانی (تا قیام قیامت) است و ملکوت (شکوه و جلال و حکومت) او زایل نخواهد شد،) و ...، در ادامه برپایی شرارت ها در جهان به انواع آن توصیف و سپس در عبارت 21 میفرماید: (... پس ملاحظه کردم و این شاخ (یعنی که نماد شرارت در آخرالزمان است) با مقدسان (یعنی امت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم)، جنگ کرده و بر ایشان استیلا یافت (یعنی جهان مملو از ظلم و جور و شرارت گردید)، تا حینیکه (امر) قدیم الایام (یعنی فرمان ذات اقدس احدیت جل جلاله بر ظهور منجی عالم بشریت یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف صادر شده و بر منصه ظهور) آمد و داوری (یعنی حکومت) به مقدسان

ص: 160

حضرت اعلی تسلیم شد و زمانی رسید که مقدسان ملکوت (حداپرستی و حکم حکومت جهانی شریعت خداوند)، را به تصرف آوردند) و ...

و در عبارت 18 همین باب: (... اما (در نهایت)، مقدسان حضرت اعلی (یعنی پیروان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و بزرگان مقدس از معجره رجعت مقدسین)، سلطنت را خواهند یافت و مملکت را تا به ابدالآباد (یعنی تا زمان برپایی قیام قیامت)، متصرف خواهند بود) و تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که رجعت مقدسین و زنده شدن آنان وتعذیب کافران در دنیا و قبل از قیامت کبری و نیز حکومتی الهی که زوال ندارد تا قیام قیامت و ...، فقط و فقط از شاخصه های منحصر به فرد قیام جهانی منجی جهان بشریت مولانا المظلوم حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است و لذا در عبارت 26 هدف و مقصود خداوند در این اراده تحکیم میگردد یعنی نابودی دشمنان خداوند و حکومت ابدی مقدسین خداوند بر جهان: (... پس سخنان به ضد حضرت اعلی خواهد گفت و مقدسان حضرت اعلی را ذلیل خواهد ساخت (یعنی شرارت و ظلم و ستم به اعلی نهایت خود می رسد) و قصد تبدیل نمودن زمان ها و شرایع را خواهد نمود (یعنی نماد ظلم و ستم و شرارت که ممکن است مقصود ظهور سفیانی باشد)، پس دیوان بر پا خواهد شد و سلطنت را (حضرت مهدی با قیام خود و یارانش) از او گرفته و آن را تا به انتها تباه و تلف خواهند نمود و ملکوت و سلطنت و حشمت مملکتی که زیر تمامی آسمان ها است (یعنی حکومت جهانی خداوند) به قوم مقدسان حضرت اعلی (یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و برخاستگان از زمین یعنی مقدسین معجزه رجعت)، داده خواهد شد

ص: 161

که ملکوت او (یعنی حکومت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ملکوت (یعنی حکومت)، جاودانی است و جمیع ممالک او را عبادت و اطاعت خواهند نمود.)، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

بشارت ظهور شریعت پاک حضرت رحمه للعالمین یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم:

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که خداوند متعال در این فراز از کتاب حضرت هوشع نبی به ظهور پر جلالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم تصریح فرموده و در خصوص اتمام حجت خود در این خصوص نسبت به خلایق و مردمی که به دین انبیاء سلف بوده و آنچه به انبیاء خود در خصوص ابلاغ این بشارت به امت ها فرموده است و ...، در عبارات 5 به بعد باب ششم می فرماید: (... من ایشان را بواسطه انبیاء قطع نمودم (یعنی بر خلایق جهان اتمام حجت نمودم و با اعلام بشارت به ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم راه کجروی را بر آنها قطع نمودم) و به سخنان و جان خود (یعنی وحی به انبیاء الهی)، ایشان را کشتم (یعنی اتمام حجت نمودم) و داروی من (یعنی شریعت پسندیده من یعنی اسلام)، مثل نور (در جهان) ساطع می شود (یعنی دین پسندیده من در جهان حاکم می شود)، زیرا که رحمت را (برای جهانیان) پسند کردم (یعنی وجود مطهر و مقدس رحمه للعالمین یعنی وجود مبارک و با عظمت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم را بر سایر انبیاء رفعت داده و برگزیدم)، نه قربانی را (یعنی ادیان قبلی را) و معرفت خدا را (که در معجزه جاوید او یعنی

ص: 162

قرآن مجید چون خورشید تابان بیان شده است را)، بیشتر از قربانی های سوختنی (یعنی شریعت های باطل شده قبل)) یعنی با ظهور اسلام خداوند تبارک و تعالی معنی خداپرستی که در معرفت خداوند ظاهر می شود را بیشتر از ابراز علاقه به خداوند از طریق تقدیم قربانی های سوختنی می پذیرد و نهاد مظهر پرستش با معرفت خداوند در واقع همان نمازی با ولایت معصومین علیهم السلام و عجل فرجهم است که حضرت رحمه للعالمین به امت ابلاغ فرموده و همان معرفت که اگر نسبت به پروردگار پذیرفته شود بقیه اعمال عبادی بندگان هم پذیرفته می شود. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

بشارت ظهور رسول خدا و نجات اهل ایمان:

پس تو ای عاقل دانا و خردمند به عبارت (9) باب (14) کتاب هوشع نبی در خصوص ظهور پر جلالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم با عنوان (مرد حکیم و فهیم) توجه نما که چگونه اهل ایمان یعنی عادلان در شریعت او سلوک نموده و خطاکاران یعنی کافران در آنها لغزش می خورند: (... کیست مرد حکیم (یعنی مقام معظم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) که این چیزها را بفهمد (یعنی هدایت الهی را بیان فرماید) و فهیمی که آنها را بداند (یعنی بر هدایت انسان ها علم الهی داشته باشد)، زیرا (لازمه این حکمت و فهم الهی، دارا بودن مقام عصمت است که طی طریق بر آنها یعنی) طریق های مستقیم (و بدون خطا یعنی از روی عصمت) است و عادلان (یعنی اهل ایمان از روی شناخت و معرفت) در آنها (یعنی طریق های خداوند) سلوک می نمایند و اما

ص: 163

خطاکاران (یعنی کافران و کسانی که بدین او ایمان نمی آورند)، در آن لغزش می خورند (یعنی به دوزخ جاوید وارد می شوند).

بشارت به ظهور پیامبر راستی ها که سلامت را ندا می فرماید:

پس تو ای عاقل دانا و خردمند توجه نما به مفاد عبارات 14 به بعد باب اول کتاب ناحوم نبی در خصوص ترک این قوم سرکش و نابودی اساس بت و بت پرستی با ظهور بشارت دهنده که سلامتی را در سراسر جهان تا ابدالآباد ندا می نماید که ایمان به او موجبات رستگاری اهل ایمان و نابودی بدکاران را فراهم می آورد و آن بشارت دهنده وجود معظم حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم است و آن ندا که سلامتی دنیا و آخرت را متضمن شده است همانا ندای عظیم آن حضرت به (قولوا لا اله الا الله تفلحوا) می باشد یعنی بگویید هیچ خدایی جز خداوند خالق یکتا یعنی الله نیست تا رستگار شوید (... و خداوند درباره تو امر فرموده است که بار دیگر ذریتی به نام تو نخواهد بود (یعنی خداوند این قوم سرکش را ترک خواهد کرد و با ظهور پیامبر خود)، از خانه خدایانت بت های تراشیده و اصنام ریخته شده را منقطع خواهم نمود و قبر ترا خواهم ساخت زیرا خوار شده، اینک بر کوه ها پای های مبشر که سلامتی را ندا می کند (یعنی بشارت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم به ندای توحید و ...، که اعتقاد به آن حصن حصین پروردگار است که نماد سلامتی و امن و امان و دژ و قلعه مستحکم پروردگار از عذاب جاویدان است یعنی معنی و مفهوم تمام و کامل کلمه سلامتی در سر تا سر گیتی تا به ابدالآباد پس با ایمان آوردن به او)، ای یهودا (آن زمان) عیدهای خود را نگاه دار و

ص: 164

نذرهای خود را وفا کن زیرا (در صورت ایمان به او رستگار شده) و مرد بلیعال (یعنی بدکار و فتنه گر، تحریف گر) از تو نخواهد گذشت (یعنی قادر به فریب تو نخواهد بود) بلکه بالکل منقطع خواهد شد. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

بشارت ظهور جلال خداوند و مملو شدن جهان از آن

پس تو ای عاقل دانا و خردمند در عبارات 14 به بعد باب دوم کتاب حبقوق نبی، بشارت ظهور جلال خداوند یعنی ظهور پیامبر عظیم الشان اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم ذکر شده و اینکه این جلال و شکوه خداوند، جهان را مملو خواهد ساخت و ... به دنبال آن ظهور دست راست خداوند یعنی قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف برای نجات عالمیان مذکور گردیده است: (... زیرا که جهان (به ظهور پر جلالت و مقدس حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم یعنی آخرین پیامبر الهی)، از معرفت (صحیح و درست و بدون تغییر و تحریف تا ابدالآباد به واسطه معجزه جاودانی او قرآن که تغییر ناپذیر است ...) جلال خداوند مملو خواهد شد به نحوی که مانند آبها (که سطح دریاها را مستور نموده اند)، دریا را مستور می سازد (و در آن زمان) وای بر کسی که همسایه خود را (به دروغ و ناراستی ها و تحریفات و فریب ها) می نوشاند (یعنی گمراه می نماید و از ایمان به آن حضرت باز می دارد) و بر تو (یعنی آن متعصب گمراه که اصول تحریف گران را توجیه و تاویل می نماید) که زهر (گمراهی) خویش را ریخته او را مست (به بیراه رفتن) می سازی تا برهنگی (دوزخی شدن) او را ببینی (پس آگاه باش که تو نیز از رسوایی (یعنی عذاب دوزخ) به عوض جلال (ایمان و

ص: 165

سعادت ابدی) سیر خواهی شد ... (پس به هر طریق خواستی عمل نما زیرا)، کاسه دست راست خداوند (یعنی آخرین مظهر نجات الهی یعنی وجود با عظمت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ظهور خواهد کرد و تازیانه عذاب او) بر تو (و مانند تو وارد) خواهد آمد وقتی رسوایی (عدم ایمان تو) بر جلال تو (یعنی ادعای ایمان تو) خواهد بود.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

بشارت ظهور حضرت رسول خدا، محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم از جبل فاران و بشارت ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش بر بشارت ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و مظهر رحمت خداوند بعد از تاریکی های گمراهی و ظلم که منتهی به غضب خداوند متعال بود و ...، بگونه ای که جلال خداوند آسمان ها را از ذکر خدا پرستان مملو ساخت و زمین از تسبیح او مشحون گردید و از دست او یعنی از نسل او مظهر ابدی نجات ظاهر می شود و نیز اعلام خصیصه ابدی شریعت او که احکام دین او همه جاودانی است پس مخاطب توجه نماید به عبارات اول به بعد باب سوم کتاب حبقوق نبی: (ای خداوند چون خبر ترا (در فراگیر شدن ظلمت جهل و ظلم و گمراهی بر عالم در آخر الزمان) شنیدم ترسان شدم (پس) ای خداوند عمل خویش را (یعنی اراده خویش را) در میان سالها (یعنی در دوره آخر الزمان به ظهور نبی معظم موعود خود) زنده کن و در میان سال ها (یعنی قرون و اعصار آن را به زبان انبیاء خود) معروف ساز (یعنی بفرما تا آن را بشارت

ص: 166

دهند) و در حین غضب (یعنی استحقاق غضب بر کل عالمیان، ظهور)، رحمت (خود) را بیاد آور (یعنی جهان سیاه و ظلمانی و پر از ظلمت جهل و کفر و نفاق و ... را به نور هدایت پیامبر خود و رحمت للعالمین یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم روشن بفرما که جلالت)، خدا از تیمان (وادی حضرت موسی) آمد و قدوس (او یعنی پیامبر معظم آخر الزمان او) از جبل فاران (که کوه های اطراف مکه می باشد که محل ظهور و بعثت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم است و این بشارت در راستای بشارت حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام است که در سفر تثنیه فرمود: (و این است برکتی که موسی، مرد خدا قبل از وفاتش به بنی اسرائیل داده و گفت: یهوه از سینا آمد و از سعیر بر ایشان طلوع نمود و از جبل فاران درخشان گردید و با کرورهای مقدسین آمد و از دست راست او برای ایشان شریعت آتشین پدید آمد)، که در موضع خود به این بشارت عظیم اشاره نمودیم که منظور از اینکه یهوه از سینا آمد یعنی ظهور حضرت موسی علیه السلام و از سعیر طالع شد یعنی خبر به ظهور حضرت عیسی علیه السلام و از جبل فاران درخشان گردید یعنی به ظهور خاتم و آخرین انبیاء الهی یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم از مکه و با کرورهای مقدسین مقصود ایام رجعت مقدسین به جهان از عالم اموات است که از معجزات خداوند است و از دست راست او منظور قیام و ظهور با قدرت و صلابت آخرین منجی جهان بشریت یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف)، سلاه (یعنی به خوبی و زیبایی و جلالت آمین)، (پس بدینگونه با ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) جلال او

ص: 167

(خداوند) آسمان ها را پوشانید (یعنی از ظلمت جهل و کفر نجات داد) و زمین مملو از تسبیح او (به توسط امت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) گردید، پرتو او مثل نور (روشنی بخش برای جهان و جهانیان و نجات آنان از ظلمت جهل و کفر و سراشیبی دوزخ)، بود و از دست وی شعاع (قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به تقدیم آن) ساطع گردید و ستر قوت او (یعنی خداوند) در آنجا (یعنی در وجود آن حضرت) بود، پیش روی وی (یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم رعب و ترس بر دل دشمنان او مانند) وبا می رفت و آتش شب (هراس خداوند بر وجود دشمنان) نزد پای های او بود (یعنی هر جا قدم مبارک آن حضرت می رفت پیشاپیش وجود مطهر آن حضرت، ترس و هراس و رعب خداوند بر دشمنان وارد می گردید)، او بایستاد (و به قدرت طی الارض و به معجزه خود) زمین را پیمود (یعنی در زمان حیات آن حضرت شریعت جاودانی او کل کره ارض را پیمود)، او نظر (هدایت بر جهانیان افکند پس) امت ها را پراکنده ساخت و کوه های ازلی (کنایه از اراده ازلی خداوند) جستند (یعنی واقع شدند و تل های ابدی (کنایه از شریعت جاودانه آن حضرت در پیشگاه او) خم شدند (زیرا)، طریقه های او (یعنی احکام و فرایض و نواهی او بدون تغییر و تبدیل و حفظ شده از سوی ذات اقدس احدیت تا انقضای عالم حاکم و استوار و) جاودانی است. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

بشارت زمان ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و خبر از شهادت قربانی خداوند حضرت حسین علیه السلام و ... :

ص: 168

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش بر خبر بشارت زمان ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم که از زمان بعثت آن حضرت به (روز خداوند)، یاد شده است و اینکه خداوند علی اعلی با ظهور آن حضرت قربانی خود یعنی حسین بن علی علیه السلام را آماده کرده است و این بشارت در راستای بشارت دیگر خداوند در کتاب ارمیای نبی باب 46 عبارت 11 است که می فرماید (... زیرا خداوند یهوه صبایوت در زمین شمال (یعنی عراق)، نزد نهر فرات ذبحی دارد (یعنی قربانی دارد که در راه او ذبح می شود، یعنی ذبح عظیم خداوند یعنی حسین بن علی و فرزند رسول معظم اسلام که در کنار نهر فرات با لبان تشنه سر از قفا از بدن مطهر او در راه خدا جدا می شود) و دعوت شدگان خود که مقصود یاران و عزیزان آن حضرت هستند در صحرای کربلا که نام مقدس آنها در طومار دوستی خداوند ثبت و تقدیس شده است و در روز قربانی یعنی روز عاشورا، خداوند بر دشمنان آن حضرت یعنی یزید و یزیدیان حکم عقوبت دوزخ را مقدر می فرماید: (...، زیرا که روز خداوند (یعنی زمان بعثت آخرین پیامبر الهی در آخرالزمان)، نزدیک است چونکه (بعد از بعثت پیامبر خود)، خداوند قربانی (یعنی وجود مقدس حضرت حسین علیه السلام را) آماده (جانفشانی در راه خدا) کرده است و دعوت شدگان (به یاری او در صحرای کربلا یعنی اصحاب و یاران او یعنی 72 تن شهید صحرای کربلا) خود را تقدیس نموده است، و در روز قربانی خداوند (یعنی روز عاشورا) واقع خواهد شد که من بر سروران و پسران پادشاه (یعنی به یزیدبن معاویه و یاران و سران دولت او) و همه آنانی که لباس

ص: 169

بیگانه (یعنی لباس ستیزه گری با خداوند را) می پوشند عقوبت خواهم رسانید (یعنی آنان را مستحق دوزخ جاودانی خود خواهم نمود)

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

بشارت ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و نابودی ابدی اساس بت و بت پرستی از جهان و نابودی کفر و شرک و ...

پس تو ای عاقل دانا و خردمند در فراز عبارت دوم از باب 13 کتاب زکریای نبی، آگاه می شوی از بشارت خداوند به ظهور حضرت مهدی تحت عنوان (آن روز) یعنی (روز موعود) که در آن روز یعنی روز قیام آخرین منجی جهان بشریت اساس بت و بت پرستی تا ابدالآباد از زمین برچیده خواهد شد و تمامی توجیه کنندگان و تاویل کنندگان پرستش این بت ها و شیطان و شیطان صفتان از بین خواهند رفت ...: (در آن روز برای خاندان داود و ساکنان اورشلیم (یعنی یهودیانی که تا زمان ظهور آن حضرت به شرف اسلام مشرف نشده اند)، چشمه (فیض ایمان و اظهار ارادت)، به جهت گناه و نجاست (عدم ایمان به شریعت آخرین فرستاده خداوند یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) مفتوح خواهد بود (یعنی فرصت دارند تا وجود خود را در چشمه زلال ایمان به خداوند و انبیاء اظام و شریعت پسندیده خدا و ...) پاک و طاهر گردانند و یهوه صبایوت می گوید در آن روز (یعنی آن روز موعود یعنی روز ظهور آخرین منجی ناجی بشریت یعنی روز ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) نام های بت ها (یعنی اساس پرستش بت ها) را از روی زمین منقطع خواهم ساخت که بار دیگر (خلایق جهان بواسطه ایمان به

ص: 170

شریعت پاک و پسندیده خداوند یعنی اسلام، یعنی شریعت پاک و مطهر حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم)، آنها را (یعنی آن پرستش های شیطانی را بیاد نخواهند آورد و انبیاء (این بت ها و مرتاضان و فالگیران و کاهنان و ...) و روح پلید (یعنی شیطان ملعون و رجیم) را نیز از (اساس) زمین دور خواهم کرد ...، و خداوند می گوید که (در آخرالزمان و زمان ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف که شرور ازمنه است و کفر و الحاد و نفاق و ظلم و جور جهان را مشحون و لبریز نموده است)، تمامی زمین دو حصه (به کفر و نفاق) منقطع شده خواهند مرد یعنی اهل دوزخ خواهند بود و حصه سوم در آن باقی خواهند ماند و حصه سوم را از میان آتش (آزمایشات و بلایا) خواهم گذرانید و ایشان را مثل قال گذاشتن نقره قال خواهم گذاشت (یعنی جدا خواهم کرد) و مثل مصفی ساختن طلا ایشان را ( از مدعیان ایمان جدا و) مصفی خواهم نمود و (در آن روز موعود)، اسم مرا (از روی ایمان و صدق)، خواهند خواند (و چون از تمامی آزمایشات سربلند بیرون آمدند)، من ایشان را (در زمره یاران ولی خود حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) اجابت نموده خواهم گفت که ایشان (جمعیت رب، حزب خداوند) و قوم من هستند و ایشان خواهند گفت که یهوه (یعنی خالق جهان هستی یعنی الله)، خدای ما می باشد و کلمه لا اله الا الله و محمد رسول الله و علی ولی الله بر جهان حاکم خواهد شد. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

بشارت ظهور رسول گرامی اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم

ص: 171

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که خداوند در عبارت اول به بعد باب سوم به زبان ملاکی نبی بشارت ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را اعلام می فرماید: (اینکه رسول خود را خواهم فرستاد و او طریق را پیش روی من مهیا خواهد ساخت و خداوندی که شما طالب او می باشید ناگهان به هیکل خود (یعنی به خانه خود در قالب شریعتی دیگر) خواهد آمد یعنی آن رسول عهدی که (یعنی موعودی که) شما (منتظر ظهور او بودید و) از (ظهور و زیارت) او مسرور می باشید همان (آگاه باشید) که او می آید)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که در فرازهای بعد اثبات خواهیم نمود که یهودیان در زمان حضرت عیسی منتظر سه موعود بودند اول ایلیا که به قول آنها به آسمان رفته بود، دوم عیسی مسیح که بایستی از باکره زاییده می شد و ... و سوم نبی موعود، ...، پس در این فراز خداوند به مومنین یهود بشارت ظهور آن حضرت را وفق وعده های دیگر انبیاء مانند موسی و داود و ...، اعلام می فرماید و امر می فرماید برای انتظار ظهور آن حضرت و در ادامه پیش بینی می فرماید مقاومت و ستیزه گری آنها و سایر اقوام را در مقابل آن حضرت و تلویحا ایمان به آن حضرت را موجب حیات جاویدان اعلام می فرماید: (اما کیست که روز آمدن او را متحمل تواند شد (یعنی از فتنه های شیطان رهایی یابد و به آن حضرت ایمان بیاورد)، و کیست که در حین ظهور (با جلالت و بعثت آن حضرت برای حصول به حیات جاویدان) تواند ایستاد (یعنی بتواند در برابر طوفان الهام شیطان و هوای نفس و ...، ایستادگی نماید).

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

ص: 172

بشارت به ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و ظهور مقدسین از جمله ایلیای نبی و ...:

پس تو ای عاقل دانا و خردمند در عبارات اول به بعد باب چهارم کتاب ملاکی نبی توجه نما به خبر بشارت ظهور منجی عالم بشریت و آخرین معصوم از سلسله انبیاء الهی که خداوند علی اعلی از آن حضرت با عنوان (آفتاب عدالت) یاد می فرماید یعنی همان وجود مبارک که عدالت را در جهان حاکم می فرماید بعد از آنکه از ظلم و جور مملو شده باشد و نیز در این راستا خداوند متعال تاکید می فرماید تا اهل ایمان به آنچه در این رابطه به عنوان مقدمه آن قیام است یعنی بشارت به ظهور حضرت محمد در تورات موسی توجه نمایند و سپس از روز ظهور آن حضرت به (روز عظیم و مهیب خداوند) یاد می فرماید که حضرت ایلیای نبی را در آن زمان به همراه سایر مقدسین یعنی در ایام رجعت خواهد فرستاد: (زیرا اینک آن روزی که مثل تنور (بر ضد دشمنان خداوند) مشتعل می باشد خواهد آمد و جمیع متکبران و جمیع بدکاران (در آن روز یعنی روز ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به منزله) کاه خواهند بود و یهوه صبایوت می گوید آن روز که می آید (یعنی روز قیام و ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ایشان را (یعنی ظالمان و ستمگران را) چنان خواهد سوزانید که (تا ابدالآباد یعنی تا قیام قیامت)، نه ریشه و نه شاخه برای ایشان باقی خواهد گذاشت (یعنی اساس ظلم و ستم و جور را از زمین خداوند برخواهد چید)، اما برای شما (اهل ایمان) که از اسم من می ترسید آفتاب عدالت (یعنی وجود مطهر و مقدس و با عظمت آخرین معصوم از سلسله انبیاء و اولیاء

ص: 173

الهی یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) طلوع خواهد کرد و (شما به همراه سایر مومنین در کنار او خواهید بود زیرا) بر بال های او شفا (یعنی سعادت دنیا و آخرت) خواهد بود و شما بیرون آمده (از فرط شادی) مانند گوساله های پرواری جست و خیز خواهید کرد و یهوه صبایوت می گوید (در معیت و همراهی آن حضرت) شریران را پایمال خواهید نمود زیرا در آن روزی که من تعیین نمودم ایشان (یعنی روز ظهور آفتاب عدالت برای جهانیان یعنی روز ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، تمامی شریران و ظالمان و ستمگران) زیر کف پایهای شما (در نهایت ذلت و خواری به منزله) خاکستر خواهند بود (پس بشارات مرا در تورات بنده من موسی را که آن را با فرایض و احکام تبدیل نشده و تحریف نشده که مزین به بشارت به ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و دوازدهمین وصی او به شرحی که تفسیر نموده و بیان نمودیم است و) آن را به جهت تمامی اسرائیل (بنی اسرائیل و اهل ایمان در جهان) در حوریب امر فرمودم، بیاد آورید، اینک من ایلیای نبی را قبل از رسیدن روز عظیم و مهیب خداوند (یعنی روز ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، یعنی در ایام رجعت) نزد شما (اهل ایمان) خواهم فرستاد و او دل پدران را به سوی پسران و دل پسران را به سوی پدران خواهد برگردانید (کنایه از اینکه عشق و محبت را مانند خون در رگ ها و وجود انسان ها خواهید ریخت)، مبادا (با ولی خود یعنی با حضرت حجه بن الحسن المهدی) بیایم و اهل زمین را (بدلیل بی ایمانی) به لعنت بزنم (یعنی نابود نموده به دوزخ روانه کنم)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه خواهی شد به اینکه چگونه وفق مفاد

ص: 174

کتاب یهودیان تا زمان ظهور حضرت مسیح در انتظار سه موعود بودند اول ایلیا که از میان آنها برخاسته بود و دوم عیسی مسیح که خبر ولادت او از باکره مقدس داده شده بود و دیگر نبی معظم موعود یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و لذا وقتی از حضرت یحیی سوال کردند تو ایلیا هستی گفت نی و وقتی گفتند تو آن نبی موعود هستی گفت نه و آیا عیسی هستی پاسخ منفی داد که به این متون نیز خواهیم رسید ان شاء الله و فرازهای جعلی و تحریفی را از واقعی جدا خواهیم کرد و در ضمن حضور نور پاک و مطهر مولانا المظلوم علی علیه السلام و سایر انوار تابناک پنج تن در اصلاب پاک و مطهر اجداد و ...، منافاتی با این بشارت خصوصا در دوره حضرت علی علیه السلام با نام ایلیا ندارد بلکه دو وجود کاملا مستقل هستند.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که کاتب انجیل متی نسب نامه عیسی مسیح را اینگونه مذکور ساخته است: (ابراهیم، اسحاق، یعقوب، یهودا، فارس، حصرون، آرام، عمیناداب، نحشون، بوعز، عوبید، یسا، داود، سلیمان، رحبعام، ابیا، آسا، یهوشافاط، یورام، عزیا، یوتام، اَحاز، حزقیا، منسی، آمون، یوشیا، یکینا، سالتئیل، زروبابل، ابیهود، ایلیاقیم، عازور، صادوق، یاکین، ایلیهود، ایلعازر، متان، یعقوب، یوسف (شوهر مریم که عیسی مسیح از او متولد شد)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند توجه نما که در بادی امر شاید به نظر برسد که تحریف گر خبیث در عبارت (یعقوب یوسف شوهر مریم را آورد که عیسی مسمی به مسیح از او متولد شد) را سهوا آورده است ولی با دقت متوجه می گردی که نه او عمدا

ص: 175

به اینگونه عبارت را ذکر نموده است زیرا فقط در صورت ارتباط جنسی یوسف با مریم این انتساب نسب نامه به ابراهیم وصل می شود، به عبارتی دیگر اگر تحریف گر می گفت که یعقوب مریم مادر عیسی را آورد، سخن بجایی گفته بود پس او عمدا با یک تیر چند نشان زده است، اول اینکه با ذکر این نسب نامه عمدا نسبت عیسی به ابراهیم را انکار کرده است زیرا تولد عیسی از مریم هیچ ارتباطی با تولد یوسف که از یعقوب و ...، به ابراهیم وصل می شود، ندارد، پس به زعم تحریف گر تبهکار وفق این نسب نامه عیسی مسیح فرزند ابراهیم نیست، و دیگر ساختن موجودی موهوم به نام یوسف به عنوان شوهر برای مریم است، در حالی که حضرت مریم قدیسه مقدس و سیده نساء یعنی زنان روزگار خود و راهبه بوده و وجود او در خانه خدا وقف خدمت بوده و ازدواج را آن حضرت بر خود حرام فرموده بود و تا آخر عمر نیز با کسی ازدواج نکرده بود و هرگز فرزندی و یا فرزندانی به عنوان برادر و خواهر برای عیسی مسیح نیاورد و البته تمامی این یاوه ها فقط و فقط ثمره القاء تحریفات یهودیان تبهکار به کتب مسیحیان بود تا القاء شبهه ملاعبه با حضرت مریم را توسط یوسف و احتمال حامله شدن آن حضرت را در حال بکارت، در ضمیر آگاه دشمنان و در ضمیر ناخودآگاه پیروان حضرت مسیح القاء نماید و این در واقع الهام شیطان بوده و اینگونه مردم گمراه مسیحی نیز تحت تاثیر این القاء قرار گرفته و تصور می نمایند که حضرت مریم مقدس قبل از زایمان حضرت مسیح، نامزد یوسف بوده و بعد از زاییدن مسیح، به عقد و ازدواج یوسف درآمده و برای حضرت مسیح برادر و خواهر و ...، زاییده است، پس تو ای عاقل دانا و خردمند هر جا چنین یاوه ای کفرآمیز را ملاحظه نمودی آن را به حساب

ص: 176

تناقضات تحریف گران ملحون منظور بفرما، چون بر این فراز آگاه شدی پس توجه نما به بررسی شکلی و ماهیتی این نسب نامه که تحریف گر خبیث به جای آنکه آن را به حضرت مریم وصل نماید عمدا آن را به یوسف نجار وصل می نماید تا اثبات عدم ارتباط مسیح از طرف مادر را با حضرت ابراهیم مطرح و تناقض آن را با بشارت وارده در خصوص آن حضرت در کتب انبیاء گذشته ثابت نماید، و نیز در بررسی شکلی آورده است از ابراهیم تا داود 14 طبقه و از داود تا جلای بابل (یکینا) 14 طبقه و از جلای بابل تا مسیح چهارده طبقه ولی وقتی از سالتیئیل تا مسیح را شمارش می نمایی 13 طبقه می شوند و اگر حضرت مریم را نیز در این اعداد داخل نمایی 14 طبقه می شوند و ...، و البته تحریف گر شیطان صفت عمدا این تحریف را برای تخریب نسب نامه حضرت عیسی آورده است زیرا یعقوب و یوسف هیچ ارتباطی با مریم ندارند و لذا هیچ ارتباطی با مسیح نمی توانند داشته باشند پس ملاحظه می گردد که چگونه تحریف گر خبیث عمدا برای تخریب شخصیت حضرت مریم و حضرت مسیح اینگونه اما ها و اگرها را داخل در نسب نامه حضرت عیسی نموده است و نیز نکته دیگر حائز اهمیت اینکه بعد از یکینا همه یهودا به اسیری رفته و زنان آنها نیز به کنیزی در خانه بابلیان بودند و آخر کار آنان نیز نشان می دهد که زنان یهود در بازگشت به همراه آنان نبوده اند یعنی در بابل به دلیل داشتن شوهر و فرزند و ...، مانده بودند و یا اصلا بطور محال فرض می نماییم که پس از دستور کوروش همه آنها مجبور شده باشند که برگردند ولی این برگشت عطف به ما سبق نمی شود یعنی مجوز آن نیست که تصور باطل نماییم که آنها در بابل خوش و خرم بوده و در نهایت سلامت و

ص: 177

شادی بهم می آمیختند و بچه می زاییده اند و نسب خود را حفظ می کرده اند تا به یعقوب و سپس به یوسف نجار برسد. پس چون بر این فراز آگاه شدی پس آگاه باش که اثبات می گردد جعل این نسب نامه و انتساب آن به حضرت عیسی و سپس به یوسف نجار و معرفی او به عنوان شوهر حضرت مریم و آوردن چهار زن فاحشه در نسب نامه حضرت عیسی فقط و فقط برای اثبات آن است که حضرت عیسی فرزند یوسف نجار است و مادر او حضرت مریم است که از او زاده شده است و القاء آن مفاهیم زشت از طریقه حامله شدن زن ها از نامزدهای آنان در عین باکره بودن به ذهن متبادر می شود، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که تحریف گر مشرک و متعصب، در لباس دوستی با شریعت عیسی، تیشه مرگبار را برای القاء معانی شیطانی خود در دشمنی با حضرت عیسی بکار گرفته است تا دین تحریف شده خود را تقدیس نماید و تقدس عظیم حضرت مریم را به عنوان یک قدیسه و یک راهبه بزرگ که هرگز به خود رنگ شوهر ندیده است را خدشه دار نماید و پیروان احمق آن حضرت نیز این اباطیل و کفریات را در قالب این تحریفات پذیرفته و ترویج نموده اند پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش به ایرادات شکلی وارد بر نسب نامه ابرازی که ما بطور خیلی خلاصه و تیتروار از آن رد می شویم و به بررسی های دیگر خود ادامه خواهیم داد، پس اول در تعداد طبقات بود که از فرزند یکینا تا عیسی نام برده شده بود و به هدف تحریف گر که به حقیقت آن آگاه شدی، و در این فراز ما از تضاد در بیان شکلی اسماء عنوان شده با سایر فرازهای کتاب اجتناب می نماییم مانند سلماوشلمون و یا آرام و رام و ...، و نیز اجتناب می نماییم از ذکر این قانون احمقانه این جماعت در

ص: 178

داستان زنای یهودا با تامار عروس او و نیز داستان کفش کنده و تف انداختن و سیلی زدن و ...، که در صورت تمکین مرد، فرزندان او از آن زن که شوهر او مرده است به نسل آن شخص مرده وصل می شود و البته ما کاری نداریم که این موضوع ربطی به یهودا ندارد تا شلوار خود را کنده و تامار را ببرد و نسل عیر و اونان را زنده کند و یا اساسا کفش او کنده شود یا نشود و یا مستحق سیلی و تف باشد یا نباشد بلکه سخن ما اینست وفق این قانون این جماعت تحریف گر، فرزندان تامار از یهودا به عیر و اونان منتسب می شوند نه به یهودا (یعنی طبق قانون کفش کنده و ...)، بلکه از این فرازها و امثال آن نیز می گذریم و توجه می نماییم به یاوه گویی تحریف خبیث در بیان نسب نامه عیسی با عبارات واضح و آشکار باب سوم کتاب اول تواریخ ایام و باب 8 کتاب دوم پادشاهان که در آن نسب نامه حضرت داود چنین آمده است یعنی به شرحی که تحریف گر در شاخه متصل خود به عیسی مسیح آورده است (داود، سلیمان، رحبعام، ابیا، آسا، یهوشافاطا، یورام، اخزیا، یواش، امصیا، عزریا، یوتام، اَحاز، حزفیا، متی، آمون، یوشیا، یهویاقیم، یکینا، اشیر، ملکیرام، (شلتائیل برادر ملکیرام بوده است)، فدایا، زروبابل، شلام، حننیا، فلطیا، اشعنیا (برادرش))، پس در این فراز آگاه شدی که در نسب نامه عیسی بعد از یورام یا یهورام، سه پادشاهی احزیا، یواش، امصیا هر کدام به ترتیب با 8 سال و 40 سال و 29 سال نسل به نسل برقرار بوده و سپس به عزریا یا بقول کاتب تحریف گر عزیا می رسد پس در این فراز عزیا فرزند یورام یا یهورام نیست بلکه فرزند امصیا است و امصیا نیز فرزند یواش است و یواش نیز فرزند اخزیا است پس چون در این فراز به یاوه گویی تحریف گر آگاه شدی پس توجه نما به ادامه یاوه گویی

ص: 179

او تا یوشیا پس آگاه باش که یکینا فرزند یوشیا نیست بلکه فرزند یهویاقیم است و او پدر سالتیئیل نیست بلکه پدر اشیر است و زروبابل از نسل ملکیرام است نه از نسل سالتئیل، یعنی زروبابل فرزند فدایا و او فرزند ملکیرام و او فرزند اشیر و او فرزند یکینا بوده است و سالتائیل که برادر ملکیرام بوده هیچ ارتباطی با زروبابل ندارد و نیز فرزندان زروبابل شلام، حننیا و فرزندان حننیا فلطیا و برادرش اشعنیا هستند پس سلسله ابیهود و ایلیائیم، مازرو، صادوق، یاکین، ایلیهود، ایلعاذر، متان، یعقوب، یوسف نجار، در جایی سابقه نسب آنها نیست جز در خانه اهل بابل و در نزد بخت النصر به شرحی که آوردیم و سابقه دیگر آنها در اوهام تحریف گر تبهکار و دروغ پرداز است و ما در این فراز از بیان این موضوع که این اسامی که تحریف گر خبیث آورده است مربوط به کدام سلسله ها می باشد که او بصورت انتخابی و تصادفی و یا با تعویض اعراب و حروف به هم ردیف کرده مانند صادوق و ایلعاذر و یعقوب و ...، صرف نظر می نماییم زیرا شرح اثبات یاوه سرایی تحریف گر عنود و کذاب تا همین حد نیز برای بدترین فرد متعصب و عنود، الزام آور و اذعان آور است چه رسد به کسانی که وجود آنها مزین به انصاف و عدالت است، پس چون بر این فراز ها آگاه شدی ما شرح و توضیح نمی دهیم شرح حال چهار زنی را که تحریف گر یهودی تبهکار برای ایجاد تداعی معانی زشت آنها به شرح کتاب های تحریف شده، برای تخریب شخصیت والای الهی حضرت مریم بکار برده است یعنی راحاب، تامار، بتشبع (همسر حضرت اوریا که بعد از شهادت حضرت اوریا به امر الهی به عقد حضرت داود درآمد و مورد تهمت تحریف گران قرار گرفت)، و راعوت، که قبلا شرح آنها را آوردیم و تکرار مکررات نمی

ص: 180

نماییم پس بر مخاطبان ارجمند محرز شود که چگونه العیاذ بالله این تحریف گران ملعون تمامی تلاش و مساعی خود را جمع آوری نموده اند به گونه ای که شیطان قادر به انجام آن نبوده و سپس از تمامی شبهات و القائات شیطانی خود بهره برداری نموده و از همه راه ها وارد شده اند تا نسب پاک و مطهر و قداست وجود پیامبر معصوم ما یعنی حضرت عیسی و مادر مقدس او حضرت مریم را خدشه دار نمایند و ...، تا جایی وقاحت او پیش می رود که با صراحت اعلام می نماید (و یعقوب، یوسف شوهر مریم را آورد که عیسی مسمی به مسیح از او متولد شد)، و در این راستا شک نکند مخاطب ارجمند که مقصود تحریف گر شیطان صفت دقیقا القاء موضوع تولد مسیح از یوسف است و هرگز ضمیر (او) که عنوان نمود به حضرت مریم بر نمی گردد زیرا این نسب نامه هرگز ارتباطی با حضرت مریم ندارد و نیز القاء تهمت نامزد داشتن و شوهر داشتن حضرت مریم نیز دقیقا در همین راستا یعنی ایجاد شبهه نطفه یوسف علیرغم وجود باکره بودن، یعنی ایجاد حضرت عیسی است یعنی القاء این معنی که هر چند حضرت مریم العیاذ بالله باکره بوده ولی نطفه در واقع نطفه یوسف نجار است. آری آنها تمامی این یاوه های کفرآمیز را بهم بافته اند تا در خصوص عدم انطباق بشارت عظیم و واضح و آشکار و معجز نمای وارده در خصوص تولد حضرت عیسی از باکره مقدس خلل ایجاد کرده و بدینگونه ادعا نمایند که او بشارت داده کتب تورات نیست و ...، و پیروان ابله نیز گوسفند وار این تحریفات را در کتب خود وارد نموده و این کفریات را تقدیس کرده اند و تو ای عاقل دانا و خردمند اگر می خواهی بر احوالات این قدیسه عظیم الشان یعنی حضرت مریم سیده زنان عالم در آن زمان و عظمت

ص: 181

معجزه خداوند و پاکی ذات و طهارت او آگاه شوی پس به کلام خالق یکتا در کتاب عظیم او یعنی قرآن کریم یعنی معجزه جاوید آخرین پیامبر او و موعود همه انبیاء رجوع کن تا قلب تو شفا یابد و آگاه شوی که چگونه بعثت آن حضرت به حول و قوه الهی و عنایات حضرت حق جل جلاله و هدایت امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم تمامی زشتی ها و تهمت ها را از همه مقدسان درگاه خداوند یعنی از تمامی انبیاء و اولیاء او زدوده است و آنگاه درود و سلام و تهیت بی پایان خود را تقدیم ذات اقدس آن حضرت نما و ...، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم پس چون بر این فرازها آگاه شدی پس آگاه باش به موضوع تحریفی بودن باب اول انجیل متی، به لحاظ شکلی و ماهیتی و شرحی که مانند آن را در خصوص بلعام بن بعور اثبات نمودیم و هر جا که مانند آن را بیابیم مانند این فراز که در 25 سطر و 350 کلمه به حول و فضل الهی و عنایات حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ذکر نمودیم و آنچه که بعدا در این راستا محسوب خواهیم نمود و اجر و پاداش خود را در این مجاهده یعنی توفیق در به جهت زدودن تهمت و افترا از ساحت آن مقدسان درگاه خداوند یعنی از ساحت پاک و مطهر حضرت مریم و حضرت عیسی و همه مقدسان درگاه خداوند از حضرت پرودگار، مسئلت داشته و خداوند را به واسطه این نعمت های بی حد و بی کران، شاکر و سپاسگزار هستیم.

اللهم صل علی محمد و آل محد و عجل فرجهم و فرجنا بهم والحمد لله رب العالمین.

تحریف کتاب توسط تحریف گران به شهادت متن انجیل:

ص: 182

پس تو ای عاقل دانا و خردمند توجه نما به شهادت متن این کتاب نه به لحاظ شریعت بلکه به لحاظ یک مدرک مهم و یک سند تاریخی، به اینکه قوم یهود به دنبال بشاراتی که بزرگان دین آنها داده بودند به انتظار حضرت مسیح یعنی مولود باکره و نیز نبی موعود مبعوث از فاران یعنی مکه که از میان اولاد حضرت اسماعیل مبعوث می گردید، بوده اند که از جمله این بشارات عبارات اول به بعد باب دوم این کتاب در رابطه با سوال هیرودیس از کهنه و کاتبان قوم یهود در خصوص مسیح و عبارتی که به متون آنها مستند می کنند که (... و تو ای بیت لحم در زمین یهودا از سایر سرداران یهودا هرگز کوچکتر نیستی زیرا از تو پیشوایی به ظهور خواهد آمد که قوم من اسرائیل را رعایت خواهد نمود)، و نیز دیگر بشارت ها و که ما تا این فراز به گوشه هایی از آنها اشاره نمودیم یعنی همان بشاراتی که در کتاب های تورات و اسفار آن در خصوص ظهور حضرت مسیح و بعثت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم وجود داشت همانگونه که کتاب خدا قرآن مجید نیز که صرف نظر از اینکه معجزه الهی است به عنوان یک سند تاریخی به آن شهادت داده است ولی این کتب به مرور زمان دچار تحریف شده و این بشارات یا محو شده و یا کنار گذاشته شده است مانند انجیل برنابا که ما شرح آن را در کتاب اول خود الاحتجاج فی تقریب الامام علی ابن موسی الرضا ذکر نمودیم و یا این بشارات دستکاری و جابجا شده و در ترجمه ها از معانی مختلف آن بهره گیری نموده اند مانند بشارت به ظهور فارقلیطا و نیز از طرف دیگر تحریف گر ابله از روی دوستی و یا جهالت و یا غرض ورزی و ...، دروغهایی را بهم بافته و بر دکمه پوسیده ای که بر زمین یافته است، کت و شلوارهای مختلف به

ص: 183

قامت حضرت عیسی دوخته است، از جمله اینکه مجوسیان به دنبال ستاره حرکت کردند که از شرق حرکت کرده و پیش روی آنها می رفت تا آنجا که طفل یعنی عیسی بود رسید و ایستاد پس به خانه در آمده طفل را با مادرش مریم یافتند به روی درافتاده یعنی به سجده افتاده و هدایای طلا دادند و ...، و یا در خواب به آنها وحی شد به نزد هیرودیس بازگشت ننمایند و نیز فرشته خداوند در خواب به یوسف نجار ظاهر شد و به او وحی کرد که طفل و مادرش را بگیر و به مصر فرار کن و سپس بشارت بی ربطی را که مربوط به حضرت موسی است را با این دروغ تطبیق می دهد که (... تا کلامی را که خداوند به زبان نبی گفته بود تمام گردد که از مصر پسر خود را خواندم ...)،و یا باز در فراز دیگر هیرودیس فرستاد تا جمیع اطفالی را که در تمام آن نواحی بودند از دو ساله و کمتر موافق وقتی که از مجوسیان تحقیق کرده بود قتل عام کرد تا آنگاه کلامی که به زبان ارمیای نبی گفته شده بود تمام شود و ...، که البته این یاوه از همه یاوه های دیگر یاوه تر است زیرا کودک تازه به دنیا آمده دو ماهه است پس به کدام دلیل تمامی کودکان شیرخواره تا دو ساله بایستی قتل عام می شدند و یا باز هیرودیس وفات یافت و باز ناگاه فرشته خداوند در مصر به یوسف در خواب وحی کرد، برخیز و طفل و مادرش را برداشته به زمین اسرائیل برو و ... و باز در خواب وحی یافته که به نواحی جلیل برگشت نماید و او به ناصره آمد تا آنچه به زبان انبیاء گفته شده بود تمام شود که به ناصری خوانده خواهد شد، پس آگاه شدی که چرا و چگونه این یاوه ها و وحی بر مجوسیان و قتل عام کودکان و حضور پر رنگ یوسف نجار در کنار عیسی مسیح و مادر او مریم و جابجا نمودن آنها و وحی مستمر فرشته

ص: 184

به یوسف مانند یکی از انبیاء بزرگ الهی و امر نمودن به اینکه او چکار نماید و چکار ننماید همه اوهام و دروغپردازی های تحریف گر مالیخولیایی است که آنها را در راستای تهمت و افترا به حضرت عیسی و مادر مطهره او بهم بافته اند و اینکه اینگونه شخصیت جعلی یوسف نجار ساخته و او را شوهر حضرت مریم معرفی و شخصیت والای حضرت عیسی مسیح را با معرفی زنان دیگر در نسب نامه او که شخصیت آنها را در کتاب های جعلی و تحریفی خود به لجن کشیده اند، قرار داده اند تا خود به خود به ذهن مخاطب این شبهه را القاء نمایند که العیاذ بالله حضرت عیسی فرزند یوسف نجار است و یا حضرت مریم در نحوه حامله شدن از او یا شخص دیگر راستگو نبوده است پس چون بر این فرازها آگاه شدی بر مندرجات این باب تحریف شده و مانند آن ذهن خود را مشغول منما زیرا تناقضات ریخته شده از گوشه و کنار قلم تحریف گر ملحد در دشمنی با خدا و پیامبران عظیم الشان او از حد احصاء خارج است.

بشارت: ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم توسط حضرت عیسی مسیح به ظهور ملکوت آسمان:

پس تو ای عاقل دانا و خردمند توجه نما بر مفاد عبارات 16 باب چهارم انجیل متی در خصوص بشارت زیبای حضرت مسیح به ظهور آخرین پیامبر الهی از میان اعراب گمراه که آنان را به قومی تشبیه فرموده است که در ظلمت گمراهی و جهل ساکن بوده و گویی که در دیار موت و سایه آن زندگی می کرده اند و اینکه آن قوم نور عظیمی از جلالت خداوند یعنی نور نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم را دیدند و به دیار

ص: 185

موت از هدایت الهی، نور خداوند تابید، پس توجه نما تو ای عاقل دانا و خردمند هر گز این بشارات شامل اقوام بنی اسرائیل و سرزمین های آنان نخواهد بود زیرا خداوند در تمامی ارض موعود و اطراف آن همیشه و در فاصله های زمانی معین و بطور مستمر، جهان را از هدایت انوار خود، به وسیله پیامبران ارجمند خود از بنی اسرائیل بهره مند می نمود ولی وفق فرموده موسی علیه السلام خداوند از میان برادران ایشان یعنی بنی اسماعیل پیامبری مبعوث نفرمود الا وجود مبارک و مطهر آخرین فرستاده الهی و برترین آنها که آن حضرت را از میان قومی جاهل و نادان مبعوث فرمود: (... قومی که در ظلمت (جهل و تعصب و گمراهی)، ساکن بودند، نوری عظیم (از هدایت الهی یعنی ظهور و بعثت نور عظیم هدایت الهی یعنی بعثت بالاترین پیامبر الهی یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم را) دیدند (یعنی در میان این قوم جاهل و نادان و ساکن در ظلمت، پیامبر خدا از نسل حضرت اسماعیل در کوه های فاران مکه مبعوث گردید) و بر نشینندگان دیار موت و سایه آن (یعنی در سرزمینی که از هدایت الهی به دیار موت و سایه آن شباهت داشت و همه به کفر و شرک و بت پرستی و خونریزی و ...، اشتغال داشتند) نوری (عظیم) و حیات بخش) تابید (در ادامه می فرماید و نیز آن حضرت بطور مستمر از موضوع این ظهور و بعثت با عنوان ملکوت آسمان خبر داده و از بعثت آن حضرت به این عنوان یعنی ظهور شکوه و جلالت ملکوت آسمان نام می برد)، از آن هنگام (یعنی بعد از این بشارت ) دائما عیسی بموعظه شروع کرد و گفت توبه کنید (به سوی خداوند و توفیق طلب نمائید

ص: 186

برای ایمان به آن حضرت زیرا بعثت و ظهور آن حضرت که به منزله شکوه و جلالت) ملکوت آسمان است نزدیک است.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

جایگاه تورات در نزد حضرت عیسی علیه السلام و الزام به پیروی از اسلام به استناد این کلام:

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که حضرت عیسی علیه السلام در عبارت 17 به بعد باب5 انجیل متی با صراحت کامل می فرماید: (گمان مبرید که آمده ام تا تورات یا صحف انبیاء را باطل سازم (بلکه آمده ام) تا تمام کنم، زیرا هر آینه به شما می گویم تا آسمان و زمین زایل نشود همزه یا نقطه توراه زایل نخواهد شد تا همه واقع گردد پس هر که یکی از این احکام کوچکترین را بشکند و به مردم چنین تعلیم دهد در ملکوت آسمان کمترین شمرده شود اما هر که بعمل آورد و تعلیم نماید او در ملکوت آسمان بزرگ خوانده خواهد شد)، پس بر اساس این متن، صحف تورات لازم الاجرا بوده و شریعت حضرت عیسی در تکمیل آن آمده است و نیز هیچ همزه یا نقطه نیز از تورات زایل نخواهد شد پس نگارنده در این فراز تفسیر کلام حضرت عیسی را بیان می نماید و تو ای عاقل دانا و خردمند بر اساس آن فکر و اندیشه خود را بکار گیر تا ترا به حیات جاودانی یعنی بهشت ابدی خداوند رهنمون گردد، در این فراز حضرت عیسی علیه السلام به صراحت می فرماید که برای تکمیل شریعت موسی آمده و مبعوث نشده است تا تورات و یا صحف سایر انبیاء

ص: 187

را باطل نماید بلکه تا تمام نماید و از طرفی می فرماید تا آسمان و زمین زایل نشود، همزه یا نقطه ای از تورات زایل نخواهد شد و هر کس کوچکترین حکم آن را بشکند و بمردم چنین تعلیم دهد در ملکوت آسمان کمترین شمرده شود و ...، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه شدی که ما تا این فراز حدود هفتاد هزار دلیل برای اثبات تحریفی بودن تورات و صحف سایر انبیاء اقامه نمودیم و عقل و درک و شعور انسانی نیز بر صحت این دلایل و تحریفی بودن کتب تورات و صحف سایر انبیاء شهادت می دهد، پس شریعت حضرت عیسی نیز برای تکمیل آن آمد که این شریعت و کتاب او نیز یعنی این انجیل ها هم تحریف شده است و از طرفی، پیامبر راستی ها یعنی حضرت عیسی فرمود تا آسمان و زمین زایل نشود، همزه یا نقطه از تورات زایل نخواهد شد و ...، پس چگونه چنین امری می تواند واقع شود، آری پاسخ این سوال در نزد خداوند مبعوث کننده موسی و عیسی و سایر انبیاء عظام است زیرا اوست که این پیامبران را برای هدایت انسان ها در طول تاریخ مبعوث فرموده است و در هر دوره کتاب های او به واسطه انبیاء او به مردم ابلاغ می شد و وقتی این احکام و فرایض در طول زمان و در اثر کشمکش ها و درگیری های امت ها با ظالمان و ستمگران دچار تحریف می شد خداوند نبی بعدی را اعزام می فرمود تا احکام و فرایض و نواهی و اوامر تحریف شده او را به بندگان ابلاغ نمایند پس با این حساب اگر کلام مولانا المظلوم علی بن موسی الرضا را نصب العین خود قرار دهیم که فرمود با این مضمون که خداوند علی اعلی هر حکمی از احکام شریعت را که حرام فرمود و از آن نهی نمود، در آن اعمال حرام، زشتی، ظلم، تبه کاری و بدی و شری نهفته بوده است و هر آنچه

ص: 188

را که واجب و امر فرمود در آن خیر و صلاح و خوبی و ...، بوده است پس تحریف کتب الهی یعنی دگرگون نمودن احکام و فرایض خداوند یعنی که با این دگرگونی، دین تحریف شده دیگر شایسته پیروی نبوده زیرا به منزله زهر مهلک است، پس خداوند در راستای حفظ احکام و فرایض خود که قبلا آنها را در تورات و انجیل ذکر نموده، این تعالیم را به موسی و عیسی علیهم السلام ابلاغ فرموده بود در این زمان همه آنها را در قالب شریعت پسندیده خود یعنی اسلام و به وسیله برترین و بالاترین پیامبران خود و نیز آخرین آنها به اهل ایمان در جهان تا ابدالآباد ابلاغ فرموده است و با توجه به آنکه این پیامبر در واقع آخرین او در سلسله انبیاء الهی است پس لازم است که حضرت پروردگار شریعت او را از هر گونه گزند و تبدیل و تحریف حفظ نماید و این خود از معجزات شریعت اسلام است، یعنی اسلام در واقع همان تورات تحریف نشده و همان شریعت عیسی تحریف نشده است که برای تکمیل دین موسی آمده بود و در واقع با این دین است که تورات و انجیل تحریف نشده در دسترس است و هرگز همزه و یا نقطه ای از تورات زایل نمی شود زیرا خداوند مبعوث کننده حضرت موسی و عیسی، فرستنده کتاب تحریف نشده و معجزه جاویدان خود قرآن است، یعنی او همان یهوه و همان پدر آسمانی و همان الله خالق جهان هستی است و لذا هر کسی که با این شریعت ستیزه گری نماید در واقع با تورات و انجیل و صحف تحریف نشده انبیای الهی ستیزه گری می کند و به دنبال آن است که احکام خداوند در تورات و انجیل را بشکند و چنین شخصی در ملکوت آسمان کمترین حساب می شود یعنی اهل دوزخ جاویدان خداوند و کسی که آن را بعمل آورد و تعلیم نماید او در ملکوت

ص: 189

آسمان یعنی در برابر خداوند خالق هستی بزرگ خوانده خواهد شد پس اگر به تفسیر نگارنده و آنچه که ابراز نمود اعتقاد داری پس صلوات خود را مانند خداوند و ملائکه او نثار و ایثار بر وجود پاک و مطهر و منزه رسول خدا و آل طاهرین او نما تا از جمله مومنین و رستگاران باشی.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

آتش جهنم:

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه شدی بر استدلال و استناد ما در خصوص موضوع بهشت و جهنم به عنوان یکی از شاخصه های مهم حقانیت شریعت های خداوند که وجود آن در کتب الهی به منزله وجود معجزه در اعمال رسولان پروردگار است زیرا هیچ موضوع مهمتری برای بندگان خدا مهمتر از جایگاه ابدی آنان نیست و این موضوع از ابتدای تاریخ بشر تا انقضای آن در واقع، دغدغه هر انسان عاقل، فهیم و متفکر است و اگر کسی خلاف این موضوع مهم را تصور نماید پس بر عقل و شعور و فهم او شک نما، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس آگاه باش که در کنار ذکر جهنم، یعنی جایگاه ابدی انسان های ظالم و ستمگر و قاتل و مشرک و ...، بایستی ذکر بهشت نیز باشد زیرا نهایت کار ابدی انسان ها غیر از این دو مکان نمی تواند باشد، یعنی وجود جایگاهی ابدی در بین این دو مکان نقض غرض خواهد بود یعنی معنی بلاتکلیفی را افاده خواهد کرد و به عبارتی معلوم نخواهد شد که ثمره اعمال انسان ها یعنی مزد و یا کیفر آنها چگونه بایستی به آنها داده شود و یا اساسا مقصود خداوند از خلقت انسان چه بوده است زیرا اینگونه بلاتکلیفی یعنی بدون

ص: 190

پاداش قرار دادن اعمال انسان ها که البته منافی با عدالتی خواهد بود که هر عقل و هر فکر سالم به دنبال آن است، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس آگاه باش که البته بایستی هم آگاه شوی که این دوزخ و بهشت به چه کسانی تعلق می گیرد و یا در واقع چه کسانی مستحق آنها خواهند بود، یعنی چه کسانی را خداوند مستحق بهشت و یا مستحق دوزخ جاودانی خود می نماید، در این کتاب همانگونه که بررسی های ما نشان داد تا آخر کتاب ملاکی نبی یعنی در بررسی حدود 37476 سطر از کتاب تورات و کتب انبیاء، یعنی بررسی حدود 524664 کلمه، یعنی بررسی حدود دو میلیون و ششصد و بیست و سه هزار و سیصد و بیست حرف، حتی یک حرف نیز در این رابطه یعنی بهشت و جهنم ملاحظه نگردید تا به بررسی مرحله بعد یعنی به بررسی اشخاص مستحق آنها بپردازیم، البته صرف نظر از اوصافی که برای این دو مکان بایستی تعریف شود و در کتاب انجیل که شروع آن با انجیل متی است در فصل پنجم عبارت 23 به کلمه آتش دوزخ برخورد می نماییم، و ما فرض می نماییم که ورود به ملکوت هم به معنی ورود به بهشت باشد، ولی باز هم دو نقیصه اصلی را در کنار آنها ملاحظه می نماییم اول توصیف این دو جایگاه به عنوان جایگاه ابدی انسان ها و دوم آن اشخاص که مستحق این دو جایگاه از دیدگاه خداوند متعال هستند، ولی ما در کتاب قرآن، یعنی کلام پروردگار، یعنی در معجزه جاوید حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم، که آخرین پیامبر و بالاترین آنها در منزلت و بزرگترین آنها در مقام و ...، در نزد پروردگار است، دقیقا به این اهداف که در واقع حقیقی ترین و مهمترین مطلبی است که بایستی به آن از سوی انسان

ص: 191

های عاقل و متفکر پرداخته شود، می رسیم یعنی به اوصاف این دو جایگاه و اینکه این دو جایگاه به چه کسانی تعلق می گیرد و اینکه این تعلق به واسطه رسیدگی به اعمال آنها در روز قیامت یعنی روز معاد یعنی رستاخیز پس از مرگ انسان ها خواهد بود و در واقع ما کتب عهد عتیق را عاری از آنها ملاحظه و آن را دلیلی قاطع بر تحریفی بودن این کتب آوردیم پس در ادامه در کتاب عهد جدید و در بررسی متون آن به متن انجیل متی، به این کلمه یعنی آتش جهنم برخورد نمودیم پس اگر در مواضع آن، پاسخی برای این دو سوال یعنی شرح آن و افراد مشمول آن نیافتیم پس این موضوع هم، دلیل قاطع دیگر بر تحریفی بودن آن خواهد بود پس چون به این مقدمه آگاه شدی پس آگاه باش که خداوند در کتاب عظیم خود قرآن مجید که نگارنده شرحی بر آن در خصوص کلمه دوزخ آورده و تا این فراز ناتمام، حدود هزار صفحه را به خود اختصاص داده است، به این موضوع مهم اشاره و در آن به موضوع مهمتر از آن یعنی به اشخاص مشمول آن پرداخته شده است، یعنی به عبارت دیگر خداوند با صراحت تمام تمامی افرادی را که مشمول ورود به دوزخ ابدی آن ذات اقدس و مشمول غضب و قهر ابدی او هستند را شماره می نماید، کسانی که نه ریختن خون بزها، نه هدیه بره ها، گاوها بر مذبح کفاره آنها نخواهد بود و نه دراز کشیدن چند سال بی حرکت به پهلوی چپ و راست پیامبران برای آنها و نه رها کردن بز به نیت آنها در بیابان و نه غسل تعمید دادن آنها و نه هیچگونه توبه که در هر شرع و شریعتی وجود دارد، پس آگاه باش تو ای عاقل دانا و خردمند که با آخرت خود بازی نمی کند مگر فرد احمق و بی شعور و کسی که تصور می نماید عاقل است ولی در واقع یک دیوانه است

ص: 192

زیرا جایگاه ابدی خود را فراموش کرده و به درک مقصود خالق هستی از خلقت جهان پشت کرده و به سوی دوزخ جاوید با شتاب دویده است، پس چون بر این فرازها آگاه شدی پس توجه نما به عبارات باب پنجم انجیل متی تا آگاه شوی که طبق گفتار منتسب به حضرت عیسی چه کسانی شایسته بهشت و دوزخ هستند و ما به جهت رعایت اختصار فقط به بررسی مواضع مربوط به دوزخ رفته و چون این مواضع آشکار شد، موضع و جایگاه غیر ان بهشت خواهد بود یعنی همان روندی را که در شرح خود در تغییر کلمه دوزخ در کتاب خداوند قرآن مجید یعنی معجزه جاوید آخرین پیامبر عظیم الشان خداوند یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم آورده ایم پس چون بر این فراز آگاه شدی پس به چند فراز از کسانی که ملکوت به آنها تعلق می گیرد اشاره ای می نمائیم و با توجه به اینکه ما فرض نمودیم که آن را بهشت فرض نمائیم در حالی که چنین توصیفی از آن به چشم نمی خورد از شرح و بسط و ورود در آن صرف نظر نموده و به بحث اصلی خود یعنی دوزخ وارد می شویم، در عبارت دوم باب 5 متی آمده است (... خوشا به حال مسکینان در روح زیرا ملکوت آسمان از آن ایشان است، از سیاق عبارات بعدی معلوم می شود که مقصود گوینده از این عبارات تسلی دادن به مخاطبان این کلمات است یعنی، مسکینان، ماتمیان، حلیمان، گرسنگان و تشنگان ...، زحمتکشان، که اگر به فرض ملکوت خدا برای این اشخاص باشد پس این روش در واقع به روش صحیح و منطبق با عقل نخواهد بود زیرا بسیاری از مسکینان و ماتمیان و حلیمان و گرسنگان و تشنگان و ... و حتی زحمتکشان، در اوصاف فردی خود انسان های شقی و تبهکار و ظالم و قاتل و

ص: 193

...، بوده اند پس این فرازها به دلیل عدم شرح و بسط کافی و منطقی لازم الاتباع نیست و اما می رسیم به شرح اوصاف ضد آن یعنی کلمه دوزخ و آتش جهنم که به صراحت به آن جایگاه اشاره شده ولی توصیفی از آن به چشم نمی خورد و کلمه ضد آن یعنی بهشت نیز ملاحظه نگردید و ما ورود به ملکوت را فرض کردیم که بهشت باشد و نکته مهم اینکه مخاطب ارجمند نبایستی در این فرازها به دنبال شرح و تاویل شخصی باشد بلکه بایستی قدم خود را در جایگاه محکم قرار دهد تا رستگار شده و به اوهام و خیالات وارد آتشی نشود که در عذاب و در زمان تعذیب آن انتها وجود ندارد زیرا ما به دنبال تفسیر کلمه دوزخ و بهشت در کتب انجیل از طریق برداشت ها و باورهای خود از دین اسلام نیستیم زیرا در چنین حالتی به بیراهه رفته ایم زیرا برداشت و باورهای ما از بهشت و دوزخ در شریعت اسلام ریشه در آیات قرآن و احادیث اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و عجل فرجهم دارد و به هیچ وجه ارتباطی به عبارات مندرج در کتب عهد جدید ندارد بلکه عبارات کتب عهد جدید بایستی خود برای آن دو لفظ یعنی بهشت و جهنم، تعریفی بیاورند، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس آگاه باش که تا این فراز از بررسی ها ما به اولین کلمه (آتش دوزخ) برخورد نمودیم البته بدون اینکه تعریف آن را داشته باشیم که این موضوع خود دلیل قاطع بر تحریفی بودن متن است پس اگر مخاطب گرامی به کلام ما شک و تردید دارد پس توجه نماید به مفاد عبارت 22 باب 5 انجیل متی (... هر که برادر خود را راقا (یعنی ابله) گوید مستوجب قصاص است و هر که احمق گوید مستحق آتش جهنم بود ...)، پس در این فراز تو ای عاقل دانا و خردمند توجه نما که اگر کسی به

ص: 194

شخص دیگر احمق گوید به استناد این فراز مستحق آتش دوزخ است که البته این سخن یاوه و از آن یاوه تر وجود ندارد زیرا اعمال انسان ها بواسطه سنجش وزن آن محاسبه می شوند و لذا انسان برای کشتن پشه از آر پی جی هفت استفاده نمی کند و به حکم عقل اگر انسان به کسی از خطا و یا حتی از روی علم و عمد احمق خطاب نماید هرگز نبایستی مستحق دوزخ جهنم شود بلکه جزا و مکافات او آنست که به او گفته شود احمق خودت هستی و از طرفی این تعلیم با سیاق عبارات دیگر که به دنبال آن نقل شده است مبنی بر اینکه هر کس به شما فحش دهد و جفا رساند دعای خیر کنید و ...، متناقض است، یعنی در عبارات مانند عبارت 44 همین باب یعنی باب 5 متی (... اما من به شما می گویم که دشمنان خود را محبت نمائید و برای لعن کنندگان خود برکت بطلبید و به آنانی که از شما نفرت کنند احسان کنید و به هر که به شما فحش دهد (از جمله اینکه به شما احمق بگوید) و جفا رساند دعای خیر کنید ...)، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس آگاه باش که این موضع از مواضع قطعی تحریفات وارده است و در آن هرگز شک و تردیدی وجود ندارد.

بشارت ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم در قالب آموزش دعای حضرت عیسی علیه السلام

پس تو ای عاقل دانا و خردمند توجه نما در عبارات 9 به بعد باب ششم در قالب دعای معروف آن حضرت که از آمدن ملکوت خداوند یعنی جلال آن ذات اقدس یعنی بعثت و ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم خبر داده و می فرماید که

ص: 195

این امر یعنی بعثت آن حضرت در واقع اراده ای است که خداوند قبل از خلقت آسمان ها و زمین داشته و اکنون بایستی این ملکوت به منصه ظهور برسد یعنی اراده ای که خداوند در باطن عالم داشته است با تولد و بعثت آن حضرت ظاهر شود: (... پس شما به اینطور دعا کنید، ای پدر ما که در آسمانی، نام تو (هر روز با گسترش آئین خداوند) مقدس باد، (به اراده مقدس تو)، ملکوت تو (یعنی وجود پاک و مطهر و منزه حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) بیاید (یعنی مبعوث خواهد شد زیرا)، اراده تو چنانکه (مقدر در قبل از خلقت جهان و در ضمیر خلقت و باطن جهان وجود داشته است یعنی) در آسمان (تقدیرات تو) است، بر زمین کرده شود (یعنی واقع خواهد شد یعنی ظهور آن حضرت و بعثت آن حضرت به اراده تو واقع خواهد شد).

بشارت ظهور پیامبر عظیم الشان اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم

پس تو ای عاقل دانا و خردمند توجه نما به مفاد عبارات 5 به بعد باب دهم انجیل متی که در آن عیسی مسیح به شاگردان و رسولان خود امر می فرماید که در میان بنی اسرائیل به تبلیغ و موعظه پرداخته و به ظهور پیامبر عظیم الشان اسلام با عنوان ظهور ملکوت آسمان به شرحی که قبلا مذکور شد بشارت دهند و در این بشارت خصیصه تبلیغ در میان بنی اسرائیل برای این ظهور به این دلیل است که این بشارت در تورات و صحف انبیاء مسبوق به سابقه بوده و باز به شرحی که در دلایل قبل آوردیم بیانگر ظهور و بعثت انبیاء بر اساس اراده خداوند و به شرحی که به زبان انبیاء اخبار فرموده بود صورت می گیرد و

ص: 196

نهی آن حضرت از سامریان به این دلیل بود که آنها به صحف انبیاء اعتقاد نداشتند و به بعضی از آن ایمان و نسبت به قسمت دیگر کافر بودند و این نقص موجب عدم اثربخشی بشارت ظهور آن حضرت می گردید زیرا به عبارتی سامریان در انتظار پیامبران بعدی نبودند مگر مسیح و این گونه اعتقاد یعنی آن مسیح که مبشر حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم نباشد مورد توجه و ارزش گذاری نبوده است و لذا آن حضرت فرمود که نزد بنی اسرائیل که در انتظار مسیح و نبی معظم موعود هستند رفته و آنان را موعظه و تبلیغ نموده و بشارت دهید: (این دوازده (نفر حواریون) را عیسی فرستاده به ایشان وصیت کرده (یعنی به عنوان یک امر واجب و مهمترین دستور تبلیغی و موکد و ...)، و گفت از راه امت ها مروید (یعنی با امت های مشرک و کافر و بی دین کاری نداشته باشید که خدا و پیامبران او ایمان ندارند) و در بلدی (شهری) از سامریان (یعنی آن یهودیانی که به صحف انبیاء و به همه تورات ایمان ندارند و در انتظار نبی موعود نیستند و فقط در انتظار عیسی مسیح هستند، یعنی آن حضرت حتی یهودیانی را که به انتظار او ولی در انکار بعثت نبی معظم موعود هستند را در زمره امت های کافر قرار داده است) داخل مشوید، بلکه نزد گوسفندان (یعنی مومنین واقعی) گم شده (یعنی در جستجوی هدایت الهی) اسرائیل (یعنی مومنین واقعی بنی اسرائیل)، بروید و چون می روید (به آنها) موعظه کرده بگوئید که (بعد از ظهور مسیح) ملکوت خدا نزدیک است (یعنی بعد از مسیح به زودی موعود انبیاء یعنی جلال ملکوت خدا یعنی وجود مقدس و مطهر آخرین و برترین انبیای الهی به پیامبری مبعوث شده و جهان را از نور جلال و ملکوت خدا پر می نماید)،

ص: 197

اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و در ادامه در خصوص کسانی که نبوت او و حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را به شرحی که مذکور نمودیم نپذیرند وعده عذاب خداوند را در روز قیامت و روز جزا اعلام فرموده است (14) (یعنی هر که سخن شما در باب ایمان به من و نبوت نبی معظم موعود بعد از من را) قبول نکند یا به سخنش گو شما ندهد (یعنی به هشدارهای شما توجه نکند)، از آن خانه یا شهر (که با این عمل خود از رحمت خدا دور شده و مستوجب عذاب الهی می شوند) بیرون شده (یعنی خارج شوید) و خاک پاهای خود را (به عنوان نماد بدبختی و بدعاقبتی و اعلام عذاب خدا بر آنان)، برافشانید (یعنی بپاشید زیرا قول خداوند تبارک و تعالی را که به زبان انبیاء او داده شده بود را توسط شما نشنیدند)، هر آینه (یعنی البته با صراحت و تاکید) به شما می گویم که در روز جزا (یعنی روز قیامت و روز حسابرسی اعمال بندگان خدا و مردم)، حالت (مردم کافر و مشرک) زمین سدوم و عموره از (اهل کافر و مشرک شهری که نبوت من و بشارت به ظهور نبی موعود و خداوند یعنی بزرگترین و آخرین پیامبران خدا یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم را نپذیرفته اند)، سهل تر خواهد بود)، و تو ای عاقل دانا و خردمند به علت تشبیه این فراز از بشارت حضرت عیسی مسیح توجه نما که چگونه ستیزه گری با پیامبران الهی و پیروی آنان از رذایل اخلاقی و جنسی و شرک و بت پرستی موجبات عذاب آخرتی آنها و نیز نابودی دنیایی آنها را فراهم می نماید، و این فراز از بشارت دارای اهمیت فراوانی است از جهت اینکه خلایق آگاه باشند که با عذاب دنیایی کار کافران و مشرکان و ستیزه گران با پیامبران الهی و با شریعت های پاک الهی تمام نمی

ص: 198

شود بلکه روز جزا یعنی روز مجازات و قیامت برپاشده و به اعمال فاسد آنها رسیدگی شده و بر حسب درجات ستیزه گری و کفر آنان به دوزخ جاوید وارد می شوند و نیز تو ای عاقل دانا و خردمند توجه نما که محاسبه و حسابرسی در روز جزا در واقع مقدمه عذاب ابدی در دوزخ جاوید خداوند خواهد بود و نکته بسیار مهم دیگر که تا این فراز ما در کتاب انجیل متی، وجود جهنم و اقرار به روز جزا را ملاحظه نمودیم، هر چند عنوان روز جزا به عنوان روز حسابرسی اعمال نیاز به توضیح و تشریح بیشتری دارد و نیز اوصاف جهنم که بایستی حتما بیان شود تا تحریف گر آن را به محل ظلمت و جایی که دندان ها را بهم بفشارند تعبیر ننماید، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که در کتاب انجیل متی ما به اعلام وجود جهنم در مواضع مختلف و آتش سوزنده که خصیصه ذاتی آن است برخورد نمودیم و اینکه عمل بندگان در روز جزا به محاسبه و رسیدگی برای مجازات منوط شده است پس این دو فراز را از شاخصه های عدم تحریف در کتاب انجیل می دانم دانیم و بر این اساس هر فرازی را که منکر این دو شاخصه باشند (که ما آن را از شاخصه های اصلی حقانیت شریعت های خداوند اعلام نموده و در خصوص آن بحث کردیم و تورات و صحف انبیاء را عاری از آن دیدیم)، را دلیل قاطع بر وقوع تحریف خواهیم دانست یعنی اگر فرازی از کتاب عهد جدید را یافتیم که دوزخ یا آتش ابدی خدا و محاسبه روز جزا و بهشت جاوید را انکار نماید، آن مواضع را از مواضع مسلم تحریف اعلام خواهیم کرد مانند همان جایگاه ظلمت و فشرده شدن دندان ها به عنوان دوزخ و ...، و نیز به دنبال توصیف دوزخ و بهشت نیز هستیم یعنی به عنوان محل هایی که در روز جزا برای عذاب ابدی

ص: 199

بدکاران در آتش یعنی دوزخ، و برخورداری از نعمت های ابدی خداوند برای صالحان و نیکوکاران از مومنین یعنی در بهشت آماده شده است.

بشارت ظهور نبی موعود آخرالزمان و ظهور پر جلالت آخرین معصوم از سلسله مقدسان الهی و رهبر وارثان زمین یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش بر بشارت حضرت عیسی علیه السلام به بعثت پیامبر موعود آخرالزمان یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و نیز ظهور آخرین معصوم عالم و نجات تمامی مستضعفین جهان که در این فراز از آنان به ماتمیان و حلیمان عالم و ...، نام برده شده است که وارثان زمین خواهند بود و توجه نماید عاقل دانا و خردمند که در این بشارت به ایام رجعت مقدسین عالم تصریح شده است، یعنی رهبران ماتمیان و حلیمان در طول تاریخ و پس از مرگ زنده شده و وارث زمین خواهند گردید پس چون بر این فراز آگاه شدی پس توجه نما به عبارات اول به بعد باب پنجم انجیل متی: (... آنگاه دهان خود را گشوده ایشان را تعلیم داد و گفت خوشا به حال مسکینان در روح (یعنی گدایان درگاه الهی) زیرا (بشارت) ملکوت آسمان (یعنی ظهور پر جلالت نبی موعود آخر الزمان یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) از آن ایشان است (یعنی از اجر انتظار خود بهره مند خواهند شد)، زیرا به (برکات وجود با برکت آن مقرب درگاه الهی از غم ها و غصه ها چه قبل از مرگ و چه بعد از آن با امر رجعت مقدسین به جهان)، تسلی خواهد یافت (یعنی به آرامش ابدی خواهد رسید)، خوشا به حال حلیمان (یعنی منتظران ظهور منجی عالم بشریت به برقراری عدل و عدالت

ص: 200

در جهان پس از آنکه ظلم و جور مملو شده باشد یعنی منتظران ظهور آخرین مقدس معصوم از سلسله انبیاء و اوصیاء معصوم درگاه خداوند، یعنی حضرت حجه بن الحسن المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) زیرا ایشان (در نهایت سر از خاک برآورده و زنده شده و با کرورهای مقدسین از اعداء الله و ستیزه گران با انبیاء الهی انتقام گرفته و سپس) وارث زمین خواهند شد، خوشا به حال گرسنگان و تشنگان عدالت (یعنی منتظران ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف)، زیرا ایشان (پس از رنج ها و تعب ها و ...، زنده شده و سر از خاک بر آورده و در ایام رجعت مقدسین به کرورهای مقدسین پیوسته و از سرچشمه های فیض خورشید عدالت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) سیر خواهند شد)، و تو ای عاقل دانا و خردمند توجه نما که وارث زمین شدن منتظران آن حضرت از دایره زمان و مکان خارج شده و برگزیدگان در ایام رجعت مقدسین زنده شده و به جهان بازگشت نموده و وارث زمین خواهند شد، بدیهی است برای کسی که تشنه عدالت و گرسنه عدالت پروری است و ...، اینگونه در نهایت غصه و غم از دنیا رفته است و ...، و در طول قرون امثال او از مومنین خالص بسیار آمده و از دنیا رفته اند، سپس هرگز وارث زمین شدن معنی نخواهد یافت مگر به واسطه معجزه عظیم الهی و زنده شدن آنها و وارث زمین شدن وگرنه برای کسی که در نهایت مظلومیت از جهان رفته است وارث زمین شدن بی معنی است و فقط و فقط این بشارت در قالب رجعت یعنی برگشتن مقدسین عالم به حیات مجدد و زنده شدن و نابودی اساس کفر و ظلم و ستم و سپس در

ص: 201

سایه برقراری حکومت عدل و انصاف و خداپرستی جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف یعنی وارث زمین شدن مقدسین معنی و مفهوم خواهد یافت.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم.

بشارت ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم

پس تو ای عاقل دانا و خردمند به این بشارت زیبا و قاطع و رسا از زبان حضرت عیسی و حضرت یحیی در خصوص مقام و منزلت رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و موضوع بعثت آن حضرت و منزلت حضرت رسول خدا نسبت به همه انبیاء و نیز پیوستن الیاس در آخر الزمان به صف یاران حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و ...، پس تو ای مخاطب ازجمند به مفاد عبارات اول به بعد باب 11 انجیل متی توجه نما: (... و چون یحیی در زندان اعمال مسیح (یعنی نیز بینا نمودن کوران و شفای لنگان و ابرصان و کران و، و. زنده شدن مردگان) را شنید، دو نفر از شاگردان را فرستاده، بدو گفت آیا آن نبی (یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) آینده (که قرار بود بیاید) تویی یا منتظر دیگری (یعنی غیر از تو)، باید باشیم) و تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که این گفتگوی یحیی با عیسی برای آموزش و اطلاع دیگران بوده است زیرا یحیی به معجزات عیسی واقف بود و می خواست به دیگر بفهماند که عیسی آن نبی موعود یعنی خاتم انبیاء الهی که وعده داده شده انبیاء عظام الهی است و برترین و معظم ترین پیامبران خداوند است نمی باشد و لذا با این گفتگو زمینه معرفی آن حضرت در این فراز فراهم می شود)، عیسی در جواب گفت بروید و یحیی را از آنچه

ص: 202

شنیده و دیده اید اطلاع دهید که (چگونه توسط عیسی مسیح)، کورها بینا می گردند و لنگان به رفتار می آیند و ابرصان و کر ها شنوا و مردگان زنده می شوند (ولی او آن نبی معظم نیست و لذا) فقیران (یعنی عاشقان و طالبان هدایت الهی از سوی من)، بشارت (ظهور آن نبی معظم موعود یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم را که بعد از من می آید) می شنوند و خوشا به حال کسی که در (بشارت من نسبت به آن حضرت) نلغزد ...، لیکن به دیدن چه چیز بیرون رفتید، آیا نبی (موعود) را بلی به شما می گویم (آن وجود اقدس و مطهر و) از نبی افضلی را (می خواستید ببینید یعنی همان کسی که خداوند علی اعلی مرا برای بشارت به بعثت آن حضرت مبعوث فرمود) زیرا (او یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم)، همانست (یعنی همان نبی موعود است) که درباره او (از سوی تمام پیامبران الهی) مکتوب است که ای پیامبر محبوب من و ای برترین و بالاترین و آخرین انبیای من) اینک من (یعنی ذات اقدس الهی)، رسول خدا (یعنی عیسی مسیح) را پیش روی تو (یعنی قبل از بعثت تو) می فرستم تا راه (نبوت و رسالت و ظهور) ترا بیش روی تو (یعنی قبل از بعثت تو) مهیا سازد (یعنی به همه مومنین و خداپرستان جهان خبر بعثت و ظهور ترا بعد از خودش اعلام نماید و سپس منزلت آن حضرت را بیان می فرماید)، هر آینه به شما می گویم که از اولاد زنان بزرگتری از یحیی تعمید دهنده برنخاست لیکن کوچکتر (در برابر مظهر) ملکوت الهی (یعنی ذات اقدس خاتم الانبیاء یعنی بزرگترین انبیاء الهی و آخرین این مقدسین یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم)، از وی یعنی (یحیی پیامبر) بزرگتر است (یعنی

ص: 203

مقام و منزلت او بالاتر است) و از ایام یحیی تعمید دهنده تا الآن (ظهور مظهر و) ملکوت آسمان (یعنی بعثت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم که در مقدرات الهی بوده است) مجبور میشود (یعنی نزدیک می شود ولی) و جباران آن را به زور می ربایند (یعنی به شریعت او تهاجم می نمایند و جهان را در تاریکی ظلم و جور و ستم و ... فرو می برند و ثمره و گوهر نبوت را که هدایت انسان ها به سوی سعادت است را می ربایند یعنی از هدایت وصی او اهل ایمان را محروم می کنند، یعنی جهان را خالی از هدایت الهی می نمایند یعنی همان فتنه ای که بعد از بعثت آن حضرت از وقایع آخرالزمان از آن خبر داده اند) زیرا جمیع انبیاء و تورات تا یحیی (در خصوص ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و معجزه بازگشت مقدسین و رجعت بزرگان از عالم اموات در ایام رجعت واقع خواهد شد زیرا همه انبیاء از آن) اخبار می نمودند و (لذا)، اگر خواهید (وجود اقدس آخرین نماینده الهی یعنی ظهور و قیام حضرت مهدی را برای برپایی عدالت ابدی در جهان بعد از مملو شدن آن از ظلم جور) قبول کنید (آگاه باشید (او) همانست (یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) که باید الیاس (به یاری او) بیاید، پس هر که گوش شنوا (برای شنیدن و داشتن این بشارت دارد) بشنود)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه شدی به شرح و تفسیر این بشارت زیبا که تعلق دارد به حضرت محمد و وصی مصلح او برای نجات جهان از سلطه ظلم و جور و برپایی حکومت عدل الهی ان شاء الله تا ابدالآباد یعنی وراثت زمین برای مقدسین خداوند.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم.

ص: 204

بشارت ظهور شریعت جهانی حضرت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم وعجل فرجهم

پس تو ای عاقل دانا و خردمند توجه نما به مفاد عبارات 16 باب 12 انجیل متی (.... تا تمام گردد کلامی که به زبان اشعیای نبی گفته شده بود، اینک بنده من (یعنی حضرت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم وعجل فرجهم) که او را (از میان خلایق برتری دادم و به بزرگترین و آخرین پیامبران خود او را) برگزیدم و حبیب من (که این دو لقب از القاب مخصوص حضرت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم وعجل فرجهم است) که خاطرم از وی خورسند (خرسند) است، روح خود را بر وی خواهم نهاد (یعنی او را به عنایات خاصه خود بهره مند خواهم نمود) تا انصاف را (یعنی پرستش خدای یگانه و شریعت پسندیده او یعنی اسلام را) بر امت ها (یعنی سراسر جهان)، اشتهار (یعنی جهانی) نماید، نزاع و فغان نخواهد کرد (یعنی با اخلاق حسنه خود که از خصایص مخصوص ذات اقدس اوست یعنی خلق عظیم خود دین خدا را پابرجا می نماید)، و کسی آواز او را در کوچه ها نخواهد شنید (یعنی آزار او به کسی نمی رسد)، نی خورد (خرد) شده را نخواهد شکست (یعنی از کثرت محبت و انسانیت و آزادگی به افراد ضعیف جامعه ظلم روا نخواهد نمود و باعث رنج بیشتر آنها نخواهد شد) و فتیله نیم سوخته را خاموش نخواهد کرد (یعنی ضعفاء قوم او در اثر تبلیغات شریعت او قربانی نخواهند شد و پایه ای برای پیشبرد اهداف او نیستند بلکه با توجه به احوال و اوضاع محرومان و نیازمندان انصاف را (یعنی دین پسندیده خداوند یعنی شریعت پاک اسلام را) به نصرت (یاری) خداوند) درآورد (یعنی در سایه حمایت و ترحم بر ضعفاء

ص: 205

و محرومان جامعه در راه شریعت تلاش فرموده و اسلام را با نصرت الهی جهانی می فرماید) و به نام او امت ها امید (وراثت زمین به عدل و عدالت را) خواهند داشت (یعنی تمامی امت ها به نام او یعنی به قیام و ظهور آخرین معصوم از نسل پیامبران الهی که هم نام اوست امید نجات از منجلاب جور و ستم و نجات به عدل و عدالت و خداپرستی در جهان و وراثت آن تا ابدالآباد را دارند.)) اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم

باز هم پسر نجار و...، تهاجم تحریف گر در راه تخریب شخصیت والای حضرت مریم و حضرت عیسی مسیح:

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که تخریب بشارت حضرت عیسی مسیح، در رابطه با تولد او از باکره مقدس، برای متعصبین و یهودیان لجوج دارای اهمیت فراوان است و باقی بشارت ها مانند (بر الاغ و کره الاغ می آید)، و یا اشعیاء گفت (به سمع خواهند شنید و نخواهند فهمید) و....، همگی قابل توجیه و تاویل و ....، است مانند همان بشارت فارقلیطا که در انجلیها که بشارت به ظهور حضرت محمّد صلی الله علیه و اله وسلم بوده و برای مسیحیان متعصب به منزله بلای خانمان سوز است، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که چگونه از (ب) بسم الله این کتاب، تحریف گر متعصب و عنود زهر خود را ریخته یعنی از نسب نامه شروع کرده و در تخریب شخصیت با عظمت قدیسه عالم وجود و سیده نساء العالم یعنی حضرت مریم مقدس، مادر پاک و مطهر و معصوم حضرت عیسی تلاش کرده و چگونه یاوه و دروغ و تهمت عظیمی را در رابطه با تراشیدن نامزد و شوهر

ص: 206

برای حضرت مریم یعنی شخصی به نام یوسف نجار در این کتب وارد نموده وچگونه موفق هم شده است تا این تهمت و دروغ عظیم را اینگونه در آستین مسیحیان گمراه وارد نماید و ...، تا در اثر این القاء کفرآمیز، شائبه و شک و تردید و انکار موضوع بشارت و معجزه عظیم حضرت عیسی را تخریب نماید پس چون بر این فراز آگاه شدی پس توجه نما به یاوه سرایی تحریف گر عنود در مفاد 55 باب 12 انجیل متی که می گوید: (آیا این پسر (یوسف) نجار نمی باشد و آیا مادرش مریم نامی نیست و (آیا) برادرانش یعقوب و یوسف و شمعون و یهودا و همه خواهرانش (به عنوان زن های ما) نزد ما نمی باشند پس این همه را از کجا بهم رسانید .... و به سبب بی ایمانی ایشان معجزه بسیار در آنجا ظاهر نساخت)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که اولاً به استناد مفاد سطر 15 باب اول همین کتاب، یعقوب و یوسف برادران عیسی مسیح نبودند بلکه پدر و پدربزرگ او یعنی یوسف نجار و پدر یوسف نجار یعنی یعقوب هستند و نیز به استناد این فراز تحریف گر مدعی است که عیسی مسیح دارای چهار برادر و حداقل چهار خواهر از یوسف نجار و العیاذ بالله مادرش است و باز به استناد مفاد عبارات باب دوم و اول همه این برادران و خواهران را بعد از مرگ هیرودیس یافته است و مطلب مهّم اینکه تحریف گر مدعی است که معجزات عظیم در وطن و خانه عیسی مسیح به واسطه بی ایمانی هم ولایتی هایش ظاهر نشد و حال آنکه کاملاً برعکس بوده است زیرا اولاً همانگونه که قبلاً اثبات نمودیم ایمان و ضعف ایمان ارتباطی به معجزه ندارد و تحریف گر در واقع به دنبال القاء این باورشیطانی است که وقوع این معجزات در اثر تلقین به مریض واقع می شود یعنی به مریض تلقین می شود که خوب

ص: 207

می شود و با خوب شدن روحیه و تقویت روحی، او ناگهان بهبود می باید، یعنی اگر کور ایمان نداشته بینا نمی شود و کسی به تحریف گر ابله و احمق نگفت پس چطور عیسی مسیح مرده را زنده می کرد قبل از اینکه ایمان و یا عدم ایمان او را بداند، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که شیطان مکار به هر وسیله تلاش در مبارزه با حقیقت آفتاب وجود پیامبر عظیم الشان یعنی حضرت عیسی مسیح دارد، و آن را به طرق مختلف به خلایق ابله القاء می نماید خواه از راه تخریب شخصیت مادر مقدس او و یا تهمت شوهر داشتن و نامزد داشتن او تا شائبه و شک بارداری نامشروع را به آن حضرت وارد نماید و یا فرازهای مختلف که (مادر با برادرانش آمد و او اعتنا نکرد و....) و یا این فراز که هم وطنان او گفتند (آیا این پسر (یوسف) نجار نیست و برادرانش یعقوب و یوسف و..... نمی باشند)، و دروغ عظیم تحریف گر که معجزه در محل زندگی و وطن خود به سبب بی ایمانی آنها صادر نکرد که تناقض با تمامی ابواب انجیل متی دارد و ما هنوز به سایر انجیلها آن را تسری نداده ایم زیرا عاقل را اشارتی کافی است که اگر آن فرازها به این یاوه ها تطبیق شود تناقضات خارج از حد احصاء خواهد بود مانند این فراز از عبارات 23 باب چهارم (.... و عیسی در تمام جلیل می گشت ... و اسم او در تمام سوریه شهرت یافت و جمیع مریضانی که به انواع امراض و...، (به معجزه خود و به اذن خداوند) شفا بخشید و گروه بسیاری از جلیل، دیکاپولس و اورشلیم و یهودیه و آن طرف اردن در عقب او روانه شدند)، و یا عبارت اول باب نهم (..... پس به کشتی سوار شد و به شهر خویش آمد ناگاه مفلوجی را .... و یا عبارت 18 آن ناگاه رئیسی آمد .... گفت دختر من مرده است ... دستآن دختر را گرفت که

ص: 208

در ساعت برخاست و این کار (یعنی زنده کردن مردگان) در تمام آن مرز و بوم شهرت یافت (یعنی زادگاه و محل ولادت و حوالی آن یعنی بیت لحم، اورشلیم و....، همه شهرها و دهات به شرح عبارت 35 ....) پس چون بر این فرازها آگاه شدی پس آگاه شو به نیات و افکار تحریف گران متعصب و عنودکه از کجا و چگونه زهر مهلک خود را به جان شریعت حضرت عیسی ریخته اند تا جایی که مردم ندانند که به چه کسی ایمان دارند، او پسر انسان است یا پسر خدا، او نبی است یا خدا، او مالک ملکوت و فرشتگان است یا بشارت داده شده و نبی از سوی خداوند و....، آری همانگونه که ندانند که او آبستن از باکره مقدس و عمانوئیل است یعنی (خدا با ما) است و یا پسر یوسف نجار و...، آری نسب نامه یوسف نجار را می نویسند و نام چهارزن فاحشه را به زعم خود در نسب نامه یوسف نجار قرار می دهندو مدعی می شوند که نسب نامه یوسف نجار متعلق به عیسی مسیح است آری تحریف گران متعصب و عنود اینگونه بر عقل و فهم و درک پیروان گمراه استهزاء می کنند

بشارت نزول عیسی علیه السلام در ایام رجعت و کیفر دادن ظالمان و ستمگران و اعلام صریح زنده شدن مقدسین در ایام رجعت:

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش به رمزگشایی عبارات 27 باب 16 انجیل متی در خصوص بشارت عیسی علیه السلام به شاگردان در رابطه با بازگشت و نزول مجدد به میان خلایق در جلال پدر خویش، یعنی در ایام ظهور آخرین ذخیره الهی از سلسله مقدسین خداوند و مظهر جلال خداوند که نام و کلمه و شریعت و دین پسندیده او را جلال داده و عالم گیر می نماید یعنی وجود با برکت و معظم مظهر جلال خداوندیعنی حضرت مهدی

ص: 209

عجل الله تعالی فرجه الشریف، تا در معیت آن حضرت هر ظالم را موافق اعمالش مجازات نماید و در ضمن به تعدادی از شاگردان خود نیز این بشارت را می دهد که در ایام رجعت زنده خواهند شد و تا نزول عیسی مسیح از آسمان به زمین و در کنار حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را نبینند که در ایام ظهور خود میآید ذایقه موت یعنی مرگی که به دنبال آن در دنیا زنده نشوندرا نخواهند دید یعنی این تعداد پس از مرگ خود زنده شده ودین خدارا در ایام رجعت و در کنار او و در پشت سر امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف یاری خواهند کردو پس از عمر طولانی و....، ذایقه موت را خواهند چشید یعنی با این مرگ که به دنبال آن در ایام رجعت زنده می شوند مرگی برای آنها محسوب نیست و بلکه مرگ آنها پس ازپیروزی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و برقراری حکومت عدل و انصاف او در سراسر جهان و تا انقضای آن که مدتی طولانی است، واقع می شود که در واقع در آن زمان ذایقه موت را می چشند و به سوی بهشت رهنمون خواهند شد تا در آن حیات ابدی یابند.

(.... زیرا شخص را چه سود دارد که تمام دنیا را ببرد و جان خود را ببازدیا اینکه آدمی چه چیز را فدای جان خود خواهد ساخت ، زیرا که پسر انسان خواهد آمد (یعنی در ایام رجعت)، در جلال پدر خویش (یعنی ایام ظهور مظهر جلال خداوند یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف)،به اتفاق ملائکه خود (یعنی ملائکه نصرت دهنده)، و در آنوقت هر (ظالم و ستمگری را که از جهان رفته و زنده شده اند را موافق (متناسب) با اعمالش جزا (کیفر) خواهد داد، هر آینه به شما می گویم که بعضی در اینجا حاضرند که تا

ص: 210

(آن ایام را نبینند یعنی) تا پسر انسان را یعنی حضرت عیسی مسیح را) نبینند که در ملکوت خود (یعنی در اراده خداوند به بازگشت در ایام رجعت و نزول از آسمان در خدمت به حضرت مهدی صاحب الزمان عجل الله تعالی) می آید، ذائقه موت (یعنی مرگی که آنها را وارد ابدیت می کند) نمی چشند) و تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که این فراز آخر چگونه رمزگشایی شده است زیرا اگر معنی ظاهر آن تعبیر شود، یعنی اینکه آن چند نفر که عیسی به آنها اشاره نموده است تا زمان بازگشت دوباره عیسی مسیح، زنده باشند که این امر هرگز امکان ندارد مگر به طریقی که ما آن را تفسیر نمودیم یعنی زنده هستند در زیر خاک به مرگی که آنها را به ابدیت پیوند نمی زند بلکه آنها در ایام رجعت مقدسین، زنده شده و به همراه حضرت عیسی مسیح و سایر معصومین، که خداوند رهبران تمامی ظالمان عالم را زنده نموده و کیفر خواهند داد و پس از برپایی نظام قسط و عدل الهی، دار فانی را به عنوان چشیدن ذائقه موت ترک نموده و به سعادت ابدی وارد می شوند.

بشارت بعثت رسول خدا و ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف:

اینست بشارت دهنده به حبیب من و .... :

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش به رمزگشایی نگارنده در بشارت مندرج در عبارت اول به بعد باب 17 انجیل متی که در آن، واقعه مکاشفه حضرت عیسی و ملاقات حضرت موسی و حضرت الیاس و بشارت خداوند به وجود حضرت محمد داده شده و به بشیر صادق یعنی حضرت عیسی علیه السلام بیان شده و امر به شنیدن کلام او در این بشارت یعنی

ص: 211

به ظهور حضرت محمّد صلی الله علیه و اله وسلم وعجل فرجهم ذکر شده است و خداوند متعال در این بشارت از ان حضرت با عنوان جبیب خود یاد نموده است: (.... و بعد از شش روز، عیسی، پطرس و یعقوب و برادرش یوحنا را برداشته، ایشان را در خلوت به کوهی بلند برد و در نظر ایشان هیئت او متبدل گشت و چهره اش چون خورشید درخشنده و چون نور سفید گردید که ناگاه موسی و الیاس بر ایشان ظاهر شده با او گفتگو می کردند، اما پطرس به عیسی متوجه شده گفت خداوندا (خداوندا در این فراز به معنی مولا و رئیس و صاحب اختیار است)، بودن ما در اینجا نیکو است، اگر بخواهی سه سایبان در اینجا بسازیم، یکی برای تو و یکی به جهت موسی ودیگری برای الیاس و هنوز سخن بر زبان او بود که ناگاه ابری درخشنده برایشان سایه افکند و اینکه آوازی (ازسوی خداوند حی قادر مطلق)، از ابر در رسید که اینست (یعنی عیسی مسیح) پسر حبیب من (که پسر در این فراز به معنی بشیر و بشارت دهنده آمده است یعنی بشیر حبیب من که مقصود از حبیب خداوند، وجود مبارک حضرت محمّد صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم است یعنی اینست عیسی مسیح که بشارت دهنده است به حبیب من حضرت محمّد صلی الله علیه و آله وسلم و عجل فرجهم) که از وی (یعنی آن حضرت) خوشنودم، او را بشنوید(یعنی از او اطاعت کنید)، و چون شاگردان این را شنیدند (از هراس کلمه و خطاب خداوند) به روی در افتاده (یعنی به سجده در افتاده) و بی نهایت ترسان شدند، عیسی نزدیک آمده ایشان را (به معجزه) لمس کرده (آرامش داده) و گفت برخیزید و ترسان مباشید و چشمان خود را گشوده و هیچ کس را جز عیسی تنها ندیدند و (بعد از این معجزه) چون ایشان از کوه

ص: 212

به زیر می آمدند، عیسی ایشان را قدغن فرمود که تا پسر انسان از مردگان برنخیزد (یعنی ایام رجعت)، زنهار این رویا را به کسی باز نگوئید، شاگردانش از او پرسدیدند پس چرا کاتبان می گویند که می باید الیاس اول آید (یعنی الیاس قبل از نبی معظم موعود آید)، او در جواب گفت البته الیاس می آید (ولی بعد از نبی معظم موعود و در زمان رجعت مقدسین عالم و در معیت آخرین معصوم خداوند و اقامه کننده عدالت در جهان یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و به کمک آن حضرت آمده) و تمام چیزها را اصلاح خواهد نمود))، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که بعد از این فراز تحریف گر به زعم خود الیاس را با عبارت الحاقی (آنگاه شاگردان دریافتند که درباره یحیی تعمید دهنده به ایشان سخن می گفت)، مزین نموده است که این فراز جعلی است زیرا متن کاملاً گویاست که حضور الیاس در مکاشفه قطعی بوده و هیچکس از جمله پطرس و یعقوب و یوحنا و عیسی، شکی در وجود الیاس نداشتندو از او تعریف واز او گفتگو کردند و سؤال آنها نیز از عیسی در خصوص الیاس بوده و به همین دلیل متن مرقس در بیان همین بشارات از این عبارت الحاقی عاری است، یعنی اینکه تأویل خطای کاتب را به همراه ندارد یعنی در عبارات 10 به بعد باب نهم انجیل مرقس و نیز این تاویل و برداشت شخصی کاتب انجیل متی در انجیل لوقا نیز وجود ندارد یعنی عبارات 28 به بعد باب نهم انجیل لوقا که از این متن الحاقی انجیل متی در این بشارات عاری است و محرز است که کاتب انجیل متی برداشت شخصی خود را در فهم متن داخل نموده که این تاویل ازجهل او بوده زیرا تاویل او دقیقاً بر ضد مفاد متن و بر خلاف آن در تبین شخصیت الیاس بوده

ص: 213

است، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس توجه نما به اینکه نگارنده در این فراز به لحاظ اهمیت این بشارت استناد به دو فراز از دیگر انجیل ها نموده است و نیز این نکته مهّم که خطاب اینست پسر حبیب من که هیچ مصداقی جز آنچه نگارنده به حول و فضل الهی و عنایات امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، بر آن رمزگشایی کرده است نمی تواند داشته باشد اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم.

بشارت به ظهور حضرت عیسی و حضرت محمّد صلی الله علیه و سلم و عجل فرجهم:

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که یکی دیگر از بشارت های واضح انبیاء عظام به ظهور حضرت عیسی و حضرت محمّد صلی الله علیه و سلم و عجل فرجهم، بشارت به (آمدن دو مرکب سوار است)، که اولی سوار بر الاغ وارد اورشلیم می شود که کنایه از حضرت عیسی علیه السلام است و آن نبی معظم دیگر ظهور پیامبر اسلام تحت عنوان شتر سوار صحرای عربه است، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس آگاه باش که عربه محل سکونت اعراب بنی اسماعیل بن ابراهیم علیهم السلام بوده که از نسل پسر ارشد حضرت اسماعیل یعنی نبایوت می باشند که جزء سرزمین عربستان است پس این دو بشارت به صورت جدا و منفرد نیز در جای جای این کتب پراکنده است همانگونه که صورت مشترک آنها در بشارت سینا وسعیر و فاران و ....، حضرت موسی علیه السلام مذکور گردید، یعنی متی عبارت 5 باب 21 و مرقس در باب 11 عبارت 11 و لوقا باب 19 عبارت 28 و یوحنا باب 12 آیه دوازده که ماحصل همگی آنها آنست که عیسی مسیح شاگردان را فرستاده تا کره الاغی را قبل از ورود به اورشلیم آورده و او بر آن سوار شده تا عبارت و

ص: 214

بشارت نبی کامل گردد که (که دختر صهیون را گوئید که اینک پادشاه نزد تو می آید، با فروتنی و سوار بر کره الاغ می آید ...)، لازم به تذکر است که تناقضات متون متی، مرقس، لوقا و یوحنا در بیان این بشارت انبیاء بنی اسرائیل هم دلیلی بر وقوع تحریف است و هم دلیل بر صحت اصل بشارت زیرا متن متی موافق با متن زکریای نبی در باب نهم عبارت 19 است که می گوید (ای دختر صیهون بسیار وجد نما و ای دختر اورشلیم آواز شادمانی سربده، اینک پادشاه نزد تو می آید، او عادل و صاحب نجات و حلیم می باشد و بر الاغ و بر کره بچه الاغ سوار است ...)، و امّا لفظ (الاغ) در متن زکریا و متی به دلیل تضاد با سایر متون الحاقی است و به لحاظ ماهیتی نیز مردود است زیرا یک نفر در یک لحظه نمی تواند بر دو مرکب سوار شود و این ظن بسیار قوی است که متن زکریا جهت تخریب این بشارت تحریف الحاقی گردیده و متن متی بواسطه تبعیت از آن تخریب شده است و لذا این متون یعنی متن زکریا و متن متی ضمن تاکید بر تحریف زیادتی و الحاق، در سایر فرازها دلالت بر بشارت به بعثت حضرت مسیح دارد، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که بیان تناقضات این متون هیچ خللی در اصل بشارات وارد نمی نماید همانگونه که نمی تواند حقی را در صحت سایر فرازها اثبات نماید زیرا فرض ما در اثبات تناقضات، مردود و مشکوک بودن کل متون، بواسطه تحریف است همانگونه که اثبات نمودیم ولذا استناد ما بواسطه شاخصه معجزه پیامبر آخرالزمان و موعود تمامی انبیا یعنی قران حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم در تصدیق آن است زیرا صرف نظر از موضوع قداست و معنویت الهی آن، این کتاب به عنوان یک اثر تاریخی مربوط به حدود هزار و

ص: 215

پانصد سال قبل قابل استناد است و مستندات آن نیز توسط یهودیان و مسیحیان همان عصر و زمان مردود نبوده است و شواهد تاریخی فراوان نیز گواه این مدعا است پس بشارات مربوط به رسول خدا و حضرت عیسی در کتب الهی مستقیم و با واسطه به حدود سه هزار سال قبل می رسد و متون عهد عتیق و عهد جدید نیز صرف نظر از بحث تناقضات آن به عنوان یک اثر تاریخی گواه بر انتظار مؤمنین یهودی و مسیحی برای بعثت و ظهور حضرت محمد، وفق بشارات انبیاء عظام و رسولان پروردگار علیهم السلام و عجل فرجهم بوده است پس چون بر این فرازها آگاه شدی پس آگاه شو بر بشاراتی که مانند بشارت بعضی از فرازهای عهد عتیق و جدید مربوط به بعثت هر دو پیامبر خدا یعنی حضرت عیسی و حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم است ونیز به بشاراتی که اختصاص دارد به هر یک از آن دو پیامبر عظیم الشان و دیگری در آن سهیم نیست از جمله تولد حضرت عیسی مسیح از باکره مقدس یعنی حضرت مریم و یا همین بشارت که سواران و صاحبان مرکب (کره الاغ و شتر)، که در واقع بشارت به سرزمین های محل بعثت آن بزرگواران است یعنی بیت اللحم و صحرای عربستان و....، ذکر می گردد پس تو ای عاقل دانا و خردمند اول آگاه باش بر بشارت اشعیای نبی که مولای مظلوم ما حضرت رضا علیه السلام به آن اشاره فرموده و با این مضمون به آن تصریح فرموده اند (شترسوار و الاغ سواری می آیند که الاغ سوار حضرت مسیح و شترسوار حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم هستند)، عبارت اشعیای نبی در باب 21 چنین است: (درباره بیابان بحر: چنانکه گردباد در جنوب می آید، این نیز از بیابان از زمین هولناک می آید....،

ص: 216

و چون فوج سواران جفت جفت و فوج الاغان و فوج شتران را ببیند، آنگاه با دقت تمام توجه نماید .....، اینک فوج مردان و سواران جفت جفت می آیند و او پاسخ داده گفت بابل افتاده افتاده است و تمامی تمثالهای تراشیده و خدایانش را بر زمین شکسته اند)، این ترجمه تحت الفظ است از زبان اصلی عبری که بایستی اینگونه ترجمه شود و تو ای عاقل داناو خردمند توجه نما به آن ترجمه فوق که تحریف گر ابله از روی گمراهی و از طریق ترجمه نامفهوم و گنگ در پی تخریب بشارت ظهور حضرت عیسی و حضرت محمد در تورات است (.... وحی درباره بیابان بحر، چنانکه گردباد از صحرا می آید، این نیز از صحرا از زمین هولناک می آید، ..... یک جفت مرکب سوار، سوار بر الاغ، سوار بر شتر، آنکه ببیند آنگاه گوش کند و توجه کند به دقت توجه کند (یعنی که این فراز شایسته توجه و دقت و....، است زیرا بشارت به ظهور انبیای الهی است)، .... و اینک یک جفت سوار می آیند و او پاسخ داده گفت، بابل سقوط کرد و....)، و امّا وفق مفاد هر چهار انجیل که یکی از این دو سوار، به نص صریح و واضح و علیرغم تناقضات متون، همگی اذعان و اقرار دارند به اینکه یکی از این دو سوار یعنی آن پیامبر که بر الاغ سوار شده است عیسی مسیح بوده که به اورشلیم وارد شده است و امّا آن دیگری یعنی آن نبی موعود دیگر، که شترسوار بوده است، مقصود وجود اقدس حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم است و تو ای عاقل دانا و خردمند باز هم به بشارت دیگر در خصوص بعثت و ظهور حضرت عیسی مسیح و حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم در عبارات باب چهلم اشعیاء نبی عبارت سه به بعدتوجه نمائید: (صدای ندا کننده در بیابان، راه خداوند

ص: 217

را (برای ظهور حضرت عیسی مسیح) راست (هموار) سازید، (ونیز) شاهراهی (را یعنی بزرگراهی را که عظیم تر از راه پیامبر قبل یعنی راه حضرت عیسی مسیح است)، برای خداوند ما (یعنی سرور و سالار همه انبیائ الهی که ظهور او ) در صحرا (است) راست نمائید (یعنی هموار نمائید) که منظور از صحرا مترادف آن صحرای عربه است و عربه را توضیح دادیم که قسمتی از شبه جزیره عربستان است و ساکنان آن از اولاد حضرت اسماعیل از فرزند بزرگ او نبایوت هستند و سرزمین آنها را عربه گویند که مترادف آن صحراست یعنی راه را برای بعثت دو تن از انبیای بزرگ الهی راست و هموار نمائید اوّل، راه را برای ظهور حضرت مسیح علیه السلام و دوم شاه راه را برای ظهور برترین و والاترین انبیای الهی یعنی بزرگترین انبیا الهی یعنی حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم پس تو ای عاقل دانا و خردمند در فرازهای قبل اثبات نمودیم که بنی اسرائیل در انتظار دو پیامبر و دو موعود بودند و این مسئله تا حدی آشکار بود که با ظهور عیسی اعلام می کردند که آیا (این مرد واقعاً همان نبی است)، دیگران گفتند (نه) او مسیح است و....، یعنی به شرح نمونه این فرازها که در یوحنا باب 7 آیه 40 و مانند آن آمده است و ....، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس آگاه شو به اینکه بشارت خداوند به راکب مرکب الاغ و راکب مرکب شترو صاحب راه و صاحب شاهراه، اعلام نشانه های دیگر از این دو نبی موعود از سوی خداوند هستی و به زبان انبیاء عظام او بوده است و لذا آمدن آن دو سرور تا حدی برای بنی اسرائیل آشکار بود که موجب شد تا آنها اختلاف نموده و بگویند که عیسی مسیح کدام ازآن دو رسول پروردگاراست، و نیز آگاه شدی که به تصریح هر چهار

ص: 218

انجیل و و تصریح خود حضرت عیسی علیه السلام مقصود از آن الاغ سوار حضرت مسیح است و نیز به شرح انجیل یوحنا باب اول عبارت 23، آن ندا کننده در بیابان حضرت یحیی است که به زبان انبیاء قبل مذکور شد که راه خداوند را راست (هموار) کنید (یعنی نبوت عیسی مسیح را) و نیز شاهراه خداوند را راست کنید (یعنی نبوت حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم)، را پس همانگونه که مذکور شد عبارت راکب مرکب الاغ و راکب مرکب شتر درواقع نشانه ظهور دو پیامبر عظیم الشان یعنی حضرت عیسی مسیح و حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم بوده ودیگری با عنوان صاحب (راه خداوند) و صاحب (شاهراه خداوند) که باز مقصود از آنها اشاره به نبوت و بعثت و ظهور همین دو پیامبر عظیم الشان الهی برای هدایت جهان و جهانیان و نجات آنان و هدایت آنها به سوی بهشت جاویدان الهی و نجات از دوزخ جاویدان الهی می باشد پس تو ای عاقل دانا و خردمند اول به خلاصه بشارت نبوت ظهور حضرت عیسی علیه السلام در این اشارات و سپس به خلاصه بشارات نبوت و ظهور حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم در این رابطه که در سایر فرازهای عهدین مذکور گردیده است توجه نما و تاکید رسول خداحضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم یعنی آن شفیع ما در روز جزا و آن نجات دهنده ما از آتش دوزخ و آن برطرف کننده غم ها و غصه های ما و آن ناجی و نجات دهنده ما از غضب الهی که فرمود که من آن نبی موعود هستم پس چون بر این فراز آگاه شدی پس توجه نما به خلاصه متن زکریای نبی در باب نهم و عبارت نهم: (ای دختر صیهون بسیار وجد نما و ای دختر اورشلیم آواز شادمانی بده، اینک پادشاه تو

ص: 219

نزد تو می آید، او عادل و صاحب نجات و حلیم می باشد و بر الاغ و کره بچه الاغ سوار است ....)، و در متن متی باب 21 عبارت اول به بعد: (و چون نزدیک اورشلیم رسید ....، شاگردان خود را فرستاده بدیشان گفت در این قریه که پیش روی شما است بروید و در حال الاغی را با کره اش بسته خواهید یافت آنها را باز کرده نزد من بیاورید و هرگاه کسی به شما سخنی گوید بگوئید خداوند به اینها احتیاج دارد که (از معجزه الهی) فی الفور آنها را خواهد فرستاد و همه این ها واقع شد تا سخن نبی که گفته بود تمام شود که دختر صیهون را گوئید که اینک پادشاه تو می آید با فروتنی و سواره بر حمار و کره الاغ ...)، و ما تذکر دادیم که چگونه تحریف گران پولسی در ترجمه ها در خطاب خود و اشخاصی که طالب شفا از عیسی مسیح بوده اند عمداً لفظ (سرور) و (ارباب) و....، را خداوند ترجمه کرده اند تا موضوع خدا بودن عیسی مسیح را به پیروان گمراه القاء نمایند و این خود از اعظم خیانت های این تبهکاران در ترجمه متون بوده است همانگونه که در بسیاری از مواضع با ترجمه های معاندانه خواسته اند تا بشارات به انبیای عظام الهی را تخریب و معیوب نمایند پس چون بر این فرازها آگاه شدی پس آگاه باش که تخریب اضافه نمودن لفظ حمار در این دو فراز در واقع در همین راستا بوده است پس از این موضع، توجه مخاطبان، به مفاد عبارات اول به بعد باب 11 انجیل مرقس جلب می شود که در آن مذکور شده است: (و چون نزدیک به اورشلیم ....، بر کوه زیتون رسیدند دو نفر از شاگردان خود را فرستاده بدیشان گفت بدین قریه که پیش روی شماست بروید و چون وارد آن شدید در ساعت کره الاغی را خواهید یافت که تا بحال کسی بر آن سوار نشده است (یعنی این

ص: 220

مرکب را خداوند برای اعلام بشارت خاص من مهیا فرموده است یعنی جزء معجزات الهی برای اثبات نبوت من است)، آن را باز کرده بیاورید و هرگاه کسی به شما گوید چرا چنین می کنید گوئید خداوند (یعنی سرور ما و ارباب ما) ، بدین احتیاج دارد (او از معجزه الهی) بی تامل آن را به اینجا خواهد فرستاد ....)، و نیزانجیل لوقا در باب 19 عبارات 28 که مذکورگردیده است (.... متوجه اورشلیم گردید.....، دو نفر از شاگردان خود را فرستاده گفت به آن قریه که پیش روی شماست بروید و چون داخل شوید کره الاغی را بسته خواهید یافت که هیچکس برآن هرگز سوار نشده آن را باز کرده بیاوریدو اگر کسی گوید چرا این را باز می کنید به وی گوئید خداوند (یعنی ارباب و سرور ما)، او را لازم دارد .... و می گفتند مبارک باد آن پادشاهی که (به اورشلیم) می آید بنام خداوند، سلامتی درآسمان و جلال در اعلی علیین باد)، و نیز عبارت دوازدهم از باب دوازدهم انجیل یوحنا: (.... فردای آن روز .... شنیدند که عیسی به اورشلیم می آید ...، ندا می کردند هوشیعانا مبارک باد پادشاه اسرائیل که به اسم خداوند می آید و عیسی کره الاغی یافته بر آن سوار شد چنانکه مکتوب است (در راستای بشارت به ظهور و نبوت و آن حضرت) که ای دختر صیهون مترس اینک پادشاه تو سوار بر کره الاغی می آید ... چون عیسی جلال یافت آنگاه به خاطر آوردند که این چیزها (یعنی این بشارات در خصوص ظهور او و نبوت او) مکتوب است)، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه شو بر بشارات مربوط به حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم در این فرازهایی که به عنوان نمونه یاد می شود که از ایشان به عنوان راکب مرکب شتر در صحرا یعنی صحرای عربه و از عربستان و

ص: 221

...، و نیز صاحب شاهراه خداوند که آن شاهراه به نام مخصوص (شاهراه قدوسیت) مذکور شده است، این بشارت زیبا در باب (40) اشعیای نبی آیه سوم اینگونه مذکور گردیده است: (صدای ندا کننده در بیابان (یعنی حضرت یحیی علیه السلام)، راه خداوند (یعنی مقدمات نبوت و بعثت حضرت عیسی بن مریم علیه السلام را) را مهیا سازید و (نیز) طریقی (شاهراهی) برای خدای ما (یعنی بعثت حضرت محمد صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم که)، در صحرا (است را) راست (یعنی مهیّا) نمائید (یعنی منتظر ظهور و نبوت این دو پیامبر عظیم الشان خداوند باشید)، که ترجمه صحیح و روان آن دراین بشارت اینست یعنی بشارت صدای ندا کننده در بیابان (یعنی بشارت حضرت یحیی علیه السلام که): «راه خداوند را راست سازید» و «شاهراهی برای خداوند ما در صحرا» که مترادف آن عربه است آماده سازید، که همین بشارت به ظهور منجی عالم بشریت یعنی (صاحب شاهراه قدوسیّت)، یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم در عبارات 4 باب 68 مزمور داود نبی مذکور شده است: (برای خدا سرود بخوانید و به نام او ترنم نمائید و (شاه) راهی درست کنید برای او که در صحراها سوار است، نام او (رسول) یهوه است به حضورش به وجد آئید، (مشهور به) پدر یتیمان و داور بیوه زنان (است و)، (به منزله) خداست در مسکن قدس (شریعت جاودانی) خود، (رسول) خدا بی کسان (سرگشته از هدایت) را ساکن خانه (هدایت و رستگاری) می گرداند و اسیران (شیطان و القائات او و سپاه او) را به رستگاری (جاوید و بهشت ابدی) بیرون می آورد لیکن (درنهایت) فتنه انگیزان (یعنی تمامی دشمنان خداوند در طول تاریخ در ایام رجعت انگیخته شده وتعذیب

ص: 222

و سپس) در زمین تفتیده (یعنی دوزخ جاوید) ساکن (یعنی مستقر دائمی و ابدی)خواهند شد)، که ترجمه روان و ساده آن اینست (برای خدا سرود بخوانید و به نام او ترنم نمائید و شاه راهی درست کنید (آماده نمائید)، برای آن سواری (یعنی آن رسول عظیم خداوند) که در صحراها است (یعنی از وادی خشک و سوزان عربستان مبعوث می شود نام او (رسول) خداوند است به حضورش به وجد آئید) و تو ای عاقل دانا و خردمند اگاه باش که شرح و تفسیر آن است که ما ارائه دادیم وگرنه (برای او که در صحرا ها سوار است و نام او یهوه است) هیچ معنی سازگار نیست مگر آنچه ما آوردیم زیرا اگر به ظاهر آن معنی نمائیم یعنی یهوه کسی است که در صحراها سوار برشتر است که کاملاً نابجا است، بلکه سخن از سواری است که بر شتر و از صحراهای عربستان (عربه) مبعوث می شود و ....، البته ما در شرح بشارت حضرت عیسی به ظهور و نبوت حضرت محمد به نام فارقلیطا، با روش شیطانی مترجمین خائن آشنایی بیشتر خواهیم یافت که چگونه یک کلمه و لفظ واحد را در چندفراز به معانی مختلف می آورند تا مخاطب را گمراه نمایند و آنها را درک از معنی یعنی فارقلیطا اصلی کلمه که از اسامی خاص حضرت محمد صلی الله علیه و اله وسلم است، باز دارند و در این فراز نیز (عربه) به صحرا و (شاهراه) به طریق، معنی شده است ولی با توجه به فرازهایی دیگر معانی این بشارت زیبا و مهّم، معنی بیشتری می یابد از جمله این بشارت ها علاوه بر آنچه ما تاکنون آورده ایم بشارت حضرت اشعیای نبی است در باب 35 آیه 6 به بعد: (آنگاه لنگان (طریق هدایت و رستگاری، یعنی کسانی که اهل ایمان بوده ولی به شریعت پاک و بی تحریف دسترسی نداشتند و در راه هدایت و نیل به

ص: 223

طریق رستگاری جاوید در نهایت سختی و مشقت و به مانند لنگان حرکت می کردند)، مثل غزال جست و خیز خواهند نمود (یعنی از شدت شعف و دستیابی به شریعت پاک و بی زوال و بی تحریف و شریعت پسندیده خداوند که در واقع گمشده طالبان سعادت ابدی است به وجد در خواهند آمد) و زبان گنگ (که قادر به تکلم در دفاع از حریم خداوند و تقدیس نام قدوس خداوند بر اساس آن کتب تحریف شده و ضایع شده نبود، در این زمان یعنی با بعثت نبی معظم موعود یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم به پشتیبانی شریعت پسندیده خداوند) خواهد سرائید، زیرا که آبهای (هدایت و روشنگری و چشمه های سعادت و رستگاری) در بیابان (ضلالت و گمراهی به مانند) و نهرها در صحرا خواهد جوشید (یعنی به تلاطم در خواهد آمد)، و سراب (گمراهی انسانها) به برکه (هدایت و سعادت ابدی) و مکانهای خشک (از هدایت خداوند) به چشمه های آب (هدایت ورستگاری خداوند) مبدل خواهد گردید و در مسکنی که شغالها (یعنی رهبران گمراهی ها) می خوابند، علف و بوریا و نی (به جهت زندگی براساس هدایت خداوند) خواهد بود (یعنی محل زندگی معنوی وفق احکام و فرایض خداوند خواهد گردید)، و در آنجا شاهراه و طریقی خواهد بود و به طریق مقدس نامیده خواهد شد (یعنی شریعت پسندیده خدا که بی زوال و بی تحریف و بی تغیر است یعنی شریعت پاک و جاودانی اسلام که شریعت پاک نبی اعظم آخرالزمان یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم است) و نجس ها (یعنی افراد نجس و کافر و شیطان صفت در دین و شریعت او به جهت تغیر و تبدیل راه ندارند یعنی شریعت بواسطه خداوند علی اعلی حفظ خواهد

ص: 224

گردید)، از آن عبور نخواهند کرد (یعنی به تغیر و تبدیل و تخریب آن قادر نخواهند بود) بلکه آن به جهت ایشان (یعنی اهل ایمان محفوظ) خواهد بود و هر که در آن (از اهل ایمان)، مالک شود اگر چه هم جاهل(به احکام شریعت باشد این دین به گونه ای توسط خداوند طراحی شده و احکام و فرایض آن به گونه ای است که)، باشد گمراه نخواهد گردید (یعنی بطور مثال اگر جاهل به آداب نماز باشد در نماز جماعت شرکت می کند و بواسطه امام جماعت نماز او در ظاهر آداب آن به صحت قرین می شود)، شیری (کنایه از شیطان گمراه کننده ای) در آن (به جهت نابودی احکام و فرایض قران) نخواهد بودو حیوان درنده (یعنی ابلیس لعین با هیچ شیطانی بر تحریف و تغیر این دین) بر نخواهد آمد و در آنجا (یعنی تغیر بر قران و احکام و فرایض آن) یافت نخواهد شد بلکه (در نهایت و در ایام رجعت مقدسین به عالم یعنی بازگشت بزرگان دین و شریعت از ابتدای بعثت انبیای عظام تا زمان ظهور آخرین معصوم از سلسله انبیا بعنوان) ناجیان بر آن سالک خواهند گشت و فدیه شدگان خداوند (یعنی خالصین از اهل ایمان یعنی مقدسین خداوند یعنی پیامبران و اوصیاء و پیروان خالص آنها به جهان در ایام رجعت) بازگشت نموده با ترنم به هدایت (اهل) صیهون (که تا آن زمان ایمان نیاورده اند) خواهند آمد و خوشی جاودانی (یعنی سعادت ابدی با اعتلای ابدی کلمه خداوند و پرستش او و استقرار شریعت پاک و بی زوال یعنی دین پسندیده خدا یعنی اسلام یعنی احکام و فرایض ابدی قران حضرت محمد صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم) بر سر ایشان (یعنی اهل ایمان) خواهد بود و شادمانی و خوشی (ابدی) را خواهند یافت و غم و ناله (دوزخی بودن و بی دین از دنیا رفتن و گمراه

ص: 225

شدن) فرار خواهدکرد.)، و عبارت روان و ترجمه ساده متن چنین خواهد بود: (آدم های لنگ مثل آهو جست و خیز می کنند و آنهایی که لال هستند با شادی فریاد می زنند (که شرح این فرازها را ذکر نمودیم ....)، ....، در آنجا شاهراهی خواهد بود که (شاهراه قدوسیت)، نامیده می شود). که این شاهراه قدوسیت همان شاهراه شریعت پاک و بی زوال خداوند یعنی احکام و فرایض معجزه ابدی پیامبر آخرالزمان یعنی نبی معظم موعود یعنی شریعت حضرت محمد صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم و نیز آنچه حضرت داود در زبور 84از آیه چهارم به بعد می آورد: (..... خوشا به حال آنانی که در خانه نو (یعنی به دین آخرین پیامبر تو یعنی به اخرین شریعت پاک و بی زوال تو ایمان دارند)، که ترا دائماً (به آنگونه که به آنها امر می فرمائی یعنی به نماز پنج گانه و روزه ماه رمضان وحج و قرائت قران و...) تسبیح می خوانندسلاه (مبارک باد)، خوشا به حال مردمانی که قوت ایشان در (ایمان به) تو (ای پروردگار بزرگ و ای قادر متعال) است و طریق های تو (یعنی احکام بی تغیر و بی تحریف شریعت پسندیده تو یعنی احکام اسلام)، در دل های ایشان (اهل ایمان) است، چون از وادی بکاء (مکه) عبور می کنند آن را (از اشک شوق خود برای تو)، چشمه می سازندو باران (رحمت تو) آن (یعنی آن اهل ایمان) را به برکات (آمرزش خود) می پوشاند)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که نام دیگر مکه (بکه) است چنانچه خداوند در آیه 96 سوره مبارک آل عمران به آن اشاره می فرماید (.....ببکه مبارکه و هدی للعالمین....) یعنی خانه خدا که خانه گریه و عبادت اهل ایمان است و از سراسر جهان به

ص: 226

سوی آن نماز می گزارند و دریای رحمت الهی را در سراسر جهان با توجه به آن محل یعنی (بکه یا مکه) به خروش در آورده و به برکات آمرزش خداوند خود را می پوشانند.

بشارت اراده خداوند در ظهور شریعت پاک و مطهر اسلام و ظهور حضرت محمّد صلی الله علیه و آله وسلم وعجل فرجهم و قدرت قاهره آن

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش بر بشارت جامع و رسا و متین و با صلابت حضرت عیسی مسیح به یهودیان در خصوص اراده ترک خداوند به این قوم بواسطه سرکشی و طغیان و اعطای شریعت به غیر آنان همانگونه که در بشارات قبل نیز موارد خارج از حد احصاء آن ذکر شد، این بشارت زیبا در واقع ناقض تمام مواضع تحریفات وارد شده در کتاب عهد عتیق و در رابطه با ادعای احمقانه تحریف گران که مدعی بودند که دین آنها تا ابدالآباد باقی است در حالی که وسیله عزت یعنی کتاب بدون تحریف و احکام و فرایض و معجزه باقی و بدون خلل در دسترس خود ندارند و نگارنده آنها و ادعای آنها را تشبیه نمود به دلقکی که لخت مادرزاد در حالی که کرواتی به گردن خود بسته است در یک استادیوم یک میلیون نفری و نیز از طریق رسانه های عمومی در حال سخن رانی در مورد اهمیّت و لزوم پوشش در شخصیت انسانها و با شور و حرارت سخن رانی می نماید و البته اینگونه مدعیان این کتب خود را استهزاء نموده و با عناد و تعصب و کینه توزی و پشت نمودن به عقل و منطق که پیامبر درونی انسانها به سوی رستگاری است، خود را در سراشیبی دوزخ قرار می دهند و خود را در آتشی ابدی وارد می نمایند که خداوند قهار و صاحب انتقام آن را برای دشمنان خود اماده و فراهم نموده است، در این فراز حضرت عیسی به روسای

ص: 227

کاهنان یهود و مشایخ و بزرگان این قوم خطاب کرده و در قالب یک تمثیل اراده خداوند را در ترک آن قوم و تجلی جلالت خود از قوم دیگر را بیان می فرماید این بشارت زیبا در عبارات 33 به بعد باب 21 انجیل متی مذکور گردیده است: (و مثلی بشنوید (یعنی ای روسای کاهنان و ای مشایخ و بزرگان دین یهود)،صاحب خانه ای بود که تاکستانی غرس نموده و خطیره (یعنی دیوار بلند و باشکوه) گردش کشید و چرخشتی در آن کند (یعنی کارخانه ای برای تبدیل انگور به آب انگور و کنایه از طرح و برنامه در آن تاکستان) و برجی بنا نمود (یعنی یک ساختار شکلی و ماهیتی برنامه ریزی شده آماده و تهیه نمود و در این فراز صاحب خانه خداوند جلیل القدر است و آن تاکستان ملکوت خدا یعنی شریعت و دین و احکام و فرایض اوست،)، پس آن را به دهقانان سپرده عازم سفرشد،) (کنایه از اینکه این که این قوم را از مصر خارج فرمود و با زحمات موسی و هارون و....، شریعت خداوند را با برنامه ریزی و کامل شده به آنها داد تا محصول شریعت را گرفته آن را درکمال امانت و صداقت بارور نمایند (و چون موسم میوه یعنی ارائه عمل صالح و اعمال نیکو (نزدیک شد)، غلامان (یعنی پیامبران خود را نزد دهقانان فرستاد تا میوه های او را (در تحت هدایت آنها) بردارند (یعنی به حضور خداوند تقدیم نمایند)، امِا دهقانان (یعنی بنی اسرائیل خیانت کرده) غلامان او را گرفته بعضی را زده و بعضی را کشتند و بعضی را سنگسار نمودند (یعنی این امت سرکش و طاغی با فرستاده های خداوند و با انبیای او چنین عمل نمودند)، پس باز (صاحب خانه یعنی خداوند برای هدایت آنان)، غلامان دیگر (یعنی پیامبران و انبیای دیگر)،بیشتر از اولین (یعنی گروه قبل) فرستاده و (این قوم طاغی و سرکش)، بدیشان نیز

ص: 228

به همانطور سلوک نمودند (یعنی انبیاء خداوند را کشته و مطرود و یا سنگسار نمودند ....)،بالاخره پسر خود را نزد ایشان فرستاد (پسر در این فراز یعنی پیامبر عظیم الشان خود را و فرستاد یعنی حضرت عیسی در این فراز به خود اشاره می نماید و به مقام و منزلت خود در نزد خداوند و نسبت به سایر انبیاء عظام که مقام بالاتری دارد) و گفت پسر مرا حرمت خواند داشت (چون حضرت عیسی برای کامل نمودن شریعت حضرت موسی و از بین بنی اسرائیل مبعوث شده بود)، امّا دهقانان (یعنی با خود گفتند این وارث است (یعنی با نابودی او کل شریعت تحریف شده را مالک می شویم) بیائید او را بکشیم و میراثش را ببریم، آنگاه او را گرفته بیرون تاکستان افکنده کشتند (یعنی به آن حضرت ایمان نیاورده و در مقام ستیزه گری در آمدند)، پس چون مالک تاکستان آید (یعنی خداوندعظیم الشان اگر بخواهد به کار این دهقانان یعنی قوم بنی اسرائیل حسابرسی نماید که پیامبران او را کشتند و به برگزیده آنان یعنی عیسی مسیح ایمان نیاورده و با او ستیزه گری کردند یعنی اینگونه نام ملکوت او را کشتند)، به آن دهقانان (یعنی امت سرکش بنی اسرائیل) چه خواهد کرد، (یهودیان) پاسخ دادند البته آن بدکاران را به سختی هلاک خواهد کرد و باغ را به باغبانان دیگر خواهد سپرد که میوه هایش را در موسم بدو دهند (یعنی به احکام و فرایض او عمل نموده و محصول شریعت او را که ایمان و عمل صالح است به او بدهند)، عیسی بدیشان گفت مگردر کتب (انبیاء گذشته) هرگز نخوانده اید (این حکم خداوند را که در برابر سرکشی و طغیان قوم بنی اسرائیل اخبار فرموده است)، اینکه سنگی را که معمارانش رد نمودند (یعنی سنگ گرانبهای شریعت را که بزرگان یهود رد نمودند)،همان

ص: 229

سر زاویه شده است) یعنی اساس مکتب دیگر و شریعت دیگری گردیده است)، این از جانب خداوند آمد و در نظر ما عجیب است (یعنی این اراده خداوند تبارک و تعالی است و در نظر قوم بنی اسرائیل که پیرو تحریفات شیطانی شده اند عجیب است و سپس عیسی می فرماید)، از این جهت شما را (یعنی ای رؤسای کهنه و مشایخ و بزرگان قوم یهود) می گویم که ملکوت خدا (یعنی شریعت خداوند یعنی احکام و فرایض و کتب بی تحریف) از شما گرفته شده به امتی که میوه اش را بیاورند (یعنی امت اسلام و پیروان حضرت محمّد صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم)، عطا خواهد شد (و این عنایت به آن قوم به گونه ای است) که هرکس بر آن سنگ افتد و منکسر شود (یعنی هرکس با امت حضرت محمّد صلی الله علیه و اله وسلم ستیزه گری کند نابود خواهد شد) و اگر آن (سنگ یعنی آن شریعت)، برکسی افتد (یعنی با قوم و امتی ستیزه گری کند آن را)، نرم خواهد کرد (یعنی نابود خواهد نمود، زیرا امت حضرت محمّد به احکام و شرایع خداوند عمل کرده و کتاب بی تحریف او را در پیش روی خود قرار می دهند و میوه ملکوت او یعنی شریعت پاینده و جاویدانی ومعجزه جاویدان او یعنی قران را که ایمان و عمل صالح است به او تقدیم خواهند نمود) و چون رؤسای کهنه و فریسیان (یعنی بزرگان قوم یهود این) مثل های او را شنیدند دریافتند که (عیسی مسیح این مثلها رادرباره ایشان می گوید و چون خواستند اورا گرفتار سازند از مردم ترسیدند زیرا که او را (یعنی عیسی مسیح را) نبی (و پیامبر خدا) می دانستند. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم وفرجنابهم.

ص: 230

بشارت ظهور شریعت پاک جهانی حضرت محمّد صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم و بدور انداختن قوم برگزیده بنی اسرائیل به سبب طغیان و سرکشی و.... :

پس تو ای عاقل داناو خردمند اگاه باش که در جای جای این کتاب شرح تمرد و سرکشی و عناد این قوم برگزیده و وعده ترک خداوند این قوم را و تجلی نور خود از میان امت دیگر و قوم دیگر که جاهل و نادان نیز هستند و....، خارج از حد احصاء مذکور که بعضاً ذکر گردید و این امر به لحاظ عقلی و نقلی به گونه ای واضح است که می توان گفت هیچ امری در کتاب مقدس واضح تر از آن نمی باشد و این صراحت و وضوح و کثرت نقل به حدی است که قابل تحریف و تغیر و تبدیل نیست و آن قسم که در قابل تمثیل آمده است در واقع بیانگر این اراده خداوند برای عموم است تا بدینگونه در ذهن و فکر و اندیشه آنها و نسلهای آنها نهادینه شود و نسل به نسل تکرار باشد تا بر آنها حجت گردد مانند آنچه در بشارت ماضی مذکور گردید پس تو ای عاقل دانا و خردمند به بشارت دیگری که حضرت عیسی عبسه السلام در قالب تمثیل برای قوم بنی اسرائیل شرح فرمود تا برای آنان و نسلهای آنها و همه خلایق جهان حجت در برابر پروردگار عالم باشد، تمثیلی است که آن حضرت در عبارات اول به بعد باب 22 ودر ادامه خطاب خود به رهبران قوم یهود یعنی روسای کهنه ومشایخ قوم یهود بیان فرموده است: (و عیسی توجه نموده باز به مثلها ایشان را خطاب کرده گفت، ملکوت آسمان (یعنی شریعت خداوند و احکام و فرایض او برای بندگان)، پادشاهی را ماند که برای پسر خویش عروسی کرد (در این مثال آن پادشاه حضرت پروردگار است و منظور از مجلس عروسی پسر او، مجلس هدایت جهانیان است به

ص: 231

سوی بهشت جاوید او) وغلامان خود را (یعنی انبیای خود را فرستاد تا دعوت شده گان (یعنی قوم برگزیده او بنی اسرائیل را) به عروسی (یعنی به بهشت) بخوانند و (بنی اسرائیل طغیان کرده و سرکشی نمودند) نخواستند که بیایند (یعنی با اطاعت و ایمان و عمل صالح به بهشت وارد شوند)، پس باز غلامان دیگر (یعنی رسولان و پیامبران دیگر) روانه فرمود (که به قوم برگزیده یعنی) دعوت شدگان را بگوئید که اینک خوان (بهشت ابدی) خود را حاضر ساخته ام و گاوان و پرواری های من کشته شده و همه چیز آماده است (یعنی تمامی نعمت های جاودانی را در بهشت ابدی خود آماده کرده ام)، به عروسی بیائید (یعنی با ایمان و عمل صالح به بهشت من وارد شوید) ولی ایشان (یعنی دعوت شده گان یعنی قوم برگزیده بنی اسرائیل)بی اعتنایی نموده راه خود را گرفتند یکی به مزرعه خود و دیگری به تجارت خویش رفت (کنابه از اینکه به سوی دنیای خود رفته و اعتنایی به امور آخرتی ننمودند و بلکه گروهی از آنان برعکس به ستیزه گری در آمدند) ودیگران غلامان او را گرفته (یعنی رسولان و پیامبران اورا گرفته) دشنام داده و کشتند (یعنی انبیاء الهی را به قتل رسانیدند)، پادشاه (یعنی خداوند یعنی خالق یکتا)، چون شنید (یعنی این اعمال آنان را ملاحظه کرد)، غضب نموده لشکریان خود را فرستاده آن قاتلان را به قتل رسانید و شهر ایشان را بسوخت (کنایه از اینکه حمایت خود را از آنان برداشته و آنها بدست پادشاهان جلاد آشور وبابل و مصر یعنی سنحاریب، شلمناسر، بخت النصر و فرعون نکو و ....، قتل عام شده و به اسیری رفتند و شهرهای ایشان نابود شد،) آنگاه غلامان خود را فرمود عروسی حاضر است (کنایه از اینکه به رسولان و پیامبران خود فرمود بهشت برای اهل ایمان و

ص: 232

صاحبان عمل صالح آماده است ولی این قوم دعوت شده یعنی برگزیده یعنی بنی اسرائیل لیاقت نداشتند) لیکن دعوت شدگان لیاقت نداشتند (پس من آنها را ترک ابدی نموده ام الآن به شوارع عامه بروید (یعنی به جمیع امت ها اعلام نمائید) و هرکه را بیابید (از طریق ایمان به آخرین رسول پروردگار و معظم ترین آنها یعنی شریعت پاک و مطهر اسلام یعنی دین حضرت محمّد صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم) به عروسی (یعنی به سعادت ابدی آخرت یعنی با ایمان به خدا و رسول او یعنی حضرت محمّد صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم و عمل صالح به بهشت جاوید) بطلبید پس آن غلامان (یعنی آن رسولان و پیامبران الهی) به سر راهها (امت ها) رفته نیک و بد (یعنی سیاه و سفید و خوب و بد) را یافتند (به ایمان به آخرین رسول و پروردگار دعوت نمودند و خوبان آنها را) جمع کردند چنانکه خانه عروسی (یعنی امت اسلام از اهل اسلام مملو گشت) آنگاه پادشاه (یعنی خداوند) به جهت دیدن اهل مجلس (یعنی به حساب کشی روز معاد) داخل شد و شخصی را در آنجا دید (شخص در این فراز نماد گروه منافقین است که ظاهراً در لباس اهل ایمان و در باطن بر ضدرسول خدا و خدا و شریعت پاک او بوده اند یعنی در دل مخالف بوده اند) که جامه عروسی ندارد (یعنی ایمان و عمل صالح که لازمه ورود او به جمعیت رب یعنی امت خداوند یعنی حزب الله یعنی مؤمنین و مؤمنات است را ندارد)، بدو (از روی حسابرسی اعمال او) گفت، ای عزیز (با اینکه ایمان و عمل صالح نداری پس) چطور در اینجا که (محل حضور اهل ایمان و عمل صالح است)حاضر شدی و حال آنکه جامه عروسی (یعنی لباس ایمان نداری و آراسته به عمل صالح نیستی) در بر نداری او (یعنی نماد منافقین) خاموش

ص: 233

شد، انگاه پادشاه خادمان خود را(ملائکه عذاب خود) را فرمود این شخص را (که فاقد ایمان به خدا و رسول او وعمل صالح است) دست و پا بسته بردارید در ظلمت خارجی (یعنی در دوزخ ابدی اندازید) جایی که گریه و فشار دندان باشد (یعنی در جهنم که ما آن را قبلاً شرح و تفسیر نمودیم)، زیرا طلبیدگان بسیارند و برگزیدگان کم یعنی (دعوت شدگان به ایمان و عمل صالح فراوان ولی رستگاران کم هستند و این است شرح آن شخص که به عنوان نماد غیر اهل ایمان به شرح آخر متن اکثریت را تشکیل می دهند یعنی در روز قیامت بسیاری به سوی دوزخ روانه می شوند).)

اللهم صل علی محمدو آل محمد و عجل فرجهم.

بشارت ظهورحضرت محمّد صلی الله علیه و آله وسلم وعجل فرجهم و اعلام ترک ابدی قوم برگزیده و اثبات و قرارگرفتن خون انبیاء بر پیروان متمرد و اعلام دوزخی بودن آنها:

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش در مفاد عبارت اول به بعد باب 23 انجیل متی به کسانی که به عنوان جانشین بر کرسی موسی نشسته اند ولی دین را وسیله کسب دنیای خود و ریاست طلبی نموده و با فریب مردم، مانع از پذیرش دعوت عیسی مسیح می شوند و بواسطه ستیزه گری خود با شریعت و نبوت او خودو دیگران را مستحق دوزخ جاودانی می نمایند به صراحت تاکید شد و نکته مهم در این بشارت آن است که کلام حضرت عیسی مسیح در این بشارت ترجمان دقیق این فراز از آیات قران کریم است که می فرماید خطاب به اهل ایمان (... و لا ترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار ....) یعنی در کنار ظالمان قرار نگیرید که آتش شما را در بر خواهد گرفت (زیرا در عمل ظالمانه و در جرگه

ص: 234

آنها قرار گرفتن اساساً موجبات دوزخی شدن افراد مشمول را موجب خواهد شد و در این فراز حضرت عیسی آنها را بواسطه پیروی از اجداد آنها که قاتلان انبیای الهی بوده اند شریک در جرم آنها اعلام و آنها را مستحق ورود در دوزخ خداوند اعلام می فرماید تا جایی که می فرماید (تا همه خون های صادق که بر زمین ربخته شد از خون هابیل صدیق تا خون زکریا ابن برحیا بر شما وارد آید)، و در نهایت بشارت عظیم خود را اعلام و تاکید بر ترک ابدی این قوم ظالم و ستم گر را مانند آن اعلام ها که در فراز های قبل داشته و همگی به عنوان نمونه یعنی مشت نمونه خروارمذکور گردید را ابلاغ و از رسول خدا با عنوان رسول مبارک نام می برد پس تو ای عاقل دانا و خردمند به مفاد ارزشمند و زیبا وعارفانه این فراز از بشارت حضرت عیسی به رهبران بنی اسرائیل توجه نمائید: (آنگاه عیسی آن جماعت و شاگردان خود را خطاب کرده گفت کاتبان و فریسیان بر کرسی موسی نشسته اند، پس آنچه گویند نگاه دارید و بجا آورید لیکن (به ماهیت پست آنان توجه نمائید و) مثل اعمال ایشان مکنید زیرا (از موسی) می گویند و (به شریعت موسی عمل) نمی کنند، زیرا بارهای گران و دشوار (قبول حق) را (با دروغ و دروغپردازی) می بندند و بر دوش مردم می نهند و خود نمی خواهند آنها (حقوق) را به یک انگشت (یعنی با ساده ترین استدلال) حرکت دهند (یعنی بپذیرند)، و (از روی ریا و ریاکاری) همه کارهای خود را (در نظر مردم و برای نشان دادن به مردم) می کنند تا مردم ایشان را ببینند، حمایل های خود را عریض و دامنهای قبای خود را پهن می نمایند (تا از طریق ظاهر خود، مردم را فریب داده و خود را رهبران قوم یهود بنمایانند)، و بالا نشستن در ضیافت ها و کرسی های صدر

ص: 235

در کنایس (یعنی عبادت گاه را به عنوان ریاست طلبی و ابراز کبر و غرور و فریب مردم) دوست دارند (و نیز دوست دارند) تعظیم (مردم به آنها را) در کوچه ها و اینکه مردم (به انها احترام گذاشته و آنها را)ایشان را آقا آقا بخوانند (یعنی رهبر آنها باشند)، لیکن (آگاه باشید تا) شما آقا خوانده مشوید (یعنی وارد در فتنه آنها نشوید)زیرا استاد شما (یعنی پیامبر شما در شریعت) یکی است (یعنی فقط من رهبر شما از سوی خداوند هستم) یعنی (من) مسیح و جمیع شما (امت من) برادران هستید(یعنی آنها هیچکاره اند و مشتی مردم ریاست طلب عادی هستند در حالی که من پیامبر خدا و منصوب از طرف او برای هدایت شما هستم پس)، هیچکس را بر زمین (مانند این تبهکاران که خدا یعنی یهوه را خدای خدایان می دانند و برای خود در زمین خدایان ساخته اند و دارای اعتقادات مشرکانه هستند را)،پدر (یعنی خدا) مخوانید (یعنی برای خود خدایان نساخته و خداوند را خدای آنها ندانید مانند رومیان و یونانیان و....، یعنی ژوپیتر و زئوس و بعل و...) زیرا پدر شما (یعنی خدای شما)یکی است (یعنی جز او خدایی وجود ندارد یعنی هیچ خدایی جز او نیست یعنی لا اله الّا الله یعنی فقط خداوند یکتا و بی همتا شایسته خدایی است و هیچ شریک و همتایی ندارد)، که در آسمان است (یعنی برای خود در زمین از سوی او خدایی قرار ندهید مانند این مشرکان و تبهکاران که برکرسی موسی تکیه زده اند و مانند سایر امت های باطل)، و پیشوا خوانده مشوید(یعنی نبی خوانده نشوید و مانند کاهنان گمراه و مشرک به دروغ و از سوی او سخن نگفته و به اصطلاح این تبهکاران نبوت نکنید)، زیرا پیشوای شما (در این زمان نبی و پیامبر و مبعوث شده از سوی خدا) یکی است (یعنی

ص: 236

من هستم) یعنی (عیسی) مسیح، و هرکه (به ادعا) از شما بزرگتر باشد (یعنی ادعای برتری نماید) خادم شما بود (یعنی بنده کوچک شماست) و هرکه (از این تبهکاران که ادعای وصل بودن با خدا نموده و از این طریق عرض اندام نماید و نبوت نماید یعنی مرجع الهام شیطان باشد) پست گردد (یعنی خدا او را پست و ذلیل می نماید) و هر کس خود را فروتن نماید (یعنی حق را پذیرش نموده به حق ایمان بیاورد به ورود به بهشت و نجات ابدی) سرافراز گردد)، پس در ادامه تهدید و سرزنش و توبیخ های علنی و مستقیم خود را نسبت به فریبکاران قوم یهود یعنی رهبران تبهکار و گمراه کننده آنان را ابلاغ می فرماید: (وای بر شما ای کاتبان و فریسیان ریاکار زیرا (در راستای غارت اموال ناحق حتی) خانه های بیوه زنان را (به نام دین) می بلعید و (برای فریب مردم و عوام گمراه) از روی ریا نماز خود را طویل (یعنی طولانی) می کنید ازآن رو (یعنی بواسطه ریاکاری و مشرک بودن یعنی انجام فرایض برای غیر خدا دوزخی محسوب گردیده و از عذاب پیروان خود) عذاب شدیدتر(در دوزخ ابدی الهی) خواهید یافت، وای بر شما ای کاتبان و فریسیان ریاکار (یعنی رهبران قوم یهود)، زیرا که بر و بحر (یعنی خشکی ودریا)، را می گردید (یعنی گردش می کنید) تا مریدی پیدا کنید و چون (مریدی) پیدا شد او را (با تعلیمات شیطانی و آموزه های مشرکانه و....)، دو مرتبه (یعنی دوبرابر و دو چندان) پست تر از خود (یعنی پلیدتر از خود)، سپر جهنم می سازید (یعنی او را اهل دوزخ و بلکه از اصحاب خاص دوزخ مانند خود می سازید)، وای برشما ای راه نمایان کور که (برای غارت پیروان گمراه خود) می گوئید هرکه به (معبد) هیکل قسم خورد باکی نیست (یعنی اشکال ندارد)، لیکن هر

ص: 237

که به طلای (معبد) قسم خورد باید وفا کند (یعنی بایستی کفاره را بیاورد و به ما بدهد)، پس ای نادانان (فریبکار)، و ای نابینایان (از طریق هدایت و رستگاری)، آیا کدام افضل است، طلا یا هیکلی که طلا را مقدس می سازد ....، ای رهنمایان کور(از راه نجات و رستگاری)، که پشه را صافی می کنید و شتر را فرو می برید .....، وای برشما ای کاتبان و فریسیان ریاکار که چون قبور سفید شده (نورانی) می باشید (که از بیرون شفاف است و برق می زند)، که از بیرون نیکو است (یعنی دلفریب است) لیکن درون آنها از استخوانهای مردگان و سایر نجاسات پر است، و همچنین شما نیز ظاهراً به مردم عادل می نمائید (یعنی خود را عادل نشان می دهید)، لیکن باطناً از ریاکاری و شرارت مملو هستید) پس در این فراز حضرت عیسی از اعمال و تدین این جماعت رمزگشایی می نماید و تظاهر به دین و عدالت و....، دلیل شرکت آنها در جنایات اجداد آنهاکه ایشان به دین و آئین تحریف شده و آموزه های شیطانی آنها هستند که منتهی به قتل انبیاء شده است و....، را اعلام می فرماید: وای برشما ای کاتبان و فریسیان ریاکار که قبرهای انبیاء را بنا می کنید (یعنی می سازید و احترام می کنید) و مدفن های صادقان (یعنی مومنین) را زینت می دهید و (به دروغ در حالی که پیرو دین تحریف شده و آموزه های شیطانی ضد خدا و ضد پیامبران الهی هستید و....، یعنی همان آموزه ها که منتهی به قتل انبیاء شده است) می گوئید اگر در ایام پدران خود می بودیم در ریختن خون انبیاء با ایشان شریک نمی شدیم (در حالی که در این فراز به دین و آئین تحریف شده آنان عمل نموده و به آموزه های شیطانی آنان تعصب می ورزید و...، همان آموزه ها که برای باقی بودن بر آنها انبیاء الهی را قتل عام

ص: 238

نموده اید)، پس بر خود شهادت می دهید که فرزندان قاتلان انبیاء هستید، پس شما (در ادامه راه شیطانی پدران خود نترسید و به راه مجرمانه آنها یعنی دین تحریف شده و آموزه های شیطانی مشرکانه عمل کنید یعنی)، پیمانه (جرم و جنایات و اعمال غیرقابل آمرزش) پدران خود را لبریز کنید، ای ماران و افعی زادگان چگونه (خود و آن اجداد قاتل شما)از عذاب جهنم (ابدی خداوند) فرار خواهید کرد) پس در این فراز عیسی مسیح جامعه متعصب یهود و پیروان آنها را به دلیل پیروی از دین تحریف شده و آموزه های شیطانی پدران آنان که منتهی به مبارزه با پیامبران الهی و منتهی به قتل آنان شده است را عامل ورود آنان به دوزخ جاودانی اعلام می فرماید، (و لهذا (در این زمان به دنبال همان آموزه ها در ستیزه گری با من که عیسی مسیح و پیامبرخدا هستم ستیزه گری نموده و )، انبیاء (یعنی رسولان و نمایندگان مرا) و حکما (علماء دین خود) و کاتبان (کلام خود را) نزد شما (برای دعوت به کتاب تحریف نشده خود و آموزه های الهی آن) می فرستم، بعضی را خواهید کشت و (بعضی را) به دار خواهید کشید و بعضی را در کنایس خود تازیانه زده از شهر به شهر (آواره کرده) خواهید راند تا (با اینگونه اعمال جرم و گناه) همه خونهای صادقان که برزمین ریخته شده بر شما وارد آید، از خون هابیل صدیق تا خون زکریا ابن برحیا که او را در میان هیکل و مذبح کشتید) و تو ای عاقل دانا و خردمند مانند این نهی و انذار در این زمان به واسطه پیروی از دین تحریف شده عیسی مسیح و آموزه های شیطانی آن مانند شرک به خداوند در خدا دانستن عیسی مسیح و روا دانستن شراب و شرابخواری وزنا و زناکاری و...، همگی بر پیروان او و نیز آن یهودیان که مخاطب حضرت

ص: 239

عیسی مسیح بوده اند به واسطه ستیزه گری با پیامبر موعود و انبیای الهی و برترین و آخرین آنها از نسل حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل و....، یعنی حضرت محمّد صلی الله علیه و آله وسلم وعجل فرجهم و فرجنا بهم، وارد است و وفق همین فرازها همگی به دوزخ جاوید سپرده خواهند شد، پس از این فراز به بعد بشارت زیبا و متین و واضح و آشکار حضرت عیسی مسیح در خصوص تبهکاری های این قوم یعنی بنی اسرائیل که حضرت عیسی مسیح برای تکمیل دین موسی و هدایت همه انسانها و خصوصاً بنی اسرائیل مبعوث گردیده بود مذکور گردیده و از قول خداوند به همه خلایق جهان خصوصاً بنی اسرائیل وعده ترک ابدی داده (و می فرماید (از این پس مرا نخواهید دید تا آنکه به مبعوث نمودن بنده خود از میان قوم نادان عمل نمایم تا آن زمان اعتراف نمائید و ایمان بیاورید و بگوئید مبارک است او یعنی حضرت محمّد صلی الله علیه و آله وسلم وعجل فرجهم که به نام خداوند خالق هستی یعنی الله می آید، (هر آینه به شما می گویم که این همه (هشدارها و انذارها که اعلام نمودم یعنی از وعده به ورود به دوزخ)بر این طایفه (یعنی بنی اسرائیل) خواهد آمد (مگر انکه ایمان بیاورند پس ا ز قول خداوند می فرماید(، ای اورشلیم قاتل انبیای الهی و سنگسار کننده مرسلان (پیامبران) خود، چند مرتبه خواستم فرزندان ترا (یعنی قوم بنی اسرائیل) را جمع کنم مثل مرغی که جوجه های خود را زیر بال و پر خود جمع می کند (ولی شما به واسطه اعمال مجرمانه و تبهکارانه و ....، خود) نخواستید، اینک خانه (هدایت) شما برای شما ویران گذارده می شود (یعنی دیگر پیامبری برای شما مبعوث نمی شود) زیرا (به تاکید) به شما می گویم که (قطعا) از این پس مرا نخواهید دید (یعنی

ص: 240

برای هدایت شما پیامبری نمی فذستم تا بواسطه ایمان به او رستگار شوید بلکه شما را ترک ابدی می نمایم به لحاظ هدایت پیامبران و با مبعوث نمودن آخرین و برترین پیامبران خود از میان قوم جاهل و نادان یعنی اعراب، انوار تابناک و لایزال الهی خود را از طریق قدوسیت یعنی شاهراه نبوت شریعت نبی اعظم یعنی حضرت محمّد صلی الله علیه و آله وسلم وعجل فرجهم، متجلی خواهم ساخت پس اهل ایمان از شما با ایمان به آن بنده و برگزیده من و ورود به شریعت پاک و بی زوال و احکام و فرایض او و....، ایمان بیاورند تا رستگار شده) و بگوئید مبارک است او (یعنی وجود پیامبر برگزیده خداوند یعنی حضرت محمّد صلی الله علیه و آله وسلم وعجل فرجهم( که به نام خداوند (یعنی از طرف خداوند یعنی ذات اقدس الهی مبعوث و مامور به هدایت خلایق جهان شده است) برای هدایت همه انسانهای جهان تا ابدالآباد) می آید. اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم.

بشارت ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در اخرالزمان و بازگشت عیسی مسیح در ایام رجعت مقدسین:

پس تو ای عاقل داناو خردمند آگاه باش بر مفاد بشارت مندرج در عبارات سوم به بعد باب 24 انجیل متی که بطور کاملاً واضح و آشکار از وقوع معجزه رجعت و بازگشت مقدسین و بازگشت عیسی مسیح به جهان و ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف حبر داده است در این بشارت آمده است (.... چون به کوه زیتون نشسته بود شاگردانش در

ص: 241

خلوت نزد وی آمدند و گفتند بما بگو که این امور (یعنی رجعت و بازگشت تو و قیام منجی عالم بشریت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف)، کی واقع می شود و نشان آمدن تو و (ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و برقراری حکومت عدل و عدالت خداوند و سپس) انقضای عالم چیست عیسی در پاسخ ایشان گفت زنهار کسی شما را گمراه نکند زآنرو که بسا به نام من آمده خواهند گفت که من مسیح هستم و بسیاری را گمراه خواهند نمود) پس تو ای عاقل و خردمند اگاه باش براین فراز که تحریف گر آن را تحریف نموده است و عبارت صحیح آن است که (..... بسا به نام مهدی آمده و خواهندگفت من مهدی هستم و بسیاری را گمراه خواهند نمود)، زیرا الحال که حدود چهارهزار سال از میلاد مسیح می گذرد هیچکس به نام مسیح ظهور نکرد تا ادعا نمایدمن عیسی مسیح هستم که دوباره به جهان آمدم چه رسد به اینکه گروه بسیار به نام او ظاهر شوندو خلایق را گمراه نمایند زیرا صرف نظر از اینکه این اتفاق نیفتاده است، درواقع این اتفاق افتادنی نیست زیرا به محض اینکه هرکس ادعا نماید برای اینکه بگوید من عیسی هستم بایستی قادر باشد به انجام تمامی معجزاتی که عیسی مسیح قادر بوده است آنها را انجام دهد، پس دروغ او آشکار می شود و رسوا می شود پس امکان نداردکسی به نام او ظهور نموده و پیروانی بهم بزند چه رسد به اینکه تعداد این مسیح ها بسیار شود و فرقه های بسیار به دور هریک از این مسیح ها جمع شوند پس این کلام تحریف شده است و منظور از این فراز ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بوده که تحریف شده و این امر یعنی به نام او ظاهر شدن امکان پذیر بوده است و نیز فریب دادن خلایق امکان

ص: 242

پذیر بوده است و جمع نمودن پیروان احمق به دور خودشان امکان پذیر بوده است و نمونه های این ظهور های دجال منشانه که به نام آن حضرت و به عنوان نمایندگان آن حضرت واقع شده و دست های سیاست جهان آنها را برای ایجاد اختلاف و اغتشاش و ....، ایجاد نموده اند که نمونه های انان را در ایران فتنه بابی گری وبهایی گری و در هند فتنه قادیانی ها و ....، بوده اند و حال انکه ظهور آن حضرت و بازگشت مقدسین یعنی رجعت و نزول مسیح همگی واقع شدنی است و آنچه بر دست های حضرت مهدی واقع شدنی است عجیب تر از عجایبی است که از دست مسیح به اذن خداوند صورت گرفته است (و جنگها و اخبار جنگها را خواهید شنید) و تو ای عاقل دانا و خردمند در این فراز آگاه باش که خطاب عیسی به اهل ایمان است نه به شاگردان و این هم از مواضع تحریف واقع شده در این بشارت است پس مخاطب هرگز تصور ننماید که اخبار بازگشت عیسی مسیح و ایام رجعت و ظهور حضرت مهدی برای شاگردان است زیرا این تصور حادث نمی شود مگر برای ابله و نادان، زیرا اگر چنین بود حضرت عیسی مسیح می بایست حداکثر 50 سال بعد از برخاستن خود ظهور می کرد زیرا تمامی شاگردان در این فاصله بقتل رسیده و یا از جهان رفته بودند پس فرازهای مخاطب عیسی مسیح در این بشارت زیبا: (خواهید شنید، مضطرب نشوید، ....)، شاگردان نیستند بلکه اهل ایمان در آخرالزمان تا زمان ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و رجعت مقدسین و بازگشت حضرت عیسی مسیح برای یاری آن حضرت از آسمان است، (زنهار مضطرب نشوید زیرا وقوع این همه) یعنی وقوع وقایع هولناک یعنی پر شدن جهان از ظلم و جور به عنوان مقدمه ظهور آن

ص: 243

حضرت و رنج و قتل و اسارت وتجاوز ....، به اهل ایمان قطعی است، (زیرا وقوع این همه لازم است لیکن انتهای (عالم) هنوز نیست زیرا قومی با قومی و مملکتی با مملکتی مقاومت خواهند نمود (یعنی جنگ های شدید خواهند نمود)،و قحطی ها و وباها و زلزله ها در جای ها (یعنی سراسر جهان) پدید آید، امّا همه اینها آغاز دردهای زه است)یعنی مقدمات ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و معجزه رجعت مقدسین و نزول عیسی مسیح ازآسمان برای یاری آخرین معصوم از سلسله انبیاء الهی و برپایی حکومت خداوند در سرتاسر گیتی خواهد بود، (.....، لیکن هر که تا به انتها صبر کند نجات یابد)، و باز تو ای عاقل داناو خردمند آگاه باش که لفظ هر که به شاگردان بر نمی گرددبلکه به منتظران ظهور نجات خداوند یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از اهل ایمان به خداوند بر می گردد لفظ به انتها بر می گردد تازمان مرگ فرد منتظر یعنی که انتظار برای فرج و گشایش امر ظهور آن حضرت از اعظم عبادات الهی و اسباب نجات جاودانی و ورود به بهشت ابدی خداوند است و اگر از خالصین اهل ایمان باشد پس بعد از مرگ از قبر خود در ایام رجعت مقدسین خواهد برخاست و به اذن خداوند به یاری سایر مقدسین بر تمامی ستمگران و ظالمان خواهند شورید و نام خداوند و شریعت پسندیده او را در جهان حاکم خواهند نمود، (و به این بشارت ملکوت) یعنی حکومت جهانی شریعت پسندیده خداوند یعنی حکومت عدل و عدالت الهی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و حکومت مقدسین و وارث شدن زمین برای اهل ایمان وصاحبان در دین خداوند، (در تمام عالم موعظه خواهد شد)، یعنی این بشارت بواسطه انبیاء و اولیاء الهی و بشارت های من به

ص: 244

عنوان پیامبر الهی یعنی عیسی مسیح و پیامبر آخرالزمان حضرت محمد صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم و امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم در تمام عالم موعظه خواهد شد یعنی بشارت داده خواهد شد تا اهل ایمان به نجات خداوند یقین نموده و در انتظار ظهور منجی جهان به عدل و قسط باشند پس از آنکه ظلم و جور مملو گردیده باشد، (تا بر جمیع امت ها شهادتی شود)، یعنی حجت بر تمامی انها تمام شود، (آنگاه انتها خواهدرسید)، یعنی زمان ظهور منجی عالم بشریت یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و معجزه رجعت مقدسین و نزول من به عنوان عیسی مسیح در جمع مقدسین و یاری حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به عنوان منتخب خداوند برای برپایی حکومت جهانی شریعت خداوند خواهد بود، (.... زیرا که در آن زمان (یعنی آخرالزمان که شرور ازمنه است) چنان مصیبت عظیمی (از ظلم و جور در جهان) ظاهر می شود که از ابتداء عالم تاکنون نشده و نخواهد شد و اگر آن ایام (یعنی ایام ظلم وجور به ظهور مولانا المظلوم حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) کوتاه نشدی هیچ بشری نجات نیافتی (یعنی در بلا غرق می شد و آخرت او نابود می گردید) لیکن بخاطر (دعای) برگزیدگان (در تعجیل در ظهور ان حضرت)، آن روزها (یعنی روزهای انتظار) کوتاه خواهد شد ..... هر آینه به شما می گویم تا این همه واقع نشود این طایفه (یعنی مقدسین) نخواهد گذشت یعنی (رجعت نخواهند نمود)، آسمان و زمین زایل خواهد شد لیکن سخنان من (در این بشارت) هرگز زایل نخواهد شد)، پس تو ای عاقل داناو خردمند اگاه باش که منظور حضرت عیسی مسیح از سخنان من در این فراز، همین بشارت و مانند

ص: 245

این بشارت است که در کتب منتسب به او باقی مانده است مانند همان بشارت فارقلیطا و ....، و اگر شخص نادانی عبارت (این سخنان من) را تاویل به دین و شریعت او نماید البته از روی جهل و نادانی و تعصب چنین برداشتی را داشته است، زیرا این کتاب مبارک ما تا این فراز حدود هفتاد و پنج هزار دلیل در یاوه بودن و تحریفی بودن مطالب عهدین یعنی عهد عتیق و عهد جدید اقامه نموده است و انکار و تکذیب نمی کند آن را مگر انسان احمق و ابله ویا کسی که لجن تعصب چشمان بصیرت او را کور کرده است، (امّا از آن روز و ساعت (یعنی روز و ساعت قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و معجزه رجعت مقدسین و زمان برپایی حکومت جهانی شریعت خداوند که همگی مقدمه برپایی روز معاد و روز قیامت است)، هیچکس اطلاع ندارد حتی ملائکه آسمان جز پدر من و بس)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند در این فراز بر شهادت حضرت عیسی مسیح توجه نما که حجت است بر تمام مشرکین مسیحی که چگونه کودک مریم مقدس راکه یک مخلوق از مخلوقات خداوند است را خدا و یا یک سوم خدا و یا قسمتی از خدا و در عین حال خدا می دانند و یا سایر تاویلات شیطانی که از خود بهم بافته اند در حالی که همان کودک و یا به زعم آنها این خدا را، اگر خداوند اراده کرده بود او و مادر و آبا و اجداد او را خلق نمی کرد و هرگز خلق نمی شدند تا گروهی ملعون و مشرک نام مقدس او را با تهمت زشت خدابودن به لجن بکشند و از این طریق آن حضرت را استهزاء نمایند پس در این فراز حضرت عیسی مسیح شهادت می دهد که حضرت پروردگار با پوشاندن علم وقوع ساعت و....، به شرح فوق و نیز در اختیار داشتن زمام امور خلقت، یعنی اینکه فقط و فقط

ص: 246

با اراده او،امور در جهان جاری می شود و آینده و علم آن مخصوص ذات اقدس او می باشد، در واقع مهر حقارت و کوچکی و بندگی را بر پیشانی تمام مخلوقات خود کوبیده است و...، یعنی تمامی آنچه در آینده واقع شود تنها در ید با قدرت آن ذات لایزال است و فیض آن ذات اقدس است که رحمت را برای بندگان واقع می نماید و اگر می خواست به عدل خود رفتار نماید احدی از عذاب ابدی او رهایی نمی یافت پس به این لحاظ دوزخ خود را مختص مجرمین و طاغیان و ظالمان و مشرکان و دشمنان کینه توز خود فرمود که به جای پیروی از عقل سلیم خود از هوی و هوس و الهام شیطان پیروی نمایند پس چون بر این فراز آگاه شدی پس آگاه باش که چگونه حضرت عیسی مسیح بارها و بارها در جای جای عهد جدید یعنی انجیل متی از خود به عنوان پسر انسان یعنی فرزند حضرت مریم یاد می نماید ولی تحریف گران پولسی بی خرد و دوزخی در ترجمه متون فرزند ارباب و فرزند سرور را پسر خدا و فرزند خدا ترجمه می نمایند تا با القاء این شبهه به عوام گمراه، بتوانند به اهداف شیطانی خود دست یابند و فراموش کرده اند عبارت فراز 16 باب 23 انجیل متی را در تفسیر کتاب از روی کتاب که چگونه آن حضرت کاتبان و فریسیان را متهم به تزویر می نماید تا مریدی بیابند و او را سپر جهنم نمایند یعنی اهل جهنم نمایند (.....می گردید تا مریدی پیدا کنید و چون پیدا شد او را دو مرتبه پست تر از خود سپر جهنم می سازید)، یعنی در این فراز و فرازهای مانند آن اثبات می گردد که اساساً فرزند خواندگی به معنی اهل و اصحاب بودن تلقی می گردد پس پسر خدا و یا پسران خدا یا پسر پسران جهنم به این مفهوم نیست که آنها خدا یا جهنم هستند بلکه مقصود آن

ص: 247

است که آنها بندگان خدا و یا اصحاب جمعیت رب یا از جمعیت خداپرستان و یا از اهل دوزخ و یا از اصحاب دوزخ هستند و ....، آری و اینگونه با شرک به خداوند، خود و گروه گروه پیروان گمراه را به سوی دوزخ جاوید روانه می نمایند و آن زمان که وارد خانه قبر که درواقع حفره ای از حفرات دوزخ است وارد می شوند آرزو می کنند که ای کاش خدا آنان را خلق نمی کرد، زیرا مواجه می شوند با عذاب خدا که راه فرار ودوری از آن وجود ندارد و فقط پیروان حضرت محمد صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم و تابعان امامان معصوم علیه السلام وعجل فرجهم از آن نجات یافته و تا ابدالآباد یعنی تا آن زمان که خدا خدایی می فرماید در بهشت او ساکن بوده و از نعمت های لایزال آن ذات اقدس احدیت بهره مند می شوند زیرا این جماعت به فضل الهی استحقاق بهره گیری از آن را دارند زیرا به عقل خود پشت نکرده و از کتب تحریف شده پیروی نکرده و با اعتقاد شرک آمیز به خدا و

پیامبران او وارد خانه قبر که صندوق اعمال آنهاست داخل نشده اند و بار گناه و بار قتل تمامی انبیاء و.....، و اهل ایمان و....، را بر دوش نگرفته اند و در آن ظلم ها سهیم نشده اند، چنانکه در قبل آن را شرح دادیم پس توای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که چگونه حضرت عیسی مسیح ضمن تاکید بر مخلوق بودن و افتخار به بنده بودن خود، اشاره می فرماید که وقوع ساعت به امر حضرت پروردگار ناگهانی خواهدبود و نیزتوجه نماید مخاطب ارجمند که در این فراز مقصود از ساعت یعنی، اشاره به امر ساعت قیام جهانی حضرت مهدی و وقوع معجزه رجعت مقدسین به عالم و نزول خود او و تابعیت از ولی خداوند حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است که همگی این امور مقدمه

ص: 248

وقوع قیامت و برپایی معاد خواهد بود زیرا اگرمقصود برپایی معاد باشد نزول آن حضرت به دنیا بی معنی خواهد بود زیرا وقوع معاد با نابودی جهان همراه خواهد بود چنانچه به این امر شهادت داده است آن حضرت در عبارات 27 باب 24 انجیل متی (اینک شما را پیش خبردادم ....، زیرا همچنانکه برق از مشرق ساطع شده تا مغرب ظاهر می شود ظهور پسر انسان (یعنی ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و نزول من یعنی عیسی مسیح) نیز چنین (واضح و آشکار) خواهد شد و هرجا مرداری باشد (یعنی ظلم و ستم باشد)، کرکسان (یعنی ظالمان و ستم گران)در آن جمع شوند و فورا بعد از مصیبت آن ایام (و ظهور دولت جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و رجعت مقدسین و نزول من یعنی عیسی مسیح و برپایی حکومت جهانی شریعت خداوند، قیامت برپا شده)، آفتاب تاریک گردد و ماه نور خود را (از دست) بدهدو ستارگان از آسمان فرو ریزند و قوت های افلاک متزلزل گردد)، پس چون بر این فرازها آگاه شدی پس توجه نما تو ای عاقل داناو خردمند به ادامه متن بشارت یعنی عبارات 32 به بعد باب 24: (پس از درخت انجیر مثلش را فرا گیرید که چون شاخه اش نازک شده برگها می آورد، می فهمید که تابستان نزدیک است (یعنی از مملو شدن ظلم و ستم در جهان خواهید دانست که امر ظهور نزدیک است) ...، پس بیدار باشید (یعنی جزء منتظران ظهور باشید) زیرا که نمی دانید در کدام ساعت (امر و دستور) خداوند شما می اید ....، پس آن غلام (یعنی بنده) امین و دانا کیست که آقایش او را بر اهل خانه خود (یعنی امت پیامبران خودرا) بگمارد ...، هرآینه آقای آن غلام (یعنی امم معصوم یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به همراه

ص: 249

مقدسین و حضرت عیسی مسیح که نزول می نماید) آید در روزی که منتظر نباشد و در ساعتی که نداند (یعنی اهل ایمان بایستی دائماً در حال انتظار فرج باشند تا در شمول جمعیت خداوند محسوب گردند پس با ظهور آن حضرت دشمنان خداوند را از دوستان) و او دوپاره کرده (یعنی دو قسمت نموده یعنی جدا کرده) نصیبش (یعنی دشمنان او را) با ریاکاران (ستم کاران و ظالمان) قرار دهد (و آنها را سوق می دهد به سوی دوزخ یعنی) در جایی که گریه و فشار دندان خواهد بود (یعنی دوزخ ابدی خداوند)، اللهم صلی علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم.

داستان دروغ به صلیب کشیدن عیسی مسیح و قتل او ..... :

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش بر اینکه تحریف گران تبه کار به منظور فریب عوام و جلب احساسات آنان و از طریق تراژدیک نمودن موضوع نهایت سرنوشت مسیح و....، دست به تحریف حقایق زده و چون قادر به تجزیه و تحلیل عقلایی آن نبوده اند در نهایت در کمال وقاحت اعلام نموده اند که تفکر به حقایق را بایستی بعد از ایمان به مسیح صورت گیرد و وقتی ایمان صورت پذیرفت می گویند تفکردیگرمعنی ندارد پس هرآنچه گفته می شود حقیقت غیرقابل انکار است، و تو ای عاقل دانا و خردمند دانستی گفتار مارا بر یاوه سرایی تحریف گران در آن فراز از کتاب انجیل متی که مدعی بود ایمان افراد باعث بروز معجزات شده و نیز رد نمودیم که عیسی مسیح در میان کسانی که ایمان نداشته اند معجزه ای ظاهر نکرد و اثبات نمودیم که چکونه واساساً ظاهر نمودن معجزه از سوی انبیائ الهی و خصوصاً حضرت عیسی مسیح برای قانع کردن مخالفان و اثبات نبوت برای دشمنان

ص: 250

است و ایمان دوستان و پیروان نیز پس از ظاهر شدن معجزات محکم تر وقوی تر شده است و اینگونه اثبات می شود که نبی و پیامبر از سوی خدا مبعوث گردیده است و اساساً صدور و ظاهر نمودن معجزه برای اثبات نبوت است نه اثبات ایمان افراد مؤمن و این حقیقتی است که هر انسان ابله متوجه آن می گردد ولی ساختار عقل ستیزی تحریفات تحریف گران چون قادر بر توجیه تاویل یاوه های خود نیست، با تحریک احساسات و تخدیر افکار عوام آنها را می فریبد و از تفکر برای تحری حقیقت باز می دارد و این شاکله دعوت مبلغان آنهاست زیرا برای عرضه چیزی ندارند و گفتار بزرگان آنها مانند آگوستین قدیس که گفت ابتداء باید ایمان بیاوری و آنوقت فکر کنی، بر عکس تفکرات الهی در دین و شریعت اسلام است که امر می فرماید که ایمان به خدا و رسول او و امامت امامان بایستی از روی تعقل باشد و ایمان ارثی و برگرفته شده از اعتقادات پدران و اجداد و مردم هیچ ارزشی در پیشگاه خدا ندارد زیرا هرگز نمی توان اساس ایمان به خدا و رسول او وانبیاء و کتب و صحف را بر اوهام قرار داد ومثل چنین افرادی مانند کسانی است که خانه خود را بر شنزار و باتلاق بنا نمایند و البته این خانه ویران شدنی است زیرا اساس و بنیانی ندارد و یا مثل این افراد مانند آن جماعتی است که به دنبال شخص صاحب کرامت به راه افتادند پس از آنکه او از روی دلسوزی به تعدادی پرندگان که در حال کباب شدن و پخته شدن روی آتش بودند خطاب نمود (کیش) تا پرواز کردند و چون خلایق این کرامت را ازاو دیدند به دنبال او به راه افتادند و چون به بیابان رسیدند او از روی ناچاری به گوشه ای رفته تا رفع حاجت نماید و در این زمان این خلایق صدای (فیش) ادرار او ر ابر زمین شنیدند پس

ص: 251

همگی او را ترک کردند و آن عارف فرمود (این خلایق به کیشی آمدند و به فیشی رفتند)، آری اگر ایمان آورندگان بر اساس و بنیان تفکر و تعقل نباشد پس بسیار بی بنیان و سست و در معرض خرابی و ویرانی و سوء استفاده شیطان است پس چون بر این فرازآگاه شدی پس خواهی دانست که چگونه ایمان حقیقی بر خلاف القائات این شیاطین بایستی بر پایه های تفکرات واستدلالات عقلی و فکری باشد و به عبارتی ایمان بدون تعقل، بی مبنا بوده و ارزش و اعتباری ندارد و بلکه سرانجام آن دوزخ جاویدان است زیرا همانگونه که در ابتداء کتاب مرقوم گردید خداوند به واسطه عقل انسانها به آنها بهشت عطا فرموده و یا به دوزخ ابدی خود وارد می نماید و البته هر کس به عقل و تفکر خود پشت نماید پس البته بایستی خود را در دوزخ جاودانی خداوند مستقر بداند پس چون بر این فراز آگاه شدی خواهی دانست که چرا و چگونه تحریف گران بجای وادار نمودن پیروان به تعقل آنان را وادار به پیروی کورکورانه از یاوه های خود می نمایند واوهام و اباطیل مالیخولیایی خود را به عنوان کلمات وحی در جسم و جان آنها می ریزند و آنها را به همراه خود به سوی ورطه هولناک و هراسناک دوزخ جاوید که خداوند آن را برای دشمنان خودو دشمنان انبیاء خود آماده و فراهم نموده است سوق می دهند پس تو ای عاقل داناو خردمند آگاه باش که حضرت عیسی مسیح حدود سی تا سی و سه سال در میان مردمان بود و سپس به امر خداوند عروج فرمود و دشمنان کسی به شباهت او را بقتل رسانیدند و به قول خود به صلیب بردند و آن حضرت از کودکی در دامان پاک مادر پرورش یافت و از کودکی از خود معجزات صادر نمود و هرگز برادرانی نداشت و هرگز پدر یا پدرخوانده ای به زعم این تبهکاران

ص: 252

نداشته است تا العیاذ بالله با حضرت مریم ازدواج کرده و برای او برادران و خواهران بزاید و این تهمت عظیمی بود که یهودیان پلید در راستای تخریب شخصیت و ترور منزلت آن حضرت و مادر پاک و مطهر و قدیسه او در میان پیروان اشاعه دادند تا موضوع الهی بودن خلقت او را توسط فرشته وحی و امر الهی انکار نمایند پس چون بر این فرازها آگاه شدی پس آگاه باش که موضوع مصلوب شدن حضرت عیسی مسیح هرگز به عنوان یک اصل قبول شده از سوی مسیحیان صدر مسیحیت و نیز دیگر مراجع الهی مانند شریعت اسلام پذیرفته نشده ولی به دلایلی که عنوان شد که یکی از آنها تحریک احساسات و عواطف عوام برای ترغیب در پیروی کورکورانه و قبول اباطیل تحریف گران بوده است بر اشاعه این یاوه ها دامن می زنند زیرا در سایه این یاوه سرایی ها بحث خدایی و بحث آمرزش و ....، پیروان مطرح می شود و اینگونه با تخدیر افکار آنان، این جماعت را در عین ناباوری، در کفر و شرک و الحاد فرو برده و آنها را به همراه خود به قعر دوزخ جاوید وارد می نمایند و البته نگارنده هیچ تلاشی ندارد تا مخاطبان از طریق مکاشفه و یا رفتن به عالم هپروت و مانند آن به حقایق دست یابند زیرا هیچ چراغی پرفروزتر و درخشنده تر از عقل نمی تواند راه رستگاری را به ما نشان بدهد و لذا در این رابطه وجود شواهدتاریخی و آثار باقی مانده از گذشتگان به عنوان مهمترین اسناد می توانند پژوهنده را به سرمنزل مقصود برسانند بطور مثال وجود نظرات بیان شده در کتاب خداوند یعنی قران مجید نه به عنوان یک اثر مذهبی مربوط به مسلمانان بلکه به عنوان یک اثر تاریخی که مربوط است به حدود هزاروپانصد سال قبل می تواند یه عنوان یک شاخصه مهم مورد توجه قرار گیرد و یا آثار

ص: 253

دیگر موجود منتسب به مسیحیان مانند انجیل برنابا و...، که موضوع را به گونه ای که قران کریم آن را بیان می فرماید، شرح داده اند و البته باز ما این موارد را نه به عنوان یک اعتقاد مذهبی بلکه به عنوان یک اثر تاریخی در پیش روی پژوهشگر قرار می دهیم، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که براثر گزارشات تاریخی که ما آن را در کتابهای الاحتیاج اول و الاحتجاج دوم و تحت عنوان سراج منیر از حضرت علامه فخرالاسلام نقل نمودیم، انتخاب چهار کتاب انجیل متی، مرقس، لوقا و یوحنا و....، درواقع یک انتخاب سیاسی و جهت دار بوده است و احساسات و عواطف بشری و القائات تحریف گران در گزافه گویی و غلو پردازی نسبت به شخصیت حضرت عیسی مسیح در آن داخل و در سایه تعصبات پیروان پولس، آنها را نسبت به سایر کتب موجود پیش انداخته است. پس تو ای عاقل داناو خردمند آگاه باش که کتابی موسوم به انجیل مربوط به حضرت عیسی مسیح وجود داشته است ولی آن کتاب مانند اصل تورات و سایر کتب در اثر بحران های تاریخی و حوادث از بین رفت و آنچه تحت نام انجیل بوجود آمد در واقع برگرفته از افکار و اندیشه ها و خاطرات پیشینیان بوده است و تاریخ نشان می دهد که چگونه پیروان حضرت عیسی مسیح بعد از برخاستن آن حضرت در اثر فتنه انگیزی های یهودیان دچار اختلافات شدید شدند و ازجمله وارد شدن پولس که یکی از یهودیان متعصب بود در جامعه مسیحیان، آنها را به دو دسته کلی طرفداران پطرس وصی حضرت عیسی و طرفداران پولس تقسیم نمود و موجب شد تا هر کدام موضع اعتقادی خاصی را اتخاذ نمایند، گروه اول یعنی طرفداران و پیروان وصی حضرت عیسی علیه السلام وفق تعالیم عیسی وپطرس و شاگردان عیسی

ص: 254

مسیح، معتقد بودند که مسیحیان ضمن ایمان به حضرت مسیح بایستی به احکام وفرایض موسی عمل نمایند ولی گروه دوّم به رهبری پولس و به استناد ادعای مکاشفاتی که بر او واقع شد با پطرس و شاگردان درگیر شد و به مسیحیان دستور دادند تا تمامی حرام های دین موسی را حلال و تمامی حرامهای دین او حلال شود که البته این در هم شکستن اوامر و نواهی و احکام و فرایض خداوند به شرحی که ما از روایات مولای مظلوم خود حضرت رضا علیه السلام استناد نمودیم باطل است زیرا احکام و فرایض خداوند بر اساس مصلحت و خیر و سعادت بشر ابلاغ گردیده یعنی دستور نهی از انجام حرام از سوی خداوند بواسطه وجود ضرر، بدی و شر برای ابناء بشر بوده در انجام واجبات به واسطه خیر و صلاح و خوبی برای خلایق بوده است و لذا در هم شکستن این احکام و فرایض برخلاف فطرت و مصلحت انسانها است به عبارتی اگر شریعت پاک امر فرمود به عدم خوردن شراب پس در نهاد این عمل شر و زشتی و تباهی بوده است و حلال نمودن خوردن آن چیزی نیست جز الهام شیطان، خصوصاً به اینکه حلال نمودن این مایع شیطانی در سایه ادعای به مکاشفه و یا رفتن در عالم هپروت توسط اشخاص و یا خواب دیدن باشد و ما این استدلال را برای فرقه های ملحد در بین اهل اسلام مانند بهائیان و فرق موجود اهل تسنن اقامه نمودیم و همچنین تو ای عاقل دانا و خردمند اگاه باش که برنابا و انجیل منتسب به او نیاز به توجه بیشتر از حد یک انجیل معمولی دارد زیرا برنابا در واقع در موقعیت و جایگاه حواریون و شاگردان حضرت مسیح قرار داشت و او کسی بود که در حفظ تعلیمات خالص حضرت عیسی مسیح تلاش می کرد و در مقابل کسانی که در پی غلوپردازی و گزافه گویی

ص: 255

در خصوص عیسی مسیح بودند و طرفدار

اباحه گری و آزاد نمودن تمامی حرامها و در هم شکستن تمامی احکام و فرایض خداوند بودند ایستادگی کرد او در ابتداء از پولس که یک یهودی متعصب بود و ناگهان دین مسیح را بر می گزیند حمایت می کند ولی با آشکار شدن ماهیت او در مقابل او قرار می گیرد ولی پولس ادعا کرد که با حضرت مسیح ارتباط دارد و در تحت این عنوان، اعتقاد مردود (وحدت وجود یهودیان و فلسفه مشرکان) را بهم پیوند داد و خدایی مسیح را از آن بیرون کشید و با حلال نمودن حرامها و در هم شکستن حدود الهی، دین جعلی خود را در مقابل دین مسیح قرارداد، ولذا هرچند درگیری های فکری طرفداران برنابا و طرفداران برتابا تا زمان کنستانتین که در زمان او چهار انجیل به رسمیت سیاسی شناخته شد ادامه داشت اما در نهایت به دلیل حمایت سیاسی تعصب شیطانی ومبلغان مسیح که از او حمایت می کردند و برخوردهای شدید حکومتی با طرفداران وصی عیسی مسیح، روش عیسی مسیح و پطرس و شاگردان او عقاید توحیدی مسیح به انزوا فرو رفت، بدیهی است مخالفت با عقاید واندیشه های پولس منحصر به طرفداران وصی عیسی مسیح یعنی پطرس ودیگر شاگردان عیسی مسیح نبوده بلکه فرقه های بسیار دیگری تا زمان انتخاب اجباری و سیاسی چهار انجیل طرفداران پولس با عقاید واندیشه های مشرکانه پولس، خصوصاً در موضوع خدایی عیسی و یا مصلوب شدن او و .....، وجود داشته اند، بطور مثال از خصوصیات انجیلی که به نام برنابا وجود دارد، بشارت صریح و واضح در آن موضوع بعثت حضرت محمد صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم و نیز عدم مصلوب شدن عیسی مسیح و نیز محکومیت موضوع مشرکانه به خدایی گرفتن

ص: 256

عیسی مسیح و....، است، و همچنین در این انجیل از بسیاری از یاوه هایی که به حضرت مسیح نسبت داده شده خبری نیست، تاریخ گواه آن است که پیروان برنابا از یک طرف و پیروان پولس از طرف دیگر تا زمان کنستانتین امپراطور روم، دارای اختلافات شدید در قالب مجادله، موضع گیری های دینی، و حتی جدایی کلیساها و معبدها و....، و درنهایت درگیری های خونین و فراگیر بوده اند و این امر موجب شد تا او بخواهد به این اختلافات به شیوه ای که به نفع امپراطوری او بود خاتمه دهد پس انجمنی را برای تعین انجیل از میان انجیلهایی که وجود داشت که تعداد آن را از 270 تا 4000 اعلام نموده اندتشکیل داده و نمایندگان پیروان پطرس وصی عیسی مسیح و شاگردان او از جمله بارنابا و طرفداران خط فکری پولس در این مجمع شرکت نمودند و درگیری و مباحثات فراوان در خصوص مسئله توحید به خداوند و موضوع تثلیث که پولس آن را اختراع کرده بود بالا گرفت و در نهایت هیچ راهی برای انتخاب انجیل نیافتند و لذا راهی عجیب و مشکوک پیشنهاد شد و آن اینکه همه انجیلها را زیر میز بگذارند و همه بروند و دعا کنند و فردا هرانجیلی که پرواز کردو روی میز قرار گرفت مورد قبول همه باشد پس همه رفتند و درها را قفل کردند و فردای صبح ملاحظه شد که چهار انجیل از زیر میز پرواز کرده و روی میز آمده است به دنبال این واقع شور وغوغایی نمادین برپا نمودند و در خلال این اغتشاش و غوغاگری، دستور داده شد تا تمامی انجیل های دیگر سوزانده شود و به دنبال آن داشتن انجیل غیر مصوب انجمن جرم نابخشودنی اعلام شد و مسیحیان مخالف بسیاری به همین جرم قتل عام شدند و نمایندگان و رهبران کلیساهای طرفدار برنابا توسط طرفداران

ص: 257

کلیسای پولسی به قتل رسیدند وپیروان آنها تکفیر شده و گروه بسیاری از آنها کشته شدند و بدین ترتیب اسم و نام پطرس و شاگردان عیسی مسیح و از جمله برنابا و انجیل او و پیروان او درسایه یک مانور و حمایت سیاسی مزورانه و تعصب لجام گسیخته شیطانی در انزوا قرارگرفت، همان انجیلی که در چهارقرن اول میلادی رایج ترین و معتبرترین انجیل های موجود بوده است، آری در سال 325 میلادی، یاران و پیروان متعصب پولس بدعت گر، فرمان سوزاندن تمامی انجیل های چهارگانه یونانی و از جمله تنها انجیلی که به زبان آرامی بود (که زبان حضرت مسیح بود)، را در حمایت سیاسی دولت حاکم صادر کردند و در سال 366 فرمان تحریم خواندن انجیل معتبر برنابا که مستند و مرجع مسیحیان در قرن اول و دوم میلادی بود صادر و مرگ سزای کسی بود که این انجیل در خانه او یافت شود، پس با این حساب عدم وجود نسخه اصلی دیگر انجیل های معتبر نبایستی دور از انتظار باشد و لذا در این راستا وجود هرگونه نسخه هر چند متاخر باشد بر موضوع اصالت آن خلل وارد نمی نماید همانگونه که به نسخ قران کریم هرچند که متاخر باشد در صورتی که اصل آن در دسترس نباشد خللی به اصالت آن وارد نمی نماید و نکته دیگر اینکه شواهد تاریخی بسیاری وجود و صحت آن را تایید می نماید و به عنوان مثال مطالعه اجمالی نگارنده علیرغم اشکالات فراوان متن آن را متین و نگارش آن را زیبا ومبتنی بر سیاق وحی و واقعیت تشخیص داده است و به حول و فضل الهی در ادامه این کتاب مبارک فصلی را به بررسی آن معمول خواهیم نمود ان شاء الله پس چون بر این فرازها آگاه شدی پس تو ای عاقل دانا و خردمند توجه نما به شخصیت جناب برنابا تا صرف نظر از اینکه این انجیل

ص: 258

به او متعلق باشد و یا خیر، درباره او یک شناخت اجمالی داشته باشی پس آگاه باش که برنابای رسول یا برنابای واعظ، لقب یکی از حواریون و یا یکی از شاگردان و حواریون به نام یوسف بوده است او از قبیله های لاوی و اهل قبرس و از یهودیان مومن در اورشلیم و از بزرگان کاهنان یهود محسوب می گردید او پسر عموی یوحنا ملقب به مرقس می باشد، او بود که باعث شد پولس در میان مسیحیان ورود پیدا کند و او بود که در اولین سفر بشارتی پطرس با او همراه بود و سرانجام در سال 61 میلادی در قبرس به شهادت رسید پس پولس که او را عامل انحراف در دین مسیح می دانند بعد از برنابا وارد جامعه مسیحی شد و در واقع به واسطه اقدام برنابا مسیحیان او را پذیرفتند و اما پولس، او هرگز با عیسی مسیح دیدار نداشته، و نیز مسلم است که او از متعصبان لجام گسیخته دین یهود بود و بسیاری از مسیحیان را نیز در اورشلیم به قتل رسانید و نیز در خون بسیاری از بزرگان مسیحی شراکت کرد تا آنکه مدعی شد عیسی مسیح به او الهام کرد که برای غیر یهودیان تبلیغ برای مسیح نماید و برای مجاب کردن مسیحیان خدعه ای بکار برده و ادعا می کند که عیسی مسیح به او گفت کور می شوی و به نزد فلان کس در دمشق برو بینا می شوی و او پس از رفتن نزد آن کس بینا می شود، گروهی این گونه اعمال او را یعنی ادعای الهام عیسی به او و کور شدن موقت و سپس بینا شدن و سپس دستور تبلیغ برای مسیح در بین غیر یهودیان و....، را ترفندی برای او می دانند تا به وسیله آن وارد جمعیت مسیحیان شده و با ایجاد اختلاف و نزاع دین مسیح را به سوی کفر والحاد کشیده و اساس آن را نابود نماید و تبلیغ او در بین غیر یهود نیز به همین دلیل بوده است زیرا القاء مطالب

ص: 259

غیر الهی و کفرآمیز او در بین یهودیان و مسیحیان و خصوصا حواریون موثر نبوده و درگیری های بین او و شاگردان خصوصاً برنابا و....، این حقیقت را تایید می نماید و لذا او بهترین محل برای اشاعه افکار الحادی لجام گسیخته خود را، در بین غیر یهود تشخیص داد زیرا آنان به عشق عیسی مسیح هر دروغی را می توانستند بپذیرند خصوصا اگر از سوی کسی که مدعی بود عیسی به او الهام می کند و به معجزه او بینا شده و دستور دارد تا تبلیغ نماید و....، او در نهایت با برنابا بر سر عقابد کفرامیز خود درگیر شده و در سفرتبلیغی او به اورشلیم با دیگر حواریون و در صدر آنها با پطرس که جانشین عیسی مسیح بوده است به مشاجره ودرگیری میپردازد پس بزرگترین و مهمترین جدایی و اختلاف در بین مسیحیان در واقع مربوط به درگیری پولس از یک طرف و پطرس به عنوان جانشین عیسی مسیح و سایر حواریون و نیز برنابا از طرف دیگر رخ می دهد، در قرن ها بعد همانگونه که بیان شد طرفداران او توانستند با کمک نیروی سیاسی حاکم، بر پطرس و حواریون و برنابا پیروز شده و طرفداران آنها را قتل عام نمایند و مسیحیان طرفدار آنها را منزوی نموده و تمامی انجیلهایی که مخالف با اندیشه ها و افکار الحادی او بود را نابود نمایند و اساس تثلیث و مصلوب شدن عیسی و در هم شکستن تمامی فرایض و احکام تورات و....، را بر جامعه مسیحی حاکم نمایند، واینگونه با گذشت زمان مسیحیت پولسی به پشتیبانی حاکمیت نظامی و تعصبات لجام گسیخته اشاعه یافت تا جایی که در انجیل منتسب به برنابا، نام پولس در زمره فریب خوردگان ذکر می شود اودر سال 760 (یا 764، 767) به دستور نرون به قتل می رسد، در روایات اسلامی از پولس به عنوان گمراه کننده مسیحیان

ص: 260

یاد شده که در کنار افرادی چون قابیل، نمرود، فرعون و سامری و ....، در سقر که در اعماق دوزخ است تا ابالآباد معذب خواهد بود و در برخی روایات دیگر از او به عنوان شیطانی که بعد از عیسی، مردم را به سوی دوزخ کشیده یاد می نمایند و در کتب اهل سنت نیز مذکور است که ظالمان و ستمگران را در روز قیامت و در زندانی به نام پولس که در اعماق دوزخ است می اندازند که عذاب در آن حد و حدود ندارد، از خصایص پولس آن بود که برای موعظه خود، در راه خدا اجرت می گرفت و صدقات کلیساها را نیز جمع آوری می نمود، او پادشاهان را نمایندگان خدا روی زمین می دانست و اصرار داشت که سلسله مراتب قدرت را خدا ترتیب داده ولذا هرکس با صاحبان قدرت مقابله نماید با تقدیر خداوند مقابله کرده و کسی که با تقدیر خداوند مقابله نماید البته کافر است زیرا حاکم، خادم خداست که شمشیر را بیهوده در دست نداردیعنی مامور خدا و نماینده اوست و البته ما این یاوه سرایی ها را در تفسیر عهد عتیق بررسی و مزخرف بودن آن را اثبات نمودیم ونیز اثبات نمودیم که چگونه مطیع حاکمان خصوصا حاکمان ظالم و ستمگر بودن، بندگان را در ظلم و ستم آنان شریک و اسباب دوزخی شدن آنها را فراهم می آورد و همانگونه که اشاره نمودیم این اختلاف پولس با پطرس و شاگردان به حدی ریشه دار و عمیق بود که کلیسای روم در سال 95مجبور به مداخله مستقیم برای پایان دادن به اختلافات طرفداران پولس و طرفداران پطرس( جانشین عیسی مسیح) گردید، و از عجایب آنکه کار او در درگیری با پطرس تا جایی پیش رفت که به پطرس تحکم کرد که عیسی مسیح به او وحی کرد که پولس یهودیان و او غیریهودیان را ارشاد نماید و...، او در اقدامات خود پطرس و سایر

ص: 261

حواریون را تحقیر و توهین و سرزنش می کرد و ما این حقیقت و این روش را در هر چهار انجیل ثابت نمودیم آری اوکه به شائول یهودی مشهور و از رهبران یهود محسوب و به تفسیر تورات آگاه بود، در درگیری هایی که با برنابا وشاگردان و پطرس داشت علناً بر علیه آنها ستیزه گری می کرد، او در راستای تحقیر پطرس تاجایی پیش رفت که مدعی شد پطرس جانشین عیسی در بین یهودیان است و او جانشین عیسی در کل امت های جهان است که یهودی نیستند، تاجایی که پطرس را در راستای اعمال خود منافق خواند به گونه ای که برنابا نیز در نفاق او گرفتار شده است و....، خود کامگی او تاجایی گسترش یافت که تنها سخن خود را حجت می دانست، و در این راستا وقتی حواریون خصوصا پطرس از تعالیم کذب او آگاه می شدند ناچار به سرعت یک نفر از خود را به آن شهرها می فرستادند تا مردم را از تعالیم واقعی عیسی مسیح آگاه نماید، ....، ولی او به منظور مقابله با آنان تاکید می نماید که مردم نبایستی از تعالیم انجیل او به سوی تعالیم انجیل دیگر یعنی انجیل پطرس و...، بروند و هر کس مسبب آن است یعنی پطرس ملعون است ، ..... تا اینکه اخبار او در تعلیم بر ضد شریعت موسی به اورشلیم رسید و لذا به محض ورود به اورشلیم مردم شورش نموده او را دستگیر کردند و....، نگارنده در این فراز تلاشی برای معرفی شخصیت تباه و تبین افکار سیاه پولس و....، ندارد بلکه خواسته است تا نکاتی را به طور اجمالی در این خصوص بیان نماید تا مخاطبان ارجمند شناختی اجمالی بر شخصیت حواریون و وقایع صدر مسیحیت داشته باشند و نسبت به شخصیت والای پطرس و برنابا و سایر حواریون آگاهی کسب نمایند و نکته جالب در این رابطه این است که برابر بررسی

ص: 262

های به عمل آمده، برنابا یگانه حواری با سواد بوده که می توانسته است انجیل را بدینگونه روشن و صریح و....، تدوین نماید و به نظر می رسد که منابع اصلی چهار انجیل موجود و حتی سایر انجیل ها از انجیل برنابا باشد که پس از بهره برداری دچار تحریف شده است به هرحال آنچه مسلم است انجیل برنابا صرف نظر از آنچه تاکنون درباره آن و نیز شخصیت حواری گرانقدر یوسف ملقب به برنابا مذکور شده است، اثری است که مطالعه آن افق بینش و تفکر و تعقل را در خصوص حضرت عیسی مسیح علیرغم اشکالات فراوان در آن، وسیع نموده وبارعرفانی و محتوی آن، خواننده را به ورطه جذابیت معنوی آن سوق می دهد پس تو ای عاقل دانا و خردمند چون بر این فراز ها آگاه شدی پس آگاه باش که اعتقاد به مصلوب شدن عیسی مسیح از القائات این شخص بوده و مسیحیان صدر مسیحیت هیچ اعتقادی به آن نداشته و این دروغ پردازی ها، در واقع همانند همان موضوع اعتقاد شرک خدایی عیسی مسیح و...، هیچ ریشه در اعتقادات اصیل الهی حواریون و مسیحیان واقعی نداشته و از القائات شیطانی او و در راستای شکستن احکام وفرایض تورات و.....، بوده است.

و بشارت به وجود مقام و منزلت رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه شو به طلیعه تعلیمات پولسی در ابتداء انجیل مرقس تا اگاه شوی که او چگونه شمشیر خود را بر علیه وصی عیسی مسیح و دیگر حواریون و به نفع پولس از رو بسته است و مدعی است که عیسی مسیح پسر خداست، و به عنوان دلیل

ص: 263

خبر اشعیاء نبی را مذکور می نماید که می فرماید: (اینک من رسول خود را پیش روی تو می فرستم تا راه تو را پیش تو مهیا سازد) و ما اثبات نمودیم که این بشارت از سوی حضرت یحیی به عنوان صدای ندا کننده است یعنی فرد اول و رسول خودم را پیش روی تو می فرستم یعنی عیسی مسیح که فرد دوم است و فرد سوم که مخاطب خداوند است یعنی وجود پاک و مطهر و اقدس برترین و بالاترین و آخرین پیامبر موعود یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم، است ولی تحریف گر عمداً سهو می نماید و تلاش می نماید که دو شخص را تحت دو عنوان در یک شخص معرفی نماید و لذا استناد او در این فراز اثبات کننده جهل و خرفتی و بی سوادی اوست که تشخیص نمی دهد معانی کلمات و معنی افعال و عبارات را و وقتی عبارتی را ذکر می نماید تصور می نماید که آن عبارت ترجمان افکار یاوه اوست، پس تو ای عاقل دانا و خردمند ما در شرح و تفسیر انجیل مرقس از فرازهای متشابه متن آن با انجیل متی گذر نموده به شرح تناقضات آنها می پردازیم مگرآنکه متن متشابه در تناقض با متن ثالث و رابع اظهار وجود نماید پس چون بر این فراز آگاه شدی پس توجه نما به این فراز از عبارت 12 باب اول مرقس: (و چون از آب برآمد در ساعت آسمان را شکافته دید و روح را (یعنی روح القدس) را که مانند کبوتری بروی نازل می شود و آوازی از آسمان در رسید که تو پسر حبیب من هستی که از تو خشنودم، پس بی درنگ روح وی را به بیابان می برد و مدت چهل روز درصحرا بود و شیطان او را تجربه می کرد ....، با وحوش به سر می برد و فرشتگان او را پرستاری می نمودند)، در متن متی باب 3 عبارت 16 به بعد: (امّا عیسی چون تعمید یافت فوراً از آب

ص: 264

بر آمد که در ساعت آسمان بروی گشاده شد و روح خدا را دید که مثل کبوتری نزول کرده بروی می آید آنگاه خطابی از آسمان در رسید که اینست پسر حبیب من که از او خشنودم)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش بر تناقضات فاحش این دو متن در انچه مانند کبوتر بر وی یعنی عیسی مسیح نازل می شد و نیز خطابی که به او رسید در متن متی (روح خدا) مثل کبوتری بروی نازل شد در متن مرقس (و روح را) که مانند کبوتر بر وی نازل می شود پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که روح خدا و روح القدس با هم تفاوت دارند و بلکه روح القدس فرشته ای است که مخلوق خداست و روح خدا عنوان مشرکانه تحریف گر ابله است ک خدا را مانند انسان از دو جزء روح و جسم تلقی کرده که جسم او در آسمان مانده و روح او بر عیسی مانند کبوتر نازل شد و این چه روحی از خداوند خالق است که جا می گیرد در جسمی به اندازه جثه یک کبوتر و به پرواز در می آید و این هیچ چیزی نیست جز اوهام مالیخولیایی تحریف گر مشرک وبت پرست که در اوهام و تصورات خود از خدا خلق نموده است و اگر کسی مدعی شود روح القدس همان روح خداست و جزیی از خداست که در بین لاهوت و ناسوت در پرواز است پس این برای عیسی هرگز فضیلت نیست زیرا که این روح دائما در روی انبیاء بنی اسرائیل و بلکه در وجود آنها قرار می گرفت و حتی در کسانی که العیاذ بالله فرزندان فاحشه ها بودند و یا در آغوش زنان فاحشه تا صبح می لولیدند، و دیگر آن آواز که در متن متی اشاره به سوم شخص مفرد است و در متن مرقس مخاطب مفرد یعنی در اولی آواز دهنده خبر می دهد به شنونده که این یعنی عیسی مسیح پسر حبیب است که از او خشنودم و در متن

ص: 265

مرقس خطاب است به عیسی که تو پسر حبیب من هستی که از تو خشنودم و البته این جملات در قاموس کلمات وحی تحریف محرز است و قابلیت توجیه و تاویل ندارد و این نکته مهّم که این فراز در هر دو حالت از بشارات مربوط به وجود پاک و مطهر حضرت رسول خدا محمد مصطفی صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم که با عنوان (حبیب من) از آن حضرت یاد شده است و فرزند حبیب من منظور از پیروان حبیب من و بندگان و خاد مان او تعبیر می شود که قبلا در این باره گفتار خود را ذکر نمودیم

بشارت اعطاء جلال و ملکوت خدا از بنی اسرائیل به امتی دیگر و ... :

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش بر بشارت اعطاء جلال و ملکوت خدا یعنی ظهور رسول خدا و توجه خداوند به ظهور جلالت خود از امتی دیگر و .... ، در قالب تمثیلی واضح و آشکار و قاطع و مبرهن از زبان پیامبر خدا عیسی مسیح که تحریف گران علیرغم تمامی تعصبات و خشک مغزی ها نتوانستند ان را حذف کنند و یا تغیر و تبدیل نمایند و آن بشارتی است که کاتب متی در عبارت 33 به بعد باب 21 خود در قالب تمثیل زیبا و گویای صاحب تاکستان آورده است که ما قبلاً اشاره ای به آن نمودیم و مقصود از صاحب تاکستان خداوند و مقصود از دهقانان بنی اسرائیل و مقصود از غلامان، پیامبران و رسولان الهی و مقصود از پسری که او را کشتند عیسی مسیح که آخرین پیامبر بنی اسرائیل محسوب می شود و مقصود تحویل باغ به باغبانان دیگر یعنی تحویل شریعت خداوند به امت دیگر است و مقصود از آن سنگ که معمارانش ان را رد نموده اند و همان سر زاویه گردید یعنی همان شاخص درست و غلط و یا تحریف و غیر تحریف و یا حق و باطل و....

ص: 266

، احکام و فرایض خداوند یعنی همانا شریعتی بدون تحریف و دست نخورده که به واسطه آن کجی ها و ناروایی های کاخ هدایت الهی مشخص شود و....، همانا این سنگ سر زاویه، اسلام و قران است و مقصود از امتی دیگر یعنی ظهور جلالت خداوند از امتی غیر از امت بنی اسرائیل یعنی ظهور و بعثت پیامبری از میان بنی اسماعیل یعنی بعثت و نبوت برگزیده و برترین و آخرین پیامبران الهی از میان اعراب برای هدایت بشریت یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم می باشد که انجیل متی با صراحت به آن اشاره می نماید و.لی انجیل مرقس از بیان فراز آخر آن یعنی عبارت (.... از این حیث شما را می گویم که ملکوت خدا از شما گرفته شده و به امتی که میوه اش را بیاورند عطا خواهد شد) و آن کلام که مبین ابدی بود دین مبین اسلام است یعنی (... هرکه بر آن سنگ (اسلام) افتد منکسر شود و اگر آن یعنی (شریعت اسلام و قران بر کسی افتد (یعنی با مسلک و مرام و دینی ستیزه کند) نرمش سازد (یعنی آن را نابود خواهد کرد))، ذکر نگردیده است، پس توجه نماید مخاطب ارجمند به مفاد این بشارت عظیم که بیانگر حقانیت شریعت اسلام به زبان حضرت عیسی مسیح است: (و مثلی دیگر بشنوید صاحب خانه بود (یعنی خداوند) که تاکستانی غرس (یعنی شریعت خداوند) نموده .... به دهقانان (یعنی امت بنی اسرائیل) سپرده و .... و چون موسم میوه (ثمردهی ایمان آوردن اهل ایمان) شد، غلامان (یعنی پیامبران) خود را نزد آنان (یعنی این امت بنی اسرائیل) فرستاد ...، اما دهقانان غلامان او را (یعنی امت بنی اسرائیل پیامبران او را) بعضی را زدند و بعضی را کشتند و بعضی را سنگسار نمودند ...، تا پسر خود را) (یعنی پیامبر محترم خود حضرت عیسی را)

ص: 267

نزد ایشان فرستاد ....، پس او را گرفته بیرون تاکستان افکنده کشتند (یعنی به او ایمان نیاورده و انکار کردند پس عیسی مسیح از یهودیان سوال فرمود) چون مالک تاکستان آید با آن دهقانان (یعنی امت بنی اسرائیل که با آخرین پیامبر خود یعنی عیسی مسیح ستیزه گری و انکار نموده اند) چه خواهد کرد، (یهودیان) گفتند البته آن بدکاران (یعنی بنی اسرائیل را) به سختی هلاک خواهد کرد و باغ (شریعت) را به باغبانانی دیگر (یعنی به پیامبر دیگر) خواهد سپرد ....عیسی به ایشان گفت مگر در کتب هرگز نخوانده اید اینکه سنگی را که معمارانش رد نموده اند(یعنی بزرگان قوم یهود) همان سر زاویه (یعنی شاخص حقانیت انبیاء یعنی امت اسلام) شده است، این (امر) از جانب خداوند آمد (ولی) در نظر ما عجیب است از این جهت شما را می گویم که ملکوت خدا (یعنی شریعت خداوند) از شما (بنی اسرائیل) گرفته شده و به امتی که میوه اش را بیاورند (یعنی قدردان انبیاءالهی باشند و به خداوند ناسپاسی ننمایند)، عطا خواهد شد (یعنی به بعثت و نبوت پیامبر عظیم الشان حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم، از امت دیگر یعنی از غیر بنی اسرائیل یعنی از بنی اسماعیل و از میان قومی دیگر) و (از خصایص این دین و این شریعت یعنی اسلام آن است که) هر که بر آن سنگ (یعنی شریعت اسلام) بیفتد (یعنی قیام و ستیزه گری نماید) منکسر شود (یعنی نابود و خوار در دنیا و آخرت گردد) و اگر ان سنگ (یعنی اسلام) بر کسی افتد (یعنی با دین باطل و شریعتی تحریف شده و دشمنانی ستیزه گر بیفتد) نرمش سازد (یعنی آن را به واسطه اعانت خداوند نابود می نماید) و چون روسای کهنه و فریسیان مثلهایی او را شنیدند دریافتند که عیسی مسیح این مثال) را

ص: 268

درباره ایشان می گوید....)، و اما عبارات متن مرقس که فرازهای روشنگر تر آن عمداً حذف شده است یعنی به واسطه تعصبات کور و ....، به شرحی که در عبارت اول به بعد باب 12 آن آمده است (.... پس به مثل ها با ایشان سخن نمود که شخصی تاکستانی غرس نموده ....، به دهقانان فرستاد .... در موسم، نوکری (یعنی غلامی یعنی پیامبران خود را یک به یک) فرستاد .... (پس) بسا دیگران را که بعضی را زدند، بعضی را به قتل رسانیدند و بالاخره یک پسر حبیب (عزیز) خود را باقی می داشت او را (یعنی آخرین پیامبر بنی اسرائیل یعنی حضرت عیسی مسیح را) نزد ایشان (یعنی بنی اسرائیل) فرستاد .....، پس او را گرفته مقتول ساختند (یعنی انکار نمودند ...، و از تاکستان (دین خود) بیرون افکندند (یعنی نبوت او را نپذیرفتند)،...، پس صاحب تاکستان .... باغ را به دیگران خواهد سپرد، آیا این نوشته نخوانده اید سنگی را که معمارانش رد کردند همان سر زاویه گردید، این از جانب خداوند شد و در نظر ماعجیب است، آنگاه خواستند او را گرفتار سازند اما از خلق می ترسیدند زیرا می دانستند که این مثل را برای ایشان آورد....)، پس دانستی چگونه عباراتی که واضح کننده و بیان کننده آشکارترین بشارت زیبا و قاطع و گرامی بوده است به دست تحریف گر حذف شده است و در این فراز البته ما به تناقضات لفظی اشاره ای ننمودیم زیرا غرض ما بیان این بشارت و اضح و آشکار در خصوص نبوت و بعثت رسول مکرم یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم از میان امتی غیر از بنی اسرائیل است که جلالت شریعت او تا ابدالآباد و حمایت خداوند از این شریعت ابدی است یعنی که خداوند با آن است تا دشمنان به دین او صدمه نزنند و آن شریعت نیز فاتح بر تمامی ادیان تحریف شده

ص: 269

و ایده لوژی های باطل ....، می باشد پس چون بر این فرازها آگاه شدی پس آگاه باش تو ای عاقل دانا و خردمند به اینکه نگارنده در فصول آتی بخشی را به ترتیب وقوع حوادث و اتفاقات و معجزات ....، اختصاص خواهد داد و تناقضات آنها را از این لحاظ طرح و بررسی و مکتوب خواهد نمود به حول و فضل الهی و عنایات حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف. اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم.

تاویل شیطانی دشمنان خداوند در بشارت مخصوص حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم:

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش بر انحراف تحریف گران و تاویل های شیطانی آنان از بشارت هایی که مخصوص است به ذات اقدس رسول خدا و رفعت مقام و منزلت آن حضرت در پیشگاه خداوند و وعده ای که خداوند در نصرت و یاری آن حضرت از زبان انبیاء عظام و در کلام وحی خود یعنی معجزه جاوید رسول خدا یعنی قران کریم وعده فرمود که ما فرازهایی از آن را در بشارت سابق ملاحظه کردیم (... و هرکه بر آن سنگ افتد منکسر شود و اگر آن سنگ بر کسی افتد (او) را نرم سازد)، و....، پس در این فراز باز هم بشارتی از خصایص مخصوص ذات اقدس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم در همین راستا یعنی غلبه گری آن حضرت و شریعت آن حضرت یعنی اسلام به واسطه اعانت خداوند و حمایت شدید از آن حضرت و شریعت پسندیده او که در پیش به گوشه هایی از آن اشاره شد تقدیم می گردد، در این فراز هم انجیل مرقس و متی فرازی را ازخصایص آن حضرت ذکر می نمایند ولی به دنبال کشیدن معنی خدایی عیسی از آن

ص: 270

هستند ولی در عمل عبارت آنها بی معنی شده و این تاویل خدایی آنها به همه انبیاء دیگر نیز تسری می یابد که البته این تاویل و توجیه یاوه ای است که یاوه تر ازآن وجود ندارد پس مخاطب ارجمند توجه نماید به مفاد عبارات 42 به بعد باب 22 متی که داود نبی این بشارت را در خصوص شریعت جاودانی حضرت محمد و ذات اقدس او فرمود و هرگز این بشارت به عیسی مسیح و دین تحریف شده او ارتباطی ندارد زیرا اگر خداوند می خواست دشمنان را پای انداز او نماید اول شریعت او را از تحریف و تبدیل و یاوه های شیطانی حفظ می کردتا پیروان ابله و گمراه او به تحریف تورات و انجیل نپرداخته و اوهام خود را در قالب کلام وحی و کلام الهی به پیروان بدبخت القاء ننموده و آنها رابه سوی دوزخ جاودانی سوق ندهند زیرا یکی از مفاهیم پای انداز نمودن فرستادن دشمنان به دوزخ و فرستادن دوستان به بهشت است که این خصیصه به دلیل تحریفی بودن تورات و انجیل هرگز بر دین عیسی مسیح و پیروان او منطبق نیست بلکه فقط بر اوصاف برترین مخلوق عالم و بهترین آنها و معصومترین و ارجمندترین پیامبران و بندگان در نزد خداوند عالمیان یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم وعجل فرجهم است پس چون بر این فراز آگاه شدی پس توجه نما به اصل بشارت در زبور 110 حضرت داود که در خصوص حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم وعجل فرجهم و ظهور آخرین منجی عالم بشریت یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف مذکور است در روزی که آن روز ظهور را، روز غضب خود اعلام می فرماید یعنی روز پیروزی شریعت عدل خداوند بر تمامی امت ها و برپایی حکومت عدل الهی در جهان و...، (یهوه به خداوند من (یعنی سرور من یعنی

ص: 271

حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) گفت به دست راست (جلال) من بنشین تا (با ظهور نبوت تو در جهان پر فتنه و پر آشوب، ملاحظه نمایی که چگونه) دشمنان تو را پای انداز تو سازم ....، خداوند که به دست راست (یاور) است (یعنی به نصرت آخرین وصی تو یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف)، در روز غضب خود (یعنی در روزی که به قیام جهانی حضرت مهدی علیه ظالمان و ستمگران و....، حکم می فرماید و امر می فرماید به رجعت مقدسین و انتقام از ظالمان و ستمگران به عذاب قبل از عذاب دوزخ و....) پادشاهان را شکست خواهد داد (و دین او جهانی شده و توسط نماینده تام الاختیار خود تا ابدالاباد) در میان امت ها داوری خواهد کرد و (جهان را) از لاشهای (ظالمان و ستمگران) پر خواهد ساخت و سر آنها را در زمین وسیع خواهد کوبید (یعنی آنها را در دنیا عذاب خواهد فرمود در قبل از آخرت یعنی قبل از دوزخ جاودانی، و آن حضرت یعنی حضرت مهدی در پناه حضرت حق جل جلاله با ظهور پر جلالت خود عجل الله تعالی فرجه الشریف ) از نهر (هدایت نجات بخش خداوند که( در سر راه (او) است خواهد نوشید، بنابراین (یعنی به این دلیل یعنی به دلیل حمایت و عنایت مخصوص خالق یکتا) سر خود را بر خواهد افراشت (یعنی به پیروزی و برتری بر تمامی امت های باطل جهان نایل خواهد شد))، پس چون بر این فرازآگاه شدی پس توجه نما به یاوه سرایی تحریف گران مشرک که چگونه این بشارت واضح و آشکار را با توجیهات ابلهانه و متضاد پولسی تاویل و به دنبال القاء مفهوم شیطانی خدایی مسیح به پیروان گمراه هستند (.... عیسی از ایشان پرسید گفت درباره مسیح چه گمان دارید او پسر کیست بدو گفتند پسر

ص: 272

داود (یعنی همان القاء شیطانی که اراده نمودند در صدراین انجیلها که بچسبانند نطفه عیسی مسیح را به یوسف نجار از راه کفر و نفاق و حال آنکه وجود عیسی مسیح از طرف مادر به داود نبی واسرائیل و ابراهیم وصل است و پسر اوست همانگونه که امامان معصوم ما علیهم السلام و عجل فرجهم از سوی مادر بزرگوار خود یعنی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به رسول خدا وصل هستند و بدین جهت اهل بیت عصمت و طهارت، فرزندان رسول خدا به حکم خداوند در سوره کوثر خطاب می شوند که در آن سوره خداوند دشمنان آن حضرت را (بواسطه فرزندان معصوم حضرت فاطمه زهرا)، ابتر خوانده است، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس آگاه باش که ملاحظه نمایی که چگونه شیاطین جنی و انسی در این موضع از جهل مخاطبان و پیروان بهره برداری نموده و با ترجمه سرور و رئیس به خداوند به القای افکار شیطانی پرداخته اند و حال انکه در این فراز پاسخ عیسی مسیح اقرار به وجود نسب او از طرف مادر به داود نبی و اسرائیل و ابراهیم و اراده خداوند در خلقت او به امر خود و وفق بشارتی که به انبیاء الهی به عنوان یکی از آیات خود اعلام فرموده است می باشد ولی تحریف گران پولسی نعل وارونه زده و بشارتی را که مربوط به حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و ظهور و قیام جهانی مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ورجعت مقدسین و ....، و در روزی که آن را روز غضب خود بر ستمکاران عالم می نامد را در این فراز، به رای خود تاویل می کنند و فراموش می کنند که این بشارت با آثار آن همخوانی ندارد یعنی این یعنی این بشارت ارتباطی به عیسی مسیح ندارد زیرا خداوند دشمنان او را پای انداز او نفرمود و بلکه برعکس کتاب و هدایت

ص: 273

او در اثر گذشت زمان تحریف و پای انداز دشمنان شد و دیگر هرگز نمی تواند منشاء هدایت الهی محسوب شده و به عنوان یک مرجع حق و بدون خطا و مؤید از جانب خداوند بر دشمنان خداوند تلقی شود زیرا خداوند هرگز از امر باطل و تحریف شده حمایت نخواهد کرد پس این بشارت اختصاص دارد به حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم که خداوند تبارک و تعالی با حفظ شریعت پسندیده او و حفظ کلام وحی خود از هر گزند هر تحریف و هر تغیر و هر تبدیل، آن را عزت داده است و تمامی دشمنان آن حضرت بواسطه حمایت و اعانت خداوند پای اندار آن حضرت شده اند و نیز نشانه بعدی یعنی دست راست آن حضرت یعنی وجود مطهر و اقدس حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف فقط و فقط و فقط با این ذوات مقدسه منطبق است و هرگز با دین و آئین عیسی مسیح که در حقارت و تحقیر تبدیل و تحریف فرورفته است منطبق نخواهد بود پس به این دلیل و دلیل قبل این بشارت به زعم و گمان تحریف گران پولسی هرگز با اوصاف عیسی مسیح منطبق نیست تا دلیل برای یاوه سرایی کفرآمیز و شرک آمیز آنها بر ضد متون کتاب باشد که ما در بشارت قبل یعنی (خدای واحد که سوای او نیست) و ... گفتار خود را آوردیم پس آگاه باش که (خداوند) در این فراز از مزمور و دو متن متی و مرقس یعنی عبارات به ترتیب 42 باب 22 متی و 36 باب 12 مرقس به معنی سرور و رئیس است که منظور ذات اقدس رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم است و هرگز به معنی خدا بودن عیسی نیست زیرا خداوند هرگز دشمنان او را پای انداز او نمی نماید به جهت حقارتی که در دین تحریف شده او وجود دارد و آن کجروی که

ص: 274

منتهی به دوزخ جاودانی برای پیروان او به واسطه شرک و کفر و اعتقاد به دین تحریف شده می باشد. اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم.

داستان شام آخر .... و رمزگشایی بشارت فراز 34 باب 12 یوحنا (مسیح تا به ابد باقی ماند):

پس تو ای عاقل داناو خردمند آگاه باش بر مفاد تناقضات وارده در خصوص خوردن شام آخر عیسی مسیح با حواریون وحوادث فی ما بین که بیانگر تحریفی بودن متون به لحاظ شکلی و ماهیتی است، انجیل متی در باب 26 عبارت اول به بعد آورده است: (.... و چون عیسی همه سخنان را به اتمام رسانید به شاگردان خود گفت می دانید که بعد از دوروز عید فصح است که پسر انسان تسلیم کرده می شود تا مصلوب شود. (و سپس داستان شیشه عطر را نقل نموده و خبر یهودای اسخریوطی را نقل می کند)، آنگاه یکی از آن دوازده که به یهودای اسخریوطی مسمی بود نزد روسای کهنه رفته گفت مرا چند خواهید داد تا او را به شما تسلیم کنم ایشان سی پاره نقره با وی قرار دادند و از آن وقت در صدد شد که او را به ایشان تسلیم کند، پس در روز اول عید فطیر شاگردان نزد عیسی امدند گفتند کجا می خواهی فصح را آماده کنی تا بخوری گفت به شهر نزد فلان کس رفته بدو گوئید استاد می گوید وقت من نزدیک شد و فصح را در خانه تو با شاگردان صرف می نمایم و...، چون وقت شام رسید با آن دوازده بنشست و وقتی که ایشان غذا می خوردند او گفت هرآینه به شما می گویم که یکی از شما مرا تسلیم می کند پس به غایت غمگین شده هریک از ایشان بوی سخن آغاز کردند که خداوندا آیا من آنم، او در جواب گفت آن

ص: 275

که دست با من در قاب فروبرد همان کس مرا تسلیم نماید ... لیکن وای بر آن کسی که پسر انسان به دست او تسلیم می شود آن شخص را بهتر بود که تولد نیافتی و یهودا که تسلیم کننده وی بود به جواب گفت ای استاد آیا من آنم، به وی گفت تو خود گفتی و چون ایشان غذا می خورند عیسی نان را گرفته برکت داد)، و تو ای عاقل داناو خردمند توجه نما به عقل تحریف گر که چگونه می گوید که عیسی در معرفی قاتل خود می گوید: (انکه با من دست در قاب فرو برد همان کس مرا تسلیم میکند و سپس به جای اینکه با دست بردن یکدیگر در قاب غذا او را معرفی نماید عبارت خود را ادامه داده و می گوید وای بر آن کس که پسر انسان به دست او تسلیم شود .... و یهودا که تسلیم کننده وی بود به جواب گفت ای استاد آیا من آنم و عیسی به وی گفت تو خود گفتی (یعنی اقرار کردی) پس در این فراز عیسی مسیح یهودا را به دو صورت اگرتناقض محسوب ننمائیم معرفی می کند و ما کاری به این نداریم ولی تعجب می نماید نگارنده از عقل و شعور کاتب تحریف گر که بعد از معرفی یهودا به عنوان قاتل به شاگردان، به جای اینکه شاگردان با نهایت خشم به سمت او تهاجم نموده و حساب او در کف دست او بگذارند و... خیلی راحت و ریلکس و کاملاً عادی شروع کردند به ادامه غذا خوردن مانند آنکه هیچ اتفاقی نیفتاده و نگارنده به یاد می آورد که زمانی روی پروژه ساختمانی ناظر بودم و در بین استادکاران سنگ کار، دو نفر مشغول کار بودند که بعدا متوجه شدم که آنها پدر و پسر هستند، ناگهان در هنگام کار کردن شروع کردند به فحاشی و بدترین فحشهای ناموسی را نثار یکدیگر کردند به گونه ای که نگارنده در انتظار درگیری شدید فیزیکی و ریختن خون آنها توسط

ص: 276

یکدیگر بود ولی ملاحظه کرد به آنها به طور خیلی عادی به کار ادامه می دادند و تیشه و قلم و چکش به هم برای ادامه کار قرض می دادند و باز درادامه کار انواع و اقسام فحش های ناموسی بهم میدادند به گونه ای که اگر یکی از آن فحش ها به آب دریا می افتاد کل دریا را نجس می کرد ولی آنها دقیقا بعد از این فحش های بسیار زشت که نثار هم می کردند به طور خیلی کاملا عادی کارشان را ادامه می دادند و معلوم شد برای اینجانب که این دو نفر کاملا خل و دیوانه هستند یعنی همان برداشتی که تحریف گران پولس پرست برای تخریب شخصیت پطرس و شاگردان به مخاطبان خود القاء می کنند که اینگونه سخنان کاملا برای آنان عادی بوده و هیچ نقطه عطفی در رفتار آنها و ادامه کار آنها ایجاد نکرد یعنی وقتی خوردن غذا شروع شد و حضرت عیسی قاتل خود را معرفی و او را تهدید هم نمود و ...، بلافاصله بعد از معرفی همه دوستان مانند آنکه اصلا هیچ اتفاق خاصی نیفتاده است به ادامه صرف شام مشغول شدند و لابد سر سفره به هم ماست و نمک هم تعارف می کردند و..، (و چون ایشان غذا می خوردند عیسی نان را گرفته برکت داد و پاره کرده به شاگردان داد) یعنی از جمله به یهودای اسخریوطی قاتل خود داد چون در متن هیچ از درگیری و اخراج او و ....، سخنی در میان نیست پس یکی از گیرندگان نان و شراب اوست: (و گفت بگیرید و بخو.رید اینست بدن من و پیاله (شراب) را گرفته شکر نمود به ایشان داده گفت همه شما (دوازده نفر) از این بنوشید زیرا که اینست خون من در عهد جدید که در راه بسیاری به جهت آمرزش گناهان ریخته می شود) پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که یکی از خورندگان این گوشت و خون عیسی مسیح قاتل

ص: 277

او یعنی یهودای اسخریوطی است که تحریف گر اعتماد بر جهل مخاطبان گمراه خود نموده و تصور می نماید که همه مخاطبان یاوه های او را که در سطر قبل گفته است را به یاد نمی آورند، آری او در سطر قبل در خصوص قاتل خود می گوید (بهتر بودی که تولد نیافتی یعنی اوست که به واسطه این عمل خود، به دوزخ می رود) ولی در سطر بعدی او را مفتخر به خوردن گوشت و خون خود و وعده بهشت و آمرزش تمامی گناهان او می نماید، (اما به شما می گویم که بعد از این از میوه مو دیگر نخواهم نوشید تاروزی که آن را با شما در ملکوت پدر خود تازه آشامم پس تسبیح خواندند و به سوی کوی زیتون روانه شدند آنگاه عیسی به ایشان گفت همه شما امشب درباره من لغزش می خورید چنانکه مکتوب است که شبان را می زنم و گوسفندان پراکنده می شوند لیکن بعد از برخاستنم پیش از شما به جلیل خواهم رفت، پطرس در جواب وی گفت هرگاه همه درباره تو لغزش خورند من هرگز نخورم، عیسی بوی گفت هر آینه به تو می گویم که در همین شب قبل از بانگ زدن خروس سه مرتبه مرا انکار خواهی کرد، پطرس گفت هرگاه مردنم با تو لازم شود هرگز ترا انکار نکنم و سایر شاگردان نیز همچنان گفتند انگاه عیسی با ایشان به موضعی که مسمّی به بجتسیمانی بود رسیده به شاگردان گفت در اینجا بنشینید تا من رفته در آنجادعا کنم...، و اما متن مرقس مشابه این فراز را آورده ولی کلمات یاوه کلیدی آن حذف شده است و معلوم می شود که تحریف گر متی بدون توجه به تحریف ماهیتی، آن را مذکور نموده است متن مرقس در عبارات 17 باب 14 آورده است: (شامگاهان با آن دوازده آمد و چون نشسته غذا می خوردند عیسی گفت هر آینه به شما می گویم که یکی

ص: 278

از شما که با من غذا می خورد مرا تسلیم خواهد کرد، ایشان غمگین گشته یک یک گفتن گرفته که آیا من آنم و دیگری که آیا من هستم او در جواب ایشان گفت یکی از دوازده که با من دست در قاب فرو برد، بدرستی که پسر انسان بطوری که درباره او مکتوب است رحلت می کند لیکن وای بر آن کسی که پسر انسان به واسطه او تسلیم شود او را بهتر بود که تولد نیافتی و چون غذا می خوردند عیسی نان را گرفته برکت داد و پاره کرده بدیشان داد و گفت بگیرید و بخورید که این جسد من است و پیاله (شراب) را گرفته شکر نمود و به ایشان داد وهمه ازآن آشامیدند و بدیشان گفت این است خون من از عهد جدید که در راه بسیاری ریخته می شود، هر آینه به شما می گویم بعد از این از عصیر انگور نخورم تا آن روزی که در ملکوت خدا آن را تازه بنوشم و بعد از خواندن تسبیح بسوی کوی زیتون روانه شدند عیسی ایشان را گفت همانا همه شما امشب در من لغزش خورید زیرا مکتوب است شبان را می زنم و گوسفندان پراکنده خواهند شد، اما بعد از برخاستنم پیش ازشما به جلیل خواهم رفت، پطرس به وی گفت هرگاه همه لغزش خورند من هرگز نخورم عیسی وی را گفت هرآینه به تو می گویم که امروز در همین شب قبل از آنکه خروس دو مرتبه بانگ زند تو سه مرتبه مرا انکار خواهی نمود، لیکن او به تاکید زیادتر می گفت هرگاه مردنم با تو لازم افتد ترا هرگز انکارنکنم و دیگران نیز همچنان گفتند و چون به موضعی که جتسیمانی نام داشت رسیدند به شاگردان خود گفت در اینجا بنشینید تا دعا کنم)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که متن متی می گوید (وقت شام .... وقتی ایشان یعنی آن دوازده نفر غذا می خوردند) ولی متن مرقس همه را یعنی با عیسی

ص: 279

را اشاره می نماید (با آن دوازده نفر آمد و چون نشسته غذا می خوردند) و سپس داستان تسلیم نمودن وی توسط توسط یکی از غذاخورندگان و آنکه دست با وی در قاب می برد وعده دوزخ به قاتل به طور صریح و ...، که ما گفتار خود را در خصوص آن آوردیم به اینکه یا دست یهودا با عیسی مسیح در قاب نرفت و یا شاگردان خیلی شوت بودند که بعد از شناختن قاتل عیسی، عکس العملی نشان ندادند که در هر دو صورت مدعای ما در وقوع تناقض واضح و آشکار می شود و نیز جالب اینکه این متن علاوه بر داستان فرو بردن قاتل دست خود را با عیسی مسیح در قاب غذا، مزین به عبارتی است در راستای تحکیم این موضوع یعنی قتل عیسی مسیح که متن مرقس از آن عاری است و آن عبارت (و یهودا که تسلیم کننده وی بود به جواب گفت ای استاد آیا من آنم (عیسی مسیح) به او گفت تو خود گفتی (یعنی اقرار کردی به قاتل بودن خود)، که باز هم با عدم هرگونه عکس العمل از سوی شاگردان موضوع صرف شام و دسر بعد از آن جریان می یابد و حال آنکه بایستی طوفان به پا می شد و همه شاگردان به یهودا حمله می کردند او را می کشتند و یا زخمی می کردند و یا حداقل نصیحت می کردند و یا حداقل اخم و یا به او پشت می کردند ولی ملاحظه می شود که مجلس در کمال آرامش و سکون ادامه یافته و همه در نهایت آرامش و خوشی مشغول ادامه غذا خوردن می شوند و در این زمان که ایشان یعنی دوازده شاگرد غذا می خوردند عیسی نان و پیاله شراب را برکت داده در متن متی می گوید (خون من که در راه بسیاری به جهت آمرزش گناهان ریخته می شود) و متن مرقس می گوید (.... پیاله را گرفته شکر نموده به ایشان داد و همه (از جمله یهودا) از آن نوشیدند و بدیشان

ص: 280

گفت این است خون من از عهد جدید که در راه بسیاری ریخته می شود)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند در عبارات فوق دانستی از کلام عیسی مسیح که چگونه قاتل خود را بطور صریح به دوزخ جاوید بشارت داد (او را بهتر بود که تولد نیافتی)، ولی در ادامه تحریف گر به زبان عیسی مسیح همه را به بهشت بشارت می دهد و در میان این بشارت گیرندگان یعنی خورندگان گوشت و خون برکت یافته و شکرگذاری شده یعنی نان و شراب، وجود مستطاب جناب یهودا نیز بهره مند می شود و در ادامه باز هم تحریف گر فراموشکار در متن متی او را اهل بهشت قرار می دهد ولی تحریف گر متن مرقس این اضافه (باشما) را نمی آورد و این کلمه کلیدی به مفهوم بشارت یهودا به بهشت جاوید است، در متن متی مذکور است: (امّا به شما می گویم که بعد از این از میوه مو دیگر نخواهم نوشید تا روزی که آن را باشما (مثل این زمان که همگی دور هم هستیم در بهشت) در ملکوت پدر خود تازه آشامم)، و متن مرقس (.. هر آینه به شما می گویم بعد از این (مجلس) از عصیر انگور نخورم تا ان روزی که در ملکوت خدا آن را تازه بنوشم)، پس کلمه با شما که شامل یهودا می شود در متن مرقس وجود ندارد، پس در ادامه به دنبال بانگ خروس می رویم که در متن متی می گوید (... در همین شب قبل از بانگ خروس سه مرتبه مرا انکار خواهی کرد)، یعنی قبل از بانگ زدن خروس و در متن مرقس (بتو می گویم که امروز در همین شب قبل از آنکه خروس دو مرتبه بانگ زند تو سه مرتبه مرا انکار خواهی کرد)، پس در متن متی تصریح است به انکار سه بار قبل از آنکه جناب خروس به صدا در آید ولی در متن مرقس این سه بار انکار بعد از بانگ اول و سپس بانگ

ص: 281

دوم خروس است ونیز توجه نما که چگونه تحریف گران این دو متن وقایع بعدی را نیز بر این بی بانگی و دو بانگ بر آوردن خروس شرح و تفسیر کرده اند که در ادامه به آن نیز خواهیم رسید و نیز توجه نما تو ای عاقل دانا و خردمند به این تحریفات و این آموزه های شیطان که در راستای ترویج شرابخواری و آنجام گناه و وعده واهی بخشایش آن به مخاطبان القاء می شود تا به آن عمل نمایند تا رستگار شوند و سپس آنان را در شراب و شرابخواری غرق می کنند و غضب خداوند را در بجا آوردن معاصی به جوشش می آورند و اجتماعات و مجامع خود را به لجن می کشند و بابت اعتراف و آمرزش آن به کلیسا پول می پردازند و...، نمی ترسند از عاقبت کار و پشت می نمایند به عقل و تفکر و تعقل خود و شرابخواری می نمایند و تصور می نمایند که چون همگی آنان بعد از شرابخواری زنا نکرده و قتل نمی نمایند و به محارم خود حمله ور نمی شوند و....، این دلیل قاطع است بر اینکه می توانند همگی شرابخوارگی کرده و به هر نوع فسادی بپردازند و البته هیچ فسادی بالاتر از پیروی از این تحریفات شیطانی نیست، یعنی ترویج اینکه بنوشند مایع شیطانی و دوزخی را و عقل خود را زایل نمایند و بازبمانند از تفکر در پیروی راه حق و نیل به سعادت ابدی و حیات جاویدان و عمر خود را در خماری و نئشگی مستی بگذرانند تا وارد حفره قبر خود شوند و آرزو نمایند که ای کاش خدا آنان را خلق نمی کرد آری چه موجودی خطرناکتر از انسان در زمانی که قدرت بر فجایع دارد و آن زمان که عقل خود را از دست می دهد، پس چون بر این فراز آگاه شدی به سراغ متن لوقا می رویم تا از مفاد آن نیز آگاه شویم پس تو ای عاقل دانا و خردمند به دنبال ما بیا در متن لوقا و در ضمن

ص: 282

توجه نما که چگونه متن لوقا عاری است از آن فرازها که ما در دو متن متی و مرقس بر آنها ایراد وارد نمودیم و این نشان می دهد که ایرادات ما بر وقوع تحریفات در این دو متن کاملاً بجا بوده است و اما لوقا که آن را در عبارات اول به بعد باب 22 خود بیان می نماید و همانگونه که در قبل آوردیم یکی از تناقضات موضوعی این چهار انجیل وقوع وقایع مختلف است که به هیچ وجه زمانبندی آنها رعایت نشده مانند همین داستان عطرمالی که متون قبل، آن را قبل از شام آخر و به عنوان تدهین جسد عیسی آورده اند و متن لوقا که هیچ اعتقادی به گفتار آنها نداشته است و آن را دراوایل نبوت عیسی مسیح آورده است (نه در روز قبل از شام آخر)، و ...، پس چون بر این فراز آگاه شدی خواهی دانست بررسی ما در این زمان بندی ها را ان شاء الله تعالی در فصلی جداگانه، پس توجه نما به متن لوقا (.... و چون عید فطیر که به فصح معروف است نزدیک شد، روسای کهنه و کاتبان مترصد می بودند که چگونه او را به قتل برسانند زیرا که ازقوم می ترسیدند امّا شیطان در یهودای اسخریوطی که از جمله آن دوازده نفر بود داخل گشت و او رفته با روسای کهنه و سرداران سپاه گفتگو کرد که چگونه او را به ایشان تسلیم کند ایشان شاد شده با او عهد بستند که نقدی بوی بدهند و او قبول کرده در صدد فرصتی برآمد که او را در نهانی از مردم به ایشان تسلیم کند اما چون روز فطیر که در آن می بایست فصح را ذبح کنند رسید ....)،پس تو ای عاقل دانا و خردمند داستان رفتن یهودا به نزد روسای کهنه و توطئه او برای تسلیم نمودن عیسی در دو متن متی و مرقس با اندک تفاوتی ذکر شده ولی تفاوت اصلی آن در موضوع ورود شیطان به وجود یهودا وفق یاوه سرایی متن لوقا است در متن لوقا همانگونه

ص: 283

که در عبارات فوق مذکور شده است تحریف گر بطور واضح و آشکار اعلام می نماید که (شیطان در یهودای اسخریوطی که از جمله آن دوزاده بود داخل گشت)، و تو ای عاقل دانا و خردمند به موضوع این داخل گشتن توجه نما که صراحت دارد به ورود اجنه و دیو و شیاطین و روح پلید و....، درافراد و وادار نمودن آنان به اعمال بد و تبهکارانه مانند آنچه با شاول می نمود در قتل داود و یا افعال مجرمانه و دیوانه وار خارج از کنترل عقل و ....، مانند مصروعان و دیوانگان و....، پس اینست اعتقاد این یاوه سرایان که شیاطین یا دیوها یا روح های پلید یا جن ها که وجود خارجی دارند وارد کالبد اشخاص شده و آنان را وادار به افعال خلاف می نمایند و به عبارتی افعال آنان به واسطه ورود این موجودات به کالبد آنها است به نحوی که اگر به هر دلیل از کالبد آنان بیرون روند این خلایق عاقل و خردمند می شوند پس بر این اعتقاد یاوه آگاه شدی پس در این فراز سوال اینست اگر شیطان در کالبد یهودای اسخریوطی نمی رفت آیا او این عمل تبهکارانه یعنی تسلیم عیسی مسیح را صورت می داد و اگر می داد پس ربطی به شیطان ندارد و اگر می داد ربطی به او ندارد پس ذکر این عبارت در هر دو حالت یاوه ای است که مانند آن وجود ندارد پس چون بر این فراز آگاه شدی پس توجه نما به ادامه داستان از قول تحریف گر لوقا: (امّا چون روز فطیرکه در آن باید فصح را ذبح کنند رسید، پطرس و یوحنا را فرستاده (پس متن مرقس با ذکر دو نفر با لوقا همراهی نموده ولی هر دو متن مخالفت می نمایند با متن متی در اعزام شاگردان (شاگردان چنانکه عیسی ایشان را امر فرمود کردند))، گفت بروید .... چون وقت رسید با دوازده نفر رسول بنشست و به ایشان گفت اشتیاق بی نهایت داشتم که بیش

ص: 284

از زحمت دیدنم این فصح را با شما بخورم زیرا به شما می گویم از این دیگر نمی خورم (یعنی فصح) تا وقتی که در ملکوت خدا تمام شود)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند در این فراز توجه نما که چگونه تحریف گر تبهکار در متن متی و مرقس به تقدیس شرابخوارگی به دهان عیسی مسیح می پردازد و به جای خوردن شام فصح از کلمات عصیر انگور و میوه مو بهره می گیرد یعنی ترویج پولسی شراب و شراب خواری و تناقضات آنها که شراب را در ملکوت خدا بخورد و یا با شاگردان از جمله یهودای اسخریوطی که ما گفتار متین خود را در ان فراز بدون اینکه از این فراز آگاه باشیم آوردیم زیرا آن فرازها بر خلاف استنباط های عقلی و فهم انسانی بود پس چون بر این فراز آگاه شدی پس توجه نما به اادامه متن که باز هم تناقضات زمانی آنها محرز است و نیز موضوع صریح معرفی یهودا که با این متن در تعارض کامل است و داستان (دست در قاب) و (به وی گفت تو خود گفتی)، که در این متن وجود ندارد و دلیل عقلی آن هم با آن است همانگونه که آن را در قبل تجزیه و تحلیل نموده واثبات نمودیم یاوه بودن آن را: (پس پیاله را گرفته شکر نمود (در آن دو متن اول نان را پاره کرد و به آنها داد و البته صحیح هم همین است زیرا اول غذا را می خورند و بعد نوشابه را نه اول نوشابه و بعد غذا را زیرا باعث می شود که در گلو بماند و...)، و گفت این را بگیرید و در میان خود تقسیم کنید زیرا به شما می گویم که تا ملکوت خدا نیاید از میوه مودیگر نخواهم نوشید و نان را گرفته شکرنمود و پاره کرده به ایشان داد و گفت این است جسد من که برای شما داده می شود این را به یاد من بجا آرید و همچنین بعد از شام پیاله را گرفت و گفت این پیاله عهد جدید است در خون من که برای شما

ص: 285

ریخته می شود)،پس آگاه شدی تو ای عاقل دانا و خردمند بر تناقضات این متن و در زمانبندی و نحوه تقسیم نان و شراب و تعداد چرخانیدن پیاله شراب و تناقض در گفتار ها در آن خصوص، که قابل تاویل و توجیه نیست و تفاوت در عبارت (لیکن اینک دست آن کسی که مرا تسلیم می کند با من در سفره است) و تفاوت معنی آن با در قاب است و یا خود گفتی که تفاوت آن از زمین است تا آسمان یعنی تفاوت در معرفی صریح و معرفی ضمنی: (زیرا که پسر انسان بر حسب آنچه مقدر است می رود لیکن وای بر آن کسی که او را تسلیم کند و.....)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند درادامه توجه نما به عباراتی از تحریف گر لوقا اگرخواستی بخند و اگر خواستی گریه کن و یا صبر کن تا شاخی روی سر تو سبز شود و آن اینکه بعد از اعلام خبر مرگ و رحلت عیسی مسیح، انسان انتظار دارد که همه شاگردان به گوشه ای رفته و کز کرده و زانوی غم در بغل گرفته و شروع کنند به های های گریه کردن و اشک و ناله و فریاد ...، به گونه ای که صدای ضجه آنان به آسمان هفتم برسد ولی با کمال تعجب ملاحظه می فرمائید که بلافاصله بعد از شنیدن خبر مرگ عیسی مسیح، آنها در خصوص جانشینی خود با یکدیگر درگیر شده و ...، تا جایی که به نزاع برخاستند به گونه ای که عیسی مسیح مجبور به دخالت برای خواباندن غائله شد: (زیرا که پسر انسان بر حسب آنچه مقدر است می رود ...، و در میان ایشان نزاعی افتاد که کدام یک از ایشان بزرگتر است (یعنی جانشین عیسی است)، آنگاه به ایشان گفت سلاطین امت ها بر ایشان سروری می کنند و حکام خود را ولی نعمت می دانند و..) پس تو ای عاقل دانا و خردمند در این فراز آگاه شدی به تحریفات پولسی در راستای تخریب

ص: 286

شخصیت پطرس وصی عیسی مسیح و شاگردان و در راستای زمینه سازی برای سلطه تعالیم پولس بر پیروان گمراه تا اینگونه درجه معرفت و عشق و علاقه آنان به عیسی مسیح را به چالش بکشند و لذا وفق یاوه های تحریف گر لوقا و این عمل شباهت دارد به عمل وارثانی که بر روی جسد پدر به مرافعه و نزاع بر سرارث و میراث بر می خیزند و به دادگاه و پاسگاه و ...، می روند در حالی که تن بی جان پدر آنها روی زمین افتاده است و در ادامه باز هم این تحریفگر عمدا فراموشکار شده و از قول عیسی مسیح به دوازده شاگرد که یکی از آنها قاتل اوست یعنی یهودای اسخریوطی وعده بهشت و سروری بر اسباط بنی اسرائیل را می دهد و....: (و من ملکوتی را برای شما (دوازده نفر) قرار میدهم چنانکه پدرم برای من مقرر فرمود تا در ملکوت من از خوان من بخورید و بنوشید و بر کرسیها نشسته و بر دوازده سبط بنی اسرائیل داوری کنید) و در ادامه داستان خروس و بانگ او را می آورد که گفتار او همخوانی دارد با متن متی و تناقض دارد با متن مرقس (گفت ترا می گویم ای پطرس امروز خروس بانگ نزده باشد که سه مرتبه انکار خواهی کرد که مرا نمی شناسی)و در ادامه باز دستوری داد که مخالف بود با روش و اعمال او و اینکه در نهایت نیز دستور غلاف کردن آن را می دهد وآن داستان خریدن شمشیر برای مقاتله است زیرا خرید تجهیزات نظامی از جمله شمشیر برای جنگ است نه برای خیارپوست کندن پس اگر مخاطب ازجمند دچار شک و تردید و تناقض گویی آشکار تحریف گران در این خصوص است توجه نماید به عبارت 36 لوقا: (پس به ایشان گفت الان هرکه کیسه دارد آن را بردارد و همچنین توشه دان را و کسی که شمشیر ندارد جامه خود را فروخته آن را بخرد ....)، ما

ص: 287

کاری نداریم که از فروش جامه مندرس و ژولیده نمی توان شمشیرخرید بلکه گفتار ما آن است که این تجهیز نظامی دوازده نفر برای جنگ و لشکرکشی با چه کسانی می باشد زیرا در ادامه با پشیمانی ضمنی همراه است (.... گفتند ای خداوند اینک دو شمشیر به ایشان گفت کافی است ....)، و چون به آن موضع رسید یعنی جتسیمانی به ایشان گفت دعا کنید ....)، حال آنکه در فرازهای قبل در متی و مرقس به آنان گفت بنشینید تا من بروم و دعا کنم و نگفت شما هم دعا کنید پس باید احد از متون صحیح و یا هر سه متن نادرست باشد ولی در ادامه معلوم می شود که تحریف گران از بیان این عبارات خود که یاوه تر از آن وجود ندارد هدفی بسیار مهم داشته اند و آن تخریب شخصیت والای شاگردان حضرت عیسی و خود حضرت عیسی مسیح در راستای تقدیس پولس و تعالیم او بوده است پس چون بر این فرازها آگاه شده ای باهم به سراغ متن آخر یعنی یوحنا می رویم تا ببینیم که تحریف گر در این فراز چه کرده است ولی قبل از ورود به متن یوحنا آگاه باش تو ای عاقل دانا و خردمند که در این فراز به امری واقف می شوی که از تعجب امکان دارد روی کله ات شاخی بزرگ سبز شود و آن اینکه تحریف گر یوحنا تمامی وقایع قبل از فصح تا مرحله تسلیم کردن توسط یهودا به کهنه را به طور کامل و مبسوط در طی شش باب ذکر می کند یعنی واقعه ای را که تمامی آن سه انجیل حداکثر در 40 عبارت ذکر نموده اند تحریف گر یوحنا در (208) سطر بیان می نماید ولی در کمال ناباوری حتی یک کلمه راجع به داستان سرایی های بی محتوا شام آخر و دست در قاب کردن و خود گفتی و نان را تکه کردن و پیاله را چرخاندن که بخورید گوشت و خون من است واین پیاله عهد جدید است

ص: 288

در خون من به جهت شما و یا آمرزش و یا گناهان و ....، وجود ندارد واگر این قضیه برعکس بود یعنی متن یوحنا این وقایع را در 40 سطر می آورد و بقیه سه انجیل این قضایا را در (208) بیان می کردند امکان داشت که انسان این تصور ابلهانه را نماید که احتمالا چون متن بسیار خلاصه شده پس قسمت اصلی آن از قلم تحریف گر افتاده است ولی با کمال تعجب قضیه کاملا بر عکس است یعنی متن یوحنا حدود پنج برابر سه انجیل دیگر این واقعه را نقل نموده یعنی به طور کاملاً مشروح و مبسوط و مفصل ولی حتی یک کلمه و یا یک حرف در رابطه با شام آخر و آن یاوه پردازی های این سه انجیل که همگی با هم در تناقض شکلی وماهوی با خود و با سایر فرازهای کتاب بودند و ....، مطلبی ذکر نشده است واین در واقع اسباب حیرتی است که مانند آن وجود ندارد پس چون بر این فرازها آگاه شدی پس توجه نما تو ای عاقل داناو خردمند به خلاصه ای از آنچه یوحنا آورده است: (پس شش روز قبل از عید فصح عیسی به بیت عنیا امد .... 19 ) پس فریسیان به یکدیگر گفتند که هیچ نفع نمی برید اینک تمام عالم (یعنی همه امت ها وخلایق جهان از هر مذهب و مسلک و طایفه و قوم و ...)، از پی او رفته اند و از کسانی که در عید به جهت عبادت آمده بودند بعضی یونانی بودند ..... (گفتند می خواهند عیسی را ببینند) ....، عیسی در جواب گفت ساعتی رسیده که پسر انسان جلال یابد ....27) الآن جان من مضطرب است و چه بگویم ای پدر مرا از این ساعت رستگار کن ...34) پس همه به او جواب دادند ما از تورات شنیده ایم که مسیح تا به ابد باقی می ماند پس چگونه تو می گویی که پسر انسان بالا کشیده می شود) پس تو ای عاقل دانا و خردمند بر این بشارت و بر این

ص: 289

رمزگشایی و بر این فراز کاملاً دقیق شو و به حقایق امور پی ببر و نیز به عظمت اسلام و معجزه جاوید خداوند یعنی قران مجید در اینکه عیسی مسیح به قتل نرسید و به صلیب کشیده نشد زیرا به شهادت این فراز مسیح زندگی تا به ابد دارد و مفهوم آن اینست که او بعد از تسلیم شدن به واسطه مسخ شدن یهودا از فتنه صلیب و مرگ رهایی یافته وخداوند او را به آسمان عروج داد و او زنده است و تا ایام رجعت مقدسین وبرپایی حکومت جاودانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و یاری می فرماید آن حضرت را در برپایی حکومت عدل الهی و این است تفسیر زنده بودن او تا ابد یعنی تا قیام قیامت و یا تا وراثت زمین به صالحین به رهبری آخرین معصوم الهی یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف پس موضوع قتل و به صلیب کشیده شدن او به شهادت تورات و قرآن واین فراز از انجیل یاوه است و نیز به این حقیقت شهادت می دهند سایر انجیل ها که باقی مانده است آثار آنها ولی مطرود جامعه سیاسی پولسی مسیحیت قرار گرفت مانند انجیل بارنابا و ....، و نیز آگاه شو به این حقیقت که چرا مسیحیان صدر تاریخ مسیحیت مانند ابیونی ها و وفاداران به حضرت پطرس وصی حضرت عیسی بن مریم و پیروان بارنابا و...، پولس را کافر می دانستند و تعالیم او را در راه نابودی شریعت عیسی مسیح تکفیر می کردند ولی به اعانت قدرت های سیاسی شیطانی حاکم، مغلوب و مطرود گردیده و گفتارها و روش ها و انجیل های آنان به وادی فراموشی سپرده شده و اینگونه اسباب گمراهی خلایق فراهم آمد و بر فریادهای عیسی مسیح به عنوان پسر انسان و فرستاده خداوند و ....، نعل وارونه زده شد و هر آنچه را که دلالت بر مخلوق بودن او می شد را دلیلی قاطع

ص: 290

بر خدایی او اعلام نمودند پس ما در این فراز به همین کلام از حضرت عیسی مسیح در عبارت 47 به بعد باب 12 یوحنا استشهاد می کنیم که می فرماید: (انگاه عیسی ندا کرده گفت آنکه به من ایمان آورد نه به من بلکه به آنکه مرا فرستاده است (یعنی خداوند متعال و اعزام کننده همه انبیاء الهی) ایمان آورده است وکسی که مرا دید (یعنی به عنوان پیامبر الهی) فرستنده مرا (به عنوان مبعوث کننده انبیاء الهی) دیده است من نوری در جهان (به عنوان پیامبرخدا مانند سایر انبیاء الهی) آمدم تا هرکه به من ایمان آورد (به خداوند متعال ایمان آورده و) در ظلمت (گمراهی) نماند و (لذا) اگر کسی کلام مرا شنید و ایمان نیاورد من بر او داوری نمی کنم(زیرا من پیامبر وپیام آور الهی هیتم وداوری با خداوند است و من بنده ناچیز او و فرستاده او برای ابلاغ پیام او هستم) زیرا که نیآمده ام تا جهان را داوری کنم (زیرا من خدا نیستم بلکه پیام آور از سوی خدا هستم) بلکه تا جهان را (به بشارت به اطاعت از پروردگار همانگونه که همه انبیاء الهی عمل نموده اند) نجات بخشم (یعنی رسالت من عام و برای همه امت ها است وهرگز مختص به بنی اسرائیل نیست وغیر بنی اسرائیل سگ نیستند ....)، هر که مرا حقیر شمارد (یعنی به تحریف کلام من که کلام پروردگار است اقدام نماید و یعنی باتحریفات خود مرا به دروغ به صلیب بکشد و یا به خدایی من تبلیغ مشرکانه نماید و یا به نام من به اعمال باطل شیطانی مانند شراب خواری و زناکاری و.... ترویج و اشاعه فحشاء نماید و در واقع) کلام مرا قبول نکند (آگاه باشد که) کسی هست که در حق او داوری کند ( یعنی خداوند متعال است که در روز جزا و روز قیامت به اعمال او رسیدگی و داوری نموده و کیفر او را به دوزخ جاودانی خود خواهد داد

ص: 291

یعنی) همان کلامی که گفتم که در روز باز پسین بر او داوری خواهد کرد یعنی مالک روز جزا فقط حضرت حق جل جلاله است و بندگان را هیچ اختیاری در آن روز نیست یعنی آن روز روز حکومت و داوری ذات اقدس الهی جل جلاله است) زانرو که من (این گفتارهارا) از خود نگفتم لکن پدری که مرا فرستاد (یعنی خدایی که مرا مبعوث فرمود) به من فرمان داد که چه بگویم و به چه چیز تکلم کنم (یعنی من پیام آور ذات اقدس الهی هستم مانند تمامی انبیاء دیگر و هیچ اختیاری از خود ندارم) و می دانم که فرمان او (برای همه خلایق به منزله) حیات جاودانی (وورود به بهشت و نجات از دوزخ) است پس آنچه من می گویم (عین وحی الهی است و اوامری است که به من به مانند تمامی انبیاء دیگر امر می شود) چنآنچه پدر (یعنی خداوند علی اعلی ) به من (یعنی عیسی مسیح پیامبر مبعوث شده او) گفته است به (شما خلایق مخاطب) نکلم می کنم) پس چون به این فراز و این اتمام حجت عیسی مسیح آگاه شدی ما کلام را در همین فراز مکفی می دانیم و از اطاله آن خوداری می نمائیم و اگر اراده می نمودیم هزاران صفحه از همین کتاب مقدس عهدین یعنی عهد قدیم و عهد جدید بر این قول حق اقامه دلیل می نمودیم و لیکن برای صاحبان عقل ودرایت به همین مقدار کفایت می نماید زیرا خوابیده به اندک اشاره بر می خیزد ولی کسی که با تعصب وعناد خود را به خواب بزند هرگز از خواب بر نمی خیزد. تا آنکه مرگ او را در یابد و به حفره قبر خود که حفره ای از حفرات دوزخ جاوید است وارد شود و آرزو نماید که ای کاش خدا اورا خلق نمی کرد پس چون بر این فراز آگاه شدی به دنبال ما بیا به بررسی ادامه متن یوحنا در عبارت اول به بعد باب13: (و قبل از عید فصح چون

ص: 292

عیسی دانست که ساعت او رسیده است تا از این جهان به جانب پدر برود خاصان خود (یعنی شاگردان را) که در این جهان محبت می نمود وایشان را تا به آخر محبت نمود و چون شام می خوردند(یعنی همین شام آخر)، و ابلیس پیش از آن در دل یهودا پسر شمعون اسخریوطی نهاده بود (یعنی او را وسوسه کرده بود و البته این تعبیر صحیح است زیرا شیطان وسوسه می نماید ولی داخل وجود انسان ها نمی شود و در کالبد آنها لانه نمی نماید و بر افکار و اعمال آنها مسلط نمی شود به گونه ای که آنها را در آنجام اعمال آنها مبرای از گناه نماید وکسی مانند عیسی بیاید آن شیطان را اخراج نماید و او عاقل شود مانند پطرس و اندریاس و توما و بوتولما و ...، یعنی همانگونه که پیامبران وارد اشخاص نمی شوند شیاطین هم داخل کالبد اشخاص نمی شوند بلکه انبیاء عظام الهی به امر خداوند تعالیم خود را عرضه می نمایند و بندگان به عقل خود مراجعه نموده از آنان پیروی می نمایند و سعادتمند می شوند و اگر به عقل خود پشت کرده و از وسوسه ها و الهامات شیطان پیروی نمایند پس بد عاقبت شده و به واسطه اعمال بد خود مجازات خواهند شد پس اهل ایمان با پیروی از شریعت انبیاء الهی رستگار شده به بهشت وارد می شوند و بالعکس کافران و دشمنان خدا و رسولان او ....، با پیروی از وسوسه ها والهامات شیطان با خداوند و پیامبران او ستیزه گری نموده و مستحق دوزخ الهی می شوند پس اینکه شیطان وارد کالبد انسان ها شده و اختیار آنان را در دست بگیرد مانند دیوانگان و آنوقت انسان ها صاحب اختیار نباشند بلکه این شیاطین باشند که گناهکار باشند این یاوه ای است که مانند این یاوه وجود ندارد و هیچ عقل سلیم نیز چنین مزخرفی را نمی پذیرد و لذا وقتی

ص: 293

کسی شرارت نموده و مرتکب قتل و یا جنایت می شود قانون جزایی حاکم آن شخص را محاکمه می نماید نه اینکه مجریان قانون کسی را بیابند تا شیطان او را بیرون کشیده و شیطان او را مجازات نمایند و آنگاه مرتکب را عاقل نموده به نزد خانواده اش بفرستند پس چون بر این فرازها آگاه شدی به ادامه متن توجه نما)، پس عیسی مسیح از (صرف) شام برخاست و جامه خود را بیرون کرد ودستمالی گرفته به کمر بست، پس آب به لگن ریخته شروع کرد به شستن پاهای شاگردان و خشکانیدن آنها با دستمالی که بر کمر داشت) (والبته نگارنده این فرازها را جعلی می داند زیرا اگر عیسی مسیح اینکار را می کرد شاگردان از خجالت می مردند و لذا وجود آنها نمی توانست این بی ادبی را بپذیردولذا درادامه ملاحظه می شود که وقتی عیسی مسیح به پطرس می گوید اگر پای تو را نشویم تورا بامن نصیبی نیست پطرس می گوید پس علاوه بر پاهایم دستها و سرمرا نیز بشور یعنی تصور نموده که العیاذ بالله به حمام آمده است) پس چون به شمعون پطرس رسید او به وی گفت ای آقا تو پاهای مرا می شویی ...، تو پای های مرا هرگز نخواهی شست (یعنی اجازه نمیدهم)، عیسی او را جواب داد اگر (پاهای) ترا نشویم تو را با من نصیبی نیست، شمعون پطرس بدو گفت ای آقا که پای های مرا و پس بلکه (بیا و) دست ها و سر مرا نیز (بشور)، عیسی به او گفت (نیاز نیست) کسی که غسل یافت (یعنی حمام رفته است) محتاج نیست مگر به شستن پای ها)، شستشو در این فراز هرگز مقصود غسل تعمید نیست زیرا این خلایق آن را نیز مانند حکم خدایی مسیح و یا همین مراسم شام اخر و خوردن گوشت و خون عیسی و مراسم شراب خواری و صلیب رفتن و ....، ازخود جعل نموده اند و این مراسم

ص: 294

ناگهان از وسط انجیل ها سبز شده و هرگز مسبوق به سابقه در کتب تورات و صحف انبیاء سلف نبوده و نیست و زائیده اوهام و افکار بدعت گران پولسی است پس چون بر این فراز آگاه شدی پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه شو به ترفندهای شیطانی طرفداران پولس که با جعل این اراجیف به دنبال تخریب شخصیت والای حضرت پطرس هستند تا با تحقیر شخصیت او بتوانند زمینه را برای رهبری پولس در جوامع مسیحی فراهم نمایند که البته مصادیق دیگر آن را هم قبلا اعلام نمودیم پس به ادامه داستان توجه نما و نیز دقیق شو به اینکه در این مراسم شام آخر در کتاب یوحنا، اگر چیزی در رابطه با خوردن گوشت و خون عیسی و مراسم صلیب و معرفی یهودای اسخریوطی به عنوان قاتل و کسی که با او دست در قاب می کند و یا خود اقرار به قتل عیسی می کند و ...، پیدا نمودی به ما هم خبر بده (عیسی بدو گفت کسی که غسل یافت محتاج نیست مگر به شستن پای ها بلکه تمام او پاک است و شما پاک هستید لکن نه همه، زیرا که تسلیم کننده خود را می دانست (می شناخت) و از این جهت گفت همه شما پاک نیستید)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند در این فراز باز هم نیاز به توضیح برای تحریف گر است زیرا دوپهلو کلام خود را آورده تا مفاهیم ذهنی خود را خارج نماید ولی باز هم دچار تناقض گویی و رسوایی می شود و آن اینکه عیسی به پطرس می گوید کسی که غسل یافت محتاج نیست مگر به شستن پاها بلکه تمام او پاک است پس اگر مقصود حمام است پس کلام او صادق است و اگر مقصود غسل تعمید است که این عبارت سالب بر مقصود است زیرا اگر اعمال باعث می شود که غسل تعمید باطل شود پس غسل تعمید به چکار می آید زیرا انسان به اعمال خود پاک

ص: 295

است نه به غسلی که به او می دهند خصوصاً در زمانی که عقل او کار نمی کند یعنی درکودکی و لذا در ادامه می گوید و شما همه پاک هستید نه همه زیرا که تسلیم کننده خود را می شناخت و از طرفی از ادامه متن معلوم می شود که این توجیه و تاویل و گفتگو یاوه است زیرا در واقع مقصود عیسی از این شستن آن است که شاگردان نسبت به هم متواضع باشند نه اینکه برای نظافت پای یکدیگر را بشویند و لذا در ادامه، همین برداشت نگارنده را تحریف گر، از زبان عیسی مسیح می گوید: (و چون پای های ایشان را شست رخت خود را گرفته باز نشست و بدیشان گفت آیا فهمیدید (چرا) آنچه به شما کردم (زیرا) شما مرا استاد و آقا می خوانید و خوب می گوئید زیرا که چنین هستم پس اگر من که آقا و معلم (شما) هستم پای های شما را شستم (یعنی به شما تواضع کردم و واجب دانستم احترا م به شما را)، برشما نیز واجب است که پای های یکدیگر را بشوئید (یعنی نسبت به هم تواضع کنید و فخر نفروشید و اظهار بزرگی نکنید یعنی به هم احترام نمائید) زیرا به شما نمونه (یعنی الگو) دآدم تا چنانکه من با شما کردم (یعنی درس احترام متقابل و تواضع متقابل) شما نیز (آن را نسبت به یکدیگر) بکنید ....،) پس در، معرفی یهودای اسخریوطی را اینگونه معرفی می نماید (چون عیسی این را گفت در روح مضطرب گشت وشهادت داده گفت آمین آمین به شما می گویم که یکی از شما مرا تسلیم خواهد کرد) پس تو ای عاقل دانا و خردمند این کلمات آمین آمین که دائم در این انجیل تکرار شده از ابداعات تحریف گر این متن است و به هیچ وجه در کل سه انجیل دیگر ذکر نگردیده و معنی آن هم در پایان دعا ذکر شده و به معنی (خدایا قبول بفرما) می باشد ولی متاسفانه

ص: 296

تحریف گر یوحنا آنها را بدون وجود هیچ زمینه دائماً بکار می برد و تلاش می نماید تا روی احساسات مخاطب اثرکذاری نماید و حال آنکه بکاربردن ان کاملاً بی معنی است و شاهد آن هم اینست که در هیچیک از متون سه انجیل دیگر مسبوق به سابقه نیست و اگر مقصود کاتب آن است که در موقع خبر دادن در رابطه با یهودای اسخریوطی این آمین آمین ردیف شود پس این معرفی قبلا بارها و بارها صورت گرفت حتی از دوسال قبل از این خبر به شرح عبارت 71 باب ششم یعنی بعد از معجزه نان و ماهی و خرامان شدن روی دریا (ولیکن بعضی از شما هستند که ایمان نمی آورند زیرا که عیسی از ابتداء می دانست کیانند که ایمان نمی آورند و کیست که او را تسلیم خواهد کرد ...، عیسی به ایشان جواب داد ایا من شما دوازده را بر نگزیدم و حال آنکه یکی از شما ابلیسی است و این را درباره یهودا پسر شمعون اسخریوطی گفت زیرا او بود که می بایست تسلیم کننده وی شود و یکی از آن دوازده (نفربود) و در ضمن تو ای عاقل دانا و خردمند بر این فراز یاوه نیز توجه داشته باش که این عبارت زیرا که عیسی از ابتداء می دانست کیانند که ایمان نمی آورند و کیست که او را تسلیم می کند)، یعنی اینکه انسان های شرور در ذات خود شرور هستند و لذا عیسی می دانست که کیانند که ایمان نمی آورند و این البته برداشت شخصی تحریف گر و این اعتقاد او مربوط به جبر اعمال است و اینکه یهودای اسخریوطیی فردی بوده است که صاحب جبر اعمال بوده و اختیاری در خیانت خود نداشته و خیانت مقدر انسان ها باشد و ارتباطی به تعقل و اختیار آنها در آنجام اعمال نیک و بد نداشته باشد پس تقدیر و تعذیب آنها امری خلاف عقل و عدالت و منطق است مثل آنکه خروسی

ص: 297

را برای بانگ زدن کیفر نمایی و یا مرغی را برای قدقد کردن هلاک کنی و تصور کنی که او با قدقد کردن قصد استهزاء تو را داشته است، پس کیفر برداشته می شود از کسی که به غریزه و حکم جبری خود عمل نماید پس چون بر این یاوه سرایی تحریف گر آگاه شدی پس همینگونه آگاه شدی بر تیک عصبی تحریف گر در بیان مستمر و بی جای (آمین آمین) مانند عبارت 26 باب 6(عیسی در جواب ایشان گفت آمین امین به شما میگویم که مرا می طلبید نه به سبب معجزاتی که دیدید بلکه به سبب آن نان که خوردید و سیر شدید)، و یا عبارت 51 باب 8 (آمین آمین به شما می گویم اگر کسی کلام مرا حفظ کند موت را تا به ابد نخواهید دید...)، و یا عبارت 58 باب 8 (عیسی به ایشان گفت آمین آمین به شما می گویم ...) و یا عبارت یاوه اول باب دهم که در آن تمامی پیامبران قبل از خود را دزد و راهزن خطاب می کند (آمین آمین به شما می گویم هر که از در آغل به آغل گوسفند داخل نشود بلکه از راه دیگر بالا رود او دزد و راهزن است و اما آنکه از در داخل شود شبان گوسفندان است ....، انگاه عیسی باز بدیشان گفت امین امین به شما می گویم من در (آغل) گوسفندان هستم پس جمیع کسانی که پیش از من (یعنی پیامبران خداوند العیاذ بالله) آمدند دزد و راهزن هستند)، البته ما کاری به تعبیر ابلهانه تحریف گر نداریم که معتقد است هر کس از غیر در آغل بالا رود او دزد و راهزن است ای بسا در یک آغل گوسفندان مریض شده و نیاز به معاینه داشته باشند و پزشک مجبور باشد از غیر در وارد آغل شده و به معاینه بپردازد پس او دزد و راهزن است و مضافا به اینکه صرف بالا رفتن از راه دیگر و ورود به آغل از مصادیق سرقت نیست زیرا سارق آن است که سرقت کند و

ص: 298

این عمل البته در خارج از آغل نیز می تواند صورت بگیرد و ثالثاً مگر از غیر درب آغل می توان گوسفندان را سرقت کرد که تحریفگر ابله این مثال مسخره را آورده است پس معلوم می شود که تحریف گر یا دزد نبوده و یا چوپان نبوده و یا نمی دانسته است که آغل چیست و یا می داند آنچه را که ما نمیدانیم پس توجه نما به آمین آمین بی ربط تحریف گر یوحنا در فراز های دیگر مانند عبارت 24 باب 12: (امین آمین به شما می گویم اگر دانه گندم که در زمین می افتد و ....)، و یا عبارت 16 باب 13 (امین امین به شما می گویم غلام بزرگتر از آقای خود نیست...)، یا عبارت 21 همین باب (آمین آمین به شما می گویم که یکی از شما مرا تسلیم خواهد کرد)، و یا عبارت 38 باب 13(آمین آمین به تو می گویم تا سه مرتبه مرا انکار نکرده باشی خروس ...)، و یا عبارت 12 باب 14 (آمین آمین به شما می گویم هر که به من ایمان آرد ....) و یا عبارت 18 باب 21 (امین آمین به تو می گویم وقتی که جوان بودی....)، پس آگاه شدی که چگونه کاتب معنی آمین را ندانسته و فقط از آهنگ آن شاد می شد و لذا در هر مناسبت و هر مقدمه و هر کلام آن را ذکر می کرد و حال آنکه همه خلایق می دانند

که کلمات آمین آمین یعنی خدایا دعایی را که ما نمودیم مستجاب فرما و آن را هم یک بار و یا چند بار در پایان دعا تکرار میکنند و معمولا هم یک بار مانند آنچه لوقا فقط یک بار آن هم در پایان کتاب خود آورده به شرح عبارت 53 باب 24: (و پیوسته در هیکل مانده و خدا را حمد و سپاس می گفتند آمین)، و یا تحریف گر متی که آن را در پایان کتاب خود نقل می کنند و آن هم فقط یک بار به شرح عبارت 20 باب 28 ازقول عیسی مسیح به حواریون که گفت: (پس رفته همه امت ها را شاگرد سازید

ص: 299

و ایشان را به اسم اب و ابن و روح القدس تعمید دهید و ایشان را تعلیم دهید که همه اموری را که به شما حکم کرده ام حفظ کنند و اینکه من هر روزه تا انقضای عالم همراه شما می باشم آمین)، که ما کاری فعلا به این عبارت نداریم که یاوه تر از آن یافت نمی شود زیرا سفارش به حفظ کردن اموری تا انقضای عالم نموده که در این زمان جز اوراق تحریف شده و مشحون از آموزه های شیطانی پولس و برداشت های شخصی تحریف گران در آن چیزی نیست و این وعده دروغ که اینک من هر روزه تا انقضای عالم همراه شما می باشم از تحریف تحریف گران ابله است و اگر مقصود این یازده شاگرد است که عبارت دروغ محض است و اگر فرض نمائیم که مقصود جانشینان شاگردان هستند یعنی اسقف ها و کشیشها که وای بر حال پیروان زیرا وقتی عیسی مسیح با اینها است که این جنایات از آنها سر می زند پس اگر نبود چه می کردند و از طرفی من هر روزه تا انقضای عالم همراه شما می باشم یعنی حداقل کتابی که خدا به من یعنی مسیح داد را حفظ می کنم و ولی از مستندات موجود معلوم می شود که این عبارت دروغی عظیم نسبت داده شده به عیسی مسیح است زیرا اعتبار این وعده ها به اینکه هر روزه تا انقضای عالم همراه شما می باشم به ده روز بعد از عروج او نیز نرسید بلکه ده سال و یا صد سال و بعد کتاب او زایل شده و در بحرآنها و کشمکش ها از بین رفت و هزاران هزار انجیل تدوین شده و جنگهای مذهبی که بین طرفداران وصی او یعنی پطرس و طرفداران پولس که اهل ایمان او را شیطان و کافر می دانستند واقع شد و در نهایت به مدد جریانات سیاسی و نظامی، ایده لوژی پولسی و اناجیل مرتبط با آن از میان هزاران انجیل برگزیده شدند و ...، پس این تناقضات و این

ص: 300

تحریفات و این آموزه های شیطانی و بدعت گری ها و ظلمها و جنایات و به خدایی خواندن عیسی مسیح و این شام آخر و این ترویج شرابخواری و این بخشش های گناه که به منزله ترویج فساد و فحشاء و زناکاری است و این غسلهای تعمید که معلوم نیست آن را از کجای تورات آورده اند و این باطل نمودن احکام خداوند و اباحه گری های پولسی و....، همگی دلالت بر ان دارد که عبارت اینک من هر روزه تا انقضای عالم همراه شما می باشم آمین، کذب محض است مانند همان ادعا که یهودیان در باب ابدالآبادی بودن دین و شریعت خود می نمایند و حال آنکه تا ابد به همراه شاگردان و یا کشیش ها و اسقف ها بودن و یا ابدالآبادی بودن شریعت و دین فقط و فقط و فقط در سایه پیروی از احکام و دستورات و فرایض تحریف نشده و کتاب دست نخورده نازل شده از سوی خالق یکتا، امکان پذیر است که آن هم فقط در سایه پیروی از کتاب عظیم خداوند و معجزه جاوید آخرین و برترین انبیائ الهی و موعود تمامی انبیاء یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و اله و سلم و عجل فرجهم و عمل به آموزه های پاک و الهی او و احکام و فرایض تحریف نشده اوست که منتهی به رضایت حضرت الله یعنی خالق یکتا و مبعوث کننده تمامی انبیاء الهی و ورود به بهشت جاویدان است امکان پذیر خواهد بود و البته کیفر پیروی از اباطیل و کتب تحریف شده و احکام و فرایض شیطانی و ستیزه گری با خداوند و انبیاء او دوزخ جاودانی و بازگشت به غضب خداوند در آن است، پس چون به این فرازها آگاه شدی پس توجه نما تو ای عاقل دانا و خردمند به ادامه متن: (پس شاگردان به یکدیگر نگاه کرده و حیران بودند که این را درباره که می گوید و یکی از شاگردان او بود که به سینه عیسی

ص: 301

تکیه می زد (یعنی همیشه) و عیسی او را محبت می نمود، شمعون پطرس بدو اشاره کرد که بپرسد درباره که این را گفت پس او در آغوش عیسی افتاده بدو گفت خداوندا کدامست)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش بر مفاد سه انجیل دیگر که هرگز شرحی حتی یک کلمه از این شاگرد که توصیف آن در این انجیل آمده است در آنها وجود ندارد و حال آنکه منزلت او به شرحی که در این متن است از پطرس نیز بالاتر است و اینکه این شاگرد همیشه به سینه عیسی تکیه می زد و عیسی نیز همیشه او را محبت می نمود و این از عجایب نگارش است و نیز اوصاف بقیه شاگردان یعنی اندریاس، یعقوب و یوحناپسران زبدی و فیلپس و برتولما و متی و توما و یعقوب بن حلفی و تدی و شمعون قانوی و یهودا برادر یعقوب و حتی برنابا که این جماعت او را به عنوان حواری در نظر نمی آورند با اوصاف این شاگرد خاص منطبق نیست و معلوم نیست که عیسی مسیح به چه دلیل او را به سینه می چسبانیده و به او محبت می کرده است و در میان شاگردان نیز کسی که زیر بیست سال باشد گزارش نشده پس تمامی شاگردان همه دارای ریش های انبوه و بزرگ که در آن زمان متداول بوده است بوده اند و در آغوش گرفتن یک مرد بزرگ با نیم من ریش و پشم و او را محبت کردن عقلایی و عقلانی نیست و نه در آن زمان و نه تا این زمان هرگز چنین صحنه هایی در مجامع دینی و مذهبی به چشم نمی خورد و اگر هم کسی چنین عملی نماید متهم می شود به بیماری روحی پس این فراز یاوه ای است که یاوه تر از آن وجود ندارد زیرا عملی را به حضرت عیسی نسبت داده اند که از هیچ عاقلی به ظهور نمی رسد و درثانی محبت او به پطرس بیشتر از هرکس دیگر بوده و

ص: 302

او را به عنوان جانشین خود معرفی کرده و کلید بهشت و جهنم را به زعم تحریف گران به او داده و از طرفی دیگر خبر خیانت یهودای اسخریوطی به شرحی که آوردیم امر مخفی نبوده و بارها در جمع شاگردان به او اشاره شده است و لذا در ادامه از سیاق عبارات یاوه بودن این فراز قطعی می شود پس مخاطب پژوهشگر توجه نماید به عبارت بعدی تحریف گر خرفت کم حافظه که او را رسوا می نماید (پس او در آغوش عیسی افتاده بدو گفت خداوندا کدامست، عیسی جواب داد آن است که من لقمه را فرو برده بدو می دهم پس لقمه را فرو برده (و تحریف گر در این فراز نمی گوید لقمه را در کجا فرو برده زیرا اگر مقصود در دهان است بایستی می گفت اضافه لقمه خود را که فرو برد به یهودا داد زیرا در غیر اینصورت بایستی تعبیر نمایی که او آنچه را در دهان خود فرو برده بود بالا آورد و آن را به یهودا داد که این امر البته غیر معقول و نادرست و تهوع آور و غیربهداشتی است پس در این موضع تحریف گر قطعا به یاوه گویی دچار شده است و احتمالا همان دست با هم در قاب فرو بردن است که تحریف گر آن را مذکور ساخته و یا اگر اضافه آن نیز می بود بایستی قید می کرد پس چون بر این فراز آگاه شدی به دنبال ما بیا تا بر عقل تحریف گر متن یوحنا و درک پائین او آگاه شوی پس دانستی که آن شاگرد که خود را در آغوش عیسی انداخت در واقع نماینده ده نفر

دیگر بود تا همگی بدانند که تسلیم کننده یعنی قاتل عیسی مسیح کیست و به عبارتی همگی در نهایت اشتیاق منتظر معرفی قاتل بوده اند پس عیسی مسیح در جواب آن شاگرد که به نمایندگی بقیه شاگردان منتظر جواب بود می گوید (عیسی جواب داد آن است که من لقمه را فرو برده بدو می دهم پس لقمه

ص: 303

را فرو برده به یهودای اسخریوطی پسر شمعون داد)یعنی که ای شاگردان عزیز و گرامی آگاه باشید که این یهودای اسخریوطی پسر شمعون قاتل من است و کسی است که مرا تسلیم می نماید پس تا این فراز که شکی وجود ندارد و سپس آن عبارت یاوه (بعد از لقمه شیطان در او داخل گشت) را ذکر نموده که ما یاوه بودن آن را قبلا اثبات نمودیم و سپس (عیسی وی را گفت (یعنی به یهودای اسخریوطی فرزند شمعون برو) آنچه می کنی به زودی بکن)، و کلام نگارنده از این فراز به بعد است که امید دارد مخاطبان ارجمند انصاف را حاکم و عقل خود را داور قرار دهند و تصور ننمایند که شاگردان افرادی عقب مانده ذهنی بوده اند که هیچ فهمی نداشته اند زیرا در کمال تعجب ملاحظه می شود که تحریف گر یوحنا عباراتی را نقل می کند که انسان در عقل آنان شک می نماید یا آنها تصور می نمایند که مخاطبان آنها از عقل و شعور انسانی عاری هستند پس توجه نماید مخاطب به ادامه جمله (امّا این سخن را احدی از مجلسیان نفهمید که برای چه به او گفت)،پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش به عقل این مجلسیان که این سخن واضح و آشکار را درک نکرده و نفهمیده اند که عیسی مسیح برای چه این سخن را گفته است زیرا این درک نیز از تحریف گر وجود ندارد که مجلسیان به دنبال قاتل و تسلیم کننده باشند آنهم پس از اینکه عیسی به صراحت گفت قاتل و تسلیم کننده من کسی است که لقمه را فرو برده به او می دهم و سپس آن را به یهودای اسخریوطی داده بود یعنی با دادن لقمه بر همه آشکار شد که قاتل عیسی مسیح کیست پس این عبارت مسخره که مجلسیان نفهمیدند که عیسی برای چه به او اینچنین گفت البته عبارتی ابلهانه است و باقی عبارت

ص: 304

بر ابلهی قایل می افزاید که (زیرا که بعضی گمان بردند که چون خریطه نزد یهودا بود عیسی وی را فرمود تا مایحتاج عید را بخرد و یا آنکه چیزی به فقرا بدهد) که این عبارت گویای پرت بودن تحریف گر از مرحله را داردزیرا این کدام جاهل است که منتظر است تا قاتل با نشانه ای معرفی شود و وقتی معرفی شد یعنی فرو بردن لقمه و دادن ان به یهودا هنوز دو ریالی کج او نیفتد که قاتل عیسی مسیح کیست و....، آری تحریف گر با روایت این دروغ در واقع دچار چالش می شود و آن اینکه پس از علم شاگردان به قاتل بودن یهودا، بایستی اعتراض و تهاجم آنها علیه او را ذکر می کرده اند که با بستن دست و پای او تا به دنبال قتل عیسی نرود ولی تحریف گر با شعبده بازی و ذکر عبارتی مجعول ذهن مخاطبان را گمراه می کند تا از عبارت عیسی به او گفت (آنچه می کنی بزودی بکن)، یعنی به فراموشی بدهد فرو بردن لقمه و دادن آن به یهودا که او قاتل من است و بلکه بالاتر به مزبله بیندازد عبارت سابق خود را در معرفی یهودا و چنین القاء نماید که تصور آنان این بود که عیسی به یهودا گفت برو به فقرا و مستمندان کمک کن و یا برای عیدی که فصح آن را در شام آخر بجا آورده ایم دوباره چیزی بخرو...، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش بر یاوه گویی تحریف گران این متون که اینگونه در لغزش های لفظی و ماهیتی به دام نگارنده گرفتار آمده اند و اثبات گردیده است که چگونه اوهام و تصورات و برداشت های فکری و ذهنی مغز علیل متعفن خود را در قالب کلمات وحی و الهام به پیروان گمراه القاء کرده اند تا جایی که با تصریح به مخاطب می گوید انکه من لقمه را به اومی دهم قاتل من است و سپس لقمه را به یهودا می دهد و او را به عنوان قاتل معرفی می کند ولی در

ص: 305

ادامه تحریف گر مکار عمدا سهو می کند و این فراز را پنهان نموده و گفتار خود را با نقل عبارتی از عیسی مسیح منحرف کرده و مدعی می شود که شاگردان مفهوم موضوع فرو بردن لقمه و معرفی شدن قاتل را نفهمیده اند و از کلام عیسی تصور کرده اند که عیسی به یهودا گفته است برو برای مراسم عید خرید کن تا صفا کنیم و یا برو مقداری پول به فقرا بده تا آنها صفا کنند آری وقتی شاگردان عمل عیسی را فهم نکرده به دنبال تاویل حرف عیسی بروند چه انتظار از تحریف گر بی عقل است که گفتار عیسی را رها نکرده و به دنبال اوهام و تصورات شیطانی پولسی خود نرود، پس در ادامه متن تحریف گر عباراتی را نقل می نماید که با متون دیگر در تناقض است که ما به جهت اختصار از ذکر آن خودداری می نمائیم و فقط بسنده می نمائیم به عبارت (آمین آمین به تو می گویم تا سه مرتبه مرا انکار نکرده باشی خروس بانگ نخواهد زد) وعبارت اول باب 18 که می گوید (چون عیسی این را گفت با شاگردان خود به آن طرف وادی قدرون رفت و در آنجا باقی بود که با شاگردان خود به آن در آمد ...)، که این عبارات ها با متن های مشابه تناقض دارند با عبارت 30باب 14 مرقس (.... که امروز در همین شب قبل از آنکه خروس دومرتبه بانگ زند تو سه مرتبه مرا انکار خواهی کرد) که معلوم نیست مقصود امروز د رهمین شب چیست زیرا وقتی روز باشد شب نیست و وقتی شب باشد روز نیست و معلوم نیست چگونه تحریف گر جمع اضداد نموده است و نیز عبارت باغ در وادی قدرون که مخالف و متضاد است با عبارات 41 باب 22 لوقا که آن را بر فراز کوه می داند و نیز موضع جتسیمانی که متی در عبارت 36 باب 26 و مرقس در عبارت 32 باب 14 بر آن تاکید دارند و البته تفاوت

ص: 306

وادی قدرون با فراز کوه زیتون زمین تا آسمان است و اگر مخاطب معنی و مفهوم وادی و کوه را نمی داند پس به فرهنگ لغات مراجعه نماید و اگر آگاه شد به اینکه مفهوم (مسیل تنگ و خشک ناحیه کویری اورشلیم که در هنگام بارش شدید در آن آب جاری می شود) با (ارتفاعات کوه زیتون)، یکی است پس به این نتیجه برسد که وادی قدرون همان ارتفاعات کوه زیتون و همان موضع جتسیمانی است و اگر باز شکی در مخاطب وجود دارد آگاه باشد که دره یا وادی یهوشافاط نام وادی در نزدیک بیت المقدس است که آن را دره یا وادی قدرون نامیدند، یعنی شهر قدیم بیت المقدس از سه طرف وادی های ژرف و عمیق داشت که این وادی قدرون یا سیاه در شرق آن قرار داشت و در جنوب و غرب وادی هنوم و عمیق ترین که در جنوب شرقی بود توفت نام داشت ومقصود از ابن هنوم همان توفت است که به شرح کتاب دوم پادشاهان همان محل بوده است که یوشیا آن را نجس ساخت (یوشیا توفت راکه در وادی بنی هنوم بود نجس ساخت تا کسی پسر یا دختر خود را برای مولک از آتش نگذراند و این منسی بود که پسر خود را برای فرونشاندن عطش کودک خواری مولوخ یا بعل در توفت قربانی کرد و...)، پس اگر باز شک داری تو ای عاقل دانا و خردمند به معانی متضاد وادی قدرون و بلندی های کوه زیتون پس دوباره متن را مرور کن واز روی انصاف حکم صادر فرما و.... .

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه شو بر تناقضات داستان تسلیم عیسی مسیح که مذکور و واقع شده است در چهار انجیل، در عبارات 36 به بعد باب 26 متی و عبارات 32 به بعد باب 14 مرقس و 39 به بعد باب 22 لوقا و عبارات اول به بعد باب 18 یوحنا و اما

ص: 307

در متن اول یعنی متی مذکور است: (آنگاه عیسی با ایشان به موضعی مسمی به جتسیمانی بود رسیده به شاگردان خود گفت در اینجا بنشینید تا من رفته در آنجا دعا کنم و پطرس و دو پسر زبدی را برداشته بی نهایت غمگین و دردناک شد پس بدیشان گفت نفس من از غایت الم مشرف به موت شده در اینجا مانده با من بیدار باشید، پس قدری پیش رفته به روی افتاد و دعا کرده گفت ای پدر من اگر ممکن است این پیاله از من بگذرد لیکن نه به خواهش من بلکه به اراده تو، و نزد شاگردان خود آمده ایشان را در خواب یافت و به پطرس گفت آیا همچنین نمی توانستید یک ساعت با من بیدار باشید، (پس) بیدار باشید و دعا کنید تا در معرض آزمایش نیفتید روح راغب است لیکن جسم ناتوان، و بار دیگررفته باز دعا نموده گفت ای پدر من اگر ممکن نباشد که این پیاله بدون نوشیدن از من بگذرد آنچه اراده توست بشود و آمده باز ایشان را در خواب یافت زیرا که چشمان ایشان سنگین شده بود پس (از فرط ناراحتی حرف نزد و) ایشان را ترک کرده رفت و دفعه سوم به همان کلام دعا کرده، آنگاه نزد شاگردان آمده بدیشان گفت ما بقی را بخوابید و استراحت کنید (یعنی دیگر لازم نیست بیدار باشید زیرا دیگر بیدار بودن شما تاثیر ندارد زیرا) الحال ساعت رسیده است که پسر انسان به دست گناهکاران تسلیم شود (پس محرز می گردد که عیسای تحریف گر به دنبال ان بوده است که شاگردان برای او دعا کنند که این پیاله از او بگذرد و یا حداقل به دعای او آمین بگویند ولی وقتی کار از کار گذشت یعنی دیگر دعا فایده نداشت به آنها گفت بخوابید که الحال ساعت رسیده است پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که این موضع و تمامی مواضعی که در متون چهارگانه انجیل پخش

ص: 308

و پراکنده است و مفاد آن موید آن است که عیسی مسیح مصلوب شدن و برخاستن خود را به عنوان آیت یونس نبی اعلام نموده برد و ...، تناقض دارد زیرا اگر خدا می پذیرفت که پیاله از او بگذرد ان خبرها دروغ در می آمد و نیز آگاه باش که چگونه تحریف گر پولسی در این فراز هم به دنبال تخریب شخصیت وصی معظم حضرت عیسی مسیح یعنی پطرس و دیگر شاگردان بوده است تا به این واسطه آنها و طرفداران آنها را منزوی و زمینه را برای رسیدن به قدرت پولس و طرفداران او مهیا سازد و از پطرس و شاگردان مسیح افرادی تن پرور و لا ابالی و ...، تصویر بکشد پس توجه نما به ادامه متن (.... برخیزید برویم اینک تسلیم کننده من نزدیک است و هنوز سخن می گفت که ناگاه یهودا که یکی از آن دوازده بود با جمعی کثیر با شمشیرها و چوبها از جانب روسای کهنه و مشایخ قوم امدند، و تسلیم کننده بدیشان نشان داده گفته بود هر که را بوسه زنم همان (عیسی) است او را محکم بگیرید، در ساعت نزد عیسی آمده گفت سلام یا سیدی و او را بوسید، عیسی وی را گفت ای رفیق از بهر چه آمدی، آنگاه پیش آمده دست بر عیسی انداخته او را گرفتند، و ناگاه یکی از همراهان عیسی دست آورده شمشیر خود را از غلاف کشیده بر غلام رئیس کهنه زد وگوش او را از تن جداکرد، آنگاه عیسی وی را گفت شمشیر خود را غلاف کن زیرا هر که شمشیر گیرد به شمشیر هلاک گردد، آیا گمان می بری که نمی توانم الحال از پدر خود درخواست کنم که زیاده از دوازده فوج از ملائکه برای من حاضر سازد لیکن در این صورت کتب چگونه تمام گردد که همچنین می بایست بشود، در آن ساعت به آن گروه گفت گویا بر دزد به جهت گرفتن من با تیغ ها و چوب ها بیرون آمدید هر روز باشما

ص: 309

در هیکل نشسته تعلیم می دآدم و مرا نگرفتید لیکن این همه شد تا کتب انبیاء تمام شود و در آن وقت جمیع شاگردان او را واگذارده بگریختند)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش بر یاوه سرایی تحریف گران پولس پرست این متون که خواسته اند از وجود مبارک شاگردان حضرت مسیح یعنی حواریون شخصیت های زبون و پست و ترسو بسازند و در فرازهای مختلف آنها را افرادی بزدل و خائن معرفی نمایند که در کوران حوادث هولناک واقع شده بر عیسی مسیح او را تنها گذاشته و فرار کرده و یا او را انکار و حتی لعنت کرده و ....، و از میدان گریخته اند تا اینکه با او به کام مرگ نرفته و یا در کنار او به صلیب کشیده نشوند و حال آنکه واقع قضیه چیز دیگر است و آن اینست که اولا این متون تحریف شده است و ثانیا در رابطه با واقعه عروج شاگردان می دانسته اند که در این واقعه، عیسی مسیح عروج خواهد کرد و آنکس که به صلیب کشیده می شود عیسی مسیح نخواهد بودبلکه یهودای اسخریوطی است که مسخ شده و به شکل عیسی مسیح مورد تهاجم قرار گرفته و کشته می شود ولذا دلیل نداشت که خود را به خطر انداخته و جان خود را در معرض قتل قرار دهند بلکه وظیفه آنان تبلیغ شریعت خداوند در میان امت ها طبق اوامر عیسی مسیح بوده است و بر این حقیقت تاریخ صدر مسیحیت و اعتقادات پاک طرفداران پطرس وصی حضرت عیسی و مسیحیان وارسته صدر دوران مسیحیت مانند ابیونی ها و طرفداران انجیل بارنابا و مریم و....، بوده است ولی تراژدیک کردن مرگ عیسی مسیح به روی صلیب برای جلب ترحم پیروان گمراه و داستان سرایی های بخشایش گناهان و خدا شدن و ....، که از سوی پولس و طرفداران متعصب او طرح و هدایت شد، حقیقت واقعه و

ص: 310

تعالیم مبارک پطرس و حواریون را در پشت پرده دروغها و تحریف ها پنهان نمود و از شخصیت والای شاگردان عیسی مسیح که همگی به غیر یهودا از شجاعان و فداکاران و خداپرستان واقعی بودند چهره هایی بسیار زشت و بد به تصویر کشید یعنی از بزرگوارانی که جان شریف خود را در راه اعتلای شریعت خداوند در طبق اخلاص قرار داده و همگی در نهایت غربت و عظمت به شهادت رسیده اند اشخاصی به تصویر کشیده اند که همگی ترسو، بی تقوا و نادان و ...، بوده اند تا به این وسیله پولس را تقدیس کرده و برای او جایگاهی درخور رهبری مسیحیان بسازند و ...، و ای لعنت خداوند بر تحریف گرانی که از وجود پاک و فداکار و مطهر آنان شخصیت های پست و زبون و ترسو و بزدل و...، ساخته اند، تا به اهداف سیاسی و شیطانی خود نایل شوند آری این شمعون پطرس یعنی وصی حضرت عیسی مسیح بود که در بین سالهای 60 تا 65 بعد از میلاد بعد از یک عمر تبلیغ به جرم یکتا پرستی و عدم عبادت خدایان رومی به سختی و زجر فراوان توسط رومیان ملعون مصلوب شده و به شهادت رسید و او را در محلی دفن کردند که اکنون زیرزمین کلیسای واتیکان است و نیز برادر بزرگوار او اندریاس که او را نیز رومیان ملعون به جرم یکتاپرستی و تبلیغ شریعت خداوند در اسکاتلند به شهادت رسانیدند و یعقوب بن زبدی که در سال 44 به دستور هرود اگریبا ملعون نوه هرود بزرگ گردن زده شد و سر پاک او از پیکر مطهرش جدا شد و نیزبرادرش یوحنا که به تبعید محکوم و در تبعیدگاه به شهادت رسید و شاگرد دیگر فیلپس که در حدود سال 80 در ترکیه امروز دستگیر و به جرم خداپرستی و تبلیغ شریعت خداوند در نهایت زجر و شکنجه به صلیب کشیده شد و به

ص: 311

شهادت رسید و نیز برتولما که به جرم خداپرستی به همراه یار باوفای خود فیلپس به صلیب کشیده شد ولی بطور معجزه آسایی تجات یافت ولی دوباره اورا دستگیر کردند و الزام نمودند به پرستش بت و خدای سنگی پس آن بنده نیکوکار خداپرست امتناع کرد پس آن کافران ملحد آن مظلوم را زنده زنده پوست کندند و سر و ته به صلیب کشیدند و امّا متی که در حبشه از غم به سال 34 به شهادت رسید ویعقوب بن حلفی آن پیر وارسته و عبد خداوند که به عبادت و زهد و تقوی در میان یهودیان شهره عام و خاص بود پس او را یهودیان مجبور به انکار کردند ولی یعقوب نپذیرفت پس آن جنایتکاران او را از بالای برج معبد اورشلیم به پائین پرت کردند، و او در حالی که زنده بود و برای آنان طلب استغفار می کرد ولی آن تبهکاران با چوب به سر و کله او می کوبیدند تا از جهان رفت و سپس پیکر پاک و مطهر او را تکه تکه کردند و....، و این نیز سایر شاگردان بزرگوار عیسی مسیح که هر کدام اسوه تقوی و خداپرستی و....، بودند پس کمال بی انصافی است که با انگیزه های مختلف شیطانی از وجود پاک و دلاور و سلحشور آنان موجوداتی ترسو خواب آلود، تنبل، و لاابالی و....، به تصویر کشید پس نگارنده هرگز این توهین ها و اهانت ها را نسبت به وجود مبارک آنها نمی پذیرد همانگونه که وجود همسر و شوهر و نامزد را برای قدیسه پاک و مطهر و سیده زنان عالم یعنی حضرت مریم نمی پذیرد و همانگونه که روسپی گری را برای حضرت مریم مجدلیه نمی پذیرد همانگونه که شرابخواری و دستور شرابخواری و فداشدن و تعمید و خدابودن عیسی مسیح را نمی پذیرد و ...، پس تو ای عاقل دانا و خردمند بر عقل خود تکیه کن و به مفاد آنچه آنان استناد می کنند دقت کن و از روی

ص: 312

تناقضات وارده و تضاد متون به حقایق پی ببر و درک و شناخت خود را نسبت به بزرگان دین صحیح قرار بده و در راستای تحقیر ظالمانه آنها حرکت نکن و آب گوارای هدایت خداوند را از سرچشمه های زلال آن به جان خود سرازیر نما و اعتقادات خود را بر اساس شاخصه بی تحریف خداوند یعنی قران مجید که کلام حضرت پروردگارو خالق هستی و نازل شده از سوی خداوند به واسطه حضرت جبرئیل برسینه پاک و مطهر آخرین و برترین پیامبران الهی یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و اله وسلم و عجل فرجهم و امامت امامان معصوم عجل الله تعالی فرجه الشریف است اصلاح فرما و به دنبال تحریف تحریف گران شیطان صفت و افترا بر انبیاء عظام الهی در تهمت به زنا و قتل نفس و بت پرستی و جنایت و ....، حرکت نکن ننما و یا در مسیر غلوپردازی و گزافه گویی تحریف گران ابله، عیسی مسیح را خدا و یا جزیی از خدا قرار مده و غضب خداوند را تحت هیچ عنوان برخود وارد مکن و به سوی غضب هولناک خداوند مرو و خود را مستحق ورود به دوزخ ابدی که خداوند قهار آن را برای دشمنان ستیزه گر خود مهیا فرموده است منما بلکه با پیروی از احکام و فرایض تحریف نشده و اعتقادات پاک نسبت به مقدسین درگاه خداوند یعنی انبیاء و اولیاء، خداوند یکتا و بی همتا را عبادت نما تا رضایت او را حاصل نمایی و پس از مرگ قبر تو باغی از باغهای بهشت شود و بترس از زندگی کردن به گونه ای که چون وارد قبر شوی قبر تو حفره ای از حفرات دوزخ باشد و آنگاه آرزو نمایی که ای کاش خدا ترا خلق نمی کرد، پس چون بر این فرازها آگاه شدی پس در این بخش نپذیر افترای تحریف گر را به حواریون پاک عیسی مسیح به اینکه تن پرور و تن آسا بوده

ص: 313

اند و در بحرانی ترین شرایط عیسی مسیح را تنها گذاشتند و یا نپذیر که عیسی مسیح به خداوند التجا کند که این پیاله یعنی این قسمت دستگیری و مرگ بر او واقع نشود ...، در حالی که مرگ در راه خداوند و تحمل سختی ها برای آنان که با عشق به خداوند زندگی می کنند به هیچ وجه معنی و مفهوم ندارد و یا نپذیر که روسای کهنه و گروهی که برای دستگیری او آمده بوده اند او را نمی شناختند به گونه ای که لازم بود یهودا او را ببوسد تا دستگیر کنندگان او را بشناسند و فراموش نمود تحریف گر خرفت فراز آخر را که عیسی به آنها گفت (هر روز با شما در هیکل نشسته تعلیم می دادم مرا نگرفتید (یعنی مرا می شناسید)) را از عبارات خود حذف نماید تا با صدر کلام او گفتار او در تناقض در نیاید و آن تهمت آخر که گفت همه شاگردان گریختند پس چون بر این فرازها آگاه شدی با ما بیا به بررسی متن مرقس که تحریف گر از عبارت 32 به بعد باب 14 خود را به آن اختصاص داده است که صرف نظر از تحریفات لفظی، در همان سیاق ذکر شده است مگر فراز آخر که مذکور نموده است که (و یکی از حاضرین شمشیر خود را کشیده بر یکی از غلامان رئیس کهنه زده گوشش را برید) و عبارت گفتار عیسی را ندارد که گفت (آنگاه عیسی وی را گفت شمشیر خود را غلاف کن زیرا هر که شمشیر گیرد به شمشیر هلاک گردد ...)، و البته ما کاری نداریم که این به همراه آوردن شمشیر با آن فراز دستور تهیه شمشیر به شرح عبارت 36 باب 22 لوقا در تناقض است که می گوید (و کسی که شمشیر ندارد جامه خود را فروخته آن را بخرد ....)، زیرا و البته این تجهیز نظامی برای تهیه شمشیر هرگز برای پوست کردن خیار و یا بریدن خربزه نبوده و لذا ما اصلا کار به این فرازها نداریم

ص: 314

بلکه گفتار ما اینست وقتی گروهی مجهز به تجهیزات نظامی و اسلحه سرد و...، برای دستگیری فردی می روند که در میان جمع هواداران خود است پس احتمال درگیری فیزیکی قطعی است و لذا همه آماده باش برای درگیری هستند و وقتی هجوم واقع می شود اگر طرف مقابل حتی یک نفر دست به شمشیر برده و حمله و نماید پس هجوم کنندگان نیز دست به اسلحه برده و به سرعت برق درگیری واقع می شود خصوصاً به اینکه طرف مقابل شمشیر خود را حواله سر یکی از هجوم آورندگان نماید که قطعا در دل شب با فریاد گوشخراش آن غلام که گوشش بریده شده همراه است و بعد به دنبال آن درگیری قطعی خواهد بود و لذا کاملا ابلهانه است بگوئیم بعد از این حمله درگیری واقع نشد، حتی اگر عیسی واسطه شده و گفته باشد شمشیر را غلاف کنید و ...، آنها به کینه ضربتی که یکی از حاضرین به یکی از مهاجمین داشته است اگر آنها را به قتل نمی رساندند حداقل این بود که همگی را خلع سلاح کرده و دستگیر نموده و طناب پیچ می کردند و چون بعد از این قضیه هیچ اتفاقی نیفتاد پس معلوم است که این درگیری دروغ است مانند آنکه بگوئیم وقتی با شمشیر گوش آن فرد را قطع کرد بدون آنکه از گوش او خون بیاید و یا دردی بر او عارض شود و یا نعره ای بکشد فقط نگاه می کرد ....، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس بر این راز فراز زیادتی مرقس توجه نما (... پس همه او را واگذارده بگریختند و یک جوانی با چادری بر بدن برهنه خود پیچیده از عقب او روانه شده چون جوانان او را گرفتند چادر را گذارده برهنه از دست ایشان گریخت) پس تو ای عاقل دانا و خردمند بعد از بررسی سایر متون به داستان این جوان برهنه در وسط این جمع خواهیم پرداخت تا به

ص: 315

پستی و رذلی تحریف گران پولسی و عناد لجام گسیخته آنان در تخریب شخصیت حضرت پطرس و شاگردان و نیز حضرت عیسی مسیح آگاه شوی پس در ادامه به دنبال ما بیا به بررسی متن لوقا که می گوید: (و چون به آن موضع رسید به ایشان (یعنی همه شاگردان گفت) دعا کنید تا در امتحان نیفتید و او از ایشان به مسافت پرتاب سنگی دور شده به زانو در آمد و دعا کرده گفت ای پدر اگر بخواهی این پیاله را از من بگردان لیکن نه به خواهش من بلکه به اراده تو و فرشته از آسمان بر او ظاهر شده او را تقویت می نمود پس به مجاهده افتاده به سعی بلیغ تر دعا کرد چنانچه عرق او مثل قطرات خون بود که بر زمین می ریخت، پس از دعا برخاسته نزد شاگردان آمد ایشان را از حزن در خواب دید به ایشان گفت برای چه در خواب هستید برخاسته دعا کنید تا در امتحان نیفتید و سخن هنوز بر زبانش بود که ناگاه جمعی آمدند و یکی از آن دوازده که یهودا نام داشت بر دیگران سبقت جسته نزد عیسی امد تا او را ببوسد و عیسی بدو گفت ای یهودا آیا به بوسه پسر انسان را تسلیم می کنی و رفقایش چون دیدند که چه می شود عرض کردند خداوندا شمشیر بزنیم (ولی منتظر جواب نشدند و جنگ را شروع کردند) و یکی از ایشان غلام رئیس کهنه را زده گوش راست او را از تن جدا کرد عیسی متوجه شده گفت تا به این بگذارید و گوش او را لمس کرده شفا داد پس تو ای عاقل دانا و خردمند به این فراز جعلی توجه نما زیرا در این حالت بحرانی بعد از زدن شمشیر به گوش غلام رئیس کهنه بدون هیچ شک و تردید درگیری فیزیکی آغاز می شد و در آن تاریکی و بحبوحه جنگ و ...، چیزی که قابل پیدا کردن نبوده است البته تکه گوش آن غلام بوده است و این زمانی برای

ص: 316

جستجو و چسبانیدن و مذاکره و برای و ...، هرگز وجود نداشته است و البته در چنین شرایطی فقط ضربات شمشیر و چکاچک آن و ... بر فضا حاکم می شد و هرگز فرصت یاوه سرایی برای تحریف گر وجود نداشت پس عیسی به روسای کهنه و سرداران سپاه هیکل و مشایخی که نزد او آمده بودند گفت گویا برد دزد با شمشیرها و چوبها بیرون آمدید، وقتی که هر روزه در هیکل با شما بودم دست بر من دراز نکردید لیکن اینست ساعت شما و قدرت ظلمت پس او را گرفته بردند)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند توجه نما بر این متن که دارای تناقضات غیرقابل توجیه و غیر قابل تاویل، با دو متن قبل یعنی متن متی و مرقس است امّا قبل از تطبیق این متون و بررسی تناقضات وارده، عبارات اول به بعد باب 18 یوحنا را نیز ذکر نموده و سپس هر چهار متن را یکجا بررسی می نمائیم (چون عیسی این را گفت به آن طرف وادی قدرون رفت و در آنجا باغی بود که با شاگردان خود به آن درآمد و یهودا که تسلیم کننده وی بود آن موضع را می دانست چونکه عیسی در آن با شاگردان خود بارها انجمن می نمود، پس یهودا لشکریان و خآدمان از نزد روسای کهنه و فریسیان برداشته با چراغها و مشعلها و اسلحه به آنجا آمد، آنگاه عیسی با اینکه آگاه بود از آنچه می بایست بر او واقع شود بیرون آمده به ایشان گفت کرا می طلبید به او جواب دادند عیسی ناصری را، عیسی بدیشان گفت من هستم و یهودا که تسلیم کننده او بود نیز با ایشان ایستاده بود پس چون بدیشان گفت من هستم برگشته بر زمین افتادند او باز از ایشان سوال کرد کرا می طلبید گفتند عیسی ناصری را عیسی به جواب گفت به شما گفتم من هستم پس اگر مرا می خواهید اینها را بگذارید بروند تا آن سخنی که گفته

ص: 317

بود تمام گردد که از آنانی که بمن داده یکی را گم نکردم آنگاه شمعون پطرس شمشیری که داشت کشیده به غلام رئیس کهنه که ملوک نام داشت زده گوش راستش را برید عیسی به پطرس گفت شمشیر خود را غلاف کن آیا جامی را که پدر من به من داده ننوشم، آنگاه سربازان و سرتیپان و خآدمان یهود، عیسی را گرفته بستند)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش بر مفاد تناقضات این چهار متن که چگونه ضد و نقیض یکدیگرند و بر ضد هم سخن می گویند، متی می گوید آنها به جتسیمانی رسیده عیسی به شاگردان خود گفت در اینجا بنشینید وسپس پطری و دو پسر زبدی را برداشته (یعنی ظاهرا از آنها جدا شدند وگرنه کلمه برداشته بی معنی می شد) بی نهایت غمگین و دردناک شد و بدیشان گفت نفس من از غایت الم مشرف به موت شده است در اینجا بمانید و با من بیدار باشید پس قدری پیش رفته به روی درافتاد یعنی به سجده افتاد و دعا کرد گفت ای پدر من اگر ممکن است این پیاله از من بگذرد لیکن نه به خواهش من بلکه به اراده تو و نزد شاگردان خود آمده ایشان را در خواب یافت)، ما کاری نداریم که این دعا هرگز از زبان عیسی مسیح خارج نمی شود که خدایا این پیاله از من بگذرد یعنی بی خیال شو از این درگیری با یهودیان، بلکه سخن ما در عبارت بعد است که می گوید لیکن نه به خواهش من بلکه به اراده تو زیرا اگر به خواهش خواهش کننده نباشد پس خواهش کردن بی معنی است پس اگر اراده خدا تعلق گرفت یعنی اگر مقدر بوده پس بر اساس حکمت و خبر غیبی بوده و خواهش کردن بر خلاف مصلحت و حکمت پروردگار هرگز از نبی صادر نمی شود پس چون به این فراز آگاه شدی پس توجه نما که در متن مرقس نیز مانند متن متی ولی

ص: 318

با عبارات پس و پیش آمده است که معنی موضوع را عوض کرده ولی در متن مرقس فرشته ای از آسمان نیز بر او ظاهر می شود و او را تقویت می نماید (و چون به آن موضع رسید به ایشان گفت دعا کنید تا در امتحان نیفتید و او از ایشان به مسافت پرتاب سنگی دور شد و به زانو در آمد و دعا کرده گفت (در متن متی و مرقس به سجده در آمد آمده است)، ای پدر اگر بخواهی این پیاله را از من بگردان لیکن نه به خواهش من بلکه به اراده تو)، یعنی ای تحریف گر این چگونه دعایی است اگر اراده خداوند را می خواهی پس چرا دعا می کنی که پیاله برگردد و اگر خواهش تو نیست چرا آن را مطرح می کنی پس با دست می رانی و با پا پیش می کشی و بر علیه حکمت پروردگار و کلام غیبی برخاستن خود گفتگو می نمایی (و فرشته از آسمان بر او ظاهر شده او را (در این امر باطل) تقویت می نمود (یعنی در این اصرار برگرداندن پیاله و ...)، پس (در این راستا) به مجاهده (یعنی اصرار فراوان و الحاح مستمر و ...، پرداخت) چنانکه عرق او مثل قطرات خون بود که بر زمین می ریخت پس از دعا برخاسته نزد شاگردان خود آمده ایشان را از حزن در خواب یافت)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که نگرانی و حزن شدید مانع از خواب است نه اینکه موجبات خواب خوش را فراهم آورد و لذا یکی از عوامل بروز بیماری های روحی و حصول اختلالات عصبی کمبود خواب است و لذا برای درمان بیمارانی که دچار نگرانی های شدید و بی خوابی و افسردگی یا حزن و غم هستند داروی خواب آور تجویز می نمایند زیرا این عوامل مانع از خواب افراد می شوند و نه اینکه باعث خواب آنها شود بلکه تحریف گر برای رفع و رجوع تحریفات خود نعل وارونه می زند و حقایق را وارونه جلو

ص: 319

می دهد تا بتواند دروغپردازی های خود را بر اساس تحریفات خود به مخاطبان القاء نماید (به ایشان گفت برچه در خواب هستید برخاسته دعا کنید تا در امتحان نیفتید) و اما متن مرقس کاملا متفاوت است و در آن سخن از دعا کردن به همراه فرشته آنهم در نوک کوه زیتون نیست بلکه سخن از خود عیسی و باغی است که در وسط دره قدرون است یعنی جایی که عیسی بارها انجمن می نمود (.... چون عیسی این را گفت با شاگردان خود به آن طرف وادی قدرون رفت) پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که آن طرف وادی قدرون جایی نیست جز وادی توفت که در وادی ابن هنوم است همآنجا که گمراهان پسران و دختران خود را برای مولک می سوزاندند و ابن هنوم، همان جی هنوم یا زمین هنوم است که جهنم نیز به آن می گفتند که مکانی بوده است برای افروختن آتش به آن اهداف که گفته شد و این از تحریفات ضد مسیح است که تحریف گران می خواهند شخصیت والای او را تخریب نمایند به اینکه او به همراه شاگردان دردوزخ انجمن می نموده است و این تحریف در واقع در راستای همان شوهر داشتن مریم و همان تخریب نسب نامه و همان داستان صلیب و همان مجلس شراب خوری شام آخر و همان فدا شدن و همان خدا شدن و همان ترسو و بزدل بودن خود ایشان و شاگردان و حواریون است که همه در راستای تخریب شخصیت والای حضرت مسیح و شاگردان وارسته و مادر پاک و مطهر او و...، بوده است پس چون بر این فراز آگاه شدی پس توجه نما که در این متن سخن از جدا شدن دو مرحله ای از شاگردان نیست بلکه جهتی سخن از به رو در افتادن و یا روی زانو دعا کردن و به همراه فرشته از خدا خواستن که این پیاله از من بگذرد و ...، یعنی من

ص: 320

نمیرم و ...، هم نیست بلکه به محض اجتماع این یهودا است که با دشمنان به آنجا می آید پس چون بر این تناقضات آگاه شدی پس به ادامه بررسی از متن متی توجه نما پس در متن متی بعد از مرحله اول عیسی مسیح بر می گردد و شاگردان را در خواب می بیند و ... : (و نزد شاگردان خود آمده ایشان را در خواب یافت و به پطرس گفت (به عنوان اعتراض)، ایا همچنین نمی توانستید یکساعت با من بیدار باشید (و سپس تاکید می نماید پس) بیدار باشید و دعا کنید تا در معرض آزمایش نیفتید ((و باز تاکید کرد به دعا که) روح راغب است و جسم ناتوان و بار دیگر رفته باز دعا نمود)، پس متن مرقس از متن لوقا تبعیت می نماید (پس چون آمد ایشان را در خواب دیده (به عنوان اعتراض) به پطرس گفت ای شمعون در خواب هستی آیا نمی توانستی (تو و شاگردان) یک ساعت را بیدار باشی، (پس دوباره دستور داده و تاکید می نماید) بیدار باشید و دعا کنید تا در آزمایش نیفتید (زیرا) روح راغب است لیکن جسم ناتوان (یعنی بایستی مدد بگیرد از خداوند با دعا) و باز رفته به همان کلام دعا نموده)، پس دو متن متی و مرقس تاکید دارند که عیسی مسیح سه بار شاگردان را دستور داد و تاکید کرد به بیدار بودن و دعا کردن و تاکید بر اینکه جسم ناتوان است و روح راغب است

ولی در این جماعت اثر نکرد و آنها در هر سه مرحله بدون توجه به تذکرات و هشدارهای موکد عیسی مسیح، تخت خوابیدند تا حدی که در مرحله آخر چون فرصت دعا تمام شده بود عیسی به کنایه گفت بخوابید و استراحت کنید وظاهراً کلام تحریف گر برای مسخره کردن شاگردان بوده است زیرا این کلام جای طعنه و سرزنش دارد زیرا آنها تمام شب را استراحت کرده بودند پس این کلام که بخوابید

ص: 321

و استراحت کنید در واقع برای استهزاء آنان با همان اهداف که عرض نمودیم بوده است (و ادامه متن متی (و بار دیگر (یعنی بار دوم) رفته باز دعا نمود و گفت ای پدر من اگر ممکن نباشد که این پیاله بدون نوشیدن از من بگذرد آنچه اراده تست بشود و آمده باز ایشان را در خواب یافت زیرا که چشمان آنها سنگین شده بود پس ایشان را ترک کرده رفت و دفعه سوم به همان کلام دعا کرد انگاه نزد شاگردان آمده بدیشان گفت مابقی را بخوابید و استراحت کنید) و در این فراز به دنباله کلام تحریف گر کم حافظه توجه نمائید که به دنبال مابقی را بخوابید و استراحت نمائید دستور بیدار باش می دهد و می گوید (الحال ساعت رسیده است که پسر انسان به دست گناهکاران تسلیم شود برخیزید برویم که تسلیم کننده من نزدیک است)، پس اگر کلمه ما بقی را بخوابید و استراحت کنید صحیح باشد پس عیسی بایستی می رفت و برای نوبت و چهارم می آمد و بیدار باش می زد و خبر می داد برخیزید برویم و...، و اگر عبارت الحال ساعت رسیده است صحیح است پس مابقی را بخوابید و استراحت کنید عبارت یاوه است، پس چون در این فراز بر این سوتی تحریف گر واقف شدی پس توجه نما به متن مرقس که به جای کلمه الحال کلمه کافی است را ذکر نموده و هرچند او این عبارت را آورده ولی باز هم کفایت امر را نمی نماید یعنی اگر او می خواست بگوید که خواب و استراحت کافی است بایستی آن را به جمله قبل تسری می داد و...، به عبارا ت مرقس توجه شود (و باز رفته به همان کلام دعا نمود ونیز برگشته ایشان را در خواب دید زیرا که چشمان ایشان سنگین شده بود و ندانستند او را چه جواب دهند (یعنی از فرط خواب آلودگی نتوانستند به او جواب دهند

ص: 322

یعنی در مرحله دوم) و مرتبه سیم (یعنی سوم) آمده به ایشان گفت مابقی را بخوابید و استراحت کنید کافی است ساعت رسیده است، (پس در این فراز بر مکر تحریف گر توجه شود و مخاطب تصور ننماید که آنها نمی دانند چه می کنند بلکه آنها کاملاً آگاهانه و ماهرانه کار می کنند آری تحریف گر در عبارت بالا (ندانستند او را چه جواب دهند) و در پائین فقط (کافی است) را جایگزین نموده تا تحریفات واقع شده را ماست مالی نماید و حال آنکه در این امر موفق نیست زیرا عبارت صحیح اگر امر بر صحت لفظ کافی باشد عبارت صحیح این خواهد بود که عبارت ما قبل آن نیز تصحیح گردد یعنی تبدیل شود به عبارت: (مابقی را نخوابید و استراحت نکنید کافی است ساعت رسیده است، نه اینکه بگوید مابقی را بخوابید و استراحت کنید کافی است برخیزید برویم که اکنون تسلیم کننده من نزدیک است و اگر تحریف گر را مقصود ان بوده است که این عبارت بر سبیل مسخره نمودن و استهزاء شاگردان بیان شده بایستی آن را ذکر می کرد مثلا می گفت عیسی به طعنه و استهزاء به ایشان گفت مابقی را بخوابید و استراحت کنید وسپس فریاد زده باشد برخیزید برویم (یعنی دیگر بیش از این خود را مسخره ننمائید و....، آری اینگونه است که تحریف گران در دام بررسی های نگارنده گرفتار می شوند زیرا همیشه برای پوشاندن دروغ بایستی از درپوش بزرگتر یعنی دروغ بزرگتر استفاده کرد و برای پوشاندن دروغ بعدی سرپوش بزرگتر یعنی دروغ بزرگتر از سرپوش قبلی یعنی دروغ قبلی نیاز است و....، از نگارنده سوال کردند کدام لفظ برای احضار گربه و یا دور کردن او بکار می رود مشهور آن است برای احضار گربه بگویی (پیش پیش) و برای دور کردن بگویی (پیشته پیشته)،

ص: 323

بنده عرض کردم خیر اصلا اینگونه نیست بلکه گربه مفاهیم این الفاظ را نمی داند بلکه گوش او به دنبال نحوه بیان مخاطب است ولذا اگر کلمه (پیش پیش) را که تصور می شود برای احضار است با خشونت ادا نمائید گربه فرار می کند و بالعکس اگر کلمه (پیشته) را که تصور می شود برای دور کردن گربه بکار می رود با ملایمت و مهربانی بگویی او دوان دوان به سوی شما می آید پس تو ای عاقل دانا و خردمند مخاطب نبایستی به دنبال تجزیه و تحلیل الفاظ و تفسیر محتوایی آنها برود بلکه بر تحریف گر است که شرح دهد عبارات خود را بطور واضح وآشکار تا خوانندگان مجبور به کامپرهنشن و درک مطلب نشوند پس چون بر این فراز از تحریفات تحریف گر مکار آشنا و واقف گردیدی پس به دنباله بررسی ما توجه نما، پس بر اساس متن متی و مرقس به شرحی که بیان شد چهار و یا حداقل سه مرتبه عیسی مسیح بین محل دعا و خوابگاه شاگردان رفت و آمد نمود تا اینکه یهودا با هجوم کنندگان سر رسیدند و امّا متن لوقا (پس از دعا برخاسته نزد شاگردان خود آمده (یعنی همان مرحله اول یعنی اصلا به مرحله دوم و سوم و چهارم نرسید و اینکه بگوید بقیه را بخوابید و استراحت کنید حالا یا بر سبیل عادی و یا بر سبیل استهزاء و...)، ایشان را از حزن در خواب دید (که ما شرح خواب به واسطه حزن را آوردیم مانند آن است که بگویند کسی از شدت درد زانو خوابید در حالی که این حالات ضد یکدیگرند)، به ایشان گفت برای چه در خواب هستید برخاسته دعا کنید تا در امتحان نیفتید و سخن هنوز بر زبانش بود که ناگاه جمعی آمدند و یکی از آن دوازده که یهودا نام داشت بر دیگران سبقت جسته نزد عیسی آمد تا او را ببوسد ...)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند دانستی

ص: 324

که در متن متی و مرقس سه بار و با محاسبه ما چهار بار عیسی، هر یک ساعت یا هر دو ساعت می آمد و به شاگردان تذکر داده واعتراض می کرد و...، می رفت و در دفعه چهارم یهودا با بقیه سر می رسیدند ولی در متن لوقا واقعه به شرحی برای آن شخص روستایی واقع شد اتفاق افتاد و آن داستان پدری است که از دنیا رفته بود و دو شب بعد به خواب پسرش آمد و گفت ای پسر هر چه این ملایان و روحانیون می گویند دروغ است پسر گفت چرا، گفت برای اینکه آنها دردنیا به ما گفتند بعد ازمرگ در قبر سوال و جواب است ودر برزخ ...، در قیامت ....، حسابرسی اعمال و برای ما سه یا چهار مرحله را شرح میدادند ولی ما وقتی مردیم یکراست ما را به جهنم انداختند ولذا اصلا این مراحل واقع نشد پس تو ای عاقل دانا و خردمند برای کاتب لوقا چنین واقعه ای اتفاق افتاد ولذا او اصلا این سه یا چهار مرحله را ندید و مستقیما از مرحله اول وارد مرحله دستگیری یهودا گردید پس چون بر این فراز آگاه شدی در ادامه به بررسی متن یوحنا می رویم و با کمال تعجب ملاحظه می نمائیم که در متن یوحنا اصلا داستان سرایی خواب شاگردان و دعا کردن عیسی که ای خدا پیاله را از من بگردان و سه یا چهار مرحله تذکر به پطرس و شاگردان و....، به هیچ وجه وجود ندارد و کاتب یوحنا محض جمع شدن عیسی با شاگردان را مقدمه حمله یهودا و دیگران اعلام و می گوید: (چون عیسی این را گفت با شاگردان خود به آن طرف وادی قدرون رفت و در آنجا باغی بود که با شاگردان خود در آن درآمد و یهودا که تسلیم کننده وی بود آن موضع را می دانست چونکه عیسی در آنجا با شاگردان خود بارها انجمن می نمود پس یهودا لشکریان و خادمان از نزد روسای کهنه و فریسیان برداشته با چراغها و

ص: 325

مشعلها و اسلحه به آنجا آمد)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که متن یوحنا صرف نظر از عاری از آن وقایع مفصل که با آب و تاب و به تناقض و به شرحی که در متن متی، مرقس، لوقا آمده است، در موضوع محل وقوع حادثه نیز با صراحت اختلاف دارد و اختلاف او به گونه ای است که احتمال هرگونه شبهه را زایل می کند و آن عبارت وادی قدرون و کوه زیتون است یعنی درست در مقابل هم زیرا آن محل دره و این محل نوک کوه است پس آن ادعیه متناسب با نوک کوه است نه ته دره و به همین لحاظ متن یوحناعاری از داستا سرایی و دعاخوانی و تمرد شاگردان است و نکته دیگر اینکه آن محل که یوحنا اشاره می نماید محل تجمع و انجمن آنها بوده یعنی مخفی گاه آنان، پس عبارت یوحنابه نظر صحیح تر می آید تا سه متن دیگر و آن داستان های کذایی که بهم بافته و متضمن توهین و اهانت به حضرت عیسی مسیح و شاگردان محترم اوست مذکور نیست پس چون بر این فراز آگاه شدی پس توجه نام به این نکته بسیار مهم و اساسی که وجود این تناقضات هرکدام نتیجه خاصی را به دنبال دارد و صرفا یک تناقض لفظی یا کلمه ای نیست به عنوان مثال وقتی متنی دلالت بر آن دارد که چهار بار عیسی به شاگردان دستور داد و آنها تمرد کردند و ....، این یک نوع برداشت از شخصیت لاابالی و بی تفاوت و ...، آنها بدست می دهد با اینکه با یکبار خطا این تمرد صورت بگیرد و یا اینکه اصلا چنین واقعه صورت نگرفته باشد و یا اصلا واقع نشده و این تهمتی زشت به شاگردان برای اهدافی خاص باشد و تو قصه مفصل بخوان از این مجمل.

داستان صلیب:

ص: 326

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش بر داستان صلیب زیرا اعتقاد ما و بسیاری از مسیحیان صدر مسیحیت مانند ایبونی و نیز صاحبان بسیاری از انجیل ها مانند انجیل برنابا و مریم و ...، آن است که عیسی مصلوب نشد بلکه دشمن او یعنی یهودا به هیئت او مسخ شده و مصلوب شد و عیسی مسیح به آسمان عروج فرمود تا در آخرالزمان و در ایام رجعت و در ایام ظهور ولی الله الاعظم یعنی حضرت حجه بن الحسن المهدی صاحب الزمان نزول فرموده و در کنار آن حضرت حکومت عدل الهی را مستقر فرماید و ...، و لذا بر این اساس تحریف گران در بیان احوالات مربوط به آن و نیز بسیاری از فرازهای دیگر به لحاظ اینکه این نقل ها صرفا برداشت های شخصی و غیر الهی و ...، است دچار تناقض در گفتار و مکتوبات شده اند و البته این موضوع یعنی غیر الهی بودن این متون حقیقت و واقعیتی بوده است که همه قدما و کاتبان و ...، بر آن اتفاق نظر داشته اند ولی به مرور زمان و با نزول وحی بی تحریف الهی و معلوم شدن حقایق بر اساس شاخصه اسلام و قرآن و کلام وحی و راهنمایی امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم و پیروی از اسلام و قرآن به این دلایل الزام عقلی پیدا نمود و به دنبال آن متعصبان جاهل و عنود مسیحی برای گمراه نمودن پیروان شروع به تاویل و توجیه شیطانی و القاء شبهات نموده تا مانع از هدایت گمراهان به سوی سرچشمه های سعادت و رستگاری شوند و البته خداوند آنان را رسوا نموده و بزودی در بدترین جایگاه ها وارد می شوند و آنگاه آرزو می کنند که ای کاش خدا آنان را خلق نمی کرد، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس واقف باش بر اینکه در خصوص داستان صلیب تحریف گر متی در عبارات 32 به بعد باب 27 آورده است: (و

ص: 327

چون (به جهت صلیب) بیرون می رفتند شخصی قیروانی شمعون نام را یافته او را به جهت بردن صلیب مجبور کردند و چون به موضعی که به جلجتا یعنی کاسه سر مسمی بود رسیدند سرکه مزوج به مر به جهت نوشیدن بدو دادند، اما چون چشید نخواست که بنوشد پس او را مصلوب نموده رخت او را تقسیم نمودند و بر آنها قرعه انداختند تا آنچه به زبان نبی گفته شده بود تمام شود که رخت مرا در میان خود تقسیم کردند و بر لباس من قرعه انداختند و در آنجا به نگهبانی او نشستند و تقصیر نامه او را نوشته بالای سرش آویختند که اینست عیسی پادشاه یهود، آنگاه دو دزد یکی بر دست راست و دیگری بر چپش با وی مصلوب شدند و راهگذاران سرهای خود را جنبانیده کفر گویان می گفتند ای کسی که هیکل را خراب می کنی و در سه روز آن را می سازی خود را نجات ده، اگر پسر خدا هستی از صلیب فرود بیا، همچنین نیز روسای کهنه با کاتبان و مشایخ استهزاء کنان می گفتند، دیگران را نجات داد اما خود را نمی تواند برهاند، اگر پادشاه اسرائیل است اکنون از صلیب فرود آید تا به او ایمان آوریم بر خدا توکل نمود اکنون او را نجات دهد اگر به او رغبت دارد زیرا گفت پسر خدا هستم و همچنین آن دو دزد نیز که با وی مصلوب بودند او را دشنام می دادند، و از ساعت ششم تا ساعت نهم تاریکی تمام زمین را فرو گرفت، و نزدیک به ساعت نهم عیسی به آواز بلند صدا زده گفت ایلی ایلی لما سبقتنی یعنی الهی الهی مرا چرا ترک کردی، اما بعضی از حاضرین چون این را شنیدند گفتند او الیاس را می خواند، در ساعت یکی از آن میان دویده اسفنجی را گرفت و آن را پر از سرکه کرده بر سر نی گذارد و نزد او داشت تا بنوشد، و دیگران گفتند بگذار تا ببینیم که آیا الیاس می آید

ص: 328

او را برهاند، عیسی به آواز بلند صیحه زده روح را تسلیم نمود که ناگاه پرده هیکل از سرتاپا دو پاره شد و زمین متزلزل و سنگ ها شکافته گردید و قبرها گشاده شد و بسیاری از بدن های مقدسین که آرمیده بودند برخاستند و بعد از برخاستن وی، از قبور برآمده به شهر مقدس رفتند و بر بسیاری ظاهر شدند، اما یوزباشی و رفقایش که عیسی را نگهبانی می کردند چون زلزله و این وقایع را دیدند بی نهایت ترسان شده گفتند فی الواقع این شخص پسر خدا بود و در آنجا زنان بسیاری که از جلیل در عقب عیسی آمده بودند تا او را خدمت کنند از دور نظاره می کردند که از آن جمله مریم مجدلیه بود و مریم مادر یعقوب و یوشاء و مادر پسران زبدی)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند بر یاوه گویی تحریف گر در خصوص تاریکی زمین به مدت سه ساعت و پاره شدن پرده سرتاسری هیکل و وقوع زلزله عظیم و شکافته شدن سنگ ها و برخاستن مرده ها از قبرها و ورود به اورشلیم با همان وضعیت و ...، توجه نما که چگونه آنها را زمینه سازی کلام یوزباشی و رفقایش می نماید تا به مخاطب القاء نمایند عیسی پسر خداست و ...، آری البته ادعای دروغ نیاز به زمینه سازی دروغ دارد البته ما قبلا اشاراتی در این رابطه داشتیم و البته این نکته نیز مهم و ضروری است که وفق کلام تحریف گران همه خلایق و همه مریم ها مهم هستند به غیر از مریم مادر عیسی و نیز به قول این جماعت حضور ندارند پدر و برادران و عروس ها و خواهران و دامادها و ...، و اما کلام تحریف گر در عبارت (خدایا خدایا چرا مرا ترک کردی) که آن را به عیسی مسیح منتسب می نماید، بدیهی است تحریف گر می خواهد احساسات مخاطبان خود را تحریک نماید وگرنه گفتن خدایا چرا مرا ترک کردی در واقع کلام کفرآمیز و شیطانی

ص: 329

است زیرا خداوند هرگز بندگان صالح خود را رها نخواهد کرد خصوصا اگر پیامبر باشند پس این فراز در واقع اوهام پردازی تحریف گر است چون به این مراتب آگاه شدی پس با ما به بررسی متن مرقس بیا تا بر آنچه او در عبارات اول به بعد 15 خود آورده است آگاه شوی: (آنگاه سپاهیان او را به سرایی که دارالولایه است برده تمام فوج را فراهم آوردند، جامه قرمز بر او پوشانیدند و تاجی از خار بافته بر سرش گذاردند و او را سلام کردن گفتند که سلام ای پادشاه یهود و نی بر سر او زدند و آب دهان بر وی انداختند و زانو زده به او تعظیم می نمودند و چون او را استهزاء کرده بودند لباس قرمز را از وی کنده جامه خودش را پوشانیدند و او را بیرون بردند تا مصلوبش سازند و راهگذری را شمعون نام از اهل قیروان که از بلوکات می آمد و پدر اسکندر و روفس بود مجبور ساختند که صلیب او را بردارد پس او را به موضعی جلتجا نام داشت یعنی محل کاسه سر بردند و شراب مخلوط به مر بوی دادند تا بنوشد لیکن قبول نکرد و چون او را مصلوب کردند لباس او را تقسیم نموده قرعه بر آن افکندند تا هر کس چه برد و ساعت سیم بود که او را مصلوب کردند و تقصیر نامه وی این نوشته شد پادشاه یهود و با وی دو دزد را یکی از دست راست و دیگری را از دست چپ مصلوب کردند پس تمام گشت آن نوشته که می گوید از خطاکاران محسوب گشت و راهگذاران او را دشنام داده و سر خود را جنبانیده می گفتند هان ای کسی که هیکل را خراب می کنی و در سه روز آن را بنا می کنی، از صلیب به زیر آمده خود را برهان و همچنین روسای کهنه و کاتبان استهزاء کنان با یکدیگر می گفتند دیگران را نجات داد و نمی تواند خود را نجات دهد مسیح پادشاه اسرائیل الان از صلیب نزول کند

ص: 330

تا ببینیم و ایمان آوریم و آنانی که با او مصلوب شدند او را دشنام دادند و چون ساعت ششم رسید تا ساعت نهم تاریکی تمام رمین را فرو گرفت در ساعت نهم عیسی به آواز بلند ندا کرده گفت ایلویی، ایلویی لما سبقتنی یعنی الهی الهی چرا مرا واگذاردی و بعضی از حاضرین چون شنیدند گفتند الیاس را می خواند، پس شخصی دویده اسفنجی را از سرکه پر کرده و بر سر نی نهاده بدو نوشانید و گفت بگذارید ببینیم مگر الیاس بیاید تا او را پائین آورد، پس عیسی آوازی بلند برآورده جان داد، آنگاه پرده هیکل از سر تا پا دو پاره شد و چون یوزباشی که مقابل وی ایستاده بود دید که بدین طور صدا زده روح را سپرد گفت فی الواقع این مرد پسر خدا بود و زنی چند از دور نظر می کردند که از آن جمله مریم مجدلیه بود و مریم مادر یعقوب کوچک و مادر یوشا و سالومه که هنگام بودن او در جلیل پیروی و خدمت او می کردند و دیگر زنان بسیاری که به اورشلیم آمده بودند و چون شام شد از آن جهت که روز تهیه یعنی روز قبل از سبت بود)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش بر عبارات متناقض منقول از یوزباشی که تحریف گر بی خرد آن را بر ضد متن نقل کرده و می گوید (و چون یوزباشی که مقابل وی ایستاده بوددید که بدین طور صدا زده روح را سپرد گفت فی الواقع این مرد پسر خدا بود)، و از خود سوال نکرد این نادان که به چه دلیل اینگونه جان سپردن یعنی فریادی بلند برآوردن و جان دادن می تواند دلیل قاطع باشد بر پسر خدا بودن کسی و ای بسا در هر روز و هر ساعت در سرتاسر جهان و به مدت چند هزار سال خلایق اینگونه یعنی دقیقا اینگونه که تحریف گر نقل می کند جان داده و روح را می سپارند ولی هیچ احمقی اینگونه مردن آنها را دلیل قاطع و

ص: 331

بدون شک در پسر خدا بودن و یا خدا بودن آنها نمی داند ولی این عقل سخیف تحریف گر ابله پولس پرست است است که بر حماقت پیروان خود اعتماد نموده و شیطان او را دلالت می کند به نقل اینگونه عبارات شرک آمیز در حالی که هیچ بهانه ای برای ذکر و استناد آنها ندارد و مثال او مثال آن استوار ارتش است که بر سربازی ریاست می کرد و هر روز او را به بهانه های مختلف تنبیه می کرد یعنی یک روز برای جارو نکردن، روز دیگر برای تمیز نبودن وسایل، روز دیگر برای لباس ها و ...، تا اینکه یک روز آن سرباز تمامی وظایف خود را انجام داد و وقتی استوار همه سوالات خود را مطرح و پاسخ مثبت شنید و چون هیچ بهانه ای برای تنبیه سرباز نداشت به صورت سرباز نگاه کرده و گفت برای چه گوش های تو اینقدر بزرگ است و به دنبال آن سرباز را تنبیه کرد و ...، آری تحریف گر فقط به دنبال القاء موضوع خدایی و پسر خدا بودن عیسی به مخاطبان است و در این راستا هر چیزی را بهانه ای قرار می دهد و حتی مواردی که هیچ ارتباطی با موضوع نداشته باشند، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس تو ای عاقل دانا و خردمند با ما بیا و به متن لوقا در این موارد که بیان نمودیم توجه نما تا به شرح و تفسیر ما بعد از نقل متن بعد از آن یعنی یوحنا آگاه شوی لوقا در عبارات 26 به بعد باب 23 می گوید: (و چون او را می بردند شمعون قیروانی را که از صحرا می آمد مجبور ساخته صلیب را بر او گذارند تا از عقب عیسی ببرد و گروهی بسیار از قوم و زنانی که سینه می زدند و برای او ماتم می گرفتند در عقب او افتادند، آنگاه عیسی به سوی آن زنان روی گردانیده گفت ای دختران اورشلیم برای من گریه مکنید بلکه به جهت خود و اولاد خود ماتم کنید زیرا اینک ایامی

ص: 332

می آید که در آنها خواهند گفت خوشا به حال نازادگان و رحم هایی که بار نیاوردند، و پستان هایی که شیر ندادند و در آن هنگام به کوه ها خواهند گفت که بر ما بیفتید و به تل ها که ما را پنهان کنید زیرا اگر این کارها را به چوب تر کردند (یعنی خدا، یعنی همان افعال جبری که تحریف گران به دنبال القاء شیطانی آن هستند)، به چوب خشک چه خواهد شد و دو نفر دیگر که خطاکار بودند را نیز آوردند تا ایشان را با او بکشند و چون به موضعی که آن را کاسه سر می گویند رسیدند او را در آنجا با آن دو نفر خطاکار یکی بر طرف راست و یکی بر طرف چپ او مصلوب کردند عیسی گفت ای پدر اینها را بیامرز زیرا که نمی دانند چه می کنند)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند در این فراز به عقل کوتاه و ناقص و فکر ابلهانه تحریف گر توجه نما که چگونه از کیسه خلیفه به قاتلان عیسی مسیح می بخشد و تصور می کند که این از بخشش و کرم و ایثار اوست و حال آنکه جهان خلقت بر اساس عدالت و فیض خدا استوار است و عدل او برای حمایت از مظلومان و فیض او برای بندگان او ساری و جاری است و این امور هرگز در مقابل هم قرار نمی گیرند و به همین لحاظ خداوند دوزخ جاوید را برای تعذیب دشمنان خود و ستمکاران از خلایق خلقت فرموده است و کسی نیست از تحریف گر احمق سوال نماید که اگر خداوند قاتلان انبیاء و اولیاء خود را به دوزخ نبرد پس چه کسانی را باید ببرد و نیز تصور می نماید که قتل عیسی فقط قتل اوست در حالی که نمی فهمد که قتل عیسی به منزله قتل عام اهل عالم از مومنین و مومنات است و ...، یعنی نابود نمودن راه هدایت و رستگاری و نجات جهان از ظلم و جور و ...، و امثال این احمق ها یعنی مانند این تحریف گران که از مرحله

ص: 333

پرت هستند در امت اسلام نیز وجود دارند که تصور می کنند شاید امام حسین علیه السلام از شمر که قاتل اوست و یا یزید که ...، شفاعت نماید و مانند این یاوه سرایی ها را در مغز نارس خلایق وارد می نمایند و حال آنکه عیسی در خصوص یهودا اسخریوطی که فقط راهنمای قاتلان و دشمنان او به زعم تحریف گران شده است می گوید (لیکن وای بر آن کسی که او را تسلیم می کند) و یا (وای بر کسی که پسر انسان به واسطه او تسلیم شود او را بهتر بود که تولد نیافتی ...) و یا (... بعد از لقمه شیطان در او داخل گشت ...)، پس دوزخی شدن انسان ها برای کسانی از اولویت برخوردار است که بالاترین دشمنی ها را با خدا و پیامبران و اهل ایمان نمایند زیرا گناه گمراهی خلایق و مقتول شدن اهل ایمان و نسلها و ذریه های آنها و ...، را تا ابدالآباد بر گردن خود می گیرند پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که امثال این یاوه سرایی ها به منزله انکار روز معاد و روز رسیدگی به اعمال تبهکاران و ظالمان و انکار دوزخ الهی و انکار و ستیزه گری با عدالت خداوند و حمایت از ظلم و بیدادگری و ... می باشد و البته به دنبال این یاوه سرایی نمی رود مگر کسی که نماد احمق و ابلهی است پس چون بر این فراز آگاه شدی پس به این استدلال دیگر احمقانه تحریف گر توجه نما که می گوید (زیرا که نمی دانند چه می کنند)، بلکه بر عکس دقیقا می دانند که چه می کنند و اصلا بر فرض محال ندانند که چه می کنند پس بروند بدانند چه می کنند زیرا عمل عظیمی را نسبت به فردی دیگر صورت می دهند یعنی حق حیات را از او سلب می کنند و البته جهل انسان ها به قانون رافع مسئولیت آنها نیست بلکه بایستی بروند و آگاه شوند و ...، آری تحریف گر مدعی است که قاتلان اگر

ص: 334

بخواهند بستنی بخورند نگاه می کنند تا آن بستنی فاسد نباشد تا جسم آنها را بیمار نماید ولی وقتی انسان های دیگر را می کشند توجه نمی کنند تا یقین یابند که عمل آنها صحیح است و یا خیر و ...، و لذا اگر اینگونه جوامع بشری اینگونه بخواهند ادامه حیات دهند البته سنگ روی سنگ بند نمی شود و ...، زیرا همه از روی جهل و نادانی یکدیگر را می کشند و به نوامیس هم تجاوز می کنند و زنا می دهند و ...، آری اینگونه تاویل و توجیهات از الهام شیطان است تا بواسطه آن خلایق را در گمراهی و تبهکاری غرق و به سوی دوزخ سوق دهند پس انسان ها بایستی به اعمال خود خصوصا اعمالی که نسبت به دیگران صورت می دهند توجه نمایند زیرا در خصوص ظالمان و ستمگران خداوند دوزخ ابدی خود را حاضر فرموده است تا به محض آنکه به خانه قبر خود وارد شوند آن را حفره ای از حفرات دوزخ ملاحظه و آنها زمان آرزو نمایند که ای کاش خدا آنان را خلق نمی کرد پس چون بر این فراز آگاه شدی پس به ادامه متن لوقا توجه نما: (پس جامه های او را تقسیم کردند و قرعه افکندند و گروهی به تماشا ایستاده بودند و بزرگان نیز تمسخر کنان با ایشان می گفتند دیگران را نجات داد پس اگر او مسیح و برگزیده خدا می باشد خود را برهاند، و سپاهیان نیز او را استهزاء می کردند و آمده او را سرکه می دادند و می گفتند اگر تو پادشاه یهود هستی خود را نجات بده، و بر سر او تقصیرنامه نوشتند به خط یونانی و رومی و عبرانی که اینست پادشاه یهود و یکی از آن دو خطاکار مصلوب بر وی کفر گفت که اگر تو مسیح هستی خود را و ما را برهان، اما آن دیگری جواب داده او را نهیب کرد و گفت مگر تو از خدا نمی ترسی چونکه تو نیز زیر همین حکمی)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند

ص: 335

توجه نما به عقل تحریف گر و ما کاری به تناقضات این فراز با سایر فرازهای دیگر این کتاب و سایر کتب نداریم بلکه فکر ما درباره عقل این تحریف گر است که چگونه در حالی که این سه نفر به زعم آنها به روی صلیب در حال زجر کشیدن و مرگ هستند برای یکدیگر سخنرانی کرده و در خصوص شخصیت یکدیگر نظر می دهند تا جایی که یکی از این دزدها می گوید (ما جزای اعمال خود را یافتیم ولی این شخص هیچ کار بیجا نکرده است) و البته ما سوال نمی کنیم که این دزد از کجا موضوع بی گناهی عیسی را احراز کرده و چگونه در عبارت بعد به عیسی می گوید مرا با خود به بهشت ببر و ...، بلکه اضافه کرده می گوئیم، در هیچ مسلک و مرامی سزای دزدان صلیب کردن نبوده است و شاهد قضیه داستان برابا بوده که با دوستان خود فتنه انگیخته و قتل مرتکب شده ولی در زندان بوده اند پس چگونه کسانی که فقط دزدی کرده اند که شاید در اثر گرسنگی و جهل مرتکب آن شده باشند به صلیب شدن محکوم می شوند و نیز عبارت یاوه (چونکه تو نیز زیر همین حکمی)، که تحریف گر آنها را دلیل ستمگری فرد فحاش و اهانت کننده می داند: (و اما ما به انصاف چونکه جزای اعمال خود را یافته ایم لیکن این شخص هیچ کار بی جا نکرده است پس عیسی گفت ای خداوند مرا به یادآور هنگامی که به ملکوت خود آیی، عیسی به وی گفت هر آینه به تو می گویم امروز با من در فردوس خواهی بود و تخمینا از ساعت ششم تا ساعت نهم ظلمت تمام روی زمین را فرو گرفت و خورشید تاریک گشت و پرده قدس از میان شکافت و عیسی به آواز بلند صدا زده گفت ای پدر به دست های تو روح خود را می سپارم این را بگفت و جان را تسلیم نمود اما یوزباشی چون این

ص: 336

ماجرا را دید خدا را تمجید کرده گفت در حقیقت این مرد صالح بود و تمامی گروه که برای این تماشا جمع شده بودند چون این وقایع را دیدند سینه زنان برگشتند و جمیع آشنایان او از دور ایستاده بودند با زنانی که از جلیل او را متابعت کرده بودند تا این امور را ببینند)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه شدی بر مفاد این متون که تناقضات آن شرح خواهد شد پس در ادامه به مفاد متن یوحا در عبارات 17 به بعد باب 19 توجه نما (... پس عیسی را گرفته بردند و او صلیب خود را برداشته بیرون رفت به موضعی که به جمجمه مسمی بود و به عبرانی آن را جلجتا می گفتند او را در آنجا صلیب نمودند و دو نفر دیگر را از این طرف و آن طرف و عیسی را در میان و پیلاطس تقصیرنامه نوشت بر صلیب گذارد و نوشته این بود عیسی ناصری پادشاه یهود و این تقصیرنامه را بسیاری از یهود خواندند زیرا آن مکانی که عیسی را صلیب کردند نزدیک شهر بود و آن را به زبان عبرانی و یونانی و لاتینی نوشته بودند پس روسای کهنه یهود به پیلاطس گفتند منویس پادشاه یهود بلکه او گفت منم پادشاه یهود، پیلاطس جواب داد آنچه نوشتم نوشتم، پس لشکریان چون عیسی را صلیب کردند جامه های او را برداشته چهار قسمت کردند هر سپاهی را یک قسمت و پیراهن را نیز اما پیراهن درز نداشت بلکه تماما از بالا بافته شده بود پس به یکدیگر گفتند این را پاره نکنیم بلکه قرعه بر آن بیندازیم تا از آن که شود تا تمام گردد کتاب که می گوید در میان خود جامه های مرا تقسیم کردند و بر لباس من قرعه افکندند پس لشکریان چنین کردند پای صلیب عیسی مادر او و خواهر مادرش مریم زن کلوپا و مریم مجدلیه ایستاده بودند چون عیسی مادر خود را با آن شاگردی که دوست می داشت

ص: 337

ایستاده دید به مادر خود گفت ای زن اینک پسر تو و به آن شاگرد گفت اینک مادر تو و در همان ساعت آن شاگرد او را به خانه برد)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند شک در عقل و درک تحریف گر نمی نمایی که در جای جای کتاب از شاگردی سخن می گوید که محرم اسرار و بسیار مورد علاقه عیسی مسیح بوده است تا حدی که کلام خود را به او گفت ولی پطرس که جانشین او بود نمی توانست آن را سوال کند و یا در همین فراز به مادر خود خطاب می کند که اینک پسر تو یعنی او به منزله من برای توست و سفارش می کند به آن شاگرد که حضرت مریم به منزله مادر توست یعنی امانت من نزد توست و اینگونه مقام و منزلت او را بیان می نماید و هم اوست که تا پایان عمر از حضرت مریم مواظبت کرد مانند مادر خود بلکه بالاتر مانند چشمان خود و ...، ولی تحریف گر وقتی به معرفی خواهر مادرش می رسد حتی می گوید که او زن کلوپا است و یا معرفی می نماید شمعون قیروانی را که از کجا می آمد و پدر چه کسانی بود (از بلوکات می آمد و پدر اسکندر و روفس بود ...)، در حالی که نه کلوپا و نه اسکندر و نه روفس و نه شمعون قیروانی و ...، دانستن نام آنها هیچ اهمیتی نداشته است و تو ای عاقل دانا و خردمند تصور خواهی کرد که تحریف گر از روی سهو این موضوع را توجه نموده و به آن موضوع مهم که می بایست متوجه باشد بی توجهی نموده است و حال آنکه ما ثابت خواهیم کرد که بهیچ وجه چنین موضوعی نیست بلکه تحریف گر عمدا نام این شاگرد را که (برنابا) است را ذکر نمی نماید تا نام او در تشابه با نام (برابا) که به جای مسیح آزاد شد در اذهان گم شود و ...، آری این شاگرد با سواد و عزیز و گرامی عیسی مسیح که کاتب انجیل و یکی از حواریون

ص: 338

بوده است همان برنابا است و اوست که پای دار و صلیب با مادر او مریم مقدس حاضر می شود و ثابت می کند که آنکه بر صلیب است عیسی مسیح نیست و مسیح کشته نشده و به سوی خداوند برخاسته و به آسمان رفته است و سپس او را بر می گرداند، آری نام او ذکر نمی شود تا یاد او نابود شود زیرا رفتار و روش او بر ضد پولس تبهکار و در راستای تصدیق پطرس وصی عیسی مسیح است و با شدت بر ضد تعالیم شیطانی پولس حرکت می کند و لذا او محکوم است تا انجیل او نابود شود و نام او در میان نیاید و کاتبان مجبور شوند به اختلاف متون خود در نقل اسامی شاگردان عیسی مسیح که مهمترین موضوع است و نام آن حواری که مقرب درگاه عیسی مسیح بوده و عیسی به او امر به کتابت انجیل خود را نمود را عمدا نیاوردند و نیز اختلاف نمایند در بیان نام آن شاگردی که به جای او می خواستند به عنوان یکی از شاگردان عیسی مسیح او را معرفی نمایند و ...، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس توجه نما به ادامه متن یوحنا: (و بعد چون عیسی دید که همه چیز به انجام رسیده است تا کتاب تمام شود گفت تشنه ام و در ظرفی پر از سرکه گذارده بود پس اسفنجی را از سرکه پر ساخته و بر زوفا گذارده نزدیک دهان او بردند چون عیسی سرکه را گرفت گفت تمام شد و سر خود را پایین آورده جان بداد)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند در بررسی این متون آگاه شو به دروغپردازی های تحریف گران تا واقف شوی که آنها چگونه برای توجیه و تاویل دروغپردازی های خود به چپ و راست رفته و تناقض به دنبال تناقض را مرتکب می شوند، و نیز تو در لابلای این متون به حمل صلیب می رسی که ارتفاع آن به حدی بالا است که بعد از فرو رفتن آن در زمین و مصلوب شدن

ص: 339

عیسی، سربازان برای رساندن اسفنج پر از سرکه به نزدیک دهان او بایستی از زوفا بهره گیری نمایند و این صلیب البته بایستی به حدی بزرگ و محکم باشد که بتواند پیکر مصلوب را نیز تحمل نماید و ...، یعنی در واقع صلیب باری سنگین است که حتی یک پهلوان نیز نمی تواند آن را تا چند متر حمل نماید پس چگونه است که تحریف گر مدعی می شود که باری را که بایستی حداقل چهار یا پنج سرباز و حداکثر آن را چند صد متر حمل نمایند، توسط عیسی مسیح و آن هم به آن مسافت طولانی یعنی حداقل ده کیلومتر را به تنهایی حمل کرده است (پس عیسی را گرفته بردند و (او) صلیب خود را برداشته بیرون رفت ... و آن مکان نزدیک شهر بود)، و لذا به عقل سه تحریف گر پسند نیامد و شمعون قیروانی را جعل کردند که از بلوکات می آمد و او پدر اسکندر و روفس بود و احتمالا شوهر میلداس و دختران او شمیلدا و میتالدا بودند و نام پدر و مادر او شمعیا و روفت بوده است و ...، و دیگر داستان اسفنجی است که تحریف گران آن را از سرکه و یا شراب پر کرده و به نزدیک دهان عیسی می برند و عیسی با چشیدن آن متوجه می شود که سرکه است و حال آنکه بوی سرکه از شش فرسخی مشام را می آزارد و ...، (سرکه مزوج به مر جهت نوشیدن بدو دادند اما چون چشید نخواست تا بنوشد ...) و اما چرا تحریف گر به او آب یا شراب نمی دهد زیرا طبع انسان در زمان تشنگی به آب متمایل ولی برای شراب در صورت حرمت و نجس بودن آن، امتناع حاصل می شود و ...، آری زیرا این بر ضد عقاید اباحه گری پولسی تحریف گر است پس چون به این فرازها آگاه شدی پس تو ای عاقل دانا و خردمند به ادامه متن توجه نما: (پس یهودیان تا بدنها در روز سبت

ص: 340

بر صلیب نماند چونکه روز تهیه بود و آن سبت روز بزرگ بود از پیلاطس درخواست کردند که ساق پای های آنان را بشکنند و پایین بیاورند، آنگاه لشکریان آمدند و ساق های آن اول و دیگری را که با او صلیب شده بودند (و زنده بودند) شکستند، اما چون نزد عیسی آمدند و دیدند که پیش از آن مرده است ساق های او را نشکستند، لکن یکی از لشکریان به پهلوی او نیزه زد که در آن ساعت خون و آب بیرون آمد و آنکسی که دید شهادت داد و شهادت او راست است و او می داند که راست می گوید تا شما نیز ایمان آورید زیرا که این واقع شد تا کتاب تمام شود که می گوید استخوانی از او شکسته نخواهد شد و باز کتاب دیگر می گوید آن کسی را که نیزه زدند خواهند نگریست)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که خون از فرد زنده جاری می شود و هرگز خون از بدن فرد مرده جاری نمی شود زیرا قلب از کار افتاده و خون لخته شده و در پائین بدن جمع می شود و ...، نیز آگاه باش بر گفتار تحریف گر که چگونه وقایعی را نقل می کند که بسیار بسیار دانستن آنها مهمتر از وقایع پیش پا افتاده اسفنج بر سر زوفا کردن است و ...، یعنی بیان زجرهایی که روا نموده اند و یا اهانت هایی که کرده اند که متون دیگر غافل از ذکر آن هستند و این فرازها در واقع دلالت بر گزافه گویی تحریف گر و تلاش او برای برانگیختن احساسات مخاطبین از راه دروغ پردازی دارد و مانند این گونه افراد در امت اسلام و در خصوص مصائبی که از سوی ظالمان و ستمگران بر اهل بیت عصمت و طهارت یعنی امامان معصوم و حضرت زهرا و شیعیان آنها در طول تاریخ وارد شد خصوصا در رابطه با وقایع هولناک کربلا و قتل امام معصوم یعنی حسین شهید کربلا و قتل عام یاران و اهل بیت او

ص: 341

و ...، که در جهان مثل و مانند برای آنها وجود نداشته است و ...، نیز ملاحظه می شود بگونه ای که تعدادی از مداحان و مرثیه خوان های جاهل و یا تعزیه خوان های گمراه در این وادی یعنی دروغپردازی و گزافه گویی قدم بر می دارند و تصور می نمایند که باید آنچه در اوهام و افکار آنهاست را بهم ببافند تا با دروغ پردازی عواطف مخاطبان را به جوشش و خروش در بیاورند و حال آنکه درک مصائب نیاز به فهم و ادراک انسان ها دارد نه تحریک عواطف از راه دروغ پردازی و این انسان ها هستند که رقت قلب آنها و یا شقاوت آنها در این امور موثر است و نقل شده است در تاریخ، که وقتی شاه معروف و تبهکار قاجار که قاتل ملعون و شقی ابر رجل مسلمان و آن شیعه واقعی امیرالمومنین یعنی حضرت امیرکبیر بوده است، برای عوام فریبی خلایق به کربلا رفت و ...، وقتی در حرم امام حسین برای آن ملعون روضه خواندند ذکر مصائب هیچ بر قلب شقی او اثر نمی کرد تا آنکه روضه خوان رسید به ندای (هل من ناصر ینصرونی) و این خبیث کلمه ناصر را بر خود تاویل کرد و فکر کرد که خطاب امام حسین به این آشغال بی سر و پا بوده و گفته است که ناصر قاجار کجا است و آنگاه شروع کرده است به شدت گریه کردن آری این اشقیا هستند که اراده می نمایند به گریه کردن در هر زمان که اراده می کنند و این امر را انسان های احمق و ابله، حمل بر رقت قلب آنان می نمایند به آنگونه که این صفت برای یکی از غاصبان ولایت نقل شده است و ...، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس به ادامه متن توجه نما و به تناقضات این چهار متن که چگونه اختلاف نمودند در نقل وقایع عظیم و حیرت انگیز ولی اتفاق نمودند در بیان وقایع و مواردی که دانستن و ندانستن آن نه بر

ص: 342

علم اضافه می کند و نه عدم آگاهی بر آن دلیل بر جهل است پس چون بر این فراز آگاه شدی پس توجه نما اول به داستان حمل صلیب که ما اوصاف آن را بیان نمودیم که چگونه است پس سه متن متی و مرقس و لوقا حمل آن را به دلیل نامعقول بودن حمل آن توسط عیسی مسیح که در متن یوحنا ذکر گردیده و آن هم در آن مسافت طولانی و ...، به عهده شمعون نام از اهل قیروان انداخته اند، و نیز متن متی مذکور نموده است که پس از ورود به آن موضع که آن را کاسه سر می نامیدند، سرکه تلخ به او داده اند که ننوشید ...، و متن مرقس می گوید (... و شراب مخلوط به مر به وی دادند تا بنوشد لیکن قبول نکرد)، و متن لوقا و یوحنا از ذکر دادن سرکه و یا شراب قبل از انجام مراسم اعدام یا صلیب خاموش است و ما قبلا علت آن را ذکر نمودیم و نیز علت اینکه چرا به تناقض سرکه و شراب اعلام نموده اند، پس در ادامه متن متی می آورد (پس او را مصلوب نموده رخت او را تقسیم نمودند و بر آنها قرعه انداختند تا آنچه به زبان نبی گفته شده بود تمام شود که رخت مرا در میان خود تقسیم کردند و بر لباس من قرعه انداختند ...)، و اما متن مرقس چنین می گوید (و چون او را مصلوب کردند لباس او را تقسیم نموده بر آن افکندند تا هر کس چه برد) و دیگر از آن کلام تمام شود ذکری نیاورده است و در متن لوقا عبارات بیشتری لحاظ شده است (و گروهی بسیار از قوم و زنانی که سینه می زدند و برای او ماتم می گرفتند در عقب او افتادند، آنگاه عیسی به سوی آن زنان روی گردانیده گفت ای دختران اورشلیم و ...)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش در آن هجمه و شورشی که یهودیان بر پا نمودند به گونه ای که در آن شاگردان، عیسی را لعن کرده و از او تبری و انزجار جسته و

ص: 343

هر کدام به طرفی گریخته اند و ...، چگونه امکان دارد که خلایق جمع شده به دنبال عیسی راه افتاده و مراسم عزا و سینه زنی و شورش راه بیندازند و آنگاه عیسی برگشته و برای آنها سخنرانی مبسوطی ایراد نماید در حالی که او در وضعیتی بوده است که حداکثر کلام او می توانست آری یا خیر و یا آه و ناله بوده باشد و نیز دائما از سوی سپاهیان و ...، مورد ضرب و شتم و هتاکی و ...، قرار داشته باشد، (و دو نفر دیگر را که خطاکار بودند نیز آورده تا ایشان را با او بکشند ...، پس جامه های او را تقسیم کردند و قرعه افکندند)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند بر این فراز یعنی (جامه های او را تقسیم کردند و قرعه افکندند) توجه نما که ما کاری نداریم به صحت و سقم آن بلکه می خواهیم بگوییم که مقصود تحریف گر جاهل آن است که جامه های او را تقسیم کردند مثلا لباس رو و لباس زیر و شلوار و ...، را قسمت کردند و چون تفاوت ارزش داشت قرعه انداختند تا نصیب هر کس با قرعه معلوم شود یعنی موضوع قرعه به لباس تقسیم شده بر می گردد ولی تو ای عاقل دانا و خردمند توجه نما به استنباط تحریف گر یوحنا که تصور می نماید که تقسیم اول بطور مساوی به واسطه درز لباس ها صورت گرفته ولی قرعه به پیراهن او مربوط است که درز نداشته است و حال آنکه مقصود از پیراهن همان جامه و لباس است و مقصود از قرعه همان جامه تقسیم شده است و ارتباطی با درز و دورز ندارد ولی او تصور نموده است که جامه ها جدا از پیراهن بوده و بواسطه درزی که داشتند آنها را قسمت کرده اند و ما فرض می کنیم که سپاهیان مورد نظر تحریف گران چهار نفر باشند نه سی هزار نفر، باز هم اگر از روی درز تقسیم شود عدالت برقرار نمی شود زیرا قسمت های یکپارچه با قسمت های

ص: 344

آستین و سرشانه دارای درزهای هماهنگ و مساوی نیستند بلکه قسمت های سرشانه و زیر بغل و آستین اصلا به درد کسی نمی خورد تا بر آن قرعه بیندازند بلکه درک صحیح آن است که ما ذکر نمودیم و باقی یاوه سرایی تحریف گر و اوهام پردازی او از عبارت منتسب است و نیز داستان سرایی او تا درک و استنباط خود را بر آن منطبق نماید (پس لشکریان چون عیسی را صلیب کردند جامه های او را برداشتند چهار قسمت کردند هر سپاهی یک قسمت و پیراهن را نیز اما پیراهن درز نداشت بلکه تماما از بالا بافته شده بود پس به یکدیگر گفتند این را پاره نکنیم بلکه قرعه بر آن بیندازیم تا از آن که شود تا تمام شود کتاب که می گوید در میان خود جامه های مرا تقسیم کردند و بر لباس من قرعه افکندند پس لشکریان چنین کردند)، آری تحریف گر نادان تصور نمود که مقصود از لباس همان پیراهن است که او متوجه شده و سه تحریف گر دیگر به خطا رفته اند دیگر ندانست که مقصود از لباس همان جامه است و سه تحریف گر دیگر درست مرقوم نموده و در واقع او به خطا رفته است.

تناقضات در داستان های ظاهر شدن عیسی بعد از برخاستن:

پس تو ای عاقل دانا و خردمند تا این فراز آگاه شدی بر تناقضات محرز و غیرقابل انکار این متون چهارگانه با یکدیگر در خصوص وقایع قبل و بعد از برخاستن، پس در این فراز توجه نما به نحوه ظاهر شدن او بر افراد متفرقه (که ما علت تحریف این فراز را در راستای زمینه سازی در القاء شبهات پولسی در مقابل شمعون پطرس وصی حضرت عیسی مسیح بیان نمودیم و این چهار متن در واقع به همین دلیل یعنی گرایش شدید به تعلیمات

ص: 345

پولسی از سوی قدرتمندان سیاسی انتخاب و مابقی انجیل های طرفدار حضرت پطرس به انزوا و نابودی سپرده شده)، و نیز شاگردان بررسی می نمائیم در انجیل متی عیسی مسیح دو نوبت بعد از برخاستن ظاهر شد اول به دو زن یعنی مریم مجدلیه و مریم دیگر و سپس در جلیل و بالای کوه به آن یازده نفر (و در هنگامی که به جهت اخبار شاگردان او (این دو نفر آن یعنی مریم مجدلیه و مریم دیگر)، می رفتند ناگاه عیسی بدیشان برخورد کرده گفت سلام بر شما باد پس آنها پیش آمدند به قدم های او چسبیده (یعنی او را لمس کردند) و او را پرستش کردند ... اما یازده رسول به جلیل بر کوهی که عیسی ایشان را نشان داده بود رفتند و چون او را دیدند پرستش نمودند لیکن یعنی شک کردند پس عیسی پیش آمده و ...)، پس در این فرازها اگر دقت شود بین تحریف گران، موضوع لمس کردن عیسی و اینکه جسم است یا روح است اختلاف است و لذا برای رفع شبهه موضوع لمس، حتی غذا خوردن عیسی با آنها در مقابل متن دیگر که می گوید لمس مکن زیرا ...، از سوی متون دیگر ذکر گردیده است و اما ظاهر شدن عیسی در متن مرقس. (و صبحگاهان روز اول هفته چون برخاسته بود نخستین به مریم مجدلیه که از او هفت دیو خارج کرده بود ظاهر شد ...، بعد از آن به صورت دیگر به دو نفر از ایشان (یعنی افراد دیگر غیر از حواریون)، در هنگامی که به دهات می رفتند هویدا گردید ... و بعد از آن بدان یازده نفر هنگامی که به غذا نشسته بودند ... و خداوند بعد از آنکه با ایشان سخن گفته بود به سوی آسمان مرتفع شده به دست راست خدا نشست)، و البته ما در این فراز کار نداریم که این بدست راست خدا بنشست یعنی چه و معنی و مفهوم آن چیست ولی می خواهیم بدانیم

ص: 346

که این خدا در کجا بود که مسیح نزد او رفت و به دست راست او نشست زیرا در آن زمان تلسکوپ اختراع نشده بود و با چشم غیر مسلح نیز دید کاملا محدود است پس با این حساب آگاه شو تو ای عاقل دانا و خردمند به حد و حدود لایتناهی ابلهی تحریف گران بی خرد، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس با ما بیا به متن لوقا، تا از ظاهر شدن او بعد از برخاستن آگاه شوی پس در این متن عیسی بر آن دو نفر که به سوی دهات رفتند ظاهر می شود (و اینک در همان روز دو نفر از ایشان می رفتند سوی قریه ای که از اورشلیم به مسافت شصت تیر پرتاب دور بود)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند اگر این شصت تیر پرتاب را آرش کمانگیر ما می انداخت فاصله آن قریه تا اورشلیم حداقل چند هزار کیلومتر می گردید و طی کردن آن با عیسی مسیح حداقل سه سال و نیم طول می کشید ولی کمان دار تحریف گر تیر پرتابی او اگر هزار متر هم افتاده باشد پس تو شصت کیلومتر راه را پای پیاده تصور نما که باز هم از (72) ساعت بیشتر می شود ولی چه باید کرد که قلم در دست تحریف گر است و او شصت کیلومتر راه را در عرض پنج ساعت می پیماید (... چون ایشان در مکالمه و مباحثه می بردند ناگاه خود عیسی نزدیک شده با ایشان همراه شد ... و چون به آن دهی که عازم آن بودند رسیدند ... ناگاه چشمان آنها باز شد و او را (یعنی عیسی را) شناختند، ... در ساعت برخاسته (و این شصت کیلومتر راه را شبانه برگشتند زیرا گفت در عبارت بالا که شب نزدیک است و روز به آخر رسیده) و به اورشلیم مراجعت کردند و آن یازده نفر را یافتند که با رفقای خود جمع شده می گفتند)، پس آگاه شدی تو ای عاقل دانا و خردمند که چگونه این دو دهاتی اینگونه به قهرمان دو ماراتن

ص: 347

تبدیل و فاصله یکصد و بیست کیلومتر مسافت اورشلیم تا ده خود خود را رفته و مانند دو سوپرمن یک نفس برگشته اند و خود را به شاگردان رسانیده اند و در آنجا آگاه شدند که عیسی به شمعون هم ظاهر شده (خداوند در حقیقت برخاسته و به شمعون ظاهر شده است) پس در این متن عیسی به شمعون و این دو نفر ظاهر شد و تقدم و تاخر آن نیز مهم نیست (و آن دو نفر هم از سرگذشت راه ...، خبر دادند، و ایشان در این گفتگو بودند که ناگاه عیسی در میان ایشان ایستاده به ایشان گفت سلام بر شما) پس در مرتبه سوم عیسی بر حدود هفتاد نفر ظاهر شد و برای اینکه به آنها ثابت نمایید که روح نیست و جسم است می گوید (به ایشان گفت ...، دستها و پاهایم را ملاحظه کنید ... زیرا که روح گوشت و استخوان ندارد ...، ...، پس آن را گرفته و پیش ایشان بخورد ...، پس ایشان را بیرون از شهر تا بیت عنیا برد ... و جدا شده به سوی آسمان برده شد) پس در این فراز، باز هم سخنی از جلیل نیست بلکه از بیت عنیا عروج کرده است، و اما در متن یوحنا ابتداء عیسی بر مریم مجدلیه ظاهر شده و گفت مرا لمس مکن و ...، و بار دوم به شاگردان در همان روز که یکشنبه بود و بار سوم هشت روز بعد به همین شاگردان و بار چهارم باز به شاگردان در کنار دریا وقتی که شاگردان رفتند ماهی بگیرند: (چون مریم مجدلیه این را گفت به عقب ملتفت شده عیسی را ایستاده دید ...، عیسی بدو گفت مرا لمس مکن ...، در شام همان روز که یکشنبه بود ... ناگاه عیسی آمده در میان ایشان (شاگردان) ایستاد و بدیشان گفت سلام بر شما و ... و بعد از هشت روز باز شاگردان با توما در خانه جمع بودند و درها بسته بود که ناگاه عیسی آمد ... و بعد از آن عیسی باز خود را در کناره دریای

ص: 348

طبریه به شاگردان ظاهر ساخت)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند چون آگاه شدی در تناقضات این متون به تعداد دفعات ظاهر شدن عیسی به دیگران و نیز به تناقضات این متون به اشخاصی که عیسی بعد از برخاستن به آنها ظاهر شد، پس اکنون به تناقضات این متون در محل هایی که عیسی به آن اشخاص ظاهر شد توجه نما که اگر بخواهی آنها را به عنوان توجیه و تاویل تلفیق نمایی شمارش ظاهر شدن او بعد از برخاستن از هزار بار نیز تجاوز می نماید اما تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که هر زمان تحریف گر شروع به داستان سرایی پرت و پلا کرد پس از بیان آن حتما قصد و غرضی دارد و ما شواهد بسیاری را قبل از این ذکر نمودیم چه در تورات و چه در این کتب و این فراز یعنی داستان توما از آن جمله است، ما می دانیم که یوحنا عمدا اسامی دوازده شاگرد را یکجا با هم اعلام نکرد و هم یوحنا بود که به دنبال تحقیر پطرس در برابر دیگر شاگردان قلم زد تا از این طریق از پولس و تعالیم او حمایت کند و در این فراز به تقدیس توما می پردازد همان کسی که کتب اختلاف در نقل او دارند و نام او را جایگزین برنابا کاتب انجیل اصلی نموده اند همان کسی که عیسی به او دستور نوشتن انجیل را داده است و لذا همین یوحنا است که در آخر کتاب خود از شاگردی سخن می گوید که عیسی گفت نخواهد مرد و سپس تحریف گر می گوید او کسی است که این انجیل یعنی یوحنا را نوشت پس چون بر این فراز آگاه شدی پس ما در ابتدا، این دو فراز متن یوحنا را می آوریم و سپس بررسی خود را در خصوص توما ادامه می دهیم (... مریم مجدلیه ... دوان دوان نزد شمعون پطرس و آن شاگرد دیگر که عیسی او را دوست داشت آمده و ... و هر دو با هم می دویدند اما آن

ص: 349

شاگرد دیگر از پطرس پیش افتاده اول به قبر رسید ...، (آن شاگرد) نیز به قبر داخل شده دید و ایمان آورد (یعنی پطرس دید ولی ایمان نیاورد)، زیرا هنوز کتاب را نفهمیده بودند (یعنی پطرس نفهمیده بود چون ایمان نیاورده بود)، پس آن دو شاگرد به مکان خود برگشتند) و مریم مجدلیه به لحاظ علاقه خود کنار قبر مانده و گریه می کرد که عیسی به او ظاهر شد و ...)، و متن مرقس در باب 16 عبارت 14 نیز معرف حضور است که عیسی به ایشان ظاهر شد و آنان را به سبب بی ایمانی و سخت دلی توبیخ نمود که چرا کسانی که مدعی هستند عیسی را دیدند تصدیق نمی کنید یعنی با این ترفند به دنبال ایجاد جایگاهی برای پولس هستند که مدعی بود که عیسی به او ظاهر شد و بطور مستمر او را هدایت کرده و به چپ و راست دستور می داد و ...، و لذا هر کس این ادعا را نپذیرد بی ایمان و سخت دل است زیرا که عیسی به دو نفر افراد غریبه دیگر ظاهر شده و حداقل شصت کیلومتر با آنها گفته و شنیده و راه رفته و این هم نشینی او با آنان که هفت پشت غریبه بوده اند به مدت حداقل ده ساعت واقع شده ولی به پطرس وصی خود و شاگردان دیگر ظاهر نشده است و ...، پس چون بر این فراز آگاه شدی با ما بیا به معرفی توما که تحریف گران او را به دنبال ستیزه گری خود با برنابا ساخته اند (همان برنابا که شاگرد مخصوص و برجسته عیسی مسیح بود و او همان بود که عیسی او را دوست می داشت و دستور کتابت انجیل خود را به او داده بود و ...)، زیرا می خواستند او را که از اشخاص ممتاز بود و در حمایت از پطرس با پولس ستیزه گری می کرد از دور خارج نمایند به گونه ای که حتی اسم و نامی هم از او و طرفداری او از عیسی و پطرس و انجیل واقعی نباشد

ص: 350

بلکه هر آنچه که می ماند پولس باشد و تعلیمات او ...، و هر چند که پولس عیسی را ندیده ولی طبق این متون تحریف شده بعد از برخاستن، همه شاگردان خود خصوصا وصی خود را رها کرده و به این پولس ظاهر شده و به او امر کرده تا تمامی تورات و دستورات آن و تعالیم شاگردان را باطل نموده و خلایق را به نام مسیح به سوی خود دعوت نماید پس در این راستا بدوا نام پطرس را تخریب کرده و سپس با جعل شخصیتی به نام توما، نام برنابا را که یکی از حواریون بوده است از یادها و خاطره ها برده است پس اگر مخاطب به تحلیلی که ذکر نمودیم شک دارد پس توجه نماید به بررسی تطبیقی ما از نام و اسامی حواریون در چهار کتاب متی، مرقس، لوقا و یوحنا، پس در انجیل متی و مرقس و لوقا اسامی دوازده حواری ذکر شده است ولی انجیل یوحنا همگی آنها را نام نبرده است فقط توما را اینگونه معرفی می کند: (اما توما که یکی از آن دوازده بود و او را توام می گفتند، وقتی که عیسی آمد با ایشان نبود پس شاگردان دیگر بدو گفتند خداوند را دیده ایم، بدیشان گفت تا در دو دستش جای میخ ها را نبینم و انگشت خود را در جای میخ ها نگذارم و دست خود را بر پهلویش ننهم ایمان نخواهم آورد بعد از هشت روز باز شاگردان با توما در خانه جمع بودند و درها بسته بود که ناگاه عیسی آمد در میانه ایشان ایستاده گفت سلام بر شما باد، پس به توما گفت انگشت خود را به اینجا بیاور و دست های مرا ببین و دست خود را بیاور و بر پهلوی من بگذار و بی ایمان مباش بلکه ایمان دار توما در جواب گفت ای خداوند من، ای خداوند من ... و عیسی معجزات دیگر بسیار نزد شاگردان نمود که در این کتاب نوشته نشد) که اگر این معجزات با ظاهر شدن های متفاوت همراه باشد همان تعداد یعنی هزار

ص: 351

بار را تداعی خواهد نمود، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس توجه نما که تحریف گر در این فراز با یک تیر چند نشان زده است اولا شخصی به نام توما را ساخته است و حضور او را با احساسات و عواطف و اشک و آه عجین نموده است، دیگر اینکه بر مصلوب شدن عیسی تاکید کرده است تا نگویند آنها در اوهام خود عیسی را دیده اند و دیگر اینکه مخالفت نماید با مفاد انجیل لوقا که گفت (زنان یعنی مریم مجدلیه و مریم دیگر و سالومه و زنان دیگر ...، فرشتگان را در رویا دیدند) و یا آن مخالفت نماید به شرحی که در عبارت 23 باب 24 لوقا آمده است و نیز وقوع برخاستن را علیرغم اینکه در روز سوم نبوده است، روز سوم اعلام می نماید که ما قبلا زمان بندی آن را شرح نمودیم: (... و علاوه بر این همه امروز از وقوع این امور روز سوم است و بعضی از زنان ما هم ما را به حیرت انداختند که بامدادان نزد قبر رفتند و جسد او را نیافته و گفتند فرشتگان را در رویا دیدیم که گفتند او زنده شده است)، پس چون بر این فرازها آگاه شدی پس توجه نما به اینکه متی در باب 10 عبارات 4 و لوقا در باب 16 عبارات 16 و مرقس در باب 3 عبارات 16 و یوحنا در باب 21 و 20 عبارات 25 به بعد شاگردان را اینگونه معرفی کرده اند و نکته اینکه متن یوحنا در عبارت اول به بعد باب 21 یک بار دیگر توما را اینگونه معرفی می نماید (بعد از آن عیسی باز خود را در کناره دریای طبریه به شاگردان ظاهر ساخت و بر اینطور نمودار گشت شمعون پطرس و تومای معروف به توام و نتنائیل که از قانای جلیل بود و دو پسر زبدی و دو نفر دیگر از شاگردان او جمع بودند ...)، پس توجه نماید عاقل دانا و خردمند بر اشتراک اسامی این متون و سپس به اختلافات آن ها میرسیم پس انجیل های متی، مرقس، لوقا

ص: 352

که نام دوازده حواری را ذکر نموده اند اشتراک دارند در ذکر اسامی (شمعون (پطرس)، اندریاس برادر پطرس، یعقوب و یوحنا فرزندان زبدی، فیلیپس، برتولما، متی، یعقوب بن حلفی، یهودای اسخریوطی)، یعنی 9 نفر و این 9 نفر دقیقا اشتراک دارند با حواریون در انجیل برنابا، و باقی می ماند نام سه نفر ولی در انجیل لوقا، متی، مرقس، نام چهار نفر ملاحظه می شود (توما، تدی-لبی، شمعون قانوی، و یهودا برادر یعقوب)، یعنی در انجیل مرقس و متی نام یهودا برادر یعقوب نیست و در انجیل لوقا نام تدی-لبی نیست، و از آنجایی که می دانیم یهودا برادر یعقوب و تدی یا لبی دو شخصیت مستقل هستند پس در انجیل مرقس به جای نام یهودا و برنابا، اسامی شمعون و توما ذکر شده و در انجیل متی به همین صورت به جای نام یهودا و برنابا اسامی شمعون و توما ذکر شده ولی در انجیل لوقا به جای نام تدی-لبی و برنابا، نام توما و شمعون مذکور شده است به عبارتی دیگر از تلفیق سه انجیل اثبات می گردد که اسامی توما و شمعون جعلی بوده و تحریف گران در هر سه انجیل فقط برای محو نام برنابا دست به این شعبده بازی زده اند و این بررسی و این تجزیه و تحلیل ما را تحکیم می نماید اسامی مذکور شده در انجیل برنابا که به جای شمعون و توما، اسامی تدی-لبی و یهودا برادر یعقوب را مذکور نموده است (اندریاس، پطرس، برنابا، متی، یوحنا و یعقوب فرزندان زبدی، تدی-لبی، یهودا (برادر یعقوب)، برتولما، فیلیپس، یعقوب (بن حلفی)، یهودا اسخریوطی)، پس چون بر این فرازها آگاه شدی پس توجه نما که چگونه سرگردان شده اند تحریف گران و دچار اختلاف شده اند این جماعت و چگونه دست به تحریف متون زده اند و ...، تا فقط تقدیس نمایند پولس

ص: 353

و تعالیم او را و تخریب نمایند شخصیت والای پطرس و سایر شاگردان عالی مقام حضرت مسیح را با اتهام بی ایمانی و سخت دلی و نابود نمایند نام برنابا یکی از حواریون مقدس و کاتب انجیل اصلی را به دلیل حمایت سرسختانه از پطرس و دشمنی آشکار و ستیزه گری مجدانه او با پولس و تعالیم شیطانی او و توجه نما که چگونه شخصیتی واهی به نام توما می سازند و بر او لقبی هم قرار می دهند و احوال او را درج می کنند و ...، فقط و فقط برای پیشبرد اهداف ایدئولوژیک و نابودی شریعت عیسی و ترویج بدعت ها و تعالیم مشرکانه پولس، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش بر عبارات طلیعه انجیل مرقس که اول پیاله او و بد مستی اوست به اینکه به پیروان گمراه القاء نماید که اولا عیسی مسیح پسر خداست و نیز نعل وارونه پولسی او که به دروغ آن بشارت که عیسی مسیح به موعود انبیاء یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم داده است را بر عیسی منطبق نماید، در حالی که ما در این خصوص شرح جامع و کامل خود را آوردیم و اثبات نمودیم که این بشارت بر عیسی نمی تواند منطبق باشد زیرا می گوید تا راه ترا پیش تو مهیا سازد یعنی (خداوند عیسی مسیح را مبعوث می نماید تا به موعود انبیاء یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم بشارت دهد و راه تو را یعنی بشارت ظهور تو را، پیش تو یعنی قبل از ظهور تو اعلام نماید و نیز ما در خصوص موضوع یاوه پسر خدا بودن عیسی مسیح که تحریف گر ابله آن را به واسطه اظهار چند معجزه ساده و پیش پا افتاده مطرح نموده (به نسبت معجزات واقع شده از سایر انبیاء الهی)، تا از سوی پیروان گمراه پولس و طرفداران او به خلایق القاء شود و ...، کلام خود را آورده و باز هم شرح و توضیح بیشتری

ص: 354

را متعاقبا ارائه خواهیم نمود زیرا این اعتقاد یعنی شرک به خداوند در واقع وسیع ترین دروازه ورود به دوزخ الهی است که اشکال مختلف آن یعنی از شرک ظاهر تا ستیزه گری با انبیاء الهی و اوصیای معلوم آنها موجبات و اسباب قرار گرفتن در قعر آن و عذاب شدن تا در آتش قهر الهی تا ابدالآباد را فراهم می نماید پس چون بر این فراز آگاه شدی پس توجه نما به عبارت یاوه: (یحیی تعمید دهنده در بیابان ظاهر شده و به جهت آمرزش گناهان به تعمید توبه موعظه می نمود) که این عبارت تحریف است زیرا یحیی علیه السلام از پیامبران بنی اسرائیل است و هرگز در احکام تورات و صحف انبیاء حکمی در خصوص آمرزش گناهان بوسیله اقرار به گناهان و غسل داده شدن توسط فرد ثالث در آب رودخانه و حوض ها از هر مقام و با هر منزلت صادر نشده است و این داستان تعمید دادن و اقرار به توبه و گناهان و آمرزش گرفتن از افراد، در واقع یاوه ای بوده است که تحریف گران طرفدار پولس آن را بهم بافته اند و عمدا آن را ابتداء نموده اند به یحیی تا وسیله ای برای ترویج آن به بهانه دین موسی، در دین عیسی مسیح باشد ولی این مسلم است که یحیی پیامبر بنی اسرائیل با دقت تمام به احکام و فرایض دین موسی و صحف انبیاء عمل می کرد و در احکام موسی هرگز و به هیچ وجه در خصوص غسل تعمید و آمرزش گناهان با این غسل که اشخاص توسط دیگران در رودخانه شستشو شوند، سخنی در میان نیامده و لذا به همین دلیل ما اساسا در خصوص ماهیت یاوه این عمل نیز بحثی به میان نمی آوریم زیرا سستی و سخیف بودن آن اظهر من الشمس است.

(نچشیدن ذائقه موت و رمزگشایی و اثبات معجزه اسلام و قرآن و ...):

ص: 355

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش به یاوه سرایی تحریف گر پولسی به قتل و کشته شدن و مصلوب شدن عیسی مسیح که آن را در کنار بشارت زنده بودن بعضی از شاگردان تا بازگشت او به دنیا قرار داده است پس توجه نما تو ای عاقل دانا و خردمند به مفاد عبارات استنادی ما از عبارات 32 باب 8 الی 3 باب نهم کتاب مرقس و سپس رمزگشایی نگارنده به فضل الهی در این باب: (و ایشان را تعلیم دادن آغاز نمود که لازم است پسر انسان بسیار زحمت کشد و از مشایخ و روسای کهنه و کاتبان رد شود و کشته شده بعد از سه روز برخیزد ...، زیرا هر که در این فرقه زناکار و خطاکار از من و سخنان من شرمنده شود، پسر انسان نیز وقتی که با فرشتگان مقدس در جلال پدر خویش آید از او شرمنده خواهد گردید، و بدیشان گفت هر آینه به شما می گویم بعضی از ایستادگان (یعنی حاضران در جمع شاگردان)، در اینجا می باشند که تا ملکوت خدا را که به قوت می آید نبینند ذائقه موت را نخواهند چشید) پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که در این فراز خداوند علی اعلی به زبان حضرت مسیح خبر از رجعت بعضی از شاگردان خود داده و منظور از بخشیدن ذائقه موت، آن موتی است که پس از آن کسی رجعت ننماید پس اهل رجعت زنده هستند و ذائقه موت را تا نزول مسیح و یاری ولی خداوند حضرت مدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نخواهند چشید و لذا به استناد این فراز عیسی نمرده و به صلیب کشیده نشده است پس همه کسانی که پیرو باشند این متون تحریف شده را و برای بقای این دین تحریف شده تلاش نموده و یا با رضایت خود به قتل عام اهل ایمان و کشتن امت رسول پروردگار یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم موعود

ص: 356

انبیای الهی اقدام نمایند و اولاد و اطفال و زنان و جوانان و پیروان و کودکان آنها را در فتنه هایی که به پا می کنند مقتول نمایند، قسم به ذات اقدس الهی که بر این اشقیا ایامی خواهد آمد که آرزو می کنند که ای کاش خدا آنان را خلق نمی کرد و اینگونه قبور آنها را حفره ای از حفرات دوزخ قرار نمی داد و اینگونه به عذاب ابدی و قهر خداوند و آتش دوزخ او نمی افتادند و ای کاش از عقل خود و شریعت پسندیده خداوند و امامت امامان معصوم پیروی نموده و رستگار می شدند و سپس بر جایگاه های خود در بهشت نظر می کنند همان جایگاه هایی که اگر وجود خود را با ایمان به خداوند و رسول او و تابعیت امامان معصوم علیه السلام و عجل فرجهم مزین می ساختند در آن تا ابدالآباد از نعمت های الهی بهره مند می شدند پس به حسرت وصف ناشدنی در قعر دوزخ فرو می روند.

بشارت به بعثت و ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که خداوند علی اعلی در عبارات 17 باب سوم و نیز عبارات دو به بعد باب نهم انجیل مرقس از حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم به عنوان حبیب و از حضرت عیسی بن مریم به عنوان پسر حبیب یعنی فرد مقرب درگاه آن حضرت نام می برد که در فراز اول، خداوند با عبارت (من از او خشنودم) به بعثت حضرت عیسی مسیح خبر داده و در فراز دوم یعنی در مکاشفه با حضرت موسی و الیاس به ظهور آن حضرت خبر داده و بشارت آن حضرت را با عبارت (از او بشنوید) اعلام می دارد و همانگونه که قبلا نیز اشاره شد، عنوان پسر حبیب من بر هیچ گزینه دیگر جز به آنچه ما تفسیر نموده و رمزگشایی کردیم افاده ندارد پس عاقل دانا و

ص: 357

خردمند بر آنچه ما به آن استناد نمودیم توجه نماید (... و آنگاه خطابی از آسمان در رسید که اینست پسر حبیب من (حبیب من یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم، و پسر حبیب من یعنی حضرت عیسی مسیح) که (من یعنی خداوند) از او (به نبوت او به امت ها) خشنودم)، و در عبارات ثانی (و بعد از شش روز عیسی پطرس و یعقوب و یوحنا را برداشته ایشان را بر فراز کوهی به خلوت برد و هیئت او در نظر ایشان متغیر گشت و ...، و الیاس با موسی بر ایشان ظاهر شده با عیسی گفتگو می کردند)، هر چند کاتب مرقس موضوع گفتگو را بیان نمی نماید ولی از عنوان خاص حضرت عیسی مسیح یعنی (پسر حبیب من) و نیز از فراز آخر خطاب خداوند، معلوم می شود که موضوع گفتگو خبر و بشارت به ظهور موعود انبیاء الهی یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم بوده است و لذا در ادامه، امر خداوند به شنیدن و توجه و اجرای اوامر حضرت عیسی در این رابطه ابلاغ می شود (... ناگاه ابری بر ایشان سایه انداخت و آوازی از ابر (از خداوند) در رسید که اینست پسر حبیب من از او بشنوید)، یعنی این عیسی مسیح، عزیز او مقرب به درگاه حبیب من حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم است پس بشارات او را در خصوص آن حضرت بشنوید یعنی آگاه شده و به او ایمان بیاورید یعنی همانطور که اهل ایمان بایستی به انبیاء قبل خداوند ایمان داشته باشند امت های قبل می بایست به عیسی و به محمد ایمان می داشتند همانطور که در این زمان اهل ایمان بایستی به رجعت و قیام منجی جهان بشریت حضرت مهدی ایمان داشته باشند. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم. داستان جنگ پولس با

ص: 358

پطرس وصی عیسی مسیح و جعلیات او و طرفداران تبهکار او، در راستای تخریب شخصیت والای حضرت پطرس و دیگر شاگردان عیسی مسیح

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه شدی که چگونه تحریف گران متعصب و عنود طرفدار پولس در جای جای این کتب چهارگانه بر ضد حضرت پطرس وصی عالیقدر حضرت عیسی علیه السلام قلم فرسایی نموده و او را با تهمت های فراوان به نادانی و جهل و حتی حماقت متهم نموده اند تا در این راستا شایستگی های حضرت پطرس را در رهبری شاگردان و مدیریت امت عیسی و هدایت اهل ایمان و مسیحیان واقعی و ...، زیر سوال برده و بلکه به گونه ای القاء نمایند که پطرس و شاگردان، بعد از عیسی مسیح برخلاف تعالیم عیسی مسیح عمل کرده اند بگونه ای که در زمان خود حضرت عیسی به اعمالی دست زده اند که عیسی مسیح علنا آنها را توبیخ نموده و به جهل در رفتار و به بی ایمانی سرزنش نموده است که ما فرازهایی را شرح داده و در این راستا عبارت 33 باب 8 از آن جمله است: (اما او برگشته به شاگردان خود نگریسته (یعنی با تعجب از عمل جاهلانه پطرس و نشان دادن جهل و نادانی پطرس به شاگردان)، پطرس را نهیب داد و گفت ای شیطان از من دور شو زیرا امور الهی را اندیشه نمی کنی بلکه چیزهای انسانی را)، پس در این فراز آگاه شدی به اینکه چگونه عیسی مسیح پطرس را شیطان خطاب کرد و به صراحت گفت که او امور الهی را درک نمی کند و لذا در این راستا اصرار دارند که پطرس عیسی مسیح را به جای یاری در شب برخاستن، و قبل از بانگ خروس سه بار انکار و بلکه لعن و نفرین کرده است، پس در ادامه مخاطب ارجمند لازم است توجه نماید به تلاش های جنون آمیز تحریف

ص: 359

گران در راستای تخریب شخصیت الهی حضرت پطرس که در واقع این ترور شخصیت او و شاگردان زمینه ساز و بسترساز پیروی مردم گمراه از پولس است، پس به عبارات دیگر باب 9 توجه شود که چگونه تحریف گر تبعیت و پیروی از غیر پولس و پطرس دیگر شاگردان عیسی مسیح را به منظور پیروی از پولس به زبان عیسی مسیح بستر سازی می نماید تا بدینوسیله پولس را به عنوان یک رهبر تام الاختیار بر ضد پطرس که وصی عالیمقام حضرت عیسی و جانشین شایسته اوست مطرح بسازد و در تحت لوای شیطانی او، شریعت عیسی و موسی را تخریب نموده و القائات شیطانی خود را در آن به پیروان گمراه توجیه و تاویل نماید، در این فراز تحریف گر مدعی می شود که یوحنا به عیسی گفت ما شخصی را دیدیم که به نام تو دیوها را بیرون می کرد ولی متابعت ما نمی کرد) و ما گفتار خود را در خصوص یاوه بودن این مقوله یعنی اخراج اجنه از کالبد انسان ها به عنوان شفای بیماران و توجیه شیطانی معجزات حضرت عیسی و نیز علت و انگیزه این دروغپردازی ها را بیان نمودیم و نیز بدینوسیله معجزات الهی را تحقیر نموده و مدعی شوند که اعمال عیسی بیانگر آن است که هر کس به نام عیسی موعظه کند خود به خود هدایت می شود و در صراط مستقیم قرار می گیرد و ...، یعنی لازم نیست از شمعون پطرس وصی حضرت عیسی مسیح و شاگردان او پیروی نماید و لذا می تواند حتی معجزه به نام عیسی مسیح هم نماید پس اگر مخاطب شک دارد بر آنچه مذکور شد پس به عبارات 38 به بعد باب نهم توجه نماید که چگونه تحریفگران شیطان صفت تحقیر و سرکوب می نمایند موضوع الزام در تبعیت از رهبری حضرت پطرس مقدس را که در واقع جانشین

ص: 360

عیسی مسیح بود و همگی لازم بود که از او و اوامر او در راستای سعادت جاودانی و رستگاری اطاعت نمایند و در مقابل تقدیس نمایند راه و رهبری ستیزه گر با او یعنی پولس را که علم مخالفت بر ضد شریعت موسی به پا کرده و به نام مسیح اساس شریعت موسی و شریعت عیسی مسیح را به لجن نابودی کشانده و خلایق را همراه خود به سوی دوزخ جاوید رهسپار نموده است: (و چون متابعت ما نمی کرد او را ممانعت نمودیم، عیسی گفت او را منع نکنید زیرا هیچکس نیست که معجزه به نام من نماید و بتواند به زودی در حق من بد گوید)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که تحریف گر پولس پرست در این فراز مدعی است که صدور معجزه از هر بی سر و پا صادر می گردد و اختصاص به انبیای الهی ندارد و بلکه بدون اطلاع پیامبران هم از طرف دیگران صادر می گردد و جالب تر اینکه این معجزه گران خود بخود در کانال عیسی مسیح می افتند و بعدا با او هماهنگ می شوند یعنی ابتداء مانند مرتاضان و جادوگران نبوت می کنند و سپس به خدا خبر می دهند پس با این دستور العمل پولسی هر کس از پطرس وصی حضرت عیسی متابعت نکرد ولی به نام مسیح هر کاری صورت می داد پس پطرس و شاگردان حق منع او را ندارند زیرا هر کسی برای مسیح مرتاضی نموده و دیو بیرون نماید پس معجزه نموده و در واقع جزء شاگردان عیسی مسیح است و بلکه بهتر از آنها است خصوصا از وصی عیسی مسیح یعنی پطرس که اوصاف او را در جای جای این کتاب مبنی بر حماقت، ابلهی، بی ایمانی و ...، به رخ مخاطبان کشیده و در ضمیر ناخودآگاه آنان جای داده است و در ادامه می گوید (زیرا هر که ضد ما نیست با ما است)، و این سخن البته سخن یاوه و مهملی است

ص: 361

زیرا چه بسا کسانی بر ضد یک ایدئولوژی و تفکر الهی نباشند ولی همگی بت پرست و قاتل و ...، باشند و به این جماعت هم کار نداشته باشند پس معنی آن اینست که با آنها هستند یعنی در جمعیت رب قرار دارند پس این کلام صادر نمی شود مگر از افکار کسانی که نماد حماقت و ابلهی باشند و حاصل و صادر نمی شود مگر از عقل سخیف تحریف گر بلکه کلام صحیح آن است که (هر که با ما نیست بر ضد ما است)، زیرا بنا به کلام مولانا المظلوم علی علیه السلام، تو سه گونه دوست و سه گونه دشمن داری، پس دوستان تو عبارتند از دوست تو، و دوست دوست تو و دشمن دشمن تو و دشمنان تو عبارتند از دشمن تو و دشمن دوست تو و دوست دشمن تو و ...، پس آگاه شدی که چرا تحریف گر پولسی در راستای دشمنی با پطرس وصی حضرت عیسی و تقدیس پولس و راه و تعالیم پولس تا این حد پیش می رود یعنی تا حدی پیش می رود که حتی کسانی را که از پطرس تبعیت ننموده اند و یا به عبارتی مخالفت نموده اند و او را که حامل وصایای عیسی مسیح بوده است را انکار می کنند و بر ضد او مکتبی تشکیل داده و بر ضد پطرس مقدس که پیروی از او به منزله متابعت از عیسی مسیح قیام کرده و برای خود مکتبی مستقل تشکیل داده و آن را تقدیس و حتی در فراز بعد نیز آنها را یعنی مخالفان خود را تهدید می کنند تا بدینوسیله جایگاه شیطانی خود را به زبان عیسی مسیح تحکیم نمایند (و هر که شما را از این رو که از آن مسیح هستید کاسه آب (هدایت) به اسم من بنوشاند، هر آینه به شما می گویم اجر خود را ضایع نخواهد کرد و هر که یکی از این کودکان را (یعنی پیروان پولس را که به من روی آورده اند) که به من ایمان آورند لغزش دهد (هر چند عمل

ص: 362

آنها مخالفت با پطرس و حواریون باشد) او را بهتر بود که سنگ آسیایی بر گردنش آویخته در دریا افکنده شود)، و تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که ما این فراز ها را از باب نمونه ذکر نموده و مختصری شرح می دهیم تا مخاطب ارجمند در جریان و در کوران و در مسیر و در بستر اهداف تحریف گران پولس پرست قرار گرفته و انگیزه آنان از تحریف کتاب و تحریف کلام عیسی مسیح، آگاه شود وگرنه شرح و تفسیر ما مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد شد و این با اهداف خلاصه نویسی ما مغایر است.

بیا صلیب را برداشته مرا پیروی کن ...

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه شو بر جهل مرکب تحریف گر مرقس در خصوص تقدیس داستان صلیب که موضوعیت پیدا نکرد مگر بعد از قتل عیسی و نیز داستان پردازی های تحریف گران پولسی بعد از آن یعنی پس از گذشت سیصد سال ولی تحریف گر مدعی ست که عیسی به شخصی یهودی که نزد او آمده بود و شخص مقید به آداب شریعت بوده و به احکام شریعت موسی عمل کرده و از زناکاری، قتل و دزدی و ...، احتراز نموده و در نیکی به پدر و مادر از ابتداء طفولیت عمل کرده است می گوید ...، صلیب را برداشته مرا پیروی کن و جالب اینکه نه عیسی و نه شاگردان و نه آن یهودی از عیسی سوال نمی کنند که داستان این صلیب چیست که بایستی آن را برداشته و تو را پیروی کنم و بدون برداشتن آن پیروی حاصل نمی شود و این از عقل سخیف تحریف گر پولسی است که فراموش می کند و آینده را در گذشته می آمیزد و از آن عبارتی در می آورد که مخاطب اگر خواست بر آن بخندد و یا اگر خواست به آن گریه کند پس اگر مخاطب به این فراز

ص: 363

صرف نظر از تناقض ساختاری آن با فراز مشابه که از ذکر این کلمه یاوه عاری است یعنی عبارت 21 باب 19 (... اگر بخواهی کامل شوی رفته مایملک خود را بفروش و به فقرا بده که در آسمان گنجی خواهی داشت و آمده مرا متابعت نما ...)، شک و تردید دارد یعنی به اینکه این عبارات در واقع ساخته و پرداخته اوهام تحریف گران و در راستای ساختن داستان های هیجان انگیز برای مخاطبان گمراه عوام است پس توجه نماید به عبارات 17 به بعد باب دهم و توجه نماید به مفاد متن استنادی ما: (چون به راه می رفت شخصی دوان دوان آمده پیش او زانو زده سوال نمود که ای استاد نیکو چه کنم تا وارث حیات جاودانی شوم ...، عیسی گفت احکام را می دانی زنا مکن، قتل مکن، ... پدر و مادر خود را حرمت دار، او در جواب گفت ای استاد این همه را از طفولیت نگاه داشتم، عیسی بوی نگریسته او را محبت نمود و گفت ترا یک چیز ناقص است برو و آنچه داری بفروش و به فقرا بده که در آسمان گنجی خواهی یافت و بیا صلیب را برداشته مرا پیروی کن ...)، و سپس در خصوص این یهودی وارسته و صالح و نیکوکار می گوید: (...سهل تر است که شتر به سوراخ سوزن درآید از اینکه شخص دولتمند به ملکوت خدا داخل شود ...) یعنی این یهودی صالح و پاک رفتار و درست کردار چون اموال خود را حراج نکرده و همه آنها را به فقرا نداده و خود با یک شورت به خدمت عیسی نرسیده است آدم بدبختی است که وارد ملکوت خدا نمی شود یعنی اهل دوزخ است آری این است عقل تحریف گر تبهکار ولی نمی گوید که این صلیب داستانش چیست که این یهودی بعد از نابودی اموالش و به خاک و خاکستر نشاندن خود و خانواده و خاندان و پدر و مادر و فرزندان و نسل و نتیجه

ص: 364

خود بایستی آن را بردارد و به دنبال عیسی برود آری تحریف گر جاهل فراموش نمود که تقدیس صلیب سیصد سال بعد جزء آموزه های پولسی گردید و پرستش آن در بین مسیحیان گمراه رایج گردید و هدف از آن هم مبارزه با حضرت پطرس وصی عالیقدر حضرت عیسی علیه السلام و دیگر شاگردان او بوده است که اعتقادی به مصلوب شدن عیسی و برخاستن او بعد از دفن شدن نداشته اند ولی این طرفداران متعصب پولس چنان برای این موضوع خلاف و دروغ، شاخه و برگ ساخته اند که بر تمامی افکار و عقاید مخاطبان آنها چنگ می اندازد و رها شدن از آن امکان پذیر نیست مگر از همین راه که نگارنده در پیش گرفته است یعنی اثبات یاوه سرایی های آنان از طریق اثبات تناقضات عقلی و نقلی متون با یکدیگر و ...، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش بر این ابلهی تحریف گران که در جای جای متون از آنها صادر شده است و مانند آن را نیز در خصوص داستان سرایی کلیسا بهم بافته اند در حالی که کلیسا نیز که محل عبادت مسیحیان بوده است بعد از برخاستن عیسی مسیح شکل گرفته است یعنی بعد از حاکمیت مسیحیان و ...، یعنی اساسا نمی توانسته است به عنوان مکانی مقدس برای اعلام به خلایق مورد استفاده قرار گیرد زیرا عیسی و شاگردان تا قبل از برخاستن دائما در تردد و جابجایی بوده و او و شاگردان دائما در خطر تهاجم و مقتول شدن بوده اند و یا موضوع یاوه غسل تعمید که هرگز مسبوق به سابقه در یهود نبوده است و ...، پس مخاطب محترم توجه نماید به نمونه ای از شواهد اعلام شده، به عنوان نمونه عبارت 38 باب 10 متی (... و هر که صلیب خود را برنداشته از عقب من نیاید لایق من نباشد ...) و یا عبارت 24 باب 16 متی (آنگاه

ص: 365

عیسی به شاگردان خود گفت اگر کسی خواهد متابعت من نماید باید خود را انکار کرده و صلیب خود را برداشته از عقب من آید ...)، و یا عبارت 17 باب 18 متی (... و اگر سخن ایشان را رد کند به کلیسا بگو و اگر کلیسا قبول نکند در نزد تو مثل خارجی یا باجگیر باشد ...)، و یا عبارت اول به بعد باب سوم متی (و در آن ایام یحیی تعمید دهنده در بیابان یهودیه ظاهر شد و ...، در این وقت اورشلیم و تمام یهودیه و جمیع حوالی اردن نزد او بیرون می آمدند و به گناهان خود اعتراف می کردند و در اردن از وی تعمید می یافتند) یعنی به زعم و گمان این تحریف گران، تمامی روسای متعصب کهنه و رهبران خونخوار یهود و ...، آمده به گناهان خود اعتراف کرده و در رود اردن غسل داده شده و تعمید می یافتند یعنی به آن مراسمی که پولس آن را اختراع کرده بود و یا عبارت 38 باب 10 متی (هر که صلیب خود را برنداشته و در عقب من نیاید لایق من نباشد ...)، یا عبارت 24 باب 16 متی (اگر کسی خواهد متابعت من نماید باید خود را انکار کرده و صلیب خود را برداشته از عقب من آید ...)، و یا عبارت 19 باب 28 متی (پس رفته همه امت ها را شاگرد سازید و ایشان را به اسم اب، ابن و روح القدس تعمید دهید) که این البته شعار پولس و طرفداران متعصب او در طول تاریخ بوده و این فرازها نیز همگی چنانکه محرز است از تعلیمات شیطانی پولس و طرفداران متعصب اوست، و یا عبارات جعلی اطلاقی تحریف گر پولسی به حضرت یحیی به نام یحیی تعمید دهنده تا در پوشش این جعلیات مراسم من در آوردی خود را در بین عوام جاهل جا بیندازند مانند عبارات 14 باب ششم مرقس و یا 23 همین باب: (... و گفت که یحیی تعمید دهنده از مردگان برخاسته ...) و یا (... گفت

ص: 366

می خواهم الان سر یحیی تعمید دهنده را در طبقی به من عنایت فرمایی)، و یا عبارت 28 باب هشتم (که یحیی تعمید دهنده و بعضی الیاس ...)، و یا عبارت سوم باب 3 لوقا (به تمامی حوالی اردن آمده به تعمید توبه به جهت آمرزش گناهان (با آب) موعظه می کرد ...)، و عبارت 4 باب بیستم لوقا (عیسی پرسید، تعمید یحیی از آسمان بود یا مردم، ایشان با خود اندیشیدند اگر بگویند از آسمان بود هر آینه گوید چرا به او ایمان نیاوردید ...)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند در این فراز به یاوه گویی تحریف گر پولسی آگاه می شوی که اراده کرده است تا موضوع من در آوردی تعمید را که به یحیی نسبت داده است حل و فصل کند ولی توجه نمی نماید که بطور واضح و صریح اقرار می نماید که چنین حکمی در یهود وجود نداشته است و هر چهار کتاب در اوایل فصول خود داستان تعمید دادن او را نسبت به خلایق بیان نموده اند به گونه ای که انسان تصور می نماید که برای او گرمابه ای ساخته اند و کار او شستن خلایق در ارض موعود بوده است و حال آنکه این اوهام تحریف گران است زیرا اصلا چنین حکمی در تورات وجود ندارد و این موضوع از موهومات ساخته و پرداخته شده ذهن مسیحیان متعصب بعد از حدود سیصد سال بعد از برخاستن مسیح بوده است مانند داستان صلیب و کلیسا که همگی آنها بعد از برخاستن عیسی مسیح بوده است خصوصا صلیب که محل اختلاف وصی حضرت عیسی یعنی پطرس و شاگردان با طرفداران پولس و هواداران او بوده است، و یا عبارت 28 باب اول یوحنا در همین راستا (و این در بیت عبره که آن طرف اردن است در جایی که یحیی تعمید می داد واقع گشت ...)، و تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه شو بر یاوه سرایی کاتب تحریف گر

ص: 367

پولسی متن یوحنا که مدعی است عیسی مسیح، گوی سبقت از یحیی را در خصوص شستشوی یهودیان در عبارات 26 باب سوم یوحنا ربوده است به گونه ای که یهودیان به عنوان اعتراض موضوع را به یحیی متذکر می شوند و ما کاری نداریم که متن یوحنا ناقل واحد این فراز یاوه است بلکه سخن ما اینست اگر چنین است پس نیاز بود که عیسی مسیح در مدت سه سال ارشاد خود همیشه در کنار رود اردن و یا رودخانه ای دیگر و ...، حضور داشته باشد و یا از حوض هایی که ساخته می شد این افعال را بعمل آورد و اولویت داشته باشد تعمید و غسل دادن شاگردان و خصوصا یهودای اسخریوطی را تا رستگار شود و یا در یکی از عبارات این متون به عمل مستمر عیسی مسیح به این مراسم عرفانی و عبادی و ...، که تحریف گران در اوهام خود ساخته و پرداخته اند اشاره شود و البته مخاطب گرامی بایستی توجه نماید که چرا فقط بعضی از اناجیل متکلم واحده هستند در خصوص القاء معانی صلیب و کلیسا و ...، به پیروان گمراه، و نیز عبارت 40 باب 10 (و باز به آن طرف اردن جایی که اول یحیی تعمید می داد رفت ...) و ...، پس آگاه شدی بر چگونگی بیان مطالبی از سوی تحریف گران، که ما آن را به عنوان نمونه ذکر نمودیم و محل اختلاف است در شرح و تفصیل بین کاتبان تحریف گر و بلکه سکوت مطلق و آنهم در خصوص مراسمی که اساس دین آنها را در بعضی از فرقه های آنان را تشکیل می دهد.

تعمید یحیی از آسمان بود یا از انسان ...، چرا به او ایمان نیاوردید ...:

پس تو ای عاقل دانا و خردمند در عبارات 28 به بعد باب 11 مرقس عباراتی ملاحظه می شود که گواه عادل و شاهد صادق بر عقل سخیف تحریف گر است ولی طرفداران پولسی

ص: 368

با طرح آن به دنبال القاء اندیشه ها و افکار شیطانی خود و انحراف و نابودی دین عیسی مسیح بوده اند یعنی طرح اعمال و رفتارهایی شیطانی که ریشه در اوهام پردازی آنها داشته و هیچ مسبوق به سابقه در دین یهود و احکام تورات نمی باشد ولی آنها با دروغ پردازی های خود آن را به یحیی و عیسی و شریعت یهود منتسب می نمایند پس این مجموعه تورات و صحف انبیا در پیش روی مخاطبان است پس اگر کسی یک باب و یا یک سطر و یا یک کلمه و یا یک حرف از این اراجیف را یافت به ما هم خبر دهد و ...، ولی هرگز نخواهد یافت مگر در این متون جعلی که چند صد صال بعد از برخاستن عیسی و در اثر القائات پولس و طرفداران متعصب او بر علیه تورات و شریعت عیسی و پطرس بزرگ و شاگردان عیسی، ساخته و پرداخته شده است: (و باز به اورشلیم آمدند و هنگامی که او در هیکل می خرامید روسای کهنه و کاتبان و مشایخ نزد وی آمده به او گفتند به چه قدرت این کارها را می کنی و کیست که این قدرت را به تو داده است)، پس در این فراز محرز است که از عیسی مسیح درباره معجزات او و قدرتی که این اعمال را بوجود می آورد سخن به میان آمده ولی تحریف گر پولسی آن را بهانه قرار داده و موضوع بی ربط و پاسخ بی ربط خود را به آن وصل می کند تا در ضمیر ناخودآگاه مخاطبان، اوهام پولس و بدعت گری های او را القاء نماید پس توجه نماید مخاطب ارجمند که در عبارت فوق پاسخ عیسی مسیح در رابطه با بروز و صدور معجزات دو کلمه می توانست باشد که کلمه سوم در آن راه ندارد و آن اینکه بگوید این معجزات از من یا بواسطه خدا است و یا بگوید از جانب خود من است ولی تحریف گر پولسی عمدا یاوه های خود را در موضوع تعمید که آن را به

ص: 369

یحیی بسته و به او نسبت داده است را عنوان می نماید یعنی همان بدعتی که ریشه در هیچ مرجع دینی نداشته و مستند به هیچ مستندی نیست و ...، یعنی مراسم شستن سر و کله مریدان و ...، تا در ضمیر ناخودآگاه مخاطبان این معنی تداعی شود که اگر به بدعت گری های پولس و طرفداران او عمل ننمایند در واقع به عیسی مسیح ایمان نیاورده اند هر چند این گفتار بر ضد تعالیم پطرس وصی عیسی مسیح و شاگردان دیگر عیسی مسیح باشد زیرا با زمینه سازی های قبلی، شخصیت والای پطرس را که بر علیه پولس و تعالیم شیطانی او قیام کرده بود، ترور و او را شیطان، ابله و منکر عیسی و ...، معرفی کرده بودند، پس چون بر این فرازها آگاه شدی پس توجه نما تو ای عاقل دانا و خردمند به ادامه متن تا به حقایق رمزگشایی ما از این مقوله آگاه شوی: عیسی (تحریف گران) در جواب ایشان گفت من از شما نیز سخنی می پرسم مرا جواب دهید تا من هم به شما گویم به چه قدرت این کارها را می کنم، (آیا حکم و دستور و روش اجرایی) تعمید یحیی (که تحریف گران آن را در اوهام خود ساخته و به یحیی نسبت داده اند)، از آسمان بود (یعنی وحی الهی بود) یا از انسان (یعنی یحیی تحریف گران آن را از خود جعل کرده بود و ساخته بود) مرا جواب دهید) پس تو ای عاقل دانا و خردمند ملاحظه می نمایی به بی ربطی پاسخ عیسای تحریف گران که تحریف گر پولسی به دروغ آن را جعل نموده تا راه و روش شیطانی پولس را ترویج نماید همان روش هایی که ریشه در دستورات موسی و عیسی نداشته و صرفا مزخرفاتی بوده است که مانند صلیب و ...، که آنها را از خود) ساخته اند، در این فراز تحریف گر می گوید عیسی از آنان سوال کرد که حکم تعمید یعنی شستشوی یهودیان با

ص: 370

آب در رودخانه اردن دستور تورات و موسی و یحیی و وحی الهی بوده و یا روشی بوده که عیسی آن را نزد خود جعل کرده و به خدا نسبت داده است زیرا در خصوص حکم تعمید این پاسخ به یهودیان الزامی بوده است که بایستی در طول تاریخ به آن از سوی طرفداران متعصب پولس پاسخ داده می شد که آیا این مراسم که شما آن را بهم بافته اید را از تورات و صحف انبیاء گرفته اید و یا از نزد خود جعل نموده اید پس اگر می گفتند از نزد خود جعل نمودیم به کفر منتسب می شدند پس آن را به یحیی که از پیامبران بنی اسرائیل است منتسب نمودند تا با این واسطه آن را حکمی الهی در دین موسی به مخاطبان القاء نمایند و آن را با این ترفند و این جعلیات بهم بافته اند و حال آنکه به لحاظ ریشه تمثیل، بروز معجزات در عیسی مسیح ربطی به انتساب مراسم جعلی تعمید به یحیی ندارد، زیرا قیاس مع الفارق است و این دو تمثیل هیچ ارتباطی با هم ندارند و به عبارتی انتساب انجام مراسم جعلی تعمید معجزه ای نبوده است تا بواسطه آن یحیی و یا هر پیامبر دیگر بنی اسرائیل عجایب را به خلایق نشان دهند مانند معجزات صادره عیسی مسیح مانند مرده زنده کردن و کور مادرزاد را به اذن خدا بینا کردن و ...، به عبارتی صورت دادن مراسم تعمید نیاز به قدرت الهی و قدرت خالق یکتا ندارد و بلکه از هر کشیش بی سواد هم صادر می گردد و پس چون بر این فراز آگاه شدی پس توجه نما تو ای عاقل دانا و خردمند که تحریف گر متعصب در این فراز به دنبال ماستمالی و فریب اذهان جستجوگر مخاطبان و پیروان گمراه است تا آنها را به دنبال خود از طریق تلقین رستگار شدن به سوی این غسل و شستشو بکشانند و دیگر فکر نکرد که این شستشو اگر رستگاری می آورد می بایست

ص: 371

اول برای یهودا اسخریوطی می آورد و اگر روشی بود که ریشه در احکام دین موسی و صحف انبیا می داشت پس بایستی حداقل ده باب و چند هزار سطر را به خود اختصاص می داد نه اینکه بطور ناگهانی از میان عبارات کتاب هایی ظاهر شود که چند صد سال بعد از برخاستن مسیح بهم بافته شده است پس توجه نما که پاسخ این فراز هم دو کلمه است و کلمه سومی به آن راه ندارد به اینکه تعمید یحیی از آسمان نبود زیرا در تورات و صحف انبیا در خصوص آن نه تنها مطلبی نیاورده بلکه برعکس به آمرزش گناهان به شیوه های دیگر اشاره شده است که هیچگونه ارتباطی به این یاوه سرایی ها ندارد و دیگر اینکه حکم انسانی یعنی جعلیات انسانی بوده ولی نه از ناحیه یحیی بلکه از ناحیه پولس و طرفداران متعصب و عنود او که اعمال و رفتارهای آنان بر اساس الهام شیطان و در راستای دشمنی با عیسی و شاگردان او خصوصا پطرس مقدس وضع شده و بهم بافته شده است پس چون بر این فرازها آگاه شده و بر نحوه القاء شیطانی تحریف گر آگاه شدی، به ادامه متن توجه نما (ایشان در دلهای خود تفکر نمودند) یعنی یهودیان نزد خود فکر کردند یعنی ای مخاطبان در نزد خود فکر کنید (گفتند اگر گوییم از آسمان بود هر آینه گوید پس چرا به او ایمان نیاوردید) یعنی تحریف گر القاء می نماید که این مراسم تعمید و حکم آن که موضوعیت دروغ آن یعنی انجام آن توسط یحیی را، قبلا در ذهن پیروان نهادینه نموده است، امری الهی است پس بایستی پیروان به آن ایمان بیاورند وگرنه یحیی را پیامبر نمی دانند زیرا در ادامه می گوید (و اگر گوییم از انسان بود از خلق بیم داشتند از آنجا که همه یحیی را نبی بر حق می دانستند)، پس اینگونه تداعی معانی می شود که ای پیروان

ص: 372

حکم تعمید را بپذیرید وگرنه به نبوت عیسی ایمان ندارید و معجزات او را انکار می کنید و ...، و حال آنکه این عمل نه به معجزات عیسی مربوط است و نه به احکام تورات و نه دستور موسی و نه به عمل یحیی و ...، و یعنی تعمید خلایق خصوصا یهودیان ارض موعود به توسط یحیی البته دروغی است که از آن عظیم تر وجود ندارد زیرا اگر چنین بود در کتاب موسی در خصوص آن شرح و بسط مفصل می آمد و ابواب مختلف یعنی حداقل ده باب و چند هزار سطر به آن اختصاص می یافت و یهودیان و مشایخ قوم و روسای کهنه و کاتبان و زعمای یهود و ...، در خصوص انجام آن و استنکاف از انجام آن با یحیی و ... محاجه می کردند و علت انجام آن را مورد بحث و بررسی قرار می دادند و از طرفی دیگر یهودیان یحیی را نبی و پیامبر می دانستند و انجام مراسم شیطانی تعمید را از او ملاحظه نکرده بودند تا آن را به عنوان امری الهی و یا انسانی قضاوت کنند و به عبارتی همانگونه که متن نیز به آن اقرار صریح و قاطع دارد، یهودیان ارض موعود یحیی را نبی بر حق می دانستند و از او عملی که تحریف گر آن را تعمید می نامد، از او ملاحظه نکرده بودند تا از او سوال کنند که این مراسم که تو همه یهودیان را در اوهام تحریف گر به آن ملزم می نمایی الهی است یا انسانی، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که طرح سوال مزخرف و پاسخ مزخرف تر تحریف گران، صرفا برای القاء اوهام شیطانی و ظاهر نمودن بدعت ها و ترفندی شیطانی است که تحریف گران پولسی از آن بهره مند می شوند وگرنه این که ظهور معجزات به چه قدرت انجام می شود آیا الهی است یا شیطانی (یعنی حاصل مرتاضی و ریاضت) است، سوالی نیست که مطرح شود زیرا عیسی مسیح نه جادوگر بود نه مرتاض

ص: 373

بلکه به عکس پیامبر خدا بود و در تمامی معجزات خود هم اشاره به ایمان اشخاص می کرد و از خداوند که فرستاده اوست سخن می گفت پس اینکه پنهان نماید که فرستاده خداوند است یا این امور را به قدرت شیطانی یا در اثر ریاضت و مرتاضی بدست آورده است، در واقع ابزاری است که تحریف گر پولسی برای القاء اباطیل خود به آن تشبث نموده است وگرنه هر کسی می دانست که عیسی مسیح این امور را به قدرت خدایی انجام می دهد و فرستاده خداوند و نبی و پیامبر مبعوث از طرف خداوند است و ثانیا گرفتن کلمه و حق و اراده باطل در واقع از همان ترفندهای شیطانی است که در جای جای این کتاب و در راستای تخریب شخصیت والای حضرت پطرس وصی گرامی و عالیقدر حضرت عیسی مسیح و دیگر شاگردان آن حضرت بکار گرفته شده است و انگیزه آن هم فقط و فقط و فقط القاء تعالیم شیطانی پولس و طرفداران متعصب او و در راستای تخریب شریعت موسی و عیسی بوده است.

عاقل دانا و خردمند دقیق شو بر این فراز که چگونه عیسی مسیح غیر از خدا را نیکو ندانسته و از ساحت قدس خداوند همه خلایق را و موجودات را غیر نیکو خطاب می نماید و ...، تا جایی که تصریح می نماید اگر خلایق بخواهد به او نسبت داده شوند فقط راه آن بندگی کردن و اجرای فرایض و احکام است تا با اثبات بندگی و قبول حقارت در درگاه او به عنوان بندگان مورد پذیرش واقع شده و از نعمت های جاودانی او یعنی بهشت که آن را به صالحان وعده داده است برخوردار شوند یعنی وفق کلام عیسی مسیح حرام است حتی اندیشه و تصور اینکه، کسی را نسبت به نیکویی داده و آنوقت در کنار خداوند قرار

ص: 374

دهند و به این واسطه به ساحت قدس الاقداس او کفر بورزند، و یا عبارت 34 به بعد باب 24 انجیل متی که عیسی مسیح در راستای گفتار ما مهر حقارت و پستی در خلقت خلایق را بر پیشانی همه خلایق اولین و آخرین کوبیده است و بدینگونه همه رسوا نموده است و از همه بالاتر همه دشمنان تحریفگر خود را که برای ذات اقدس الهی او شریک ساخته اند و مخلوقی چون او را همردیف و هم ذات و بلکه تکه ای از او به پیروان گمراه القاء نموده و از روح القدس به عنوان چسب این خدایان ساختگی بهره مند شده اند پس اگر مخاطب ارجمند در گفتار ما شک دارد و اینکه چگونه حضرت عیسی مسیح مهر حقارت را بر پیشانی همه مخلوقات خدا کوبیده است و اثبات نموده است که چگونه هیچ موجودی با ذات اقدس الهی همذاتی ندارد پس توجه نماید به آنچه ما از گفتار او به آن استناد نموده ایم تا با حقایق شریعت انبیاء الهی و برترین اصل آموزه های دین موسی و عیسی یعنی یکتاپرستی آگاه شوند (... و چون به کوه زیتون نشسته بود شاگردانش در خلوت نزد وی آمده گفتند به ما بگو که این امور کی واقع می شود و نشان آمدن تو و انقضای عالم (یعنی در چه زمان برپایی ساعت قیامت و ایام رجعت و ظهور منجی عالم بشریت، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و بازگشت مقدسین واقع می گردد)، عیسی در جواب گفت ... لیکن هر که تا به انتها صبر کند (یعنی منتظر ظهور و فرا رسیدن زمان ظهور منجی عالم بشریت یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و بازگشت عیسی مسیح و بازگشت و زنده شدن مقدسین در ایام رجعت و ...، باشد و عاقل دانا و خردمند بر این فراز از گفتار عظیم حضرت عیسی توجه نماید که هیچ تفسیر و تاویلی جز آنچه ما ذکر

ص: 375

نمودیم ندارد زیرا فرمود هر که به انتها صبر کند و بدیهی است منظور از این فراز انتظار فرج اهل ایمان برای ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و رجعت و نزول عیسی مسیح و بدنبال آن وقوع ساعت قیامت است)، نجات یابد ...، آسمان و زمین زایل خواهد شد ولی (این) سخنان من هرگز زایل نخواهد شد (یعنی این پیام و خبر عیسی به اهل ایمان می رسد)، اما از آن روز و ساعت هیچکس (در خلقت آفرینش) اطلاع ندارد حتی ملائکه آسمان جز پدر من و بس) یعنی فقط ذات اقدس الهی از این زمان آگاه است و این علم مخصوص به اوست پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش و این حقیقت را به تحریف گران احمق و ابله اعلام کن که اگر عیسی مسیح خدا و یا قسمتی از خدا بود لازم بود که با او همذاتی داشته باشد و او نیز آگاه باشد از آنچه خدا آگاه است پس چون همذاتی ندارد پس آگاهی ندارد و وقتی پنبه او اینگونه زده شده پس حساب روح القدس هم که فرشته ای از فرشتگان الهی است در رابطه با خدا بودن و یا یک سوم خدا بودن او معلوم و مشخص می شود پس چون بر این فراز آگاه شدی پس واقف شو بر گفتار حضرت عیسی مسیح در همین رابطه در عبارت 31 باب 13 که دقیقا همین معنی را تحکیم نموده و گفتار متین او به منزله مشت محکمی است که بر دهان یاوه گویان مشرک و معتقد به تعالیم پولس و تثلیث یعنی خدایی مسیح و روح القدس وارد می گردد (عیسی گفت: آسمان و زمین زایل می شود ولی (این) کلمات من (که در باب توحید و اثبات کننده حقارت همه خلایق است) زایل نشود، ولی از آن روز و ساعت غیر از پدر هیچکس اطلاع ندارد نه فرشتگاه در آسمان و نه پسر هم)، آری این مشت محکم است بر دهان آن

ص: 376

تبهکارانی که برای عیسی مسیح و روح القدس همذاتی را اعتقاد دارند و دایم به دنبال القاء شیطانی خدایی مسیح هستند یعنی همان پیامبر که برای اثبات نبوت خود به اذن و اجازه خداوند چند مرده را زنده کرده و چند بیمار کور و کر را شفا داده است یعنی بعضی از اموری که از پیامبران سلف نیز بعمل آمده و بلکه اعمال آنها عظیم تر از معجزات او بوده است یعنی بگونه ای که این معجزات در برابر آن معجزات می تواند هیچ به حساب آید ولی بنا به فرموده مولای مظلوم ما حضرت رضا علیه السلام امت آن پیامبران، آنها را یعنی آن پیامبران را به خدایی نگرفتند و البته دلیل آن هم کاملا واضح و آشکار است زیرا امتی یاوه پرداز، خرافه پرداز و گزافه گو نداشته اند پس چون بر این فراز آگاه شدی پس توجه نما به متن نماز این جماعت که در هر چهار کتاب بطور واضح و روشن مکتوب است و خطاب آن به امر عیسی مسیح فقط به سوی خداوند است و در آن از عیسی و روح القدس به عنوان خدا و یا تکه ای خدا یاد نشده است و امور همه به سوی خداوند است و جز او کسی بخشاینده گناهان نیست و ...، از جمله عبارات دوم به بعد باب 11 لوقا (هرگاه که دعا کنید گوئید ای پدر ما که در آسمانی، نام تو مقدس باد، ملکوت تو بیاید (یعنی نماد رحمت و بهشت و تقدس تو یعنی وجود معظم رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله و عجل فرجهم به نبوت مبعوث خواهد شد و جهان را از ملکوت هدایت و تقدس تو مملو می نماید)، اراده تو چنانکه در آسمان است (یعنی در این خصوص یعنی مبعوث نمودن پیامبر موعود تو که در اراده ازلی تو بوده است)، در زمین نیز کرده شود (یعنی در زمین نیز واقع خواهد شد)، نان کفاف را روز به روز به ما بده و گناهان ما را ببخش زیرا

ص: 377

که ما نیز هر قرضدار خود را می بخشیم (یعنی تنها تو صاحب اقتدار و صاحب وجود و صاحب اختیار ما انسان ها هستی و تو هستی که می توانی گناهان ما را بیامرزی) و ما را در آزمایش میاور (یعنی از بی ایمانی و بی هدایتی نجات عطا فرما)، بلکه ما را از شریر (یعنی شیطان و شیطان صفت ها که این تحریف گران نماد آنها هستند)، رهایی ده ...)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند بر این متن متقن و صحیح که در آن شک و تردید نیست توجه نما و نیز توجه نما بر ضدیت آن با تمامی فرازهای سست و سخیف که تحریف گران در اوهام خود برای آمرزش گناهان از سوی عیسی مسیح بهم بافته اند زیرا آن متون جعلی هرگز قادر به مقابله با این فرازهای محکم و قوی نیستند و یعنی به لحاظ تضاد با این متون، محکوم به یاوه بودن خواهند بود، و ما به جهت اختصار، متون سایر اناجیل را به دلیل داشتن مضمون واحد، مکرر نمی نمائیم و نیز عبارت زیبا و محکم 19 باب 18 لوقا که در آن اینگونه به کلام متین عیسی مسیح آراسته شده و گواه وحدانیت و یگانگی خداوند جل جلاله است: (و یکی از روسای (کهنه) از او سوال کرد و گفت ای استاد نیکو چه کنم تا حیات جاودانی را وارث گردم، عیسی وی را گفت از بهر چه مرا نیکو می گویی و حال آنکه هیچکس نیکو نیست جز یکی که خدا باشد (یعنی نیکو فقط ذات اقدس یگانه و یکی و بی همتا عالم یعنی خداوند متعال است و هیچ چیزی همتای او نیست و این بندگان اگر می خواهند به او تقرب جویند بایستی که عمل صالح و نیکو انجام دهند تا مورد توجه خداوند واقع شوند و لذا در ادامه می فرماید) احکام را می دانی زنا مکن، قتل مکن و ...)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که در آن جلسات سیاسی شیطانی

ص: 378

که این چهار انجیل انتخاب شده و باقی انجیل ها محکوم به نابودی گردیدند، پیروزی با طرفداران متعصب پولس بود ولی با این وجود این مقدار که به عنوان نمونه ذکر شد به حدی در مقام نابودی اباطیل پولسی قدرتمند است که قابل تصور نیست زیرا هر زمان نور خورشید ظاهر شود نور شمع بی اثر خواهد شد. اللهم صل علی محمد و آله محمد و عجل فرجهم

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که فراز عبارات 35 به بعد باب 12 مرقس و متون نظیر آن در خصوص بشارت ظهور رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم از نسل حضرت ابراهیم و از طریق حضرت اسماعیل است و ما قبلا در خصوص بشارت حضرت موسی در این خصوص یعنی بعثت نبی موعود از میان برادران یعنی بنی اسماعیل وفق فرموده مولای مظلوم خود حضرت امام رضا علیه السلام گفتار خود را آوردیم و نیز در خصوص طلوع رسالت آن حضرت از جبل فاران در مکه و ...، و در این فراز نیز خداوند به ظهور حضرت محمد از نسل حضرت اسماعیل اشاره دارد ولی تحریف گر عمدا سهو نموده و بشارتی را که مربوط به وجود پاک و مطهر رسول خداست را با تعبیر مشرکانه خود و به تصور خود در اوهام خود تخریب نموده و برای عوام گمراه، با یک تیر دو نشان می زند یعنی هم بشارت رسول خدا را تخریب می نماید و هم موضوع الحادی و مشرکانه خدایی مسیح را به مخاطبان خود القاء می نماید، در حالی که او در واقع با این شرارت و دروغپردازی عملا به حفره ای از حفرات دوزخ وارد شده و از آنجا به دوزخ پرتاب شده و تا ابدالآباد در آن معذب باقی می ماند آری حضرت ابراهیم به امر خداوند و وفق کلام خدا،

ص: 379

نخست زاده خود حضرت اسماعیل را به قربانگاه می برد و خداوند برای آموزش مردم و نهی آنان از تقدیم قربانی انسانی، فدیه ای را می فرستد و بشارت می دهد به ظهور رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم از نسل اسماعیل و در این فراز وقتی شاگردان سوال می کنند که آن مسیح از نسل داود است حضرت عیسی مسیح خبر میدهد که چگونه رسول خدا می تواند از نسل داود باشد در حالی که داود از نسل اسحاق است و رسول خدا وفق وعده انبیاء الهی از نسل اسماعیل است و استناد می فرماید به این فراز از گفتار داود در زبور که داود به الهام روح القدس می گوید که خداوند به خداوند من یعنی رب من یعنی سرور و رئیس من یعنی حضرت محمد می فرماید که برطرف راست من بنشین تا دشمنان تو را پای انداز تو نمایم و لذا چگونه داود که او را رب خود می نامد می تواند از او باشد پس در این فراز تحریف گر به الهام شیطان، مسیح موعود انبیاء الهی یعنی مسح شده یعنی مبعوث شده حضرت پروردگار در آخرالزمان را عیسی مسیح معرفی و موضوع شیطانی خدایی او را به مخاطبان ابله و گمراه القاء می نماید و این عبارت خداوند به خداوند من گفت را به عیسی مسیح تسری می دهند و حال آنکه مصداق آن تطبیق ندارد بر مثال آورده شده ندارد یعنی پای اندازی دشمنان زیرا نه تنها دشمنان او پای انداز او نشدند بلکه برعکس، به اعتراف و به نقل این جماعت به صلیب کشیده شده و در نهایت ذلت و حقارت جان سپرده است و این در زمان حیات او بوده است و نیز بعد از برخاستن او نیز دشمنان او پای انداز او نشدند بلکه شریعت او را از ریشه ضایع نموده و کتب و فرایض او را نابود کردند و پیروان او را در عمل به واسطه عمل به کتب تحریف

ص: 380

شده و مجعولات تحریف گران مشرک، گروه گروه به سوی دوزخ روانه کردند و هرگز این کلام که برطرف راست من بنشین تا دشمنان تو را پای انداز تو نمایم جز بر شریعت پاک رسول خدا، یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم صادق نیست و جز او در جهان پیامبری وجود ندارد تا خداوند به واسطه شریعت بی تحریف و احکام و فرایض تغییر نیافته او، دشمنان خود و دشمنان او را پای اندازاو نموده باشد و پیروان او گروه گروه به بهشت جاوید وارد شوند. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

بشارت بر ظهور پر جلالت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف

زنهار کسی شما را گمراه نکند و ...، ستارگان از آسمان فرو ریزند و ...، آنگاه پسر انسان را ببینند که با قوت و جلال عظیم بر ابرها می آید

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه شو بر عقل سخیف تحریف گر نادان که تصور می کرد که ستارگان به اندازه یک تخم مرغ هستند که فرو بریزند و از ریزش آنها مساحتی به اندازه یک اطاق سه در چهار از ریخته شده آنها پر شود و بعد از آنکه قوای افلاک متزلزل شد و ...، عیسی مسیح را ببینند که بر روی ابرها سوار شدن می آید، یعنی فکر می کرده اند که وقتی نظام افلاک بهم خورده و خورشید تاریک شده یعنی از بین برود، هنوز زمینی برقرار می ماند تا عیسی مسیح روی ابرها سوار شوده به سوی آنها بیاید و نمی دانست تحریف گر خرفت از علم جاذبه منظومه شمسی که اگر نظام افلاک بهم بریزد کمترین چیزی که باقی خواهد ماند زمین است که تبدیل به پودر و غبار شده و در کهکشان ها رها خواهد شد پس در آن زمان عیسی مسیح آنان چگونه بر ابرها می آید در حالی که

ص: 381

زمینی و اهل زمینی وجود ندارند و ...، آری آنها در اوهام خود و برای مردم عوام چند هزار سال قبل این یاوه ها را بهم می بافند و دنیا و کره زمین را مرکز هستی می پنداشتند که اگر همه هستی بهم بریزد زمین سر جای خودش باقی می ماند و آنوقت عیسی مسیح با قوت و جلال عظیم به روی ابرها سوار شده می آید و جالب اینکه تمامی این حوادث عجیب و غریب که در سطرهای آتی مذکور می شود را در زمان حیات شاگردان اعلام می نماید در حالی که نه تنها شاگردان همگی از دنیا رفتند بلکه قرن ها از فوت آنها گذشت و بلکه هزاران سال از زمان شهادت آنها گذشت ولی هنوز وعده دروغ و یاوه تحریف گر بوقوع نپیوست و بلکه برعکس، از آن حوادث هم خبری نشد تا بتوان آن را مقدمه آمدن مسیح بر ابرها فرض کرد پس اگر مخاطب ارجمند شک و تردید دارد پس توجه نماید به مفاد عبارات سوم به بعد باب 14 انجیل مرقس تا بداند و آگاه شود بر یاوه سرایی لجام گسیخته تحریف گر (و چون او از هیکل بیرون می رفت یکی از شاگردانش به او گفت ای استاد ملاحظه فرما چه نوع سنگ ها و چه عمارت ها است عیسی در جواب گفت آیا این عمارت های عظیمه را می نگری، بدان که سنگی بر سنگی گذارده نخواهد شد مگر آنکه به زیر افکنده شود و چون او بر کوه زیتون مقابل هیکل نشسته بود، پطرس و یعقوب و یوحنا و اندریاس سرا از وی پرسیدند ما را خبر ده که این امور (در خصوص نابودی ساختمان هیکل و عمارت های عظیم)، کی واقع می شود و علامت نزدیک شدن این امور چیست، آنگاه عیسی در جواب ایشان سخن آغاز کرد که زنهار کسی شما را گمراه نکند زیرا که بسیاری به نام من آمده خواهند گفت که من هستم و بسیاری را گمراه خواهند

ص: 382

نمود اما چون جنگ ها و اخبار جنگ ها را بشنوید مضطرب مشوید زیرا که وقوع این حوادث ضروری است ولی انتها نیست ... لیکن شما از برای خود احتیاط کنید زیرا شما را به شوراها خواهند سپرد و در کنایس تازیانه خواهند زد ...، لازم است که انجیل اول بر تمامی امت ها موعظه شود و چون شما را گرفته تسلیم کنند اندیشه مکنید که چه بگوئید ...، زیرا گوینده شما نیستید بلکه روح القدس است ...، دعا کنید که فرار شما در زمستان نباشد ...، پس هرگاه کسی گوید اینک مسیح در اینجاست یا اینک در آنجا است باور مکنید ... و در آن روزهای بعد از آن مصیبت، خورشید تاریک گردد و ماه نور خود را بازگیرد و ستارگان از آسمان فرو ریزند و قوای افلاک متزلزل خواهد گشت، آنگاه پسر انسان را ببینند که با قوت و جلال عظیم برابر ابرها می آید ...، هر آینه به شما می گویم تا جمیع این حوادث واقع نشود این فرقه (یعنی شاگردان) نخواهند گذشت (یعنی نخواهند مرد)) پس تو ای عاقل دانا و خردمند بر این یاوه سرایی تحریف گر پولس پرست آگاه شدی که چگونه به تخریب بشارت ظهور آخرین منجی جهان بشریت یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و ظهور مقدسین و از جمله حضرت عیسی مسیح و نزول او از آسمان، برای یاری ولی خداوند حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در ایام رجعت، به همراه زنده شدن برگزیده مقدسین عالم و برقراری حکومت الهی در سرتاسر جهان و برپایی عدل و نابودی ظلم و ...، اقدام می کند و کاری ندارد که عبارات او در طول تاریخ چه میزان خلایق را به دوزخ وارد می نماید و ...، او فقط در اوهام خود به دنبال جلال دادن به دین ساختگی خود است و نمی داند که در حرام و گفتار دروغ و تحریف کتاب خدا شفا وجود

ص: 383

ندارد، آری قرن ها گذشت و حواریون همگی شهید شده و از دنیا رفتند و باز قرن ها گذشت و بلکه هزاران سال گذشت ولی کهکشان ها نابود نشده و منظومه شمسی از هم نپاشید تا به دنبال آن وفق یاوه سرایی تحریف گر تبهکار، عیسی مسیح بر ابرها بیاید پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که تحریف گر متی پیروی نکرده است از این یاوه ها و عبارت صحیح را وارد نموده است یعنی وقوع این علائم یعنی علائم آخر الزمان و ...، را تا حیات شاگردان و سپس ظهور عیسی مسیح نداشته، بلکه کلام صحیح را آورده است و آن را در عبارت 3 باب 24 بدینگونه نقل کرده است (... شاگردانش در خلوت نزد وی آمده گفتند به ما بگو که این امور کی واقع می شود و نشان آمدن تو و انقضای عالم چیست ...) پس محرز و معلوم شد که عیسی مسیح از نشانه های وقوع ساعتی خبر می دهد که علم آن در نزد خداوند است یعنی وقایع آخر الزمان یعنی وقایع انقضای عالم که خداوند رسول خود یعنی پیامبر آخر الزمان یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم را در آن ایام یعنی آخر الزمان مبعوث می فرماید همان رسول که بالاترین و آخرین انبیاء الهی است و نیز از نزول خود در آن ایام یعنی ایام رجعت مقدسین و ...، پس تو ای عاقل دانا و خردمند بر این فراز از گفتار حضرت عیسی مسیح توجه نما که چگونه از بلایای هولناک آخر الزمان سخن می گوید که در تاریخ بشریت بی سابقه است و در آن گروه گروه خلایق به دوزخ سرازیر می شوند ولی خداوند ایام ظهور ولی خود حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را به واسطه دعای صالحان کوتاه می فرماید زیرا اگر چنین امری از سوی خداوند واقع نشود هیچ بشری نجات نمی یابد (پس مخاطب توجه نماید به

ص: 384

عبارات زیبای عیسی مسیح در سطرهای 21 به بعد باب 24 متی (زیرا که در آن زمان چنان مصیبت عظیمی ظاهر می شود که از ابتدای عالم تاکنون نشده و نخواهد شد و اگر آن ایام کوتاه نشدی هیچ بشری نجات نیافتی لیکن به خاطر برگزیدگان (یعنی صالحان که برای تعجیل در فرج مولای مظلومان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دعا و نیایش مستمر می نمایند) آن روزها کوتاه خواهد شد (یعنی که خداوند به واسطه دعای اهل ایمان و صالحان امت پیامبر عظیم الشان خود یعنی امت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم، امر ظهور آخرین منجی جهان بشریت را تسریع می فرماید و امر ظهور آن حضرت را زودتر از آنچه مقدر فرموده است صادر می فرماید و نیز تحکیم می نماید این گفتار ما را عبارات کاتب لوقا در سطرهای 25 به بعد باب 21 که کلام منتسب به عیسی مسیح را به گونه ای بر ضد متن مرقس و موافق متن متی و موافق گفتار ما نقل می نماید (و در آفتاب و ماه و ستارگان علامات خواهد بود)، یعنی علاماتی در این آیات خدا ظاهر می شود نه اینکه افلاک زایل شوند و خورشید خاموش شود و ستارگان فرو ریزند و ...، که تحریف گر نادان جوگیر شده و اینگونه آنها را به هم بافته است، (و بر زمین (بواسطه ظلم و ستم) تنگی و حیرت از برای امت ها روی خواهد نمود ... و دلهای مردم ضعف خواهد کرد از خوف و انتظار آن وقایعی که بر ربع مسکون ظاهر می شود و ...))، پس آگاه شدی تو ای عاقل دانا و خردمند که چگونه حضرت عیسی مسیح از احوالات خود در نزول خود از آسمان و یاری ولی خداوند حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، سخن به میان آورده و به وجود آن حضرت و ایام ظهور پر جلالت آن ولی خداوند اشاره

ص: 385

دارد یعنی بیان علائم ظهور نجات دهنده عالم بشریت از ظلم و جور و برقراری نظام به عدالت و پاکدامنی و ... . اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

بشارت به ظهور مظهر رحمت و نجات عالم یعنی وجود اطهر حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش بر بشارات مختلف وارده در متون این کتاب که از میان محفوظات سینه های پاک صاحبان علم و امانت و ...، تا این زمان باقی مانده است و هر کدام برای هدایت خلایق جهان به منزله چراغی پر فروز، نور افشانی می کند در این بشارت موضوع ظهور وجود با عظمت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم با عناوین: موعود همه انبیای الهی، مظهر رهایی ابدی از دشمنان خداوند، مظهر رحمت خداوند، فیض حضرت حق، بسترساز عبادت ابدی خداوند بدون خوف و ترس، زندگی در شریعت او یعنی سعادتمند شدن در شریعت و طریق قدوسیت و عدالت او، مبشر به حضرت اعلی ...، یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم، بشارت دهنده و مهیا کننده راه های ظهور، آگاه کننده جمعیت خداپرستان عالم، مظهر رحمت بی انتهای خداوند، ظهور از میان قومی که در ظلمت و تاریکی موت از هدایت الهی هستند، هدایت جمعیت خداپرستان عالم بر طریق سلامتی یعنی از طریق احکام و شرایع بدون تغیرو تبدیل یعنی اسلام، و با شاخصه های: ابدی بودن، بدون تغیر و تبدیل بودن، تحریفی نبودن، تحت حمایت و حفظ حضرت پروردگار قرار داشتن، وفا به وعده خداوند به حضرت ابراهیم در جهانی نمودن یاد خداوند در سرتاسر جهان و ...، را توسط بشارت دهنده یعنی

ص: 386

حضرت یحیی بیان می نماید این بشارت از آیات (70) به بعد باب اول انجیل لوقا به این شرح آمده است: (... چنانچه به زبان مقدسین (در خصوص بشارت آخرین و برترین پیامبران عالم یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم یعنی موعود انبیاء) گفت که از بدو عالم انبیای او می بودند، (در نهایت یعنی سرانجام و بدست آخرین وصی او برای همه خداپرستان) رهایی از دشمنان ما (یعنی دشمنان خداپرستان در طول تاریخ و در ایام رجعت مقدسین)، تا (وعده) رحمت را (با بازگشت مقدسین در ایام رجعت)، بر پدران ما بجا آرد و عهد مقدس خود (یعنی وراثت زمین به خداپرستان و مستضعفان جهان و برپایی حکومت جهانی عدل و عدالت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) را تذکر فرماید (یعنی بشارت دهد یعنی همان) سوگندی که برای پدر ما ابراهیم (در برپایی حکومت عدل و عدالت جهانی لشکر خداوند)، یاد کرد که ما را فیض (پیروزی جهانی لشکر خداوند بر لشکرهای سیاه کفر و نفاق شیطان و شیطان پرستان)، عطا فرماید، (تا همه اهل ایمان)، از دست دشمنان خود رهایی یافته و او را (تا ابدالآباد) بی خوف عبادت کنیم، در حضور او به قدوسیت (یعنی شریعت بی تحریف و بی تبدیل و بدون تغیر یعنی شریعت پاک اسلام و قرآن مجید که معجزه جاوید حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) و عدالت (یعنی حکومت جهانی عدل و عدالت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف)، در تمامی روزهای خود (یعنی تا ابدالآباد) و تو ای طفل نبی (خبر دهنده و بشارت دهنده) حضرت اعلی (یعنی خداوند در خصوص آن حضرت یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم)، خوانده خواهی شد، زیرا پیش روی خداوند

ص: 387

(به بشارت ظهور قریب الوقوع آن حضرت بعد از عیسی مسیح) خواهی خرامید تا (در واقع) طرق او را (یعنی راه قدوسیت یعنی راه اسلام که شریعت بدون تحریف و بدون زوال و همیشگی موعود خداوند است را) مهیا سازی تا قوم او را (یعنی قوم خداوند را یعنی جمعیت رب را در طول تاریخ)، معرفت (یعنی بشارت و شناخت) نجات (یعنی به ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و نجات جهان از شرک و بی عدالتی بشارت) دهی، در آمرزش گناهان ایشان (که در سایه ایمان و عمل صالح است)، به انتهای (مظهر) رحمت خدای ما (یعنی آن نور عظیم عالم هستی که از خورشید هدایت خداوند جهان هستی را روشن می نماید) از عالم اعلی (یعنی از مشیت ازلی خود)، از ما (رنج دیدگان راه و طریق خداوند) تفقد (و دلجویی) نمود، تا (با ظهور آن حضرت از مهد جهل و گمراهی)، ساکنان در ظلمت (گمراهی) و ظل (تاریکی و سیاهی) موت (شرک و کفر) را نور دهد (یعنی مبعوث فرماید آن حضرت را از مهد کفر و شرک و نفاق و مردمی جاهل و نادان)، و پایهای (ایمان) ما (اهل ایمان و پرستش خداوند) را به طریق سلامتی (یعنی به دین اسلام و هدایت قرآن و احکام و فرایض بدون تحریف و تغیر و تبدیل و نازل شده بدون هرگونه گزند شیطانی و ...) هدایت نماید). پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه شدی که تمامی ابواب این بشارت زیبا فقط و فقط بر خصایص منحصر بفرد ذات اقدس رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و شریعت بدون تحریف و بدون تبدیل آن حضرت و آیات زیبا و پاک و حفظ شده توسط حضرت خداوند جل جلاله یعنی قرآن مجید و شریعت پاک و بی زوال و احکام و فرایض بدون تحریف آن حضرت و نیز بر

ص: 388

نجات جمعیت خداپرستان و برپایی حکومت جهانی عدل و عدالت و رهایی ابدی مقدسین در ایام رجعت و قیام مولانا المظلوم حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف یعنی آخرین نفر از سلسله انبیاء و اوصیاء معصوم الهی از نسل حضرت ابراهیم منطبق و امکان پذیر است، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنابهم آمین یا رب العالمین.

بشارت ظهور شریعت ابدی خداوند و ظهور مظهر نجات خداوند برای تمامی جهانیان تا ابدالآباد یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف:

پس تو ای عاقل دانا و خردمند از گفتار ما در قبل، و آنچه در خصوص بشارت ها (صدای ندا کننده در بیابان) و ( شخصی تواناتر از من می آید که لیاقت آن را ندارم که بند نعلین او را باز کنم) و (ندای آسمانی که تو پسر حبیب من هستی که از او خشنودم)، آوردیم که همگی در خصوص بشارت به بعثت نبی مکرم اسلام یعنی وجود اقدس و مطهر حضرت رسول خدا، نبی موعود انبیاء الهی و برترین و آخرین پیامبران خداوند یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم بوده است، آگاه شدی پس در این فراز در آیات 4 به بعد باب 3 انجیل لوقا، این بشارت کاملتر و مزین به وعده ظهور مظهر نجات خداوند در امت ها یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف گردیده است پس توجه نماید مخاطب ارجمند به این بشارت: (چنانکه مکتوب است در صحیفه کلمات اشعیای نبی که می گوید صدای ندا کننده در بیابان که راه خداوند را مهیا سازید و طرق او را راست نمائید (که ما قبلا شرح این فرازها را در خصوص طریق قدوسیت خداوند و ...، یعنی

ص: 389

شریعت جاودانی و بدون تغیر و تبدیل خداوند بیان نمودیم و در این فراز وعده خداوند در سعادت بشر با توسل و ایمان به این شریعت که دارای احکام و فرایض تحریف نشده و ناجی به ایمان و عمل صالح است مذکور می گردد و سپس وعده سعادت و نجات ابدی برای همه جهانیان و جهان بشریت با ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف اعلام می گردد: ((در زمان ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف)، هر وادی انباشته (از کفر و الحاد و نفاق و دروغ و تزویر و ...،) و هر کوه و تلی که در برابر خداوند و شریعت مقدس او یعنی اسلام یعنی شریعت پیامبر اعظم آخر الزمان یعنی آخرین نبی موعود یعنی شریعت جاودانی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم قرار داشته باشد) پست (خواهد شد و با ظهور حضرت مهدی یعنی آخرین بازمانده از سلسله مقدسین و معصومین درگاه الهی عجل الله تعالی فرجه الشریف)، هر کجی راست و هر راه ناهموار (بر علیه خداوند) صاف خواهد شد و (در نهایت به اراده خداوند تبارک و تعالی) تمامی بشر نجات خدا (یعنی وجود مطهر و پاک حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) را خواهند دید) یعنی اینکه حکومت جهانی خداوند در جهان بر پا خواهد شد و باطل تا ابدالآباد محو و حکومت الهی به صالحان به عنوان وارثان زمین به ارثیت خواهد رسید و کلمه توحید و پرستش واقعی الهی در جهان حاکم خواهد گردید. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

بشارت عیسی مسیح به ظهور اسلام یعنی دین پسندیده خدا و ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف

ص: 390

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه شو بر بشارت عیسی مسیح از متن اشعیاء نبی به ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و از ایام رجعت و قیام جهانی مستضعفین جهان با عنوان سال پسندیده خداوند یعنی زمانی که جهان از نام و ذکر خداوند با قیام آن حضرت مملو گردیده و باطل تا ابدالآباد نابود می شود، این بشارت در عبارات 17 به بعد باب 4 لوقا: (آنگاه صحیفه اشعیاء نبی را به او دادند و چون (عیسی مسیح) کتاب را گشود موضعی را یافت که مکتوب است، روح خداوند بر منست زیرا که مرا مسح کرد تا فقیران (یعنی طالبان پرستش خداوند) را (به ظهور نبی معظم آخر الزمان یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) بشارت دهم و مرا فرستاد تا شکسته دلان (راه خداوند را به این بشارت) شفا بخشم و اسیران (از غم خداوند) را به رستگاری (ایمان به ظهور نبی موعود) موعظه کنم (یعنی خبر داده و تاکید نمایم که ایمان به آن حضرت لازمه رستگاری است هر چند هنوز به جهان نیامده باشد همانطور که ایمان به موسی و من یعنی مسیح، لازمه ایمان اهل ایمان در قبل از ظهور ما بوده است)، و تا (به این موعظه و بشارت به ظهور منجی عالم بشریت یعنی وجود آخرین معصوم و مقدس سلسله مقربان درگاه الهی همه) کوبیدگان (یعنی مستضعفین و محرومان تاریخ را به امید رهایی از غم کوبیده شدن در همه جوانب از مرگ، تعدی، تجاوز، خوف و ...، به وعده انتقام الهی در دنیا به رجعت و برپایی حکومت عدل الهی توسط حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و در آخرت به عذاب ابدی جهنم) آزادسازم و از سال پسندیده خداوند (یعنی ایام ظهور پر شکوه و جلال و پر عظمت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عرضه

ص: 391

قرآن که کلام خداوند است بر عالم بشریت و احکام و فرایض او که بدون تحریف و بدون تغییر و تبدیل به جهان بشریت هدیه می شود و نیز از ایام برپایی حکومت باشکوه عدل و عدالت خداوند در سرتاسر جهان و تا ابدالآباد به ایمان) موعظه کنم (یعنی خبر دهم و بشارت دهم از طریق موعظه به خلایق زمان خود و تمام آن کسانی که بر مفاد آن در آینده آگاه می شوند و سپس می فرماید) پس کتاب را پیچیده به خادم سپرد و بنشست و چشمان همه اهل کنیسه به او دوخته شد آنگاه به ایشان شروع به گفتن کرد (یعنی تاکید فرمود) که امروز (از طریق بیان این بشارت که از این) نوشته در گوش های شما (تاکید کردم در واقع حجت بر) شما تمام شد)، و در انتها یعنی عبارات 43 و مانند آن از باب 4 می فرماید: (... و به ایشان گفت مرا لازم است که به شهرهای دیگر نیز (رفته و اهل ایمان را) به ملکوت خدا (یعنی ظهور برترین و آخرین انبیاء الهی و شریعت پسندیده او در نزد خداوند) بشارت دهم زیرا برای همین کار (یعنی بشارت به آخرین و برترین انبیای الهی یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و آخرین معصوم از سلسله مقدسین خداوند و به ایام رجعت او و برپایی حکومت عدل و عدالت خداوند و برپا بودن آن تا ابدالآباد از سوی خداوند تبارک و تعالی) فرستاده شده ام) اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

بدیشان گفت شما مرا که می دانید و ...

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش بر مفاد عبارات مذکور شده در چهار انجیل در رابطه با سئوال عیسی مسیح از شاگردان در خصوص خود که این فراز از این جهت اهمیت

ص: 392

دارد که به خوبی بیانگر جایگاه واقعی عیسی مسیح و رد اعتقاد یاوه و مزخرف خدایی اوست انجیل متی در عبارات 14 باب 16 خود آورده است: (و هنگامی که عیسی به نواحی قیصریه فیلپس آمد از شاگردان خود پرسیده گفت مردم مرا که پسر انسان هستم چه شخص می گویند (یعنی در این فراز حضرت عیسی به خلقت بشری خود تاکید و سپس اعتقاد مردم را درباره نبوت خود سئوال می کند زیرا تمامی انبیای سلف نیز بشر و مخلوق خداوند و نیازمند آب و خوراک و غذا و ... بوده اند)، گفتند بعضی یحیی تعمید دهنده، بعضی الیاس، بعضی ارمیا یا یکی از انبیاء، ایشان را گفت شما مرا که می دانید، شمعون پطرس در جواب گفت که تویی مسیح پسر خدای زنده ...، آنگاه شاگردان خود را قدغن فرمود که به هیچ کس نگوئید که او مسیح است (یعنی برگزیده از سوی خدا و پیامبر برگزیده او است)) و ما در خصوص موضوع پسر خدا بودن یعنی مقدس درگاه خداوند قبلا کلام خود را مذکور نمودیم، یعنی اینکه این فراز از متن کتاب انجیل صراحت دارد به اینکه شاگردان و خود عیسی مسیح تصریح نموده اند به اینکه او پسر انسان یعنی بشر و مبعوث و مسیح از سوی خداوند یعنی برگزیده از سوی خداوند است مانند سایر انبیای الهی و اما متن مرقس که مضمون این عبارات را در سطر 27 باب 8 خود آورده است (و عیسی با شاگردان خود به دهات قیصریه فیلپس رفت و در راه از شاگردانش پرسیده گفت که مردم مرا که می دانند، ایشان جواب دادند، یحیی تعمید دهنده و بعضی الیاس و بعضی یکی از انبیاء، او از ایشان پرسید شما مرا که می دانید پطرس در جواب گفت تو مسیح هستی (یعنی کسی هستی که از سوی خداوند مسح شده یعنی انتخاب و برگزیده شده

ص: 393

است)، پس در این فراز هم هیچیک از شاگردان و نیز خود عیسی مسیح داعیه خدایی نداشته و بلکه برعکس آن حضرت خود را برگزیده و مسح شده از سوی خدا به عنوان پیامبر به مانند سایر انبیای الهی معرفی می فرماید و این اعتقاد پاک و صحیح را از سوی شاگردان مورد تائید و رضایت قرار می دهد و در متن لوقا عبارت 18 به بعد باب نهم آمده است: (و هنگامی که او به تنهایی دعا می کرد و شاگردانش همراه او بودند از ایشان پرسیده گفت مردم مرا که می دانند در جواب گفتند یحیی تعمید دهنده و بعضی الیاس و بعضی می گویند که یکی از انبیای پیشین برخاسته است، به ایشان گفت شما مرا که می دانید پطرس در جواب گفت مسیح خدا (یعنی پیامبری که از طرف خدا مسح شد مانند همه پیامبران دیگر بنی اسرائیل که از سوی خداوند مسح گردیده اند)، پس ایشان را قدغن فرمود که هیچ کس را از این اطلاع ندهید ...)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که مفاهیم و تفسیر (مسیح خداوند) و (پسر خداوند) در عهدین به معنی (پیامبر مورد تائید خداوند) و (بندگان مورد توجه خداوند) است و ما در قبل اشاره ای به این مقصود ها نمودیم و در عبارت 25 باب اول یوحنا آمده است (پس از (یحیی) سئوال کرده گفتند اگر تو مسیح و الیاس و آن نبی نیستی پس برای چه تعمید می دهی)، پس مقصود از مسیح پیامبر خدا عیسی مسیح است که موعود انبیاء الهی و حضرت موسی است و لفظ مسیح به واسطه آن است که انبیاء بنی اسرائیل همگی مسیح بوده اند یعنی مورد تائید خداوند و از سوی پیامبران دیگر معرفی شده اند و مقصود از الیاس آن است که عروج کرد و در ایام رجعت باز خواهد گشت و مقصود از آن نبی، وجود معظم و پر عظمت حضرت خاتم

ص: 394

الانبیاء یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم است که برترین و آخرین پیامبر مبعوث در آخرالزمان و از نسل حضرت ابراهیم و مبعوث از میان برادران اسرائیل یعنی بنی اسماعیل است و مقصود از (پسر خدا) یعنی از بندگان مقرب درگاه الهی مانند الفاظی که بر پسران انبیاء به عنوان دانش آموزان و طلبه های تعالیم انبیاء اطلاق می شد و شاهد این فراز از گفتارها کلام وزین و والای حضرت عیسی مسیح است در عبارات 35 به بعد باب 6 لوقا که با صراحت تمام همه انسان های نیک کردار و مومن را پسران خدا و خداوند متعال را پدر آنان خطاب می کند پس معلوم است که داستان تثلیث و یک سوم خدا بودن عیسی مسیح و اب و ابن و روح القدس در واقع یاوه های صادره از مغزهای متعفن مشتی دائم الخمر مجنون بوده است که اوهام و تصورات شیطانی خود را در قالب عقاید دینی و مذهبی به پیروان گمراه القاء کرده و همه را با خود به سوی دوزخ جاوید روانه کرده اند و به عبارتی هرگز الفاظ (مسیح، پسرخدا) بر آنچه این شیاطین ادعا کرده اند افاده نمی کند در عبارات 35 به بعد باب 6 لوقا مذکور است (بلکه دشمنان خود را محبت نمائید و احسان کنید و بدون امید عوض، قرض دهید زیرا اجر شما عظیم خواهد بود و پسران (خدا) حضرت اعلی خواهید بود ...، پس رحیم باشید چنانکه پدر شما رحیم است)، و نیز عبارت 12 باب اول یوحنا این گفتار وزین ما را تحکیم می نماید: (و اما (خداوند) به آن کسانی که او را (یعنی عیسی را) قبول کردند (یعنی ایمان آوردند به رسالت او) قدرت داد (یعنی سعادت و توفیق داد) تا فرزندان خدا (یعنی پسران خدا یعنی از اهل ایمان به خدا) گردند یعنی به هر کسی که به اسم او (یعنی پروردگار عالم و رسالت او)

ص: 395

ایمان آورد)، و یا کلام نتنائیل در خصوص عیسی مسیح که باز قول ما را تحکیم می نماید و اثبات می نماید که عنوان پسر خدا بودن در واقع عبارتی مادون نبوت انبیاء در لسان کاتبان و اعتقادات مردم زمان عیسی مسیح بوده است در عبارت نتنائیل خطاب به عیسی مسیح در عبارات 49 باب اول یوحنا چنین است: (نتنائیل به عیسی گفت از کجا مرا می شناسی، عیسی در جواب وی گفت قبل از آنکه فیلپس ترا دعوت کند در حینیکه زیر درخت انجیر بودی ترا دیدم، نتنائیل در جواب گفت ای استاد تو پسر خدایی (یعنی از بندگان مقرب الهی زیرا به اخبار غیب مانند سایر بزرگان و کاهنان نبوت می نمایی و خبر می دهی و سپس کلمه ای را می آورد که بیانگر مقصود اوست یعنی معنی الفاظ پسر خدا بودن که در گفتار او مادون مقام پیامبران در بنی اسرائیل است یعنی)، تو پادشاه اسرائیل هستی (یعنی مقام تو در حد انبیاء بنی اسرائیل است) و توجه نما که تو ای عاقل دانا و خردمند که او این فراز آخر یعنی (تو پادشاه اسرائیل هستی) را در مقام غلو و گزافه گویی آورده است یعنی در حد پیامبران بنی اسرائیل، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس تو ای عاقل دانا و خردمند بر شهادت خود عیسی مسیح در عبارات 37 به بعد باب پنجم یوحنا توجه نما که چگونه به وحدانیت خدا و رسالت خود از جانب او وفق وعده موسی خبر می دهد ولی باز هم گروهی پولس پرست ادعا دارند او خدا و بلکه یک سوم اوست: (عیسی گفت: و اما من شهادت بزرگتر از یحیی دارم زیرا آن کارهایی که پدر به من عطا کرد (یعنی انجام این معجزات به عنوان نشانه رسالت)، تا کامل کنم (یعنی معجزه صورت دهم)، یعنی این کارهایی که من می کنم (یعنی این معجزات، متعلق به من نیست بلکه

ص: 396

اراده خداوند است که من انجام می دهم)، بر من شهادت می دهد (یعنی نشانه نبوت من از جانب خداست)، که پدر مرا فرستاده است ( یعنی خداوند و پروردگار عالم مرا به نبوت مبعوث فرموده و فرستاده است مانند تمام انبیاء دیگر که معجزات دلیل نوبت آنها از سوی خداوند بوده است)، و خود پدر که مرا فرستاد (به واسطه انبیاء گذشته مانند موسی و داود و اشعیاء) به من شهادت (یعنی خبر بعثت مرا) داده است که (شما) آواز او (یعنی خداوند) را (جز از این طریق یعنی کلام انبیاء او) نشنیده و (هرگز) صورت او را ندیده اید (یعنی کلام خدا فقط از طریق انبیاء او استماع می شود ولی شما) کلام او را (یعنی کلام انبیای او را) در خود (یعنی به عنوان عملی که شرعا به شما واجب بود) ثابت ندارید (یعنی اجرا نمی کنید)، زیرا کسی را که پدر (طبق وعده انبیاء گذشته بعثت او را به شما خبر داد انکار کرده و) بدو ایمان نیاوردید، کتب را تفتیش کنید (یعنی به بشارت مندرج در آن که توسط انبیاء الهی خبر داده شده است توجه نمائید) زیرا شما گمان می برید که در آنها (بدون توجه به اوامر الهی و ایمان به انبیاء وعده داده شده) حیات جاودانی دارید (در حالی که اگر به حیات جاودانی و نجات ابدی امیدوار هستید به این بشارات بایستی توجه نمائید زیرا) آنها (یعنی این بشارات) است که به (ظهور و بعثت من) شهادت می دهد (ولی شما) نمی خواهید (که) نزد من آئید (و با ایمان به من) حیات (ابدی) یابید، جلال را (یعنی تملق را) از مردم نمی پذیرم و لکن شما را (بواسطه این انکار) می شناسم که در نفس خود (یعنی در باطن خود)، محبت خدا را ندارید (یعنی تابع اوامر و احکام خدا و پیامبران او نیستید و لذا مرا) که به اسم پدر (خدای) خود آمده ام و مرا قبول نمی کنید (یعنی به

ص: 397

من ایمان نمی آورید)، ولی هرگاه دیگری (یعنی مدعی دیگری که وعده داده شده خدا نیست مانند این کاهنان و خادمان پرستشگاه ها و مرتاضان و ...، که ادعای الهی ندارند ولی در منظر شما مقدس هستند را که) به اسم خود آید او را قبول خواهید کرد (یعنی به او اعتقاد می یابید)، شما چگونه می توانید (به خدا و انبیاء او) ایمان آرید (و رستگار شوید) و حال آنکه جلال (سعادت ابدی) را (به جای آنکه از حضرت پروردگار بخواهید)، از یکدیگر می طلبید (یعنی به تقدیس یکدیگر مشغول بوده و همدیکر را بزرگ می دارید یعنی در اوهام خود غرق هستید)، و جلالی را که از خدای واحد است طالب نیستید)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند در این فراز به شهادت نبی اعظم خداوند عیسی مسیح توجه نما که چگونه به شرح معجزه به عنوان دلیل نبوت پرداخت و چگونه به اهمیت توجه به بشارت موجود در صحف انبیاء الهی به عنوان وسیله نجات ابدی و رستگاری جاوید اشاره فرمود و چگونه تقدیس های غیر الهی و انسانی را منکوب فرمود و چگونه در فراز آخر تاکید موکد فرمود که جلال و جبروت و سعادت ابدی فقط و فقط از سوی خداوند (واحد) و (احد) است و ذات اقدس احدیت است که قادر است به سعادتمند نمودن اهل ایمان از طریق ایمان به او به عنوان خدایی که شریک و همتا ندارد و (واحد) و (احد) است و ایمان به پیامبران او که بدنبال هم وعده داده شده اند و لذا در ادامه می فرماید: (گمان مبرید (شما ای بنی اسرائیل و پیروان موسی)، که من نزد پدر (یعنی خداوند (احد) و (واحد) و مبعوث کننده خود به نبوت) بر (علیه) شما ادعا خواهم کرد (یعنی از خدا خواهم خواست شما را به دلیل بی ایمانی به خودم به سوی دوزخ جاوید روانه فرماید بلکه آگاه باشید که قبل از

ص: 398

من) کسی هست که مدعی (علیه) شما می باشد و آن موسی (پیامبر خداست) که شما (به واسطه ادعای پیروی از او) بر او امیدوار هستید (که البته این امید در واقع امیدی واهی و دروغ است) زیرا اگر (واقعا به قلب و دل) موسی را تصدیق می کردید (یعنی به او ایمان داشتید)، مرا (هم که بشارت داده شده او بودم) تصدیق می کردید چونکه او درباره من (به وضوح و تاکید) نوشته است (یعنی شما بشارت و خبر داده است و) اما چون نوشته های او را (یعنی بشارتی که موسی در خصوص نبوت من داد را) تصدیق نمی کنید (و به من ایمان نمی آورید) پس چگونه سخن های مرا (یعنی تعالیم مرا) قبول خواهید کرد)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که اگر این بشارت در انجیلی مانند انجیل برنابا مذکور شده باشد این تبهکاران گمراه می گفتند این انجیل برنابا را مسلمانان نوشته اند ولی ملاحظه می شود که این عین متون کتاب مقدس عهد جدید و انجیل یوحنا است و عین همین گفتار را اهل اسلام نسبت به مسیحیان دارند که اگر واقعا به مسیح اعتقاد دارند پس بایستی به وعده داده شده او که بواسطه معجزه خبر از بعثت خود داده است ایمان بیاورند تا رستگار شوند و مدعی علیه مسیحیان در روز جزا رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم نیست زیرا قبل از آن حضرت، وجود مبارک حضرت عیسی مسیح علیه آنها مدعی خواهد بود که آنها بر او امیدوار هستند زیرا اگر عیسی را تصدیق می کردند پس رسول خدا حضرت محمد و احمد و فارقلیط و روح راستی و ...، را تصدیق می کردند چونکه سراسر تورات و صحف انبیای الهی و این کتب عهد جدید یعنی انجیل های چهارگانه مشحون و مملو است از آن اخباری که همه انبیاء الهی در خصوص

ص: 399

نبوت و بعثت پیامبر آخرالزمان یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم اعلام فرموده اند، پس چون بر این فرازها آگاه شدی پس آگاه باش که سراسر این کتب عهدین مملو و مشحون و پر است از شهادت های عیسی مسیح و همه انبیای الهی که به وحدانیت خداوند و یکتایی ذات اقدس او شهادت داده اند، ولی این تحریف گران احمق و ابله بی خرد به دلیل عناد و دشمنی با تعالیم حضرت عیسی مسیح و شاگردان عالی مقام و در صدر آنان حضرت پطرس، دست به این یاوه سرایی و اباطیل دیگری زدند که ما به آنها اشاره نمودیم، پس در ادامه آگاه شدی به آن فرازهایی که ما به عنوان شهادت حضرت عیسی مسیح و شاگردان مخصوص او یعنی حواریون و در صدر آنها حضرت پطرس وصی عالیقدر او ذکر نمودیم و همگی این متون شهادت دادند به وحدانیت خداوند و نبوت و پیامبری عیسی مسیح و محرز گردید که چگونه تحریف گران پولس پرست در راستای القاء یاوه های خود در رابطه با خدایی مسیح که حاصل افکار بیرون آمده از مغزهای متعفن مشتی دائم الخمر است چه تلاش جنون آمیزی را معمول نموده اند و البته خدا در کمین ستمکاران است و قطعا دشمنان خود را به همراه تمامی آن ستمکارانی که اساس این ظلم ها و ستم ها را بنیان گذاری نمودند به دوزخ ابدی خود وارد خواهد کرد و در آن زمان این ظالمان و ستمکاران آرزو می نمایند که ای کاش خدا آنان را خلق نمی کرد ولی افسوس که دیر شده است زیرا آنها فرصتی را که می بایست تعقل نموده و از پیامبر باطن خود به سوی پیامبر ظاهر یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم هجرت می نمودند و در سایه اطاعت امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم به رستگاری

ص: 400

ابدی نایل می شدند، را از دست داده و با پیروی از هوی و هوس آخرت خود را بر باد فنا دادند پس تا فرصت هست بایستی که این جماعت و تمامی دشمنان خدا و رسول و امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم و همه انبیاء الهی علیهم السلام به کار خود و به انجام کار خود توجه نمایند و هرگز شقاوت ابدی را بر سعادت ابدی ترجیح ندهند و در راه سعادت ابدی از خداوند متعال استعانت و یاری بجویند و به پناه حضرت محمد برترین و والاترین خلایق صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم، پناهنده شده و از گمراهی های سیاه و تاریک دریاهای مخوف کفر و شرک، به کشتی نجات امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم سوار شده و به ساحل نجات ابدی یعنی بهشت جاوید وارد شوند اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

معجزه رجعت و نچشیدن ذائقه موت:

پس تو ای عاقل دانا و خردمند قبلا به رمزگشایی ما در این خصوص و اشاراتی که به آن داشتیم آگاه شدی و نیز آگاه شدی به اینکه عیسی مسیح نیز عروج کرده و ذائقه موت را نخواهد چشید تا اینکه رجعت نموده و در معیت آخرین معصوم الهی یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، شریعت خداوند را بر جهان پر از ظلم و جور حاکم سازد پس در این فراز تاکید می نمائیم که این بشارات در متون عهد جدید مملو شد بدون آنکه علماء دین مسیح به تفسیر آن آگاه باشند پس در ادامه به ذکر اصل این بشارات پرداخته تا قلوب اهل ایمان از آگاهی و علم به آن سرشار از شادی و سرور شود، فراز اول در این رابطه بشارت عبارت 38 باب 23 متی است در این بشارت حضرت عیسی از عروج خود و

ص: 401

رجعت خود سخن می گوید و در این عبارات سخن از مرگ و قتل نیست یعنی نمی تواند باشد همانگونه که برای ایلیا نیست چون از اصحاب زنده رجعت است یعنی به آسمان عروج فرموده مانند ایلیا و اگر به قتل می رسید و یا بر صلیب کشته می شد از اصحاب عروج محسوب نمی گردید همانگونه مولانا حضرت مهدی به امر خداوند نه کشته شد و نه عروج فرمود بلکه به اراده حضرت حق جل جلاله دارای عمر طولانی است تا اراده خداوند در ظهور پر جلالتش وفق وعده های همه انبیاء و جد بزرگوار و آباء گرامی و معصوم خود علیهم السلام و عجل فرجهم، بوقوع بپیوندند (پس چون بر این فراز آگاه شدی بر این فراز که متناقض است با تمامی فرازهایی که به قتل و صلیب او اشارت دارد و تناقضات در نقل آن دلالت بر وقوع تحریف دارد توجه نما (... اینک خانه (ایمان) شما برای شما ویران گذارده می شود (کنایه از اینکه جهان پر از ظلم و جور و عدوان خواهد شد)، زیرا به شما می گویم از این پس (یعنی بعد از عروج به سوی آسمان)، مرا نخواهید دید تا بگوئید مبارک است او (یعنی عیسی مسیح) که به نام (مظهر جلالت) خداوند می آید (یعنی در زمان رجعت و زمان ظهور حضرت مهدی صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، یعنی آخرین معصوم از سلسله حضرت ابراهیم علیهم السلام، تا عدل و داد را در جهان مملو و مشحون نماید پس از آنکه از ظلم و جور لبریز شده باشد))، فراز دیگر از بشارت رجعت عبارات اول به بعد نهم مرقس است ( و بدیشان گفت هر آینه به شما می گویم بعضی از ایستادگان در اینجا می باشند که تا ملکوت خدا را که به قوت می آید نبینند ذائقه موت را نخواهد چشید)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که اگر به ظاهر

ص: 402

این عبارات توجه نمایی پس معانی آن را درک نخواهی کرد همانگونه که جمیع علماء مسیحی آن را درک نکردند بلکه ما از آن رمزگشایی کردیم و اثبات نمودیم که منظور از ذائقه موت یعنی طعم مرگ برای ورود به جهان آخرت است، پس آن گروه که در ایام رجعت حضور می یابند دو گروه هستند اول رجعت کنندگان زنده یعنی آنان که زنده هستند و از آسمان می آیند مانند ایلیا و عیسی مسیح همانگونه که اثبات نمودیم و یا کسانی که به امر خداوند و به معجزه او عمر طولانی داشته و در ایام رجعت ظاهر می شوند مانند مولانا المظلوم حضرت حجه بن الحسن المهدی ارواحنا فدا و عجل الله تعالی فرجه الشریف و دوم رجعت کنندگانی که از دنیا می روند ولی به جهان آخرت وارد نمی شوند بلکه به امر الهی ذائقه موت به معنی اینکه وارد جهان آخرت شوند را نخواهند چشید یعنی اینکه علیرغم مرگ ظاهری خود زنده هستند و در زمان رجعت از قبرهای خود برخواهند خواست و در رستاخیز قیام مقدسین عالم به رهبری آخرین معصوم الهی از نسل حضرت ابراهیم خلیل الرحمان قیام خواهند کرد و جهان پس از ظلم و جور و عدوان را به بهشت اهل ایمان تبدیل و با عدل و داد و معدلت مشحون خواهند ساخت و حکومت جهانی خداوند را در سر تا سر جهان حاکم خواهند ساخت پس این گروه در این فراز، مقصود گفتار عیسی مسیح هستند یعنی اینکه خبر غیبی داده است و به تعدادی اشاره فرموده است که تا ظهور (مظهر جلالت خداوند) که در اینجا با عنوان (ملکوت خدا) مسمی شده است را نبینند ذائقه موت یعنی موتی که آنها را از این دنیا بر کنده و به جهان آخرت که بی بازگشت است منتقل کند نخواهند چشید و البته این کلام غیبی حضرت عیسی مسیح

ص: 403

علیه السلام که نگارنده از آن رمزگشایی نموده است و در واقع از بشارات عظیمه باقی مانده در متون عهدین است که احدی قادر به تطبیق آن با سخنی دیگر و تاویلی دیگر نیست و سخن حق و صحیح و الهی آن است که نگارنده به آن تصریح نموده است پس چون بر این فراز آگاه شدی پس توجه نما به مفاد عبارات 2 به بعد باب نهم مرقس در ادامه همین موضوع رجعت مقدسین به عالم، از عالم مردگان تاکید دارد و نیز اثبات کننده آن است که عیسی مسیح به قتل نرسیده و عروج او اثبات کننده آن است که او زنده است زیرا اعتقاد به عروج جسمانی مرده نمی نماید مگر احمق بلکه او زنده به مانند ایلیا به آسمان و به امر الهی عروج فرموده و در انتظار امر خداوند برای نزول و یاری حضرت بقیه الله الاعظم حضرت حجه بن الحسن المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف یعنی آخرین ناجی از بازماندگان سلسله مقدسین درگاه خداوند و آخرین از معصومین و ذخیره خداوند از نسل حضرت ابراهیم خلیل الرحمن برای برپایی حکومت جهانی عدل و عدالت خداوند می باشد پس او به واسطه امر عروج به قتل نرسیده و مقتول نشده و به صلیب کشیده نشده و به خاک فرو نرفته و هرگز از عالم مردگان نخواهد برخاست بلکه زنده و پاینده عروج فرموده و زنده است و هرگز نمرده و به قتل نرسیده و بلکه عروج فرموده بلکه قوانین خداوند مرده از شمول عروج خارج است و افراد مقدس مرده که ذائقه موت را نچشیده اند یعنی در شمول کسانی نیستند که با مرگ دنیایی به جهان آخرت وارد می شوند، به امر خداوند در ایام رجعت مقدسین از عالم مردگان به جهان رجعت خواهند نمود زنده خواهند شد و با یاری دین خداوند جهان را از عدل و داد خداوند مشحون خواهند ساخت پس تو

ص: 404

ای عاقل دانا و خردمند در این فراز به واقعه مکاشفه عیسی و ظاهر شدن موسی و الیاس به عنوان نمادهای بازگشت گروه های مقدسین در ایام رجعت توجه نما که چگونه به بازگشت خود در قالب این مکاشفه که منطبق بر وجود ایلیا یا الیاس است تاکید می فرماید و قالب این فراز از کتاب بر آنچه ما تفسیر نمودیم تاکید دارد و مفهوم و معنی آن بر ضد فراز تحریفی تحریف گر در زنده شدن عیسی از عالم مردگان است زیرا مردگان را قابلیت عروج نیست و اگر بود برای موسی و سایر انبیا واقع می گردید بلکه عیسی زنده است و مانند الیاس یا ایلیا به آسمان عروج فرموده است و ما قبلا عروج ایلیا را مذکور نمودیم یعنی عبارات 7 به بعد باب دوم کتاب دوم پادشاهان: (پس ایلیا ردای خویش را گرفت و آن را پیچیده آب را زد (یعنی بر آب زد)، که به این طرف و آن طرف شکافته شد (یعنی مانند معجزه موسی آب نهر اردن از هم شکافته شد) و هر دوی ایشان بر خشکی عبور کردند و بعد از گذشتن ایشان ایلیا به الیشع گفت آنچه را که می خواهی برای تو بکنم قبل از آنکه از نزد تو برداشته شوم بخواه (یعنی قبل از آنکه به امر خداوند به آسمان عروج نمایم)، الیشع گفت نصیب مضاعف روح تو بر من بشود او گفت چیز دشواری خواستی اما اگر حینیکه از نزد تو برداشته شوم (یعنی به آسمان عروج نمایم) مرا ببینی از برایت چنین خواهد شد و الا نخواهد شد و چون ایشان می رفتند و گفتگو می کردند اینک عرابه آتشین ایشان را از یکدیگر جدا کرد و ایلیا در گردباد به آسمان صعود کرد (یعنی به آسمان عروج فرمود) و چون الیشع این را بدید فریاد برآورد ای پدرم ای پدرم) پس چون بر این فراز آگاه شدی پس آگاه باش که قضیه مکاشفه نقل شده و ظاهر شدن موسی و الیاس یا ایلیا،

ص: 405

در راستای تاکید خبر انبیاء الهی در ایام ظهور و بازگشت ایلیا به جهان در (روز عظیم و مهیب خداوند) یعنی زمان رجعت مقدسین و ظهور پر جلالت نماینده خداوند از نسل حضرت ابراهیم خلیل یعنی حضرت بقیه الله الاعظم حجه بن الحسن المهدی ارواحنا فداه یعنی ذخیره خداوند برای رهایی نظام مقدس الهی و حکومت جهانی مقدسین و اهل ایمان بر جهان است همان روز عظیم و مهیب خداوند که خبر آن در کتاب ملاکی نبی بدینگونه در خصوص نزول حضرت ایلیا در عبارات 5 باب چهارم مذکور گردیده است: (اینک من ایلیای نبی را قبل از رسیدن روز عظیم و مهیب خداوند (یعنی ایام رجعت که قبل از قیام جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است) نزد شما خواهم فرستاد ...)، و تو ای عاقل دانا و خردمند اگر هنوز در شک و تردید هستی از اینکه مقصود از روز عظیم و مهیب خداوند ایام ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و بازگشت ایلیا و همه مقدسین در ایام معجزه رجعت است پس به اصل متن یعنی به عبارات اول به بعد باب چهارم کتاب ملاکی نبی توجه نما تا با تمامی این بشارات چشمان تو به هدایت الهی روشن شود: (زیرا اینک آن روزی که مثل تنور مشتعل می باشد (یعنی روز ظهور پر جلالت منتقم خون مظلومان هالم و بر پا کننده عدل و عدالت در جهان یعنی روز ظهور پر شکوه حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد آمد (و سپس خداوند متعال خصیصه این قیام و ویژگی های آن را به زبان حضرت ملاکی نبی اینگونه بیان می فرماید یعنی همان خصایص و ویژگی های ابدی که فقط و فقط و فقط از ویژگی های قیام آن حضرت عجل الله تعالی فرجه الشریف است)، و جمیع متکبران و جمیع بدکاران (عالم از ابتداء

ص: 406

خلقت بشر متفکر یعنی ظالمان در پیشگاه خداوند به منزله) کاه خواهند بود و یهوه صبایوت (یعنی خداوند علی اعلی) می گوید (یعنی می فرماید)، آن روز (موعود یعنی روز قیام جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف که روز جلالت خداوند و روز انتقام خداوند از ظالمان در این دنیا قبل از برپایی قیام قیامت و تعذیب آنان به عذاب دوزخ است)، که می آید (یعنی وعده آن به زبان همه مقدسین و انبیاء خداوند به اهل ایمان داده شده است و وقوع آن حتمی و یقینی است)، ایشان را (یعنی همه ظالمان که از ابتداء سرچشمه های تبهکاری را در جهان پایه گذاری نموده اند را) چنان خواهد سوزانید (یعنی عذاب خواهد فرمود) که (تا ابدالآباد) نه ریشه و نه شاخه برای ایشان باقی خواهد گذاشت (یعنی حکومت جهانی عدل و عدالت با نابودی ابدی ایشان برقرار خواهد شد که این ویژگی عظیم از خصایص ذاتی قیام الهی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است و) اما برای شما در (این روز) که از اسم من می ترسید (یعنی شما مومنان و اهل ایمان چه آنان که از دنیا رفته اند و چه آنان که زنده هستند)، آقتاب عدالت (یعنی وجود پاک و مطهر و معصوم منتقم خون مظلومان و محرومان جمعیت خداوند از ابتدا از خلقت انسان متفکر تا انقضای زمان ظهور آن حضرت یعنی وجود ذخیره خداوند از سلسله معصومین الهی یعنی وجود پاک و مظهر امام مظلوم حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) طلوع خواهد کرد و بر بالهای وی (یعنی بر دستان پاک و مطهر او برای تمامی اهل ایمان از ابتداء خلقت تا انقضای آن) شفا خواهد بود و شما اهل ایمان (از مظلومیت) بیرون آمده مانند گوساله های پرواری (از شادی و شعف نجات خداوند) جست و خیز

ص: 407

خواهید کرد و یهوه صبایوت می گوید (شما اهل ایمان تا ابدالآباد در سایه رهبری مقدسین عالم و در صدر آنان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف)، شریران را پایمال خواهید نمود پس (بشارات دیگر مندرج در) تورات بنده من موسی را که آن را با فرایض و احکام به جهت تمامی اسرائیل (و هدایت اهل ایمان در جهان) در حوریب امر فرمودم بیاد آورید (یعنی بشارات مندرج در آن و اینکه این زمان در تحریف کامل است یعنی پس رجوع نمائید به احکام و فرایض بی تحریف بر اساس آن بشارات به شریعت پسندیده من یعنی اسلام که آخرین و برترین پیامبران یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم آن را برای هدایت اهل عالم به اهل ایمان هدیه نموده است)، اینک من ایلیای نبی را قبل از رسیدن (آن) روز عظیم و مهیب (یعنی ایام رجعت و ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) نزد شما خواهم فرستاد و او دل پدران را (که در حیرانی و ضلالت گمراهی هستند)به سوی پسران (آنها که اهل ایمان هستند) و دل پسران را (که در حیرانی گمراهی هستند را)، به سوی پدران (که در مدار حق قرار دارند) خواهد برگردانید (یعنی هدایت الهی تمام و کمال برای اهل تردید و شک و گمراهی آشکار خواهد شد پس ای اهل ایمان بترسید از آن روز و از ساعت انتقام من) مبادا بیایم و (آن) زمین را (که به ظلم و ستم و گمراهی ملوث است را به دلیل بی ایمانی کافران و ستمکاران) به لعنت بزنم (یعنی در دنیا به خواری و سپس در آخرت آنها را به عذاب ابدی خود دچار نمایم)). پس تو ای عاقل دانا و خردمند چون بر این فرازها آگاه شدی پس به دنبال ما بیا به دنباله فرازی که به آن اشاره نمودیم یعنی عبارات دوم به بعد باب نهم انجیل مرقس:

ص: 408

(بعد از شش روز عیسی پطرس و یعقوب و یوحنا را برداشته ایشان را تنها (برای نشان دادن مکاشفه امر رجعت و قیام جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر فراز کوهی به خلوت برد و هیئت او در نظر ایشان متغیر گردید، و لباس او درخشان و چون برف به غایت سفید گردید، چنانکه هیچ گازری بر روی زمین نمی تواند چنان سفید نماید و الیاس (ایلیا)، با موسی بر ایشان ظاهر شده با عیسی گفتگو می کردند (یعنی به عنوان نماد رجعت اهل رجعت از زندگان و از مردگان یعنی حضرت ایلیا نمادی از عروج به آسمان از زندگان بوده که به قتل نرسید و یا کشته نشده و یا از دنیا نرفته است بلکه مانند عیسی مسیح زنده بوده و به امر الهی به آسمان عروج فرموده است تا به عنوان آیتی آسمانی در منظر اهل ایمان باشد و یقین داشته باشند به این آیت و نشانه به رجعت گردد دوم یعنی کسانی که مقتول شده و به قتل رسیده و یا از دنیا به مرگ طبیعی مرده اند و مرگ آنان به امر الهی آنان را به جهان آخرت نمی برد یعنی طعم و ذائقه مرگ ابدی را که دروازه ورود به جهان آخرت است را نمی چشند و به عبارتی مرگ آنها از نوع آن مرگ نیست که بواسطه آن ارتباط آنان از جهان و دنیا قطع شده و راه بی بازگشت آخرت را در پیش بگیرند بلکه برای آنها رجعت خواهد بود همانگونه که برای ایلیا و عیسی و ...، رجعت از طریق نزول خواهد بود یعنی بازگشت و برخاستن مردگان از قبور ایشان)، و چون از کوه به زیر می آمدند (عیسی مسیح) ایشان را قدغن فرمود تا پسر انسان از مردگان برنخیزد از آنچه دیده اند کسی را خبر ندهند (و مقصود از برخاستن از مردگان در این فراز عروج قبل از مرگ است از میان کافران)، و این سخن را در خاطر خود نگاه داشته از یکدیگر سوال

ص: 409

می کردند که برخاستن از مردگان (یعنی رجعت مقدسین) چه باشد) پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که تحریف گران بی عقل به دلیل عدم فهم این فراز از اسرار انجیل به منظور اغنای پیروان گمراه دست به تحریف در بعضی از مواضع زده اند و از جمله عروج عیسی مسیح به آسمان را بعد از مرگ او اعلام نموده و او را در اوهام خود به صلیب کشیده و مقتول نموده اند و حال آنکه کشته به عروج نمی رود و بلکه آیت زنده مانند ایلیا به آسمان برده می شود و به همین دلیل است که این متون در نقل شخصیت ایلیا و یحیی اختلاف نموده اند و حال آنکه شک نیست که بر اساس بشارات تورات و صحف انبیاء یهودیان منتظر سه موعود بوده اند (مسیح، ایلیا، آن پیامبر)، به شرحی که در عبارت 19 به بعد باب اول انجیل یوحنا به صراحت عنوان شده: (و این است شهادت یحیی در وقتی که یهودیان از اورشلیم کاهنان و لاویان را (یعنی بزرگان شریعت را برای آگاهی به حضور حضرت یحیی شرفیاب نمودند و آنها را) فرستادند تا از او (حضرت یحیی) سوال کنند تو کیستی که معترف شد و انکار ننمود و بلکه اقرار کرد که من (عیسی) مسیح نیستم، آنگاه از او سوال کردند پس چه آیا تو الیاس (ایلیا) هستی (پس تو ای عاقل دانا و خردمند در این فراز به این نکته با اهمیت توجه نما که الیاس همان ایلیا است که در ایام رجعت و ظهور حضرت مهدی یعنی روز عظیم و دهشتناک قیام ولی خداوند عجل الله تعالی فرجه الشریف یعنی آفتاب عدالت خداوند علیه السلام نزول خواهد کرد، پس نزول او بایستی بعد از ظهور عیسی مسیح و آن نبی موعود و در آخر الزمان و در زمان برپایی حکومت عدل و عدالت و معدلت خداوند جل جلاله باشد)، گفت (من ایلیا) نیستم، (گفتند) آیا تو آن نبی

ص: 410

(موعود از بین برادران یعنی بنی اسماعیل طبق وعده موسی علیهم السلام) هستی جواب داد که نی، آنگاه بدو گفتند تو کیستی تا به آن کسانی که ما را فرستادند (یعنی بزرگان دین یهود) جواب بریم (یعنی) درباره خود چه می گویی گفت من صدای ندا کننده در بیابان هستم که راه خداوند را راست کنید چنانکه اشعیای نبی گفت ...) و ما در خصوص ندا کننده در بیابان و راه خداوند و ...، کلام خود را که در خصوص بشارات به ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم است و شریعت پسندیده خداوند و (شاهراه هدایت) و (قدوسیت الهی) کلام خود را آورده و تکرار نمی کنیم و لذا در ادامه می آورند)، پس از او سوال کردند و گفتند اگر تو (عیسی) مسیح و الیاس (ایلیا) و آن نبی (موعود یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) نیستی پس برای چه تعمید می دهی)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه شدی بر تفکیک منطقی و ذاتی ذوات مقدسه چهار معصوم الهی یعنی حضرت یحیی و حضرت مسیح، حضرت ایلیا، حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و علیهم السلام، پس آگاه باش بر هر فرازی که متناقض این متن واضح و آشکار و صحیح است یعنی فرازهایی که تحریف گران در راستای القاء تعلیمات پولسی و یا از روی جهالت و نادانی خود آنها را بهم بافته اند و در اقوال ضد و نقیض خود گم شده اند مانند عبارت 11 باب نهم که تحریف گر ابله در لفافه وجود یحیی نبی را به ایلیا تعبیر نموده است که البته این از احمقی اوست و لذا این معنی را با صراحت بیان ننموده است: (پس از او (یعنی از عیسی) سوال کردند)، استفسار کرده گفتند چرا کاتبان می گویند که باید اول الیاس بیاید او در جواب گفت که الیاس

ص: 411

البته اول می آید و همه چیز را اصلاح می کند و چگونه درباره پسر انسان مکتوبست که می باید زحمت بسیار کشد و حقیر شمرده شود، لیکن به شما می گویم که الیاس هم آمد و با وی آنچه خواستند کردند چنانکه در حق وی نوشته شده است)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند در این فراز به مزخرف بافی و پرت پلا گویی کاتب خرفت توجه نما که ادعا می کند که یهودیان می گویند که باید اول الیاس بیاید در حالی که یهودیان اصلا چنین ادعایی نداشتند و اصلا به فرض اینکه داشتند در عبارت بعدی می گوید اول می آید و همه چیز را اصلاح می کند و باز برعکس این جملات بهم بافته می گوید که الیاس آمد و بعد فراموش می کند که او بایستی همه چیز را اصلاح می کرد و سپس مدعی می شود که خلایق او را اصلاح کردند بعد از آنکه آمد یعنی او را نابود کردند پس مثال این ادعای تحریف گران به ادعای برادران بدبخت بهایی ما می ماند که مدعی هستند که امام زمان آمد ولی از معجزاتی که باید با او باشد و عدالتی که او در جهان بایستی برقرار کند خبری نیست و ...، و در این زمان لال و گنگ هستند و تلاش می کنند در جذب عوام گمراه از طریق اباحه گری احکام شریعت ابدی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم در حالی که تو حکمت حلال خداوند را به واسطه خیر و منفعت ذاتی آنها و حرام خداوند را به واسطه ضرر و شر و بدی ذاتی آنها به شرح روایتی که از مولانا المظلوم امام رضا علیه السلام نقل کردیم دانستی و لذا آگاه باش هرگاه خوردن مدفوع و اباحه گری خوردن آن جایز شود پس حکم اباحه گری آنان در احکام شریعت و دگرگون نمودن آنها منطقی و صحیح است و اگر جایز نمی شود پس حکم به بطلان این متن و گمراهی این

ص: 412

فرقه و مانند آنها بده تا زمانی که خداوند در بین مظلومان از امت محمد و این گمراه گران حکم فرماید و یا صبر کن تا به خانه قبور خود وارد شده و قبل از قیام قیامت به حکم کل یعمل علی شاکله، آن را حفره ای از حفرات دوزخ ملاحظه نموده و آن زمان آرزو نمایند که ای کاش خدا آنان را خلق نمی کرد و البته اگر تا این فراز از بررسی ما هنوز گروهی هستند که تصور می کنند که تحریف گران دارای عقل و درک هستند و یا در آن فرازهایی که ذکر نمودیم تحریفات خود را بر سبیل استهزاء به عقل مخاطبان خود صورت نداده اند توجه آنان را به عبارت 24 به بعد با 10 متی جلب می نمائیم تا مخاطبان ارجمند آگاه باشند که اگر این فراز را بر سبیل استهزاء مخاطبان جعل نکرده اند قطعا اشخاص مست و یا دیوانه بوده اند زیرا نعل آشکاری را وارونه زده اند: (گمان مبرید که آمده ام تا سلامتی را بر زمین بگذارم نیامده ام تا سلامتی بگذارم بلکه شمشیر را، زیرا که آمده ام تا مرد را از پدر خود و دختر را از مادر خود و عروس را از مادر شوهر خود جدا سازم ...)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که جدا کردن فرزند از پدر و دختر از مادر چه بسیار دردآور و ناراحت کننده است و این باعث رنجش آنان می شود ولی همه عالم و همه آدم ها می دانند که جدا کردن عروس از مادر شوهر در واقع نهایت آرزوی هر عروس است تا از مادر شوهر خود و خواهران شوهر خود دور باشد و بسیاری از عروسان وقتی می شنوند که خواستگار آنان مادر و یا خواهر ندارد از خوشحالی بشکن می زنند و ...، به عبارتی جدا کردن عروس از مادر شهر در واقع برخلاف غریزه و میل عروسان نیست تا با وقوع آن عزا بگیرند و زانوی غم در بغل بیاورند بلکه در بسیاری از اوقات آرزوی مرگ او را می کنند

ص: 413

پس اگر ایمان داشتند که ایمان به عیسی مسیح موجبات جدایی آنان از مادران شوهرهای ایشان را فراهم می آورد تمامی زنان عالم یکجا بدون هیچ تامل به عیسی مسیح ایمان آورده و به دنبال او راه می افتاده اند پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که هرگز حضرت عیسی مسیح چنین کلامی را نیاورده است زیرا چه بسا مادرشوهرانی که زنان خوبی هستند ولی عروسان آنها سلیطه و ماجراجو می باشند پس در چنین حالتی هم جدا نمودن آنها از هم در واقع محبتی است در حق ظالم و ستمگر صورت می پذیرد یعنی فرصت تادیب و آموزش و مغلوبه کردن جنگ ذاتی بین آن دو را از بین می برد پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که این فراز و امثال این فرازها از مواضع قطعی تحریف و دخالت امیال و افکار شخصی به متون تحت عنوان الهام الهی است پس چون بر این فراز آگاه شدی پس توجه نما به متن صرف نظر از تناقضات شکلی آن در عبارات 28 باب 16 و اول به بعد باب 17: (هر آینه به شما می گویم که بعضی اینجا حاضرند که تا پسر انسان را نبینند که در ملکوت خود می آید ذائقه موت را نخواهد چشید (پس تو ای عاقل دانا و خردمند بر این فراز توجه کن که واضح تر و آشکارتر از این نمی توان به نزول عیسی مسیح و رجعت بعضی از مقدسین یعنی منتخبین از مقدسین تصریح نمود در این فراز حضرت عیسی می فرماید که بعضی از کسانی که مخاطب او بوده اند تا وقت نزول او از آسمان یعنی بعد از عروج او ذائقه موت را نخواهند چشید پس اگر مقصود آن حضرت از چشیدن ذائقه موت مرگ ظاهری باشد پس مخاطبان او می بایستی هزاران سال عمر کرده و از دار دنیا نمی رفتند ولی چون همگی بعد از چند سال از دنیا رفته اند پس یا عبارت

ص: 414

تحریف شده است و یا اینکه تفسیر آن این خبر مهم و اساسی از بازگشت او در آخر الزمان به زمین و یاری دین خدا در معیت ولی خدا حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است و حضور آنان در جمعیت مقدسین از اهل رجعت و همانطور که تاکید گردید در این مکاشفه حضرت مسیح به بازگشت خود و همه مقدسین در دو نماد موسی یعنی کسانی که از جهان رفته و دفن شده و مرگ آنها را فرا گرفته و ایلیا که آنها او را الیاس می نامند یعنی از کسانی که نمرده بلکه زنده به امر خدا به آسمان برده شده اند تا آیت و خبر رجعت برای اهل ایمان باشند، خبر داده است و باز نکته مهم در این بشارت اثبات عدم قتل و مصلوب شدن عیسی مسیح است که در گروه دوم یعنی آیت ایام رجعت و ظهور به مانند ایلیا قرار دارد یعنی اینکه فرد مرده یا مقتول و یاکشته شده به آسمان برده نمی شود زیرا اگر چنین واقعه ای می توانست واقع شود پس آسمان مملو و مشحون می شد از یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر و اوصیاء آنان و ...، در حالی که در آسمان فقط و فقط و فقط ایلیا و حضرت مسیح عروج فرموده اند به امر الهی و به همان دلیل که معروض شد یعنی اینکه آیت و نشانه ای برای ایام رجعت و حقانیت ظهور باشند پس چون بر این فراز آگاه شدی پس توجه نما که چگونه حضرت مسیح اشاره می فرماید به نزول خود در آخر الزمان و در ملکوت یعنی در ایام ظهور پر جلالت نماد ملکوت خداوند یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به منظور برپایی حکومت عدالت خداوند در زمین و پیروزی مستضعفین بر کره ارض تا ابدالآباد و اینکه زمین به ارثیت مظلومان و صالحان عالم از جمعیت رب و قوم خداوند یعنی خداپرستان برسد و این گروه که می میرند یعنی از

ص: 415

اصحاب رجعت هستند به مرگ خود به سوی قیامت نمی روند بلکه امانت خداوند در خاک هستند و به امر او وفق معجزه رجعت زنده شده و سر از خاک بر می آورند و اساس و ریشه ظلم و ظالم را تا ابدالآباد از بیخ و بن برآورده و تمامی ظالمان را در طول تاریخ که آنها نیز به امر خداوند زنده می شوند را قبل از ورود آنان به دوزخ عذاب خواهند نمود که در اهل اسلام روایت به دار کشیدن آن دو کذاب ستمگر به طور آشکار و واضح بیان شده است: (و بعد از شش روز عیسی پطرس و یعقوب و برادرش یوحنا را برداشته ایشان را در خلوت به کوهی برد و در نظر ایشان هیئت او متبدل گشت و چهره اش چون خورشید درخشنده و جامه اش چون نور سفید گردید که ناگاه موسی و (ایلیا) الیاس بر ایشان ظاهر شده با او گفتگو می کردند، اما پطرس به عیسی متوجه شده گفت ...، و چون شاگردان این سخن را شنیدند به روی در افتاده بی نهایت ترسان شدند، عیسی نزدیک آمده ایشان را لمس نمود و گفت برخیزید و ترسان مباشید و چشمان خود را گشوده هیچ کس را جز عیسی تنها ندیدند و چون ایشان از کوه به زیر می آمدند عیسی ایشان را قدغن نمود که تا پسر انسان از مردگان برنخیزد زنهار (که) این رویا را به کسی باز بگوئید شاگردان از او پرسیدند پس کاتبان چرا می گویند که می بایست الیاس اول آید او در جواب گفت البته الیاس می آید و تمام چیزها را اصلاح خواهد نمود لیکن به شما می گویم که الحال عیسی آمده است و او را نشناختند بلکه آنچه می خواستند با وی کردند به همانطور پسر انسان نیز از ایشان زحمت خواهد دید، آنگاه شاگردان دریافتند که درباره یحیی تعمید دهنده به ایشان سخن گفت ...)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند ما حماقت تحریف گران را که در این متن الحاقی

ص: 416

این فراز یعنی از (عیسی ایشان را غدغن نمود که تا پسر انسان) ... تا (یحیی تعمید دهنده به ایشان سخن گفت) را اثبات نمودیم و فرازهای مختلف را ذکر کردیم در اینکه الیاس و یا ایلیا، حضرت یحیی نیست بلکه همان پیامبری است که به آسمان عروج فرمود و با حضرت مسیح در آخر الزمان و در ایام ظهور پر جلالت آخرین نماینده معصوم الهی و ذخیره خداوند برای بسط عدالت و حاکمیت آن تا ابدالآباد یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، نزول خواهند فرمود و نیز تناقض این فراز با صدر آن که اثبات کننده حماقت مضاعف تحریف گر است در اینکه (الیاس می آید و تمام چیزها را اصلاح خواهد نمود)، که نه تنها موفق به اصلاح تمام چیزها نشد بلکه سر او توسط فتنه زنی هرزه و فاحشه از تن جدا شد و پیکر بی سر او را شاگردان برده و به خاک سپردند پس چون در این فراز به ابلهی و حماقت تحریف گران پولس پرست و یاوه گویی های آنان و موضع تحریف گری آنان آگاه شدی با ما به بررسی متن لوقا در عبارات 27 به بعد باب نهم بیا تا ملاحظه نمایی که چگونه این متن از آن فراز از مزخرف بافی و یاوه گویی تحریف گران متی و مرقس عاری است و اصل بشارت را بطور صحیح و کامل نقل کرده و تصورات ابلهانه آن تحریف گران را که یحیی همان ایلیا است و ...، را ندارد: (زیرا هر که از من و کلام من عار دارد پسر انسان نیز وقتی که در جلال خود و جلال (خداوند) پدر و ملائکه مقدس (در ایام رجعت و زمان ظهور ملکوت خداوند یعنی زمان ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) آید از او عار خواهد داشت، لیکن هر آینه به شما می گویم که بعضی از حاضرین در اینجا هستند که تا ملکوت خدا را نبینند (یعنی ایام ظهور و رجعت مقدسین

ص: 417

خداوند را نبینند)، ذائقه موت را (یعنی مرگ را که آنها را به جهان آخرت بدون بازگشت ببرد)، نخواهند چشید (یعنی آنها از جمله مقدسینی هستند که خداوند نام آنها را به واسطه شوق و اشتیاق آنان به یاری دین خداوند و پیروزی حکومت عدل و عدالت حضرت پروردگار، توسط ولی اعظم خداوند و آخرین بازمانده از سلسله انبیاء الهی و آخرین معصوم از نسل حضرت ابراهیم خلیل الله، در زمره کسانی ثبت می نماید که از مردگان برخواهند خاست یعنی زنده شده و دین حق را یاری خواهند کرد، یعنی مرگ آنها به واسطه اراده خداوند آنها را به سوی جهان آخرت یعنی جهان بی بازگشت نمی برد بلکه زمین امانت دار وجود آنان است تا آنان را به جهان باز گرداند و حکومت جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را ببینند و آن حضرت را یاری نمایند)، و از این کلام قریب به هشت روز گذشته بود (در متون دیگر شش روز است و این متن صحیح تر است)، که پطرس و یوحنا و یعقوب را برداشته بر فراز کوهی برآمد تا دعا کند و چون دعا می کرد هیات چهره او متبدل گردید و لباس او سفید و درخشان شده که ناگاه دو مرد یعنی موسی و الیاس (ایلیا)، با وی ملاقات کردند و به هیات جلالی ظاهر شده درباره رحلت (یعنی عروج او به آسمان) که می بایست بزودی در اورشلیم واقع شود گفتگو می کردند اما پطرس و رفقایش را خواب در ربود پس بیدار شده جلال او و آن دو مرد را که با وی بودند دیدند و چون آن دو نفر از او جدا می شدند پطرس به عیسی گفت ...، چون این آواز رسید عیسی را تنها یافتند و ایشان ساکت ماندند و از آنچه دیده بودند هیچ کس را در آن ایام خبر ندادند ...)، پس دانستی تو ای عاقل دانا و خردمند که چگونه نقل توضیحات اضافی

ص: 418

پرت و پلا در این متن صحیح وجود ندارد و ان یاوه ها در آن دو متن در واقع گویای تحریف بوده و نیز ضد و نقیض بودن و ابلهانه بودن اظهارات مذکور در آن یعنی اینکه یحیی همان ایلیا است و همه امور را درست می کند و ...، دلیل قاطع بر تحریفی بودن آن فراز ها بوده است که در راسای القاء افکار و اندیشه های پولسی از سوی طرفداران متعصب و گمراه او در متون گنجانیده شده است و اینکه چگونه هر سه متن بدرستی شهادت می دهند به بازگشت اصحاب رجعت از آسمان و از زیر زمین و یاری دین خدا توسط حضرت حجت حق ولی الله الاعظم حجه بن الحسن المهدی ارواحنا فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف که امیدست خداوند تبارک و تعالی ما را از یاری کنندگان آن حضرت قرار داده و امر فرج آن حضرت و نجات جهان و جهانیان را هر چه بیشتر نزدیک فرماید آمین آمین آمین یا رب العالمین اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

دستور نماز حضرت عیسی مسیح و نحوه دعا کردن و ...:

پس تو ای عاقل دانا و خردمند در عبارات اول به بعد باب 11 لوقا و عبارات متناظر آن در سایر متون دستور دعا و نماز حضرت عیسی مسیح به پیروان داده شده است و البته نگارنده به هیچ وجه در مقام قیاس نحوه عبادت بندگان در پیشگاه خداوند در این دین و دین اسلام نیست بلکه همین توجه به ظاهر این عبادت مبین و مشخص کننده است برای هر صاحب عقلی تا راه صحیح و درست را بر اساس منطق عقل بپذیرد در این عبارات آمده است: (و هنگامی که او در موضعی دعا می کرد چون فارغ شد یکی از شاگردانش به وی گفت خداوندا دعا کردن (به پیشگاه خداوند) را به ما تعلیم نما (و تو ای عاقل دانا و خردمند

ص: 419

در این فراز به اشاره مولانا المظلوم حضرت رضا در آن روایت زیبا که در ابتداء کتاب الاحتجاج خود به آن تبرک جستیم توجه نما که آن حضرت به علماء دین مسیحی فرمود با این مضمون که در حضرت عیسی ایرادی نبود جز اینکه کم نماز و دعا می کرد پس آنها با اعتراض گفتند بلکه بسیار نماز و دعا می کرد و آنوقت حضرت فرمود حضرت عیسی مسیح این نماز و دعا را به درگاه چه کسی بجا می آورد، پس آنها ساکت شدند یعنی هر عاقل و دانا بایستی بداند که حضرت مسیح مانند تمامی پیامبران خدا بنده ای از بندگان خدا بوده است و اطلاق کلمه خداوندا خداوندا و یا پسر خدا بودن به او در واقع یک اصطلاح بوده است که هزاران سال است در نزد اقوام مختلف و در فرهنگ های مختلف وجود داشته و دارد و خواهد داشت و هرگز منظور گویندگان این نیست که آن کسانی که این خلایق به آنها نسبت خدایی یا پسرخدایی می دهند فی الواقع خدا و یا قسمتی از خدا باشند و یا خدا آنها را زائیده و آنها پسرخدا هستند بلکه گفتار آنها کنایه از بزرگ خطاب کردن و کنایه از احترام به آنها است مانند آنکه به ثروتمندی بگویند (خدای پول و ثروت است) یعنی پول زیاد دارد و یا به پهلوانی بگویند (خدای زور و قدرت) است و یا به انسان شروری بگویند (خدای شرارت است) و یا به حیله گر و مکر کننده ای بگویند (خدای مکر و حیله) است و ...، یعنی منظور آن است که این اشخاص بسیار ثروتمند و یا شرور و یا حیله گر و یا قدرتمند هستند و هرگز منظور ای نیست که آنها خدا هستند و یا معانی پسرخدا و یا پسر انبیاء بودن و ...، را که قبلا این معانی را توضیح دادیم پس هر عاقل و دانا خواهد دانست که هر شخص در هنگام عبادت به پیشگاه خداوند، در واقع در حال توسل و تضرع

ص: 420

و تواضع نسبت به خالق خود و خالق هستی می باشد پس این معانی در منظر عقل به عنوان نشانه هایی برای راه یافتن به نجات ابدی و رستگاری جاوید است و نیز به عنوان مشعلی فروزان برای پیدا نمودن راه سعادت در بیابان گمراهی و ضلالت می باشد پس باید عاقل توجه نماید به این حقایق تا راه فلاح و نجات و رستگاری را بیابد و تا ابدالآباد در پناه خدا و آخرین پیامبر بزرگ و معظم او و در بهشت جاویدان ساکن و متنعم باشد و از غضب خداوند و آتش دوزخ او بپرهیزد و در راهی وارد نشود که در انتهای آن آرزو نماید که ای کاش خدا او را خلق نمی کرد پس چون بر این فرازها آگاه شدی پس آگاه باش که حضرت عیسی مسیح اینگونه دعا کردن و نیایش کردن به درگاه خداوند را به پیروان آموزش می دهد و نگارنده به هیچ وجه در این فراز به دنبال عیب جویی از نحوه عبادت و نماز این جماعت نیست که آنها را با آهنگ دسته جمعی و به صورت کر و با انواع ادوات و ابزارهای لهو و لعب به جای می آورند بلکه درصدد آن است که این نحوه عبادت را که حاصل تحریفات تحریف گران است را با نحوه عبادتی که آخرین پیامبر الهی به دستور خالق یکتا برای اهل ایمان تا ابدالآباد هدیه نموده است مقایسه ای ظاهری نمایند و به عدالت حکم نماید و سپس مخاطبان محترم توجه نمایند به راهی که برای ورود به آن بهتر است گزینش نمایند پس در ادامه آمده است)، چنانکه یحیی شاگردان خود را بیاموخت به ایشان گفت هرگاه دعا کنید گوئید ای پدر ما که در آسمانی، نام تو مقدس باد، ملکوت تو بیاید، اراده تو چنانکه در آسمان است در زمین نیز کرده شود (و تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که در تمامی فرازهایی که در کتاب مقدس عهد جدید به زبان حضرت عیسی مسیح

ص: 421

بشارت به ملکوت ذکر گردیده است همگی بدو هیچ شک و تردید در خصوص بشارت به ظهور آخرین پیامبر الهی یعنی برترین آنها و موعود همه انبیاء یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم است و هرگز مفهوم بهشت یا رستگاری را تداعی نمی نماید و ما در فرازی مستقل آن را شرح و بسط خواهیم داد و از جمله همین عبارت (ملکوت تو بیاید) یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم مبعوث شود (و اراده تو چنانچه (در ظهور آن حضرت) در آسمان (یعنی مقدرات تو) است در زمین نیز کرده شود (یعنی در زمین صورت ظاهر به خود بگیرد یعنی رسول برگزیده تو حضرت محمد از اصلاب شامخه و ارحام مطهره به دنیا بیاید یعنی وعده تو به انجام برسد و قطعی شود که شکی در وقوع آن نیست و به عبارتی این فراز از رمزگشایی یادگار بماند زیرا ظهور ملکوت به معنی بهشت در آخرت است و لذا ظهور ملکوت به این معنی هیچ ارتباطی به بهشت و عالم دیگر ندارد و بلکه با صراحت قید شده است به ظهور آن ملکوت در دنیا یعنی بشارت به ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم)، نان کفاف ما را بده و گناهان ما را ببخش زیرا که ما نیز هر قرضدار خود را می بخشیم و ما را در آزمایش میاور بلکه ما را از شریر رهایی ده ...)، پس این فرازها اوج ستایش گری خداوند در این شریعت است که البته آلوده به هزار و یک مرض شده است که باعث می شود بندگان از رحمت خداوند دور شوند که ما لازم نمی بینیم که شرح و بسط دهیم زیرا اگر اراده نمائیم به حول و فضل الهی و عنایات حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف قادریم تا هزاران صفحه در خصوص آن انشاء نمائیم پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه

ص: 422

باش که خداوند شریعت بی تحریف و بی تغییر آخرین فرستاده خود را برای بندگان خود پسندیده است و لذا دوست دارد و راضی است که مناجات با خود را بعد از دارا بودن اعتقادات پاک به مقدسات او و از ضمایر پاک استماع نماید و لذا این آخرین و برترین رسول خداوند است که نماز و دعا به پیشگاه خداوند را بر بندگان خود پنج نوبت در روز ضروری و لازم فرموده و آن را حداقل اعمال عبادی بندگان خود قرار داده است و نیز تشویق فرموده است که آن را با تمامی فرایض و احکام آن در صورت امکان به جماعت برگزار نمایند در این عبادت واجب یعنی نماز، بندگان خدا به حمد و ستایش و تسبیح خداوند می پردازند و به جلالت و عظمت منزلت او و اینکه شریک و همتایی ندارد اقرار و تصدیق می نمایند و شهادت می دهند به اینکه خدایی جز او نیست و حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم بنده و فرستاده اوست و این مضمون ترجمه زیبا و دلنشین دعایی است که خداوند آن را امر فرموده و در قالب نماز به آن راضی شده است که با تکبیر آغاز می شود و در آن بنده تکبیر می گوید و همه هستی را به پشت سر خود می اندازد و توجه خود را به ساحت مقدس و پر جلالت خداوند معطوف می نماید و عرض می کند الله اکبر یعنی خداوند بالاتر از هر آن چیزی است که تصور شود پس سوره حمد را قرائت نماید که مضمون ترجمه آن اینست: بنام خداوند بخشنده مهربان حمد و شکرگذاری اختصاص دارد به پروردگار عالمیان که بخشنده و مهربان است، اوست که مالک روز جزا است، خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم، ما را به راه راست هدایت فرما، همان راهی که بر آن نعمت (دو سرا) بخشیدی، نه آن راهی که (بر اهل آن) غضب نمودی و نه راه

ص: 423

گمراهان) و سپس سوره توحید را زمزمه می نماید (بنام خداوند بخشنده مهربان، (ای رسول گرامی ما) بگو او خداوند (الله) یکتا است، همان خداوند (الله) که بی نیاز است، لم یلد، زائیده نشده و نمی زاید و هرگز در عالم وجود هیچکس همتای او نیست و مانند او وجود ندارد و سپس به رکوع رفته و می گوید منزه است خداوند، منزه است خداوند، منزه است خداوند و نیز در دو سجده سر را بر خاک مذلت قرار داده و خداوند را تسبیح می گوید و در رکعت دوم شهادت می دهد به اینکه خدایی جز خدای جهان آفرین یعنی الله نیست و شهادت می دهد که حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم (علیرغم تمامی عظمت و مقام و مزلت خود) بنده و رسول اوست و سپس صلوات می فرستد به آن حضرت و آل طاهرین او که برپا کنندگان و حافظان شریعت او تا ابدالآباد هستند پس ملاحظه می نمایی تو ای عاقل دانا و خردمند که چگونه این عبادت و دعا و نیایش به ظاهر و باطن نیکو آراسته است و خداوند اینگونه عبادت را به درگاه خود نظر داده و آن را برای بندگان خود پسندیده است.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنابهم آمین یا رب العالمین.

بشارت به ملکوت خداوند:

اشاره

پس تو ای عاقل داناو خردمند آگاه باش که واژه انجیل در ریشه خود به معنی بشارت و مژده و خبر خوش می باشد و این بشارت به معنی آن است که کتاب عیسی مسیح بشارت است و اینکه بشارت به چه چیز است می تواند معانی مختلفی را برای آن عنوان نمود از جمله بشارت به حیات جاویدان بشارت به سعادت، بشارت به ...، ولی ما میخواهیم بدانیم

ص: 424

در متون کتاب مقدس این انجیل به معنی بشارت به چه چیز و چه موضوعی بوده است یعنی انجیل را با انجیل تفسیر کنیم نه با تصورات خود پس مراجعه ما به انجیل یعنی عهد جدید یعنی این چهار کتاب که برگزیده شده است توسط علمای بزرگ مسیحی به شرحی که در مقدمه الاحتجاج و سراج منیر و ...، خود آوردیم همگی نشان می دهدکه موضوع بشارت به ملکوتی بوده است که قرار بود بیایدیعنی قرار نبود که خلایق به سوی آن بروند تا در آن داخل شوند که ما تفسیر کنیم منظور جهان آخرت یا بهشت و یا دنیای دیگر و یا حیات جاویدان و ...، می باشد زیرا در تمامی این موارد و معانی، حرکت به سوی آنها خواهد بود ولی وقتی بشارت داده می شود به ملکوتی که می آید پس منظور همان ظهور ایام نبی معظم موعود انبیاء حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم است که وفق اوامر و اراده خداوند واقع می شود و همه انبیاء الهی و خصوصا حضرت عیسی مسیح به عنوان آخرین پیامبر بنی اسرائیل منادی این ظهور و تجلی از میان برادران بنی اسرائیل یعنی بنی اسماعیل بوده است یعنی به ظهور آخرین و برترین پیامبران الهی از نسل حضرت ابراهیم بشارت می داده است و لذا کتاب او انجیل نام گرفته است که به معنی بشارت است یعنی بشارت به ظهور نبی معظم موعود که موعود همه انبیاء الهی بوده و دین او آخرین دین الهی و پایداری او شریعت پسندیده او تا ابدالآباد خواهد بود و در ایام ظهور آخرین وصی او کره ارض به ارثیت مقدسین خواهد رسید و در ایام ظهور او معجزه رجعت مقدسین از آسمان و از زمین واقع خواهد شد پس تو ای عاقل دانا و خردمند با ما در تفسیر این کلمه یعنی ملکوت خداوند و رمزگشایی ما همراه باش که حضرت عیسی مسیح و دیگر

ص: 425

حواریون به ظهور آن بشارت می داده اند و ...، اولین بشارت به ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم با عنوان ملکوت در عبارات 13 به بعد باب چهارم انجیل متی مذکور شده است یعنی زمانی که عیسی مطلع گردید که یحیی گرفتار شده و او در راستای بشارت حضرت اشعیاء نبی به ظهور مظهر جلالت خداوند از میان قومی جاهل و نادان که در ظلمت گمراهی ساکن بوده اند بشارت داده و نزدیک بودن ایام آن را که بعد از برخاستن او خواهد بود را به جهانیان اعلام می فرماید: (و چون عیسی شنید که یحیی گرفتار شده است به جلیل روانه شد ...تا تمام گردد آنچه به زبان اشعیای نبی گفته شده بود (که با ظهور ملکوت خدا) قومی که در ظلمت ساکن بودند (یعنی اعراب جاهل و نادان) نوری عظیم دیدند و بر نشینندگان دیار موت و سایه آن نوری تابید (یعنی بنی اسماعیل و اعراب که از آنها به نشینندگان دیار موت و سایه آن یاد شده است، زیرا آنها قومی بوده اند که نور هیچ نبوت هیچ نبی در آنها نتابیده است و لذا هیچ شک و شبهه ای نیست که این بشارت هیچ ربطی به بنی اسرائیل و اقوام ارض موعود ندارد زیرا که انوار خورشید نبوت انبیاء عظام الهی بطور مرتب و مستمر از ابراهیم تا عیسی بر آنها تابیده است و آنها نشینندگان دیار موت و سایه آن نیستند یعنی هرگز خالی از هدایت انبیای الهی نبوده اند بلکه ملکوت خداوند می بایست ظهور و تجلی نماید از میان قومی که نشینندگان دیار موت یعنی خالی از هدایت انبیاء الهی و سایه مرگبار آن یعنی در جهل و نادانی باشند و این محل ظهوراز خصایص بارز و آشکار نبوت حضرت محمد یعنی محل ظهور ملکوت و پادشاهی خداوند از میان قوم جاهل و نادان و گمراه است که از آنها به نشینندگان دیار

ص: 426

موت و سایه آن یاد شده است)، از آن هنگام (یعنی به محض شروع نبوت حضرت عیسی مسیح آن حضرت یعنی) عیسی (شروع) به موعظه کرد و گفت توبه کنید (از ایمان باطل و پیروی از کتب باطل و ایمان آورید به آنچه من بشارت دهنده به آن هستم یعنی به ظهور ملکوت خداوند یعنی به ظهور پادشاهی خداوند یعنی به ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) زیرا ملکوت آسمان نزدیک است (یعنی ایام ظهور نبی معظم موعود از میان قومی جاهل و نادان که بعد از برخاستن من خواهد بود نزدیک است یعنی ظهور و بعثت برترین و بالاترین انبیاء الهی برای نجات بشریت تا ابدالآباد اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم))، و عبارت بعدی آن حضرت در عبارت 23 باب چهارم متی باز هم به همین معنی افاده دارد یعنی عیسی مسیح در تعالیم خود در میان خلایق به آمدن ملکوت خدا یعنی به ظهور پرجلالت مظهر عظمت الهی یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم بشارت می داد (و عیسی (مسیح) در تمام جلیل می گشت و در کنایس ایشان تعلیم داده به بشارت (ظهور نزدیک) ملکوت (خداوند یعنی ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) موعظه می نمود)، و عبارت بعدی عبارات موعظه آن حضرت بر روی کوه است یعنی عبارات اول به بعد باب پنجم متی: (و گروهی بسیار دیده بر فرازکوه آمد ... و گفت خوشا بحال مسکینان در روح (یعنی طالبان وحی بی تحریف و بی تغییر الهی) زیرا ملکوت آسمان (یعنی پادشاهی شریعت جاودانی اسلام) از آن ایشان است (یعنی به آنها تعلق خواهد داشت و از آنها گرفته نخواهد شد زیرا خداوند حفاظت از آن شریعت و وحی الهی را ضمانت کرده است)، خوشا

ص: 427

به حال ماتمیان (یعنی کسانی که برای بسته بودن راه هدایت و سعادت جوامع بشری غم زده هستند) زیرا ایشان (به هدایت ابدی خداوند و احکام بی زوال او در شریعت جاودانی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) تسلی خواهند یافت، خوشا به حال حلیمان (یعنی صابران در ظهور حضرت مهدی آخرین معصوم از نسل حضرت ابراهیم و برپا کننده حکومت عدل الهی و عامل دادن ارثیت زمین به مستضعفان و محرومان از اهل ایمان بعد از معجزه رجعت مقدسین) زیرا آنها وارث زمین خواهند شد (و تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که خصیصه وراثت ابدی زمین برای اهل ایمان فقط و فقط از خصایص حکومت جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و بعد از نزول ایلیا و حضرت مسیح از آسمان و برخاستن گروهی خاص از مقدسین که وعده داده شده اند که ذائقه موت را نمی چشند، از خاک های قبر و زنده شدن ایشان و یاری شریعت خداوند و کیفر دنیایی کافران و فرستادن آنها به سوی دوزخ جاوید برای کیفر ابدی و وراثت زمین به اهل ایمان و صابران در ظهور آن حضرت)، خوشا به حال گرسنگان (هدایت) و تشنگان عدالت زیرا ایشان (از سفره نعمت های الهی ولی خداوند یعنی آخرین معصوم و ذخیره الهی یعنی از برکات وجود و فیض ذات اقدس حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به امر الهی) سیر خواهند شد خوشا به حال رحم کنندگان (براهل ایمان) زیرا بر ایشان (به واسطه این خدمت عظیم به درگاه خداوند) رحم کرده خواهد شد، خوشا به حال پاک دلان (یعنی اهل ایمان که به واسطه ظهور ملکوت خداوند یعنی پادشاهی محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم) زیرا ایشان (در واقع)خدا را خواهند دید (زیرا آنها

ص: 428

اسماء الله الحسنی و جلوه های ذات اقدس احدیت هستند)، خوشا به حال صلح کنندگان (یعنی کسانی که به دنبال فتنه جویی و خونریزی و ستمگری به خلایق نبوده و بلکه جز در مقام دفاع از خود جنگ نمی کردند یعنی پیروان محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم که در اثر تابعیت از آن حضرات معصومین هرگز حالت تهاجمی به حقوق افراد و آحاد بشر نداشته و ندارند و با همه در کمال صلح و صفا زندگی می کنند) زیرا ایشان پسران خدا (یعنی بندگان صلح خداوند) خوانده خواهند شد، خوشا به حال زحمت کشان برای (مظهر) عدالت (یعنی دعا کنندگان برای ظهور ولی خداوند حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و تلاش برای برپایی حکومت عدل و عدالت جهانی خداوند) زیرا (ثمره) ملکوت آسمان (یعنی هدف غایی و نهایی خداوند) از آن ایشان است (یعنی به آنها تعلق دارد))، و تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که ما از آنجایی که به دنبال تفسیر ملکوت در این چهار کتاب هستیم به لحاظ رعایت اختصار از ذکر و توضیح و شرح همه موارد ذکر شده اجتناب می نمائیم، فراز دیگر که از مواضع بسیار مهم در بشارت عیسی مسیح بوده و از فرازهای حیاتی آن محسوب می شود، همان در واقع عبارات نماز این جماعت است که بایستی همه روزه آن را تکرار نمایند و وضوح و صراحت بشارت به ظهور شریعت پاک و بی زوال و پادشاهی ابدی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم تحت عنوان ملکوت خداوند در آن مذکور گردیده است این عبارات در آیات (9) به بعد باب ششم چنین آمده است (... پس شما به اینطور دعا کنید (یعنی نماز بخوانید)، ای پدر ما که در آسمانی، نام تو مقدس باد، ملکوت تو بیاید (یعنی به امر ذات اقدس تو

ص: 429

ایام نبوت و بعثت نبی معظم موعود تو یعنی ایام رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم وعجل فرجهم خواهد رسید)، اراده تو (در بعثت و امر رسالت آن حضرت) چنانکه در آسمان (تقدیر و امر تو مقدر شده) است بر زمین نیز کرده شود (یعنی به منصه ظهور خواهد رسید یعنی آن حضرت به امر ذات اقدس تو که در آغاز خلقت اراده فرموده و به انبیاء خود نیز ظهور آن حضرت را وعده داده ای، این وعده تحقق خواهد یافت)، ...ما را در آزمایش (یعنی فتنه انگیزی های بر ضد آن حضرت و حقایق وجود آن نبی موعود) میاور (یعنی عمر ما در انکار بعثت و ظهور آن حضرت صرف نشود) بلکه از (شیطان و انسان های) شریر (که بر ضد شریعت خداوند حرکت میکنند) رهایی ده زیرا (حقیقت) ملکوت (یعنی پادشاهی محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم و ظهور شریعت جاودانی اسلام و پایندگی قرآن) و قوت و جلال (تو که در آن شریعت و قدوسیت آن دین ابدی و بی زوال و بی تحریف، جاودانی می شود) تا ابدالآباد از آن تست آمین (یعنی شریعت اسلام و حاکمیت قرآن که معجزه جاویدان شریعت خداوند است ابدی و بی زوال است))، پس فراز بعدی عبارات 20 به بعد باب هفتم متی است: (نه هر که مرا خداوند خداوند گوید داخل ملکوت آسمان گردد (یعنی پیروان من تصور نکنند که صرفا با اعتقاد به من خصوصا بعد از ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم داخل در ملکوت آسمان می شوند یعنی اهل ایمان محسوب می شوند بلکه چه در زمان من و چه در زمان حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم باید به آن حضرت و نبوت آن حضرت اعتقاد داشته باشندوگرنه رستگار نخواهند بود) بلکه (آنکسی داخل ملکوت خدا

ص: 430

یعنی پادشاهی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و شریعت جاودانی او محسوب شده و رستگار می گردد که) اراده پدر مرا که در آسمان است بجا آورد (یعنی بایستی چه قبل از ظهور و چه بعد از ظهور به آن حضرت و آمدن ملکوت او یعنی نبوت او و پادشاهی او ایمان داشته باشد همانگونه که من و همه انبیاء الهی در آن زمان که به ظهور آن حضرت بشارت دادیم در واقع به ظهور و بعثت آن حضرت یعنی آمدن ملکوت مقدس او یعنی نبوت مقدس و مطهر او ایمان داشتیم))، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش بر آن چند فرازهایی معدود و محدود که تحریف گران کلمه ملکوت را نابجا و بی مورد مصرف نموده اند که از سیاق عبارات و معانی الفاظ آن موارد انگشت شمار مسخره بودن و بی معنی بودن آن چند مورد مشخص می گردد مانند عبارت 12 باب هشتم متی (اما پسران ملکوت بیرون افکنده خواهند شد در ظلمت خارجی جایی که گریه و فشار دندان بود) که از ظلمت خارجی و فشار دندان مشخص می گردد که لفظ ملکوت در این فراز نابجا بکار رفته است زیرا این فراز عجین است با عبارات تحریفی مزخرف دیگر مانند خروج اجنه از کالبد بیماران و جای گریه و فشار دندان و ...، که دلالت بر وقوع تحریف متن استنادی دارد پس چون بر این فراز آشنا شدی پس توجه نما به مفاد عبارات 35 به بعد باب 9 متی (و عیسی در همه شهرها و دهات گشته در کنایس ایشان تعلیم داده به بشارت ملکوت موعظه می نمود (یعنی بشارت به ظهور نبی معظم موعود که بعد از او مبعوث می شد))، چون بر این فراز آگاه شدی با ما به متن زیبای باب 13 متی بیا تا در آن به تمثیل های مبارکه عیسی مسیح در خصوص ملکوت آسمان و تطبیق معانی آن با

ص: 431

ایام نبوت و بعثت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم آگاه شوی در عبارات (10) به بعد باب 13 متی چنین آمده است: (عیسی در جواب گفت دانستن اسرار ملکوت آسمان به شما عطا شده است لیکن به ایشان (مردم عادی) عطا نشده است ...، پس شما مثل برزگر را بشنوید، کسی که کلمه ملکوت را شنیده آن را نفهمید شریر می آید (یعنی شیطان) و آنچه را در دل او کاشته شده است می رباید (یعنی ایمان او بدون اعتقاد به ظهور ملکوت خداوند یعنی نبوت موعود انبیاء یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و پیروی از کتب تحریف شده و اعتقادات باطل) ...، در ساعت لغزش می خورد ...، مثلی دیگر به جهت ایشان آورده گفت ملکوت آسمان مردی را ماند که تخم نیکو در زمین خود کاشت و چون مردم در خواب بودند دشمنش آمده در میان گندم کرکاس ریخته رفت (کنایه از اینکه انبیاء گذشته همگی به ملکوت آسمان یعنی ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم بشارت دادند و آن نبوت در زمان خود می بایست بدون تحریف مانده و ثمر می داد ولی شیطان به کتب و صحف انبیاء گذشته وارد شده و به دست تحریف گران در آن کتب کرکاس یعنی تحریفات بهم آورد ...)، ...، غلامان عرض کردند آیا می خواهی برویم جمع نمائیم، فرمود نی مبادا موقع جمع کردن کرکاس، گندم ها را نیز با آنها بر کنید ...، بگذارید که هر دو تا وقت حصاد (یعنی درو) با هم نمو کنند ...، تا وقت حصاد که درو گران را خواهم گفت اول کرکاس ها را جمع کرده ... و سپس ... گندم را در انبارهای من ذخیره کنید، (کنایه از اینکه تحریفات در کتب الهی تا زمان ظهور و بعثت رسول خدا ادامه دارد و سپس زمان درو و برداشت رسیده و حق از باطل مشخص

ص: 432

می شود یعنی در این مثال گندم نماد حق و شاخصه حق و کرکاس نماد باطل و شاخصه باطل است زیرا آن فرمان ها بر سی حق آمده و باطل معلوم می شود پس اهل تحریف از مزرعه خداوند کنده شده به سوی دوزخ روانه می شوند و اهل ایمان نیز با ایمان به ظهور ملکوت خدا یعنی مبعوث شدن و ایمان به نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم به سوی بهشت جاویدان رهسپار خواهند شد))، پس بار دیگر مثلی برای ایشان زده گفت ملکوت آسمان مثل دانه خردلی است که شخصی گرفته در مزرعه خویش کاشت (پس لفظ صحیح در این فراز دانه کوچک است و منظور از دانه کوچک که درخت بزرگ می شود، شریعت پاک حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم است و مقصود از شخصی، حضرت پروردگار است و مقصود از مزرعه خویش، مزرعه خلقت او در این کره ارض است و آن را کاشت یعنی نبوت آن حضرت را مقدر فرمود تا این ملکوت یعنی نبوت حضرت محمد در وقت خود یعنی بعد از نبوت همه انبیاء الهی از خاک زمان سر بر آورد و به بشارت بشیر معظم او حضرت عیسی مسیح یعنی آخرین نبی بنی اسرائیل، حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم را از میان برادران آنها وفق کلام موسی مرد خدا، از میان بنی اسماعیل و از میان قومی جاهل و نادان که در دیار موت از هدایت زندگی می کرده اند یعنی اعراب جاهل و نادان به جهان مبعوث فرموده و جهان را از هدایت او تا به ابد بهره مند سازد) و هر چند (به ظاهر) از سایر دانه ها کوچکتر است (یعنی به نظر می رسد که دین این نبی که از میان بنی اسماعیل است و منزلت آن به منزلت دین های موسی و عیسی و سلیمان و داود و ...، نرسد ولی خداوند او را برترین

ص: 433

انبیاء خود و بالاترین از خلایق خود قرار داده و شریعت او را نیز بالاترین و آخرین دین الهی خود قرار داده و بر آن راضی شده و اسلام شریعت پسندیده اوست و آن را در پناه خود از گزند تحریف و تغییر و نابودی تا ابدالآباد حفظ و احکام و فرایض آن را ابدی ساخته و کلام خود را در مجموعه کتاب خود به نام قرآن مجید از سینه پاک پیامبر محبوب خود حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم به جهانیان هدیه فرموده است و لذا می فرماید) و چون نمو کند (یعنی آغاز به نبوت نماید و شریعت خود را ظاهر سازد) بزرگترین بقول است (یعنی بزرگترین درخت یعنی بزرگترین دین و شریعت خداوند است) و درختی می شود (یعنی دینی می شود و شریعتی می شود عظیم) چنانکه مرغان هوا (یعنی طالبان هدایت و سعادت از سرتاسر جهان) آمده در شاخه هایش آشیانه می گیرند (یعنی نسل بعد از نسل در پناه آن شریعت، اقوام و امت ها پناه می گیرند و به سوی رضایت و سعادت یعنی بهشت جاوید می روند)) و مثلی دیگر برای ایشان گفت که ملکوت آسمان (یعنی نبوت و بعثت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و شریعت عظیم جاودانی او در مثال به) خمیرمایه ای می ماند (یعنی شباهت دارد به خمیرمایه ای)، که زنی آن را گرفته در سه کیل خمیر پنهان می نماید تا تمام مخمر گشت (پس مقصود از سازنده نان خداوند است و مقصود از خمیر مایه وجود نازنین حضرت محمد آخرین و برترین پیامبران الهی است که حضرت عیسی به ظهور آن حضرت یعنی به ظهور ملکوت خداوند و آمدن او یعنی به بعثت و نبوت آن حضرت بشارت می دهد و مقصود در سه کیل پنهان کرد یعنی وجود آن حضرت را در اصلاب پاک و ارحام مطهر قرار داد تا

ص: 434

زمان بگذرد و ایام ظهور و بعثت او به جهان بشریت فرا برسد و تا تمام مخمر گشت یعنی جهان بعد از نبوت و بعثت آن حضرت از شریعت او بهره مند می شود یعنی نبوت و بعثت آن حضرت برای هدایت بشر و همه جهانیان تا ابدالآباد ظاهر می شود) و ...، حضرت مسیح در اعلام اینگونه مثل های خود کلام و بشارات خود را به کلام انبیاء قبل مستند می کند که فرموده اند (دهان خود را به مثل ها باز می کنم و به چیزهای مخفی شده از بنای عالم تنطق خواهم کرد) یعنی از طریق ارائه مثال به پیروان، اسرار ملکوت را یعنی ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را بشارت می دهم تا شیطان و یاوران او و تحریف گران نتوانند آن را تغییر داده و تبدیل به موهومات نمایند تا این بشارت بشارت ها در طول قرون حفظ شده و پیام آن به اهل آن یعنی اهل ایمان برسد و سپس مثال گندم و کرکاس را به نحوی که شرح ما را تحکیم می نماید بازگو می فرماید) ...، در جواب ایشان گفت آنکه بذر نیکو می کارد (آخرین نبی بنی اسرائیل یعنی عیسی مسیح یعنی من هستم) و مزرعه این جهان است و تخم نیکو ابنای ملکوت (احکام پیامبران الهی در قالب کتاب من انجیل است و ابنای ملکوت یعنی تمامی پیامبران زیرا که مقصود از ملکوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم است و مقام او از تمامی پیامبران الهی بالاتر است و همه آنها به منزله فرزندان او هستند یعنی به لحاظ منزلت و مقام در نزد خداوند) و کرکاس ها پسران شریرند (یعنی فرزندان شیطان هستند یعنی تحریف گران کتب الهی و آن) دشمنی که آنها را کاشت (در واقع) ابلیس است (یعنی تحریف گران در واقع ایادی ابلیس هستند که به الهام او در کتاب خدا تحریفات بعمل می آورند) و موسم حصاء (در

ص: 435

نهایت) عاقبت این عالم و دروندگان فرشتگانند (که به امر خداوند اهل ایمان را به بهشت و اهل دوزخ را به دوزخ سوق می دهند)، پس همچنانکه کرکاس ها را جمع کرده در آتش می سوزانند همانطور در عاقبت این عالم (یعنی در روز معاد و رستاخیز و حسابرسی اعمال بندگان اینگونه) خواهد شد (یعنی تحریف گران و پیروان متعصب و گمراه آنان به سوی دوزخ جاوید رانده خواهند شد) ... و ایشان را به تنور آتش (یعنی دوزخ جاوید) خواهند انداخت ...، آنگاه عادلان در ملکوت پدر خود (یعنی در شریعت پاک و جاودانی و پسندیده خدا یعنی اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) مثل آفتاب (در عرضه رضایت حضرت پروردگار جل جلاله) درخشان خواهند بود)، و باز مثال دیگری را بیان می فرماید (و ملکوت آسمان گنجی (عظیم و گرانبها) را ماند (یعنی شبیه به آن است که) مخفی شده در زمین که شخصی آن را یافته پنهان نمود و از خوشی آن رفته آنچه داشت فروخت و آن زمین را خرید (یعنی نوبت و منزلت حضرت محمد به مانند گنجی است که خداوند آن را پنهان نمود تا در زمان مناسب آن را بهره برداری نماید و از خوشی آن رفته آنچه داشت فروخت و آن زمین را خرید یعنی که این ملکوت یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم به منزله آن گنج بی همتا است که خداوند از خوشی آن همه نبوت ها و تعالیم انبیاء خود را کنار گذاشته و شریعتی را که همان ملکوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم است را خریداری نموده است یعنی آن را همسنگ و بلکه بالاتر از تمامی رسالت های انجام شده تا زمان آن حضرت دانسته است) و باز مثال دیگری آورده می فرماید (باز ملکوت آسمان تاجری را ماند که

ص: 436

جویای مرواریدهای خوب (یعنی انبیای الهی که به منزله جواهرات هستی و برگزیدگان خدا هستند و خداوند طالب آنان و مبعوث کننده آنان است) باشد و چون (آن تاجر یعنی خداوند) یک مروارید گران بها (و بی همتا) یافت رفت و مایملک خود را فروخت و آن را خرید (یعنی رسالت و نبوت حضرت محمد بالاتر و برتر از رسالت تمامی انبیاء الهی تا زمان بعثت اوست و هرگز بزرگی و تقدس آنها به عظمت و کبریایی رسالت و منزلت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم که بالاترین خلایق و برترین انبیای الهی و آخرین آنها است نمی رسد) و باز شریعت آن حضرت را به تور ماهی گیری تشبیه می فرماید که در برابر آن نیکوکاران و بدکاران جمع می شوند و چون روز قیامت و حسابرسی می شود نیکوکاران و بدکاران بر اساس شاخصه های آن جدا می شوند و بدکاران به دوزخ و نیکوکاران به بهشت جاوید می روند (ایضا ملکوت آسمان (یعنی شریعت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم که من به آمدن آن ملکوت بشارت می دهم و آن را در قالب تمثیل بیان می نمایم) مثل دامی است که به دریای (اعمال انسان ها) افکنده می شود و از هر جنسی به آن در آید (یعنی انسان ها برابر عقلی که خدا به آنها داده است در دنیا به نیکی و بدی و با توجه به اوامر و نواهی و احکام و فرایض خداوند که بدون تغییر و تحول است به نیکی و بدی عمل می کنند و چون پر شود (یعنی انقضای عالم فرا رسد زیرا شریعت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم شریعت ابدی است و بعد از آن پیامبری مبعوث نشده و شریعتی پدید نمی آید و لذا خداوند این شریعت خود یعنی اسلام را که دین پسندیده اوست را از هر گزند و تحریف و تغییر و تحول حفظ می نماید)

ص: 437

به کناره اش کشند (یعنی به اعمال بندگان رسیدگی می شود) و نشسته خوب ها را در ظروف جمع کنند و بدها را به دور اندازند (یعنی) بدینطور در آخر این عالم خواهد شد (یعنی اینگونه قیامت بر پا شده و به اعمال بندگان بر اساس شاخصه دین حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم رسیدگی و محاسبه صورت می گیرد یعنی) فرشتگان (به امر الهی) بیرون آمده طالحین (بدکاران) را از میان صالحین جدا کرده و در تنور آتش (یعنی در دوزخ جاودانی) خواهند انداخت ...)).

نکته:

پس تو عاقل دانا و خردمند آگاه باش که ما در راستای رعایت اختصار ناگزیر هستیم به درج و شرح خلاصه ای از شواهد مورد نظر در هر فراز، زیرا اگر بخواهیم تمامی موارد مورد نظر مانند این فراز یعنی (کلمه ملکوت) را نفیا و یا اثباتا شرح دهیم قادریم به حول و فضل الهی و عنایات حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف هزاران صفحه بر آن مرقوم نمائیم ولی از هدف اصلی خود که بیان فرازهایی از بشارات موجود در عهدین است باز می مانیم پس از شرح تمامی فرازها اجتناب می نمائیم مضافا به اینکه این کلمه مانند کلمه (خداوند) و (رب) و ...، در بعضی از مواضع مورد سوء استفاده تحریف گران واقع گردیده است و لذا ما در روش خود آن فرازها که یاوه سرایی این جماعت واضح و آشکار است، نکاتی را مذکور خواهیم نمود و این فرازها را بطور خلاصه شرح می دهیم تا به هر عاقل دانا و خردمند، موضوع بی سوادی و نادانی و حتی حماقت تحریف گران محرز و ثابت گردد و از روی عقل تنها فرازهایی را از این کتب تحریف شده عهدین بپذیرند که با عقل

ص: 438

و فکر سالم منطبق است و لذا توجه مخاطبان ارجمند را به فرازهایی از این یاوه سرایی ها و در این رابطه جلب می نمائیم لازم به ذکر است که بیان شواهد دیگر مانند تاویل کلمات رب، خداوند و فرزند خدا به خدایی مسیح و داستان مسخره لجئون و شغل گرازداری یهودیان و ...، و سایر نمونه های دیگر در این حدود نود و پنج هزار دلایل ما فراوان وجود دارد:

الف: داستان دانه خردل:

نمونه اول: عبارات 31 باب 12 متی:

(بار دیگر مثلی برای ایشان زده گفت ملکوت آسمان مثل دانه خردلی است که شخصی گرفته در مزرعه خویش کاشت و هر چند از سایر دانه ها کوچکتر است ولی چون نمو کند درختی می شود چنانکه مرغان هوا آمده در شاخه هایش آشیانه می گیرند)

نمونه دوم: عبارات 21 باب 4 مرقس:

(بار دیگر گفت ملکوت خدا را به چه چیز تشبیه کنم و برای آن چه مثل بزنیم، مثل دانه خردلی است که وقتی که آن را بکارند کوچکترین تخمهای زمینی باشد، لیکن چون کاشته شود می روید و بزرگ تر از جمیع بقول می گردد و شاخه های بزرگ می آورد چنانکه مرغان هوا زیر سایه اش می توانند آشیانه گیرند)

نمونه سوم: عبارات 18 باب 12 لوقا:

ص: 439

(پس گفت ملکوت خدا چه چیز را می ماند، دانه خردلی را ماند که شخصی گرفته در باغ خود کاشت پس روئید و درخت بزرگ گردید به حدی که مرغان هوا آمده در شاخه هایش آشیانه گرفتند)

پس توجه نما تو ای عاقل دانا و خردمند که گیاه یا علف خردل در واقع بوته ای است یکساله و حداکثر ارتفاع آن در بالاترین حد رشد او پنجاه سانتی متر است و لذا اینکه کسی ادعا نماید که گیاه خردل وقتی رشد کرد تبدیل به درختی عظیم می گردد که مرغان هوا آمده و در شاخه هایش آشیانه می سازند و ...، این ادعا از کمال جهل و یا احمقی اوست و یا برای استهزاء عقل مخاطبان او است پس ما آگاه هستیم که اصل مثل صحیح است ولی تحریف گر به رای و فکر خوش به آن اضافه نموده است و در واقع مقصود او (دانه کوچک) است که توان بالقوه رشد و بزرگ شدن به اندازه درختی عظیم را دارد که هزاران سال عمر نماید و مرغان آمده آشیانه های خود را برای سالیان دراز بر آن بسازند و لذا ما دو لفظ خردل و بزرگترین بقول را که از اضافات تحریف گران بوده است را اصلاح نمودیم و به (دانه کوچک) و (بزرگترین درخت) مذکور نمودیم.

ب: در رابطه با تولد عیسی مسیح:

تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که همه خلق جهان وفق اخبار انبیاء الهی و شواهد بی حد و غیر قابل احصاء، اتفاق نظر دارند به تولد حضرت عیسی مسیح از مادر مقدس او به امر الهی و این حقیقت که هرگز دست نامحرمی به او نرسیده است ولی ملاحظه می شود این بشارت تولد آن حضرت از باکره مقدس یعنی مادر بزرگوار و پاک و مطهر او یعنی

ص: 440

سیده نساء العالمین یعنی برترین و والاترین زنان عصر و زمان خود نه تنها به پیدایش شخصی به نام یوسف نجار مخدوش شده بلکه بالاتر و در کمال وقاحت و بی شرمی نسل حضرت عیسی مسیح را از طریق این شخص مجعول به حضرت داود و حضرت آدم رسانده اند و برای تحکیم گفتار ابلهانه خود چهار برادر و چهار خواهر را العیاذ بالله به عنوان حاصل ازدواج یوسف نجار و حضرت مریم جعل نموده و ما هرگز به دنبال آن نیستیم که چرا تحریف گران ملعون این تعداد را برای تحکیم القائات مشرکانه خود برگزیده اند زیرا به منزله بدترین توهین و اهانت ها به ساحت مقدس قدسیه خداوند یعنی حضرت مریم سلام الله علیها خواهد بود ولی تحریف گران و کسانی که به این یاوه ها اعتقاد دارند و پیرو این اباطیل هستند آگاه باشند که خداوند در کمین ستمگران است و به حساب همه ظالمان رسیدگی خواهد کرد و آن روز است که با دیدن شراره های آتش جاودانی جهنم آرزو می کنند که ای کاش خدا آنها را خلق نمی کرد، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس توجه نما تو ای عاقل دانا و خردمند به متن استنادی ما که به عنوان شاهد مدعا ذکر می شود:

نمونه چهارم: در عبارات اول به بعد باب اول متی:

(کتاب نسب نامه عیسی مسیح ... ابراهیم اسحاق را آورده، اسحاق یعقوب را آورد ...، و متان یعقوب را آورد و یعقوب شوهر مریم (یعنی یوسف نجار) را آورد که عیسی مسمی به مسیح از او (یعنی از یوسف نجار بن یعقوب بن متان) متولد شد).

نمونه پنجم: عبارات 24 به بعد باب 3 لوقا:

ص: 441

(و خود عیسی وقتی که شروع کرد (به نبوت) قریب به سی ساله بود و حسب گمان خلق پسر یوسف (نجار) بن هالی بن متات و ... بن شیث بن آدم بن الله، توجه نماید عاقل دانا و خردمند که الفاظ حسب گمان خلق از بار گناهان تحریف گر نه تنها کم نمی کند بلکه بر آن می افزاید زیرا او نسب نامه عیسی را از یوسف نوشته است. اگر عیسی مسیح از نطفه یوسف نجار نبوده است پس بسیار غلط نموده است که آن را نوشته است.

ج: داستان نور و ظلمت:

نمونه: ششم عبارت 23 باب ششم متی:

(... پس اگر نوری که در توست ظلمت باشد چه ظلمت عظیمی است) که عبارت صحیح اینست پس اگر نوری که این زمان در توست خاموش شده و وجود تو را ظلمت فرا گیرد البته چه ظلمت عظیمی است).

د: داستان موضوعی گله های گراز یهودیان ارض موعود:

نمونه هفتم: عبارات 28 به بعد باب 8 متی:

(... و چون به آن کناره در زمین جرجیسیان رسید ... گله گراز بسیاری دور از ایشان می چرید دیوها (لجئون) از وی استدعا کردند هرگاه ما را بیرون کنی در گله گرازها بفرست ... داخل گله گرازها شدند ...، اما شبانان (یعنی گرازبانان) به شهر رفتند و ماجرای دیوانگان را شهرت دادند).

نمونه هشتم: عبارات 31 به بعد باب 8 لوقا:

ص: 442

(... عیسی از او (یعنی مجموعه لجئون) پرسید نام تو چیست گفت لجئون زیرا که دیوهای بسیار داخل او شده بودند ... در آن نزدیکی گله گراز بسیاری بودند ... ناگاه دیوها از آن آدم بیرون شده داخل گرازان رفتند ... چون گرازبانان ماجرا را دیدند فرار کردند ...)

و ...، پس تو ای عاقل دانا و خردمند ما این فرازها را به عنوان نمونه آوردیم تا با آنچه تاکنون آوردیم اثبات گردد که مکتوبات متون بر اساس بررسی های عقلی بر سه قسم است، اول حقیقت محض است که ما آنها را در قالب بشارات نقل نمودیم دوم اکاذیب محض است مانند داستان اخراج دیو و شیطان یا اجنه از تن مصروعان و فاحشه ها و ...، سوم: اصل داستان و متن صحیح است ولی مخدوش گردانیده و مانند داستان دانه خردل و ...، که صحیح آن دانه ای کوچک ...، است، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

داستان: پطرس و کلیسا و کلیدهای ملکوت:

پس تو ای عاقل دانا و خردمند وفق آنچه مذکور نمودیم توجه نما به عبارات 15 به بعد باب 16 متی که در واقع معجونی از سه فرازی است که ما در ویژگی های متون عهدین اعلام نمودیم، در این عبارات آمده است: (عیسی مسیح ایشان را گفت شما مرا که می دانید شمعون پطرس در جواب گفت که تویی مسیح پسر خدای زنده، عیسی در جواب گفت خوشا به حال تو ای شمعون ... و من نیز ترا می گویم که تویی پطرس و بر این صخره کلیسای خود را بنا می کنم و ابواب جهنم بر آن استیلا نخواهد یافت و کلیدهای ملکوت آسمان را به تو می سپارم و آنچه بر زمین ببندی در آسمان بسته گردد و آنچه در

ص: 443

زمین گشایی در آسمان گشاده گردد)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که در این فراز اعلام موضوع وصایت پطرس توسط عیسی مسیح حق است یعنی معنی عبارت چنین است که تویی پطرس که معنی آن صخره است که آن را در جواب پطرس گفت که به او گفت تویی مسیح پسر خدای حی یعنی تو عیسی مسیح بنده صالح خداوند هستی و پسر در این فراز یعنی بنده نه اینکه خدا العیاذ بالله زنی باشد که او را زایمان کرده و یا خود را سه قسمت کرده و یک قسمت خود را وارد بدن حضرت مریم کرده و سپس از ایشان خارج شده است پس معانی این کلمات همگی کنایه است نه اینکه معنی واقعی کلمه باشد یعنی پطرس به معنی فرد سرسخت و کوشا و ...، است نه اینکه پطرس صخره یعنی سنگ است و یا عیسی مسیح به عنوان رب و یا خداوند و یا پسرخدا یعنی بنده مقدس و مقرب خداوند و ما قبلا شواهد و دلایل خود را در این رابطه نقل کرده و مجددا به آنها استناد نمی نمائیم و اما آن فرازها که بیان آن کذب محض است موضوع کلمه کلیسا و دادن کلید است، زیرا کلیسا و صلیب و تعمید و ...، همگی کلماتی بوده اند که بعد از صد تا سیصد سال بعد ساخته و رواج یافت و در زمان عیسی مسیح مصداقی نداشته و لذا این عناوین کذب محض است و اما آن قسمت مخدوش داستان باز و بسته کردن در زمین و تسری آن به آسمان است و معنی آن اینست که پطرس تفویض اختیار شد به اینکه تعیین حلال و حرام کند که البته این معنی مخدوش است و معنی عبارت اصلی این بوده است که (پطرس وصی من است و من تبیین و تشریح شریعت را به او واگذار می کنم و او حلال و حرام را برای شما معلوم می کند و هدایت امت بعد از من در اختیار او

ص: 444

می باشد)، زیرا حلال و حرام در اصل در اختیار خداوند است و شرح و توضیح آن از پیامبران و اوصیاء آنان است نه اینکه حلال را بتوانند حرام کنند و یا حرام را حلال نمایند به آنگونه که پولس بعمل آورد و اما سپردن کلیدهای ملکوت آسمان با توجه به عبارات قبل که گفت کلیسای خود را بر آن یعنی بر (تو پطرس) می سازم و ابواب جهنم بر آن استیلا نخواهد یافت یعنی هر کس از تو پیروی کند نجات می یابد و اهل دوزخ نخواهد بود و وفق این فراز فقط پیروی از حقیقت پطرس نجات دهنده افراد خواهد بود پس به استناد همین فراز که ما رمزگشایی نمودیم همه کسانی که از تعالیم پطرس مقدس وصی حضرت عیسی مسیح روی گردان شده و به این کتب تحریف شده پولسی تبعیت نمایند پس از حقیقت پطرس پیروی نکرده و ابواب جهنم بر آنان استیلا خواهد یافت پس چون بر این فرازها آگاه شدی با ما همراه باش و توجه نما که چگونه روحانیون مسیحی به عنوان جانشینان بعدی در دین مسیح، یعنی مدعیان رهبری دین مسیح، به استناد این فرازهای دروغ و تحریف و مخدوش شده و بدون توجه به اصل متون، این مراتب را به خود تسری داده و تصور می نمایند که کلید ابواب ملکوت آسمان در دست آنها است و جهنم بر آنها و پیروان آنها مسلط نخواهد شد و ...، در حالی که در دستان آنها چیزی جز مشتی اوهام و اوراق تحریف شده وجود ندارد. و نه تنها آنها را نجات نمیدهد بلکه با پیروی از باطل و امور شیطانی به سراشیبی دوزخ وارد می شوند همان سراشیبی که عقل به آنها فرمان دوری و احتراز داده بود ولی تمکین نکرده و به آن وارد شدند و راه برگشت بر آن بسته

ص: 445

می شود در آن زمان که به حفره قبر وارد می شوند و قبر را حفره ای از حفرات دوزخ می یابند و آن زمان آرزو میکنند که ای کاش خدا آنان را خلق نمی کرد.

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که تحریف گران پولس پرست در جای جای این کتب در اولین فرصت از این کلمات یعنی (ملکوت، کلیسا، صلیب، تعمید، ...)، استفاده ابزاری نموده اند و یا از عباراتی مانند (آنچه در زمین ببندی در آسمان بسته شود و ...)، و یا (کلید ملکوت را به تو می سپارم و ...)، و ...، استفاده های ابزاری در راستای تحکیم اهداف خود نموده اند، که قبلا شواهدی را در این راستا نقل نمودیم و از جمله این استفاده های ابزاری بکارگیری شده و بهره گیری از احساسات پاک اهل ایمان، موضوع تخریب امر وصایت و جانشینی پطرس بزرگ و مقدس بوده است که تحریف گران پولس پرست از طریق تخریب شخصیت والای آن حضرت و انتساب امور ابلهانه و ...، و خطاب نمودن او به شیطان و ... و نیز اتهام انکار و لعنت و ناسزا او به عیسی مسیح و ...، مطرح نموده اند و جهت دیگر در راستای تحکیم عقاید شیطانی بعد از تخریب شخصیت حضرت پطرس تخریب جایگاه آن حضرت به عنوان وصی حضرت عیسی مسیح بوده که آنها را هم از طریق داستان پردازی های دروغ و یاوه و جنگ شاگردان و مخاصمه و منازعه آنان بر سر جانشینی عیسی و ...، طرح نمودند به گونه ای که در نهایت عیسی اعلام نموده است هر کس فروتن تر است بزرگتر است یعنی هر کس متواضع تر است جانشین من خواهد بود یعنی وصایت بی وصایت و جانشینی بی جانشینی و نیز تخریب این فراز از خطاب به پطرس (که هر چه را در زمین ببندی در آسمان بسته و ...) که آن را هم به همه شاگردان

ص: 446

تسری دادند تا این فضیلت او نیز گم شود و نیز در این راستا از واژه ملکوت بهره گیری شد که به هیچ وجه معانی صحیح آن را به خود نمی گیرد پس مخاطب ارجمند در این موارد که به عنوان نمونه عرض می شود توجه نماید به عبارات اول به بعد باب 18 متی در رابطه با تخریب جایگاه و منزلت وصایت حضرت پطرس و بکارگیری نابجای واژه ملکوت آسمان: (در همان ساعت شاگردان نزد عیسی آمده گفتند چه کسی در ملکوت آسمان بزرگتر است (یعنی جانشین تو است)، آنگاه عیسی طفلی را طلب نمود و گفت ... هرگاه مثل این طفل کوچک نشوید هرگز داخل ملکوت آسمان نخواهید شد پس هر که مثل این بچه خود را فروتن سازد همان در ملکوت آسمان بزرگتر است ...) پس وفق یاوه سرایی تحریف گران ملکوت آسمان در این عبارات به معنی بهشت و آن دنیا است که در این صورت معنی این عبارات بسیار مسخره میشود یعنی اگر یک میلیارد انسان خود را مانند آن بچه کوچک و فروتن نمایند همه آنها در آسمان از همه بزرگتر هستند و در عبارات 17 به بعد همین باب یعنی 18 عنوان کلیسا آمده است که این فراز در زمان عیسی معنی نداشته یعنی محل عبادت مسیحیان و ...، زیرا عیسی مسیح خود تا قبل از عروج به خانه این و آن می رفته و جایگاه خاصی نداشته است و ... (و اگر سخن ایشان را رد کند به کلیسا بگو و اگر کلیسا را قبول نکند در نزد تو مثل خارجی و یا باجگیر باشد) و سپس در این فراز همان ویژگی وصایت که عیسی مسیح آن را مختص پطرس نموده بود را تحریف گر در راستای تخریب جایگاه حضرت پطرس به همه شاگردان و از جمله به یهودای اسخریوطی میدهد: (هر آینه به شما میگویم آنچه بر زمین ببندید در آسمان بسته شده

ص: 447

باشد و آنچه بر زمین گشائید در آسمان گشوده شده باشد) و سپس یک قدم نه بلکه یک میلیارد قدم جلوتر از پطرس رفته و به این شاگردان این ویژگی را میدهد که حضرت پطرس آن را در خواب هم نمی بیند یعنی اینکه یهودای اسخریوطی و هر کس دیگر چنانچه در هر موردی اتفاق نظر بیایند پس خدا هم اراده خود را بر اراده آن دو نفر منطبق می کند: (باز به شما میگویم هرگاه دو نفر از شما در زمین درباره هر چه که بخواهند متفق شوند هر آینه از جانب پدر من که در آسمان است برای ایشان کرده خواهد شد) یعنی هیچ نیاز به وصی و جانشین و هادی و رهبر بعد از من وجود ندارد و به دنبال این القاء برای نابودی کامل منزلت حضرت پطرس به عنوان وصی و جانشین عیسی مسیح که در غیاب او بایستی امت را رهبری نماید تحریف گر آخرین تیر ترکش خدعه خود را رها میکند و آن اینکه با این عبارت به پیروان القاء میکند که عیسی میگوید من نرفته ام که کسی را به جای خود بگذارم: (زیرا جایی که دو یا سه نفر به اسم من جمع شوند آنجا من در میان ایشان حاضرم) یعنی این حضور چون ابدی است پس نیازی به جانشین بعد از من وجود ندارد و چون بر این فراز آگاه شدی پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که تحریف گران برای پیشبرد اهداف خود و القاء نظریات مزخرف و شیطانی خود از تمامی ترفندهای خود و از جمله از تفسیر موسع این واژه در راستای اهداف خود بهره گیری نموده اند از جمله در عبارات 1 به بعد باب 19 متی که یک کاربرد برای ملکوت پیدا کرده اندو آن اینکه اشخاصی را که خصی هستند به سه گروه تقسیم نموده اند (خصی مردانی هستند که خایه های آنها کشیده شده است): (زیرا که خصی ها در جامعه سه گروه هستند

ص: 448

(اول)) (زیرا (که خصی ها طبق نظر تحریف گر در جامعه به سه گروه تقسیم می شوند اول آنها یی که) از شکم مادر (خصی) اینچنین متولد شده اند و (گروه دوم) خصی هایی هستند که از (عمل) مردم خصی شده اند (یعنی پادشاهان یا حاکمان برای زجر دادن دشمنان خود، آنها را اخته کرده اند یعنی بیضه های آنان را کشیده اند و گروه سوم)، خصی هایی هستند که به جهت ملکوت خدا خود را خصی نموده اند) و این فراز اشاره به رهبانیت و ترک ازدواج و ...، در بین این جماعت است و البته، کاری به مفاسد و جنایاتی که در میان آنها واقع می شوند نداریم بلکه می گوئیم این فراز جعلی است یعنی خداوند نیازی ندارد که مردم برای رسیدن به او خود را اخته کنند زیرا اگر همه خلایق از این مقدسین تشکیل شود نسل مردم از کره زمین برداشته می شود و لذا هرگز چنین قانونی نمیتواند ریشه در شریعت والای پیامبران داشته باشد زیرا حاصل این ترک دنیا و رهبانیت نابودی نسل انسان ها است و یا القاء اندیشه های یاوه ای دیگر است که این تبهکاران در راستای غارت متمولین و ثروتمندان بهم بافته اند و آن اینکه به خلایق القاء می کنند که ثروتمندان بایستی تمام ثروت خود را فروخته و به آنها و به فقرا بدهند و همگی خوش باشند تا زمان لخت کردن ثروتمندی دیگر برسد و همه این مسیحیان ثروتمند اگر میخواهند داخل ملکوت شوند بایستی لخت و عور و برهنه و گدا و بدبخت کننده خانواده و خاندان خود و بی آبرو کننده آنان و وادار کننده آنان به فحشاء و بیماری و مرگ و ...، باشند پس تو ای عاقل دانا و خردمند نگارنده به حول و فضل الهی و عنایات مخصوص حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف برای تبیین ذهن مخاطبان ارجمند این دلایل

ص: 449

را اقامه می نماید تا آگاه باشند که آن معانی که تحریفگران بی خرد و بی عقل به منظور گمراه نمودن پیروان و رسیدن به هدف های دنیایی و فرقه ای و غیرخدایی خود بهم بافته اند هرگز از مصادیق واژه ملکوت خداوند که حضرت عیسی مسیح به آمدن آن بشارت می داد نیست یعنی ظهور پر جلالت نبی معظم موعود یعنی برترین و آخرین پیامبران الهی، آن پاک کننده و برطرف کننده تمامی تهمت از ساحت های انبیاء عظام الهی، آن شفادهنده قلوب همه پیامبران خدا، آن اثبات کننده علت و وقار و بزرگی پیامبران خدا،آن هادی طریق های هدایت، آن کسی که نام او پشت در پشت وفق کلام انبیاء الهی به سلام و صلوات مذکور است، آن کسی که نگارنده قادر است در جهت اثبات فضایل و مناقب و عظمت و بزرگی و وقار و محبت و مهربانی او و اهل بیت عصمت و طهارت او یعنی اوصیاء معصوم او علیه السلام و عجل فرجهم، به حول و فضل الهی و عنایات خاصه حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف هزاران ورق را مرقوم نماید پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش بر آنچه ما در خصوص یاوه سرایی تحریف گران و سوء استفاده آنان از این واژه و بکارگیری آن در مواضع ضد خدایی به آن به عنوان مشت نمونه خروار استناد نموده ایم (یعنی عبارات 15 به بعد باب 19 متی: (ناگاه شخصی آمده وی را گفت ای استاد نیکو چه عمل کنم تا حیات جاودانی یابم وی را گفت ...، اگر میخواهی کامل شوی رفته مایملک (یعنی تمامی هستی و زندگی و ثروت) خود را بفروش و به فقرا بده که در (ملکوت) آسمان گنجی خواهد داشت و آمده مرا متابعت نما، چون جوان این سخن را شنید دلتنگ شده برفت زیرا که مال بسیار داشت، عیسی به شاگردان گفت ... گذشتن شتر از سوراخ سوزن

ص: 450

آسان تر است از دخول شخص دولتمند در ملکوت خدا (یعنی که ثروتمندان هرگز وارد بهشت و حیات جاودان نمی شوند و سپس به زبان پطرس می گوید) ... پس ما را چه خواهد بود عیسی ایشان را گفت ... در معاد وقتی که پسر انسان (یعنی خودش) بر کرسی جلال نشیند شما نیز به دوازده کرسی نشسته و بر دوازده سبط اسرائیل داوری خواهید نمود (و فراموش کرد تحریف گر احمق و ابله که هدیه نکند و بذل و بخشش شیطانی نکند نشستن بر کرسی جلال و سروری بر یک سبط از دوازده سبط بنی اسرائیل را به قاتل عیسی مسیح یعنی یهودای اسخریوطی ملعون) ... و هر که به خاطر اسم من خانه ها یا برادران یا خواهران یا پدر و مادر یا زن یا فرزندان یا زمین ها را ترک کرد صد چندان خواهد یافت و وارث حیات جاودانی خواهد گشت (یعنی اساس کار خود را بر ظلم و بی رحمی نسبت به پدر و مادر و فرزندان و خانه و کاشانه و ...، خود قرار دهد و حال آنکه با این عمل موجبات تنفر و انزجار را در میان مردم فراهم می آرد مانند آن دستور که به یکی ازتابعین خود داد به شرحی که در عبارات 5 باب 9 لوقا تحریف گر بی خرد جعل نموده است: (عیسی به دیگری گفت از عقب من بیا، گفت خداوندا (پدرم از دنیا رفته است) اول مرا رخصت ده تا برو پدر خود را دفن کنم، عیسی وی را گفت (آن پدر را رها کن یعنی بی خیال پدرت که از دنیا رفته باش) بگذار مردگان (یعنی خانواده یعنی مادر و برادران و همسایگان و اقوام تو) مردگان خود را دفن کنند (یعنی پدرت مرده تو نیست و او را رها کن) اما تو برو و به ملکوت خدا موعظه کن (یعنی برو و خلایق را به اخلاق و نیکی به پدر و مادر نصیحت و موعظه کن (و در ادامه برای اینکه مخاطبان در انجام شقاوت

ص: 451

و بی رحمی و بی مسئولیتی شک و شبهه ننمایند می گوید) و کسی دیگر گفت خداوندا ترا پیروی می کنم لیکن اول رخصت بده تا اهل خانه خود را وداع کنم عیسی وی را گفت کسی که دست را به شخم زدن دراز کرده و از پشت سر نظر کند شایسته ملکوت نیست (یعنی باید بی اعتنایی به زن و بچه و آینده آنها و مسئولیتی که در قبال آنها دارد نموده و به دنبال او حرکت نماید و جالب اینکه این دو نمونه مخیر نشده بودند به دفن پدر و یا تابعیت از عیسی و یا وداع و یا تابعیت عیسی بلکه هر کدام حدود سی دقیقه وقت می خواستند تا بروند و ادای تکلیف نموده برگردند ولی تحریف گر به جای تعلیم عشق و محبت و دوستی و ...، به انسان ها، همانگونه که روش حضرت عیسی مسیح و همه پیامبران الهی بوده است، به خلایق درس شقاوت، حماقت و بی رحمی و ابلهی از طریق تحریفات شیطانی میدهد))، و اما به کار رفتن واژه ملکوت در معنی واقعی آن یعنی بشارت به ظهور منجی عالم بشریت یعنی حضرت محمد صلی اله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم در قالب یک تمثیل زیبا و با هدف بیان مقام و منزلت پیروان آن حضرت بواسطه مقام آن حضرت در پیشگاه خداوند، در عبارات اول به بعد باب 20 متی چنین آمده است: (زیرا ملکوت آسمان (برای بیان منزلت پیروان) صاحب خانه ای را ماند که بامدادان بیرون رفت تاعمله را به جهت تاکستان خود به مزد بگیرد پس با عمله روزی یک دینار قرار داد ...، قریب به ساعت سوم رفت ... ایشان را نیز فرستاد ... قریب به ساعت شش و نیم رفت ... و ایشان را فرستاد ...، پس یازده ساعتیان آمدند و هر نفر دیناری یافتند ( پس تو ای عاقل دانا و خردمند در این تمثیل به غیر از تاویلی که ما بر آن می آوریم هر تاویل دیگر خلاف عقل

ص: 452

و منطق است و فقط به شرحی که ما عنوان می نمائیم یعنی در بیان اوصاف پیروان حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و بواسطه پیروی آنان از برترین و آخرین انبیاء الهی که خداوند مزد آنان را کامل عطا می فرماید یعنی بواسطه عظمت مقام و منزلت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و تطبیق بر این وجوه و آنچه ما تاویل نمودیم صحیح و با مبانی عقل و منطق سازگار است) ... پس اولین آمده گمان بردند که بیشتر خواهند یافت ولی ایشان نیز هر نفری دیناری یافتند ... (صاحب تاکستان) گفت ...، بنابراین اولین آخرین و آخرین اول خواهند شد (یعنی مزد بر اساس عظمت بزرگترین معصوم عالم عطا می شود و لذا از این فراز معلوم می گردد که مقام و منزلت حضرت رسول خدا از همه پیامبران الهی بالاتر و پیروان آن حضرت به تناسب درجه تقرب آنها به آن حضرت از همه اقران خود بالاتر هستند) زیرا خوانده شده گان بسیارند و برگزیدگان کم یعنی اهل ایمان به درگاه خداوند بسیارند ولی کسانی که نزد او منزلت رفیع دارند یعنی محمد و آل محمد علیهم السلام و پیروان حقیقی آنان کم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.))، پس تو ای عاقل دانا و خردمند ما تا این فراز شواهدی را از نحوه سوء استفاده و بکارگیری نابجا از واژه ملکوت مذکور نمودیم و در ادامه به جهت رعایت اختصار از ذکر مجدد به شکل دیگر و یا نحوه دیگر خودداری و به بیان برجسته ترین فرازهای بکارگیری آن بسنده می نمائیم زیرا در غیر این صورت هزاران صفحه را می بایست در شرح و تفصیل آن به حول و فضل الهی و عنایات حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف مرقوم نمائیم پس در ادامه توجه نماید مخاطب ارجمند به فرازی دیکر از

ص: 453

بشاراتی که حضرت عیسی مسیح در رابطه با ظهور ملکوت و پادشاهی و ایام نبوت و بعثت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم به جهان بشریت به خلایق جهان اعلام فرموده است و اما فرازی دیگر که با وضوح و صراحت و بطور کاملا واضح و آشکار دلالت می فرماید به این معنی یعنی بشارت حضرت عیسی علیه السلام به ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و شریعت پاک وی و دین پسندیده خداوند یعنی اسلام و اینکه این شریعت خلل ناپذیر و استوار تا ابدالآباد است و خداوند تمامی دشمنان و ستیزه گران را پای انداز آن حضرت و شریعت عالی او می فرماید در عبارات 33 به بعد باب 21 متی مذکور شده است و البته و البته و البته لعنت خداوند خواهد بود بر همه کسانی که حق را دیده و آگاه شده و سپس آن را انکار نمایند پس تو ای عاقل دانا و خردمند بر مفاد تمثیلی که حضرت عیسی مسیح در خصوص ظهور ملکوت خداوند یعنی ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم بشارت داده است توجه نما: (عیسی فرمود: و مثلی دیگر بشنوید صاحب خانه ای بود که تاکستانی غرس نموده خطیره گردش کشید و چرخشتی در آن کند و برجی بنا نمود پس آن را به دهقانان سپرده عازم سفر شد و چون موسم میوه نزدیکشد غلامان خود را نزد دهقانان فرستاد تا میوه های او را بردارند اما دهقانان غلامان او را گرفته بعضی را زدند و بعضی را کشتند و بعضی را سنگسار نمودند باز غلامان دیگر بیشتر از اولین فرستاده به ایشان نیز به همانطور سلوک نمودند (پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش مقصود در این تمثیل از صاحب خانه خداوند علی اعلی است و تاکستان این جهان هستی و این کره ارض و آن اعمال یعنی انتخاب بنی اسرائیل

ص: 454

و ارسال و اعزام پیامبران به سوی آنان برای هدایت و تحویل میوه ای که همان ایمان به او و انبیاء او و اعمال صالح است پس مقصود از غلامان پیامبران بنی اسرائیل است که توسط این قوم یعنی یهودیان مغضوب، سنگسار و یا مقتول می شدند) بالاخره پسر خود را نزد ایشان فرستاد (یعنی عزیزترین پیامبران بنی اسرائیل یعنی حضرت عیسی مسیح را به عنوان آخرین سفیر و نماینده خود به سوی این امت یعنی بن اسرائیل فرستاد) گفت پسر مرا حرمت خواهند داشت اما دهقانان (یعنی یهودیان بنی اسرائیل) چون پسر را دیدند (یعنی چون نبوت عیسی مسیح را دیدند) با خود گفتند این (این آخرین) وارث است بیائید او را بکشیم و میراثش را ببریم آنگاه او را بیرون تاکستان انداخته (یعنی اسباب عروج او را فراهم نمودند یعنی در واقع او را به نوعی کشتند و اینگونه از سر راه خود برداشتند پس در این فراز حضرت عیسی مسیح در این تمثیل از پیروان سوال میکند)، پس چون مالک تاکستان آید به آن دهقانان چه خواهد کرد (یعنی به بنی اسرائیل) گفتند البته آن بدکاران را (یعنی قوم بنی اسرائیل را) به سختی هلاک خواهد کرد و باغ را به باغبانان دیگر خواهد سپرد که میوه هایش را در موسم به او دهند عیسی به ایشان گفت مگر در کتب (یعنی مگر آیا این امر و خبر را در کتب انبیاء و اخبار آنان بطور مکتوب) نخوانده اید اینکه سنگی (یعنی (دینی و آئینی) را که معمارانش (یعنی بزرگان دین یهود و بنی اسرائیل تحقیر کرده یعنی نبوت از میان بنی اسرائیل را) رد نمودند همان سر زاویه (یعنی شریعت خداوند و مقصود نظر خداوند) شده است (در حالی که) این (امر) از جانب خداوند آمد (ولی) در نظر ما عجیب است (و در این فراز با صراحت تمام مقصود از ملکوت خداوند یعنی شریعت

ص: 455

خداوند و اعطاء آن به امت دیگر یعنی امت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم یعنی امت اسلام یعنی اهل اسلام به وسیله حضرت مسیح بشارت داده میشود)، از این جهت به شما (پیروان و همه خلایق عالم تا ابدالآباد خبر داده و) میگویم که ملکوت خداوند (یعنی شریعت خداوند) از شما (بنی اسرائیل) گرفته شده و به امتی که میوه اش را بیاورند عطا خواهد شد (یعنی به امت اسلام یعنی به حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم از سوی خداوند عطا خواهد شد و سپس بالاترین شاخصه و خصیصه این شریعت که نشانه ای از عظمت و اقتدار خداوند است را اینگونه در رابطه با شریعت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم بیان می فرماید) و هر که بر آن سنگ افتد منکسر شود (یعنی به امر خداوند علی اعلی هر نظام فکری و هر قوم و هر امتی با امت اسلام و شریعت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم ستیزه گری و دشمنی نماید نابود میشود) و اگر آن (سنگ یعنی دین خداوندیعنی اسلام و قرآن حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) بر کسی افتد (یعنی به امر خداوند برای دشمنان خداوند بر آنها افتد) نرمش سازد (یعنی نابود فرماید) و توجه نما تو ای عاقل دانا و خردمند که در این فراز تصدیق می شود این تمثیل با احوال این قوم یعنی بنی اسرائیل و امت دیگر یعنی امت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم توسط روسای کهنه یهود و بزرگان فریسیان و ...، که بطور واضح و آشکار در می یابند که عیسی مسیح این تمثیل را درباره آنان یعنی قوم بنی اسرائیل و اعطاء ملکوت به قومی دیگر یعنی امت پیامبر موعود می گوید و درصدد دشمنی با او برآمدند) و چون

ص: 456

روسای کهنه و فریسیان مثل های او را شنیدند دریافتند که درباره ایشان (این مثل ها و این تمثیل را) می گوید و چون خواستند او را گرفتار سازند از مردم ترسیدند زیرا که او را نبی می دانستند (اللهم صل علی محمد و آله محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم))، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که مولانا حضرت عیسی علیه السلام در این بشارات زیبا و واضح و آشکار، ذره ای از ابهام و شبهه را برای اهل حقیقت در پیروی از محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم باقی نگذاشته است و با ارائه تمثیل های گوناگون و با تاکیدهای متعدد و فراوان این معنی را بشارت داده است و نکته بسیار بسیار بسیار بسیار بسیار مهم در مفهوم و معنی ملکوت خداوند، تطبیق آن بر وجود مطهر و مبارک و عظیم الشان آخرین رسول خداوند و برترین آنها و موعود همه انبیاء الهی یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و شریعت پاک و پسندیده او و قرآن و احکام و فرایض ابدی ایشان که در حصن حصین و حفاظت پروردگار عالم جل جلاله است، می باشد و نیز موضوع شرح معانی این واژه در قالب تمثیل های واضح و آشکار است و لذا چیرگی وضوح آن بر سایر فرازها که تحریف گران بی مغز آن را مستمسک القاء افکار و اندیشه های مشرکانه خود نموده و تلاش مذبوحانه ای را برای القاء افکار و اندیشه های مشرکانه خود و تلاش مذبوحانه ای را برای القاء مفاهیم نادرست و بی معنی و ضد الهی و مشرکانه نموده اند، کاملا محرز و مبرهن است پس مخاطب محترم در ادامه باز هم به یکی از این تمثیل های زیبا و واضح و آشکار توجه فرماید این تمثیل در عبارات اول به بعد باب 22 متی مذکور است و در آن به بی لیاقتی بنی اسرائیل در پرستش خداوند و

ص: 457

ستم گری بر انبیاء الهی تصریح و ترک این قوم و دعوت جهانی برای ایمان به حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و احکام و فرایض ابدی او در میهمانی خود یعنی سعادت جاودانه تاکید شده است: (و عیسی توجه نموده باز به مثل ها ایشان را خطاب کرده گفت، ملکوت آسمان پادشاهی را ماند که برای پسر خود عروسی کرد و غلامان خود را فرستاده تا دعوت شدگان را به عروسی بخوانند و (دعوت شدگان نخواستند که بیایند (در این تمثیل پادشاه، خداوند است و عروسی پسر، یعنی سفره شریعت خداوند و غلامان فرستاده، یعنی انبیاء بنی اسرائیل را برای سفره ایمان خود دعوت کرد، یعنی آنها را قوم برگزیده یعنی دعوت شدگان خود قرار داد یعنی مقصود از دعوت شدگان قوم بنی اسرائیل هستند که پیامبران الهی را اجابت ننمودند و خداوند) باز غلامان دیگر را روانه نموده فرمود دعوت شدگان را بگوئید (یعنی به پیامبران خود فرمود به بنی اسرائیل) بگوئید که اینک خوان (سعادت ابدی) خود را حاضر ساخته ام و گاوان و پرواری های من کشته شده و همه چیز آماده است (یعنی بهشت جاودانی و تمامی نعمت های ابدی آن برای شما آماده است) به عروسی بیایید (یعنی ایمان بیاورید)، ولی ایشان (به رسولان الهی و به انبیاء او) بی اعتنایی نموده راه (کفر و نفاق) خود را (پیش) گرفتند یکی به مزرعه خود و دیگری به تجارت خویش رفت (یعنی به دنبال دنیا طلبی و دشمنی با خداوند و بی اعتنایی به اوامر او رفتند و بلکه به جنایات بیشتر دیگر عمل نمودند یعنی گروهی دیگر از ایشان یعنی) دیگران (یعنی بعضی دیگر از ایشان) غلامان (یعنی پیامبران) او را گرفته دشنام داده کشتند (و بقیه به عمل آنان راضی شدند) پس پادشاه (یعنی خداوند) چون شنید (بر

ص: 458

ایشان) غضب نمود (پس ایشان را از رحمت خود رها کرده) لشکریان خود را فرستاده آن قاتلان را به قتل رسانید و شهر ایشان را بسوخت (یعنی این قوم به غضب خداوند گرفتار شده و مضمحل گردیدند)، آنگاه غلامان خود را فرمود (یعنی به بقیه پیامبران بنی اسرائیل که) عروسی حاضر است (یعنی سفره رحمت واسعه حاضر است)، لیکن (این) دعوت شدگان (یعنی این قوم برگزیده بنی اسرائیل) لیاقت نداشتند (پس شما) الان به شوارع عامه (یعنی به تمامی راه ها که به تمامی امت های جهان منتهی می شود) بروید و هر که را (که جویای سعادت ابدی است را) بیابید به عروسی بطلبید، پس آن غلامان (یعنی آن انبیاء الهی و در صدر آنان حضرت عیسی مسیح) به سر راه های (هدایت خلایق) رفتند نیک و بد (یعنی سیاه و سفید و زن و مرد، طالب حقیقت یا بی اعتنای به آن را یعنی) هر که را یافتند جمع کردند (یعنی بشارت دادند و این حقیقت در مقدرات الهی ثبت شد که سفره او از اهل ایمان پر شد) چنانکه خانه عروسی از مجلسیان (همه امت های جهان بر سر سفره حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم نشستند) و آنگاه پادشاه به جهت دیدن اهل مجلس داخل شده شخصی را در آنجا دید که جامه عروسی در بر ندارد (یعنی مدعی حضور در جمعیت خداوند است ولی به دین حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم نیست و به رسالت او ایمان ندارد و از اراده خداوند راضی نمی باشد) به او گفت ای عزیز چطور در اینجا آمدی (یعنی وقتی اعتقادی به سفره رحمت من به واسطه حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم نداری چگونه در مجلس ایمان به من حاضر شده ای و راضی از نبوت آن حضرت نیستی یعنی) و حال آنکه جامه عروسی در بر

ص: 459

نداری او خاموش شد (یعنی جوابی نداشت و ندارد که بدهد) پس پادشاه یعنی خداوند خادمان خود را فرمود (یعنی می فرماید) این شخص را دست و پا بسته بردارید و در ظلمت خارجی (یعنی دوزخ جاوید) بیندازید جایی که گریه و فشار دندان باشد زیرا طلبیدگان بسیارند و برگزیدگان کم (یعنی مدعیان ایمان بسیارند ولی اهل ایمان کم می باشند))، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس توجه نما به بشارت ملکوت آن حضرت که در عالم به آن موعظه خواهد شد، در رابطه با اتفاقات و احوال آخرالزمان و ظهور حضرت محمد و سپس ایام رجعت و بازگشت مسیح و ...، در عبارات 3 به بعد باب 24 متی: (و چون به کوه زیتون نشسته بود شاگردانش در خلوت نزد وی آمده گفتند به ما بگو که این امور (وقایع آخر الزمان) کی واقع می شود و نشان آمدن تو (یعنی زمان نزول تو از آسمان و ...، یعنی ایام رجعت مقدسین و برپایی حکومت جهانی عدل و عدالت خداوند به دست حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) و انقضای عالم چیست، عیسی در جواب (این سه سوال یعنی احوالات آخرالزمان و نشانه بازگشت و انقضای عالم می فرماید:)، زنهار کسی شما را گمراه نکند زان رو که بسا به نام من آمده خواهند گفت که من مسیح هستم (یعنی ادعا های دروغ به نام من می کنند یعنی از جانب من ادعای خدایی می کنند و یا مانند پطرس از جانب من ادعای نابودی تورات را می کنند، و یا از جانب من به دروغ یاوه های تحریف شده را به عنوان وحی الهی به پیروان ارائه می دهند و از جانب من ...) و بسیاری را گمراه خواهند نمود و جنگ ها و اخبار جنگ ها را خواهید شنید ... لیکن انتها هنوز نیست (یعنی ایام آخرالزمان یعنی زمان ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم

ص: 460

می باشد ولی زمان ظهور حضرت مهدی آخرین وصی او که باید جهان را در انتها از عدل و داد و معدلت مشحون نماید نیست ...)، زیرا قومی با قومی و مملکتی با مملکتی مقاومت خواهند نمود (یعنی جنگ های جهانی و منطقه ای ...) واقع می شود و قحطی ها و وباها و زلزله ها در جای ها (مختلف) پدید آید ...، بسا انبیای کذبه ظاهر شده (به عنوان مصلحان جهان و نجات جهان و ... و) بسیاری را گمراه کنند و ...، لیکن هر که تا به انتها (یعنی به امید ظهور مصلح جهان یعنی حضرت مهدی انتظار بکشد یعنی ایمان و اعتقاد به او داشته باشد و) صبر کند نجات یابد و به این بشارت ملکوت (یعنی نجات جهان به دست حضرت مهدی در آخر الزمان و در زمان نزول من و ایام رجعت از زبان مقدسین شریعت خداوند یعنی شریعت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) در تمام عالم (به اهل ایمان) موعظه خواهد شد (یعنی و امید داده خواهد شد) تا بر جمیع امت ها (در جهان تا آن زمان یعنی زمان ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهادتی باشد (یعنی اتمام حجت شود که هیچ احدی و هیچ تفکری و هیچ ایدئولوژی قادر به نجات جهان از ظلم و جور و عدوان و ستم گری و بیدادگری نیست) آنگاه انتها خواهد رسید (یعنی زمان ظهور حضرت مهدی به امر خداوند و ایام رجعت و نزول من یعنی عیسی از آسمان فرا خواهد رسید)، ...، زیرا در آن زمان (یعنی زمان ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف دنیا و جهان در چنان ظلم و ستم و بی عدالتی یعنی) چنان مصیبت عظیمی ظاهر می شود (یعنی جهان پر از ظلم و جور و عدوان شده و از بی عدالتی مملو و مشحون و لبریز می گردد و این البته از خصایص ویژه زمان ظهور آن حضرت، عجل الله

ص: 461

تعالی فرجه الشریف است که از ابتدای خلقت تا آن زمان بهم نرسیده است) که از ابتدای عالم تاکنون (یعنی تا آن زمان) نشده و نخواهد شد و اگر آن ایام (به دعای اهل ایمان و امر الهی) کوتاه (به ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و رجعت مقدسین و نزول من یعنی عیسی از آسمان و یاری شریعت خداوند) نشدی هیچ بشری (تا ابدالآباد) نجات نیافتی (یعنی رستگار نمی شد) لیکن به خاطر (دعای) برگزیدگان (یعنی کسانی که مقرب به درگاه الهی هستند و برای فرج آن حضرت و امر ظهور آن حضرت و نجات عالم و نجات اهل ایمان دعا می کنند) آن روزها کوتاه (کم) خواهد شد ...، اینک شما را خبر دادم ... زیرا همچنان که برق از مشرق ساطع شده تا به مغرب ظاهر می شود ظهور پسر انسان (یعنی نزول من یعنی عیسی مسیح از آسمان در ایام رجعت و قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز چنین خواهد شد ...، هر آینه به شما می گویم تا این همه (علامات از فتنه های آخر الزمان و مشحون شدن ظلم و جور و ...) واقع نشود این طایفه نخواهد گذشت (یعنی اهل ایمان رستگار نخواهند شد))، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش بر مفاد تمثیلی دیگر که از فحوای مسخره آن هر انسان فهیم به ضد الهی بودن و ابلهانه و جعلی بودن آن پی می برد و آن بیان داستان مسخره ده دختر باکره هستند که همگی در یک شب در انتظار داماد هستند تا با او هم خوابگی کنند و داماد دیر می آید و روغن چراغ چند تا از آنها تمام می شود و داماد می آید چند نفر را می برد و چند دختر باکره روغن تهیه می کنند و نزد داماد می روند ولی داماد آنها را راه نمی دهد و می گوید بروید پی کارتان، پس از این مثال مسخره و ابلهانه و برخاسته شده از مغزهای

ص: 462

متعفن مشتی شرابخوار دائم الخمر معلوم می شود صدق گفتار نگارنده که چگونه متون الهی آلوده و ملوث شده است به اینگونه یاوه های ضد الهی و چگونه این گوهرهای بی بدیل بشارت که در سینه های اهل ایمان از دین مسیح به امانت در این خرابه های تحریف در گوشه و کنار پنهان مانده اینگونه با کاوش های اهل ایمان بیرون آورده شده و به اهل ایمان در جهان تا ابدالآباد هدیه برای رستگاری می شود، پس تو ای عاقل دانا و خردمند این تمثیل و مانند آن را در یاد خود داشته باش و با بررسی های ما همراه باش و شاخصه خوب و بد را در دستان خود بگیر یعنی قرآن حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم را که کلام حضرت پروردگار عالم جل جلاله است و تحریف و تغییر و تبدیل در آن و در احکام و فرائض خداوند حاصل نشده و ...، زیرا حضرت پروردگار سلامت و حفظ آن را تا ابدالآباد بر عهده خود گرفته است زیرا موعود انبیاء الهی، یعنی حضرت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم که برترین و والاترین خلایق در نزد اوست، آخرین پیامبر او نیز می باشد و بعد از آن حضرت پیامبری مبعوث نخواهد شد پس دین او بایستی از هر نظر حفظ شده و در اختیار اهل ایمان باشد و این آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم هستند یعنی سیزده معصوم پاک که شریعت حضرت محمد معصوم چهاردهم را با جان فشانی ها و ایثارگری ها و مقتول و مظلوم شدن ها و فدا نمودن جان خود و جان اهل بیت و عزیزان خود از هر گزند و شرارت شیطان و شیطان صفت ها حفظ نمودند و این قلب مجروح و رنج دیده آخرین معصوم الهی از نسل حضرت ابراهیم است که جهان پر از ظلم و جور در انتظار عدالت اوست و این دعای اهل ایمان است که دم به

ص: 463

دم و لحظه به لحظه برای ظهور آن حضرت دعا می کنند تا خداوند علی اعلی به دست قدرت و جلال و جبروت خود فرج آن حضرت را برساند تا جهان پر از ظلم و جور و عدوان را با عدل و داد و معدلت خود مشحون و لبریز فرماید و در ادامه حضرت عیسی مسیح حفظ این بشارت خود را تا ابدالآباد خبر می دهد) آسمان و زمین زایل خواهد شد لیکن (این) سخنان من (یعنی این خبر غیبی من در خصوص احوال آخرالزمان و نزول من و رجعت مقدسین و برپایی حکومت عدل و عدالت خداوند) هرگز زایل نخواهد شد (یعنی از بین نخواهد رفت و هدیه ای علیرغم تمامی تحریفات در کتب منصوب به من به اهل ایمان در سر تا سر جهان خواهد بود و نیز همه اهل ایمان آگاه باشند که) اما از آن روز و ساعت (یعنی زمان رجعت و نزول من و قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و انقضای عالم) هیچکس اطلاع ندارد حتی ملائکه آسمان جز پدر من (یعنی حضرت پروردگار جل جلاله) و بس (یعنی احدی از عالمیان از آن خبر ندارد) اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم آمین یا رب العالمین.

پس چون بر این فراز آگاه شدی با ما به متن استنادی مشحون از تحریف تحریف گران بیا تا با یاوه بودن کلام و گفتار آن و ضدیت آن با عقل و منطق و شعور انسانی آگاه شوی مانند آن تهمت ها و افتراها که به حضرت موسی و لوط و داود و ...، زده اند و آنها را متهم به العیاذ بالله قتل عام کودکان شیرخواره و زنان بی دفاع و ...، و زناکاری و قتل اهل ایمان و ...، نموده اند و اما متن استنادی عبارت اول به بعد باب 25 متی: (در آن زمان ملکوت آسمان مانند ده (دختر) باکره خواهد بود که مشعل های خود را برداشته به استقبال داماد

ص: 464

بیرون رفتند و از ایشان پنج تن دانا و پنج تن نادان بودند اما نادان مشعل های خود را برداشته و هیچ روغن با خود نبردند لیکن دانایان روغن در ظرف خود با مشعل های خویش برداشتند و چون آمدن داماد به طول انجامید همگی پینکی زده خفتند و در نصف شب صدایی بلند شد که اینک داماد می آید به استقبال وی شتابید، پس تمامی آن باکره ها برخاسته مشعل های خود را اصلاح نمودند و نادان به دانایان گفتند از روغن خود به ما دهید زیرا مشعل های ما خاموش می شود، اما دانایان در جواب گفتند نمی شود مبادا ما و شما را کفاف ندهد بلکه (نیمه شب) رفته برای خود بخرید و در حینی که ایشان به جهت خرید می رفتند داماد رسید و آنانی که حاضر بودند با وی به عروسی (یعنی حجله خانه) داخل شده در بسته گردید بعد از آن پنج باکره دیگر نیز آمده گفتند خداوندا (یعنی ای شوهر ما، ای داماد، پس تحریف گر ابله در این فراز توجه نماید که چگونه این زنان شوهر خود را خداوند خطاب کرده اند و از این فراز درس عبرت بگیر تو ای عاقل دانا و خردمند که شعور آنها بسیار بیشتر از تحریف گران احمق بی خرد بوده که عیسی را که استاد و مربی و معلم آنها بود و در عرف به آنها خداوند خطاب می شد (مانند این فراز که این پنج باکره آن مرد یعنی داماد را خداوند خطاب نمودند)، به واقع خداوند یعنی خالق هستی و یا یک سوم او دانسته و این نفهمی و بی شعوری و حماقت خود را با اصرار و ابرام به پیروان نادان تر از خود القاء کرده و می کنند تا آنکه بازی با دین و با خدا و با ملائکه و با پیامبران و با وحی توسط آنان به پایان برسد و حضرت عزرائیل سلام الله علیه در مقابل آنها ایستاده و جان آنها را طلب نماید و فرصت ندهد تا چشمان باز کرده آنها بسته شود و

ص: 465

یا فرصت ندهد تا چشمان بسته شده آنها باز شود و بازی به پایان برسد و اجساد آنان به سوی قبور آنها حرکت داده شود و آن قبور را حفره ای از حفرات نیران دوزخ ملاحظه نمایند که عذاب آن ابدی است و آنگاه آرزو نمایند که ای کاش خدا آنان را خلق نمی کرد)، گفتند خداوندا (در حجله خانه را) برای ما باز کن، او (یعنی داماد) در جواب گفت (یعنی در جواب آن پنج دختر باکره) هر آینه به شما می گویم شما را نمی شناسم (یعنی بروید پی کارتان)، پس توجه نما تو ای عاقل دانا و خردمند که از این مثال زشت تر، مستهجن تر، بی ادبانه تر، احمقانه تر و یا مفت تر و یا ...، تا بحال ملاحظه نموده است، یعنی چگونه یک انسان می تواند برای ارائه تعالیم الهی این تمثیل های مزخرف و پورنو را بیاورد که دامادی اینگونه در یک شب ده عروس باکره را به حجله خانه می برد و پنج عروس نادان هستند و روغن مشعل آنها تمام می شود و نیمه شب می روند روغن مشعل می خرند و دوان دوان می آیند و به آن مرد (که ظاهرا داماد است و معلوم نیست این گودزیلا، چه دامادی است که می تواند شرعا ده زن در یک شب بگیرد) می گویند ما آمدیم و او به آنها می گوید بیخود آمدید بروید پی کارتان و ...، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس آگاه باش که حواس تحریف گر کاملا پرت است و این متون تحت عنوان وحی، وسیله ای برای القاء مفاهیم شیطانی موجود در مغز متعفن اوست که از بخارهای شراب های کهنه تباه شده است پس اگر مخاطب ارجمند در کلام ما شک و تردید دارد به عبارات متن دنباله آن توجه نماید که چگونه از طریق ارائه داستان مزخرف دیگری به تشویق و ترغیب خلایق به رباخواری می پردازد و توجه ندارد این مزخرفات در احکام و شرایع

ص: 466

خداوند هیچ جایگاهی ندارد، تحریف گر در عبارات 14 به بعد باب 25، داستان مردی را می آورد که سه غلام داشت و به هر یک به ترتیب پنج و دو و یک قنطار سکه طلا داد و دو غلام اول ثروت او را دو برابر نموده و مدعی شدند که از راه تجارت آن را دو برابر کرده اند و ما هم کاری به حلال و حرام بودن کاسبی آنها نداریم ولی جالب آن است که آن مرد این دو غلام را به تدین و تقوی و ...، توصیف می کند و غلام سوم به او می گوید به این مضمون که من ترسیدم و یک قنطار خود را زیر زمین پنهان کردم و الان این پول را تحویل می دهم، آقایش به او می گوید ای غلام شریر بی کاره اگر می ترسیدی می بایست نقد مرا به صرافان می دادی که از راه رباخواری به آن پول سود بدهند یعنی ربح بدهند (و در ضمن ضمانت هم داشت که نابود نشود مثل پول هایی که این زمان در بانک ها قرار می دهند)، و ...، سپس آن غلام را دستور داد که به دوزخ بیندازند و فراموش کرد تحریف گر مست ابله که آن مرد دارنده بهشت و دوزخ نبود تا غلام خود را به اتهام ربا ندادن پولش به دوزخ بیندازد (زیرا چنانکه مردی عازم سفر شد غلامان خود را طلبید ... و یکی را پنج قنطار و دومی را دو و سومی را یک قنطار (طلا) داده ... متوجه سفر شد ... اولین غلام گفت خداوندا (پس توجه نما که در این فراز نیز غلامان اربابان خود را خداوند خطاب می کردند و البته شعور آنها از شعور تحریف گران بیشتر بود زیرا به زعم این خطاب، این شائبه برای آنها به وجود نیامد که اربابان آنها خدایان آنها هستند و یا یک سوم خدا هستند و سه تایی با هم یک خدا را تشکیل می دهند و ...)، پنج قنطار دادی پس پنج قنطار سود کردم آقایش گفت آفرین ای غلام نیک متدین و ... دومی هم ...، پس آنکه یک قنطار

ص: 467

گرفته بود پیش آمده گفت ... من ترسان شده رفتم و قنطار ترا زیر زمین نهفتم آقایش گفت ...، می بایست نقد مرا به صرافان بدهی (یعنی می دادی) تا وقتی که بیایم مال خود را با سود (یعنی ربا و نزول) بیابم (و سپس دستور داد)، آن غلام بی نفع را در ظلمت خارجی اندازید (یعنی در جهنم)) و تو ای عاقل دانا و خردمند دانستی که چگونه تحریف گران تبهکار به جای دستور به دوری از نزول خواری و رباخواری و ...، امر می کنند پیروان خود را که اموال خود را به نزول خوران و رباخواران بدهند تا بدینوسیله شریعت موسی و احکام آن یعنی امریه صادره دوری از حرام را و ...، را در زیر خروارها خاک مدفون سازند.))، و چون بر این فرازها در انجیل متی آگاه شدی پس با ما به فراز دیگر از متن عهدین یعنی انجیل مرقس بیا تا بررسی خود را در رابطه با واژه ملکوت و بشارت عیسی به آمدن آن بیان نمائیم، اولین عبارات در این رابطه در سطرهای 14 به بعد باب اول مرقس مذکور است: (و بعد از گرفتاری یحیی، عیسی به جلیل آمد به بشارت ملکوت خدا (یعنی ظهور نبی آخر الزمان و موعود انبیای الهی یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم)، موعظه کرده می گفت وقت تمام شد (یعنی وقت نبوت انبیاء اسرائیل تمام شد) و ملکوت خدا نزدیک است (یعنی بزودی نبی معظم موعود ظهور نموده و جهان را به نور هدایت خود منور می نماید)، پس توبه کنید و به انجیل (یعنی این بشارت) ایمان بیاورید (زیرا ایمان به این امر در واقع ایمان به خداوند و انبیاء او محسوب می شود) و تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که مقصود کاتب از اینکه عیسی گفت به انجیل ایمان بیاورید یعنی به این بشارت ایمان بیاورید زیرا که انجیل در این فراز به معنی بشارت مد نظر بوده است

ص: 468

به دلیل آنکه در آن زمان یعنی ابتداء نبوت، مجموعه ای از تعالیم او جمع نشده بود تا شاگردان امر به جمع آوری آن و عرضه به پیروان نمایند و به عبارتی اصلا انجیلی وجود نداشت یعنی کتابی به نام انجیل وجود نداشت تا مردم به آن مجموعه ایمان بیاورند بلکه مقصود همین بشارت است یعنی بشارت به ظهور ملکوت یعنی حضرت عیسی مسیح به عنوان آخرین پیامبر بنی اسرائیل بعد از گرفتاری یحیی مامور بشارت به ظهور ملکوت خداوند یعنی بعثت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم گردید و دلیل قاطع دیگر آنکه هنوز شاگردان به دور او جمع نشده بودند و حضرت مسیح در ابتدای راه نبوت بود و تازه به کناره دریای جلیل به شمعون یعنی پطرس و برادرش اندریاس رسید و آنها را به خود دعوت نمود پس واژه انجیل و ملکوت هیچ تاویلی را جز آنچه ما آن را مذکور نمودیم ندارد)، از عقب من آئید که شما را صیاد مردم گردانم (پس این دو نفر اولین شاگردان و به دنبال آنها یعقوب و یوحنا پسران زیدی را با خود همراه گردانید پس ایمان به انجیل یعنی ایمان به بشارت به ظهور ملکوت یعنی ظهور نبوت نبی موعود زیرا که (وقت نبوت انبیاء بنی اسرائیل تمام شد))، پس چون بر این فراز آگاه شدی با ما به فراز دیگری از این بررسی بیا یعنی عبارات اول به بعد باب چهارم که باز هم ملکوت خداوند در این متن طی سه تمثیل (برزگر و چراغ و برآمدن درخت تناور از دانه کوچک) آورده شده و تاکید گردیده که این مثال ها را در میان مردم مذکور ولی در خلوت تمام معانی آنها را برای شاگردان خود شرح می فرمود: (و باز به کناره دریا به تعلیم دادن شروع کرد ... گفت گوش گیرید (توجه به بشارت ظهور ملکوت در میان خلایق بدینگونه است که)

ص: 469

اینک برزگری به جهت تخم پاشی بیرون رفت (مقصود از برزگر خود عیسی مسیح است و مقصود از تخم پاشی اعلام خبر ظهور ملکوت خداوند یعنی ظهور نبی موعود می باشد که این خبر در میان عام و خاص دارای خواص متعدد است که در ادامه تمثیل حضرت عیسی مسیح آنها را شرح می فرماید)، چون تخم می پاشید (یعنی عیسی مسیح چون خبر بشارت می دهد)، قدری بر سر راه ریخته شده مرغان هوا آمده آنها را برچیدند، و پاره بر سنگلاخ و ...، قدری در میان خارها ... و مابقی در زمین نیکو افتاد و حاصل پیدا نمود و ... و بار آورد (یعنی خبر بشارتی که اکنون به همه خلایق و عام و خاص و ...، می دهم همگی به اهل ایمان نمی رسد بلکه به مثابه این مثل برای بسیاری از مردم ثمری نمی آورد و بلکه هر مقدار از این بشارات که به اهل ایمان می رسد، بار می آورد و در سینه های آنان ضبط می شود و در قالب این کلمات و این عبارات به آیندگان از اهل ایمان می رسد و حق بر مدار خود مستقر شده و به منزله آن است که آن دانه ها رشد کرده و به ثمر نشسته است یعنی خبر آن به آیندگان رسیده است و سپس این تمثیل را برای شاگردان شرح می دهد)، به ایشان گفت به شما دانستن (حقیقت) سر ملکوت خدا (یعنی ظهور نبی معظم آخر الزمان حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و فرجنا بهم) عطا شده است ...، (و به دنباله آن تمثیل چراغ را می آورد)، پس به ایشان گفت آیا چراغ را می آورند تا زیر پیمانه یا تختی و نه چراغدان گذارند (کنایه از اینکه این اخبار و بشارات داده می شود تا در جهان به ظهور نبی معظم موعود یعنی بزرگترین و برترین خلایق و آخرین نبی خداوند یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم به

ص: 470

منزله چراغی نورافشانی نماید و ...، و در ادامه باز ظهور ملکوت خداوند را در عرصه زمان و خلقت زمین و آسمان به دانه ای تشبیه می فرماید که در اثر گذر زمان بروید و نمو کند یعنی ظهور ملکوت خداوند یعنی بعثت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم به نبوت و رسالت نیازمند گذشت زمان است و به مانند دانه کوچکی است که چون توسط باغبان کاشته شود در اثر مرور زمان رشد کرده و درخت پهناور می گردد و مقصود از باغبان خداوند است و مقصود از دانه، اراده حق تعالی در ظهور درخت تناور می باشد: (مثل دانه خردل (یعنی دانه کوچکی باشد که در این فراز تحریف گر به اشتباه دانه کوچک را دانه خردل ذکر کرده و ...، که ما شرح آن را قبلا آوردیم) است و ...، بروید و شاخه های بزرگ می آورد و چنانکه مرغان هوا (یعنی طوایف و امت های جهان) زیر سایه اش می توانند آشیانه گیرند (یعنی از هدایت آن مظهر رحمت الهی بهره مند شوند و به سعادت دنیا و آخرت نایل گردند))، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس تو ای عاقل دانا و خردمند با ما به فراز دیگر این متن در این رابطه بیا یعنی به عبارات 47 به بعد باب دوم مرقس و عبارت 15 باب 10 همین کتاب و سایر فرازهایی که مانند آن است و در این عبارات تحریف گر از واژه ملکوت که به معنی حکومت و پادشاهی و نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم است را به معنی بهشت و یا مترادف آن بکار گرفته است و ما در جای خود اثبات نمودیم که این بکارگیری قطعا غلط است و در آن جای هیچگونه شک و شبهه نیست زیرا آمدن ملکوت با آن تاویل که ما ارائه نمودیم قابل توجیه و با این معانی بکار گرفته شده در تضاد است زیرا بهشت و یا آن دنیا به سوی خلایق نمی آیند و بلکه

ص: 471

خلایق با مرگ به سوی آن می شتابند و توجیهات در این رابطه برخاسته نمی شود مگر از افکار متعفن از بخارات نجاسات شراب و ...، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس آگاه شو از بکارگیری نابجای واژه ملکوت در عبارات 42 به بعد باب 9 مرقس که می بایست به جای کلمه ملکوت از واژه حیات بهره گرفت (پس هرگاه دستت ترا بلغزاند آن را ببر زیرا ترا بهتر است که شل داخل حیات (بهشت) شوی از اینکه با دو دست وارد جهنم شوی در آتشی که خاموشی نپذیرد، هرگاه پایت ... داخل حیات شوی ... هرگاه چشم تو ... داخل ملکوت خدا شوی از آنکه با دو چشم در جهنم انداخته شوی) یعنی در این عبارات، بطور انکار ناپذیری مقصود بهشت و جهنم است و لذا بکارگیری ملکوت به جای جهنم نابجا است و نیز عبارات 15 باب دهم که بر همین سیاق است و ما خلاف بودن این بکارگیری را قبلا اثبات نمودیم (... بگذارید بچه های کوچک نزد من آیند و ایشان را مانع مشوید زیرا ملکوت خدا از امثال اینها است (که ما خلاف بودن این بکارگیری از واژه ملکوت به جای بهشت و یا آن دنیا را قبلا ثابت نمودیم))، پس بکارگیری صحیح واژه ملکوت به شرحی که در تمثیل های متن متی مذکور شد عینا در متن مرقس نیز تکرار شده که دلالت بر صحت و درستی تاویل ما دارد و دلالت بر ظهور شریعت پسندیده خداوند و بعثت نبی موعود و ...، یعنی خبر بشارت نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم است (پس به مثل ها آغاز سخن نمود (که آمدن ملکوت آسمان به آن ماند) که شخصی تاکستانی غرس نمود حصاری گردش کشید و ...، آن را به دهقانان سپرد (یعنی به بنی اسرائیل) در موسم نوکری نزد دهقانان فرستاد (که مقصود از نوکران پیامبران بنی

ص: 472

اسرائیل هستند)، ایشان آنها را زده سنگسار، ... بعضی را کشتند ...، بالاخره پسر حبیب خود را (یعنی حضرت عیسی مسیح آخرین پیامبر بنی اسرائیل) فرستاد او را گرفته مقتول و ...، پس صاحب تاکستان چه خواهد کرد او خواهد آمد و آن باغبانان را هلاک کرده باغ را به دیگران خواهد سپرد (یعنی به امت دیگر غیر بنی اسرائیل و مقصود آن سنگی که معمارانش رد کردند همان سر زاویه شد و این از جاننب خداوند شد و حکمت آن در نظر ما عجیب است همان تغییر امت است که به واسطه سرکشی بنی اسرائیل و ترک آنها و تجلی انوار خداوند از میان قومی جاهل و نادان یعنی نبوت و بعثت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم که از آن ظهور با عنوان آمدن ملکوت بواسطه عیسی مسیح بشارت داده شده است و نیز بیان علائم آخرالزمان و ظهور حکومت عدل الهی و ارثیت به صالحین یعنی پادشاهی و اقتدار حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف که در عبارات اول به بعد باب 13 مرقس نیز مذکور گردیده است در آن زمان که شاگردان از علائم ظهور و رجعت و قیام ولی خداوند سوال می کنند یعنی قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف: (آنگاه از عیسی سوال کردند ما را خبر ده که این امور (یعنی وقایع آخر الزمان و قیام حضرت مهدی و ایام رجعت و ...) کی واقع شود (پس حضرت عیسی مسیح از علائم آخر الزمان سخن به میان آورده و سپس می فرماید) زیرا که وقوع این حوادث (یعنی اشاعه ظلم و ستم در سراسر جهان) برای برپایی قیام عدل و عدالت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف)) ضروری است لیکن انتها نیست (یعنی ظلم و ستم و جنایات بیشتر خواهد شد) زیرا که امتی بر امتی و مملکتی بر مملکتی خواهند

ص: 473

برخاست (یعنی به جنگ) ...، زیرا در آن ایام (یعنی ایام ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) چنان مصیبتی خواهد شد که از ابتدای خلقت که خدا آفرید تاکنون (یعنی تا آن زمان) نشده و نخواهد شد (بگونه ای) که اگر خداوند آن روزها را (یعنی زمان و ایام آن حضرت را) کوتاه نکردی هیچ بشری نجات نیافتی لیکن به جهت (دعای خالصانه)، برگزیدگانی که انتخاب نموده است آن ایام را کوتاه ساختی (یعنی زمان قیام حضرت مهدی جلوتر واقع خواهد شد)، (و آنگاه از ایام رجعت خود و مقدسین سخن به میان آورده و می فرماید)، آنگاه پسر انسان را ببینند که با قوت و جلال (برای یاری برگزیده جهان خلقت یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر ابرها می آید، (سپس در نهایت اعجاز می فرماید) هر آینه به شما می گویم تا جمیع این حوادث واقع نشود این فرقه نخواهند گذشت (یعنی قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بعد از ظهور و رجعت مقدسین خواهد بود، و تا همه این وقایع و حوادث واقع نگردد این فرقه یعنی اهل رجعت ظاهر نخواهند شد و ظهور این فرقه بعد از وقوع تمامی این حوادث یعنی مشحون شدن زمین از ظلم و جور و نزول من و قیام مصلح جهانی یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف واقع خواهد شد و تو ای عاقل دانا و خردمند به این عبارت که ما از آن رمزگشایی نمودیم بسیار توجه نما زیرا عبارت (این فرقه نخواهند گذشت) دقیقا مانند عبارت (ذائقه موت را نخواهند چشید)، و ...، تصریح بر قیام لشکر خدا یعنی مصلح جهانی یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و نزول مسیح و ایلیا و زنده شدن اهل رجعت دارد اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم)، پس در

ص: 474

ادامه حضرت عیسی مسیح از حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف با عنوان (صاحب خانه) یاد نموده و دستور می فرماید تا اهل ایمان برای ظهور آن حضرت دعا نمایند و عمل انتظار ظهور آن حضرت را که در واقع اعظم عبادات اعلام شده است را بجای آورند و پس توجه نماید عاقل دانا و خردمند به این فراز یعنی ادامه عبارات از آیه 32 به بعد باب 13 مرقس که: (ولی از آن روز و ساعت (یعنی ساعت ظهور و قیام جهانی حضرت مهدی و نزول من و رجعت مقدسین و ...)، هیچکس اطلاع ندارد و نه فرشتگان آسمان و نه پسر هم (و این فراز در واقع مهر تاکید و تائید و تحکیم است بر حماقت و ابلهی و بی شعوری کسانی که اعتقاد به خدایی مسیح و روح القدس دارند و خدا را سه تکه می دانند یعنی پدر و پسر و روح القدس در حالی که اگر مسیح و یا روح القدس خدا بوده و یا جزیی از خدا می بودند پس می بایست خاصیت خدایی خود را در زمان جدایی و تکه شدن حفظ می کردند و ...، ولی این فراز اثبات کننده حماقت و مزخرف بافی اهل تثلیث است که مانند بسیاری از علوم این جهان پر رمز و راز و نیز آنچه در آینده واقع می شود، فقط و فقط در علم خداوند عالی و مقتدر و بلند مرتبه است و او قادر مطلق و صاحب اختیار تمام هستی لایتناهی است و مسیح و همه پیامبران و مقدسین و ...، گوشه هایی از خلقت عظیم آن قادر متعال هستند و لذا بسیاری از علوم در ظرف وجودی آنها هر چند بلند مرتبه باشند جای نمی گیرد و شاهد این کلام ما مضمون کلام مولای مظلوم ما حضرت علی علیه السلام است که به آن پیشگویی کذاب که ادعای پیش بینی وقایع را می نمود فرمود که اگر یک آیه در قرآن نبود یعنی در کلام خداوند، پس من تا انقضای عالم تمامی حوادث

ص: 475

و اتفاقات و ...، را اعلام می نمودم و سپس حضرت این آیه را تلاوت فرمودند که خداوند می فرماید ( یمحو ما یشاء و یثبت)، یعنی هر چه را خداوند بخواهد محو و هر چه را بخواهد ثبت می فرماید و این فراز را شاعر گرانقدر ما فردوسی پاکزاد چنین بیان فرمود (نداند به جز ذات پروردگار که فردا چه بازی کند روزگار)، پس چون بر این فراز آگاه شدی و نیز آگاه شدی بر کلام کسی که مولای ما حضرت عیسی مسیح، بنده ای از بندگان درگاه اوست پس آگاه باش که در این فراز از متن مرقس حضرت عیسی مسیح بر این حقیقت شهادت عظیم داده و با این بیان مشت محکم خود را به دهان یاوه گویان از میان پیروان خود می کوبد یعنی بر دهان کسانی که مدعی العیاذ بالله خدایی او هستند و ...، یعنی علم وقوع ساعت یعنی زمان وقوع ساعت قیام مصلح جهانی عالم یعنی آخرین معصوم از سلسله مقدسین الهی و آخرین بازمانده معصوم از حضرت ابراهیم یعنی آخرین وصی حضرت محمد پیامبر آخرالزمان صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و نزول من و ایلیا از آسمان و معجزه رجعت مقدسین یعنی زنده شدن گروه های خاص از مقدسین از اهل ایمان که از جهان رفته اند و وفق کلام حضرت عیسی ذائقه موت یعنی آن موتی که آنها را به قیامت ببرد نچشیده اند و ...، که مقدمه قیامت کبری است را فقط خداوند اعلی می داند و بر اهل ایمان است که با تقدیم دعا و تضرع خود به درگاه الهی این ایام یعنی زمان ظهور و نجات آن حضرت را کوتاه نمایند زیرا سر رشته تمامی امور در نزد خداوند علی اعلی است و اوست که نجات دهنده اهل ایمان از زجر و نکبت و بدبختی و ظلم و ستم و بیداد ستمگران است الا لعنه الله علی

ص: 476

الظالمین) پس در این فراز حضرت عیسی مسیح برای رفع شبهه کسانی که فریب القاء شیطان را خورده و برای او و نیز برای فرشته ای از فرشتگان خدا هم، منصب خدایی قرار داده اند، تصریح در ضعف و نقص خود و همگان فرموده و در واقع اینگونه خداوند مهر حقارت و پستی و کوچکی خود و همه خلایق هستی را بر پیشانی تمامی خلایق و مخلوقات خود از جمله بر پیشانی عیسی مسیح و روح القدس کوبیده است تا آگاه باشند که انتساب ادعای خدایی آنان قبل از آنکه در راستای تقدیس آنها باشد در مسیر حقارت آنها به کار خواهد رفت و نیز آگاه باشند قبولی سمت و منزلت (بندگی خدا و تاج رسالت)، به منزله بالاترین و عظیم ترین منصب آنها در پیشگاه خداوند است که مزین به مقام عصمت آنهاست همانگونه که ما هر روز و هر ساعت و هر لحظه این شهادت را در خصوص برترین خلایق عالم و سر سلسله و بالاترین پیامبران خداوند یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم فریاد و آن را بارها و بارها در نماز واجب خود زمزمه می کنیم (و شهادت می دهیم به دو کلمه که رکن رکین ایمان و اعتقاد ماست یعنی (اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمد عبده و رسوله) و سپس صلوات می فرستیم بر آن حضرت و آل طاهرین او که جان و جسم و روح خود و اهل بیت خود و پیروان خود را در راه حفظ شریعت و پسندیده خداوند بر زمین ریختند و نهال آن را با خون پاک خود آبیاری فرمودند تا اینگونه در جهان سایه گستر گردید اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس به تاکید موضوع انتظار فرج از زبان حضرت عیسی مسیح توجه نما)، پس بر حذر (از غفلت) و بیدار شده (از نا امیدی باشید و

ص: 477

برای رسیدن آن ایام) دعا کنید))، و چون بر این فراز آگاه شدی پس توجه نما از رمزگشایی ما از واژه ملکوت در عبارات 25 باب 14 مرقس و عبارت متناظر آن که عیسی به شاگردان می فرماید: (هر آینه به شما می گویم بعد از این، عصیر انگور نخورم تا آن روزی که در ملکوت خدا آن را تازه بنوشم)، پس توجه نما تو ای عاقل دانا و خردمند که ملکوت هرگز نمی توانند به بهشت توجیه و تاویل شود و یا حتی دنیا زیرا که به اجماع همه علماء مسیحی و اسلام، عیسی مسیح برگشت خواهد نمود یعنی در آن ساعت که علم آن در نزد خداوند است یعنی در ظهور ملکوت خدا پس مقصود از ملکوت یعنی زمان رسیدن ساعت نه اینکه عیسی در بهشت آن را بنوشد یا در آن دنیا زیرا برای او برگشتی به دنیا و داشتن حیات و زندگی قبل از مرگ و روانه شدن به سوی قیامت و بهشت خداوند در کنار سایر انبیاء و مقدسین الهی است و این حیات و پادشاهی همان ملکوت یعنی زمان ظهور آخرین ولی خداوند و تشکیل حکومت جهانی و وراثت زمین به اهل ایمان و مرگ شیطان و روانه شدن او و پیروانش بعد از عذاب در دنیا به سوی دوزخ و قیام قیامت بعد از سلطنت طولانی حکومت عدل و عدالت خداوند و برپایی حکومت خداوند است و نکته مهم دیگر در بعضی از این فرازها، لزوم عدم توجه به عبارات قبل و بعد از این بشارات است زیرا این عبارات اصلی بوده و عبارات قبلی و بعدی بر آنها بار و جعل شده و این الحاق معلوم و محرز است که ما قبلا یاوه بودن عبارات الحاقی آنها را ثابت نمودیم مانند آنچه در خصوص عباراتی الحاقی در عدم چشیدن ذائقه موت برای بعضی از اصحاب عیسی علیه السلام در قبل اثبات نمودیم پس تو ای عاقل دانا و خردمند چون بر این فراز از رمزگشایی های ما آشنا شدی

ص: 478

پس با ما همراه باش در فرازی دیگر یعنی عبارات 19 و 43 باب لوقا: (آنگاه صحیفه اشعیاء نبی را به او دادند و چون کتاب را گشود موضعی را یافت که مکتوب است روح خداوند بر من است زیرا که مرا مسح کرد تا فقیران (یعنی طالبان حقیقت و سعادت و رستگاری) را بشارت (به رستگاری) هم ... و از سال پسندیده خدا (یعنی ایام بعثت و نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم یعنی ایامی که دین پسندیده خداوند در جهان مطرح و قابل دسترس است یعنی ایام دین پسندیده خدا یعنی اسلام و زمان برپایی حکومت عدل و عدالت خداوند در سرتاسر جهان به دست آخرین وصی عالیقدر او و آخرین مقدس معصوم از نسل ابراهیم خلیل الله یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) موعظه کنم و ... و گفت مرا لازم است که به شهرهای دیگر نیز ملکوت خداوند (و ظهور و تجلی آن یعنی بعثت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) را بشارت دهم (و سپس دلیل مهم بعثت خود و نبوت خود و انجیل یعنی بشارت خود را بیان می فرماید زیرا برای همین کار از سوی خداوند) فرستاده شده ام (یعنی اینکه من به عنوان آخرین پیامبر بنی اسرائیل مبعوث شده ام تا از سال پسندیده خدا یعنی ایامی که آخرین و برترین انبیاء الهی یعنی حضرت محمد مبعوث می شوند بشارت داده و آن را به جهانیان اعلام نمایم))، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه شو بر فراز دیگر از تفسیر واژه ملکوت در عهد جدید در متن لوقا در باب هشتم از عبارت اول به بعد که باز هم بشارت به ظهور نبی معظم خداوند در کلام عیسی مسیح ملاحظه می گردد (و بعد از آن واقع شد که او در هر شهری و دهی گشته موعظه می نمود

ص: 479

و به (آمدن) ملکوت خدا (یعنی نبوت نبی معظم موعود انبیاء الهی) بشارت می داد و آن دوازده (شاگردان مخصوص یعنی حواریون) با او بودند (و جهت تبیین حقایق این ملکوت و نوع اثرگذاری آن بر قلوب شنوندگان این مثال را می آورد که نظیر آن را با اندک تفاوت قبلا مذکور نمودیم و آن مثال برزگر و قصد او از دانه افشانی بود)، که برزگری به جهت تخم کاشتن (به سوی مزرعه خود) بیرون رفت وقتی که تخم می کاشت یعنی (موعظه به ملکوت خدا می کرد این موعظه به منزله دانه هایی بود که) برخی به کناره راه ریخته شد ...، برخی بر سنگلاخ افتاد ... قدری در میان خارها افکنده شد ...، بعضی در زمین نیکو پاشیده شد و روئیده و صد چنان ثمر آورد ...، (پس شاگردانش از حقیقت این مثل سوال کرده حضرت پاسخ داد) گفت شما را دانستن اسرار ملکوت خدا عطا شده است (یعنی به شما این لیاقت داده شد تا معنی این تمثیل و حقیقت ملکوت خداوند یعنی بشارت به ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و در نهایت پادشاهی حکومت خداوند بر زمین و ارثیت آن به اهل ایمان را بدانید ولی آگاه باشید بیان آن به دیگران به مانند این تمثیل است) اما مثل اینست که تخم کلام خداست (در بشارت به ظهور پیامبر معظم خداوند حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و ...)، و آنانی که در کنار راه هستند کسانی هستند که چون (این بشارت) را می شنوند فورا ابلیس آمده کلام را از دل های ایشان می رباید مبادا (به این انجیل من یعنی به این بشارت من به ظهور نبی موعود خداوند) ایمان بیاورند و نجات یابند و ...، اما آنچه در زمین نیکو واقع گشت (یعنی مصداق) کسانی می باشند که کلام (بشارت) مرا به دل راست و نیکو

ص: 480

شنیده آن را (در سینه ها و در میان صحف برای نسل های آینده) نگاه می دارند و با صبر (در حفظ و نگهداری نسل در نسل) ثمر (میوه هدایت برای آیندگان) می آورند))، پس فراز بعدی از تفسیر واژه (ملکوت)، یعنی عبارت 27 باب 9 لوقا که در آن با صراحت تمام به زمان قیام حضرت مهدی و ایام رجعت تصریح شده و ما قبلا آن را رمزگشایی نمودیم و واژه موت را در آن تفسیر نمودیم و مقصود آن حضرت از بعضی از حاضرین را که از اصحاب رجعت بوده اند اعلام نمودیم و بیان نمودیم تفسیر بی نظیر و با عظمت این عبارت را در عین کوتاه بودن و وسعت معنی آن را بیان نمودیم و نگارنده در این فراز می تواند ادعا نماید که در سرتاسر این کتاب عبارتی پر مغز تر و پر معنی تر از این عبارت کوتاه وجود ندارد (... لیکن هر آینه به شما می گویم (یعنی تاکید می کنم) که بعضی از حاضرین در اینجا هستند که تا ملکوت خدا را نبینند ذائقه موت را نخواهند چشید (یعنی آنها از اصحاب رجعت می باشند که با موت ظاهری، به عرصه قیامت وارد نشده و طی برزخ نمی نمایند بلکه وجود آنها در پیشگاه خدا امانتی است تا به امر او از عالم اموات برخاسته و در ایام رجعت مقدسین زنده شده و در معیت عیسی مسیح و ایلیا و ...، به یاری آخرین وصی نبی معظم اسلام یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف زمین را به ارثیت اهل ایمان بدهند و کافران را تعذیب دنیایی فرموده و به سوی جهنم گسیل دارند و حکومت عدل و عدالت و معدلت خداوند پس از مملو شدن جهان از ظلم و جور و عدوان، برپا شود پس آگاه شدی تو ای عاقل دانا و خردمند که بعضی از حاضرین در خطاب عیسی مسیح چه کسانی هستند و مقصود از ملکوت خداوند چیست و منظور از نچشیدن ذائقه موت چه

ص: 481

خواهد بود و بدیهی است ملکوت به استناد این فراز و تمامی فرازهای مانند این متن که در سراسر کتاب منعکس است هرگز به معنی بهشت و آن دنیا نخواهد بود و کسی البته این ادعا را نخواهد کرد مگر اینکه از عقل عاری و تعقل او بر اساس عناد و تعصب و کینه توزی باشد، پس تو ای عاقل دانا و خردمند توجه نما به فراز دیگر که در عبارات نماز و دعای این جماعت است که مانند تمامی فرازهایی که به آن استناد کردیم با صراحت و وضوح تمام حکم به آمدن ملکوت خداوند یعنی ظهور حضرت محمد و بعثت آن نبی موعود و ...، دارد و مفهوم و معنی آن بر ضد تمامی ان فرازهای محدود و معدود و انگشت شمار است که تحریف گران خودسرانه، آن را مترادف بهشت و آن دنیا بکار برده اند پس مخاطب ارجمند توجه نماید به این دعای شریف که مسیحیان وفق وصیت حضرت عیسی بایستی آن را بطور مکرر و مستمر در همه روزها و هفته ها و ...، بخوانند یعنی عبارت 2 به بعد باب 11 لوقا: (یکی از شاگردانش به وی گفت خداوندا دعا کردن را به ما تعلیم نما ...، به ایشان گفت هرگاه دعا گوئید ای پدر ما که در آسمانی نام تو مقدس باد ملکوت تو بیاید (یعنی نبی موعود تو به امر تو به جهان مبعوث گردد و دین پسندیده تو به جهان ظاهر شود)، اراده تو چنانچه در آسمان (یعنی مکنونات علم ازلی توست) در زمین نیز کرده شود (یعنی ظاهر شود یعنی همانگونه که به اراده ازلی خود اراده فرمودی و به زبان انبیاء خود به آن خبر دادی یعنی ظهور نبی معظم موعود یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عج فرجهم که برترین و آخرین پیامبران است را خبر دادی این خبر و این اراده واقع شده و صورت خواهد پذیرفت یعنی از تو می خواهیم در وقوع آن تعجیل

ص: 482

نمایی تا اهل ایمان در سایه شریعت پسندیده خدا رستگار شوند))، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس آگاه شو بر مثال و تمثیل حضرت عیسی مسیح در معرفی ملکوت خداوند و ظهور آن در عبارات 18 به بعد باب 13 لوقا که محکوم می نماید مفهوم و معنی ملکوت را در غیر آنچه ما آن را تاویل و تفسیر نمودیم و تصدیق می فرماید گفتار ما را در ظهور شریعت پسندیده خدا و ظهور نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و برپایی حکومت عدل و عدالت خداوند در سال های پسندیده و به دست منجی عالم بشریت حضرت عدل و عدالت خداوند در سال های پسندیده و به دست منجی عالم بشریت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و ارثیت زمین به صالحین و اهل ایمان و ...، که مانند آن در متون قبل آمده و ما خلاصه آن را مجددا مذکور می نمائیم و ان تمثیل دانه کوچک بود که تحریف گر به اشتباه دانه خردل آورده و ما خطا بودن بکارگیری این واژه را ثابت نمودیم و دیگر تمثیل خمیر مایه است (پس (عیسی مسیح) گفت ملکوت خدا چه چیز را می ماند و آن را بکدام شی تشبیه کنم (ظهور ملکوت خدا) دانه خردلی (یعنی دانه کوچکی) را می داند که شخصی گرفته در باغ خود کاشت پس روئید و درخت بزرگ گردید به حدی که مرغان هوا آمده در شاخه هایش آشیانه گرفتند (یعنی دانه کوچک کنایه از اراده حضرت پروردگار است در تقدیر ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و باغبان خداوند است و باغ، این جهان پهناور و روئیدن، یعنی به تحت نظر خداوند نمو کردن و در طول زمان به بشارت انبیاء الهی خبر داده شدن و سپس ظهور ملکوت یعنی ظهور شریعت پسندیده خداوند و کامل شدن آن

ص: 483

تا جایی که جویندگان حق و حقیقت که در این تمثیل مرغان هوا تشبیه شده اند آمده در پناه شاخه های بزرگ آن لانه کرده و نسل خود را در پناه آن قرار داده اند) و باز گفت برای (ظهور) ملکوت خدا (به امر حضرت پروردگار) چه مثل آوردم (ظهور ملکوت خداوند و اراده پروردگار در تجلی آن) خمیرمایه را می ماند که زنی گرفته در سه پیمانه آرد پنهان ساخت تا همه مخمر شد (یعنی خمیر مایه، نبوت و بعثت حضرت محمد است و نانوا خداوند تبارک وتعالی است و نهادن آن در سه پیمانه آرد تقدیر مکنون خداوند در میان نسل ها و خلقت است و تخمیر شدن یعنی ظهور شریعت پسندیده خدا و ظهور نبوت آن حضرت برای نجات و رستگاری و فلاح بندگان خداوند از ضلالت و گمراهی و نجات از دوزخ ابدی و ...، و ورود آنان به بهشت جاودانی))، پس تو ای عاقل دانا و خردمند به فراز دیگر یعنی عبارات 1 باب 1 لوقا توجه نما که در آن تصریح می گردد که بشارت به ظهور دولت و پادشاهی خداوند یعنی نبوت و بعثت حضرت محمد از زمان موسی تا یحیی و سپس به زمان عیسی مسیح اعلام می شد زیرا بهترین مقدر خداوند بوده است و هر کسی به منظور رستگاری جاوید با جدیت و کوشش به آن معتقد شده و رستگار می گردید یعنی آنانی که زمان ظهور آن حضرت را در نیافتند با ایمان به ظهور آن حضرت سعادتمند شدند ((بشارت به ملکوت از زمان) تورات تا یحیی بود و از آن وقت (به بعد توسط من) بشارت به ملکوت خدا (یعنی ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم داده می شود و هر کس (به امید رستگاری جاوید) به جد و جهد داخل (اعتقاد و ایمان به آن) می گردد) و نیز عبارات 1 به بعد باب 18 لوقا و تصریح واضح به اینکه هر کس با قلب

ص: 484

صاف و سلیم چون کودکان بشارت به ملکوت خداوند یعنی ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و ایام پسندیده خدا و شریعت جاوید او را نپذیرد پس مومن نخواهد بود (هر آینه به شما می گویم هر که ملکوت خدا (یعنی ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم را نپذیرد یعنی از جان و دل و یا قلب سلیم) داخل (اهل ایمان) به ملکوت خداوند نگردد (یعنی رستگار نشود)) پس تو ای عاقل دانا و خردمند در عبارات 19 به بعد باب 18 لوقا، ما به کاربرد غلطی دیگر از ملکوت و بهره گیری نابجایی دیگر از ملکوت می رسیم که قبلا یاوه بودن اصل متن آن را اثبات نمودیم و معلوم و مشخص است که تحریف گر بی عقل آن را در ذهن علیل خود بهم بافته و عبارات آن را از روی جهل و نادانی روی هم ریخته است و آن داستان شخصی است که نزد عیسی می آید و می گوید به تمامی احکام تورات عمل می کند و عیسی به او می گوید برو هستی خود را بفروش و به فقرا بده و بیا مرا متابعت کن و وقتی آن طرف ناراحت می شود تحریف گر به زبان عیسی می گوید که اساسا دولت مندان وارد ملکوت نمی شوند یعنی بهشت و چون جای دیگری برای رفتن نیست جز جهنم پس افراد ثروتمند در طول تاریخ که خود را لخت و برهنه و عریان ننموده و خود و خاندان خود را با خاک سیاه برابر نمی کنند وارد دوزخ می شوند و چون این تمثیل یاوه است پس کاربرد ملکوت نیز در آن، که تحریف گر آن را مترادف بهشت آورده است یاوه تر خواهد بود (یکی از روسا از وی سوال کرده گفت ای استاد نیکو چه کنم تا حیات جاودانی یابم ... عیسی گفت احکام (تورات) را می دانی زنا مکن قتل مکن دزدی مکن و ...، گفت همه اینها را از طفولیت نگاه

ص: 485

داشتم ... عیسی گفت ... آنچه داری بفروش و به فقرا بده که در آسمان گنجی خواهی داشت پس آمده مرا متابعت کن چون این راشنید محزون شد ... عیسی گفت چه دشوار است که دولتمندان داخل ملکوت خدا (بهشت) شوند زیرا گذشتن شتر از سوراخ سوزن آسان تر است از دخول دولتمند در ملکوت خدا (یعنی امکان ندارد ثروتمندان وارد بهشت شوند یعنی با اجازه بزرگترها همگی در داخل دوزخ جاوید قرار دارند))، پس در این فراز هم این تمثیل دروغ و نابجاست و هم قهرا کاربرد واژه ملکوت به معنی بهشت در آن خلاف است پس در واقع تاویل و تفسیر آن است که ما ارائه داده ایم و هیچ شک و شبهه ای در آن نیست یعنی ظهور دولت سرمدی و بعثت بهترین خلایق و آخرین انبیاء الهی و موعود تمامی پیامبران و ...، یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و فرجنا بهم پس چون بر این فراز هم آشنا شدی پس به دنبال ما بیا به فراز بعدی یعنی عبارت 11 باب 19 لوقا تا بر مخاطب ارجمند ثابت شود که مقصود از آمدن ملکوت خدا ظهور نبی معظم موعود بوده است پس توجه نماید مخاطب به این عبارت کوتاه ولی با یک جهان معنی، (و چون ایشان این را شنیدند، او مثلی زیاد کرده آورد (و چنان حقیقت ظهور یعنی نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم در قلوب آنان جای گرفته بود آن را بسیار نزدیک دیدند) چونکه نزدیک به اورشلیم بود (شد) و ایشان گمان می بردند که ملکوت خدا (یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) می باید در همان زمان (یعنی در زمان عیسی مسیح) ظهور نماید (یعنی تصور می کردند که نبوت و بعثت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم در زمان حضرت

ص: 486

عیسی مسیح واقع خواهد شد) پس در ادامه در عبارات 9 به بعد باب 20 تمثیل باغبان و غرس تاکستان و ...، را ملاحظه می فرمائید که مقصود خداوند علی اعلی در برگزیدن بنی اسرائیل و سپس غضب به ایشان و ترک ایشان و خبر نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را از بنی اسماعیل در قالب تمثیل مذکور و بیان و تفسیر این مطالب به استناد تمثیل سنگی که سر زاویه شده است برای یهودیان که این خلاصه، به شرحی که قبلا نیز مذکور گردید به لسان متن لوقا چنین است (و این مثل را به مردم (در خصوص ظهور ملکوت از میان غیر بنی اسرائیل) گفتن گرفت که شخصی تاکستانی غرس کرد (که مقصود از صاحب تاکستان خداوند است و منظور از تاکستان ارض موعود است که آن را برای بنی اسرائیل غرس کرد) و به باغبانان (یعنی بنی اسرائیل) سپرده مدت مدیدی سفر کرد (یعنی آنها را در بوته آزمایش قرار داد) و در موسم، غلامی نزد باغبانان فرستاد (که مقصود از غلام پیامبران بنی اسرائیل هستند که آنها را فرستاد تا از ثمره باغ یعنی شریعت موسی، برای خداوند ایمان و عمل صالح ببرد) تا از میوه باغ به او سپارند اما باغبانان او را زده و تهیدست بازگردانیدند پس غلامی دیگر (یعنی پیامبری دیگر) روانه نموده او را نیز تازیانه زده و بی حرمت کرده تهی دست بازگردانیدند و باز سیمی را فرستاده او را نیز مجروح ساخته و ...، صاحب باغ گفت پسر حبیب خود را (یعنی عیسی مسیح را)، می فرستم ...، در حال او را از باغ بیرون افکنده کشتند پس صاحب باغ به ایشان (بنی اسرائیل) چه خواهد کرد، او خواهد آمد و باغبانان را هلاک کرده باغ (شریعت خود) را به دیگران (امت دیگر) خواهد سپرد پس چون (یهودیان) شنیدند (مقصود عیسی را دریافتند و) گفتند

ص: 487

حاشا (یعنی هرگز) پس عیسی به ایشان نظر افکند و (علیه ایشان اینگونه اقامه استدلال نمود تا گفتار متین خود را در اینکه خداوند آنها را ترک کرده و شریعت خود را به امتی دیگر سپرده و نبی معظم موعود را از میان ایشان مبعوث خواهد فرمود تا ایمان و عمل صالح را از باغ شریعت به حضرتش هدیه نماید می فرماید) گفت پس (اگر سخنان مرا قبول ندارید) معنی این نوشته (از کتاب اشعیای نبی) چیست، سنگی را که معماران (بنی اسرائیل) رد کردند (یعنی بنی اسماعیل را طرد نمودند) همان (به اراده خداوند) سر زاویه شده است (یعنی شاخصه حق و عدالت و شریعت خداوند و معیار حق و باطل در جهان شده است بگونه ای که) هر که بر آن سنگ افتد (یعنی به ستیزه گری با اسلام و قران و حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم، نموده و علیه آن قیام نماید) خرد شود (یعنی نابود شود) و اما اگر آن (سنگ یعنی اسلام و قرآن و شریعت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) بر کسی (یعنی بر نظام فکری یا عقیدتی یا دشمنان کینه توز خود) بیفتد او را نرم سازد (یعنی نابود نماید و در ادامه تصریح می گردد در این بشارت که چگونه این تمثیل واضح و آشکار بوده است بگونه ای که روسای کهنه و کاتبان دریافتند که عیسی مسیح این تمثیل را در خصوص آنان و ظهور نبی معظم موعود از امتی دیگر زده است)، آنگاه روسای کهنه و کاهنان خواستند او را در همان ساعت گرفتار نمایند زیرا دانستند که این مثل (واضح و آشکار و مشخص) را درباره ایشان (یعنی بنی اسرائیل) زده است))، و در ادامه باز هم عیسی مسیح در عبارات (6) به بعد باب 21 لوقا از وقوع علائم آخر الزمان و رجعت مقدسین و ظهور حضرت مهدی و بازگشت عیسی

ص: 488

مسیح برای یاری آن حضرت که کاتب از آنان با عنوان (این فرقه) نام می برد و به ظهور ملکوت شریعت خداوند بشارت می دهد (پس از او سوال کردند گفتند ای استاد پس این امور (وقایع آخر الزمان و ایام ظهور و برپایی شریعت خداوند و بازگشت شما و ...، کی خواهد بود یعنی) کی واقع خواهد شد گفت ... چون اخبار جنگ ها و فسادها را بشنوید مضطرب مشوید (و تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که این اخبار غیبی حضرت عیسی برای نسل های آینده است و ارتباطی با مردم ایام او ندارد و مربوط به اخبار آیندگان و بازگشت او و ایام رجعت و قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف یعنی ملکوت خدا یعنی ظهور دولت سرمدی شریعت خداوند است) زیرا که وقوع این امور (مقدمه ی ظهور ملکوت است) لیکن انتها در ساعت (ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیست پس به ایشان گفت قومی با قومی و مملکتی با مملکتی مقاومت خواهد نمود (یعنی جنگ های جهانی بر پا می شود) و زلزله های عظیم در جای ها و قحطی ها و باها پدید و چیزهای هولناک و علامات بزرگ از آسمان ظاهر خواهد شد ...، دلهای مردم (از ظلم و ستم و بیدادگری) ضعف خواهد کرد (یعنی) از خوف و انتظار آن وقایعی که ربع مسکون (یعنی در سرتاسر جهان) ظاهر می شود آنگاه پسر انسان را خواهند دید که بر ابری سوار شده (از آسمان) با قوت و جلال عظیم ( برای یاری ولی خداوند و نماینده خداوند در برپایی حکومت عدل جهانی یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) می آید ... از آن جهت که خلاصی شما (اهل ایمان) نزدیک است و ...، همچنین شما نیز چون ببینید که این امور واقع می شود بدانید که (ظهور) ملکوت خدا (یعنی ظهور حضرت

ص: 489

مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) نزدیک است (پس تو ای عاقل دانا و خردمند بر کاربرد کلمه ملکوت برای تاویلی که ما به آن استناد نمودیم در این فراز با دقت نظر نما و ...، تا اباطیل بکار رفته تحریف گران در بکارگیری نابجای واژه ملکوت در ازاء حیات ابدی و بهشت و ...، معلوم گردد پس در این عبارت بطور واضح حضرت عیسی مسیح تصریح می نماید که وقوع علائم آخر الزمان و مشحون شدن جهان از ظلم و ستم و بی عدالتی دلیل قاطع است بر علامت اینکه ظهور ملکوت خدا نزدیک شده است یعنی ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف یعنی بعد از آنکه جهان از ظلم و جور و عدوان لبریز شود و سپس همان عبارت که در آن یک دنیا معنی نهفته است نیز در این متن تکرار می شود یعنی)، هر آینه به شما می گویم تا جمیع این امور واقع نشود این فرقه نخواهد گذشت)، یعنی تا تمامی این علامات واقع نشود ظهور این فرقه یعنی صاحبان رجعت و نزول عیسی مسیح و ایلیا و امر ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی واقع نمی شود یعنی امر فرج مولای مظلوم ما حضرت مهدی و سپاهیان او یعنی زنده شدگان از میان قبور یعنی بازگشت کنندگان از دیار موتی که به آخرت نرفته اند بلکه اجسام آنها به ودیعه خاک نزد خداوند است یعنی آن مقدسین کامل که از میان قبور برخواهند خاست و نیز نزول عیسی مسیح از آسمان تا به فرمان حضرت حق جل جلاله اسباب ظلم و ستم و عدوان را از ریشه منحوس آن بکنند و نهال عدل و عدالت و معدلت را در سراسر جهان بکارند، ظاهر خواهد شد آمین یا رب العالمین اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس با ما به بررسی متن یوحنا بیا تا در آن به بررسی واژه ملکوت

ص: 490

بپردازیم، بررسی های ما در کتاب یوحنا نشان می دهد که در متن یوحنا به عکس سه متن دیگر از واژه ملکوت برای اعلام بشارت به ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و ظهور حضرت مهدی در ایام رجعت و ...، و برپایی حکومت خداوند استفاده نگردیده بلکه بطور مستقیم خبر از ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم داده شده است یعنی مستقیما بشارت به ظهور وجود مطهر آن حضرت با عنوان (فارقلیط) داده شده که در این کتاب مورد بررسی ما این واژه توسط تحریف گران گمراه، با عنوان های مختلف (روح راستی)، (تسلی دهنده)، (رئیس جهان) و ...، ترجمه شده و هدف از آن نیز گمراه نمودن ذهن مخاطبان و پرتاب نمودن افکار آنان از توجه به این بشارت عظیم است، پس موضوع مهم در متن یوحنا عدم بکارگیری واژه ملکوت، به عکس سه متن دیگر است یعنی بشارت مستقیم به ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و این از عجایب این کتاب است که توفیق رمزگشایی آن نصیب نگارنده به حول و فضل الهی و عنایات حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف شده است، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش به اینکه در نزد یهودیان و در نزد مسیحیان صدر مسیحیت و نیز به شهادت متون این کتاب و این فراز و فرازهای خارج از حد احصاء دیگر که ما به تعدادی از آنها اشاره نمودیم همه این جماعت یعنی قوم یهود و این خداپرستان در انتظار سه پیامبر بوده اند (عیسی مسیح، ایلیا و نبی موعود یعنی در متنی که به شهادت نامه یحیی معروف است) و لذا وقتی از حضرت یحیی سوال کردند تو عیسی مسیح هستی گفت نه وقتی گفتند تو ایلیا هستی گفت نه گفت تو آن نبی موعود هستی گفت نه پس سوال

ص: 491

کردند تو کیستی گفت من همان ندا کننده در بیابان هستم که گفت راه خداوند را مهیا نمائید و ...، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس توجه نما به متن استنادی ما یعنی عبارات 19 به بعد باب اول انجیل یوحنا (و این است شهادت یحیی (یعنی اینست شهادت نامه یحیی و عیسی در وقتی که یهودیان از اورشلیم کاهنان و لاویان را (برای استفسار) فرستادند تا سوال کنند (ما منتظر هستیم برای آمدن سه نماینده خداوند) که تو کیستی که (یحیی) معترف شد و انکار ننمود بلکه اقرار کرد که من (عیسی) مسیح نیستم، آنگاه از او سوال کردند پس چه آیا تو الیاس (ایلیا) هستی گفت نیستم (سوال کردند) آیا تو آن نبی (موعود انبیاء الهی) هستی، جواب داد نی، آنگاه به او گفتند پس کیستی تا به آن کسانی که ما را فرستادند (یعنی به بزرگان یهود و کاتبان لاویانی و مردم ...) جواب بریم (یعنی) درباره خود چه می گویی گفت من (طبق صحف انبیاء) صدای نداکننده در بیابان (به ظهور آنها) هستم (که وظیفه دارم بشارت دهم که اهل ایمان شاه) راه خداوند را راست (مهیا) کنید (یعنی برای ظهور موعود انبیاء الهی یعنی برترین و آخرین پیامبر الهی که شریعت او جاودانی است مهیا شوید)، چنانکه اشعیاء نبی گفت و (این) فرستادگان از فریسیان (بزرگان یهود) بودند پس از او سوال کردند و گفتند اگر تو (عیسی) مسیح نیستی و الیاس ( ایلیا) و آن نبی (موعود یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) نیستی، پس برای چه تعمید می دهی (یعنی دعوت می نمایی)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که حق معلوم و مشخص و مبرهن است پس لعنت خدا و رسول و امامان معصوم و همه لعنت کنندگان و لعنت ملائکه بر وجود نحس کسانی باد که علیرغم

ص: 492

دیدن حق آن را انکار و از تعصبات کورکورانه خود تبعیت می نمایند، پس چون بر این فراز آگاه شدی با ما به بررسی فراز دیگر در این خصوص یعنی عبارات 40 به بعد باب 7 یوحنا توجه نما: (... آنگاه بسیاری از آن گروه چون این کلام را شنیدند گفتند در حقیقت این شخص همان نبی است (یعنی نبی موعود از غیر بنی اسرائیل یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) و بعضی گفتند او (عیسی) مسیح (از بنی اسرائیل) است و بعضی گفتند (اگر او از بنی اسرائیل است طبق کلام انبیاء از محل زندگی داود می آید یعنی) مگر مسیح از جلیل خواهد آمد، آیا کتاب نگفته است که از نسل داود و از بیت لحم (یعنی) دهی که داود در آن بود ظاهر خواهد شد ...)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که عیسی مسیح بعد از صدور معجزات و عنوان نمودن رسالت خود در فرازهای مختلف، به ظهور مظهر جلال خداوند و جلوه کبریایی ذات اقدس حق جل جلاله یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم یعنی بالاترین مخلوقات جهان به لحاظ منزلت و مقام، که حضرت عیسی مسیح در بشارت خود از آن حضرت به واسطه این مقام و منزلت، با عنوان (رئیس این جهان)، یاد می فرماید، خبر داده و نیز از عروج خود و نزول خود در ایام رجعت خبر می دهد و باز هم در عبارت 34 باب 13 یوحنا یکی دیگر از عبارات معجزه آسای حضرت مسیح توسط نگارنده به حول و فضل الهی رمزگشایی می شود و آن عبارت و اقرار مکتوب یهودیان است از آیات تورات که گفتند (ما در تورات شنیده ایم که مسیح تا ابد باقی می ماند) یعنی زنده است یعنی تا زمان ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و به این استناد، عیسی مسیح

ص: 493

هرگز مقتول نشده و مصلوب نشده است بلکه قبل از دستگیری عروج فرموده است به امر خداوند تبارک و تعالی و بدیهی است اگر وفق این آیات تورات، مقتول و کشته می شد از مصادیق پیشگویی تورات خارج می گردید، پس تو ای عاقل دانا و خردمند چون بر این فرازها آگاه شدی پس به متن استنادی ما یعنی عبارات 31 به بعد باب دوازدهم انجیل یوحنا توجه نما (... عیسی در جواب گفت این صدا (یعنی این خبر) از برای من نیامد (زیرا من به آن آگاه هستم) بلکه به جهت شما (تا آگاه شوید)، (پس آگاه باشید که) الحال (این زمان نوبت) داوری این جهان است و الان رئیس این جهان (یعنی بالاترین خلایق جهان و برترین خلایق هستی یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم بایستی به بعثت برسد و جهان را به نور هدایت خود تا ابدالآباد به شریعت پسندیده خداوند یعنی اسلام منور نماید به امر خداوند تبارک و تعالی) بیرون افکنده می شود (یعنی به نبوت مبعوث می شوند و من اگر از زمین بلند کرده شوم (یعنی عروج نمایم) همه (شما و دیگر اهل ایمان خالص را برای ایام رجعت و نزول از آسمان و یاری شریعت خداوند و برپایی حکومت عدل الهی و ارثیت آن به اهل ایمان و یاری آخرین معصوم الهی از نسل حضرت ابراهیم) به سوی خود خواهم کشید (یعنی زنده شده و دین خدا را یاری خواهیم کرد) و این را گفت کنایه از آن قسم موت که می بایست بمیرد (یعنی از عروج خود و زنده شدن اصحاب رجعت سخن گفت)، پس همه (یهودیان) به او جواب دادند ما از تورات شنیده ایم (یعنی از متون آن آگاه و با خبر شده ایم) که مسیح تا به ابد باقی می ماند (یعنی زنده است و به قتل نمی رسد و کشته نمی شود و مقتول نمی شود بلکه مانند ایلیا

ص: 494

به آسمان عروج می نماید و سپس بازگشت می نماید قبل از وقوع ساعت یعنی ساعت قیام حضرت مهدی و رجعت مقدسین و برپایی حکومت عدل و عدالت خداوند بر جهان بعد از آنکه از ظلم و جور مشحون و مملو شده باشد، پس تو ای عاقل دانا و خردمند بر این فراز که از اسرار خداوند هستی و دلیل قاطع بر حقانیت عیسی مسیح و آنچه به آن بشارت داد می باشند یعنی ظهور نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و نیز بر قاطعیت وقوع قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و زنده بودن عیسی مسیح تا وقوع ساعت که از آن به ابد تعبیر شده است و نیز بازگشت مقدسین و برخاستن آنها از قبرها به امر خداوند در خصوص آن بزرگانی که با مرگ خود به سوی قیامت فراخوانده نشده اند یعنی ذائقه موت ابدی را نچشیده اند یعنی رجعت آنها به دنیا و انتقام از دشمنان خدا و یاری آخرین ولی معصوم خداوند یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف)، پس چگونه تو می گویی که پسر انسان باید بالا کشیده شود (یعنی قبل از مرگ عروج نماید)، کیست پسر انسان، آنگاه عیسی به ایشان گفت اندک زمانی نور با شما است (یعنی من که بایستی عروج نمایم)، پس مادامی که نور با شما است (به) راه (هدایت) بروید تا ظلمت (بی ایمانی) شما را فرو نگیرد و کسی که (بدون ایمان به پیامبر آخر الزمان یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم است) در تاریکی راه می رود (یعنی هدفی ندارد) نمی داند به کجا می رود (یعنی در صراط مستقیم الهی نیست))، پس تو ای عاقل دانا و خردمند چون بر این فرازها آگاه شدی پس آگاه شو بر مفاد عبارات 38 باب 12 یوحنا که این فراز هم از عجایب کلام حضرت مسیح است که در

ص: 495

عین کوتاهی معانی عظیم را در خود نهفته دارد در این فراز حضرت به کلام حضرت اشعیاء نبی اشاره و در آن از خبر خود به ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بشارت می دهد و آنها را با واژه های (خبر) و (بازوی خداوند) تصدیق می فرماید و آن را مصداق خبر حضرت اشعیاء نبی معرفی می فرماید: (ای خداوند کیست که خبر (بشارت) ما را (به ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) باور کرد (یعنی ایمان آورد و بعد از ظهور آن حضرت تابع او شد) و بازوی خداوند (یعنی وجود مطهر و مبارک مظهر قدرت خداوند در آخر الزمان و بر پا کننده حکومت عدل و عدالت خداوند) بر که آشکار گردید (یعنی چه کسانی سعادتمند به شرفیابی به حضور آن ولی الله اعظم یعنی حجه بن الحسن المهدی یعنی آخرین ولی معصوم خداوند از سلسله انبیاء و اولیاء از نسل ابراهیم شدند) ...، این کلام را اشعیا کفت وقتی که جلال او را (در عالم ذر و عالم باطن و قبل از ظهور آن حضرت و در عالم اراده خداوند و در عالم غیب در پیشگاه خداوند) دید و درباره او (یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و حضرت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف) تکلم کرد (و هر عاقل دانا و خردمند بایستی بداند که وجود پاک و مطهر همه انبیاء الهی و از جمله حضرت اشعیاء نبی در عالم غیب و در عالم ذر و قبل از تجلی آن حضرت در دنیا به نبوت، به جلالت و عظمت منزلت آن حضرت در پیشگاه خداوند آگاه شده اند و در این فراز به آن شهادت داده اند))، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس توجه نما در ادامه به وصایای حضرت عیسی مسیح به شاگردان و پیروان خود در خصوص بهشت و اوصاف

ص: 496

حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم با نام های احمد که در اصل متون به فارقلیط مکتوب است ولی تحریف گران ملعون و متعصب این واژه یعنی این کلمه (فارقلیط) را در فرازهای مختلف از این کتاب یعنی انجیل یوحنا به چند واژه مختلف دیگر ترجمه کرده اند (مانند تسلی دهنده، روح راستی، ...)، تا بدینگونه پیروان گمراه را فریب داده با خود به سوی دوزخ ببرند، پس تو ای عاقل دانا و خردمند توجه نما به وصیت حضرت عیسی مسیح به حواریون و پیروان در خصوص بشارت به بعثت حضرت محمد و ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و خبر برخاستن و نزول خود در عبارات 15 به بعد باب 14 انجیل یوحنا: ((پس عیسی مسیح فرمود)، اگر مرا دوست دارید احکام مرا نگاه دارید و من (خواهم برخاست ولی) از پدر (برای سعادت شما دعا کرده) سوال می کنم (و اصرار نموده خواهم خواست) و تسلی دهنده دیگر (یعنی پیامبر موعود یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) به شما (اهل ایمان) عطا خواهد کرد (و خصیصه این نبی موعود و این تسلی دهنده یعنی این فارقلیط و احمد و این محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم آن است که شریعت او ابدی است و می تواند تا ابد با شما بماند، یعنی بعد از او نبی به جهان نخواهد آمد پس شریعت او و احکام او و فرایض او جاودانی و بی خلل و مصون از هر نوع گزند و تحریف و تغییر و تبدیل است) تا همیشه با شما (اهل ایمان) بماند یعنی روح راستی (یعنی فارقلیط، یعنی احمد یعنی محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم)، که جهان (در ابتداء) نمی تواند او را قبول کند (یعنی شریعت پسندیده خدا یعنی اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم علیرغم

ص: 497

حقانیت و عظمت و جلالت خود بدلیل شرارت اشرار و نفاق منافقین و شرک و ستیزه گری دشمنان در سرتاسر جهان اشاعه و سلطنت نخواهد یافت مگر در زمان آخر زیرا) که (حقانیت و عظمت) او را (به دلیل نفاق و بی ایمانی خود) نمی بیند و لذا او را) نمی شناسد (و به او معرفت نمی یابد)، اما شما (اهل ایمان)، او را می شناسید زیرا که (من به آمدن او بشارت دادم و لذا) با شما می ماند و در شما خواهد بود (یعنی برکات ذات اقدس او باعث رستگاری ابدی شما خواهد شد پس با این وصیت آگاه باشید که من) شما را یتیم نمی گذارم (و نیز آگاه باشید که در ایام رجعت و بازگشت مقدسین و برپایی حکومت جهانی خداوند به وسیله بازوی خداوند یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از آسمان نزول نموده) نزد شما می آیم (و لذا) بعد از اندک زمانی (که نزد شما هستم) عروج کرده و) جهان دیگر مرا نمی بیند و اما شما (اهل ایمان به زنده بودن من و عروج به آسمان ایمان داشته و در واقع) مرا می بینید (یعنی به من ایمان دارید) و از این جهت که من (عروج کرده و نزد خداوند) زنده ام و شما هم (با این ایمان) خواهید زیست (یعنی رستگار خواهید شد)، و در آن روز (یعنی روز بازگشت با اصحاب رجعت و نزول در معیت پادشاه جهان و بازوی خداوند و نماینده خداوند در جهان هستی یعنی روز قیام آخرین معصوم و آخرین ولی معصوم خداوند یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و روز برپایی حکومت عدل و عدالت جهانی) خواهید دانست که من در (اراده) پدر هستم (یعنی به امر او عروج نمودم و اکنون فرود آمدم تا شریعت خداوند را با اصحاب رجعت که از خاک قبرهای خود برخاسته اند یاری نمایم) و شما (با این ایمان) در من و من در شما (موجب

ص: 498

رستگاری خواهم بود))، ... و در ادامه یعنی عبارات 24 به بعد همین باب یعنی باب 14 بر آنچه مذکور فرموده است تاکید نموده و می فرماید: (و آنکه مرا محبت ننماید کلام مرا (به جهت آیندگان) حفظ نمی کند و (در حالی که) کلامی که (از من) می شنوید از من نیست بلکه (وحی خداوند) و از پدری است که مرا (به نبوت) فرستاده است (پس آگاه باشید که) این سخنان را (به عنوان وصیت) به شما گفتم در وقتی که با شما بودم (یعنی هنوز برنخاسته و به سوی خداوند عروج ننموده بودم)، لیکن تسلی دهنده (یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) یعنی (صاحب وحی) روح القدس که پدر (یعنی خداوند خالق هستی) او را به اسم من (یعنی بعد از من) می فرستد او همه چیز را (که بعد از من از جمیع احکام و فرایض تورات و تعالیم من تغیر یافته و نابودی گناه است را) به شما (اهل ایمان) تعلیم خواهد داد و آنچه (از حقایق و راستی ها و امور حقیقی می باشد را) به یاد شما (اهل ایمان) خواهد آورد (و من اینگونه) سلامتی (دین و آخرت را) برای شما می گذارم و اینگونه (با وصیت خود نماد) سلامتی خود (یعنی دعای خالصانه خود را) به شما می دهم ... و الان قبل از وقوع (این وقایع یعنی ظهور ملکوت و پادشاهی سرور جهان یعنی شریعت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم یعنی صاحب شریعت پسندیده ابدی خداوند و نیز وقوع وقایع هولناک و ترسناک و اشاعه و مشحون شدن کره ارض از ظلم و ستم و بیدادگری و ظهور آخرین ولی خداوند و بازوی او در برپایی حکومت جهانی عدل و عدالت و رجعت مقدسین و نزول من از آسمان و یاری شریعت ابدی خداوند بشارت و اخبار آن را) به شما گفتم تا وقتی که (این امور) واقع گردد

ص: 499

ایمان آورید (پس) بعد از این (وصیت) بسیار با شما نخواهم گفت (زیرا برخاسته و در نزد خدای حی در انتظار خواهم بود و طبق وعده خداوند ایام تجلی انوار خداوند می رسد) زیرا که رئیس این جهان (یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم که برترین خلایق خداوند و پادشاه خلایق و بالاترین آنها در نزد خداوند علی اعلی است)، می آید (یعنی بزودی مبعوث به نبوت می شود و پا به عرصه و جهان مادی می گذارد) و در من چیزی ندارد (یعنی نیازی به وجود من ندارد بلکه خود او منبع فیاض همه علوم و خیرات و برکات و ... است)، لیکن تا جهان بداند که پدر را محبت میکنم (یعنی اوامر خداوند را در بشارت به ظهور آن حضرت اطاعت می کنم)، چنانکه پدر به من حکم کرد (یعنی همانگونه که امر فرمود) همانطور می کنم (یعنی انجام وظیفه می نمایم))، پس چون بر این فراز از بشارت حضرت مسیح به ظهور نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم آگاه شدی پس توجه نما به فراز دیگری از این بشارت ها که انکار نمی کند آن را مگر کافر عنود و کسی که چشمان تعصب او، عقل او را تباه کرده و قادر نیست بر یافتن راه حق و طریق راستی و سعادت، این بشارت در عبارات 26 به بعد باب 15 یوحنا آمده است: (لیکن چون تسلی دهنده (یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم)، که او را از جانب پدر (یعنی وفق وعده های خداوند) نزد شما می فرستم یعنی روح راستی (یعنی فارقلیطا، یعنی احمد یعنی محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) که از پدر صادر می گردد (یعنی از جانب خداوند مبعوث می گردد)، او بر (بندگی و مظلومیت) من شهادت خواهد داد (یعنی به همه خلایق عالم خواهد فرمود

ص: 500

که این ادعای خدایی تاویل و تحریف و گزافه گویی تحریف گران و یاوران شیطان و دشمنان خداوند بوده است و هیچ ارتباطی به من ندارد) و شما نیز (در ایام رجعت و در پیشگاه خداوند بر این حقایق) شهادت خواهید داد زیرا از ابتداء (نوبت من) با من بوده اید (یعنی در تمامی مراحل شاهد و ناظر و گواه رفتار و کلام من بوده اید و بر مظلومیت من شهادت خواهید داد))، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس توجه نما تو ای عاقل دانا و خردمند و آگاه باش که در تمامی عهد جدید سخن از برخاستن و سپس بازگشت عیسی مسیح شده است ولی تحریف گران ابله تلاش نموده اند تا این رمز را با دروغپردازی عجین و تاویل نمایند و لذا بازگشت او را به تناقض و شتابزده و نامعقول جعل نموده اند و از جمله برگشتن او و خوردن ماهی و شانه عسل و یا رفتن به جلیل و ...، و تفکر و تعقل نکردند که این اشاره آن حضرت به ایام رجعت مقدسین و زنده شدن اصحاب رجعت و نزول او از آسمان برای یاری شریعت خداوند به دست ولی معصوم و وصی دوازدهم نبی موعود و بازوی خداوند یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است و نیز اینکه این بازگشت او با آثاری همراه است از جمله الزام جهان به عدالت و داوری و آمدن رئیس جهان در این خصوص و ...، ولی تحریف گران نادان تصورات خود را برای حل این رمز و راز، که حضرت عیسی مسیح بیان فرموده است را در قالب تحریفات بیان نموده و مطابق همان تصورات خود، همگی این چهار کاتب، در بیان آن به تضاد و تناقض و ...، دچار شده اند پس چون بر این فراز آگاه شدی به رمزگشایی بشارت زیبای دیگر که حضرت عیسی مسیح در جملات اول به بعد باب 16 یوحنا آن را به تفصیل بیان فرموده است توجه نما:

ص: 501

(این (حقایق) را به شما گفتم تا لغزش نخورید و ...، لیکن این (اخبار در خصوص علائم آخر الزمان) را به شما گفتم تا وقتی که ساعت (یعنی ایام قیام جهانی ولی خداوند و بازوی جلال خدا یعنی حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف و ایام رجعت اصحاب رجعت و نزول من برای یاری آن حضرت فرا رسید)، به خاطر آورید (یعنی توجه نمائید) که من (این اخبار و بشارات را در طول تاریخ بواسطه این متون) به شما (یعنی اصحاب و پیروان خود) گفتم و (البته) این (خبر و رمز و سر) را از اول به شما گفتم زیرا با شما بودم (ولی الان که عروج من نزدیک شده است آنها را به شما می گویم)، اما الان نزد فرستنده خود می روم (یعنی عروج می نمایم به آسمان به نزد خداوند علی اعلی) و کسی از شما نمی پرسد (یعنی نمی تواند بپرسد از حکمت کار خدا در این رابطه و اینکه) به کجا می روی (و چرا می روی) و لیکن چون این را به شما گفتم (زیرا) دل شما از غم (خطراتی که مرا تهدید می کند) پر شده است (و از این فراز معلوم می شود که خطر هجوم و قتل حضرت عیسی مسیح برای آن حضرت و تمامی حواریون، به غیر از یهودا قطعی شده و همگی به شدت نگران جان حضرت عیسی مسیح بوده اند)، و من به شما راست می گویم (نگران نباشید زیرا) رفتن من برای شما مفید است (یعنی جان شما هم از خطر محفوظ می شود و نیز در جریان امور خداوند نیز باشید) زیرا اگر نروم تسلی دهنده (یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) نزد شما (اهل ایمان) نخواهد آمد (یعنی نبوت و بعثت آن حضرت یعنی سرور جهان و موعود همه انبیاء بعد از رسالت من است و) اما اگر من بروم (یعنی نوبت نبوت من به پایان رسیده عروج نمایم به خواهش خود از خدا) او

ص: 502

را به نزد شما (اهل ایمان برای هدایت ابدی) می فرستم و چون او آید (یعنی مبعوث به رسالت شود بواسطه شریعت پسندیده خود و احکام و فرایضی که هرگز تحریف نخواهد شد و خداوند حافظ و نگهبان شریعت خود است)، جهان را بر گناه و عدالت و داوری ملزم خواهد نمود، اما بر گناه زیرا که (به بشارت و گفتار) من ایمان نمی آورند (یعنی به نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) و اما بر عدالت (یعنی بر شریعت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم که شریعت پسندیده خداوند است، یعنی بر همه خلایق جهان ایمان به آن حضرت و به شریعت بی زوال و بی تحریف و بی تغیر و تبدیل او واجب است و در همین راستا یعنی به حکم عقل پیروی از شریعت تحریف شده ممنوع و مورد قبول خداوند نیست)، از آن سبب که (من به امر خداوند عروج کرده) نزد پدر خود (به آسمان چهارم صعود و عروج نموده و) می روم و دیگر مرا نخواهید دید (یعنی ای پیروان من بعد از عروج دیگر باز نمی گردم تا ایام رجعت و برای یاری شریعت خداوند و بازوی خداوند یعنی حضرت مهدی به همراه اصحاب رجعت) و اما بر داوری (یعنی برپایی حکومت جهانی عدل و عدالت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف یعنی آخرین وصی نبی معظم موعود و آخرین معصوم از نسل ابراهیم که جهان به دست مبارک او به عدل و عدالت لبریز می شود پس از آنکه از ظلم و جور مشحون شده باشد) زیرا که بر رئیس جهان (یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) این امر یعنی برپایی حکومت جهانی شریعت خداوند ...) حکم شده است (یعنی نوشته شده و مقدر و حتمی شده است)، و بسیاری چیزهای دیگر نیز دارم به شما بگویم

ص: 503

لیکن الآن طاقت تحمل آن را ندارید (آری چشمان تعصب عناد و بیدادگری شیطان و اعوان و انصار او کاملا باز و با حرص و ولع بر سوق دادن خلایق بر مسیر دوزخ تماشاگر است، آری حضرت مسیح اینگونه از ظهور و بشارت به نبوت حضرت محمد و قیام جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و ایام رجعت و اصحاب رجعت و مفهوم چشیدن ذائقه موت و ...، سخن گفت زیرا بیش از این باعث نابودی شریعت او می شد همانگونه که ذکر مستقیم نام علی بن ابی طالب و یا معصومین علیهم السلام و عجل فرجهم در قرآن موجبات نابودی قرآن و اسلام را توسط دشمنان کینه توز و غاصبان ملعون و دنیا پرستان پیروان شیطان و ...، فراهم می نمود و ما شرح آن را در کتاب زیبای انجیل برنابا خود ذکر نمودیم و لذا تمامی این حقایق اینگونه ولی بطور واضح و آشکار به مانند خورشید پشت ابر بر اهل ایمان بیان شد تا از دسترس شیطان و شیطان صفتان دور و محفوظ بماند چنانکه در این زمان راز این حکمت خداوند بر اهل حق معلوم و محرز و آشکار شده است و لذا همانگونه که کتاب خداوند در نهایت صراحت و وضوح و به مانند آفتاب پشت ابر به ولایت مولانا المظلوم امیر المومنین و ائمه معصومین و عظمت آنان و منزلت آنان و مقام آنان و ...، شهادت و گواهی می دهد پس این متون هم به مانند گنج های بی پایان ارثیت داده شده از سوی خداوند متعال به اهل ایمان و پنهان در خرابه های کتاب مقدس عهدین یعنی عهد قدیم و جدید، اینگونه به حقانیت شریعت پسندیده خداوند و نبوت آخرین نبی موعود و دوازدهمین وصی عالیقدر او و ایام رجعت و برپایی حکومت جهانی عدل و عدالت خداوند به این حقایق واضح و آشکار بشارت و گواهی می دهند اللهم

ص: 504

صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم)، و لیکن چون او یعنی روح راستی آید (یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم به نبوت مبعوث گردد پس شما را بواسطه شریعت پاک و بی تحریف و احکام و فرایض بدون تغییر خداوند)، شما را به جمیع راستی (یعنی به صراط مستقیم خداوند به سوی بهشت جاودان و حیات ابدی نیکو) هدایت خواهد کرد زیرا که از خود تکلم می کند بلکه به آنچه (بواسطه وحی حضرت جبرئیل از ذات اقدس خداوند جل جلاله) شنیده است سخن خواهد گفت (یعنی همانگونه که خداوند متعال به این حقیقت در قرآن که مجموعه کلام اوست در خصوص پیامبر عالی قدر او اینگونه خبر داده است (و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی)، یعنی با این مضمون که ای اهل ایمان در همه عالم و ای همه عالمیان آگاه باشید که رسول گرامی من یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم از روی هوی و هوس و یا از نزد خود سخن نمی گوید بلکه همه اقطار آن مطالبی را که عرضه می نماید چیزی جز وحی پروردگار تبارک و تعالی نیست)، و (بطور مشروح به واسطه خود و امامان معصوم که هادیان و نگهبانان شریعت او هستند) از امور آینده به شما خبر خواهد داد (یعنی از علائم آخر الزمان، وقوع ساعت و حکومت جهانی حضرت مهدی علیهم السلام و عجل فرجهم و رجعت مقدسین و نزول من و ... و برپایی قیامت و ...)، او مرا جلال خواهد داد (یعنی تمامی آن تهمت ها و زشتی ها و بدی های منتسب به من را نابود خواهد کرد یعنی با بیان حقایق الهی در خصوص من، حقیقت ذات مرا که افتخار بندگی من و عبودیت من است به درگاه الهی است را ظاهر نموده و مرا از حقارت زشتی و بدی تهمت احمقانه خدا

ص: 505

بودن من مبرا خواهد نمود) زیرا که از آنچه آن من است (یعنی شایسته ذات اقدس من است یعنی افتخار بندگی به درگاه خداوند و افتخار داشتن منصب نبوت از جانب او که بالاترین مدال های افتخار هستی و زندگی و وجود من است و من به آنها افتخار می کنم) خواهد گرفت (یعنی جدا نموده) و به ما پیروان (گمراه من) خبر خواهد داد (تا راه را از چاه تشخیص داده و با ایمان به او شریعت جاوید و بی زوال او نجات یابید)، ...، (و اینگونه آگاه باشید) بعد از اندکی (عروج کرده) مرا نخواهید دید و بعد از اندکی (بعد از عروج در آخر الزمان و در ایام رجعت مقدسین نزول کرده) باز مرا خواهید دید (زیرا به هنگام عروج به آسمان چهارم) نزد پدر می روم آنگاه بعضی از شاگردانش به یکدیگر گفتند چه چیز است اینکه به ما می گوید که اندکی (دیگر) مرا نخواهید دید و بعد از اندکی (در زمان رجعت مقدسین) مرا خواهید دید و زیرا که به نزد پدر (یعنی به سوی خداوند در آسمان چهارم عروج نموده و نزد او) می روم پس گفتند چیست (مفهوم) این اندکی که (عیسی مسیح) می گوید (یعنی تفسیر آن را) نمی دانیم چه می گوید، عیسی چون دانست که می خواهند از او سوال کنند به ایشان گفت آیا در میان خود از (تفسیر) این (اندکی) سوال می کنید که گفتم اندکی دیگر مرا نخواهید دید پس (باز هم) بعد از اندکی باز مرا خواهید دید (یعنی البته بین مفهوم این دو (اندکی) تفاوت بسیار است زیرا اندک اول مربوط به مفارقت من به سوی آسمان و اندک دوم مربوط به نزول من از آسمان در آخر الزمان و در ایام رجعت مقدسین و برپایی حکومت عدل خداوند بوسیله بازوی خداوند یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است که من برای یاری آن حضرت به امر خدا نزول

ص: 506

خواهم نمود پس می فرماید)، آمین آمین به شما می گویم که شما (در اندک اول یعنی مفارقت و دوری من) گریه و زاری خواهید کرد و جهان (کفر و نفاق از نبودن من) شادی خواهد نمود (پس) شما محزون می شوید (ولی در اندک زمان بعدی یعنی در آخرالزمان بعد از وقوع آن حوادث مهلکه که خبر دادم ناگهان ساعت قیام و خروج اهل ایمان فرا خواهد رسید و دین خداوند پس از ظلم و جور و ستم وعدوان به ظاهر تخریب ولی به وسیله بازوی خداوند و بازگشت اصحاب رجعت از عالم اموات و نزول من یاری خواهد شد و جهان زیر ظلم و جور از عدل و داد مشحون و لبریز خواهد گردید) و لیکن (این حزن) شما (اهل ایمان در نهایت) به خوشی تبدیل خواهد شد (یعنی به برپایی حکومت عدل و عدالت خداوند) ...، پس شما (اهل ایمان) همچنین (یعنی همچنانکه بطور مستمر غمگین) و محزون می باشید لیکن (در نهایت در زمان ظهور و رسیدن ساعت قیام مقدر الهی)، باز شما (اهل ایمان) را خواهم دید و دل شما (تا به ابد) خوش خواهد گشت و (من بعد) هیچکس آن خوشی را از شما نخواهد گرفت (یعنی نمی تواند گرفت و این خوشی ابدی خواهد بود))، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس با ما به متن زیبا و عبارات اول به بعد باب 17 یوحنا بیا و با ما و به همراه حضرت عیسی مسیح، مشتی محکم بر دهان یاوه گویان تثلیث و مدعیان العیاذ بالله خدایی عیسی مسیح بکوب و لعنت نما تمام کسانی را که منزلت والای حضرت عیسی مسیح را که به افتخار بندگی و نبوت از جانب خداوند علی اعلی آراسته است را، به تهمت مسخره خدایی او مخدوش و او را با این تعریف بیجا مضحکه و رسوا نموده اند پس چون بر این فراز آگاه شدی با ما به متن استنادی بیا تا شهادت

ص: 507

حضرت عیسی مسیح را در خصوص وحدانیت خدا و اینکه در عالم شریک و همتا ندارد را ملاحظه نمائیم: (عیسی چون این را گفت چشمان خود را به طرف آسمان بلند کرده گفت ای پدر ساعت (عروج) رسیده است پسر خود (یعنی بنده خود) را جلال بده (یعنی یاری فرموده و افتخار عروج عطا فرما) تا پسرت (یعنی بنده ات عیسی مسیح) نیز (افتخار یاری دین تو را در آخر الزمان داشته باشد و در معیت بازوی توانایی تو حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف شریعت پسندیده تو اسلام را یاری نموده و در سپاه مقدسین خداوند، شریعت) تو را جلال دهد (یعنی نزول نموده و یاری نماید)، همچنان که او را بر هر بشری (در زمان نبوت او) قدرت داده تا (بواسطه) هر چه به او داده ای (یعنی معجزات فراوان) به آنها حیات جاودانی بخشد (و در این فراز حضرت عیسی مسیح برای فهمانیدن مفهوم و معنی حیات جاودانی آن را برای همه اهل ایمان بیان می فرماید و با این فراز از کلام خود در واقع مشت محکمی بر دهان تمام یاوه گویان ابله و احمقی که اعتقاد به تثلیث و سه تکه بودن خدا و اینکه او یکی از سه تکه خدا است و ...، می کوبد) و حیات جاودانی اینست که (اهل ایمان) تو را خدای واحد حقیقی و عیسی مسیح را که فرستادی (به عنوان پیامبر تو) بشناسند (یعنی همان شهادتی که ما برای افضل خلایق خداوند یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم می گوئیم که (اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا عبده و رسوله) یعنی شهادت می دهم به اینکه خدایی جز خدای (واحد) و (احد) یعنی الله وجود ندارد و نیز شهادت می دهیم که حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم (عبد) و (رسول) اوست پس مثل همین شهادت برای همه انبیاء الهی صادق

ص: 508

است به اینکه شهادت داده شود به اینکه جز خدای واحد حقیقی وجود ندارد و حضرت عیسی مسیح، حضرت موسی، حضرت داود، حضرت ابراهیم و ...، حضرت محمد بندگان او و پیامبران او بوده اند و این انبیاء الهی همگی برگزیدگان معصوم او در قبل از خلقت و آفرینش بوده اند و به همین دلیل به آمدن یکدیگر بشارت می داده اند زیرا خداوند علی اعلی آنها را قبل از آفرینش جهان، خلق فرموده و سپس از ارحام پاک و اصلاب طاهر به این جهان فرستاده و آنها را برای هدایت انسان ها انتصاب و مبعوث فرموده و عقل آنها را کامل و به آنها اختیار عمل به خوب و بد را داده است و اگر ترک اولی نمایند مواخذه خواهند شد به همان گونه که حضرت یونس مغضوب شده و یا حضرت نوح و ...، در معرض عذاب قرار گرفتند، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس توجه نما به ادامه متن استنادی ما)، (خدایا) من به روی زمین ترا جلال دادم (یعنی معرفی نموده و پیام ترا رسانیدم)، و کارهایی که به من سپردی (از بشارت به ظهور بعثت نبی معظم موعود آخرالزمان و قیام بازوی توانای تو و قیام ساعت و قیامت و ...) تا بکنم به کمال (به بهترین وجه) رسانیدم (صورت دادم) و الان تو ای پدر (یعنی ای خدا مرا نزد خود جلال ده (یعنی محترم بدار) به همان (احترام و) جلالی که قبل از آفرینش جهان نزد تو داشتم ...)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند چون بر این فراز که نمونه های دیگر آن را نیز در قبل ملاحظه نمودی آگاه شدی با ما به فراز بعدی یعنی عبارات 21 به بعد باب 21 انجیل یوحنا در خصوص معرفی یکی از اصحاب رجعت بیا که در این فراز حضرت عیسی مسیح با وضوح و با صراحت تمام به موضوع رجعت مقدسین اشاره و با معجزه خود یکی از شاگردان خود را به اینکه سعادت

ص: 509

دارد تا جزء اصحاب رجعت در آخرالزمان باشد معرفی و این صراحت تا حدی است که آن شخص در بین دیگر شاگردان به این ویژگی و این توفیق و سعادت مشهور بوده است (پس چون پطرس او را دید (آن شاگرد) را دید به عیسی گفت ای خداوند و او چه شود (یعنی وضعیت او در رابطه با زنده شدن در آخرالزمان و در زمان رجعت مقدسین چه خواهد بود)، عیسی به او گفت اگر بخواهم که او (زنده) بماند تا باز آیم ترا چه (یعنی اگر از خدا بخواهم تا او نیز جزء کسانی باشد که ذائقه موت را نچشد و نمیرد عکس العمل تو چیست یعنی موت او در واقع موتی نباشد که او را به سوی قیامت برده و بازگشتی برای او نباشد بلکه از کسانی باشد که ذائقه موت قیامتی را نچشد بلکه خداوند امر فرماید تا بدن او امانت در زمین باشد و با امر خداوند در ایام رجعت از خاک قبر خود برخاسته و در زمره اصحاب رجعت قرار گیرد و این است تعبیر حضرت عیسی علیه السلام از نمردن آن شاگرد و نیز بعضی دیگر از شاگردان که قبلا اشاره نمودیم و سپس به پطرس فرمود) تو از عقب من بیا، پس این سخن (عیسی مسیح در خصوص آن شخص) در میان برادران شهرت یافت که آن شاگرد نخواهد مرد (و البته مقصود حضرت عیسی از نمردن آن شاگرد نمردن او بعد از چهل یا پنجاه سال نبوده وگرنه آن شاگرد می بایست نمرده و تا به این زمان که حدود سه هزار سال می گذرد زنده باشد که البته چنین نبوده است و تفسیر و تاویل صحیح و رمزگشایی از گفتار حضرت عیسی مسیح همین فراز بوده است که به حول و فضل الهی و عنایات امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به دست ما رمزگشایی و ذکر شد اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم. آمین یا رب العالمین.

ص: 510

جایگاه پیروان حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه شدی به بشاراتی که حضرت عیسی مسیح در خصوص ظهور و بعثت حضرت محمد به عنوان رئیس جهان و پادشاه خلقت و ...، به خلایق بعد از خود داد پس در این فراز یعنی عبارات 25 به بعد باب 12 لوقا پس از تمثیل ملکوت خداوند در مثال دانه کوچک و خمیر مایه می فرماید: (او فرمود جد و جهد کنید تا از در تنگ (سختی ها) داخل شوید زیرا به شما می گویم بسیاری (بعد از مرگ) طلب دخول (در سعادت ابدی) را خواهند کرد و نخواهند توانست (زیرا به ملکوت خدا یعنی به دین مظهر جلال و پادشاهی خداوند یعنی به نبوت و رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم که برترین خلایق و آخرین انبیاء الهی است ایمان نیاوردند)، بعد از آنکه صاحب خانه برخیزد و در را ببندد (یعنی خداوند مرگ را مقرر فرموده به آن سرای باقی بشتابید) و شما بیرون (از امت محمد و جمعیت خداوند و بی ایمان به شریعت پسندیده او یعنی اسلام و قرآن) ایستاده باشید و در (سعادت) را کوبیدن آغاز کنید و گوئید خداوندا خداوندا برای ما (درهای رستگاری را) باز کن آنگاه وی در جواب خواهد گفت شما را نمی شناسم که از کجا هستید (یعنی ایمان شما ریشه و نهاد الهی ندارد) بلکه فقط مدعی ایمان هستید) ...، ای بدکاران از من دور شوید ...، (یعنی شما خود را مدعیان پیروی از ابراهیم و اسحاق و یعقوب و جمیع انبیاء می دانید و حال آنکه انکار حضرت محمد که نبی معظم موعود انبیاء الهی و برگزیده خلقت و آخرین پیامبران الهی است به منزله انکار همه انبیاء مقدس خداوند است و لذا) چون ابراهیم و اسحاق و یعقوب

ص: 511

و جمیع انبیاء را در ملکوت خدا (یعنی بواسطه ایمان به محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم در شمول ایمان آورندگان او ببینید یعنی در جمعیت خداوند و امت رب جلیل) ببینید (پس در آن زمان) خود را بیرون افکنده یابید (یعنی در می یابید که انکار حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم باعث شد تا از ملکوت خدا یعنی از حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم دور شده و از امت و جمعیت خداوند محسوب نشده و در دوزخ وارد شوید و به جای شما هر کس ایمان آورد در شمول جمعیت رب محسوب می شود و لذا) اینک آخرین هستند که اولین خواهند بود (یعنی کلام آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم است که نحن الآخرون السابقون، ما آخرین هستیم که پیشی و برتری گرفتیم بر همه گذشتگان از اولین که این فراز نیز از جمله فرازهای معجزه آسای حضرت عیسی مسیح است که در عین کوتاهی معانی عظیم با خود دارد، یعنی کسانی که با آن حضرت هستند یعنی ایمان واقعی به ظهور و نبوت و بعثت آن حضرت داشته اند مانند انبیاء سلف و (دارند) مانند تابعان و بزرگان از پیروان آن حضرت و (خواهند داشت) یعنی آن مقدسینی که به جهان می آیند و از عقل پیروی و به ایمان به آن حضرت مشرف خواهند شد و در نزد خداوند مقام و منزلتی خواهند یافت، همگی از امت آخرین پیامبر الهی یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم محسوب می شوند و البته آنان (بواسطه آنکه حضرت برترین خلایق عالم است و نیز بعد از امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم) با توجه منزلت خود در پیشگاه خداوند از ابراهیم تا همه انبیاء و اولیاء الهی و مقدسین و ...، به

ص: 512

عنوان قوم برگزیده در نزد خداوند مقرب می گردند، پس مقصود از آخرین (محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم) هستند که اولین در نزد خداوند علی اعلی بوده و پس از پا گذاشتن در جهان، همه خلایق بایستی به مقام و منزلت آنان آگاه شوند) و اولین (یعنی همه انبیاء الهی و اوصیاء آنان و همه مقدسین که قبل از آن حضرت ظهور نموده اند) آخرین (یعنی در مقام و منزلت پیرو شیعیان آن ذوات مقدسه) خواهند بود. (یعنی ایمان به ظهور ملکوت خداوند یعنی پادشاهی و حکومت محمد و آل محمد بر همه انبیاء اوصیاء الهی و همه کسانی که به آنها این بشارت بواسطه آنها داده شده است، فرض و واجب بوده تا به آنها ایمان داشته باشند قبل از ظهور و ایمان بیاورند بعد از ظهور))، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و بر این قول تحکیم می فرماید عبارت باب 20 متی از عبارات اول به بعد آن که فقط به این شرح و تاویل ما می تواند منطقی و صحیح باشد پس عبارت 16 به بعد: (پس اولین آخرین و آخرین اولین خواهند شد زیرا خوانده شدگان بسیارند و برگزیدگان کم یعنی اولین ایشان (به میزان) آخرین (یعنی به میزان امت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم است) به جهت خوانده شدن و آخرین ایشان اولین است (بواسطه فیض خداوند در پیروی از محمد و آل محمد علیهم اسلام و عجل فرجهم یعنی) اولین همان مزد را یافتند که با آنها قرار کرده بودند ولیکن آخرین (یعنی پیروان محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم) مزد بیشتر (از دیگران) یافتند چون برگزیده شده بودند الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و نیز این فراز از کلمات آن حضرت که فرمود (و از مشرق و مغرب و شمال و جنوب آمده در

ص: 513

ملکوت خدا خواهند نشست) یعنی دین حضرت محمد دین جهانی برای تمامی امت ها است و بسیاری از امت ها از زن و مرد، پیرو جوان و سیاه و سفید و زرد و ...، آمده به واسطه ایمان به آن حضرت در قلمرو پادشاهی و نبوت و بعثت و ایمان به آن حضرت خواهند نشست و رستگار خواهند شد در حالی که تعصب و عناد و کینه توزی باعث می شود تا مدعیان پیروی از ابراهیم و اسحاق و یعقوب و جمیع انبیاء یعنی بنی اسرائیل به واسطه این انکار خود، از ملکوت خداوند یعنی از قلمرو پادشاهی و اقتدار حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و سعادت پیروی از امامت امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم دور مانده و به آنان از سوی خداوند خطاب آید که ای بدکاران از من دور شوید به سوی دوزخ یعنی به واسطه انکار و دشمنی با ملکوت خداوند که به آن بشارت داده شده است یعنی انکار و ستیزه گری با محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم به دوزخ جاوید روانه شوید جایی که در آن آرزو نمائید ای کاش خداوند شما را خلق نمی کرد. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم آمین یا رب العالمین.

خوشا به حال کسی که در ملکوت خدا غذا بخورد:

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که حضرت عیسی مسیح در قالب یک تمثیل زیبا پاسخی حکیمانه را به شخصی ارائه نمود و بر اساس آن ایمان آورندگان به نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را اهل سعادت ابدی معرفی و آنها ایمان به رسالت آن برترین خلایق عالم را به کسانی تشبیه کرد که دعوت به میهمانی خداوند را

ص: 514

که بنی اسرائیل طاغی و سرکش رد کرده اند را، اجابت کرده و از هر قوم و قبیله و امت در سراسر جهان به سوی میهمانی الهی و عمومی او یعنی ایمان به ملکوت او و پادشاهی او یعنی نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم شتافته اند همان میهمانی که بر دعوت شدگان اول و بی اعتنایی کنندگان به دعوت خداوند یعنی بنی اسرائیل حرام شده یعنی بواسطه این بی ایمانی از حقانیت الهی محروم مانده اند در حالی که در قبل از آن دعوت شدگان مخصوص یعنی قوم منتخب الهی بودند ولی به واسطه سرکشی و طغیان مغضوب و محروم شدند پس توجه نماید مخاطب ارجمند به مفاد این بشارت واضح و آشکار و زیبا به شرح عبارات 15 به بعد باب 14 انجیل لوقا: (آنگاه یکی از مجلسیان چون این سخن را شنید گفت خوشا بحال کسی که در ملکوت خداوند غذا خورد به وی گفت شخصی ضیافت عظیم نمود (که مقصود از شخص حضرت پروردگار عظیم الشان است) و بسیاری را دعوت (مخصوص) نمود (یعنی بنی اسرائیل را که ایشان را از مصر به ارض موعود آورد)، پس چون وقت شام رسید (یعنی پذیرایی خداوند و حضور ایشان به ضیافت الهی) غلام (یعنی پیامبران) خود را فرستاد تا دعوت شدگان را گوید که بیائید که الحال همه چیز حاضر است، لیکن همه (این دعوت شدگان) بیک رای (و به عناوین مختلف دعوت خداوند را اجابت نکرده و) عذرخواهی (برای نیامدن به ضیافت عظیم الهی یعنی ایمان به او را) آغاز کردند، اولی گفت مزرعه خریدم و ناچار باید بروم تا آن را ببینم (یعنی به امور مادی خود برسم) از تو خواهش دارم مرا (از ایمان) معذور داری و دیگری گفت پنج جفت گاو خریده ام می روم تا آنها را بیازمایم بتو التماس دارم مرا عفو

ص: 515

کنی و سومی گفت زنی گرفته ام و از این سبب نمی توانم بیایم، (و این سه تن از اشخاص در این تمثیل در واقع نماد اقشار مختلف بنی اسرائیل هستند که بواسطه عشق و علاقه به املاک و دام ها و شهوات، غلام را که نماد نمایندگان خداوند یعنی انبیاء او هستند را رها کرده و به ندای خداوند تبارک و تعالی و به ضیافت الهی او لبیک نگفتند) پس آن غلام آمده مولای خود را از این امور مطلع ساخت (یعنی موضوع سرکشی و طغیان و ...، بنی اسرائیل به درگاه خداوند ثابت گردید) آنگاه صاحب خانه (یعنی خداوند به بنی اسرائیل یعنی دعوت شدگان خاص) غضب نموده به غلام خود فرمود (به واسطه ظهور ملکوت خداوند یعنی بعثت آخرین و برترین پیامبران من) به بازارها و کوچه های شهر بشتاب و فقیران و لنگان و شلان و کوران را در اینجا بیاور (پس مقصود حضرت عیسی مسیح در این تمثیل از بازارها و کوچه های شهر، همه امت ها در ربع مسکون این کره ارض است و مقصود او از فقیران و لنگان و کوران، طالبان حق و حقیقت و همه کسانی هستند که در تمامس امت ها نیازمند و طالب رسیدن به سعادت ابدی هستند و می خواهند در ضیافت حضرت پروردگار حاضر شوند)، پس غلام گفت ای آقا آنچه فرمودی (انجام) شد و هنوز جای باقی است پس آقا گفت به راه ها و مرزهای بیرون رفته مردم را به الحاح بیاور تا خانه من پر شود زیرا به شما می گویم هیچ یک از آنانی که دعوت شده بودند (و دعوت مرا اجابت نکردند) شام مرا نخواهد چشید (یعنی بر آنها حرام است یعنی بر بنی اسرائیل که دعوت خداوند را اجابت نکرده و به انبیاء او ایمان نیاوردند و عیسی مسیح و حضرت محمد را در شمار انبیاء الهی نیاورده و خود را به امور دنیایی مشغول نمودند و به مهمانی

ص: 516

خداوند یعنی ایمان به او و به همه انبیاء او، نیامدند پس خداوند سعادت را بر آنها و کسانی از پیروان آنها که به راه آنها رفته و به اعمال آنها راضی هستند، حرام فرموده یعنی از همان زمان و تا ابدالآباد و از (راه ها و مرزها)، مقصود از میان امت های آینده که در اصلاب و ارحام بندگان او در سرتاسر جهان تا پایان جهان قرار دارند و مقصود خداوند از (الحاح)، اصرار و اتمام حجت بر اهل عالم و هدایت بلیغ آنها و کشاندن آنها از طریق ترغیب و تاکید آنها به سعادت جاودانی است و (تا خانه من پر شود)، مقصود تا قیام قیامت است و مقصود حضرت عیسی مسیح از گفتار صاحب خانه که (هیچ یک از آنانی که دعوت شده بودند شام مرا نخواهند نچشید)، مقصود اراده خداوند است که غضب نموده و ترک کرده است قوم برگزیده خود را یعنی بنی اسرائیل را که دعوت او را اجابت نکردند و بلکه رسولان و پیامبران او را کشتند و سنگسار نمودند و ...، (شام مرا نخواهند چشید)، یعنی روی رستگاری جاوید را نخواهند دید یعنی که اهل دوزخ جاوید خواهند بود الا لعنه الله علی الظالمین و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم آمین یا رب العالمین

داستان تعمید و اینکه از آسمان بود یا زمین ...

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که داستان تعمید را تحریف گران از خود ساخته و پرداخته و به دین یهود وصل نموده اند و مثال آنان مثال عروسی است که در خانه خود و بستگان خود بزن و بکوب دارند ولی نه داماد خبر از این عروس دارد و نه بستگان داماد بلکه آنها در پیش خود داستانی ساخته و پرداخته اند و همانگونه که مستحضرید ما در

ص: 517

بررسی های دقیق خود چند هزار صفحه و چند صد هزار سطر و چند میلیون و چند صد میلیون کلمه را در عهد عتیق زیر و رو کردیم ولی حتی یک حرف از این داستان تعمید و اینکه این شستشوی مهم و اساسی خلایق آنهم در نهر اردن و غیر آن از احکام تورات و صحف انبیاء است ملاحظه ننمودیم همانگونه که از بهشت و جهنم در آنها خبری نبود و در این فراز یعنی عبارات 4 به بعد باب 20 لوقا و مانند آن در سایر متون، تحریف گر اقرار می نماید که تعمید در قبل از یحیی مسبوق به سابقه نبوده است و از طرفی اصرار دارد که بگوید که یحیی این حکم را بنا کرده است و لذا در توجیه آن به یاوه گویی می افتد پس توجه نماید مخاطب ارجمند به این فراز از عبارات 4 به بعد باب 20 لوقا و متون مشابه آن: (در جواب ایشان گفت من نیز از شما چیزی می پرسم (یعنی عیسی مسیح از یهودیان سوال می کند)، آیا تعمید یحیی از آسمان بود یا از مردم (یعنی یحیی که مردم را غسل تعمید می داد به حکم تورات و صحف انبیا عمل می کرد یا آن را از خود در آورده بود) و سپس از جانب یهودیان پاسخی مزخرف می دهد که از آن مزخرف تر وجود ندارد) ایشان با خود اندیشیده گفتند که اگر گوئیم از آسمان (بود یعنی وحی الهی به موسی و انبیاء الهی و احکام تورات بود) هر آینه گوید (یعنی عیسی گوید) چرا به او ایمان نیاوردید (و حال آنکه یهودیان به یحیی ایمان کامل داشتند و به همین دلیل هیرودیس او را در زندان سر برید زیرا او به احکام موسی عمل نموده و هیرودیس را از فحشا نهی می کرد و مردم یهود به او ایمان داشتند پس این قول که چرا به او ایمان نیاوردید بسیار مزخرف است و ثانیا تمامی کتاب پر شده است از اینکه یحیی به تعمید دهنده مشهور بوده قبل از ظهور

ص: 518

عیسی مسیح و حتی خود عیسی مسیح را هم غسل تعمید داده پس سوال اینست اگر یحیی غسل تعمید می داده پس چه کسانی می توانستند از او غسل تعمید بگیرند جز یهودیان که به او ایمان داشتند و دیگر اینکه تحریف گر مدعی است که یحیی از زمان نبوت خود مشغول غسل تعمید دادن این یهودیان بوده است و به عبارتی تمام یهودیان ارض موعود برای غسل دادن خود نزد او رفته اند و ما کاری به آن نداریم که این غسل قطعا فقط برای مردان یهود نبوده و با این حساب اگر زنان هم تعمید می گرفتند پس غسل دادن آنها چه صورتی داشته که انواع و اقسام داشته اند یعنی جوان و زیبا و چاق و لاغر و دلربا و ...، آنهم در رود اردن که چه قیامتی بر پا می شده است و دیگر اینکه اگر این حکم شامل زنان بوده چرا نحوه آن در کتب بیان نشده است و ...، آری جز این نیست که این داستان غسل تعمید داستانی است که تحریف گران از خود ساخته و پرداخته اند و هرگز نزد یهود و مسیحیان صدر مسیحیت مسبوق به سابقه نبوده همانگونه که داستان صلیب و برخاستن از قبر و مقتول شدن و نسب نامه و شوهر داشتن حضرت مریم و ...، نیز به همین سرنوشت دچار شده است) و اگر گوئیم از انسان (است پس) تمامی قوم (یهود) ما را سنگسار کنند زیرا یقین می دارند (یعنی یقین دارند) که یحیی نبی است (آری این گونه گفتار را در علم منطق، سعی و تلاش باطل در جمع اضداد می نامند که امری باطل است و صادر نمی گردد مگر از انسان بی عقل مثل آنکه گفته شود (مردی که در واقع مرد بود ادعا می کرد که زن است در حالی که زن بود و مرد نبود)، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس با ما بیا و به آنچه تحریف گران از ابتداء در خصوص موضوع تعمید

ص: 519

در این متون آورده اند را با هم ملاحظه نمائیم تا بار دیگر یاوه بودن و ساختگی بودن آن به مخاطبان ارجمند خود بخود اثبات گردد: پس اولین ذکر از این موضوع به شرح عبارات اول به بعد در باب سوم متی است: (و در آن ایام یعنی زمان تولید عیسی مسیح)، یحیی تعمید دهنده در بیابان یهودیه ظاهر شد ...، در این وقت (یهودیان) اورشلیم (یعنی همه بزرگان یهود از کاتبان و فریسیان و ...) و تمام (یهودیان) یهودیه و جمیع حوالی اردن نزد او (برای غسل تعمید) بیرون می آمدند (یعنی از محل سکونت خود راه های طولانی طی می کردند) و به گناهان خود اعتراف کرده در (رود) اردن از وی تعمید می یافتند (و این غسل دادن وفق این متون هرگز محدود به مردان نبوده و بلکه شامل زنان هم بوده و لذا در این زمان در مراسم غسل تعمید (تازه مسیحیان) ملاحظه می شود که چگونه پدر روحانی زنان را در آغوش خود گرفته و داخل آب فرو می برد و بلند می کند و ... آری تحریف گران اینگونه با دین و فرایض خداوند بازی می کنند و این هم راهی به سوی دوزخ و ترویج آداب شیطانی خواهد بود پس بزودی خداوند بر صاحبان عقل حکم خواهد کرد که چگونه با دانستن هزاران چراغ عقل باز هم از بیراهه های تحریف به چاه های عظیم دوزخ افتاده اند پس آن زمان که به حفره های قبور خود وارد می شوند آگاه می شوند که پیروی از تحریف تحریف گران و فرو رفتن در اوهام شیطانی آنان چه آثاری را برای آنها به دنبال دارد و آن زمان است که آرزو می کنند ای کاش خدا آنان را خلق نمی کرد پس چون بر این فراز آگاه شدی پس توجه نما تو ای عاقل دانا و خردمند که تحریف گر در عبارات 6 به بعد باب سوم متی مدعی است که این خلایق یهودی، همگی از زن و مرد و

ص: 520

پیر و جوان نزد یحیی آمده و به گناهان خود اعتراف کرده (یعنی از یحیی آمرزش گرفته) و در (رود) اردن از وی تعمید می یافتند یعنی (این زنان و مردان رفته و در رود اردن در آب فرو می رفته اند و آنوقت گناهان آنها آمرزیده می شد و اگر این مراسم که تحریف گر می گوید مانند آن مراسم غسل تعمید تازه مسیحیان ایرانی و سوئدی بود که ما در یک فیلم دیدیم، به جای یحیی پیامبر، ما از خجالت آب می شدیم، مراسمی شیطانی و بسیار شرم آور که در آن کشیش، داخل حوضچه ای حاضر بود و زنان جوان آمده او دستان خود را پشت شانه و روی سینه این زنان قرار می داد و پس از خواندن اوراد او را به عقب هول داده و در حالی که در آغوش خود گرفته و دوباره این زن و دختر جوان را سر پا می کرد و این در حالی بود که آب باعث شده بود که پیراهن این زنان و دختران به وضع بسیار ناهنجاری به تن آنها بچسبد و اندام آنها را بطور هوس انگیزی مشخص نماید و ...، پس نگارنده هرگز نمی پذیرد که حضرت یحیی پیامبر با زنان یهود چنین اعمالی را صورت می داد و مردان یهودی که همگی افراد متعصب و ناجوری بوده اند ایستاده و ناموس خود را اینگونه ملاحظه می کردند در حالی که در این زمان که حدود سه هزار سال از آن ایام می گذرد این عمل شرم آور و زشت تلقی می شود پس چگونه در آن زمان می توانست یک عمل عبادی تلقی شود در حالی که در فرازهای مختلف این کتاب خصوصا زمانی که به زعم تحریف گران آن زن مشغول عطرمالی عیسی بوده است، آن شخص یهودی نمی توانست موضوع تماس دست های آن زن را با پای عیسی مسیح بپذیرد پس چگونه می پذیرفته اند که یحیی که پیامبری جوان بوده است زن های جوان آنها را آغوش گرفته و

ص: 521

در آب رود اردن فرو برده و شنونده و آمرزیده گناهان آنها شده باشد و سپس آنها را یک دست در پشت و یک دست روی سینه ها به عقب در آب هول داده و سپس در آغوش کشیده بلند کند و برای آنها ورد بخواند و گناهان آنها را بیامرزد و ...، آری این دروغپردازی ها در حالی است که در هیچ متن از این متون، حضور زنان مورد اشاره نبوده خصوصا زنان آن زمان که لباس درست و حسابی نداشته اند و اگر در آب فرو می رفتند همه جای آنها بیرون می افتاد و یا با توجه به اینکه در این متون تاکید نشده است به اینکه این عمل فقط باید در ایام تابستان و آنهم در بعضی از روزها که خلایق می توانسته اند آبی به تن خود بزنند صورت بگیرد پس قطعا اگر در تمامی ایام سال می خواست این عمل واقع شود قهرا حتما یک مکان بزرگ به اندازه معبد اورشلیم لازم داشت تا به عنوان حمام مورد استفاده قرار بگیرد و در طول تاریخ نام آن به عنوان محل تعمید یهودیان توسط یحیی ثبت شود و آثار آن تا این زمان باقی باشد ولی چنین حواشی در متن وجود ندارد و لذا تمامی این اشارات و اشارات دیگر خارج از حد احصاء دیگر و ...، همگی دلالت بر تحریفی بودن این فراز و دروغ بودن داستان آن دارد)، پس چون بسیاری از فریسیان و صدوقیان را دید که به جهت تعمید او می آیند به ایشان گفت ای افعی زادگان که شما را اعلام کرد که از غضب آینده بگریزید ...، من شما را به آب به جهت توبه تعمید می دهم ولی او که بعد از من می آید ... او شما را به روح القدس و آتش تعمید خواهد داد، (پس تو ای عاقل دانا و خردمند بر این فراز از گفتار تحریف گر نادان توجه نما که چگونه قصاص قبل از جنایت می کند و چگونه مقدسین یهود از جماعت فریسیان و صدوقیان را افعی زادگان

ص: 522

خطاب می کند و به عملی که صورت نداده اند تهدید به قصاص در غضب آینده می کند و نیز چگونه مدعی است که عیسی مسیح بجای توبه و آب به جهت توبه تعمید دادن به وسیله روح القدس و آتش بهره می گیرد در حالی که نابودی و نقض آن رسم و ترویج این رسم وجود ندارد، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که ما بارها متون چهارگانه عهد جدید را زیر و رو کردیم ولی هرگز در خصوص تعمید دادن خلایق و لزوم آن برای کسانی که ایمان می آورند وجود نداشته و هرگز عیسی مسیح نیز در سفرها و حضرهای خود به این اعمال دست نزده است مگر به نقل قولی و اگر این قول صحیح بود می بایستی در تمامی سفرهای او واقع می شد خصوصا در اورشلیم که مرکز یهودیان بوده است نه اینکه این اصل که کشیشان آن را اساس شریعت او قرار داده اند محدود و منزوی شود به گوشه ای و شرح و توضیح برای آن نباشد مگر از طریق استنباط های شیطانی و ایجاد تصورات اهریمنی) ...، آنگاه عیسی از جلیل به اردن نزد یحیی آمد تا از او تعمید یابد ...، اما عیسی چون تعمید یافت فورا از آب برآمد که در ساعت آسمان بر وی گشاده شد و روح خدا را دید که مثل کبوتری نزول کرده بر وی می آید)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند مقصود تحریف گر از روح خدا در این فراز روح القدس نیست وگرنه می گفت خود روح القدس یعنی جبرئیل به صورت فرشته ای بر وی نزول کرد بلکه مقصود او القاء این تعبیر شیطانی است که یک سوم خدا آمد و به عیسی پسر جفت شد و پایین دو خدا و یک خدا بالا باقی ماند و برای عیسی خطاب فرستاد، پس فراز بعدی مستند ما، در عبارات اول به بعد باب 14 متی است (در آن هنگام هیرودیس تیتراخ چون شهرت عیسی را شنید گفت

ص: 523

این است یحیی تعمید دهنده که از مردگان برخاسته است و از این جهت معجزات از او صادر می گردد ... و وقتی قصد قتل او کرد از مردم ترسید زیرا که (یحیی) را (یهودیان) نبی می دانستند ... پس هیرودیا به هیرودیس گفت ... سر یحیی تعمید دهنده را الآن در طبقی به من عنایت کن)، و فراز بعدی در عبارت 14 باب 1 متی است: (عیسی از شاگردان خود پرسید مردم مرا که می دانند گفتند بعضی یحیی تعمید دهنده و ...)، پس در متن مرقس در عبارات 4 به بعد باب اول آمده است (... یحیی تعمید دهنده در بیابان ظاهر شد و به جهت آمرزش گناهان به تعمید توبه موعظه می کرد، تمامی و مرز و بوم یهودیه و جمیع سکنه اورشلیم (از خانه و کاشانه خود خارج شده و) نزد وی (به اردن) بیرون شدند (یعنی ساکن شدند یعنی از کل ارض موعود به سوی اردن می رفتند تا از دست یحیی تعمید بیایند یعنی زن و مرد و یعنی پیرو جوان یعنی کودک و شیرخواره ...، پس تو ای عاقل دانا و خردمند چگونه است که کل خلایق ارض موعود به سوی یحیی حرکت می نمودند و یحیی آنها را شست و شو می داد پس آیا این تعمید که فصل خاصی ندارد و روز معینی ندارد چگونه در ایام سرد سال امکان پذیر بوده است آیا مگر یحیی مکان خاص و معبدی روی رودخانه اردن ساخته بود و ...، هرگز زیرا این موضوع از اساس دروغ بوده است چگونه است که این مراسم را یحیی ابداع می کند ولی یهودیان متعصب احکام آن را بدون اینکه در تورات بیایند به اجرا گذاشته و بلکه بدتر زن ها و دختران و نوامیس خود را در آب به دست یحیی سپرده تا او آنها را در آب بالا و پائین کند و ...، آری این امر شنیع را به عنوان عمل الهی نمی پذیرد مگر عقلی که دربست تابع هوی و هوس های شیطانی

ص: 524

شده باشد) ...، من شما را به آب تعمید دادم ولی او شما را به روح القدس تعمید خواهد داد (پس ملاحظه می شود که در این فراز آن مزخرفاتی را که کاتب اول بهم بافته بود در اینجا وجود ندارد یعنی (روح القدس و آتش و یا مخاطب ساختن یهودیانی که برای تعمید آمده بودند که ای افعی زادگان که شما را اعلام کرد که از غضب آینده بگریزد و ...، و این امر دلالت دارد بر اینکه کاتبان نظرات و برداشت های شخصی خود را تحت عنوان الهام الهی به پیروان القاء می کرده اند) و واقع شد که در آن ایام که عیسی ار ناصره جلیل آمده در اردن از یحیی تعمید یافت و چون از آب برآمد در ساعت آسمان را شکافته دید و روح را که مانند کبوتری بر وی نازل می شود ...)، که البته در این فراز تناقضات لفظی و معنوی اظهر من الشمس است و توضیح اضافی لازم ندارد، فراز بعدی عبارت 7 به بعد باب ششم مرقس و متون متناظر آن است و آن اعزام دوازده رسول خود برای تبلیغ و موعظه و بشارت است ولی تو ای عاقل دانا و خردمند هرگز در این سفارشات موضوع غسل تعمید دادن خلایق عنوان نمی شود و این البته از فراموشکاری تحریف گر است نه از فراموشکاری عیسی مسیح: (پس آن دوازده (نفر شاگرد برگزیده خود را) پیش خوانده شروع کرد به فرستادن ایشان جفت جفت و ایشان را بر ارواح پلید قدرت داد و ایشان را قدغن فرمود که ... رو به ایشان گفت ...، ...، پس روانه شده موعظه کردند که توبه کنند و بسیار دیوها بیرون کردند و مریضان کثیر را روغن مالید شفا دادند و ...) ولی ملاحظه می شود که هرگز نامی از دادن غسل تعمید برده نمی شود و دلیل آن هم این است که بایستی تحریف گر به گونه های مختلف رسوا شود و این یکی از آن صورت ها است، (و هیرودیس پادشاه

ص: 525

شنید ... و گفت که یحیی تعمید دهنده از مردگان برخاسته است ... و دختر هیرودیا به مجلس (هیرودیس) آمده رقص کرد و ...، و در ساعت به حضور پادشاه آمده خواهش نمود گفت می خواهم که الان سر یحیی تعمید دهنده را در طبقی به من عنایت فرمایی ...)، پس ملاحظه می گردد که چگونه تحریف گران به دنبال القاء اصل تعمید دهندگی و اتصال صفت تعمید به یحیی هستند تا آن را پایه ای از آموزه های کتاب یهودیان برای انجام مراسم شیطانی خود قرار دهند در حالی که حتی یک حرف یا نیم حرف و یا یک اپسیلون حرف هم در این خصوص در عهد عتیق وجود ندارد یعنی در تمام تورات و صحف انبیاء وجود ندارد و در ادامه همان پاسخ پرت و پلا که تحریف گر به زبان عیسی مسیح در رابطه با اینکه عیسی معجزات خود را چگونه و به واسطه چه قدرتی انجام می دهد مطرح می شود که عیسی بجای آنکه بگوید به قدرت خدا به آنها می گوید من نمی گویم به چه قدرت آنها را انجام می دهم و سپس موضوع تعمید یحیی را پیش می کشد و دلایل آن هم کاملا واضح و آشکار است زیرا داستان قلابی تعمید در نزد یهودیان مسبوق به سابقه نیست و لذا تحریف گران بایستی از یحیی به عنوان حلقه مفقوده این رسم اختراعی خود بهره گیری نمایند و لذا در این فراز نعل وارونه زده و با بیان عبارات متناقض و متضاد ذهن مخاطبان را منحرف و یاوه های خود را در رابطه با اختراع تعمید ارائه می نمایند همان گفتار که ما قبلا مذکور نمودیم که (تعمید یحیی از آسمان بود یا از انسان)، یعنی این فراز اقرار بدون شک و تردید تحریف گران به این حقیقت است که داستان تعمید در بین یهود مسبوق به سابقه نبوده و به گمان این جماعت از اختراعات یحیی است و لذا با بهانه ای

ص: 526

ابلهانه طرح آن را برای اغوای پیروان جعل نموده و با این عمل، عذر بدتر از گناه آوردند یعنی اعلام کردند که عیسی به خلایق نگفت که ریشه قدرت صدور معجزات او از کدام ناحیه است در حالی که جواب آن کاملا مشخص بود زیرا اگر تعمید یحیی از آسمان بود که باطل است زیرا او صاحب رسالت مانند موسی نبوده است تا خداوند به او احکام و فرایض عطا نماید و به همین دلیل معجزه ای هم به او منسوب ننمودند بلکه یک نبی و بشارت دهنده به انبیاء بعد از خود بوده است و اگر از انسان بود یعنی غیر الهی بود پس آن هم باطل است پس توجه نماید مخاطب محترم که این فراز در واقع مانند درج نسب نامه عیسی و وصل نمودن ولادت او به یوسف نجار و یا داستان صلیب و یا داستان برخاستن و ...، در واقع از مواضع استهزاء به عقول مخاطبان از سوی تحریف گران اولیه بوده است تا به مرور زمان بدترین ضربات را به اعتبار و اساس مسیحیت وارد نماید یعنی تحریف گران اولیه اسلحه ای مرگبار را به سوی مسیحیت نشانه رفته و هدف گذاری نمودند که زمان ماشه آن را می کشد یعنی وقتی همه به اصالت این کتب عهد جدید اقرار نمودند پس آنان دلایل خود را در رد آن و بدنبال آن در رد دین و شریعت حضرت عیسی مسیح ارائه خواهند نمود همانگونه که این زمان در میان یهود مطرود معمول است یعنی (عیسی به ایشان گفت من هم شما را نمی گویم که به کدام قدرت این کارها را بجا می آوردم)، در حالی که بعثت انبیاء الهی برای آوردن پیام از جانب خداست و خداوند معجزات خود را به آنها برای مجاب کردن مخالفان آنها عطا می فرماید تا بدین وسیله به او ایمان آورده و به پیام های خدا توجه نمایند پس اگر عیسی به زعم این گمراهان نگوید که به چه قدرت

ص: 527

این اعمال را بجا می آورد پس مقصود او از این ابراز معجزات چه بوده است یعنی آیا نمی خواسته است با ابراز این معجزات خود را معرفی نموده و بگوید از سوی خداوند برای هدایت انسان ها مبعوث شده است و یا اگر هر هدفی داشته چون یهودیان به تحریف گران درباره موضوع تعمید اعتراض کرده اند تحریف گر این فراز را از خشتک خود بیرون آورده و بهم بافته است و به این دلیل به حواشی دروغپردازی خود توجه نکرده است و ...، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس توجه نما صرف نظر از تناقض و تضاد ظاهری و معنوی این متون در همین رابطه با یکدیگر، به ادامه بررسی ها در خصوص مراسم زشت و خلاف شریعت غسل تعمید که در آن مردان نامحرم به نام دین دست خود را به بدن زن های نامحرم رسانیده و آنها را در آب در آغوش کشیده و دست های خود را به پشت و سینه آنها قرار داده و به داخل آب به عقب هول داده و سپس آنها را بیرون بکشند و به آنها القاء نمایند که به جهان دیگری از رحمت وارد شده اند و ذهن آنها را با القاء دروغپردازی های خود تخدیر نمایند و ...، تا حکم خدا رسیده و آنها را به خانه های قبر آنها وارد نموده و آن را حفره ای از حفرات دوزخ بیایند و آن زمان آرزو نمایند که ای کاش عقل خود را بکار گرفته و از تحریفات پیروی نکرده و از وحی بی تحریف و تبدیل و شریعت پسندیده نبی موعود خداوند یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و هدایت امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم بهره می بردند ولی دیر شده و تنها آرزویی که می توانند داشته باشند آن است که ای کاش خدا آنها را خلق نمی کرد و مثال اعتماد آنها بر تحریف گران مانند آن کسی است که وامی از یک بانک برای یکی از اقوام رند و کلاهبردار

ص: 528

خود گرفته بود و به او اعتماد نموده خانه خود را به گرو داده بود و مقرر نموده بودند تا اقساط آن را آن شخص پردازد پس آن شخص اقساط را عمداپرداخت نکرد و با ایادی خود در بانک تبانی کرد و اخطار برای صاحب خانه نرفت و سالیان گذشت و بانک طلب خود را به علاوه سود بر سود خود از صاحب خانه مطالبه کرد و در نهایت خانه را به حراج گذاشت و صاحب خانه را دربدر نمود و چون آن مغبون برای طلب خود به آن وام گیرنده مراجعه کرد مانند خود را بسیار دید و کلاه او پس معرکه ماند و دربدر شد و اساس کانون خانوادگی او نابود شد و به قول مازندرانی ها (ونه گرم جا وا بورده)، پس چون بر این فراز آگاه شدی با ما به ادامه بررسی متون تحریف شده این جماعت گمراه بیا تا ببینی که تحریف گران چه آش های مسمومی برای پیروان عیسی مسیح پخته اند فراز بعدی عبارات 15 به بعد باب 16 مرقس است (... پس به ایشان گفت (یعنی مسیح به یازده حواری خود)، در تمام عالم بروید و جمیع خلایق را به انجیل موعظه کنید، هر که ایمان آورده (به انجیل یا مسیح) تعمید یابد نجات یابد و اما هر که ایمان نیاورد بر او حکم خواهد شد (یعنی دوزخی خواهد شد)، پس توای عاقل دانا و خردمند با ما قدم به قدم بیا و عقل و انصاف خود را حاکم کن تا نجات خداوند را به چشم بصیرت خود ملاحظه نمایی در این فراز عیسی به یازده شاگرد خود ظاهر میشود به ایشان می گوید در تمام عالم بروید و جمیع خلایق را به انجیل موعظه کنید پس ما می گوئیم مقصود از انجیل یعنی بشارت به ظهور ملکوت خداوند یعنی ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و دلایل خود را نیز مذکور نمودیم ولی فرض می کنیم که مقصود از انجیل همان کتاب

ص: 529

حضرت عیسی مسیح باشد که از بین رفت و جایش هزاران انجیل ساخته و پرداخته تحریف گران متولد شد و بزرگان عقلاء این جماعت، به سلیقه خود چهار تا از این انجیل های ساخته شده از روی محفوظات بزرگان را جمع و انتخاب کردند و به همراه چند نامه و مراسلات دیگر به عنوان انجیل عهد جدید به پیروان ارائه دادند پس شکی نیست و تردیدی وجود ندارد که انجیلی که حضرت عیسی مسیح گفت این چهار انجیل به همراه مراسلات آنها نیست، پس این قسمت گفتار مسیح قابل انجام نیست زیرا انجیلی که او می گوید وجود ندارد تا به واسطه آن، خلایق عالم را موعظه کنند و نیز از طرفی دیگر اگر به این چهار انجیل و نامه های شاگردان که می گویند به یکدیگر فرستاده اند استناد شود پس این یکصد هزار دلیل ما برای اثبات تحریف گری تحریف گران را چه باید کرد پس امر قطعی و یقینی است که قسمت اول گفتار عیسی مسیح قابل انجام نیست و لذا فقط همان معنی اول که ما آوردیم یعنی انجیل به ظهور نبی معظم موعود یعنی بشارت به ظهور پیامبر آخر الزمان یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم مصداق می یابد و اما در خصوص فراز بعدی کلام عیسی مسیح که می گوید: هر که ایمان آورده تعمید یابد نجات یابدو اما هر که ایمان نیاورد بر او حکم خواهد شد پس مقصود ایمان به چه چیز است پس هیچکدام وجود ندارد یعنی انجیل عیسی مسیح وجود ندارد و به جای آن این چهار انجیل و مراسلات دیگر وجود دارد که تحریفی هم هستند و اما ایمان به مسیح هم ممکن نیست زیرا این مسیح بایستی به توسط این انجیل ها معرفی شود پس چون این انجیل ها هم تحریفی است پس ایمان به عیسی مسیح تحریفی هم دردی را دوا

ص: 530

نمی کند یعنی خلایق ایمان بیاورند به آن عیسای مسیح که نسب او به یوسف نجار می رسد و برادران و خواهران و ...، دارد که همگی آنها اعتقاد دارند که او از خود بیخود شده یعنی دیوانه شده و بایستی معالجه شود و یا شخصی است که کار او اخراج اجنه از کالبد خلایق است و یا ...، یاوه هایی دیگر که به آن حضرت نسبت داده اند مانند شرابخواری و ترویج آئین شرابخواری و ...، که ما قصد اطاله کلام را نداریم و فقط به جهت یادآوری و اشاره ذکر می نمائیم، پس هر که ایمان آورد نیزقابلیت اجرا ندارد تا بعد از آن تعمید یابد و نجات یابد و داستان تعمید که ما آن را هم شرح دادیم یعنی یاوه بودن آن را و نیز اینکه اساسا قابل اجرا نیست به واسطه فقدان مقدمه و ذالمقدمه آن یعنی وقتی انجیل در دسترس نیست و الحال چیزی وجود ندارد جز مشتی کتب تحریف شده و نیز شخصیت عیسی مسیح هم در میان تهمت ها و افتراها یه بدترین نحو به لجن کفر و الحاد و ...، کشیده شده پس چه جای گفتگو برای دادن تعمید است که از سر تا به پا، جز مراسمی شهوت آلوده و گناه آلوده و شیطانی و غیر اصولی و غیر منطقی چیزی دیگر نیست پس عاقل و خردمند بایستی به عقل خود تکیه نماید و بداند که او پاک می شود به واسطه ایمان به کتاب بدون تحریف خداوند و معجزه اعطایی جاوید خداوند به پیامبر معظم موعود یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و انجام احکام و فرایض نازل شده از جایگاه وحی الهی و پیروی از شریعت پسندیده خداوند یعنی دین اسلام یعنی شریعت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و ایمان بیاورد به هدایت امامان معصوم یعنی چهارده نور پاک علیهم السلام و عجل فرجهم که آخرین آنها حضرت

ص: 531

مهدی صاحب الزمان است که موعود خداوند برای ارثیت زمین به صالحین و اهل ایمان است و نزول می نماید عیسی مسیح از آسمان برای یاری او تا به همراه اصحاب رجعت از مقدسین عالم که از خاک خواهند برخاست تا شریعت خداوند و عدالت او را در جهان حاکم فرمایند بعد از آنکه این جهان از ظلم و جور و ستم عدوان مملو و آکنده شده باشد اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم آمین یا رب العالمین، پس چون بر این فراز آخر از متن مرقس آگاه شدی با ما به فراز اول از متن لوقا بیا که در عبارات سه به بعد باب سوم خود آورده است (... کلام خدا به یحیی بن زکریا در بیابان نازل شده به تمامی حوالی اردن آمده به تعمید توبه به جهت آمرزش گناهان موعظه می کرد ...، آنگاه به آن جماعتی که برای تعمید وی (از شهرهای دور و نزدیک نزد او آمده بودند یعنی از جماعت یهودیان) بیرون می آمدند گفت ای افعی زادگان که شما را نشان داد که از غضب آینده بگریزید ...، باجگیران نیز برای تعمید آمده به او گفتندای استاد چه کنیم به ایشان گفت زیادتر از آنچه مقرر است مگیرید، سپاهیان نیز از او پرسیده گفتند ما چه کنیم به ایشان گفت بر کسی ظلم مکنید و بر هیچکس افترا مزنید و به مواجب خود اکتفا کنید) پس تو ای عاقل دانا و خردمند بر این فراز از این متن توجه نما که چگونه کاتب این متن از عنوان تعمید و مترادف معنی آن در توبه نمودن بهره گیری نموده است و ملاحظه می گردد که هرگز مقصود از تعمید، شستشوی زنان و دختران جوان و پیرمردان و زنان پیر و کودکان در آب نهر اردن نبوده، بلکه مقصود او از تعمید توبه، انجام توبه است و این قول را عبارت بعدی یعنی (باجگیران برای تعمید آمدند) تحکیم می کند زیرا یحیی

ص: 532

برای تعمید آنها را در حوض فرو نبرد بلکه گفت زیادتر از آنچه باج خواسته اند مگیرید و ... ظلم نکنید و ...، ولی تحریف گران و پیروان آنها از این دکمه ای که بر زمین افتاده بود کت و شلوار تهیه و بر آن دوخته اند ولذا سر در گم هستند که مقصود از این تعمید چیست و اگر پاک شدن از گناه است که دزدی و رشوه و قتل عام خلایق و قتل نفس و باجگیری و ظلم و ستم و ...، که با فرو رفتن در حوض آب برطرف نمی شود و اگر می شد در این فراز یحیی به این کسانی که برای تعمید آمده بودند این سخنان را ابراز نمی کرد بلکه مستقیم زن های جوان و دختران آنها را برده در حوض نهر اردن و آنها را در آغوش گرفته یک دست روی سینه آنها و یک دست پشت آنها و آنها را به عقب هول داده و وقتی در آب فرو می رفتند آنها را به شدت بغل کرده بیرون می آورد تا خفه نشوندو البته این عمل بسیار سخت می شد اگر زنان فربه و دختران چاق و چله باشند و خصوصا در نهر اردن که آب جاری و کنترل اشخاص در آن سخت است و چاره ای نیست جز اینکه برای نجات آنها از غرق شدن به سختی در آغوش گرفته شوند و ...، آری این اعمال شیطانی جز الهام شیطانی و اشاعه فحشا نبوده و هرگز در عمل به حرام خداوند شفا قرار نداده و نمی دهد و نخواهد داد، و تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باشد که اساسا این جماعت یعنی یهودیان و مسیحیان در عمل به احکام اسلام از مسلمانان غافل و ناسپاس پیشی گرفته و به این لحاظ زبان آنها به یاوه گویی دراز شده است مثلا در عمل به نظافت، آنها فراموش کرده اند که چگونه سه چهارم مردم اروپا به واسطه طاعون از دنیا رفته اند زیرا در کثافت غوطه می خوردند و به شپش می گفتند مروارید خدا و این سپاهیان مسلمان صلاح الدین ایوبی

ص: 533

بودند که می گفتند ما در هنگام جنگ با این مسیحیان از بوی تعفن آنها در عذاب هستیم پس آن بزرگوار دستور داد تا نیزه های بلندی بسازند تا و از دور با آنها جنگ کنند و این خاطره نگارنده است که در تهران و در محلات ارامنه نشین زندگی می کرد و در این قرن شاهد زنده این موضوع بوده است و این کلام یکی از همسایگان او بوده است که می گفت خدا پدر و مادر شما مسلمانان را بیامرزد گفتم چرا، گفت از زمانی که آفتابه به خانه ما آمد ما مفهوم نظافت را فهمیدیم، آری او گفت خدا پدر شما مسلمانان را بیامرزد ولی این امر مربوط به مسلمانان نیست بلکه اوامر شریعت پاک و پسندیده خداست و در واقع جهان مدیون احکام و فرایض بی تحریف حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و نیز مدیون آیات پاک و نورانی کهچزه جوید آن حضرت یعنی قرآن مجید است و این قرآن مجید است که همانند خورشیدی درخشان، با انوار عظیم و تابناک خود راه اخلاق را در جوامع بشری روشن نگاه داشته و این کلام عظیم خداوند است که در این راستا، از ساحت قدس و باعظمت پیامبران محترم و مظلوم الهی، انواع و اقسام تهمت ها و افتراهای زشت و هولناک و را پاک فرموده است، مانند تهمت های رعب آور زناکاری حضرت لوط با دو دختر باکره خود در غار، در دو شب پیاپی در حالی که از شدت مستی سر از پا نمی شناخته است و سپس بزرگ کردن این دو پسر کاکل زری حرامزاده را در آغوش خود و الگو قرار دادن عمل خود و دخترانش را برای خلایق جهان تا ابدالآباد و یا دستور ترویج شرابخواری بواسطه عشق و علاقه نوح پیامبر به نوشیدن شراب و لخت مادرزاد و طاق باز و ...، در بین اقوام خود رسوا شدن و یا به حضرت سلیمان نسبت دادن بت پرستی و به

ص: 534

انبیاء الهی و یا زناکاری العیاذ بالله حضرت داود و سپس قتل اهل ایمان و نابود کردن سپاهیان خداوند برای تصاحب نامشروع زنی معلوم الحال و سپس او را مادر پیامبران بنی اسرائیل قرار دادن و یا دستور شراب سازی و شرابخواری به خلایق و یا بالاتر اتهام قتل عام کودکان و نوزادان شیرخواره و سر بریدن آنها در گهواره و قتل عام دختران و پسران کوچک و قتل عام زنان باردار و پیر زنان و پیرمردان که از سبع ترین و درنده ترین خونخواران تاریخ معمول نگردیده و این جنایات را به حضرت موسی مظلوم و حضرت یوشع مظلوم و حضرت داود مظلوم و ...، نسبت داده و اینکه مدعی شوند تحریف گران ملعون که العیاذ بالله این پیامبران در نهایت قساوت مردم مغلوب را با اره و چکش های آهنین تکه تکه نموده اند و ...، پس آگاه باش تو ای عاقل دانا و خردمند که چه کسی این تهمت ها را و چگونه از ساحت قدس انبیاء مقدس الهی دور کرده و وجود پاک و مطهر آنها را تقدیس فرموده است آری این خداوند متعال است که به وسیله وحی نازل شده بر اشرف خلایق عالم و موعود انبیاء الهی و برترین خلایق و آخرین پیامبران او یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم بوده است و چگونه بلکه با آن وحی که نازل فرمود به سینه پاک و بی کینه رسول خود یعنی قرآن مجید و عهد بست با خلایق که حفظ فرماید دین پسندیده خود را و حفاظت فرمود آنها باجانفشانی ها و فداکاری ها و ایثارگری ها و ...، مقربین خود و تحمل رنج ها و مشقت هایی که فقط ذات اقدس الهی بر عظمت آن ایثارگری ها آگاه است یعنی عشق ورزی به ذات اقدس احدیت از سوی چهارده معصوم پاک خود یعنی محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم و این سر حسین مظلوم

ص: 535

است که برای حفظ شریعت پاک و پسندیده خدا در حضور خاندان و کودکان مظلوم او پس از آنکه از روی اجساد بی جان یاران و اقوام و فرزندان و انصار و عاشقان او گذشتند از قفا در حالی که زنده بود به زجر با دوازده ضربه خنجر از تن مبارک او جدا کردند و شهر به شهر و دیار به دیار بر سر نیزه کرده و پیشاپیش خاندان و اهل حرم مطهراو به سوی نماد فاسقان و خونخواران تاریخ یعنی یزید پلید و تابعان ملعون او به هدیه بردند و این صدای مظلومانه دختر کوچک اوست که هنوز که هنوز است از خرابه های شام طنین انداز است که پدر خود را طلب می کند، آری و این حسین مظلوم است که نه با پای خود بلکه با سر به تسلی دختر مظلوم خود می رود آری و این حسین است که زنده و مرده او شاهد قتل عام شدن جوانان خاندان اوست که تا ابدالآباد مانند آنها در کره ارض یافت نخواهد شد، این علی اکبر اوست که در آغوش او به سوی خداوند می رود و این قاسم اوست که از درد و رنج نیزه و شمشیر پا بر روی زمین می ساید و این علی اصغر شیرخواره اوست که به هنگام دریده شدن گلو در اثر تیر حرمله به سوی پدر تبسم و جان خود را تقدیم پدر می کندو ...، آری هنوز صدای ناله مظلومانه فاطمه دختر پیامبر در بین در و دیوار به گوش ما می رسد که بعد از پدر از شدت جور و ستم منافقان در شب و روز ناله کرد و از درد بازوی خرد شده و پهلوی شکسته و ...، خود و احوال امت گریه کرد تا به پدر گرانقدر خود پیوست و این ناله های جانسوز امامان معصوم ماست که در نهایت غربت در گوشه زندانها و و یا در دیار غربت به زهر ستم و جفا مسموم یا طعمه شمشیرهای زهردار و تیز شده و به سوی دیدار خداوند رفته اند و این آخرین آنها است که وارث تمامی غم

ص: 536

های آنها و پیروان آنها در سرتاسر عالم است او مهدی است که در انتظار فرمان خداوند برای قیام جهانی خود است تا وفق وعده داده شده، جهان را با قیام خود از عدل و داد پس از آنکه از ظلم و جور مشحون و لبریز شده باشد، مملو و آکنده نماید و این قلوب اهل ایمان است که داغدار این غم هاست و این اشک های مقدسین درگاه خداوند است که در راه مظلومیت های وارده به مقربین درگاه او از قلوب سوخته و رنجورآنها بر صورت های آنها جاری است و این ناله های جانسوز آنها است که از دلهای سوخته آنها و از گلو و دهان آنها خارج می شود و این خداوند است که ناظر و شاهد و گواه و حاکم است و البته او بهترین حکم کنندگان است پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که خداوند برای هدایت انسان ها سوی رسنگاری وحیات جاودانی و بهشت ابدی دو پیامبر مبعوث فرموده است که اول آنها عقل ما است که بر ما حکم می کند تا از یاوه و تحریف پیروی نکرده و پای خود را بر مکان سست قرار ندهیم این پیامبر باطن ما است و دیگر حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم که برترین و آخرین انبیاء الهی از نسل حضرت ابراهیم خلیل الرحمن است که احکام و فرایض او بدون تحریف است و نیز کلام وحی نازل شده بر آن حضرت یعنی قرآن مجید که معجزه جاوید آن حضرت است و خداوند وعده حفظ و حراست آن را فرموده است و رهبری امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم که هادیان و حافظان شریعت و نگهبانان امت او هستند و این موقوفات آنها است که عاشقاان درگاه آنان برای رفع محرومیت های امت پیامبر و بیان مظلومیت محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم تقدیم محضر خداوند نموده اند که اگر یک میلیاردم

ص: 537

این موقوفات از دست موقوفه خوران یعنی از دست مسلمان نمایان مشرک و تبهکار و این دشمنان خدا و رسول و ائمه اطهار خارج شده و به وقف واقف عمل شود حتی یک فقیر، یک مریض، یک مستمند، یک گرفتار در سر تا سر جهان در بین پیروان حضرت محمد و شیعیان و محبان اهل بیت عصمت و طهارت و حتی غیر مسلمان یافت نخواهد شد آری مردم مسلمان هرگز نیاز به کمک دولت ها و یا صدقات مردم ندارند بلکه آنچه محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم برای آنها قرار داده اند درمان تمامی دردهای بی درمان آنها و عامل رفاه آنان و فرزندان آنان است ولی چه باید نمود که شیطان حاکم و شیطان صفتهای موقوفه خور و راضی شدگان و توجیه کنندگان مجرم در حال غارت هستند و اینگونه امر به معروف و نهی از منکر به زیر خاک دنیاطلبی آنان دفن گردیده است، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که جوامع بشری (هر چه زمان بر آن بگذرد)، به واسطه پیشرفت های تکنولوژیک بیشتر از قبل نیازمند اخلاق در جامعه خواهند بود زیرا برای انسان ها، زندگی اجتماعی در کنار هم، بواسطه نحوه خلقت آنها امری اجتناب ناپذیر است یعنی اگر در ایام گذشته انسان های لاابالی و شرور و ...، قادر بوده اند به قتل محدود هزار انسان یعنی در حدود شمشیرها و خنجرها و ...، پس در این زمان قادر هستند به قتل عام میلیون ها انسان بی گناه در حدود بمب ها و مواد شیمیایی و ...، و این بروز توانایی های بالقوه انسان ها به فعل یعنی روند صعودی قدرت بر تخریب بیشتر، همچنان ادامه دارد، پس آگاه باش که هر چه زمان بر عمر بشر بگذرد نیاز جوامع انسانی به رعایت اخلاق و رعایت حقوق انسانی و کرامت های بشری بیشتر و بیشتر خواهد بود و ما در این

ص: 538

فراز کاری به اقناع روحی و آرامش آنها برای توجیه ترس و ابهام از آینده ای نامعلوم و کسب آرامش روحی و قلبی بعد از مرگ نداریم (که فقط در سایه تعالیم پیام آوران از سوی خداوند برای انسان ها که مخلوق او هستند فراهم خواهد شد)، بلکه فقط در خصوص انتظام امور دنیایی آنها بحث می کنیم، آری بطور نمونه تو ای عاقل دانا و خردمند در این عصر و زمانه که رعایت بهداشت و نظافت به عنوان امری اجتناب ناپذیر در تمامی جوامع بشری با توجه به پیشرفت علوم و فنون پزشکی و درمانی پذیرفته شده است به کشورهای دنیا سفرکنید به هندوستان و یا به سایر کشورهای غیر مسلمان، تا به نحوه رسیدگی به بهداشت شخصی و عمومی آنها آشنا شوید و یا به نحوه تغذیه آنها و ...، پس آن زمان آگاه می شوید بر عظمت شریعت پاک و پسندیده خداوند و منزلت احکام و فرایض ابدی آن، آری آری می گویند که در بین انگلیسی ها مشهور است که آنها اعتقاد دارند اگر می خواهیدبه تمدن جامعه ای نظر بدهید به توالت و آشپزخانه آنها نظر بیندازید و بلکه نگارنده می گوید که این مدعیان اول به یکصد سال قبل خود نظر انداخته و آنوقت برای سنجش تمدن انسان ها نظر نمایند و الحال نیز ببینند که آنها در توالت های خود چگونه نظافت می کنند و درآشپزخانه های خود چه چیزهایی را می خورند و ...، پس چون بر این فرازها آگاه شدی با ما به فراز بعدی بیا که باز هم قول ما را در رابطه با آنچه مذکور نمودیم تحکیم می نماید و آن عبارت 17 باب (3) لوقا و عبارات نظیر آن در سایر متون است: (و یحیی گفت ... او (یعنی عیسی) شما را به روح القدس و آتش تعمید خواهد داد)، یعنی آنچه عیسی به عنوان تعمید صورت می دهد از مقوله حوض آب و فرو بردن زنان جوان و

ص: 539

دختران نو رسیده و ...، در آغوش کشیدن آنها و ...، کاملا جدا است و اما در عبارات تحریفی در سطر 21 باب سه انجیل لوقا آمده است: (اما چون تمامی قوم تعمید یافته بودند و عیسی هم تعمید گرفته دعا می کرد آسمان شکافته شد و ...) که این عبارت البته کاملا تحریفی است زیرا عمل تعمید هرگز به شیوه ای که تحریف گران مدعی هستند نمی توانست امری باشد که انجام آن به اتمام برسد بلکه برعکس امری مستمر است که انجام آن هرگز به اتمام نمی رسد و بلکه بطور مستمر جریان دارد و به شرحی که ما قبلا نیز محاسبه نمودیم هرگز امکان ندارد یعنی به واسطه و به دلیل محدودیت های زمانی و شرایط دیگر و ...، و نیز منوط است به رشد جمعیت و زاد و ولد و محدودیت های جغرافیایی و این فراز از گفتار تحریفگر شباهت دارد به آن عبارت مسخره دیگر او در عبارت اول باب دوم که می گفت (در آن ایام حکمی از اوغسطس قیصر صادر گشت که تمام ربع مسکون را اسم نویسی کنند ...)، که از این کلام ابلهانه تر است زیرا تحریف گر تصور نموده بود که ربع مسکون محدود می شد به روستایی که او در آن زندگی می کرد و نمی دانست که یکی از محل هایی که ربع مسکون را تشکیل می داد قلمرو پادشاهان ایرانی بود که حکم اوغسطس قیصر را به هیچ چیز خود حساب نمی کردند و یا محل هایی از ربع مسکون وجود داشت که هیچ بشری از آن اطلاع نداشت و ...، و از طرفی حالا که این اوغسطس تحریف گر سرشماری کرد کل کره ارض را، پس چرا فراموش کرد تحریف گر که تعداد خلایق سرشماری شده را اعلام نماید تا برای آیندگان مورد بهره برداری قرار گیرد و برای گفتار او نیز سندی الزام آور باشد، ولی او این عمل را انجام نداد زیرا به محض آنکه دهان

ص: 540

خود را باز می کرد رسوا می شد و همه می دانستند که او این حرف را زد تا مردم آگاه شوند که او آگاه و دانا بوده ولی همگان به جهل و ابلهی او پی می برند و ...، پس آن فراز هم مانند همین فراز یاوه ای بوده که مانند آن وجود نداشته است یعنی اینکه قوم یهود هرگز چنین مراسمی نداشته و ندارند و نخواهند داشت زیرا که تحریف گر مدعی است این سنت و رسم مربوط به زمان قبل از عیسی بوده که یهودیان ارض موعود به آن پایبند بوده و نسبت به انجام آن توسط یحیی نبی تعصب داشته اند پس اگر این قول آنها درست بود از آنجایی که همه یهودیان ارض موعود به عیسی ایمان نیاوردند پس این عمل عبادی آنان که توسط پیامبر آنها حضرت یحیی صورت می گرفت می بایست در بین آنها باقی می ماند و شاگردان یحیی و سپس خاخام های یهودی در کنیسه های خود زنان و دختران را در آغوش کشیده با هم به زیر آب میرفتند و بیرون می آمدند و این عشق و حال و صفا تا این زمان در میان آنان به عنوان دستور تورات و یحیی پیامبر باقی می ماند ولی چون این دروغپردازی مربوط به تحریف گران در بعد از حدود سیصد سال از عروج عیسی مسیح است لذا نه در اعمال منتسب به عیسی و نه در اعمال یهودیان و نه حتی در شاخه های فرعی فرقه های آنها و نه در تاریخ نیز این عمل ثبت نشده است و این امر نشان می دهد که این سنت ضد تورات هرگز در نزد یهودیان وجود خارجی نداشته و هرگز پیامبر آنان یعنی یحیی پیامبر چنین اعمالی صورت نمی داد و هرگز فریسیان و کاتبان و صدوقیان و شیوخ یهود و بزرگان کهنه و ...، از این قوم متعصب این عمل را صورت نمی دادند و هرگز پایبند به آن نبوده اند چون وجود نداشت چه رسد به اینکه از تمامی ارض موعود بکشند

ص: 541

و به سوی یحیی نبی بروند و به دست او و به واسطه این الزام دینی مقید باشند که در نهر اردن خود را مانند سیک ها بشویند یعنی که تمام قوم یهود از تمامی ارض موعود به این عمل اقدام نموده باشند ولی این عمل در بین آن گروه که به عیسی مسیح ایمان نیاوردند باقی نمانده باشد و این عمل به موازات کشیشان مسیحی، توسط خاخام های یهودی معمول نگردد، پس مخاطب محترم هرگز شک و تردید ننماید که این فرازها در واقع از مواضع قطعی تحریف است که به بعضی از حواشی آن اشاره و به اعظم آنها اشاره ننمودیم پس این قول ها را عبارت ضد و نقیض تحریف گر در عبارات 28 به بعد باب7 تحکیم می نماید در این فراز، تحریف گر این قول خود را در رابطه با تعمید تمام قوم تکرار ولی فریسیان و فقهای یهود را که اکثریت یهود را تشکیل می دهند را استثناء می کند و عقل ندارد وقتی اکثریت از جمعی استثناء شود هرگز نمی توان نعل وارونه زدو کل جمعیت را مورد خطاب قرار داد بلکه برعکس بایستی بگوید قلیلی از قوم تعمید کردند و ...، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس توجه نما به این فراز که تحریف گر مدعی است انجام مراسم غسل تعمید در عقل مخاطبان اثرگذاری نموده و باعث می شود که آنها ایمان بیاورند و یا نیاورند و البته توجه نماید مخاطب محترم که اگراین عمل یحیی عملی بود که ریشه در تورات داشته و دستور الهی بوده پس چرا فریسیان و فقها به آن بی اعتنایی کرده اند و اگر نبوده پس چرا بر علیه یحیی اعتراض و قیام مذهبی نکرده اند و ...، پس معلوم می شود با توجه به عدم اعتراض و عدم گفتگو و عدم انجام این مراسم و ...، پس این عبارت تحریفی، در واقع یاوه هایی است شیطانی که تحریف گران آن را بعد از حدود سیصد سال بعد از

ص: 542

مسیح بهم بافته اند مانند داستان صلیب و برخاستن بعد از مصلوب شدن و یاانتساب به داود از طریق یوسف نجار و ...، و در این فراز با یکی دیگر از تعالیم شیطانی تحریف گران برخوردار می نمایی که مدعی هستند که مردم عوام و باجگیران که توسط یحیی تعمید گرفتند خدا را تمجید کردند یعنی به مسیح ایمان آوردند ولی فریسیان و فقهای یهود چون از یحیی تعمید نیافته بودند اراده خدا یعنی عیسی را از خود رد نمودند یعنی عدم تعمید از یحیی باعث شده بود که مغزهای آنها قفل و عقل های آنها زایل شده باشد یعنی در عین حال اینکه او را نبی می دانستند و خود نیز به احکام تورات پایبند بودند کافر شده بودند به حکم تعمید که یحیی آن را وضع کرده بود ولی این کلام دروغ است زیرا یحیی صاحب شریعت نبود که احکام وضع نماید یا احکام الهی را نقض نماید بلکه بایستی آنها را اجرا می کرد پس این است حاصل همان یاوه های ضد و نقیض که تحریف گر از توجیه و تاویل آن عاجز بوده و تلاش نموده است تا ایمان و عدم ایمان افراد را به جای بکارگیری تعقل در انجام اعمال عبادی من در آوردی توجیه و تفسیر کند و تصور می نماید که انجام عمل تعمید موجب می شود که تحریفات از کتب زایل شده و تناقضات رفع شده و این چهار انجیل و مراسلات در هم عجین شده و انجیل عیسی را در اوهام آنها ظاهر می نماید و ...، و البته چنین خواهد شد ولی نه در زمان حیات آنها بلکه بعد از مرگ و وارد شدن در قبور و وقتی که قبر خود را حفره ای از حفرات دوزخ ببینند پس توجه نماید مخاطب محترم به مواضع استنادی ما یعنی عبارات 28 به بعد باب هفتم لوقا: (... و تمام قوم و باجگیران چون شنیدند خدا را تمجید کردند زیرا که تعمید از یحیی یافته بودند لیکن

ص: 543

فریسیان و فقها اراده خدا را از خود رد نمودند زیرا که از وی (یحیی) تعمید نیافته بودند) یعنی اگر از یحیی تعمید می یافتند البته خدا را تمجید می نمودند پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که عقل قفل کرده نمی شود به انجام مراسم تعمید و خصوصا مراسم تعمید که کشیشان مسیحی آن را از اعمال عبادی دین یهود می دانند که هیچ سابقه ای هم در آن دین ندارد، پس هرگز هم نمی تواند امور نامعقول را معقول و کار خطا را صحیح و یا به عکس کار صواب را ناصحیح کند و اکر اینگونه بود باید یحیی نبی هشدار می داد که اگر کسی از میان یهود به حوض من در اردن نیاید و من او را در آب فرو نبرم روی رستگاری را نخواهد دید و یا وحی خود را بر بزرگان یهود در این رابطه اعلام نماید به اینکه خداوند احکام و فرایض موسی را تغییر داده و به او گفته است به جای اجرای تمامی احکام تورات و صحف انبیاء الهی، بیایند و در نهر اردن در حوض او فرو بروند تا رستگار شوند در غیر این صورت با سر وارد دوزخ می شوند پس نه این گفتار از یحیی صادر شده است و نه این کلام از یهودیان مسموع گردیده است زیرا اگر چنین سخنی از یحیی صادر می گردید خاخام های یهودی و فریسیان و صدوقیان و کاتبان و کهنه و ...، یقه لباده های خود را تا پائین ناف خود پاره می کردند و با یحیی درگیر می شدند ولی هرگز چنین کلامی از یحیی صادر نشد و چنین کلامی از او نیز مضبوط نگردید در حالی که اهمیت آن همسنگ تمامی متن تورات و صحف انبیاء الهی بوده و با وجود آن نیازی به اجرای احکام و فرایض موسی و کشیدن رنج و مشقت انجام تکالیف دینی وجود نداشته و حتی برعکس، انجام تمامی این احکام و فرایض و تحمل آن در نهایت سختی و مشقت، هیچ

ص: 544

تاثیری در سعادت آنها نداشته زیرا در حوض یحیی در اردن در آب فرو نرفته اند، پس تو ای عاقل دانا و خردمند به حواشی کلام این تحریف گران که خود از آن غافلند توجه نما که فرع چنان بر اصل سوار می شود که اصل طاقت حمل آن را ندارد و باز هم در عبارات اول به بعد باب نهم گفتار عیسی مسیح به شاگردان و ابلاغ دعوت با تفویض تمامی اختیارات مذکور می گردد و ولی هرگز از فرو بردن خلق به داخل حوض سخنی در به میان نیامده است در حالی که وفق اعتقاد تحریف گران این عمل موجب نجات و سعادت بوده و باعث می شد که عقل بپذیرد که تحریف تحریف نیست بلکه تضاد و تناقض نیز تضاد و تناقض نیست و حتی دروغ دروغ نیست بلکه دروغ راست است و هر راستی نیز دروغ است؛ آری این حوض تعمید در واقع حوضی است که بعد از فرو رفتن در آن همه حقایق جهان وارونه به نظر می آید یعنی شرابخواری عملی عبادی و موجب سعادت و پیروی از دروغ و تحریف اسباب نجات ابدی و ...، و انجام هر گونه فحشاء و زنا و تبهکاری و قتل هرگز هیچ ضرر و صدمه ای به اساس سعادت صاحب تعمید نمی زند یعنی کسانی که در یک حوض فرو رفته و کشیش یک دست روی سینه و یک دست به پشت آنان برده و ناگهان آنها را به عقب هول داده و در آب فرو برده و سپس برای اینکه خفه نشوند آنها را در آغوش کشیده بلند می کند و البته این عمل عبادی در خصوص زنان فریه و دختران چاق و یا زیبارو و ملیح و ...، لذت بخش تر و بهجت آورتر است و البته اعتقاد دارند که لعنت خدا بر آن کشیشی که در این زمان به مسائل شهوت انگیز توجه نماید و از دادن این غسل تعمید لذت ببرد پس تو ای عاقل دانا و خردمند چون بر این فراز آگاه شدی با

ص: 545

ما به فراز استنادی از این تحریف گری ها بیا یعنی عبارت اول به بعد باب نهم لوقا (... پس دوازده شاگرد خود را طلبیده به ایشان (تمامی اختیارات خود یعنی) قوت و قدرت بر (اخراج) جمیع دیوها شفا دادن امراض عطا فرمود و ایشان را فرستاد تا به ملکوت خدا موعظه کنند و مریضان را صحت بخشند و ...)، پس ملاحظه نما تو ای عاقل دانا و خردمند که در این ارسال رسولان حتی یک حرف هم اشاره به اعظم اعمال ادعا شده کشیشان یعنی غسل تعمید نشده است و البته هرگز چنین چیزی وجود نداشته است و اگر این عمل وجود داشت عیسی مسیح به همراه خود حوضی آهنین حمل و نقل می کرد و به هر شهر و دهات که می رسید به داخل آن می رفت و خلایق را برای رسیدن به رستگاری در آب غوطه ور می ساخت ولی هرگز چنین مراسم و چنین حوضی وجود نداشت همانگونه هرگز در هر شهر و روستا چنین عملی واقع نشد و ...، در حالی که اگر واقع می گردید حداقل یک نمونه آن ذکر می گردید و این موضع مانند تمام مواضع دیگر در واقع همان حقیقت واضح و آشکار فراموشکاری ارتباط مطالب است که در اکثر تحریفات تحریف گران از یاد و ذهن تحریف گران رفته و فراموش کرده اند آن را ذکر نمایند، پس تو ای عاقل دانا و خردمند پیرو پیامبر باطن خود باش تا تو را به پیامبر ظاهر یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و امامت امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم و سعادت دنیا و آخرت رهبری فرماید پس چون بر این فرازها آگاه شدی پس با ما همراه باش در بررسی عبارات 25 به بعد باب 10 لوقا که در آن دستورالعمل حضرت عیسی مسیح به فقهای یهود صادر می شود ولی در آن به هیچ وجه از موضوع تعمید به عنوان

ص: 546

اصلی ترین عملی که بایستی صورت دهند نه به توسط یحیی و نه به توسط او وجود ندارد و دلیل آن هم بسیار واضح و آشکار است زیرا این داستان وجود ندارد مگر در اوهام تحریف گران: (ناگاه یکی از فقهاء برخاست از روی امتحان به وی گفت ای استاد چه کنم تا وارث حیات جاودانی شوم به وی گفت در تورات چه نوشته است و چگونه می خوانی جواب داده گفت اینکه خداوند خدای خود را به تمام دل و تمام نفس و تمام توانایی و تمام فکر خود محبت نما و همسایه خود را مثل نفس خود، گفت نیکو گفتی چنین بکن که (در حیات جاودانی) خواهی زیست لیکن او چون خواست خود را عادل نماید (یعنی کامل نماید) به عیسی گفت و همسایه من کیست عیسی در جواب گفت ... و داستان مردی را که به کمک احتیاج داشت بیان نمود، و گفت به نظر تو کدامیک از این سه نفر (که با این فرد نیازمند برخورد کردند) همسایه بود (یعنی نزدیک بود)، گفت آنکه بر او رحمت کرد عیسی وی را گفت برو و تو نیز همچنان کن) و تو ای عاقل دانا و خردمند در کجای این متون مذکور است که بیا برای اینکه حیات جاودانه یابی، تو را به داخل حوض آب فرو برم و یا اگر می خواهی خودت و خانواده ات حیات جاودانی یابند زن و دخترانت و پسرانت را بیاور و ما با هم می رویم داخل حوض آب و من آنها را در آغوش گرفته و هول می دهم و می خوابانم و سپس آنها را بلند می کنم و آنها به این واسطه رستگار می شوند و ...، تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که رستگاری جاوید در گرو ایمان به خداوند و اعمال صالح است یعنی همان اصلی که خداوند تبارک و تعالی در کتاب آسمانی خود قرآن مجید که معجزه جاودانی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم است به بندگان خود

ص: 547

پیام داده است پس مواظب باش تا فریب نخوری و وارد در آتشی نشوی که گروهی تحریف گر دروغ پرداز، بهم بافته اند و آنوقت اگر فریب خورده و به وادی مرگ وارد شوی و تو را داخل قبر بگذارند ناگهان آن را به جای آنکه باغی از باغ های بهشت ببینی، آن را حفره ای از حفرات دوزخ ابدی می بینی پس آن زمان آرزو می کنی ای کاش خدا ترا خلق نمی کرد پس حال که فرصت داری تابع عقل خود باش تا ترا به سعادت ابدی رهنمون گردد یعنی پیروی نما از محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم، پس چون بر این فرازها آگاه شدی با ما به عبارت 50 باب 12 لوقا بیا که مانند آن نیز در سایر فرازها بسیار است و در آن مقصود در تعمید، دقیقا خلاف آن تعبیری است که تحریف گران استنباط و آنها را بهم بافته اند یعی به هیچ وجه مقصود از تعمید یافتن فرو رفتن در حوض و در آغوش گرفتن زنان و دختران و نوامیس مردم نیست در این فراز عیسی مسیح می گوید (... اما مرا تعمیدی است که بیایم و چه بسیار در تنگی هستم تا وقتی که آن (زمان) به سر آید)، پس به عقیده مخاطبان ارجمند مفهوم تعمید در این عبارت یعنی من بایستی وارد حوضی شوم و در آن غوطه بخورم یا اینکه مقصود می تواند همه تعابیر دیگر باشد جز آن چیزی که تحریف گران بهم بافته اند پس اگر مخاطب در گفتار ما شک دارد پس توجه نماید به مفاد عبارات اول به بعد باب 15 لوقا و عبارات مانند آن در تمامی متون چهارگانه، تا به صدق گفتار ما پی ببرد در این فراز آمده است، (و چون همه باجگیران و گناهکاران به نزدش می آمدند تا کلام او را بشنوند و فریسیان و کاتبان همهمه کنان می گفتند که این شخص گناهکاران را می پذیرد و با ایشان (غذا) می خورد ...)، پس توجه

ص: 548

نماید مخاطب ارجمند که در هیچیک از این فرازها و مانند آن مطلقا و ابدا و هرگز اشاره ای به حوضی و یا رودخانه ای نشده است تا عیسی مسیح این باجگیران و خلایق را در آب آن فرو ببرد و بگوید رستگار شده اید و ...، زیرا اگر چنین می کرد با توجه به ادعایی که تحریف گران دروغپرداز دارند به اینه این عمل شرط نجات ابدی و عملی بوده که مربوط به حکم دینی یهودیان است و از آنجا به مسیحیت وارد شده پس چرا به انجام آنها به توسط عیسی مسیح در این فرازها اشاره نشده و به انجام آنها تاکید نگردیده و چرا این یهودیان او را الزام به انجام آن نمی کردند یعنی اگر که جزء آداب دین یهود بوده است، آری این است جمع ضدین یا جمیع اضداد که از ابتداء تا انتها این جماعت تحریف گر به آن گرفتار و ما تا این فراز حدود یکصد هزار دلیل برای اثبات تحریفی بودن این کتب به حول و فضل الهی و عنایات حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف اقامه نموده ایم، پس هرگز این فرازها در اوامر حضرت یحیی و عیسی مسیح برای حیات جاویدان نبوده است زیرا جزء احکام تورات و صحف انبیاء نبوده و یحیی نیز صاحب شریعت چون موسی نبوده است که برای مردم احکام و فرایض بیاورد پس توجه نماید مخاطب محترم به فراز دیگر که در آن شرط ورود به حیات جاویدان به گونه ای دیگر به غیر از فرو رفتن در آب حوض عنوان شده است: (و یکی از روسای (کاهنان) از وی سوال کرد و گفت ای استاد نیکو چه کنم تا حیات جادانی را وارث گردم، عیسی گفت ...، احکام (موسی) را می دانی زنا مکن، قتل مکن و ...، گفت جمیع اینها را از طفولیت خود نگاه داشته ام عیسی گفت آنچه داری بفروش و به فقرا بده و ...) پس در این فراز هم هرگز عیسی مسیح نگفت به

ص: 549

جای عمل به احکام تورات و فروش دارایی های خود، بیا تا ترا در حوضی از آب فرو کنم تا رستگار شوی بلکه شرط رستگار شدن را قتل نکردن، زنا نکردن، دزدی نکردن، شهادت دروغ ندادن و پدر و مادر را محترم داشتن و ...، قرار داده است و چگونه میتوان ادعا کرد که انسان ها قبل از فرو رفتن در حوض به این اعمال مبادرت نمایند، ولی بعد از فرو رفتن در آن رستگار شوند آیا این چیزی جز اوهام پروری و دروغپردازی و تاویل و توجیهات شیطانی بر اعمالی نیست که ریشه در گناه و فحشاء و فساد و ...، دارد، و فراز دیگر در تحکیم گفتار ما گفتگوی او با پسران زبدی است به شرحی که در عبارات 38 باب 10 مرقس و مانند آن در سایر متون آمده است: (... عیسی ایشان را گفت نمی فهمید آنچه می خواهید آیا می توانید آن پیاله را که من می نوشم بنوشید و تعمیدی را که من می پذیرم بپذیرید وی را گفتند می توانیم عیسی به ایشان گفت ... تعمیدی را که من می پذیرم خواهید پذیرفت ولی نشستن به دست چپ و راست من از آن من نیست ...)، پس توجه نما تو ای عاقل دانا و خردمند که در این فراز و مانند آن نیز مقصود از تعمید وارد شدن عیسی در داخل حوض نیست و یا وارد شدن پسران زبدی در رودخانه، پس این واژه معانی مختلف دارد ولی تحریف گران معنی خاص خود را از آن خارج کرده و با زن های مردم و دختران و نوامیس مردم به نام دین، عمل عبادی برای نزد یکی با خداوند و رستگاری آنها انجام داده و با آنها وارد حوض می شوند و زنان و دختران جوان را در آغوش گرفته و به سمت عقب هول می دهند و سپس آنها را بلند می کنند و نام این اعمال شیطانی را عبادت خداوند می گذارند پس تو ای عاقل دانا و خردمند توجه نموده و از خدا

ص: 550

بترس و به دنبال پیروی از عقل خود باش و از شیطان تبعیت ننما زیرا او امر می کند انسان ها را به بدی و فحشاء، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس با ما به بررسی متن یوحنا بیا تا گفتار ما را در خصوص استنباط های خودسرانه این جماعت از واژه تعمید دریابی پس توجه نماید هر عاقل دانا و خردمند به عبارات 26 و 33 باب اول یوحنا (یحیی در جواب گفت من به آب تعمید می دهم ... همان است (عیسی مسیح) که به روح القدس تعمید می دهد)، پس در این فراز هم قول ما تحکیم می گردد که مقصود از تعمید شستشو با آب حوض نیست و اگر به فرض آن را منسوب به یحیی بدانیم و از اوامر تورات موسی، پس این حکم به تعمید روح القدس تبدیل یافته است یعنی اگر چنین بود یعنی عیسی مسیح بایستی با روح القدس تعمید دهد و داستان حوض تعمید کنار برود ولی عملا چنین نیست زیرا حوض همان حوض و آب همان آب است و خبری از روح القدس نیست پس تو ای عاقل دانا و خردمند توجه نما به اینکه در این فرازهای اخیر تمامی تعابیر بر ضد استنباط های شیطانی تحریف گران بوده است مانند (تعمیدی را که بایستی بیابم، با خطاب به پسران زبدی تعمیدی که من می یابم شما بیایید، یا به روح القدس تعمید می دهد و ...) همگی دلالت بر آن دارد که تحریف گران کلمه و واژه ای را استناد و دروغ های خود را بر آن بهم بافته اند و لذا متون استنادی آنها نیز در همه موارد این تلقی آنان را تائید نمی نماید و یا در شرح و نحوه انجام آن سخنی به میان نمی آورد و لذا آنها در تصورات خود این یاوه ها را بهم بافته اند مثل آنها در مثال مانند فیلم ساحرانی است که درباره حضرت یوسف و حضرت مختار و حضرت ...، فیلم می سازند و وقتی سوال می شود

ص: 551

این فرازها را از کجا آورده اند می گویند این سناریو فیلم است و قاعدتا این اتفاقات بایستی افتاده باشد و وقتی می گوئید این فرازها بر ضد روایات و آیات و اصول عقلی است ...، آنها راه خود را می روند یعنی همان راهی را که تحریف گران می روند پس چون بر این فرازها آگاه شدی پس توجه نما به عبارتی که بر ضد عبارت متون دیگر در خصوص موضوع تعمید آمده است یعنی عبارات 19 به بعد باب اول و عبارت 22 به بعد باب سوم یوحنا: (و این است شهادت یحیی در وقتی که یهودیان از اورشلیم کاتبان و لاویان را فرستادند ... پس از او سوال کردند که اگر تو مسیح و الیاس و آن نبی نیستی پس برای چه تعمید می دهی ... و این در بیت عبره که در آن طرف اردن است در جایی که یحیی تعمید می داد واقع گشت) پس در این فراز معلوم است که یهودیان به یحیی گفتند اگر تو مسیح و الیاس و آن نبی نیستی پس برای چه تعمید می دهی یعنی اینکه مسیح و الیاس و آن نبی همگی اهل تعمید هستند و خلایق را تعمید می دهند و دیگر اینکه تعمید دادن نزد آنها سنتی از سنن تورات و صحف انبیاء بوده است و اگر این تعبیر صحیح باشد باب کردن آن توسط یحیی با آن متناقض است و اگر این گفتار و تعبیر صحیح نباشد باز هم دلیل قاطع بر تحریفی بودن متن است که در هر دو صورت مراد ما در خصوص اثبات تحریفی بودن متن حاصل می گردد و نیز عبارت 33 که در آن مذکور شده است (او همان است که به روح القدس تعمید می دهد)، پس نمی توان موضوع تعمید را صرفا در شستشو و فرو رفتن در حوض خلاصه کرد و یا به آن منحصر داشت بلکه می توان از آن با تاویل و تعبیر پاک نمودن یاد نمود که باز هم در این صورت تعمید یحیی ریشه در سنت موسی ندارد و

ص: 552

پیامبران بعدی نیز ملزم به اینگونه رفتار نیستند یعنی با روش پاک شدن با آب که اساسا برخلاف حکم عقل و فهم انسان و تعالیم انبیاء الهی است، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس تو ای عاقل دانا و خردمند با ما به بررسی عبارات 22 به بعد باب سوم یوحنا بیا که در آن آمده است (و بعد از آن عیسی با شاگردان خود به زمین یهودیه آمد و با ایشان در آنجا به سر برده تعمید می داد و یحیی نیز در عنیون نزدیک سالیم تعمید می داد زیرا که در آنجا آب بسیار بود و مردم می آمدند و تعمید می گرفتند)، پس در این فراز هم معلوم می شود تعمید مورد نظر این جمعت نیاز به آب فراوان داشته و موضوع اعلام نهر اردن هم به همین دلیل بوده است پس با این حساب موضوع حوض برای اینکار مردود خواهد بود و اما اینکه منصب تعمید دادن چه در زمان نبی و یا غیر او قابل تفویض است باز هم تحریف گر در آن دچار تناقض شده است زیرا اگر قابل تفویض بود پس به غیر از یحیی، شاگردانش و تمامی خاخام های یهودی می بایستی خلایق را وارد حوض می کردند نه اینکه همگی از تمامی ارض موعود جمع شده و به اردن بیایند تا از دست یحیی تعمید بگیرند یعنی حتی عیسی مسیح پس این منصب قابل واگذاری نبوده است ولی ما ملاحظه می نمائیم که به زعم تحریف گر این عمل توسط شاگردان عیسی معمول می شد که این فراز با سایر فرازهای کتاب متناقض است و دیگر اینکه طبق قول تحریف گر، یهودیان از یحیی سوال کردند تو کیستی مسیح یا نبی موعود و یا الیا، پس او گفت هیچکدام من آن ندا کننده در بیابان هستم که اشعیاء نبی گفت، گفتند پس چرا تعمید می دهی پس یحیی گفت من به آب تعمید می دهم و ...، او یعنی عیسی به روح القدس و ما هم فرض کردیم

ص: 553

که عیسی هم زمان تعمید با آب، روح القدس را هم در آب مخلوط می کرد ولی بحث ما این نیست ما می خواهیم بدانیم اگر موضوع تعمید قابل تفویض نبود (همانگونه که از متن پیداست یعنی که 1-فقط توسط یحیی و 2- آنهم در مکان خاص در بیت عبره که آن طرف اردن است واقع می شد و 3- احدی از یهودیان یعنی بزرگان یهود نیز نمی توانستند به این کار دست بزنند و 4- مکانی غیر از محل زندگی یحیی برای این کار اعلام نشده است تا جایی که عیسی مسیح هم برای انجام تعمید به سوی یحیی می رود)، پس چگونه این تعمید از سوی عیسی که هنوز جایگاه او معلوم نشده یعنی به عنوان یک پیامبر بنی اسرائیل مانند یحیی که بتواند یهودیان ارض موعود را تعمید دهد، منصب نگرفته خود را به شرح عبارت اول به بعد باب چهارم به شاگردان تفویض کرده (و چون خداوند دانست که فریسیان مطلع شده اند که عیسی بیشتر از یحیی شاگرد پیدا کرده تعمید می دهد با اینکه خود عیسی تعمید نمی داد بلکه شاگردانش، یهودیه را گذارده باز به جانب جلیل رفت)، و از فحوی این متون نیز معلوم می شود که در نزد یهود هیچ فریضه ای مانند این تعمید اهمیت نداشته یعنی در اوهام تحریف گران ولی فراموش می کند تحریف گر که تعین تکلیف نماید برای این فریضه، بعد از اسارت و شهادت یحیی و خالی شدن منطقه مخصوص تعمید یعنی رود اردن به شرح این فراز، و در تمامی متون هم دیگر خبری از تعمید توسط یهودیان، شاگردان یحیی و یا شاگردان عیسی نیست زیرا اولا طبق مفاد همین متون این منصب از سوی یحیی قابل واگذاری نبود زیرا اگر قابل واگذاری بود یعنی به عنوان یکی از فریضه های مهم دین یهود می بایستی بعد از یحیی در بین یهود اجرا

ص: 554

می شد ولی ملاحظه می شود که با شهادت او موضوع تعمید هم در بین یهود دفن می شود و دلیل آن هم روشن است زیرا این اوهام تراشی فقط در این متون بوده و هیچ وجود خارجی نداشته است و حتی در بین مسیحیان نیز در همین حدود ختم می شود و در هیچ جای دیگر کتاب از انجام این فریضه توسط عیسی و شاگردانش صرف نظر از اختیار واگذاری، نقل نگردیده است یعنی دفن شده است تا آنکه این فریضه بعد از سیصد سال علم می شود و برخلاف متون و مفاد آن به کشیش ها تفویض می گردد و از انجام در مکان خاص یعنی حوالی اردن در بیت عبره و جایی که آب بسیار باید باشد نیز خبری نیست و البته دلیل آن هم کاملا واضح و آشکار است زیرا این تحریف گران هستند که هر چه را بخواهند در ساعت خلق کرده و تحویل می دهند و کاری به حواشی و آثار گفتارهای قبلی خود ندارند، در حالی که مراسم تعمید می بایستی توسط نبی صورت بپذیرد و اگر با فرض تفویض آن را به شاگردان بپذیریم انجام آن در مکان خاص و آب بسیار را نمی توانیم توجیه کنیم زیرا اگر چنین بود این فریضه چنانکه تحریف گر مدعی است که قوم یهود به شدت پای بند آن بوده و از تمام ارض موعود به واسطه اهمیت و عظمت آن حرکت کرده و می آمدند از یحیی تعمید می گرفتند پس بعد از شهادت یحیی و یا حتی از زمان اسارت او می بایست ادامه می یافت و تا این زمان با شکوه و جلال تمام

توسط یهودیان و توسط خاخام های یهودی انجام می گرفت و نیز از طرفی اگر یهودیان توسط شاگردان عیسی تعمید می گرفتند پس او را به عنوان مسیح پذیرفته و یا به عنوان یکی از شاگردان یحیی می دانستند که از او تعمید می گرفتند که این هم قول نامعقول است زیرا همانگونه

ص: 555

که اشاره نمودیم یهودیان نه عیسی را به عنوان مسیح پذیرفتند و نه به عنوان شاگرد یحیی تا از او تعمید یابند زیرا اگر او را پذیرفته بودند به زعم تحریف گران او را مصلوب نمی کردند و یا اگر به عنوان یکی از شاگردان یحیی می دانستند یعنی تفویض اختیار از یحیی به دیگران شده بود پس می بایست این رسم در بین یهودیان تا این زمان با شکوه و عظمت هر چه بیشتر برگزار می شد ولی ملاحظه می شود که هرگز چنین اتفاقی واقع نشده است یعنی تعمید به واسطه یحیی به عنوان یکی از فرایض دین یهود و ...، در واقع محصول اوهام گرایی تحریف گران بوده و عینیت خارجی نداشته است لذا هزاران سال است این فریضه که تحریف گران مدعی هستند از اعظم فرایض دین موسی بوده است در بین یهودیان هرگز مسبوق به سابقه نبوده است یعنی این مراسم وجود نداشته است مگر در اوهام تحریف گران زیرا این تحریف گران مدعی هستند این مراسم ارتباطی به دین مسیح نداشته و در بین یهودیان متداول و بلکه اعظم فرایض آنها بوده به گونه ای که از تمامی ارض موعود نزد یحیی می آمدند و از او تعمید می گرفتند و این تعمید شامل حال تمامی یهودیان ارض موعود شد و تعمید تمامی یهود به دست عیسی کامل شد به شرحی که ما قبلا ذکر نمودیم پس چگونه می تواند هیچ اثری از این فریضه دینی یهودیان وجود نداشته باشد آنهم با این آب و تاب و آنهم با این شهرت جهانگیر یحیی به عنوان تعمید دهنده ...، به جز در اوراق متون تحریف گران و سپس مخصوص باشد اجرای آن در مکان خاص و بدون علت قابل انجام باشد این فریضه پیامبران به شاگردان و الزام باشد در انجام آن به محلی که آب بسیار داشته باشد مثل عینون نزدیک سالیم و یا رودخانه اردن و

ص: 556

سپس تبدیل شود به حوضی که هزار نفر داخل آن بروند و در بیایند و کشیش آنان را در آغوش بکشد و به عقب هول دهد و سپس بلند کند زنان و دختران جوان و زیبا را و در حالی که در اثر آب، لباس های آنان به طرز وحشتناکی هوسناک و به بدن آنها چسبیده شده از آب خارج شوند و نوبت به زنان و دختران بعدی برسد تا به دست کشیش و به واسطه این موهومات نجات یابند و ...، یعنی از چاله به چاه بیفتند، پس چون بر این فرازها آگاه شدی پس متوجه می شوی که چرا با کشته شدن یحیی این رسم و فریضه یهود دفن می شود و چرا با مصلوب شدن عیسی این تعمید به وادی فراموشی فرو می رود و چرا این مردم که به واسطه تعمید می توانستند نجات یابند رها کرده می شوند تا سیصد سال بعد در اوراق این متون سر بر آورده و مزین شوند به تصورات بزرگان این دین و در محیطی بسیار گناه آلود و همراه با زشتی های شهوت آلوده و شیطانی به دنبال خدا بروند و مثال آنان مثال اعتقادات اعراب احمقی است که در ایام جاهلیت قبل از اسلام به عنوان عمل عبادی در آنها وجود داشت و در آن مراسم زنان جوان و زیبا و خوش هیکل لخت مادرزاد بدون شورت و کرست به دور خانه خدا هروله می کردند و به مردم می گفتند به ما نگاه نکنید ما مشغول طواف و عبادت هستیم آری اینگونه عبادت ها و اینگونه اعمال شیطانی تا زمانی وجود داشت که نور نبی معظم موعود در پهنه گیتی درخشان نگردیده بود پس با تابش انوار جلالت او شیطان از ناراحتی و درد ناله کرد زیرا شریعت او به وحی الهی تمامی راه های او را در مهد خود نابود می کرد در شریعت او حجاب است که جلوگیری می نماید از وساوس شیطانی، در شریعت او شراب حرام است حتی یک قطره پس تمامی

ص: 557

شرارت های برانگیخته شده از مسکرات مانند بی عقل شدن و تجاوزات و قتل ها و ...، که ناشی از آن باشد نابود می شود و ...، و تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که ما نمی خواهیم در فضایل و مناقب سرور کائنات یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و عظمت شریعت پسندیده خدا یعنی اسلام و عظمت حافظان شریعت او یعنی امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم کلام خود را بیاوریم زیرا قادریم به حول و فضل الهی و عنایات حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف چندین هزار صفحه را که هر صفحه آن صد سطر داشته باشد را در این راستا مرقوم نمائیم بلکه گفتار ما در خصوص طرح اشاراتی در این رابطه است تا مخاطبان ارجمند شاکر باشند به وجود آن حضرت و به عظمت آن حضرت در ارائه انوار هدایت در جهان و هدایت خلایق به سوی پاکی وجود و شایسته شدن در ورود به بهشت جاودانی و دور شدن از مکرها و شرارت های شیطان پس چون بر این فرازها اگاه شدی پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که این کتب تحریف شده هستند و ما در رابطه با اثبات تحریفی بودن آنها تا این فراز حدود یکصد هزار دلیل قاطع اقامه نمودیم که انکار نمی کند آن را مگر کسی که شیطان بر او مسلط شده و چشمان تعصب راه عقل او را بسته و عناد و کینه ورزی و جهل و نادانی او را وارد سراشیبی اجتناب ناپذیر از ورود به دوزخ نماید همان دوزخ که خداوند آن را برای کسانی آماده کرده است که به هشدارهای انبیاء او توجه نکرده و چراغ عقل را اساس و پایه رستگاری خود قرار نداده اند پس در ادامه به عبارات 24 به بعد توجه شود که در باب سوم قرار دارد (چونکه یحیی هنوز در زندان حبس نشده بود، آنگاه در خصوص تطهیر

ص: 558

(یعنی همین تعمید) در میان شاگردان یحیی و یهودیان مباحثه شد پس نزد یحیی آمده به او گفتند ای استاد آن شخصی که با تو در آن طرف اردن بود و تو برای او شهادت دادی اکنون او تعمید می دهد و همه نزد او می آیند)، یعنی یهودیان با شاگردان یحیی در خصوص چه مباحثه کردند جز آنکه به عنوان عیسی مسیح مجوز تعمید یافته بود یعنی یهودیان پذیرفته بودند که او نبی است که این کلام خلاف است زیرا یهودیان نپذیرفته بودند پس عیسی مسیح تحت چه عنوان تعمید می داد آیا تحت عنوان شاگرد یحیی تعمید می داد و نیز شاگردان او نیز تحت عنوان شاگردان یحیی تعمید می دادند که این امر نیز خلاف است زیرا یحیی امر تعمید را به کسی واگذار نکرده بود تا عیسی و شاگردان او در شمول آنها باشند پس تنها یک گزینه باقی می ماند و آن اینست که این فرازها تحریفی و ساخته اوهام تحریف گران است و قول ما را تصدیق می نماید عبارات اول به بعد باب چهار یوحنا که می گوید (و چون خداوند (یعنی عیسی) دانست که فریسیان مطلع شده اند که عیسی بیشتر از یحیی شاگرد پیدا کرده تعمید می دهد (و منظور تحریف گر از عیسی همان خداوند ایشان است که بایستی از ضمیر او بهره برداری می کرد ولی سواد و درک او در بکارگیری ضمایر و افعال، مخاطبان را نه در این فراز بلکه در کلیه متون گمراه و سر در گم می نماید)، یا اینکه خود عیسی تعمید نمی داد بلکه شاگردانش، یهودیه را گذارده باز به جانب جلیل رفت)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه شو بر عقل سخیف تحریف گر که مدعی است با توجه به شرح عبارات قبل که متذکر شده بودیم: جمعیت یهودیان به دو شعبه فریسیان و صدوقیان تقسیم شده بودند و صدوقیان که به قیامت

ص: 559

اعتقاد نداشتند تا تعمید یابند و می ماند فریسیان، پس سوال اینست این که مدعی می شود تحریف گر (همه نزد او می آیند) و تعمید می گیرند، مقصود او از این همه چه کسی می تواند باشد جز فریسیان پس این عبارت که فریسیان مطلع شدند و ...، به دنبال آن عیسی از اردن فرار کرده است یعنی از ترس یهودیان امر یاوه ای است زیرا این یهودیان او را نبی نمی دانستند تا به رسم یهود از او نیز تعمید یابند و از طرفی اگر یهودیان این رسم را مخصوص یهود می دانستند و به شرح این فراز در اجرای آن توسط یحیی تعصب داشتند به گونه ای که عیسی از ترس فرار کرد پس چرا این رسم در میان یهود ماندگار نشد و فقط اجرای این فریضه عظیم در اوراق این متون تحریف شده ریخته شده و در نزد آنان وجود خارجی ندارد و ...، آری این داستان سرایی تحریف گران است که آنها را بهم بافته اند و چیزی مانند داستان برخاستن بعد از صلیب و نسب نامه عیسی مسیح و اتصال او به داود را از طریق یوسف نجار و ...، را بهم بافته اند تا به عقل پیروان استهزاء کنند در حالی که اگر طالب راه سعادت و هدایت و رستگاری ابدی، می خواهد از حقایق و واقعیت ها با خبر شود پس به حکم عقل هرگز آن را در اوراق تحریف شده جستجو نکند زیرا عاقل بر شنزار تناقض و باتلاق دروغ و تحریف، کاخ عظیم سعادت خود را نمی سازد بلکه بر سفره محکم راستی و درستی و حقیقت یعنی وحی بدون تغییر و تبدیل و تحریف خداوند که بر سینه پاک آخرین رسول خداوند یعنی برترین خلایق و آخرین انبیاء الهی یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و ... نازل شده، بایستی کاخ سعادت و رستگاری جاوید خود را بنا نماید، پس چون بر این فرازها آگاه شدی با ما به

ص: 560

بررسی عبارات 39 به بعد باب 10 یوحنا بیا که در آن مذکور شده است که چگونه عیسی در کشاکش فرارهای خود به این سو و آن سو می رفت و بلکه به شرح عبارات 3 به بعد باب هفتم برادران او که به او ایمان نداشتند او را تحریک می کردند که به یهودیه برود یعنی همان جایی که از آن فرار کرده بود تا او را از این طریق به کشتن دهند (و بعد از آن عیسی در جلیل می گشت زیرا نمی خواست در یهودیه راه رود چونکه یهودیان قصد قتل او را داشتند ...، پس برادرانش به او گفتند از اینجا روانه شده به یهودیه برو تا شاگردانت نیز آن اعمالی را که تو می کنی ببینند ...، (یعنی برادرانش او را تحریک کردند تا با پای خود به قتلگاه برود یعنی به یهودیه)، زیرا که برادرانش نیز به او ایمان نیاورده بودند (و البته تحریف گر در این فراز عمدا از موضوع بی ایمانی مادرش به او یاد نمی کند زیرا این اعتقاد را العیاذ بالله از طرف آن حضرت یعنی حضرت مریم و آن برادران که برای او از یوسف نجار جعل نموده بودند را در فرازی دیگر به مخاطبان خود القاء کرده بودند پس در ادامه عیسی می گوید) ...، جهان نمی تواند شما را دشمن دارد ولی مرا (به واسطه این دشمنی شما) دشمن می دارد)) پس چون بر این فراز آگاه شدی پس توجه نما به مفاد عبارات متناقض با این متون و گم شدن فریضه ناگهانی عظیم و ابدی تعمید ادعایی تحریف گر در قوم یهود همان چیزی که هرگز در بین یهود وجود نداشته و ندارد و نخواهد داشت و یعنی هرگز وجود نداشت مگر در اوهام تحریف گران و متون تحریف شده تحریف گران، و به شرحی که در عبارات 39 به بعد باب دهم آمده است: (... پس دیگر باره خواستند او را بگیرند اما از دست های ایشان بیرون رفت و باز به آن طرف اردن (یعنی) جایی که

ص: 561

اول یحیی تعمید می داد رفت و در آنجا توقف نمود (یعنی پنهان شد)) و تعجب نما تو ای عاقل دانا و خردمند بر عقل سخیف تحریف گر و بی سوادی او در بکار بردن ضمایر در عبارات واضح و آشکار که در سراسر این کتب و خارج از حد احصاء وجود دارد در ادامه ای فراز تحریف گر مدعی است که عیسی مسیح به محلی که یهودیان قصد قتل او را داشتند بازگشته و بسیاری نزد او می آیند و اعتراف می کنند که یحیی هیچ معجزه کرد ولی هر چه درباره این شخص گفت راست گفت یعنی به جای اینکه مرقوم نماید هر چه درباره تو گفت راست گفت می گوید هر چه درباره این شخص گفت و سپس مدعی می شود که در آنجا یعنی جایی که در ان پنهان شده بود بسیاری از یهودیان به او ایمان آوردند (و بسیاری نزد او آمده گفتند که یحیی هیچ معجزه ننمود ولکن هر چه یحیی درباره این شخص گفت راست است پس بسیاری در آنجا به او ایمان آوردند) و این در حالی است که تحریف گر مدعی است که حضرت یحیی معجزه ننموده است پس سوال از این نادان ها این است پس چگونه اثبات شد بر آنها که حضرت یحیی نبی است آیا به خوردن ملخ و شانه عسل بری و یا کمربند چرمی بسته بودن و یا ظاهر زاهدانه و ...، اگر چنین مسائلی دلیل بر نبوت بود پس در جامعه مانند او هزاران هزار وجود داشته اند که در هر کنیسه و دیر و مغازه ای زندگی می کنند و توجه ندارد تحریف گر ابله که انبیاء به واسطه ابراز معجزات، حقانیت خود را اثبات و معلوم می شود که پیام آور پیام های خداوند هستند ولی تحریف گر برای تقدیس عیسی مسیح و گزاف گویی برای معجزات او تلاش می نماید تا حضرت یحیی را تحقیر کرده و او را در برابر عیسی مسیح در حد یک کاهن

ص: 562

پیشگو پائین بیاورد الا لعنه الله علی الظالمین و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش بر این فرازهای ضد و نقیض، یعنی این متون های تغییر و تبدیل یافته و نیز آگاه باش که متون تحریف شده هرگز نمی تواند دلیلی برای الزام بندگان، در بکارگیری راه و روش و سنت الهی باشد زیرا در این صورت اعمال عبادی بر پایه های شک و تردید و دروغ بافی بوده و لذا ارزش اعتبار خود را از دست می دهد زیرا اینگونه روش ها که نمونه آن این مراسم تعمید است در واقع بر پایه تحریف بنا شده و فاقد هر گونه ارزش و اعتبار است اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

داستان تعمید عیسی مسیح:

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه شدی بر اصل مجعولیت داستان تعمید و اقوال ضد و نقیض کاتبان و اینکه چگونه این داستان بر اساس مبانی و ارکان تحریف شده این کتاب ها قرار دارد و اینک به بررسی اقوال کاتبان در موضوع تعمید عیسی از یحیی می پردازیم تا ببینیم در این رابطه چه مطالبی مذکور گشته است کاتب متی در عبارات 13 به بعد باب سوم این داستان را اینگونه نقل می کند (من شما را به آب جهت توبه تعمید می دهم ولی ...، او شما را به روح القدس و به آتش تعمید می دهد آنگاه عیسی از جلیل به اردن نزد یحیی آمد تا از او تعمید یابد، اما یحیی او را منع نموده گفت من احتیاج دارم که از تو تعمید یابم و تو نزد من می آیی عیسی در جواب وی گفت الان بگذار زیرا که ما را همچنین مناسب است تا تمام عدالت را به کمال برسانیم پس او را گذاشت، اما عیسی چون تعمید یافت فورا از آب برآمد که در ساعت آسمان بر وی گشاده شد و روح خدا را

ص: 563

دید که مثل کبوتری نزول کرده بر وی می آید آنگاه خطابی از آسمان در رسید که اینست پسر حبیب من که از او خشنودم)، و کاتب متن مرقس در عبارات 4 به بعد باب اول خود آورده است: (یحیی تعمید دهنده در بیابان ظاهر شد و به جهت آمرزش گناهان، به تعمید توبه موعظه می کرد و تمامی مرز و بوم یهودیه و جمیع سکنه اورشلیم نزد وی بیرون شدند و به گناهان خود اعتراف کرده و در رود اردن از او تعمید می یافتند ... و می گفت من شما را به آب تعمید دادم ولی او شما را به روح القدس تعمید خواهد داد و واقع شد در آن ایام که عیسی از ناصره جلیل آمده در اردن از یحیی تعمید یافت و چون از آب برآمد در ساعت آسمان را شکافته دید و روح را که مانند کبوتری بر او نازل می شود و آوازی از آسمان در رسید که تو پسر حبیب من هستی که از تو خشنودم)، و این داستان را کاتب متن لوقا از عبارات 3 به بعد باب سوم خود چنین آورده است: (یحیی به حوالی اردن آمده به تعمید توبه به جهت گناهان موعظه می کرد ... یحیی به همه متوجه شده گفت من شما را به آب تعمید می دهم ... ولی او شما را به روح القدس و آتش تعمید خواهد داد ...، اما چون تمامی قوم تعمید یافته بودند و عیسی هم تعمید گرفته دعا می کرد آسمان شکافته شد و روح القدس به شکل جسمانی مانند کبوتری بر وی نازل شد و آوازی از آسمان در رسید که تو پسر حبیب من هستی که به تو خشنودم)، و نیز کاتب یوحنا در عبارات 26 به بعد باب اول خود این داستان را اینگونه نقل می کند: (یحیی در جواب ایشان گفت من به آب تعمید می دهم و در میان شما کسی ایستاده که شما او را نمی شناسید ...، فردای آن روز یحیی، عیسی را دید که به طرف او می آید ... من او را

ص: 564

نشناختم ولی تا او به اسرائیل ظاهر گردد، برای همین من آمده به آب تعمید می دادم، پس یحیی شهادت داده گفت روح را دیدم که مثل کبوتری از آسمان نازل شد و بر او قرار گرفت من او را نشناختم ولی او که مرا فرستاد تا به آب تعمید دهم همان به من گفت بر هر کسی که بینی روح نازل شده بر او قرار گرفت همان است که به روح القدس تعمید می دهد)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که متن یوحنا علیرغم مفصل بودن متن آن از سه انجیل دیگر از بیان این ملاقات ها و دیدارها که از عظیم ترین فرازها و معجزات زندگی عیسی است خالی است و نه تنها از غسل عیسی به عنوان تعمید سخنی به میان نیاورده بلکه حتی بعد از شسته شدن نیز شاهد شکافته شدن آسمان نبوده و باز از همه مهمتر اصلا خطابی را نشنیده، نه او و نه عیسای تحریف گران که خدا بفرماید: (اینست پسر حبیب من که از او خشنودم) و یا عبارت دیگری که (تو پسر حبیب من هستی که از تو خشنودم) و یا اینکه بگوید (من به آب تعمید می دهم ولی عیسی به روح القدس و آتش) یعنی مانند کاتب لوقا و متی و اینگونه آتش را بر روح القدس متن خود بیفزاید و یا تعارف تکه پاره نماید که عیسی بگوید مرا تعمید بده بگوید نه و سپس او را در میان رودخانه بنشاند و آب روی سر او بریزد و آسمان بشکافد و ...، در حالی که تمامی آنچه او با دیگران در اختلاف است بسیار مهمتر است از آن چیزهایی است که او خود به تنهایی نقل کرده است.

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که در ادامه، کاتب لوقا تمثیل زیبا و گویای صاحب تاکستان را مذکور نموده است همان تمثیل که در آن به صراحت موضوع برگزیده

ص: 565

شدن بنی اسرائیل و سپس طغیان این قوم و قتل انبیاء الهی و در نهایت ترک این قوم و سپردن باغ شریعت به امت های جهان بیان شده و این تمثیل علاوه بر متن لوقا در متون دیگر انجیل های رسمی نیز ذکر شده و هر چند در تفسیری کوتاه که ما بر انجیل برنابا آوردیم این تمثیل ها و مانند آنها در این انجیل نیز مذکور شده و نیز هر چند بشارت به ظهور نبی معظم موعود در انجیل های رسمی به کثرت بشارت انجیل برنابا نیست ولی وجود دارد یعنی در انجیل برنابا با صراحت به نام حضرت محمد به عنوان رسول برگزیده و موعود خداوند که بعد از عیسی مسیح مبعوث گردیده ذکر شد و در انجیل یوحنا که از انجیل های رسمی می باشد با نام فارقلیط از آن حضرت نام برده شده است ولی نکته مهم در این انجیل ها اینست که انجیل برنابا و یا انجیل پطرس و یا انجیل مریم مجدلیه و ...، به هیچ وجه به واسطه وجود نام مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم کنار زده نشد زیرا بشارت به ظهور آن حضرت در همه انجیل ها و نیز انجیل های رسمی وجود دارد و دلیل آن هم مشخص است زیرا اختلافات مسیحیان برای انتخاب چند انجیل و کنار گذاشتن سایر انجیل ها به این دلیل یعنی وجود بشارت به حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم نبوده است بلکه صرفا و فقط و فقط به دلیل اختلافات پولس گمراه و شاگردان متعصب او با پطرس و بارنابا و سایر شاگردان حضرت عیسی مسیح بوده و در واقع تعالیم شیطانی پولس باعث اختلاف در امت عیسی مسیح گردید و به همین دلیل یعنی اختلافات تعالیم این انجیل ها با انجیل های رسمی که منادی تعالیم پولس بودند موجب شد تا کنار گذاشته شوند یعنی حدود سیصد سال بعد

ص: 566

از عروج عیسی مسیح، در حالی که بعثت رسول خدا در سال حدود ششصد میلادی بوده است یعنی حدود سیصد سال بعد از انتخاب شدن انجیل های پولسی و کنار گذاشتن سایر انجیل ها که مخالف با تعالیم پولس بوده اند و ما در کتاب تفسیر خود در انجیل برنابا ثابت نمودیم که در انجیل های غیر پولسی به هیچ وجه خبری از تعالیم شیطانی پولس مانند مراسم غسل تعمید، دستور مذهبی الزام بر شراب خواری به عنوان خون مسیح در شام آخر عشای ربانی و یا داستان صلیب و ... از همه نابود کننده تر اعتقاد شیطانی خدا بودن مسیح و یا پسر خدا بودن او وجود ندارد یعنی اینکه بشارات مربوط به رسول خدا به واسطه اینکه موضوع مورد اختلاف مسیحیان در صدر مسیحیت یعنی تا حدود سیصد سال بعد از عروج مسیح نبوده است بنابراین در تمامی انجیل ها وجود دارد و مخفی کاری ها و دست بردن در ترجمه ها و فریبکاری تحریف گران معاصر و نیز دیگر تحریف گران قرون قبل از آن، فقط و فقط بعد از بعثت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم بوده است و به همین دلیل دشمنان، علیرغم تمامی تعصب ها و دشمنی ها که با اسلام و قرآن و رسول برگزیده خداوند حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم داشته و دارند نمی توانند متون کتب رسمی خود را تغییر بنیادی دهند و لذا این استخوان در گلوی آنها گیر کرده است و نه می توانند آن را پائین ببرند و نه بیرون بیاورند پس چون بر این فرازها آگاه شدی پس تو ای مخاطب ارجمند با ما به خلاصه این تمثیل زیبا توجه نما و نیز آگاه باش که چرا تحریف گران علیرغم شدت در تعصب خود نمی توانند آن را از کتب خود حذف نمایند پس این تمثیل در عبارات 9 به بعد باب 20 لوقا این چنین مذکور

ص: 567

شده و خلاصه آن چنین است: (و این مثل را به مردم گفتن گرفت که شخصی تاکستانی غرس کرد و به باغبانان خود سپرد (پس مقصود از صاحب تاکستان خداوند و مقصود از باغبانان بنی اسرائیل هستند) ... در موسم غلامی نزد باغبانان فرستاد تا از میوه باغ به او بسپارند (پس مقصود از (غلام)، یعنی انبیاء الهی و مقصود از (میوه باغ)، ایمان به خدا و عمل صالح می باشد)، اما باغبانان او را زده تهی دست باز گردانیدند (و مقصود از این فراز یعنی طغیان و تمرد بنی اسرائیل بر خداوند و دشمنی با انبیاء الهی ...) ...، آنگاه صاحب باغ گفت چه کنم پسر حبیب خود را می فرستم شاید چون او را می بینند احترام خواهند کرد (پس مقصود از (پسر حبیب)، وجود مقدس عیسی مسیح است که آخرین پیامبر بنی اسرائیل می باشد)، اما چون باغبانان او را بدیدند با خود تفکر کنان گفتند این وارث می باشد بیائید او را بکشیم تا میراث از آن ما گردد در حال او را از باغ بیرون افکنده کشتند، (یعنی به آخرین پیامبر بنی اسرائیل یعنی حضرت عیسی نیز طغیان و تمرد نموده کافر شدند پس در این فراز حضرت عیسی مسیح از کاهنان و کاتبان و فریسیان که متعصبان دین یهود بودند سوال می کند)، پس صاحب باغ به ایشان چه خواهد کرد (و سپس خود حضرت ادامه داد زیرا از فحوای متن چنین بر می آید که کاهنان و کاتبان و ...، یهود آگاه شدند که مقصود آن حضرت چیست و جواب نمی دادند و لذا حضرت خود ادامه می دهند)، او خواهد آمد و باغبانان را هلاک کرده و باغ را به دیگران خواهد سپرد (و مقصود از (هلاک باغبانان) و (گرفتن باغ) یعنی آنها را به ترک خود هلاک کرده و باغ شریعت خود را به امت دیگر می سپارد (در متن تصریح می شود که کافران یهود به محض شنیدن

ص: 568

این تمثیل می گویند حاشا یعنی قبول نداریم و لذا حضرت در ادامه مشت محکم تفسیر خود را از تورات موسی بر دهان یاوه گوی آنها می کوبد) پس چون شنیدند گفتند حاشا (یعنی هرگز) پس به ایشان (از روی تعجب) نظر افکنده (یعنی از وقاحت آنان متعجب شده) گفت پس معنی این نوشته (یعنی تفسیر این فراز تورات) چیست، سنگی را که معماران (بنی اسرائیل رد کردند همان سر زاویه (یعنی شاخص حق و باطل یعنی شریعت پسندیده خدا) شده است (یعنی شریعت از بنی اسحاق که بنی اسرائیل از نسل او هستند گرفته شده و به نبی معظم موعود از نسل حضرت اسماعیل بن ابراهیم داده می شود و شریعت خداوند در این زمان به منزله آن سنگ سر زاویه است) و هر که بر آن سنگ افتد خرد شود و اما اگر آن (سنگ) بر کسی افتد او را نرم خواهد ساخت (یعنی خداوند آن شریعت نبی معظم موعود را به واسطه پیامبر عظیم الشان خود به جهانیان عرضه می دارد تا ایمان آورده و دارای عمل صالح شوند و این شریعت اسلام به منزله آن سنگ است که هر که با آن به ستیزه گری برخیزد نابود شده و این شریعت هم اگر بر علیه هر باطلی برخیزد آن را نابود خواهد فرمود (پس در این زمان کاتبان و کاهنان و فریسیان متعصب که آگاه شدند که حضرت عیسی مسیح در حضور همه خلایق این تمثیل زیبا را در خصوص نابودی آنها و بعثت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم زده است درصدد قتل آن حضرت برآمدند ولی از مردم ترسیدند)، آنگاه روسای کاهنان و کاتبان خواستند که در همان ساعت او را گرفتار سازند (یعنی دستگیر نموده به قتل برسانند)،

ص: 569

لیکن از قوم ترسیدند زیرا که دانستند که (عیسی مسیح) این مثل را درباره ایشان زده بود، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم آمین یا رب العالمین.

بشارت به ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم

پس تو ای عاقل دانا و خردمند و آگاه باش که در نزد قوم یهود ظهور پیامبر معظم موعود امری قطعی و یقینی بود و نیز منزلت والای آن حضرت نزد ایشان معلوم و مشخص بود همانگونه که اعتقاد به ظهور مسیح از باکره مقدس نزد آنها معلوم بود و نیز آگاه بودند که عیسی مسیح از انبیای بنی اسرائیل و بشارت دهنده به آن نبی معظم است و می دانستند که منزلت او هرگز به مقاوم آن نبی موعود نمی رسد و لذا هر زمان معجزات بزرگی از عیسی مسیح می دیدند به یاد آن نبی معظم می افتادند و کلام بشارت دهندگان به آن نبی موعود مانند یحیی و یا اشعیاء نبی و ... ، در نزد آنها تداعی می شد و لذا فرازهای 14 به بعد باب ششم و عبارات 40 به بعد باب هفتم با قاطعیت تمام به این حقیقت شهادت می دهد: ( ... و چون مردم این معجزه را که از عیسی صادر شده بود دیدند گفتند که این البته همان نبی ( معظم موعود است که موسی وعده نمود) است که باید در جهان بیاید ) یعنی برای اصلاح جهان یعنی دین او جهانی است و تا ابد الاباد باقی خواهد بود و پس در این فراز این دین ، دین عیسی نبوده همانگونه که این نبی نیز عیسی نبوده است یعنی حضرت محمد همان نبی معظم موعود است که شریعت او باقی است تا ابدالآباد و ... اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ... ، و نیز در عبارات 40 به بعد باب هفت یوحنا: ( آنگاه بسیاری از آن گروه چون این کلام را شنیدند گفتند در حقیقت این همان

ص: 570

نبی ( معظم موعود ) است و بعضی گفتند او مسیح است ) یعنی از این کلام محرز می گردد که تفاوت شخصیت نبی معظم موعود و شخصیت عیسی مسیح که بشارت دهنده به آن حضرت بوده است کاملا مشخص و مبرهن بوده و نیز بالاتر بودن مقام و منزلت و رفعت آن نبی نیز برعیسی مسیح بشارت دهنده نیز در نظر این خلایق کاملاً معلوم و مشخص بوده است و لذا انجیل به معنی بشارت است یعنی بشارت به ظهور نبی معظم موعود انبیا الهی ، یعنی و آخرین برترین پیامبران ، یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم آمین یا رب العالمین ،

بشارت به عروج عیسی مسیح و نزول وی در زمان ظهور حضرت مهدی و بشارت به ظهور پر جلالت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ...

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که چگونه در مفاد عبارات 33 به بعد باب12 یوحنا ، بشارت داده می شود به عروج عیسی مسیح به آسمان و موضوع به قتل نرسیدن او از این فراز اثبات می گردد و نیز بشارت حضرت اشعیای نبی به ظهور پر جلالت حضرت مهدی صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و شریعت جاودانی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و ارتباط این دو فراز با هم یعنی نزول عیسی مسیح و ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف که اشعیای نبی از آن وجود با عظمت با عنوان بازوی خداوند یاد می کند: ( و ( عیسی مسیح ) این را گفت کنایه از آن قسم مودت که باید بمیرد ، پس همه به او جواب دادند ما از تورات شنیدیم که مسیح تا به ابد باقی می ماند ( پس توجه نما که چگونه از این کلام و خبر مشهور در میان یهودیان محرز

ص: 571

می گردد که حضرت عیسی مسیح هرگز نمی میرد تا زنده شود و سپس عروج یابد بلکه وفق کلام تورات در حال زنده بودن خود در عروج می یابد یعنی اگر به قتل می رسید خبر تورات دروغ می شد ، پس وفق کلام وحی ، خداوند متعال جل حلاله عیسی مسیح را قبل از آنکه به دست دشمن کشته شود اراده به عروج ایشان نمود و در جای او یهودای ملعون اسخر یوطی را به شکل حضرت مسیح مسخ فرمود تا کشته شد ودر ادامه بشارت ظهور حضرت محمد و در نهایت ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف خبر داده می شود:( ... تا کلامی که اشعیای نبی گفت به اتمام رسد که ای خداوند کیست که خبر ما ( یعنی بشارت ما به ظهور و بعثت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم ) را باور کرد و بازوی خدا ( یعنی وجود مطهر و مقدس مولای مظلومان جهان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ) به که ( یعنی به کدام انسان ها ) آشکار گردید ( یعنی این کدام قوم و جمعیت خداپرست هستند که سعادتمند به دیدار وجود پاک و مطهر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشند )) االهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم آمین یا رب العالمین.

تاکید عیسی مسیح به پیروان در حفظ کلام الهی و بشارت به ظهور رئیس جهان یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم .

پس تو ای عاقل و دانا و خردمند و آگاه باش بر حقیقت کلام عیسی مسیح در عبارات 16 به بعد باب 14 کتاب یوحنا که چگونه حقیقت محبت اهل ایمان به خود را وابسته به حفظ احکام خود می داند که این احکام او البته حفظ شده است در احکام تحریف نشده و تغییر

ص: 572

نیافته حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم یعنی وقتی عیسی مسیح تاکید می فرماید در رعایت حفظ احکام خود پس وقتی کتاب او تحریف شد پس حفظ احکام او ، فقط و فقط منوط و مشروط و وابسته خواهد بود به ایمان به شریعت پسندیده خداوند و لذا در ادامه در خصوص (تسلی دهنده یا روح راستی و یا فارقلیطا و یا احمد و یا محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم ) ، کلام خود را اینگونه در عبارات 16 به بعد می آورد و در پایان بشارت خود در این فراز ، از آن حضرت به عنوان رئیس جهان نام می برد ، یعنی همان وجود معظم که عیسی مسیح به او بشارت داد : ( و من از پدر ( یعنی از خدا ) سوال می کنم ( یعنی خواهش می کنم ) و تسلی دهنده دیگر ( یعنی پیامبر دیگر یعنی آخرین رسول خود یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم ) را به شما عطا خواهد کرد تا همیشه با شما بماند ( یعنی شریعت این پیامبر یعنی حضرت محمد ابدی و جاودانه است و هرگز تحریف و مندرس نخواهد شد و لذا او آخرین پیامبر الهی خواهد بود که شریعت پسندیده یعنی اسلام شریعت ابدی خداوند و محفوظ از هرگونه تحریف و تغییر و تبدیل خواهد بود ) ، یعنی روح راستی ( یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله مسلم و عجل فرجهم ) که ( در ابتدا ) جهان نمی تواند او را قبول کند ( یعنی دین او در ابتدا امر جهانگیر نمی شود بلکه در زمان ظهور بازوی خداوند یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ) زیرا که او را نمی بیند ( یعنی مقام و منزلت والای او را درک نمی کند ) و نمیشناسد ( و عظمت او را نمی فهمد ) ، اما شما ( اهل ایمان ) او را می شناسید ( و به او ایمان می آورید ) و در شما خواهد بود ( تا شما را

ص: 573

به سرچشمه های رستگاری برساند ) ... ، ... ، هر که احکام مرا ( در بشارت به آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم ) ( نگاه ) دارد و آنها را ( برای آیندگان ) حفظ نماید ( او ) آن است که مرا محبت می نماید ( یعنی حقیقتاً به من ایمان آورده است ) و ... و آن که مرا محبت ننماید کلامم را حفظ نمی کند ( یعنی آن را تحریف می کند و خلایق را به سوی دوزخ می کشد و پیروان مرا گمراه می نماید تا به محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم ایمان نیاورند و آگاه باشید که این ) کلامی که میشنوید از من نیست بلکه از پدری است که مرا فرستاد ( یعنی وحی الهی است که مرا مأمور فرمود به دادن این بشارت به ظهور آخرین منجی جهان بشریت یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم ) این سخنان ( یعنی این بشارت به ظهور آن حضرت را ) به شما گفتم وقتی که با شما بودم لیکن تسلی دهنده یعنی ( صاحب ) روح القدس ( یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم ) که پدر او را به اسم من ( یعنی به دنبال رسالت من به جهان مبعوث می فرماید و ) می فرستد ( یعنی پیامبر معظم آخرالزمان یعنی برترین و آخرین انبیا الهی ) ، او ( با شریعت پسندیده خداوند ) همه چیز ( را که موجبات حیات رستگاری جاوید را فراهم آورد ) را به شما تعلیم خواهد داد و آنچه را ( که من در خصوص بشارت و ظهور و صفات و خصایص آن حضرت برای شما خبر دادم ) به یاد شما ( اهل ایمان ) خواهد آورد ... ، بعد از این بسیار با شما نخواهم گفت ( یعنی بزودی دین من تحریف شده و از بین می رود ) زیرا که رئیس این جهان ( یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم که برترین خلایق در جهان هستی و در

ص: 574

واقع رئیس و سرور و بزرگ همه جهانیان است ، برای هدایت خلایق تا انتهای عالم مبعوث خواهد شد ) ، او در من چیزی ندارد ( یعنی من به شریعت او چیزی اضافه نمیکنم بلکه دین او کامل و جامع و بدون تحریف است و نیازمند به هیچ آموزه و تعلیمی نیست بلکه خود به واسطه خداوند تمامی علوم و احکام و فرایض و نواهی را در خود دارد و وابسته به هیچ دین و دیانت نیست ) لیکن تا جهان بداند ( که در راستای اجرای ماموریت خود یعنی بشارت به آن حضرت ) پدر را محبت می کنم ( یعنی اوامر او را اطاعت می کنم ) چنانکه پدر به من حکم کرد ( یعنی امر فرمود تا بشارت دهم ) همانطور ( عمل ) می کنم ( یعنی در راستای اوامر حضرت پروردگار عمل می نمایم ) ، و ... و در ادامه در عبارات 26 به بعد باب 15 کتاب یوحنا ( لیکن تسلی دهنده ( یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم یعنی پیامبر اعظم آخرالزمان ) که او را از جانب پدر ( یعنی خداوند یعنی به خواهش خود از او ) نزد شما می فرستم آید ( یعنی به رسالت مبعوث گردد ) یعنی روح راستی ( یعنی نماد حقیقت عالم که در آن هیچ کثری و سستی و دروغ و تحریف و ... ، راه ندارد ) ، ( یعنی وجود اقدس حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و جل فرجهم ) که از ( سوی ) پدر صادر ( مبعوث) می گردد اوبرمن ( آن ) شهادت ( که مطابق واقع است را ) خواهد داد ( یعنی اثبات خواهد نمود که من بنده و رسول درگاه خداوند هستم و مانند تمامی انبیا دیگر، افتخار من ، اظهار بندگی به درگاه خالق مقتدر و یکتا است ) و در عبارت 6 به بعد باب 16 : ( من به شما راست می گویم که رفتن من برای شما ( اهل ایمان ) مفید است زیرا اگر نروم تسلی دهنده ( یعنی حضرت محمد صلی الله

ص: 575

علیه و آله و سلم و عجل فرجهم ) نزد شما ( اهل ایمان ) نخواهد آمد ( یعنی نبوت آن حضرت و بعثت آن مقام معظم بعد از انجام رسالت من خواهد بود ) ، اما اگر بروم ( به خواهش خود از خداوند ) او را نزد شما می فرستم و چون آید ( یعنی به نبوت مبعوث گردد ) ، جهان را ( به واسطه ابلاغ شریعت جاودانی خود ) بر گناه و عدالت ملزم خواهد نمود ... نزد پدر خود می روم ( یعنی عروج می نمایم ) و دیگر مرا نخواهید دید و اما بر داوری از آن رو که بر رئیس این جهان ( یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم ) حکم شده است ( یعنی معلوم نمودن اهل سعادت و اهل شقاوت و قسمت نمودن بهشت و جهنم که آن حضرت این ماموریت را از سوی خداوند به وصی عالیقدر خود حضرت علی علیه السلام داده است و لذا آن حضرت ملقب به قسیم الجنة و النار گردیده اند) و بسیار چیزهای دیگر ( که وقوع معجزه رجعت و بازگشت به جهان و ... ، ) دارم به شما بگویم لاکن الان طاقت تحمل ( شنیدن ) آن را ندارید ( چون از احوال عظیمه جهان است ) ، ولیکن چون او یعنی روح راستی ( یعنی فارقلیطا یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم ) آید ( یعنی به جهان مبعوث گردد ) شما را به جمیع راستی (یعنی به دین و شریعت کامل و جامع اسلام و قرآن کلام عظیم خداوند) هدایت خواهد کرد زیرا که از خود تکلم نمی کند ( یعنی از سوی خداوند تکلم کرده و کلام او عین وحی الهی است و این فراز البته از معجزات عظیم خبر غیبی حضرت عیسی مسیح و منطبق بر آیات کتاب خدا است که حضرت پروردگار در کتاب عظیم خود قرآن مجید پیامبر خود را اینگونه معرفی می فرماید : ( و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی )

ص: 576

، بلکه به آنچه شنیده است ( یعنی او به آنچه به او توسط فرشته وحی الهی ، یعنی حضرت جبرئیل گفته می شود تکلم می فرماید ) ، سخن خواهد گفت و از امور آینده ( یعنی ایام رجعت و ظهور بازوی خداوند و برپایی حکومت جهانی عدل الهی و الثیت دادن زمین به صالحین که وعده خداوند به ابراهیم بوده است و ... ) به شما خبر خواهد داد ،بعد از اندکی مرا نخواهید دید ( یعنی عروج نموده و به امر خداوند به آسمان چهارم می روم ) و بعد از اندکی ( یعنی در ایام رجعت مقدسین به جهان رجعت کرده و باز خواهم گشت ) باز مرا خواهید دید ( یعنی در کنار اولیا خداوند و حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ) ... ، پس در عبارات اول به بعد باب 17 ، حضرت عیسی مسیح در خصوص جلال خود که همان عروج به سوی خداوند و نیز جلال دادن قلوب اهل ایمان به بشارت ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم است ، چنین می فرماید : ( پسرت نیز تو را جلال دهد ) و البته خدا نیاز به جلال ندارد پس مقصود عیسی مسیح از این کلام این است که ( شریعت پسندیده خداوند را ، به خبر ظهور با او برکت پیامبر موعود جلال دهد ...: ) پس چون این را گفت چشمان خود را به طرف آسمان بلند کرده گفت ای پدر ساعت ( عروج ) رسیده است پسر خود را ( عروج ) جلال بده تا پسرت نیز ( دین و شریعت پسندیده تو را به خبر ظهور پیامبر موعود و خبر جاودانه بودن آن ) تو را جلال دهد ... تا به آنها ( به واسطه پیروی از شریعت محمد رسول الله و به شهادت به وحدانیت تو و به اینکه عیسی مسیح را به عنوان پیامبر بشارت دهنده به وجود معظم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم بشناسند ) ، حیات جاودانی بخشد و حیات جاودانی ( به

ص: 577

شریعت پسندیده خداوند که کلام همه انبیای الهی است ) این است که تو را خدای واحد حقیقی و عیسی مسیح را که ( برای بشارت به ظهور و بعثت رئیس جهان یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم ) فرستادی بشناسد ) )، پس تو عاقل و دانا و خردمند و آگاه باش که با این اتمام حجت که در این فراز ، حضرت عیسی مسیح ( مانند بسیاری از فرازهای دیگر )با این پیروان گمراه نمود ، دیگر هیچ عذری برای شرک ورزی و کفر ورزی به خداوند و شریعت پسندیده او وجود ندارد یعنی همگی باید شهادت بدهند به این که خدایی جز خدای یکتا نیست و همه انبیا الهی فرستادگان آن ذات اقدس الهی برای هدایت مردم هستند ، ( هم چنان که او را بر هر بشری قدرت داد تا هرچه به او داده به آنها حیات جاودانگی بخشد و حیات جاودانگی این است که تو را خدای واحد حقیقی و عیسی مسیح را که ( به نبوت مبعوث نمودی و) فرستادی به پیامبر بشارت دهنده به رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم ) بشناسند ) ، پس تمامی فرازهایی که تحریف گران بیمار در راستای الوقاء خدایی مسیح به هم بافته اند ، با این فراز که آن را به عنوان نمونه مذکور نمودیم ( و با تمامی فرازهای مانند آن ) ، در تناقض و تضاد غیرقابل انکار قرار داشته و دلیل قاطع است بر تحریفی بودن آن متون مشرکانه و دلالت تام دارد بر لزوم عدم پیروی از مواضع تحریفی و دلیل تام دارد در لزوم پیروی از کتاب بدون تحریف یعنی از شریعت کامل و پسندیده خداوند یعنی اسلام یعنی نبوت محمد و ولایت امامان معصوم علیه السلام و عجل فرجهم ، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم پس تو ای عاقل دانا و خردمند چون بر این مواضع آگاه شدی پس توجه نما به

ص: 578

فرازهایی که پولس در راستای گمراه نمودن پیروان عیسی مسیح و بر ضد تعالیم پطرس ، وصی عالیقدر حضرت عیسی و شاگردان او جعل می نماید ... ( ... و چون با ایشان جمع شد ایشان را قدغن فرمود که از اورشلیم جدا نشوید اورشلیم جدا نشوید ( یعنی جدا شدن شاگردان از اورشلیم و ارشاد امت ها بر خلاف دستور عیسی مسیح بوده است ) ، ... ، چون این را گفت وقتی که ایشان همی نگریستند بالا برده شده و ابری او را از چشمان ایشان در ربود ... و هنگامی که او می رفت ( یعنی به آسمان ) ناگهان دو مرد سفیدپوش نزد ایشان ایستاده گفتند ای مردان جلیلی چرا ایستاده اید ( یعنی بروید به سلامت تمام شد ) ) ، که ما البته در این فراز نمونه تناقضات انجیل های رسمی کتاب مقدس را علیرغم اینکه در جهت تعالیم پولس و شاگردان متعصب او نوشته شده است را با این رساله شرح دادیم نمونه بعدی تناقضات کتاب اعمال رسولان در نام 11 شاگرد است و ما قبلا در شرح و تفسیر انجیل های رسمی ثابت نمودیم که تلاش این جماعت و اختلاف آنها در بیان نام شاگردان مخصوص عیسی مسیح فقط و فقط برای از بین بردن نام شریف برنابا شاگرد مقدس و محترم و باسواد عیسی مسیح است ، در متن رساله پولس باب اول عبارت 13 اسامی این شاگردان چنین است : ( پطرس ، یوحنا ، یعقوب ، آندریاس ، فیلیپس ، توما ، برتولما ، متی ، یعقوب بن حلفی ، شمعون غیور ، یهودا برادر یعقوب و یهودای اسخریوطی ) ، در انجیل های ( رسمی به غیر از یوحنا که اسامی 12 نفر را نام نمیبرد ) انجیل متی در باب ده عبارت 4 اسامی این 12 نفر عبارتند از : ( شمعون ( پطرس ) ، آندریاس برادر پطرس ، یعقوب بن زبدی ، یوحنا ابن زبدی فیلیپس ، برتولما ، توما ، متی باجگیر ، یعقوب

ص: 579

بن حلفی ، لبی معروف به تدی ، شمعون قانوی ، یهودای اسخریوطی ) ، در متن مرقس باب سوم ، عبارت 16 : ( شمعون ( پطرس ) ، یعقوب بن زیدی ، یوحنا ابن زیدی ، آندریاس ، فیلیپس ، برتولما ، متی ، توما ، یعقوب بن حلفی ، تدعی ،شمعون قانوی ، یهودای اسخریوطی ) ، و اما متن لوقا باب 6 عبارت 16 به بعد ( شمعون ( پطرس ) ، آندریاس ، یعقوب و یوحنا ، فیلیپس ، برتولما ، متی ، توما ، یعقوب بن حلفی ، تدعی ، شمعون غیور ، یهودا برادر یعقوب ، یهودای اسخریوطی ) ، و اما این 12 نفر به شرح انجیل برنابا که نگارنده به واسطه اهمیت بررسی این موضوع آن را ذکر می کند : ( آندریاس ، پطرس ، برنابا ، متی ، یوحنا ، یعقوب ، تدی ( لبی ) ، یهودا ، برتولما ، فیلیپس یعقوب ، یهودا اسخریوطی ، ) ، پس ما در این فراز به بررسی این متون پرداخته و با حذف مشترکات به مواضع تناقص آن ها می رسیم ، بررسی مقدماتی نشان می دهد که متن های مرقس ، متی ، لوقا ، پولس ، برنابا در اسامی ( توما ، تدی ، شمعون قانونی ، و یهودا برادر یعقوب ، برنابا ) در تناقض هستند ، متن پولس با متن متی در بیان اسامی شاگردان در تناقض است یعنی در متن پولس ، یهودا برادر یعقوب آمده ولی این نام در انجیل متی وجود ندارد و بالعکس نام لبی معروف به زودی در انجیل متاع آمده ولی در متن پولس وجود ندارد و البته توجه داشته باشد مخاطب ارجمند که این اسامی به افراد مختلف اطلاق می شود و دو اسم ضعف برای یک نفر نیست زیرا یهودا برادر یعقوب این حلفی است لبی معروف به تدی هیچ نسبتی با او ندارد و این تفاوت در متن برنابا مشخص و معلوم است و هم چنین یهودا برادر یعقوب در متن پولس و متن لوقا وجود دارد ولی در متن های متی و مرقس

ص: 580

نیست و بالعکس تدی معروف به لبی یا لبی معروف به تدی دردو متن مرقس و متنی هست ولی در متن لوقا و پولس نیست و از طرف دیگر نامهای تدی یا لبی و یهودا در متن برنابا هست ولی در متن لوقا و پولس نام یهودا و در دو متن مرقس و متی ، نام لبی معروف به تدی است و نکته مهم این است که متون پولسی مرقس و متی ، لوقا و رساله این پولس در نام توما اشتراک دارند و در انجیل برنابا به جای نام توما نام برنابا است یعنی همان شخصیت که پولس و طرفداران متعصب او نام او را از جمله شاگردان خصوص عیسی مسیح حذف کرده و شخصی به نام توما را به جای او جعل نموده اند ، لازم به ذکر است که همگی این شاگردان مقدس حضرت عیسی علیه السلام ، همگی در راه اعتلای کلمه خداوند ، نهایت تلاش و کوشش خود را نموده و در نهایت مظلومیت و غربت به شهادت رسیده اند ، حضرت پطرس و صی عالیقدر حضرت عیسی در بین سالهای 60 تا 65 به جرم یکتا پرستی و عدم پرستش خدایان رومی مصلوب و شهید شد و پیکر مطهر او اکنون در زیرزمین کلیسای واتیکان است ، آندریاس هم به جرم یکتاپرستی در اسکاتلند به دست رومیان پلید به شهادت رسید ، یعقوب بن زبدی در سال 44 به دستور هرود اگریبا ملعون گردن زده شد و یوحنا پسر زبدی توسط رومیان ملعون به جزیره پاتموس تبعید و اینگونه در غربت به شهادت رسید فیلیپس در ترکیه امروز در حدود سال 80 دستگیر و به جرم یکتاپرستی به صلیب کشیده شد ، بر تولما که او هم به همین جرم یعنی یکتاپرستی به همراه فیلیپس به صلیب کشیده شد ولی به طور معجزه آسا فرار کرد ولی دوباره دستگیر شد ولی به خاطر امتناع از پرستش خدایان سنگی توسط این ملعونان زنده زنده پوست

ص: 581

کنده شد و وارونه او را بر صلیب کشیده به شهادت رسانیدند ، متی به سال 24 میلادی در حبشه دیده از جهان فرو بست ، یعقوب بن حلفی کمی قبل از سقوط اورشلیم به سال 62 تا 69 توسط یهودیان ملعون دستگیر و او را مجبور نمودند تا عیسی مسیح را انکار نماید ولی یعقوب نپذیرفت ، یعقوب به زهد و تقوا و عبادت در میان یهودیان شهره خاص و عام بود در پی انکار یعقوب ، یهودیان ملعون و تبهکار او را در حالی که 96 سال داشت از بالای بام معبد اورشلیم به پایین پرتاب کرده و او در حالی که برای آنها طلب بخشایش می کرد آن تبهکاران ملعون با چوب بر سر و صورت او می کوبیدند آنها بعد از شهادت یعقوب در کمال قساوت پیکر پاک و مطهر او را با اره قطعه قطعه نمودند ، اما لبی معروف به تدی یاتدی معروف به لبی او به سرزمین ایران آمد و قدم مبارک خود را بر چشم ایرانیان قرار داد و در ارومیه دیده از جهان بست و قبر مطهر او در قره کلیسا قرار که دارد سلام خداوند بر پیکرهای پاک آنان باد ونیز قبر پاک جناب برنابا ، نام اصلی ایشان یوسف است و برنابا یعنی فرزند وعظ ، او از بزرگان دین یهود و باسواد بود او برای تبلیغ به سمت ترکیه آمد او بود که ابتدا پولس را نزد دیگر شاگردان برد و نزد آنان برای او شفاعت کرد و ضامن او شد و او را به همراه خود به ترکیه برد ، ، ... ، در سفر مجدد پولس از لاک خود بیرون آمده و به شدت با برنابا درگیر می شود وبرنابا به همراه خواهرزاده خود یوحنای مرقس به قبرس می روند و برنابا در انجیل شریف خود از پولس به بدی یاد میکند ، برنابا مقدس ، در قبرس به دست دشمنان خدا به شهادت می رسد و مرقس او را در می کند و تا چهار قرن قبر او مخفی بود تا آنکه اسقف سلامیس آن را شناسایی میکند ، انجیل زیبای

ص: 582

او به همراه 300 انجیل دیگر در شورای ( فیقیه ) به سال ( 325 میلادی ) ، غیر رسمی خوانده شده و از بین برده شد و در شمول کتب ممنوع اعلام شد در حالی که قبل از آن در شمول انجیل های اصلی مسیحیان محسوب می گردید و نگارنده خلاصه ای ازاین لنجیل زیبا و روحانی را در دسترس علاقمندان قرار داده است و البته نگارنده در کنار خلاصه آن ، شرح و تعلیقی بر آن آورده و اثبات نموده است حقیقت آن را و طلب مغفرت و علو درجات می نماید برای سرورمان جناب حیدر قلی خان ( سردار کابلی ) ، و نگارنده توصیه می نماید به علاقمندان که اگر می خواهند با شخصیت زیبای حضرت مسیح آشنا شوند از مطالعه این اثر غفلت ننمایند و اما نام دو تن از شاگردان که اسامی آنها در انجیل برنابا نیست ولی در رساله پولس و دیگر انجیلها قرار دارد یکی توما و دیگری شمعون قانوی است ، که به اعتقاد نگارنده آنها جزو شاگردان اصلی عیسی مسیح نبوده اند و لذا تاریخ از آنها به ابهام یاد می نماید توما ، برخی می گویند بدهند رفت و مقبره ای در آنجا به نام او هست و شمعون قانوی بعضی او را در ارمنستان ، یا ایران یا بریتانیا در گذشته می دانند ... ، پس تو ای عاقل دانا و خردمند چون بر این فرازها آگاه شدی با ما به ادامه شرح و تفسیر این فراز از متن پولس بیا که در آن تحریف گر مدعی شده است که شاگردان به همراه بقیه در اورشلیم رحل اقامت افکندند و همگی به همراه زنان دیگر و از جمله مریم مادر عیسی و برادران او عبادت می کردند یعنی القا می نماید که العیاذ بالله حضرت مریم همسر یوسف نجار بوده و از او صاحب برادران برای عیسی مسیح شده است و او از این طریق این تفکر الحادی را در خصوص شوهر داشتن و نامزد داشتن و ... ، حضرت مریم به

ص: 583

مخاطبان القا و اعتقاد خود را به انتساب نسبت نامه عیسی از طریق یوسف نجار به داوود نبی تحکیم می نماید انا لله و انا الیه راجعون .

داستان روز پنطیکاست و ...

تحریف و آثار تحریف ، جعل و آثار جعل ...

پس تو ای عاقل و دانا و خردمند و آگاه باش که تحریف تحریف گران و جعل دروغ رو و یاوه سرایی های شیطانی در طول تاریخ صرف نظر از گمراهی های آخرتی که به دوزخ منتهی می شود در زندگانی دنیای هم آثار مخرب و غیر قابل جبران دارد و به عبارتی هم دنیای انسان ها را تخریب می نماید و هم آخرت آنها را و این تعالیم پاک و بدون تحریف آخرین رسول پروردگار و برترین آنها حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و این هدایت امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم است که چراغ راه بشر تا ابدالآباد استو این تبهکاری تحریف گران و این توجیهات و تاویلات شیطانی طرفداران آنهاست که خلایق را به سوی دوزخ سوق می دهد و زمانی که در خانه های قبر خود قرار گرفته و آنرا حفره ای از حفرات دوزخ یافتند پس آن زمان آرزو می کنند که ای کاش خدا آنان را خلق نمی کرد آری آنها کسانی بوده اند که به عقل خود که پیامبر باطن آنها بوده است کافر شدند پس به پیامبر ظاهر یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم نیز کافر یعنی ناسپاس شدند پس کیفر آنان به واسطه ظلم بر خود و دیگران و آثار جنایت آنان دوزخ جاودانی است ، پس توجه نما تو عاقل دانا و خردمند تا به دنبال تحریف و تحریف گران نرفته و در گناهان غیر قابل بخشش و جنایات غیرقابل

ص: 584

جبران آن ها شرکت نداشته باشی ، ما در طول اقامه این حدود یکصد و ده هزار دلیل اثبات نمودیم که چگونه تحریف تحریف گر گمراه و جعل جاعلان و دروغ پردازی دروغ پردازان و ... ، مخوف ترین اثرات خود را در طول تاریخ بر جوامع بشری وارد می نماید و به گوشه ای از این جنایات نیز اشاره نمودیم و اعلام کردیم که اگر اراده نمائیم به فضل الهی و عنایات حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و توجهات مولا تنا حضرت زینب سلام الله علیها قادریم تا هزاران صفحه بر شرح هر یک از این فراز های تحریف و آثار سوء آن بر جوامع بشری قلمفرسایی نمائیم ولی چون قرار ما بر رعایت اختصار است پس اشاره می نماییم و به این اشاره بسنده می نماییم و مخاطب ارجمند خود حدیث مفصل بخواند از این مجمل ، به طور مثال همان طور که مخاطب ارجمند استحضار دارند یکی از بدترین مزخرفاتی که در سرتاسر عهد جدید ایشان یعنی این چهار انجیل و حتی انجیل برنابا و این رسالات اعمال رسولان ، مذکور و متون آنها را مشحون و مملو از یاوه سرایی نموده است موضوع حضور اجنه یا شیاطین و یا دیوها در وجود و کالبد انسان ها و مبتلا نمودن آنها به شرارت بیماری ، دیوانگی و فحشا و زنا کاری و ... ، است که ما در جای خود یاوه بودن این اباطیل شیطانی را ثابت نمودیم و در این فراز مقصود ما اشاره ای در خصوص آثار این تحریف و این جعل و این یاوه سرائی در جوامع بشری و رفتارهای اجتماعی است ، بررسی متون تاریخی نشان داده است که از زمان جعل این اباطیل شیطانی تا این زمان جوامع بشری و خصوصاً جوامعی که متاثر از فرهنگ و آموزه های مسیحی بوده اند همگی به این باور رسیده بودند که عامل شرارت ، بیماری دیوانگی ، و فاحشه

ص: 585

گری زنان و زنا کاری مردان .، وجود جن و اجنه فراوانی است که در کالبد و جسم این افراد مبتلا وجود دارد و لذا افرادی از داخل کلیسا و غیر کلیسا و در کل جوامع بشری غیر مسیحی به واسطه الوقای این آموزه ها پدیدار شدند که این اجنه را از وجود انسان ها خارج می کردند این جن گیر در پوشش های مختلف مذهبی و غیر مذهبی در بین آحاد جامعه با اقتدار کامل حکومت می کرده اند و همیشه کلام آخر ، کلام آنها بوده است ، آری تحریف گران متون جعلی ، فقط در یاوه سرایی های خود از خروج اجنه از کالبد انسان ها سخن گفته بودند ، ولی مذکور نساخته بودند که این اجنه از کدام سوراخ انسان ها خارج شده و یا اساساً از کدام سوراخ آنها داخل می شده اند که خلایق آن سوراخ ها را برای خروج آنها باز بگذارند و یا آن سوراخ ها را برایز جلوگیری از ورود آنها ببندند و نیز معلوم نبوده است که سرعت حرکت اجنه ها در ورود و خروج از این سوراخها چند کیلومتر در ساعت بوده و نحوه خروج آنها چگونه است و ... ، و لذا وقتی اصحاب کلیسا و یا اصحاب اجنه قادر نبودند که با خواندن اوراد و دعا اجنه را خارج و به دیوانگی و فاحشه گری و شرارت انسان های بدبخت پایان دهند ، به عنوان آخرین راه چاره شروع می کردند به سوراخ کردن کاسه سر افراد مبتلا تا اجنه را از کاسه سر آنها بیرون کشیده و به این وضعیت اسف بار آنها پایان دهند و یا در نهایت اگر تمام راه ها بون نتیجه می ماند می بایستی آن جن را با صاحب آن به دست آتش بسپارد و یا زنده زنده بسوزانند و یا در زیر خاک دفن کنند و همیشه کابوس این وحشت و این هراس هولناک و این ضربات شدید روحی بود که بر زنان و دختران و کودکان و جوانان و ... ، وارد می آمد و تمام عمر خود

ص: 586

را در ترس های ناشی از دامن زدن به این اوهام و این خیالات و این یاوه های شیطانی سپری می کردند و ... ، تا آن زمان که خورشید هدایت و رستگاری انسان ها از سرزمین فاران تجلی یافت و ذات اقدس الهی جهان مشحون از گمراهی ها و اعمال شیطانی را از انوار تابناک خود یعنی به نور نبوت برترین و آخرین انبیاء الهی یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و امامت امامان معصوم علیه السلام و عجل فرجهم روشن نمود و خط بطلان خود را بر جمیع یاوه پردازی های شیاطین جن و انس کشیده و به زباله دان تاریخ سپرده ، و ... ، است و در همین راستا تحریف گران گمراه آثار مخرب و هولناک دیگر ، یعنی موضوع عبادی بودن شراب و شرابخواری را به پیروان بد بخت تحمیل و آن را در قالب انجام امور عبادی در متون عهد عتیق و جدید وارد نمودند و به واسطه آن بدترین جنایات و شرارت ها و زنا کاری ها و جنایت ها را و ... ، را در آموزه های بشری وارد نمودند و چنین به پیروان خود القا نمودند که العیاذ بالله خدا در عین آنکه آنها امر نموده است به شراب و شراب خواری ، در عین حال امر فرموده است به نیکوکاری و پرهیز از اعمال زشت و نابجا و ... این پیروان احمق با خود فکر نکرده و نمی کنند که چگونه خداوند می تواند امر نماید به بی عقلی و شرارت و سپس امر فرماید به اعمال صالح ، و تفکر نمی نمی کنند این پیروان هوی و هوس که چگونه شراب و شرابخواری عقل را زایل کرده و زمینه های ارتکاب به هرگونه خیانت و جنایت و شرارت های غیرقابل جبران را فراهم می نماید یعنی همان اعمالی که خداوند به مرتکب آن وعده دوزخ جاودانی را داده است ، پس از نهایت ابلهی و کودنی و حماقت است که انسان غذای مسموم را بخورد

ص: 587

ولی انتظار مسمومیت را نداشته باشد و ... ، آری پیروان هوی و هوس ، جز خود کسی را فریب نداده و نمی دهند و البته خداوند در کمین ستمکاران است ، و باز از آثار سوء و زشتی های خوفناک که تحریف گران درپیروان بوجود می آورند موضوع ایجاد تصور رستگاری آنها در هر شرایط و هر وضعیت است یعنی آنها به شرط یهودی بودن و یا نصرانی در هر شرایطی رستگار می شوند و البته مانند این اعتقاد در اهل اسلام نیز وارد گردیده و این تصور را به وجود آورده که صرف یهودی و یا مسیحی یا مسلمان بودن موجبات نجات آن ها را فراهم می نماید و البته زهی خیال باطل برای کسانی که چنین اندیشه هایی را به سر داشته و در اوهام خود از هوی و هوس پیروی نموده و به این امیدهای واهی سر را به تیره تراب قرار داده و به سوی دوزخ شتافته اند آری این خلایق چنین تصور نموده اند که می تواند به خداوند مکرو حیله وارد نموده و با او خدعه نموده و سپس به هر نحو زندگی نمایند و هر جنایتی را مرتکب شوند و سپس نجات یابند و ... ، پس البته حساب یهودیان و مسیحیان به واسطه پیروی از تحریفات و آثار سوء این پیروی بر جوامع بشری و دیگر انسان ها با کرام الکاتبین است و اما آن دسته از مسلمانان که فکر می کنند نجات می یابند به شرط آنکه فقط مشرک نباشند پس مراجعه نمایند به کتاب شریف در جستجوی رستگاری ما تا به مفهوم شرک آشنا شوند و مانند معاویه و یزید تصور ننمایند که قائل به لا اله الا الله نمی تواند مشرک باشد چون بر اقامه این فرازها آگاه شدی پس ما بر این مثال ها بسنده می نماییم و در ادامه فقط به بعضی از این فرازهای تحریف اشاره مینماییم و البته بقیه شرح و تفسیر را به اندیشمندان و محققین بعد از خود واگذار می نماییم تا سهم

ص: 588

خود را برای هدایت انسانها به سوی رستگاری و خدمت به شریعت پسندیده خداوند و خدمت به محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم ادا نمایند و اینگونه و با این عرض ادب و این احترام و این انجام وظیفه به محضر ذات اقدس الهی جل جلاله ، موجبات رضای خداوند حی سبحان را فراهم آورده و رستگار شوند ، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که وقوع تحریفات در کتب از الفاظ آغاز می شود به مرور زمان در قالب اعمال به رفتار تبدیل و سپس این رفتارها تبدیل به آموزه های دینی شده و آنوقت شیطان و پیروان او برای آن آموزه ها ، تشکیلات مخصوص و سنت ها غیر قابل باور به وجود می آورند که از جمله مصادیق این فراز داستان تعمید است ، آری تحریف گران به پیروان چنین القا نموده اند که غسل تعمید در واقع یک رسم و روش اخذ شده از دین یهود است و حال آنکه ما ثابت نمودیم این فراز از موارد تحریف تحریف گران است و از روی اصل متون و حواشی متون عهدین بطلان آن را ثابت نمودیم ولی این جماعت به راه خود می روند و برای انجام آن برکات آثار آن ، تا می توانند در اوهام خود می تراشند آنچه را که می تراشند که ما کاری به آن نداریم و بلکه در این فراز بحث ما در خصوص آثار ناشی از این تحریف ، بر تفکر و اندیشه ها و اعمال پیروان است پس ما در فرازهای مختلف از کتاب انجیل یعنی چهار انجیل ملاحظه نموده ایم که چگوه تحریف گران به نقل از یحیی که او را تعمید دهنده لقب دادند عنوان شده اند (با این مضامین ) که گفت : ( من به آب تعمید می دهم ولی او یعنی عیسی شما را به روح القدس تعمید می دهد ) ، پس این جماعت به استناد این فرازها ، حوض ها ساختند و زن ها و دختران جوان را به داخل این حوض

ص: 589

ها کشانده و در آغوش گرفته و در آب مقدس فرو بردند و در آوردند و ... ، به شرحی که قلم شرم دارد از نگارش آن ها و اما در خصوص تعمید به روح القدس پس برای آن هم روز پنطیکاست را جعل نمودند و البته جاعلین این فرازها نیستند مگر پولس و پیروان متعصب او که آن را به هم بافته تا زمینه حضور خود را در میان جوامع مسیحی توجیه و تفسیر نمایند و به عبارتی به اعمال و کلام خود تقدس ببخشند و از پوشش یک مبلغ ساده به یک مبلغ ملهم تبدیل شوند و از این طریق برای خود مخاطب فراهم نمایند ، پولس در سرتاسر رسالات خود به دنبال الوقاء این معنی می باشد که ایمان به مسیح موجب می گردد که انسان ها از روح القدس پر شوند همان گونه که شاگردان مخصوص عیسی در روز پنطیکاست از روح القدس پر شدند به شرحی که در عبارات اول به بعد باب دوم کتاب اعمال رسولان آورده است : ( و چون روز پنطیکاست رسید به یک دل در یک جا بودند که ناگهان آوازی چون صدای وزیدن باد شدید از آسمان آمد و تمام آن خانه را که در آنجا نشسته بودند پر ساخت و زبان های منقسم شده مثل زبانهای آتش به ایشان ظاهر گشته و بر هر یکی از ایشان قرار گرفت و همه از روح القدس برگشتنه به زبان های مختلف به نوعی که روح به ایشان قدرت تلفظ بخشید به سخن گفتن شروع کردند و مردم یهود دیندار از هر طایفه زیر فلک در اورشلیم منزل می داشتند ) پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه شو در همین فراز به یا وه گویی کاتب که مدعی است مردم یهود دیندار از هر طایفه در زیر فلک در اورشلیم منزل می داشتند ) که البته ما ثابت نمودیم که از این کلام یاوه تر وجود ندارد زیرا که اسباط بنی اسرائیل در حملات شلمنصر پادشاه آشور در

ص: 590

سال نهم هوشع بن ایله و سال 16 آحاز و نیز در حملات مکرر بخت النصر یا به قول ایشان نبوکد نصر به غلامی و کنیزی به خانه های آشوریان و بابلیان رفتند و نسل آن ها منقرض شد تا آنکه یک قرن بعد از این اسارت و آنوقت فقط اضمحلال قومی به دست پادشاه آزاده ایرانی یعنی حضرت کوروش کبیر آزاد شدند و آنوقت فقط گروهی معدودی از آنها به اورشلیم بازگشت نمودند و بقیه آزاد شدگان در اطراف دنیا و خصوصاً در سرزمین های تحت سلطه ایرانیان آزاده و شرافتمند ، بعد از ظلم لجام گسیخته ظالمان پناه گرفتند و در آن سکونت نمودند تا از دنیا رفتند و ... ، و ما این فرازها را قبلاً شرح دادیم و اما در کلام تحریف گر به الفاظ یهود دین دار که مبین نهایت تعصب او و صدق کلام ما ، در تقدیس لجام گسیخته او می باشد و کلام او به این معنی است که به اعتقاد او ، همه آن کسانی که بعد از فرمان کوروش کبیر به اورشلیم بازگشت ننمودند کافر و بیدین بوده اند ... ،یعنی حتی دانیال نبی که قدم های مبارک خو را بر چشم ایرانیان نهاده در ایران چشمان مقدس خود را از جهان فرو بست و نیز همه کسانی که از ظلم صد ساله پادشاهان آشور و بابل از جان خود سیر شده و دیگر حاضر به قبول حقارت و اسیری نبوده و می خواستند آزاد زندگی نمایند و ... ، آری او یک شخص یهودی بشدت متعصب بود و اندیشه های او عملاً در راستای استهزاء از عقل مسیحیان و بزرگداشت یهود و تقدیس آنها به کار رفته است که از جمله آنها استهزاء و به عقل مسیحیان در بحث تعمید و پر شدن مسیحیان از روح القدس بعد از ایمان آوردن و نیز ناپاک نبودن آنها بواسطه عمل ننمودن به احکام و خط نداشتن عهد ختنه و در حلال نمودن منهیات احکام تورات و ... ، و از همه

ص: 591

بالاتر خدا دانستن عیسی مسیح و سپس مسخره نمودن عقل مسیحیان در تولد عیسی مسیح از باکره مقدس به تهمت شوهر داشتن حضرت مریم و انتساب نسب نامه او از طریق یوسف نجار به داوود نبی و دروغ در آوردن وعده عیسی در 3 روز و 3 شب در برخاستن و دروغ در آمدن داستان آیت یونس نبی ... ، و ... ، رها نمودن دختران و زنان مجرد در کلیسا ها و ... ، بسیاری فرازهای دیگر که همگی از سوی او در راستای اضمحلال دین مسیح و پیروزی دین یهود برنامه ریزی شد و نیز از همه بالاتر تخریب هدف رسالت مسیح که بشارت عیسی مسیح بود به آمدن ملکوت خدا یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم از نسل حضرت اسماعیل که در واقع خط قرمز یهود در آن زمان محسوب گردید و از مواضع شدید تعصبات آنان بود و ما آن را در کتاب شریف انجیل برنابا خود شرح و تعلیق نموده ایم پس چون بر این فرازها آگاه شدی پس تو عاقل دانا و خردمند آگاه باش که تحریف گر در این بخش به دنبال الوقاء مزورانه دروغ بودن تعمید به روح القدس است که دروغ بودن آن را به خلایق اثبات نماید و به نوعی مسیحیان را به مسخره و استهزا خود بگیرد و لذا در داستان تعمید دادن به روح القدس ، استناد می کند [ به دو فراز دروغ که تحریف گران آنها را به هم بافته اند اول به اینکه یحیی به آب تعمید داد و عیسی به روح القدس و دیگر اینکه یوئیل نبی گفت که خدا می گوید در ایام آخر روح خود را بر تمام بشر خواهم ریخت یعنی دیگر کسی نیاز به پیامبر ندارد بلکه همه پیامبر مرسل می شوند حتی غلامان و کنیزان و ... ، و ما یاوه بودن این فراز را در زمان تفسیر کتاب مذکور و نیز تحریفی بودن آن را اثبات نمودیم و آن را مکرر نمی نمائیم و همچنین

ص: 592

یاوه بودن و تحریفی بودن موضوع یهودی بودن سنت غسل تعمید و انجام این سنت طبق حکم تورات و قبل از عیسی مسیح و توسط یحیی و یهودیان متعصب صدوقی و فریسی در کل ارض موعود و ... ، را قبلاً ثابت نمودیم و نیز اثبات نموده ایم که این موضوع نیز مانند بسیاری از فرازهای دیگر با این هدف تدوین شد که دروغ بودن آن برملا شده و مسیحیان رسوا و مفتضح و مسخره شوند ولی برعکس پیش بینی پولس و طرفداران متعصب او ، نه تنها مسیحیان رسوا نشدن بلکه بالعکس حوض ها ساختند و تعمید ها دادند و ... ، و برای آنها مهم نبود که این رسم و سنت در تورات بوده است یا نبوده است بلکه مهم این بود که شخصی مانند پولس در اجرای آن تاکید داشته است و نیز داستان وعده رسوا کننده تعمید به روح القدس که بایستی موضوع آن هم برای مسیحیان عوام طرح می شد که پولس در قالب داستان دروغین پنطیکاست آن را جعل کرد به امید استهزا شدن مسیحیان ولی برعکس تصور او اتفاق افتاده و آمرزنده نبود تا ببیند که چگونه این داستان هم مانند داستان های دروغین جذاب و هولناک خروج اجنه از کالبد انسان های شرور و فاحشه و دیوانه و مصروع چگونه شاخ و برگ پیدا کرده و چگونه کلیساها و مکاتب وابسته به آن خلایق را جذب می نمایند تا ارواح خبیثه یعنی شیاطین و اجنه را از تن آنها خارج نمایند و یا سپری بسازند که اجنه نتوانند از سوراخهای اجسام و کالبدهای آنان به وجود آنها وارد شوند و یا جماعتی ساده دل و گمراه پیدا می شوند که به این وعده که بایستی به واسطه ایمان به عیسی از روح القدس پر شوند به حالت هپروتی خلسه فرو می روند و منتظر می شوند برای پر شدن از روح القدس و ... ، ولی ای کاش او برای پر شدن

ص: 593

ایمان آورندگان به مسیح از روح القدس ، علامت قرار نمی داد چون اگر چنین بود آنها با فرض اینکه از روح القدس پر شده اند به خانه های خود می رفتند ولی متاسفانه او برای پر شدن آنها از روح القدس داستان قادر شدن به تکلم آنها به همه زبان های دنیا و ... ، را مطرح کرده است و بالاتر اینکه این شرط را وفق وعده یوئیل به همه خلایق تسری داده است تا مسخره و مورد استهزاء یهودیان و مردم جهان واقع شوند و اینگونه است که این جماعت ایمان می آورند ولی از روح القدس پر نمیشوند و قادر نمی شوند به تکلم به تمامی زبان های دنیا به واسطه الهام روح القدس و ... ، ولی نا ا مید نشده و از پای نمی نشینند و همچنان به ایمان آوردن خود از طرق مختلف دیگر ادامه می دهند تا بلکه از روح القدس پر شوند و ... ، و اگر مخاطب ارجمند شک دارد به گفتار و کلام ما در این که چگونه این تحریفات اساس انحراف اجتماعی و گمراهی های خلایق را فراهم آورده است کافی است بر همین دو نمونه فراز آخر ، یعنی داستان مسخره خروج ارواح خبیثه یعنی شیاطین یعنی اجنه از کالبد انسان ها و داستان مسخره تر پر شدن مسیحیان از روح القدس توجه نماید و آنگاه به دنبال آموزه ها و داستان های جادو و جادوگری و تسخیر اجنه و مامور بودن جباران تاریخ از سوی خداوند برای استثمار و سلطه بر اقوام و ملت ها و ... ، نرود که البته پای عقل او قطعاً در لجن تحریفات فرو می رود و خروج از آن ممکن نیست مگر آن که ایمان بیاورد به امر خداوند متعال جل جلاله به نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و امامت امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم تا نجات یافته و رستگار شود و اما در رابطه با آن دو نمونه که موید گمراهی آشکار این پیروان ساده دل

ص: 594

و عوام و مسخره شدن آن ها به واسطه وقوع این تحریفات است یکی داستان پنطیکاست می باشد که بر اساس آن و به شرح الوقائات آن ، مسیحیان بایستی از روح القدس پر می شدند ولی در عمل در طول چند هزار سال ، چنین اتفاقی نیفتاد و اکنون هم و نمی افتد یعنی عطایای روحانی به آنها نمی رسد و ... ، و تعجب از عقل و تعصبات بی جای آنها است یعنی به جای این که اعتراف نمایند به موضوع تحریفی بودن و یاوه بودن این متون ، سعی بلیغ در توجیه و تاویل آن دارند ، یعنی می خواهند به زور معتقد شوند که تعمید یافتن آنها به واسطه روح القدس ، مشابه روز پنطیکاست بر آنها واقع می شود و آنها را توانا می نماید که تکلم نمایند وفق وعده پولس یهودی ، به زبان ها ناشناس و ناشناخته دنیا ولی الحال حدود چند هزار سال است که آنها منتظر هستند و زیر پای عقل آن ها علف ها به ارتفاع چند هزار متر بالا رفته ولی آنها همچنان منتظر پر شدن از روح القدس هستند ، آری پذیرش این یاوه درقالب باورهای پنطیکاستی در کلیساها تا جایی پیش رفت که در قرن اخیر ، منجر به شکل گیری نهضتی به نام نهضت کاریزماتیک شد این جماعت کسانی هستند که در مسئله عطایای روح القدس با اوهام گرایان پنطیکاستی با هم ، هم عقیده هستند ولی برخلاف آنها ( تکلم به زبانها ) را وفق وعده پولس ، شرط لازم برای تعمید گرفتن از روح القدس نمیرداند که به منزله اقرار به یاوه بودن این اعتقاد است پس در واقع تشکیل این نهضت ها و بروز این بحران های عقیدتی به اعتقاد ما ، هرکدام به تنهایی دلیل قاطع و غیر قابل انکار در اثبات تحریفی این کتب می باشد و مخاطب ارجمند آگاه باشد که اعتقادات این جماعت نمونه دوم مربوط است به اعمال آن دسته از کلیساها که تخصص

ص: 595

داشته و دارند در موضوع یاوه اخراج اجنه از کالبد انسان ها که به کلیساهای خمسینه شهرت دارند و همانگونه که قبلاً عنوان شد پای عقل آنها اینگونه در این دو لجنزار تحریفات که اشاره شده فرو رفته است که به لحاظ ساختاری و ریشه ای کاملاً با هم تفاوت دارند و اشتراک آنها فقط در پیروی از یک موضوع خاص است و آن موضوع خاص ، پیروی از تحریفات شیطانی است که هزاران سال است آنها را به ضلالت و گمراهی کشانده است و به زودی حق بر آنها آشکار می شود همان حق که برای آنها راه برگشت باقی نمی گذارد همان حق که آنها را به قبور آنها دلالت می نماید که هرکدام حفره ای از حفرات دوزخ است همان دوزخ که عذاب در آن جاودانی است یعنی برای کسانی که به عقل خود خیانت کرده و پیروی از هوی و هوس نموده اند و به دروغ مدعی شدند که این کتاب مقدس یعنی عهدین ( عهد عتیق و عهد جدید ) که به تورات و انجیل مشهور هستند ، تنها کتاب های مبرا از خطا و خلل و نوشته شده با الهام الهی هستند یعنی این کتب تحریف شده به هدایت روح القدس از سوی خدا نوشته شده است و البته این کتاب شریف نورالانوار است که مانند آن وجود ندارد و تا این فراز اقامه نموده است حدود یکصد و ده هزار دلیل را برای هر صاحب عقل تا تعیین نماید به وقوع تحریفات در آنها و هدایت شود به سوی هدایت آخرین و برترین انبیا الهی و وعده داده شده به ابراهیم و داوود و موسی و عیسی و همه انبیای عظام الهی یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و مفتخر شود به هدایت امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم پس چون بر این فراز ها آگاه شدی پس توجه نما توای عاقل دانا و خردمند به ادامه بررسی متن تحریف شده

ص: 596

پولسی : ( پس چون این صدا شبیه وزیدن باد شدید از آسمان واقع شد یعنی روح القدس وقتی آمد و نزول کرد تا در حواریون و شاگردان مسیح وارد شود اینگونه نازل شد و با صدای شدید در شاگردان فرو رفت و شکل ظاهری آن هم مثل زبان های منقسم شده و مثل زبان های آتش ظاهر شد و به آنها وارد شد ، و البته فراموش کرد این تحریف گر که ببیند نزول روح القدس در هیچ موضع از مواضع اشاره شده در این چهار انجیل رسمی که از مراسلات و مکاتبات او بالاتر و معتبر تر است ، آمدنش هرگز با صدای مهیب مانند باد شدید از آسمان نبوده از جمله عبارت 32 باب سوم لوقا ( روح را دیدم که مثل کبوتری نازی نازل شده بر او قرار گرفت ) ، و یا عبارت 22 به بعد باغ 3 لوقا هر : ( و روح القدس به هیئت جسمانی مانند کبوتری بر او نازل شد ... ) و یا عبارت ده باب اول مرقس : ( و چون از آب برآمد در ساعت آسمان را شکافته دید و روح را که مانند کبوتری بر روی نازل می شود ... ) ، و یا عبارت 16 به بعد باب سوم متی : ( ... در ساعت آسمان بر روی گشاده شد و روح خدا را دید که مثل کبوتری نزول کرده و بر روی می آید ...) ، و همچنین وعده تکلم روح القدس در شاگردان طبق کلام عیسی تکلم آنها به زبان های ناشناخته ، نبوده است بلکه عیسی به آنها گفت وقتی برای موعظه و بشارت به ملکوت خدا ( که ما حقیقت آن را اثبات نمودیم که مقصود بشارت به ظهور نبی معظم موعود یعنی حضرت محمد صلی الله علیه وآله و سلم و عجل فرجهم از نسل حضرت اسماعیل علیه السلام بوده است و ... ، و یا در زمان بازجویی از آنان که خداوند واسطه روح القدس جواب ظالمان را آماده می فرماید یعنی نترسید و روح القدس به زبان شما متکلم میشود یعنی در پاسخ به

ص: 597

بازجویی ستمگران مانند عبارت 17 به بعد باب ده متی : ( اما چون شما را تسلیم کنند اندیشه مکنید که چگونه یا چه بگویید ... ، زیرا گوینده شما نیستید بلکه روح پدر شما در شما گوینده است ...) و یا عبارت 10 به بعد باب سیزدهم مرقس : ( و لازم است که انجیل اول بر تمامی امت ها موعظه شود و چون شما را گرفته و تسلیم کنند میندیشید که چه بگویید و متفکر نباشید بلکه آنچه در آن ساعت به شما عطا شود آن را بگویید زیرا گوینده شما نیستید بلکه روح القدس است ) و پس این مواضعی بود که عیسی خبر داد که شاگردان مخصوص او یعنی پطرس و 10 نفر دیگر در امت ها بروند و موعظه کنند و ... ، پس چرا در رساله پولس تصریح شده است که شاگردان از اورشلیم خارج نشوند و او این دستور را از عیسی برای آنها گرفته است و چرا اصرار دارد که روح القدس با آن حالت هول انگیز وارد تن و کالبد آنها شده و چرا اصرار دارد که الهام قلبی برای سخن گفتن را تبدیل نماید به تکلم آنها به واسطه روح القدس به زبان های مختلف و چرا ... ، پاسخ این سوالات کاملاً معلوم است و آن همان تعبیر و تفسیر است که ما از انگیزه او نسبت به دین مسیحیت نمودیم و آن این که او تمهیداتی اتخاذ نمود تا موجبات انزجار خلایق از این دین و آیین جدید را پدید آورند و مسیحیان به واسطه الوقائات اومضحکه و رسوا شده و حقانیت و تقدس یهودیان و پایبندی آنها به خداوند و ... ، ثابت شود زیرا طبق پیش بینی او تا قیام قیامت هیچ مسیحی به واسطه ایمان به مسیح از روح القدس تعمید نگرفته روح القدس هرگز با صدای مهیب و به شکل زبانه های آتش به مسیحیان وارد نمی شود تا آنها را قادر سازد تا به زبانهای مختلف دنیا مانند زبان مادری خود تکلم نمایند و ...،پس خود به خود

ص: 598

رسوا می شوند ، اجرای این سیاست یعنی تقدیس یهود و اتخاذ تمهیدات لازم برای رسوایی و شرمساری مسیح و مسیحیان چیزی است که او در دستور کار خود دارد مانند سایر نمونه ها که ما به تعدادی از آنها اشاره نمودیم مانند القا این موضوع که حکم غسل تعمید از سوی یحیی ، در واقع دستور تورات بوده است و ... ، بگونه ای که همه یهودیان ارض موعود قبل از عیسی مسیح مقید بودند که از یحیی به آب تعمید بگیرند یعنی همه یهودیان به عنوان یک دستور مذهبی در دین یهود ، به آن عمل می نمودند و حتی عیسی به عنوان یک یهودی از او تعمید گرفت و ... ، زیرا او می دانست که اثبات این کلام یعنی یهودی بودن سنت تعمید هرگز قابل اثبات نیست و لذا موجبات رسوایی و شرمساری مسیحیان فراهم شده و موجبات بی اعتباری گفتار و کلام آنها اثبات می گردد یا این ادعا به شرح عبارات 12 باب سوم متی ( که او ( یعنی عیسی مسیح ) شما را به روح القدس و آتش تعمید خواهد داد ... ) ، او می دانست که این یک کلام مهمل است و تعمید به آب خود ریشه در اوهام دارد چه رسد به تعمید به روح القدس و آتش و ... ، پس در رساله های خود قصه پنطیکاست را اختراع می نماید تا به عقل و درک مسیحیان استهزا نماید و نیز با کلام خود در اباحه گری که به آن خواهیم رسید یعنی عدم اجرای احکام تورات همین هدف را دنبال می کرد زیرا به مرور زمان اثبات می شد که رعایت احکام خدا از شاخصه های ایمان محسوب می گردد و قطعا ً ابطال آن موجبات رسوایی و شرمساری مسیحیان را فراهم خواهد نمود و لذا این کلام و اصرار او با کلام مشهور عیسی مسیح که در اوراق پراکنده و مذکور بود در تضاد درآمد که مادر دلایل خود به آنها استناد نموده ایم مانند

ص: 599

عبارات 17 به بعد باب پنجم متی : ( گمان مبرید که آمده ام تا تورات یا صحف انبیا را باطل سازم بلکه تا تمام ( کامل ) کنم زیرا هر آینه به شما می گویم تا آسمان و زمین زایل نشود همزه یا نقطه از تورات هرگز زایل نخواهد شد... ) ، یعنی در هم شکستن احکام تورات راه من نیست پس چرا پولس این سیاست را اتخاذ نمود ، جواب روشن است زیرا او می دانست با اتخاذ این روش ، یهودیان با مسیحیان در ستیزه گری وارد شده و در درگیری خود پیروز خواهند شد ، یعنی همان گونه که پاکی بر پلیدی پیروز می شود و آن زمان مسیحیان رسوا و یهود تقدیس خواهد شد و این عمل در واقع در راستای همان اعمال دیگر او از جمله بازداشت و محدود نمودن فعالیت شاگردان در اورشلیم و در میان یهودیان متعصب اورشلیم بوده است زیرا می دانست تنها راه محدود کردن پیشرفت دین مسیح محدود کردن فعالیت شاگردان مخصوص عیسی مسیح در خارج از اورشلیم است زیرا آنها در اورشلیم در برابر یهودیان متعصب هرگز موفقیتی به دست نیاورده و سرانجام به دست آنها کشته شده و اینگونه داستان مسیح و مسیحیت در نطفه خود خفه می شود پس هرچند در عمل اینگونه اتفاق نیفتاد ولی او به این سیاست دامن زد تا رهبری و اختیار مسیحیان خارج از اورشلیم رادر دست بگیرد و لذا روش و کلام او در این فراز از موارد تناقض واضح و آشکار کلام او و سنت عیسی مسیح بود که در دلایل قبل به آنها اشاره شد و یا عبارت القایی او و طرفداران متعصب او در این که ابراز معجزه که دلیل نبوت است از هر کاهن و جادوگر و مرتاض پلید نیز واقع می شود و آنها نیز از انبیا الهی هستند و لذا معجزات آنها به اعمال آن تبهکاران شباهت دارد و ... ، یعنی العیاذ بالله وجود عیسی مسیح

ص: 600

هم مانند وجود همان مرتاضان و جادوگران است که اجنه در وجود آنها لانه کرده اند و این دقیقا اندیشه یهود درباره عیسی مسیح بوده است که آن را در قالب این فراز و یا آن فراز که تحریف گر ملعون می گوید که مادر و بستگان او آمدند تا عیسی را ببرند و معالجه نمایند زیرا معتقد بودند او جن زده و دیوانه شده است و یا آن فراز که ادعا نموده اند که او معجزه ای در میان وطن و اقوام خود صورت ندارد چون آنها ایمان به مسیح نداشتند ، که ما دروغ بودن آن را ثابت نمودیم و یا آن فراز دیگر در خصوص تکذیب نبوت عیسی به شرح عبارت 15 به بعد باب هفتم متی : ( اما از انبیای کذبه احتراز کنید ... ، یا در آن روز خواهند گفت خداوندا خداوندا آیا به نام تو نبوت نکردیم و به اسم تو دیو ها اخراج ننمودیم و به نام تو معجزات بسیار ظاهر نساختیم ) ... ) ، و یا ادعای دیگر آنها در تقدیس یهود در داستان مضحک لجئون و ادعای آنان به اینکه یهودیان ارض موعود که در نهایت تعصب تقدس بوده اند به جای گله های گوسفند و گاو ... ، گله های خوک پرورش می داده و چوپانان برای محافظت آنها داشته اند تا هر انسان عاقلی استهزا نماید به تحمل مسیحیان که چگونه ممکن است که یهودیان بر خلاف حکم تورات ، نه تنها خوک و گراز می خورده اند بلکه در گله های چند هزارتایی آنها را پرورش می داده اند مانند گاو و گوسفند و ... ، و یا در داستان مسخره تقدیس فریسیان و تخریب شخصیتی عیسی و شاگردان به شرح عبارات 14 باب نهم که دقیقاً در همین راستا صورت گرفته است : ( آن گاه شاگردان یحیی نزد وی آمده گفتند چون است که ما و فریسیان ( وفق اوامر خداوند ) روزه بسیار می داریم لیکن شاگردان تو روزه نمی دارند ( و سپس به دروغ جواب بی ربط و مسخره ای را

ص: 601

از طرف عیسی نقل می کنند تا حکم شود در ضمیر ناخودآگاه هر مخاطب که یهودیان پاک و مقدس بوده ولی عیسی و شاگردان او لاابالی و ... ) ، عیسی ایشان را گفت آیا پسران خانه عروسی مادامی که داماد با ایشان است می توانند ماتم کنند ... ) ، یا عباراتی که در تقدیس بنی اسرائیل و تقبیح امت های دیگر می آورند و یا تشبیه نمودن غیر بنی اسرائیل به سگ و ... ، که این تحریفات دقیقاً در همین بستر برنامه ریزی شده است به شرحی که در عبارات 5 به بعد باب دهم و عبارات 21 به بعد باب 15 متی مذکور شده است : ( این دوازده راعیسی فرستاده بدیشان وصیت کرده گفت از راه امت ها نروید و در بلدی از سامریان داخل نشوید بلکه نزد گوسفندان گمشده اسرائیل بروید ... ) و عبارت متن بعدی ( ناگاه زن کنعانیه از آن حدود بیرون آمد و فریاد کنان وی را گفت خداوندا پسر داوود بر من رحم کن زیرا دختر من سخت دیوانه است لیکن ( عیسی به او اعتنا نکرد و او را طرد کرد یعنی ) هیچ جواب نداد ( یعنی آنقدر به طور مستمر الحاح و ناله و زاری کرد که دل شاگردان برای زن سوخت ولی عیسی بر او ترحم نکرد ) تا ( جایی که ) شاگردان او پیش آمده خواهش نمودند که او را مرخص فرما ( یعنی به او رحم کن ) زیرا در عقب ماشین شورش می کند ( یعنی به گونه ای الحاح و ناله می کند که دل سنگ آب می شود ) او ( یعنی عیسی ) گفت فرستاده نشدم مگر به جهت گوسفندان گمشده خاندان اسرائیل ( یعنی بنی اسرائیل ) ، پس آن زن آمده او را پرستش کرد گفت خداوندا مرا یاری کن در جواب گفت که نان فرزندان را گرفتن و نزد سگان انداختن جایز نیست ( و در ادامه کلامی را از زبان زن کنعانی جعل می کند تا این معنی برای مخاطب مستناد شود که آنها هم

ص: 602

قبول داشتند که در برابر تقدس یهود به منزله سگ هستند ) پس عرض کرد بلی خداوندا ( یعنی صحیح می فرمایید که به منزله سگ هستیم در برابر تقدس بنی اسرائیل ولی ) زیرا سگ ها هم از پاره های افتاده آقایان خویش می خورند ) ، یعنی در حال حاضر هم این حکم ساری و جاری است و با اجازه همه بزرگترها جمیع مسیحیان دنیا سگ هستند و این عیسی مسیح این تحریف گر ملعون است که فقط برای قوم مقدس یهود اعزام و مبعوث شده است که ما قبلا گفتار خود را در خصوص یاوه بودن این فراز آورده و تکرار نمی کنیم بلکه در این بخش آن را به جهت شرح موضوع تقدیس این تحریف گر یهودی متعصب از قوم یهود نقل نموده ایم و یا عبارت 34 باب 10 متی که عیسی را به عنوان شخص شرور و شورشی در قوم یهود مطرح می نماید که وجود او انسجام و یکپارچگی قوم مقدس یهود را نابود کند : ( گمان نبرید که آمده ام تا سلامتی را در زمین بگذارم نیامده ام تا سلامتی را بگذارم بلکه شمشیر را زیرا آمده ام تا مرد را از پدر خود و دختر را از مادر ...، جدا سازم ) و در عبارت 16 به بعد باب 12 متی در تقدیس یحیی به عنوان پیامبر یهود و تقبیح عیسی به گونه ای که در ضمیر ناخودآگاه مخاطبان ، انزجار از دین مسیح و تقدیس قوم یهود را تداعی می نماید : ( هر آینه به شما می گویم که از اولاد زنان بزرگتری از یحیی تعمید دهنده برنخاست لیکن کوچک تر در ملکوت آسمان از وی بزرگتر است ... زیرا جمعی انبیا و تورات تا یحیی اخبار می نمودند ... ، زیرا یحیی آمد ( که از کثرت زهد و تقوا و ایمان ) نمی خورد و نمی آشامید ( یعنی شکم چران و شکم باره نبود یعنی شکم خود را از حرام پر نمی و شراب نمی خورد ) ( دشمنانِ یهود ) می گویند دیو دارد ( یعنی

ص: 603

دیوانه و مجنون است ) پسر انسان آمد ( که عکس او ) می خورد و می نوشد ( یعنی پرخوری می نماید به لحاظ حرام خواری و شراب خوار است ) می گویند اینک مردی پرخور و میگسار و دوست باج گیران و گناه کاران است ( یعنی با این خدعه خود به خود معانی مثبت را به یحیی به عنوان پیامبر بنی اسرائیل منتقل و او را تقدیس می نماید و بالعکس عیسی مسیح را متهم به حرام خواری و شکم پارگی و شراب خواری می نماید و سپس با ایراد این تهمت ، موضوع جمع شده اراذل و اوباش را به دور او ، در ذهن مخاطبان تداعی می نماید یعنی تقدیس یهود و تقبیح مسیح و پیروان او ، این یاوه سرایی تحریف گر ملعون در حالی است که در جهان کسی به مرتبه زهد و تقوای عیسی مسیح و شاگردان وارسته او نمی رسید و ... ، و یا هتک حرمت نمودن به محل زندگانی عیسی و اکثریت شاگردان یعنی ( کفر ناحوم ) که در همین راستا از شدت کینه به عیسی مسیح آن را به دوزخ سرنگون می نماید یعنی دشمنان یهود را به شرح عبارات 37 باب 11 به دوزخ می اندازد : ( و تو ای کفر ناحوم که تا به فلک ( در راه عزت مسیح و دین او ) سر افراشته ای به جهنم سرنگون خواهی شد ... ) ، و باز هم در عبارات 38 به بعد باب دوازدهم متی که عیسی در برابر سوال منطقی و مودبانه نمایندگان مقدس قوم یهود شروع به فحاشی و هتاکی ...، نموده و آنها را متهم به زنا کاری و شرارت می نماید یعنی به جای پاسخ مودبانه و صحیح و در ادامه نیز داستان آیت یونس نبی و بعد از سه روز برخاستن را به عنوان نشانه مذکور می نماید و سپس طبق همین نقل بعد از دو روز مدعی برخاستن عیسی می شوند تا خود به خود حقانیت قوم مقدس یهود و صحت گفتار آنان را در ذهن مخاطبان

ص: 604

تداعی نمایند و ما قبلاً شرح مختصری نیز در این زمینه معروض نموده بودیم پس آن عبارت استنادی به این شرح است : ( آنگاه بعضی از ( مقدسان قوم یهود از) کاتبان و فریسیان در جواب او ( که گفته بود از سخنان خود عادل شمرده خواهی شد و از سخن های تو بر تو حکم خواهد شد ) گفتند ای استاد می خواهیم از تو آیتی ببینیم ( یعنی به عنوان معجزه تا به تو ایمان بیاوریم ) ، او ( یعنی عیسی مسیح ) در جواب گفت فرقه شریر و زناکار آیتی می طلبند و به ایشان جز آیت یونس نبی داده نخواهد شد ... ( یعنی ) پسر انسان هم سه شبانه روز در شکم زمین خواهد بود ( یعنی وقتی وعده آیت یونس نبی صورت نپذیرفت خود به خود مفاهیم و معانی دیگر از موضوع تقدیس قوم یهود و شخصیت منفی از عیسی مسیح در ذهن مخاطبان نقش خواهد بست) و یا عبارات 55 باب چهاردهم متی در الوقای این معنی که اهل وطن عیسی یقین داشتند که عیسی پسر یوسف نجار است و مادرش از یوسف نجار به غیر از او برادران و خواهران زیادی زاییده است و آنها ایمانی هم به او نداشته اند و بلکه حتی او را دیوانه نیز می دانسته اند که بایستی معالجه می شد : ( گفتند ... ، آیا این پسر نجار نمی باشد و آیا مادرش مریم نامی نیست و برادرانش یعقوب و یوسف و شمعون و یهودا و همه خواهرانش نزد ما نمی باشند ... ) تحریف گر ملعون با این خدعه و با این ترفند ، معجزه تولد او از باکره مقدس را خدشه دار می نمایند تا به مخاطبان القا نمایند عیسی مسیح پیامبر وعده داده شده تورات نیست بلکه العیاذبالله فرزند یوسف نجار است و بلکه بالاتر العیاذبله دیوانه ای است که خانواده اش یعنی مادر و برادرانش و ... ، در طلب او آمدند تا او را ببرند معالجه کنند زیرا اعتقاد داشتند عیسی

ص: 605

دیوانه شده وعیسی نیز این معنی را از آنها دریافته و به آنها اعتنا نکرده است یعنی به شرحی که در عبارات 21 به بعد باب سوم مرقس نقل شده است که : ( و خویشان او ( یعنی مادر و برادران ... و بستگان نزدیک ... عیسی مسیح ) چون شنیدند (عیسی به وطن آمده عجله ) بیرون آمدند ( یعنی به سراغ او آمدند ) زیرا ( به همه خلایق ) گفتند ( که عیسی مسیح ) بیخود شده ( یعنی دیوانه شده است ) ... زیرا که می گفتند روحی پلید دارد ( یعنی یک جن قدرتمند در کالبد او خانه کرده است ) پس برادران و مادر او آمدند و بیرون ایستاده ( پیام ) فرستادند تا او را طلب کنند ( یعنی عیسی را مجاب کنند که همراه آنها برای معالجه خود برود ) ، آن جماعت گرد او نشسته بودند و به وی گفتند اینک مادرت و برادرانت بیرون ( منتظر ایستاده ) تو را طلب می کنند ( که همراه خود ببرند ) در جواب ایشان گفت کیست مادر من و برادرانم کیانند ... زیرا هر که اراده خدا را به جا آورد ( یعنی مرا دیوانه و مجنون نداند ) همان برادر و خواهر و مادر من باشد ( یعنی من با این اشخاص که بیرون ایستاده و اعتقاد دارند که دیوانه هستم کاری ندارم ) ، و یا ذکر بی اعتنائی به خبر مرگ مظلومانه یحیای نبی به شرح عبارات 13 به بعد باب چهاردهم متی ، تحریف گر بدین وسیله ، تقدیس قوم یهود و از مرحله پرت بودن عیسی و شاگردان او را در ذهن مخاطبان خود تداعی نمایند : ( ... و فرستاده سر یحیی را در زندان از تن جدا کرد و سر او را در طشت گذاشته به دختر تسلیم ... ، پس شاگردانش آمده جسد او را برداشته به خاک سپردند و رفته عیسی را اطلاع دادند و چون عیسی این را شنید به کشتی سوار شده از آنجا به ویرانه به خلوت رفت ... ) ، و البته تعجب می نماید مخاطب

ص: 606

ارجمند که چگونه عیسی این تحریف گران ، گریان و نالان می شود برای ایلعازر که یکی از آشنایان دور او است ولی به محض شنیدن خبر قتل جانسوز و مظلومانه یحیای پیامبر هیچ عکس العملی نشان نداده و به جای برپایی مراسم عزا و سوگواری و به حالت غش و ضعف افتادن و گریبان چاک زدن و ... ، سوار کشتی شده و به ویرانه می رود و حال آنکه می توانست حداقل پدیدار شدن آثار غم و مصیبت در چهره او را به عنواني کمترین عکسی العمل در برابر این عظیم ترین خبر مصیبت بار مذکور نماید ولی تحریف گر یهودی عمداً این کار را نمی کند تا در صفحات تاریخ تقدیس نماید قوم یهود و انبیای یهود را و تقبیح نماید عمل عیسی و شاگردان و دین مسیح را تا این ذهنیت منفی در ضمیر ناخودآگاه و خودآگاه مخاطبان و در کنار سایر الوقائات شیطانی آنها که ما به نمونه های آن ها اشاره کردیم انباشته شود ، فراز بعدی در عبارات اول به بعد باب پانزدهم متی است در این نمونه تحریف گر در راستای تقدیس دین یهود و تقبیح دین مسیح ، عملکرد صحیح کاتبان و فریسیان اورشلیم را در رابطه با عمل به دستورات و احکام تورات بیان نموده و با ارائه جواب و پاسخ جعلی چرت و پرت و پلا این برداشت و باور را در ذهن مخاطبان ایجاد می نماید که راه صحیح و درست راه علماء دین یهود بوده و راه عیسی و شاگردان او جز تبهکاری هیچ چیز دیگری نیست و آن اینکه آنها به عیسی می گویند چرا شاگردان تو ، وفق تعالیم موسی موقع غذا خوردن بهداشت را رعایت نمی ولی پاسخی جز فحاشی نشنیده و سپس تحریف گر خدعه گر با اقامه یک دلیل مزخرف به این مراسم لجن مالی پایان می دهند : ( آنگاه کاتبان و فریسیان ( یعنی علماء دین یهود ) اورشلیم نزد عیسی

ص: 607

آمده گفتند چون است که شاگردان تو از تقلید مشایخ تجاوز می نمایند زیرا هرگاه نان می خورند ( یعنی غذا می خورند ) ، دست خود را نمی شویند ( چون آن زمان مردم با دست غذا می خوردند و اینگونه دست نشستن و غذا خوردن خصوصاً وقتی که از توالت بیرون می آمدند باعث می شد که حال همه به هم خورده و به حالت استفراغ بیفتند و ... ) ، او در جواب ایشان گفت ... ، ای ریاکاران ... ، نه آنچه در دهان فرو می رود انسان را نجس می سازد بلکه آنچه از دهان بیرون می آید انسان را نجس می سازد ( یعنی اگر مدفوع هم بخوری تو را نجس نمی سازد ولی چنانچه حرف بی ربط بر زبان بیاوری نجس می شوی و حال آنکه بسیاری از اوقات آنچه از دهان بیرون می آید از روی اجبار و ترس و ... ، است مانند آن انکار و لعن و ناسزا که پطروس وفق متون این کتب نسبت به عیسی نمود ولی همه این عمل را توجیه می کنند یعنی آنچه از دهان بیرون می آید انسان را نجس نمی سازد و در ثانی موضوع چه ربطی به این سفسطه گری پولسی دارد زیرا انسان باید نظافت را در امور شخصی و عمومی رعایت نموده و سخنان زشت نیز بر زبان نیاورد و تو ای مخاطب محترم توجه داشته باش که چگونه تحریف گر خدعه گر ، عکس العمل منطقی یهودیان را در برابر این عکس العمل نابجای عیسی مسیح عنوان می نماید که در واقع عکس العمل هر انسان فهمیده است و این دقیقا همان القا است که تحریف گر می خواهد در راستای تقدیس یهود و تحقیر دین مسیح صورت دهد ) ، آنگاه شاگردانش آمده گفتند آیا می دانی که فریسیان چون این سخن ( یعنی این پاسخ بی ربط و زشت تو ) را شنیدند مکروهش داشتند ( یعنی آن را مسخره نمودند ) ، او در جواب گفت ایشان را واگذارید

ص: 608

کوران راهنمای کوران هستند و ... ( و جالب اینکه تحریف گر به این هم بسنده نمی کند و در ادامه می گوید این داستان برای شاگردان هم قابل هضم بود و لذا وقتی از او خواستند این موضوع عجیب و غریب را برای آنها شرح دهد تحریف گر به زبان عیسی به آنها هم کلامی را می گوید که از ناسزا بدتر است ) ، او در جواب گفت هر نهالی را که پدر آسمانی من نکاشته باشد ( باید ) کنده شود ( یعنی در این فراز تحریف گر ملعون مدعی می شود و الوقاء می کند که دستورالعمل رعایت نظافت و بهداشت شخصی و عمومی در دستور دین عیسی نیست و لذا چون رعایت نظافت در دین موسی مورد عمل است و رعایت آن به عیسی ابلاغ نشده پس باید رعایت بهداشت و نظافت از بیخ و بن برکنده شود ، پس در ادامه به شاگردان می گوید ) ... ، پطرس در جواب او گفت این مثل را برای ما شرح فرما عیسی گفت آیا شما نیز ( مانند علما و بزرگان یهود ) تا به حال ( یعنی بعد از این سخنان من ) ، بی ادراک ( یعنی نفهم و بیشعور ) هستید یا ( آیا ) هنوز نیافته اید که آنچه از دهان فرو می رود داخل شکم می گردد در مبرز ( توالت ) افکنده میشود ( و البته مقصود سخن تحریف گر ملعون نیز در همین جا است زیرا او می خواده العیاذبلله نادانی و جهل عیسی را به همه مخاطبان ثابت نماید و لذا محرز می گردد که این متن تحریفی بوده و کلام جعلی منسوب به عیسی مسیح است و البته کلام مزخرف است زیرا عدم رعایت بهداشت فردی و اجتماعی باعث بروز انواع بیماری های واگیردار و انگل دار و تب و وبا و تیفوس و ... ، می شود و باعث مرگ و میر عمومی میشود والبته تحریف گر می داند اینگونه اشخاص بعد از مدتی به کاسه توالت نمی رسند تا آنچه با آن وضعیت خوردند را به مبرز

ص: 609

یعنی توالت بیفکندند و ... ، بنابراین او در ضمیر ناخودآگاه مخاطبان خود به تقدیس بزرگان یهود و دین یهود پرداخته و به استدلال و اقامه دلیل مزخرفی که آن را از روی ظلم و ستم به عیسی مسیح منسوب نموده استهزاء می نماید و این دقیقا همان هدف این تحریف گر یهودی متعصب است یعنی تقدیس دین یهود و تقبیح دین شریف عیسی مسیح ) ، و باز در فراز دیگر یعنی عبارات اول به بعد باب نوزدهم متی است که باز هم در آن تحریف گر تلاش خود را صرف تقدیس یهود و تقبیح دین عیسی نموده است و در خلال آن به گونه ای عمل نموده است که هر عاقل که آن را بشنود این عمل را خلاف عقل و منطق دانسته و در دل خود یهودی و دین او و آموزه های دین او را تقدیس و دستورالعمل عیسی را که بر ضد آن است تقبیح می نماید در این فراز آمده است : ( ... پس فریسیان آمدند تا او را امتحان کنند و گفتند آیا جایز است مرد زن خود را به هر علتی طلاق دهد ... و به وی گفتند پس از بهر چه موسی فرمود که زن را طلاق نامه دهند و جدا کنند ، ( عیسی) ایشان را گفت موسی به سبب سنگدلی شما به شما اجازه داد که زنان را طلاق دهید لیکن از ابتدا چنین نبود و به شما می گویم هر که زن خود را به غیر علت زنا طلاق دهد و دیگری را نکاح کند زانی است و هر که زن مطلقه را نکاح کند زنا کرده است ) یعنی تحریف گر خبیث اینگونه به مخاطبان الوقاء می نماید که عیسی می گوید و اگر زن بدبختی گرفتار یک شوهر معتاد و هرزه و بد اخلاق شد که او را تا سر حد مرگ کتک میزند و یا در عنفوان جوانی قادر به عمل زناشویی نیست و یا به هر دلیل دیوانه و ... ، شده است باید زندگی کند و اگر طلاق بگیرد و با یک شوهر انسان و با شعور و فهمیده ازدواج کند یک

ص: 610

عمر زنا کرده است یعنی به عقیده العیاذبالله عیسی مسیح زن ها انسان نیستند و بایستی با آنها مثل حیوان برخورد شود و ... ، تحریف گر ملعون می خواهد تا برای مخاطب این برداشت بوجود آید که نه تنها برای زنان بلکه برای مردان هم ممکن است مانند همین شرایط برقرار باشد پس چه دلیلی دارد که انسان ها در شرایط کاملاً نابرابر و غیر انسانی مانند سگ ها زندگی کنند در حالی که خداوند آنها را آزاد خلق نموده و حق برخورداری و استفاده از یک زندگی خوب و آرام را دارند و ... ، و ما البته هرگز به دنبال قلمفرسایی نیستیم زیرا همانگونه که بارها اعلام نمودیم قصد ما بر رعایت اختصار است وگرنه قادریم به حول و فضل الهی و عنایات مولایمان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و توجهات مولاتنا حضرت زینب سلام الله علیها ، هزاران صفحه در این رابطه به نگارش در آوریم ولی در این فراز فقط اشاره می نماییم که چگونه تحریف گر به دنبال تقدیس دین موسی و تقبیح دین عیسی و نابود کردن پیروان و ... ، بوده است ، و از آنجایی که عمل به این دستور غیر انسانی تحریف گر ، در واقع موجبات عسر و حرج و بروز شرایط بحرانی و غیرقابل قبول و ... ، را فراهم می آورد تحریف گر کمند شقاوت را تنگتر نموده و به زبان شاگردان می گوید : ( شاگردانش به او گفتند اگر حکم شوهربازن چنین ( شرایط غیر انسانی و نامعقول ) باشد ( پس) نکاح نکردن بهتر ( از نکاح کردن ) است ( پس در این فراز تحریف گر شقی برای نابود کردن پیروان و اشاعه فحشاء و ... ، دستور رهبانیت صادر می کند) ایشان را گفت تمامی خلایق این کلام را نمی پذیرند ( زیرا در واقع این داستان اخته شدن به روش اختیار نمودن رهبانیت است داستان یعنی اخته شدن را به این روش

ص: 611

نمی پذیرند ) مگر به کسانی که به آنها عطا شده است ( یعنی افتخار اخته شدن عطا شده است ) زیرا که خصی ها ( یعنی اخته ها در سه دسته هستند ) می باشند ( اول آنهایی که ) از شکم مادر چنین ( اخته) متولد شده اند و خصی ها ( یعنی گروهی دیگر ) که از مردم خصی ( اخته شده ) شده اند ( مانند پادشاهان ظالم که دشمنان خود را اخته می کردند ) و گروه سوم آن ) خصی ها هستند که به جهت ملکوت خدا خود را خصی ( اخته ) نموده اند ( و اما در خصوص گروه سوم یعنی که بدعت رهبانیت در دین توسط بدعت گران تحریف گر کلام خود را آورده و مقصود تحریف گر را رمزگشایی کردیم و حضرت علامه فخرالاسلام نیز که خود از علما بزرگ دین مسیح بوده است کلام خود را در کتاب شریف انیس الاعلان مذکور و ما نیز آن مجموعه را در خلاصه آن به نام سراج منیر به همراه تعلیقات آن مذکور نموده ایم ) ) و از فرازدیگر مراجعه فردی یهودی است که در تمام عمر خود پایبند احکام دین موسی بوده و تمامی احکام و فرایض دین را نگه داشته و سپس برای کامل شدن به عیسی مراجعه می کند و عیسی می گوید برو و تمام دار و ندار خود را بفروش و به فقرا بده و به دنبال من بیا و جوان از شنیدن دستور نامعقول و بی خردانه ناراحت شده می رود و سپس عیسی ، او و امثال او را به دوزخ بشارت می دهد که این فراز در راستای صدق گفتار ما دلیل قاطع است یعنی تقدیس دین و روش یهودیان و تقبیح عمل عیسی و تحقیر دین مسیح که در عبارت 15 به بعد باب شانزدهم متی این چنین مذکور شده است : ( ناگاه شخصی وی را گفت ای استاد نیکو چه عمل نیکو کنم تا حیات جاودانی یابم ( یعنی اهل بهشت شوم ) ... ، گفت قتل مکن ، زنا مکن ، دزدی مکن

ص: 612

، شهادت دروغ مده و پدر و مادر خود را حرمت دار و همسایه را مثل نفس خود دوست دار ، و سپس جوان وی را گفت همه ( این موارد که احکام دین موسی است ) را از طفولیت نگاه داشته ام و دیگر مرا چه ناقص است عیسی گفت اگر بخواهی کامل شوی رفته مایملک خود را بفروش و به فقرا بده که در آسمان گنجی خواهی داشت و آمده مرا متابعت نما ، چون جوان این سخن را شنید دل تنگ شده رفت زیرا که مال بسیار داشت و عیسی به شاگردان گفت ... به شما می گویم که گذشتن شتر از سوراخ سوزن آسان تر است از دخول شخص دولتمند به ملکوت خدا ( یعنی در بهشت و البته این فراز از فراز هایی است که تحریفی بودن آن در خصوص معنی ملکوت خدا به عنوان بهشت را اثبات نمودیم یقین قبلاً ثابت نمودیم که در کلام عیسی مسیح ظهور ملکوت خدا و بشارت به آمدن ملکوت خداوند یعنی بشارت به ظهور و بعثت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و در این فراز هم مخاطبان محترم ملاحظه نمودند که چگونه تحریف گر خبیث بایک تیر دو نشان می زند اول تقدیس می نماید دین موسی و عمل یهودیان را و تقبیح می نماید عمل بی خردانه منسوب به عیسی را و دوم که در عمل موجبات از هم پاشیدگی جامعه مسیحی را فراهم می آورد و چگونه محکوم به فنا نباشد آن جامعه که به جای تولید و به کارگیری توان های علمی و اقتصادی آحاد جامعه ، به دنبال فروش اموال به یهودیان و تقسیم ثمن آن بین فقرا و برهنه و عریان به دنبال عیسی کشیش ها باشد و سپس تاکید می نماید و اگر این کار را انجام ندهند یعنی فرد ثروتمند مایملک و هستی خود را نفروخته و به فقرا ندهد اهل دوزخ است ) ) و ، و فراز بعدی که تحریف گر ملعون

ص: 613

آن را در راستای تقدیس دین یهود و تقبیح دین عیسی مسیح جعل نموده و در قالب عبارات خود به استهزاء عقل و خرد مسیحیان پرداخته است ، عبارات 25 به بعد باب بیست و یکم متی است در این فراز تحریف گر می گوید که روسای کاهنان یهود و مشایخ مقدس قوم یهود به نزد عیسی آمده و از او سوال کردند که تو چگونه و به واسطه چه کسی این معجزات را می نمایی وعیسی علی الوقاعده می بایست بگوید از سوی قادر متعال ولی ملاحظه می شود که او به جای پاسخگویی به این سوال ساده شروع پرت و پلا گویی به زبان عیسی نموده و پاسخی را به طور ضد و نقیض می دهد که در واقع به منزله استهزا عقل و شعور مسیحیان است : ( چون به هیکل درآمده تعلیم می داد پس روسای کهنه و مشاییخ قوم ( یعنی بزرگان دین یهود ) نزد او آمده گفتند ( به ما بگو ) به چه قدرت این اعمال را می نمایی و کیست که این قدرت را به تو داده است ( خوب پاسخ این سوال خیلی راحت بود عیسی باید می گفت ار سوی خداوند این قدرت معجزات به من داده شد ولی ملاحظه می شود که تحریف گر در راستای تقدیس عقل و خرد یهودیان و استهزاء عقل و خرد مسیحیان یعنی تقدیس یهود و تقبیح دین مسیحیان می گوید ) عیسی در جواب ایشان گفت من نیز از شما سخنی می پرسم ... ، تعمید یحیی از کجا بود از آسمان یا از انسان ، ایشان با خود فکر کرده گفتند که اگر بگویم از آسمان بود هر آینه گوید چرا به او ایمان نیاوردید ( که این کلام کاملاً مزخرف و بی ربط است زیرا همه یهود به یحیی ایمان داشتند و او را نبی می دانستد و وفق شهادت این کتب همه یهودیان ارض موعود جمع شده و به دست او و شاگردان او غسل تعمید میگرن به گونه ای که به یحیی تعمید

ص: 614

یافتند مشهور شد یعنی به شرحی که به عنوان نمونه در عبارت 5 باب سوم همین کتاب به آن تصریح شده است : ( ... در این وقت اورشلیم و تمام یهودیه و جمیع حوالی اردن نزد او بیرون می آمدند و به گناهان خود اعتراف کرده در اردن از وی تعمید می گرفتند پس چون بسیاری از فریسیان و صدوقیان را دید که به جهت تعمید نزد او می آیند به آنها گفت ... ، آنگاه عیسی( که او نیز یهودی محسوب می شود ) از جلیل به اردن نزد یحیی آمد تا از او تعمید یابد ... ) پس اگر تعمید از آسمان بود پس یهودیان به او ایمان آوردند و از او تعمید می یافتند و ادامه متن ) و اگر گوئیم از انسان بود از مردم می ترسیم زیرا همه یحیی را نبی می دانند ( که این کلام نیز همان معنی را تداعی می نماید و مفهوم آن این است که آن ها گفتند اگر گویم از آسمان بود که او نبی بود و اگر بگوییم از انسان بود که باز هم او نبی بود یعنی استهزاء نمودن به عقل مخاطبان مسیحی زیرا معنی آن این است که چه از آسمان و چه از زمین ، یحیی نبی بود و اگر کسی مدعی شود که مردم به یحیی ایمان داشتند در حالی که بزرگان آنها یحیی را نبی نمی دانستند که این هم البته کلام یاوه ای است که از آن یاوه تر وجود ندارد یعنی مدعی میشوند که ملت یهود ایمان آورده بودند به شخصی که مدعی بود پیامبر الهی است و سنت تورات را شکسته و تعمید می دهد و این رهبران و بزرگان دین یهود علی رغم اینکه او را تایید نمی کردند از او تعمید گرفته و از او پیروی می کردند که این برداشت ها جمع ضدین است همانگونه که (از آسمان و زمین است ) تحریفگر جمع ضدین است زیرا در هر حالت یحیی از پیامبران بنی اسرائیل بوده و همه یهودیان به او ایمان داشتند و جواب مسخره آنها و جواب مسخره

ص: 615

تر تحریف گر به زبان عیسی به تحریفی بودن این متن شهادت می دهد ) پس در جواب عیسی گفتند نمی دانیم ( که غسل تعمید یحیی از آسمان بود یا از انسان یعنی نمی دانیم جزو احکام تورات بود یا یحیی از خود آن را به هم بافته بود ... ، آری ، یحیی پیامبر بود ولی داستان دروغ غسل تعمید یاوه ای از یاوه های تحریف گران پولس پرست بود تا مسیحیان را تحقیر و یهود را تقدیس نمایند زیرا اگر یحیی پیامبر نبود و مراسم غسل عظیم تعمید را به یهودیان الزامی نمود پس قطعاً کشتار عظیمی از جنگ و خونریزی بین یهودیان متعصب و یحیی و پیروان او صورت می گرفت و معنی و مفهوم عدم درگیری آن است که یحیی وجود داشت و نبی بود و همه یهودیه به او ایمان داشتند ولی داستان غسل تعمید را تحریف گران به هم بافته و برای اثبات دروغ پردازی تاریخی مسیحیان در کتب خود فرو کرده اند تا در طول تاریخ رسوا شوند و ... ، آری هرگز نه یحیی غسل تعمید می داد و نه یهودیان ارض موعود آن را سنت قرار داده و تا این زمان انجام میدهند زیرا بر اساس این ادعا ، اگر این سنت یک سنت یهودی الاصل بوده و مردم یهود به آن الزام و التزام داشتند و این سنت ارتباطی به دین عیسی نداشته و حتی خود عیسی به عنوان یک یهودی از جلیل به اردن رفت و از یحیی که از پیامبران بنی اسرائیا بود غسل تعمید گرفت پس بایستی این سنت یحیی تعمید دهنده در میان آنها تا این زمان ادامه داشته باشد ولی چون این سنت غسل تعمید در هیچ فرازِ تاریخی در نزد یهودیان مسبوق به سابقه نبوده است بنابراین این تحریف فقط در راستای تقدیس قوم یهود و اثبات دروغ پردازیهای مسیحیان جعل شده است خصوصاً با توجه به پاسخ بی ربطی که تحریف گر در پایان به

ص: 616

زبان عیسی و در پاسخ به یک سوال روشن به هم بافته است که از قول عیسی مسیح می گوید : ( من هم به شما نمی گویم به چه قدرت این کارها را می کنم ... ) در حالیکه محرز بود که او این معجزات را به واسطه قدرت خدا صورت می داد یعنی از جانب خدا بود نه از جانب انسان و این البته سوالی نبود که پاسخ روشنی نداشته باشد بلکه این تحریفی از جانب تحریف گر مکار بود که در اثبات دروغ پردازی مسیحیان و ابراز مظلومیت یهودیان جعل شده است ) ) و فراز مهم دیگری که تحریف گر در این راستا به هم بافته است داستان اثبات خدایی مسیح است که در رساله های پولس به دوستان او نیز مملو و مشحون از شرح این عبارات مشرکانه است زیرا که این اعتقاد مزخرف در واقع این از قویترین حربه های این تحریف گر یعنی پولس برای شکستن تقدیس دین مسیح در برابر یهودیان متعصب است زیرا آنها به هیچ وجه زیر بار موضوع خدایی مسیح نمی رفتند و انسان های آگاه نیز هرگز تسلیم این ادعای احمقانه نمی شدند پس حریف گر در این راستا یعنی اثبات حقانیت دین یهود و اثبات باطل بودن راه مسیحیان ، این ضربه هولناک را از طریق جعل و تحریف متون ایشان صورت می دهد از جمله در عبارات 64 به بعد باب بیست و ششم متی این داستان را آب و تاب می دهد و حکم کفر بزرگان بنی اسرائیل را از دهان مسیحیان فریاد می کند به نوعی که اثبات حقانیت دین یهود و تقدیس اعتقادات پاک یهودیان و تقبیح دین عیسی و اثبات گمراهی مسیحیان را تداعی نمایمد : ( پس رئیس کهنه بر خاسته به او گفت ... ، تو را به خدای حی قسم می دهم ما را بگو که تو مسیح پسر خدا هستی یا نه عیسی به وی گفت تو گفتی ( یعنی این حقیقت را گفتی که من

ص: 617

پسر خدا هستم ) ... ، در ساعت رئیس کهنه رخت خود را چاک زده گفت کفر گفت ( یعنی اقرار کرد که خدا است ) دیگر ما را چه حاجت به شهود است الحال کفر او را شنیدید ... ، آنها گفتند مستوجب قتل است ...) و ما البته در جای خود تناقضات متون را در این خصوص بیان نمودیم و در این فراز به جهت رمزگشایی از انگیزه پولس و طرفدارن متعصب او به بخشی از آنها استناد کردیم ) ) و در فراز آخر متی یعنی عبارات 13 به بعد باب 28 به دنبال عدم انجام وعده آیت یونس نبی که تحریف گر آن را به گونه ای بیان می نماید که محاسبه آن واضح و آشکار باشد ، کلام خود را می آورد ( ایشان با مشایخ جمع شده شورا نمودند و نقره بسیار به سپاهیان دادند و گفتند بگویید که شبانگاه شاگردانش آمده وقتی که ما در خواب بودیم ( جسد ) او را دزدیدند و ... و این سخن تا امروز ( یعنی تا زمان کتابت این انجیل پولسی ) در بین یهود منتشر است ( یعنی و اثبات آن بسیار آسان است زیرا که وعده آیت یونس نبی 3 روز و 3 شب بوده و این جسد بعد از دو روز و یک شب ناپدید شده است ) ، پس تو ای عاقل و دانا و خردمند آگاه باش که این نمونه ها و این شواهد تنها به طور گذرا و فقط از یک متن متی ارائه شد و اگر بخواهیم به طور خیلی دقیق از این متن و از متن سه انجیل دیگر به این شواهد اشاره نماییم حدیث مفصل خواهد شد و لذا ما به دلیل رعایت اختصارفقط اشاره ای به بعضی از فرازهای سه کتاب دیگر می نماییم تا ملاحظه نماید مخاطب ارجمند تحریف گر پولسی به عقل و شعور مسیحیان در راستای هدف خود یعنی تقدیس یهود و یهودیان و تقبیح راه و روش مسیح و مسیحیان استهزاء کرده است از جمله ، به شرح عبارات 13 باب پنجم انجیل مرقس

ص: 618

عیسی مسیح تعداد 2000 جن فرورفته در یک دیوانه را که تحریف گر آنها را لجنئون نامیده است را به حدود 2 هزار گراز که توسط چوپانان گراز یا گرازبانان مشغول چرا بودند ، وارد می نماید و این گرازها در اثر وارد شدن اجنه در کالبد هایشان ، دیوانه شده و حدود 15 کیلومتر تا دریا را یکسره دویده و خود را از بالای صخره به دریا انداخته و به اصطلاح خودکشی کرده اند و تو ای عاقل دانا و خردمند بر این یاوره پردازی ها اگر خواستی بخند و اگر خواستی گریه کن که چگونه تحریف گران پیرو پولس آن را در راستای استهزاء دین مسیح و مسیحیان به هم بافته اند ، ... ، آری در حالیکه جسد متعفن یک گراز 10 هکتار تا 10 هکتار را غیرقابل زندگی می کند ، ملاحظه نما که چگونه تحریف گر ، مدعی می شود که یهودیان ارض موعود نجاست خوار بوده و به جای گاو و گوسفند گله های خوک پرورش می دادند و سپس در راستای تحقیر عقل مسیحیان ، ارض موعود را با جسد متعفن 2000 گراز آن منطقه ، تعفن می کشد ، و یا دروغ های بزرگ شاخدار مانند تاریک شدن و در ظلمت فرو افتادن تمامی کره زمین به مدت 3 ساعت و ... ، البته خبر نداشت تحریف گر که به واسطه حرکت وضعی کره زمین و گرد بودن آن ، لازم نبود کل کره ارض در تاریکی فرو برود بلکه همان قسمتی که روشن بود می بایست سه ساعت در تاریکی فرو برود و از طرفی این خبر عظیم در واقع خبری نبود که در تاریخ ثبت نشود و لذا این عدم ثبت موجب می شود که آن را دروغ فرض کنند و این دقیقا همان القایی است که تحریف گر در راستای مسخره نمودن مسیحیان به هم بافته است و یا عبارتی که موید غیر الهامی بودن این کتب است مانند آنچه را که کاتب لوقا در ابتدا انجیل خود نقل می نماید

ص: 619

(... من مصلحت دیدم که همه را من البدایه به تدقیق در پی رفته به ترتیب به تو بنویسم ای تیوفلس عزیز ... ) و مانند آن در ابتداء باب اول اعمال رسولان که ( صحیفه اول را انشا نمودم ای تیوفلس درباره همه اموری که عیسی ... ) ، آری اینگونه است تا همه اهل عالم بدانند که مسیحیان کتاب آسمانی ندارند و همگی به دنبال اوهام گرایی کسانی هستند که آن شرح حال و احوالی را که شنیده اند را برای یکدیگر ارسال نموده اند و به دنبال اینگونه عبارات خود به خود در ضمیر ناخود آگاه خلایق این موضوع نقش می بندد که دین یهودی بهتر از دین مسیحی است و ... ، تحریف گران پست فطرت در ادامه جنایات خود موضوع هولناک تهمت نامزد داشتن و شوهر داشتن حضرت مریم را در اذهان مخاطبان گمراه الوقاء می نماید تا شائبه بارداری از یوسف نجار را علی رغم باکره بودن ایجاد نمایند و ... ، و یا عقل مسیحیان را استهزا نمایند در نسب نامه او و اینکه با کمال وقاحت بنویسند که نسب عیسی از طریق یوسف نجار به داوود می رسد یعنی به شرحی که در عبارت 27 باب اول لوقا مذکور است : ( ... نزد باکره نامزد مردی مسمی به یوسف از خاندان داوود و نام آن باکره مریم بود ... ) ، و یا عبارت سه بعد با ب دوم لوقا : ( ... و یوسف از جلیل ... به بیت لحم رفت تا نام او با مریم که نامزد او بود و نزدیک به زاییدن بود ثبت گردد ... ) و یا جعل داستان زائیدن عیسی در طویله و خوابیدن و قرار گرفتن این سه نفر یعنی یوسف نجار و مریم و عیسی مسیح در آخور طویله به طور بهم چسبیده و ... ، ( و وقتی که ایشان در آنجا بودند هنگام وضع حمل او رسیده پسر نخستین خود را زایید ( یعنی به دنبال آن چهار پسر دیگر و چهار دختر دیگر زایید ) و او را در قنداقه پیچیده

ص: 620

در آخور خوابانید زیرا برای ایشان در منزل ( خودشان و یا اقوام آنها ) جای نبود ... پس چوپانان به شتاب رفته مریم و یوسف و آن طفل ( یعنی عیسی ) را در آخور خوابیده یافتند ... ، و چون ( عیسی) 12 ساله شد عیسی در اورشلیم توقف نمود ... پس مادرش به او گفت ای فرزند چرا با ما چنین کردی اینک پدرت ( یعنی یوسف نجار ) و من غمناک گشته تو را جستجو می کردیم ... ) و ... ، پس چون به وقاحت و کینه توزی تحریف گران یهودی متعصب آگاه شدی به این القا یاوه که ایمان اشخاص باعث شفای آنان می شود توجه نما زیرا تحریف گرملعون با بکارگیری این خدعه معجزات عیسی را به اعمال مرتاضان و جادوگران شبیه می سازد و اینگونه تفاوت قرار می دهد اعمال او را با معجزات موسی و سایر پیامبران ، یعنی تقدیس دین یهود و نفی مسیح و مسیحیان به شرحی که در سرتاسر کتاب های این جماعت پراکنده است و سوال ننمودند این پیروان گمراه ، که اگر ایمان شفا میدهد پس چگونه آنهایی که مرده بودند در حالی که بدن آنها متعفن شده بود چگونه ایمان می آوردند و سپس زنده می شدند در حالی که شخص مرده نمی تواند ایمان بیاورد به شرح عبارات 20 به بعد باب پنج لوقا : ( چون ایمان ایشان را دید به وی گفت ای مرد گناهان تو آمرزیده شد آنگاه کاتبان و فریسیان در خاطر خود تفکر نموده گفتن گرفتند که این کیست که کفر می گوید جز خدا و بس کیست که بتواند گناهان را بیامرزد ) ، آری و اینگونه به ارث دادند پولس و شاگردان متعصب او این بخشایش گناهان را از عیسی مسیح به اسقف ها و کشیش ها ، تا فریب بدهند پیروان را و اینگونه دین و اعتقادات آن ها استهزاء شود و این یهودیان از این طریق خود و شریعت خود را تقدیس نمایند و یا

ص: 621

داستان بوسیدن پای عیسی و ... ، به شرح عبارت 37 بعد باب هفت لوقا : ( ... که ناگاه زنی که در آن شهر گناه کار بود ( یعنی فاحشه بود ) چون شنید ( عیسی ) در خانه فریسی به غذا نشسته است شیشه عطر آورد ... پای های او را بوسیده آنها را به عطر تدهین می کرد چون فریسی این را دید با خود می گفت که این شخص اگر نبی بودی هر آینه دانستی که این کدام ( عمل) و چگونه زنی است که او را لمس می کند زیرا گناهکاری است ( یعنی فاحشه است ، ... عیسی گفت مرا نبوسیدی لیکن این زن از وقتی که داخل شدم از بوسیدن پاهای من باز نایستاد ... به آن زن گفت گناهانت آمرزیده شد و اهل مجلس در خاطر خود تفکر آغاز کردند که این کیست که گناهان را هم می آمرزد پس به آن زن گفت ایمانت تو را نجات داده است ... ) یعنی ایمان به مسیح هم می آمرزد و هم نجات می دهد ولی فراموش کرد در این فراز تحریف گر پولسی که آن زن را از روح القدس پر نماید تا مانند اهل پنطیکاست به همه زبان ها متکلم شود و ... ، آری او مانند او هرگز از روح القدس پر نشدند یعنی همان ایمان آورندگان که عیسی مسیح به ایمان آنها شهادت داد ولی هرگز سخن به زبان های مختلف اهل زمین نگفتند و صدای وحشتناک مانند وزیدن باد خبر از آمدن روح القدس و فرو رفتن در این ایمان آورندگان نداد و یا در این فراز تقدیس خیانت و تقدیس ربا خوری که دو صفت تنفر آور و زشت در انسان هاست و انتساب آن به عیسی مسیح به شرحی که در عبارت اول به بعد باب 16 لوقا و عبارت 23 به بعد باب 19 لوقا آمده است زیرا می دانند اعتقاد به آنها خود به خود باعث بی آبرویی مسیحیت و تقدس یهودیان می شود : ( و به شاگردان خود گفت که شخصی دولتمند را

ص: 622

ناظری بود که از او نزد وی شکایت بردند و ...ناظر هر یکی از بدهکاران آقای خود را طلبیده به یکی گفت آقای من از تو چند طلب دارد گفت صد رطل روغن به او گفت سیاهه خود را بگیر و 50 رطل بنویس و ... پس آقای او ناظر خائن را آفرین گفت ... و من شما را می ( می گویم ( که ) دوستان از مال بی انصافی ( یعنی از راه دروغ و خیانت و دزدی ) برای خود پیدا کنید ... ) و عبارت متن بعدی درباره مردی که به غلامان خود قول داد و بعضی تجارت کردند و یکی از آنها اصل پول را برگشت داد و آن شخص شریف به او هتاکی کرد که چرا پولم را به صرافان به رباخوارای ندادی تا وقتی آمدم سود برده باشم ... ( شخص شریف به دیار بعید سفر کرد تا ملکی برای خود خریده مراجعت کند ... پس ده نفر از غلامان خود را طلبیده 10 قنطار به ایشان سپرده و فرمود تجارت کنید تا بیایم ... سومی آمده گفت ای آقا اینک قنطار تو موجود است ... گفت برای چه نقد مرا نزد صرافان ( به ربا ) نگذاردی تا چون آیم آن را با سود دریافت کنم ... ) ، آری تحریف گر ملعون با این ترفندها در تقدیس یهود و تخریب شخصیت مسیح و مسیحیان می کوشد و مسیح را مبلغ خباثت و رباخواری معرفی می کند ، و نیز به شرح عبارات 20 به بعد باب دوم انجیل یوحنا که در این فراز نیز تحریف گر تهمتی را به عیسی مسیح می زند و سپس عنوان می نماید که مسیح به یهودیان دروغ گفت و منظور وی از آنچه می گوید چیز دیگری بوده است تا با این ترفند به مخاطبان القا نماید که عیسی مسیح کسی بود که به خلایق دروغ میگفت یعنی ظاهر چیزی می گفت ولی در دل خود مقصود دیگری داشت : ( پس یهودیان روی به او آورده و گفتند به ماچه علامت می نمایی که این کارها را می کنی ( یعنی برای ما

ص: 623

در اثبات نبوت خود معجزای بیاور ) ، در جواب ایشان گفت این قدس را خراب کنید که در سه روز آن را برپا خواهم نمود آنگاه یهودیان گفتند ( این چه دروغ بزرگی است ) ، در عرض 46 سال این قدس را بنا نموده اند آیا تو در سه روز آن را برپا می می کنی لیکن او درباره قدس جسد خود سخن می گفت ، ما کاری نداریم و در جای خود اثبات نموده ایم که عیسی هرگز این کلام را بر زبان نیاورده بود زیرا در فراز استنادی ما حتی با اقامه شهود نیز نتوانستند آن را بر او ثابت نمایند یعنی عیسی گفتن این کلام را انکار کرد ولی در این فراز تحریف گر ، با این افترا به عیسی مسیح در صدد تقدیس یهودیان و تقبیح عیسی و تحقیر مسیحیان است ، یعنی به شرح عبارات 57 به بعد باب چهاردهم مرقس : ( و بعضی بر خاسته شهادت دروغ داده گفتند ما شنیدیم که او ( یعنی عیسی) می گفت من این هیکل ساخته شده به دست را خراب می کنم و در 3 روز دیگری را ، ناساخته به دست بنا می کنم و در این ( تهمت دروغ ) هم باز شهادت های ایشان موافق نشد ...) یعنی نتوانستند این تهمت را بر او ثابت نمایند و کلام دیگر تحریف گر در عبارت 41 به بعد باب 6 یوحنا است : ( پس یهودیان در باره او همهمه کردند زیرا گفته بود من هستم آن نانی که از آسمان نازل شد و گفتند آیا این عیسی پسر یوسف نیست که ما پدر و مادر او را خوب میشناسیم پس چگونه می گوید از آسمان نازل شده ام ... عیسی به ایشان گفت آمین به شما می گویم اگر جسد پسر انسان را نخورید و خون او را ننوشید در خود حیات ندارید ... پس گفت از این سبب به شما گفتم که کسی نزد من نمی تواند آمد مگر آنکه پدر من آن را به او عطا کند در همان وقت بسیاری از شاگردان او ( از این کلام مزخرف ) برگشته

ص: 624

دیگر او را همراهی نکردند ... عیسی به ایشان 12 نفر جواب داد آیا من شما 12 نفر را برنگزیدم و حال آن که یکی از شما ابلیسی است و این را درباره یهودا پسر شمعون اسخریوطی گفت زیرا او بود که میبایستی تسلیم کننده وی بشود ... ) ، پس تو ای عاقل دانا و خردمند و آگاه شدی بر یاوه بپردازی های گر تحریف گر که چگونه در ضمن تحقیر مسیحیان تلاش جنون نموده است تا اعتقاد مشرکانه و احمقانه خدایی مسیح و جبر در اعمال و ... ، را به مخاطبان القا نماید و نیز سخنان دروغ را مانند آنچه درفراز قبل آمد یعنی در تخریب هیکل به عیسی مسیح نسبت داده و سپس با به استهزاء مسیح و مسیحیان و تقدیس یهود و یهودیان بپردازند و ... ، تحریف گر در عبارت فوق داستان نانی که از آسمان نازل شد و اعتقاد یهودیان را بیان می نماید و سپس این کلام دروغ و نفرت آور را که گوشت و خون مرا بخورید و سپس این تفکر جبری ( هر کس پیش من می آید از قبل خدا او را انتخاب کرده و ... ) ، را مطرح می نماید و این تفکر به زعم تحریفگر چنان ابلهانه بوده که بسیاری از شاگردان عیسی را رها می کند و سپس این اعتقاد مزخرف را که یهودا از ابتدا شیطان و ابلیس بوده و از قبل مقدر شده بود که قاتل عیسی مسیح شود ( که میبایستی تسلیم کننده وی بشود ...) ، را برای تخریب اساس اعتقادات مسیحیان بیان میان می نماید یعنی غیر منطقی بودن و نامعقول بودن این طرز فکر و این تلقی که مسیحیان معتقد به جبر در اعمال هستند و یهودا از اول قاتل خلق شد و مسیحیان از اول مسیحی خلق شدند و ... ، و اما عبارات 39 به بعد یوحنا تحریف گر در بند تحریف ها می خود اسیر می شود و ادعا می نماید : ( اما این را گفت درباره روح که هر که به او ایمان

ص: 625

آورد او را خواهد یافت زیرا روح القدس هنوز عطا نشده بود چون که عیسی تا بحال جلال را نیافته بود ... ) ، یعنی تحریف گر این اعتقاد پولسی را القا می که هرکس به مسیح ایمان بیاورد پس روح القدس در او وارد می شود علت این که روح القدس به اهل ایمان وارد نمی شد زیرا هنوز عطا نشده بود چون که عیسی هنوز نمرده بود ) و مقصود تحریف گر از اینکه عیسی بایست میمرد یا به قول آن ها جلال می یافت برای تحریف کلمه عظیم فارقلیط است که آنها از روی خدعه و نیرنگ این کلمه یعنی فارقلیطا را به روح راستی و تسلی دهنده ... ، تاویل نمودند که عیسی گفتم می روم و او را به سوی شما می فرستم ، یعنی به شرح عبارت هفت باب 16 یوحنا ( من به شما راست می گویم که رفتن من برای شما مفید است زیرا اگر نروم تسلی دهنده نزد شما نخواهد آمد اما اگر بروم او را نزد شما می فرستم ) ، پس به نکته ای مهم توجه نما تو ای عاقل دانا و خردمند که پولس و شاگردان گمراه او بسیاری از مواضع را مانند این مواضع را به اوهام خود شرح و تفسیر نموده اند مانند این فراز که بشارتی عظیم از مجموعه بشارات ظهور و بعثت رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم است و فراموش نموده است که مقصود از تسلی دهنده نمی تواند روح القدس باشد زیرا روح القدس قبلاً و بارها در وجود عیسی بوده و او را از خود پر می نموده است و آمدن او هرگز مشروط به رفتن عیسی نبود تا اهل ایمان به واسطه رفتن او از روح القدس پر شوند و نیز فراموش کرده است پولس و یا عمداً سهو نموده تا القا نماید یاوه های مشرکانه خود را بر پیروان گمراه ، در حالی که هر چهار انجیل شهادت دادند که روح به هیئت کبوتری بعد از غسل تعمید توسط یحیی روی سر

ص: 626

او قرار گرفت و از طرفی اگر کسی فکر نماید که روی سر قرار گرفتن روح القدس یا در وجود او رفتن تفاوت دارد پس توجه نماید به عبارت 80 باب اول لوقا ( ... پس طفل ( یعنی عیسی مسیح ) نمو کرده و در روح قوی می گشت ... ) ، و اگر باز هم مخاطبان قانع نشدند ، پس آگاه باشند که این پر شدن از روح القدس هرگز فضیلتی برای عیسی نبوده است زیرا قبل از تولد او به شرح عبارات 16 باب اول لوقا یحیی از شکم مادر خود پر از روح القدس بوده است ( ... ای زکریا ... زوجه تو برای تو پسری خواهد زائد و او را یحیی خواهی نامید ... زیرا که در حضور خداوند بزرگ خواهد بود و شراب و مسکری نخواهد نوشید و از شکم مادر خود پر از روح القدس خواهد بود ... ) و حتی غیر از او و یحیی ، الیصابات مادر یحیی نیز از روح القدس پر میشد به شرح عبارت 41 باب اول لوقا : ( و چون الیصابات سلام مریم را شنیده بچه در رحم او به حرکت آمد و الیصابات به روح القدس پر شده به آواز بلند صدا زده گفت تو در میان زنان مبارک هستی و مبارک است ثمره رحم او ... ) ، و اگر باز کسی در شک و تردید است پس توجه نماید به عبارت 67 باب اول لوقا تا ببیند که چگونه زکریا هم از روح القدس پر میشد ( و پدرش زکریا از روح القدس پر شده نبوت نمود و گفت ... ) ، چون که صد آمد نود هم پیش ماست یعنی وقتی الیصابات و زکریا و مریم و ... ، از روح القدس پر می شدند پس قطعاً عیسی مسیح نیز از روح القدس پر می شده است و در این فراز پولس و شاگردان گمراه او سوتی آشکار و داده اند و تاویل ها و تفسیرهای آن ها به سوی مزبله دان تاریخ می رود و خدعه و دروغ و ترفند پنطیکاست آشکار می شو و انگیزه او وعده های او در ایمان و پر شدن از روح القدس

ص: 627

و ... ، در راستای تحقیر مسیح و مسیحیان و تقدیس یهود و یهودیان رمزگشایی می شود و این همان چیزی است که او اراده کرده است تا به واسطه آن تقدیس شریعت یهود و تخفیف شریعت عیسی نماید پس چون بر این فرازها آگاه شدی پس توجه نما تو عاقل دانا و خردمند که چرا تحریف گر اصرار دارد که نزول روح القدس را در روز پنطیکاست بر حواریون با صدای باد شدید از آسمان توصیف نماید آری او این ترفند را به کار می گیرد تا تداعی معانی شود کلام او در تقدیس یهودیان در نزول خدای آنان بر کوه با زلزله و صدای مهیب و آتش و ... ولی توجه ندارد که حافظه او اندکی ضعیف شده است زیرا که روح القدس دائماً در تردد بوده و بر پیامبران و زنان مقدس و ... ، قرار می گرفته و بلکه بالاتر وجود آنها را از خود پر می کرده است بدون این که این نزول او از آسمان با صدای مهیب و یا وزش باد شدید توأم با شد و بلکه این خدعه و اوهام و خیالات او بوده است که به هم می بافت تا در راستای تقدیس یهود و نابودی مسیحیت خلایق را گمراه نماید همان گونه که با یاوه سرایی های خود ، در ورود اجنه به تن و کالبد خلایق باعث گمراهی و بدبختی و نابودی حماقت پروری مسیحیان و بسیاری از ابنای بشر حتی در این زمان شده است .

آنگاه پطرس از روح القدس پر شده به ایشان گفت ...

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه شو بر کلام ابلهانه تحریف گر که گفتار او دلالت دارد بر پر و خالی شدن مکرر شاگردان از روح القدس و توجه ندارد این نادان که اگر چنین

ص: 628

باشد پس لازم می شود دو گونه پیروی از این گونه رهبران یعنی زمانی که پر از روح القدس هستند و یا زمانی که خالی از او هستند و نیز اعتباری نیست به کلام آنها در آن زمان که خالی هستند از روح القدس و به شرحی که ما در قبل اثبات نمودیم ... ، یعنی در و آنچه تحریف گر کذاب در عبارت اول به بعد باب دوم در خصوص روز پنطیکاست آورد و نیز آنچه در این فراز یعنی عبارات 8 به بعد باب چهارم کتاب اعمال رسولان آورده است که این فرازها دلالت می نماید به پر شدن و خالی شدن رسولان عیسی یعنی این شاگردان از روح القدس و لذا از قابلیت پیروی ساقط می شوند در هیچ یک از این فرازهای دیگر نقل نشده است که آنها آن کلام را زمانی گفته اند که از روح القدس پر شده اند یعنی به شهادت این فراز وقتی پر می شدند که قبلاً خالی باشند و اگر پر بودند پس پر شدن مجدد آنها کلامی بی معنی است و اگر کسی مدعی شود که عیسی به آنها گفت و اندیشه ننمائید که چه بگویید بلکه روح القدس به شما می گوید که چه بگویید پس آنها همیشه از روح القدس پر بوده اند پس بی معنی است داستان پنطیکاست و امثال این فرازها که با صراحت از خالی بودن شاگردان از روح القدس و پر شدن از آن خبر داده است و البته این حکم مربوط به کسانی است که این جماعت مدعی خالی و پر شدن آنها از روح القدس در عین مقدس بودن آنها هستند پس چه خواهد بود حکم کسانی که در عالم هپروت خود منتظر هستند ورود روح القدس در خودشان به محض ایمان به مسیح و گویا شدن به تمامی زبان های اقوام دنیا و ... ، و البته این انتظار آنها چند هزار سال است که برآورده نشده و آنها به عوض اقرار به تحریفی بودن این کتب ، نهضت ها تشکیل می دهند و ریاضت ها می کشند

ص: 629

تا این روح القدس در عالم هپروت بر آنها واقع شود و آنها را متکلم نماید به تمامی زبانهای اهل دنیا و... ، و تعجب از این است که می بینند که چند هزار سال است که حتی یک نفر پیدا نشد که به این جایگاه برسد ولی متنبه نمی شوند پس معلوم می شود که ایمان به مسیح نیاورده اند و حقیقت هم همین است زیرا به مسیح ایمان نمی آورد مگر کسی که او را بشناسد و البته کسی به او ایمان نمی آورد مگر آنکه او را از طریق محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم بشناسد یعنی آن گونه که هستند نه آن گونه که در اوهام و خیالات به الهام شیطان یعنی به خدایی ساخته و مانند خدا او را پرستش می نمایند و اما در ادامه کلام تحریف گر به زبان پطرس مذکور می گردد که ما گفتار خود را در این خصوص یعنی رستگاری خداپرستان و رسیدن به حیات جاویدان اهل ایمان ، منوط و مشروط است به پیروی از احکام و فرایض بدون تحریف یعنی آنچه خداوند خالق هستی نازل فرمود بدون تحریف و بدون تبدیل و بدون عیب و هرگز تطبیق نمی نماید این امر به پیروی از کتب تحریف شده و لذا ما این فراز را شرح داده و حقانیت آن را به حکم عقل ثابت نموده ایم و لذا این عبارات 11 به بعد باب چهارم کتاب اعمال رسولان را نیز ذکر و از شرح مابقی فرازهای مانند آن به جهت رعایت اختصار خودداری می نمائیم ، لازم به ذکر است که در این فراز تحریف گر باز به سرقت بشارت مربوط به اخبار بعثت وجود اقدس رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم پرداخته و آن را در راستای اهداف یهودی پرستی خود ، منطبق می نماید بر عیسی مسیح و دین تحریف شده موسی و عیسی و توجه ندارد که مقیاس و شاخصه معنی سر زاویه بودن فقط

ص: 630

و فقط منطبق خواهد بود بر شریعت و دین بدون تحریف و نمی تواند هرگز بنا شود کاخ رفیع ایمان بر باتلاق تحریف و شن زار دروغ تحریف گران : ( آنگاه پطرس از روح القدس پر شده به ایشان گفت ... ، این است آن سنگی که شما معماران آن را رد کردید و الحال سر زاویه شده است و در هیچ کس غیر از او نجات نیست زیرا اگر اسم دیگر زیر آسمان به مردم عطا نشده که بدان باید ما نجات یابیم ) ، پس یاوه و دروغ بودن این فراز همانگونه که اثبات نموده ایم اظهر من الشمس است یعنی اگر خداوند دین مسیح را که بازیچه دست این تحریف گران شده است را سر زاویه یعنی شاخصه قرار می داد پس البته آن را از هر نوع گزند تحریف و دروغ حفظ می نمود و شریعت بدون زوال و بدون تحریف را تا به ابد شاخصه اهل ایمان قرار می داد ولی چنین نکرد بلکه وعده داد به همه انبیا الهی به ظهور برترین و آخرین پیامبر خود در کتب سماوی و آسمانی یعنی به زبان انبیا خود یعنی به وجود مقدس حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و دین ابدی او یعنی اسلام که آن را از هرگزند محفوظ و آن را شایسته سر زاویه قرار دادن نمود یعنی شاخصه حق و باطل قرار داد یعنی هر آنچه با او موافق است حق است و هرچه بر ضد او است باطل است و کلام جاوید خود قرآن مجید یعنی معجزه جاویدان حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم را شاخصه هر کلام حق وجود مقدس امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم را نگهبان و مفسر و شهر دهنده شرح دهنده آیات آن ، برای خلایق عالم قرار داد و لذا در روز قیامت هیچ دینی جز دین اسلام را خداوند از بندگان خود نمی پذیرد زیرا به آنها نعمت عقل را عطا فرمود و آن را پیامبر باطن آنها قرار داد زیرا

ص: 631

عدم پیروی از پیامبر ظاهر یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم دلالت بر آن دارد که بندگان او از پیامبر باطن خود یعنی از عقل خود پیروی نکرده اند و به آن کافر و ناسپاس شدند و به همین دلیل پیروی از پیامبر ظاهر را ننمودند و اینگونه به سوی دوزخ ابدی سرازیر می شوند یعنی در همان جایگاه که آرزو می کنند که ای کاش خدا آنها را خلق نمی کرد اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم آمین یا رب العالمین .

تضاد تمامی فراز های تعاملی برنابا با عبارات 15 به بعد باب اول غلاطیان

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که بعد از داستان زنبیل پولس و آمدن او به اورشلیم به دست بوسی پطرس و شاگردان و آن هم به شفاعت برنابا پس به دنبال این فراز عبارت بسیار زیادی در رابطه با عملکرد تعاملی برنابا و پولس و در نهایت درگیری ایشان یعنی درگیری برنابا با پولس مذکور است که تماماً با عبارت 15 به بعد رساله غلاطیان که مشمول لگد پرانی تحریف گر است در تناقض آشکار است که ما به فرازهایی از آنها اشاره و از شرح مابقی صرف نظر می نمائیم: ( پس شاگردان او را در شب در زنبیل گذارده از دیوار شهر پایین کردند و چون سولس (پولس) به اورشلیم رسید خواست به شاگردان ملحق شود (یعنی به حضور آنها شرفیاب شود ولی آنها نپذیرفتند زیرا) همه از او ترسیدند زیرا باور نکردند که او از شاگردان است (و احتمال دادند که حقه ای در کار او باشد ولی برنابا ساده دلی کرده و فریب خورد و او را نزد ایشان برد) اما برنابا او را گرفته به نزد رسولان برد ... چون برادران مطلع شدند او را به قیصریه (برای تادیب اصول دین) بردند

ص: 632

و از آنجا (بعد از آموزش های مقدماتی) به طرسوس روانه نمودند (یعنی برای تبلیغ)... ، اما چون خبر ایشان ( یعنی مزخرف بافی او )به سمع کلیسای اورشلیم رسید ( به سرعت ) برنابا را به انطاکیه فرستادند... و برنابا به طرسوس برای طلب سولس ( پولس) رفت چون او را یافت به انطاکیه آورد ( تا او را کنترل نماید ) و در آن ایام انبیای چند (از یهودیان) از اورشلیم به انطاکیه آمدند (ما شرح این انبیا و انگیزه تحریف گران از ذکر اسامی آنان و نبیه و نبی و... ، را توضیح دادیم و مکرر نمی نماییم) که یکی از ایشان آغابوس نام برخاسته به روح اشاره کرد ( که داستان آغابوس را هم شرح دادیم) که قحطی شدید در ربع مسکون خواهد شد (که البته کلام و نبوت این نبی کذاب تحریف گران دروغ در آمد و به اصطلاح خیط شد) ،.... ، شاگردان اعاناتی جمع آوری و... به برنابا و سولس (پولس) دادند و نزد کشیشان روانه نمودند... و (عبارت 24 با ب 12) و برنابا و سولس (پولس) چون آن خدمت را به انجام رسانیدند از اورشلیم مراجعت کردند و یوحنای ملقب به مرقس را همراه خود بردند (و عبارات اول به بعد باب 13) و در کلیسایی که در انطاکیه بود انبیا و معلم چند بودند (و مقصود تحریف گر از این انبیا و پیامبران که نام می برد پیامبرانی چون موسی و عیسی ، داوود و سلیمان و یوسف و... ، نبوده است بلکه مقصود او کسانی هستند که به محض ابراز ایمان ، روح القدس با سر وارد کالبد آنها می شد و آنها را پر می کرد و آنها به واسطه الهام او ، نبوت می کردند و آغابوس هم یکی از این انبیا بود ولی نه نبی از طرف خدا بلکه نبی از طرف شیطان که تحریف گران نمایندگان او هستند که با دروغپردازی های خود از کیسه خلیفه بخشش نموده و روح القدس را در این خلایق پخش

ص: 633

می کردند ) ، در انطاکیه انبیا و معلم چند بودند ، برنابا و... ، و سولس ( پولس) مانند ایشان در عبادت خدا و روزه مشغول می بودند روح القدس گفت (معلوم نیست به چه کسی گفت زیرا به مخاطب گفته است که) برنابا و سولس (یعنی پولس) را برای من جدا سازید از بهر آن عمل که ایشان را برای آن خوانده ام .... پس ایشان از جانب روح القدس فرستاده شده و به سلوکیه رفتند و ... بسیاری از یهودیان و جدیدان خداپرست از عقب پولس و برنابا افتادند ... اما یهودیان ... ایشان را به زحمت رسانیدند به پولس و برنابا تحریض نمودند... ایشان به ایقونیه آمدند... (با ب 14) پس برنابا را مشتری و پولس را عطارد خواندند ... (باب 15) و تنی چند از یهودیه آمده برادران را تعلیم می دادند که اگر بر حسب آیین موسی مختون نشوید ممکن نیست که نجات یابید ، چون پولس و برنابا را مناظره و مباحثه بسیار با ایشان واقع شد ، قرار بر این شد که پولس و برنابا نزد رسولان و کشیشان در اورشلیم برای این مسئله بروند (و تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که تحریف گر ابله تصور کرده بود که اورشلیم واتیکان شاگردان عیسی مسیح بوده که هر روز ستاد عملیاتی تشکیل داده و جهان مسیحیت را رهبری نمایند دیگر خبر نداشت ابله احمق که بعد از به صلیب کشیدن عیسی به زعم آنها و ... ، جایی برای طرفداران عیسی در اورشلیم وجود نداشته چونکه آنها هر کدام برای تبلیغ تعالیم عیسی مسیح در اقصی نقاط جهان پراکنده شدند و هر کدام در گوشه ای به فجیع ترین وضع ممکن به شهادت رسیدند و ... ، ولی تحریف گر را ملاحظه نمایید که چگونه کرسی زعامت و رهبری برای آنها درست کرده و آنها را در میان افعی ها و عقرب ها سکنی داده است و فکر می کند که یهودیان مانند او

ص: 634

اجازه می دادند که بعد از عیسی ، شاگردان او لحظه ای قرار و آرام داشته باشند ولی چون قلم به دست ایشان است پس ما هم به دنبال آنها می رویم ولی هرگز عقل خود را به دست آنها نمی دهیم) ،... (با به 15) ، لذا ما به بیک دل مصلحت دیدیم که چند نفر را اختیار نموده همراه عزیزان خود برنابا و پولس به نزد شما بفرستیم اشخاصی که جانهای خود را در راه نام خداوند ما عیسی مسیح تسلیم کرده اند زیرا (برای حل مشکل شما دارندگان روح القدس)... ، زیرا که روح القدس ما (بعد از مشورت و رایزنی با یکدیگر) صواب دیدیم که باری بر شما ننهیم جز این ضروریات (و تو ای عاقل دانا و خردمند در این فراز هم به احمقی تحریف گر توجه نما که چگونه اعتماد می نماید به فهم مخاطبان خود و خبر میدهد از تشکیل جلسه روح القدس و پطرس این تحریف گران یهودی متعصب برای حل مسئله غامض رعایت دین موسی و یا به مزبله انداختن دین موسی و سپس او و روح القدس تصمیم می گیرند که دو یا سه حکم را اجرا و بقیه را به زباله دانی تاریخ بفرستند) و آنها عبارتند از قربانی های بت ، خون ، حیوانات خفه شده و زنا بپرهیزید (و دیگر غیر از این چهار فعل حرام دیگر هیچ حکم حرامی وجود ندارد و ما در اثر فشار شما این چهار حکم را از چادر نازل شده نجاسات بیرون آورده تا شما به آن عمل نمایید)... و یهودا و سیلاس چون که ایشان هم نبی بودند و... (و ملاحظه نما که چگونه تعداد صاحبان روح القدس و این انبیا و این تحریف گران از تعداد روحانیان ما در قم و مشهد بیشتر بودند و روز به روز هم بر تعداد آنها افزوده می شده است) ، اما پولس و برنابا در انطاکیه توقف نموده بعد از ایام چند پولس به برنابا گفت برگردیم... اما برنابا چنان مصلحت دید که

ص: 635

یوحنای ملقب به مرقس را نیز همراه بردارد لیکن پولس چنین صلاح دانست که...، ( او را همراه ) نبرد پس نزاعی سخت شد به حدی که (این دو صاحب روح القدس) از یکدیگر جدا شده و... ، آری این اختلاف شدید آنها به زعم حریف گر برای این نبوده که برنابا گفتم مرقس بیاید و پولس گفت نه او نیاید یعنی اینگونه که تحریف گر نادان این اراجیف را به هم می بافد بلکه اصل مطلب آن بوده است که پولس در راه تخریب دین عیسی مسیح به طور لجام گسیخته به شکسته شدن احکام تورات امر می کرد ولی برنابا به پیروی از شاگردان عیسی و خصوصاً پطرس بزرگ و در راستای در حفظ احکام تورات طبق دستور عیسی مسیح تاکید داشته است که ما قبلاً کلام عیسی را در لزوم حفظ احکام تورات قبلاً مذکور نمودیم پس تمامی این فرازها که ما از ذکر بقیه آنها و متون متناظر آنها خودداری می کنیم همگی در تضاد و تناقض است آن فراز ها و نیز با عبارات 15 به بعد باب اول رساله پولس به غلاطیان و امثال آن که تحریف گر یهودی با آن اهداف که ذکر نمودیم بر ضد این فرازها لگد پرانی نموده و به ساحت مقدس حضرت پطرس و جناب برنابا و تعالیم حضرت عیسی مسیح عبارات و کلمات زشت را نثار کرده و بی ادبی لجام گسیخته و دروغ را سرهم نموده و تحویل مخاطبان خود داده است که ما قبلاً آن را عنوان و بار دیگر جهت تقریب اذهان تکرار می نماییم:(اما چون خدا مرا از شکم مادرم برگزید و به فیض خود مرا خواند رضا بدین داد ( یعنی بعد از نزول از زنبیل ) .... ، و به اورشلیم هم نزد آنانی که قبل از من رسول بودند (یعنی پطرس مقدس و دیگر شاگردان) ، نرفتم (یعنی آنها را آدم حساب نکردم) بلکه به عرب شدم و باز به دمشق مراجعت کردم بعد از سه سال (بعد از نزول با

ص: 636

زنبیل) برای ملاقات پطرس به اورشلیم رفتم و 15 روز با وی به سر بردم (یعنی با رئیس شاگردان جلسه تشکیل دادم و بقیه شاگردان را آدم حساب نکردم) ، اما از سایر رسولان جز یعقوب برادر خداوند کسی را ندیدم که این فراز را هم در راستای تهمت یه حضرت مریم مقدس و ایجاد شائبه بارداری آن حضرت از یوسف نجار می آورد ) ... ، پس بعد از 14 سال با برنابا باز به اورشلیم رفتم ولی به الهام رفتم و (انجیل خودم یعنی) انجیلی را که در میان امت ها به آن موعظه می کردم به (پطرس و شاگردان یعنی) ایشان عرضه داشتم اما در خلوت به معتبرین (یعنی آنهایی که شعور داشتند) مبادا (مخالفت کنند) و عبث بدوم یا دویده باشم (با این وجود)... ، آنانیکه معتبرند (یعنی فکر می کردم که مرا انکار نکنند) به من هیچ نفعی نرسانیدند ( یعنی با من مخالفت کردند) ... اما پطرس به انطاکیه آمد او را روبرو مخالفت نمودم زیرا که مستوجب ملامت بود (پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که وقاحن این یهودی مکار نازل شده با زنبیل به کجا رسید که اسائه ادب و جسارت می نماید به وصی عالیقدر حضرت مسیح و آن برنابایی که شفاعت نمود او را نزد حواریون یعنی حضرت پطرس و دیگر شاگردان که آنها را منافق بخواند و ... ،) ... سایر یهودیان هم باوی نفاق کردند به حدی که برنابا نیز در نفاق ایشان (یعنی در نفاق پطرس و دیگر شاگردان) گرفتار شد)) آری همانطور که عرض شد مشکل در ایمان آوردن غیر یهود نبود زیرا این ممنوعیت هرگز در شریعت های خداوند و در هیچ دوره ای وجود نداشته است و به عبارتی در خانه خدا به روی همه خلایق هستی و اهل ایمان و غیر اهل ایمان باز بوده است ولی داستان تحریفگر ملحد بر سر لحاف ملا است یعنی بر سر همان

ص: 637

چادر نجاسات که همه چیز بر خلاف شریعت موسی آزاد است و حرامی وجود ندارد و عیسی خداست و ... ، تا با این ترفند شیطانی از مسیحیان مشتی گدا و اوباش و اراذل و زانی و زانیه و حرام خور بسازند تا به مرور زمان از بین بروند و همگی خلایق به دین یهود متدین بشوند ولی در عمل چنین اتفاق نیفتاد و مردم ترجیح دادند از این دین جدید پیروی کنند ولی از مزخرفات تحریف شده یهود با آن فرازها که ما اثبات نمودیم یاوه بودن آنها را پیروی ننمایند.

بشارت زیبایی ظهور حضرت محمد از صحف انبیای الهی...

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه و بر بشارت زیبایی که از صحف انبیای الهی در خصوص ظهور پر جلالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم از میان قومی جاهل و نادان که نور وجود آن حضرت از میان آن قوم در تمام جهان منتشر می شود و... ،: این بشارت را کاتب متن رساله پولس به رومیان در عبارت 15 به بعد باب 10 خود می آورد و برای ما آنچه که اهمیت دارد شهادت این کاتب است بر حقیقت این بشارت و وجود آنها در کتب آسمانی انبیای سلف:(... چه زیبا است پای های آنانی که به سلامتی (یعنی به حیات جاویدان ایمان به محمد و به بهشت ابدی و سعادت سرمدی ایمان به محمد و بالاتر از همه به رضوان الهی ایمان به محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم ) بشارت می دهند ، و به چیزهای نیکو (یعنی به رستگاری جاوید یعنی رسیدن به رضایت خالق یکتا یعنی به پاکی ها و اجرای احکام و فرایض خداوند یعنی به کسب سلامتی ها و خیر ها و برکات و صلاح ها و مصلحت ها و خیر ها و خوبی های دنیا

ص: 638

و آخرت یعنی به پیروی از محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم و فرجنا بهم) مژده می دهند لیکن همه ( پیروان و خلایق جهان به واسطه تحریف گری های تحریف گران و ستمگری گمراهان و دنیا طلبان) بشارت (ظهورنبی معظم موعود) را گوش نگرفتند (یعنی به اخبار رسولان الهی در خصوص ظهور نبی معظم موعود توجه نکردند و به این لحاظ است) زیرا اشعیاء (نبی) می گوید خداوندا کیست که اخبار ما (رسولان الهی را در خصوص ظهور و بعثت برترین و آخرین پیامبران الهی یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) را باور کرد (و رستگار شد)... لیکن می گویم آیا (خلایق جهان این بشارت ها را) نشنیدند البته که شنیدند زیرا صوت ایشان (یعنی بشارتهای ایشان به امر خداوند) در تمام جهان منتشر گردید و کلام (انبیا الهی) تا اقصای ربع مسکون رسید و می گویم آیا اسرائیل (یعنی بنی اسرائیل و یهودیان) ندانسته اند (یعنی به این بشارت ها آگاه نشده اند یعنی البته شده اند) اول (خدا در کتاب) موسی (به پیروان او خبر می دهد که) من ( شما بنی اسرائیل) را به غیرت می آورم (به ظهور پیامبر معظم موعود) به آن (قومی) که امتی (محسوب) نیست و بر (بعثت جلال و جبروت و نبی معظم خود که برترین و بالاترین انبیا و رسولان من است یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم از) قوم بی فهم(یعنی اعراب که قومی به شدت نادان و جاهل و از تمامی امت ها ناسپاس تر و بد عمل تر و.... هستند) ، شما را ( که قوم برگزیده من بودید) خشمگین خواهم ساخت (یعنی شما را ترک کرده و آخرین پیامبر خود را از چنین قومی مبعوث می نمایم تا جلال مرا تا ابدالاباد نگهبانی و حراست نماید یعنی حضرت محمد صلی الله علیه

ص: 639

و آله و سلم و عجل فرجهم و امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم را و این وجود اقدس این معصومین علیهم السلام و عجل فرجهم است که نگهبان و حافظ و تربیت کننده نهال نوپای اسلام در سراسر جهان گردید و این زهرای اطهر بود که وجود پاک خود را فدای شریعت خداوند نمود و در عنفوان جوانی و با هزاران امید و آرزو به زیر خروارها خاک مدفون شد ، و این فرق شکافته شده وصی رسول خدا بود که در راه اعتلای شریعت پسندیده خدا بعد از آنهه رنج و صدمات جانکاه ، و در نهایت مظلومیت با فرق از هم شکافته به سوی خداوند خود عروج فرمود و این حسن فرزند ارشد رسول خدا است که وارث غمهای همه معصومین جهان شده و به زهر جفا غاصبان ستمکار این امت به سوی جد مطهر خود پیکر تیرباران شده رفت و این حسین فرزند دلبند رسول خدا است که ذبح عظیم خداوند در کنار نهر فرات است که او را با لب تشنه در میان خاندان و حرم محترم رسول خدا سر بریدند و گلوی تشنه او را از خون پاک و مطهر او سیراب کردند و این بقیه امامان معصوم بودند که هرکدام در هراس دائمی قتل خود و خاندان خود و یا در بند و در قید زنجیرها و غل ها ، و یا در زندان های مخوف و ترسناک و در نهایت غربت و مظلومیت به زهر جفا و یا به زخم شمشیر غاصبان ملعون و امت نابکار به درجه رفیع شهادت نایل و با خون پاک خود نهال اسلام و قرآن را آبیاری و آن را به درختی عظیم بدل نمودند و این مهدی صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است که وارث تمامی غم های عالم است و در انتظار فرمان حق تا جهان پر از ظلم و جور و عدوان را به امر حضرت پروردگار از عدل و داد و انصاف مملو و لبریز نماید یعنی بعد از آنکه به ظلم و جور مشحون شده

ص: 640

باشد ودر معجزه رجعت و به یاری مقدسین یعنی کسانی که خداوند آنان را به امر خود از خواب مرگ اول زنده می نمایند و با نزول عیسی مسیح جهان را از عدل و داد خداوند مملو و با برپایی حکومت عدل و عدالت خداوند ، جهان را به ارثیت صالحین رسانیده و اینگونه دین مقدسین در برپایی حکومت عدل خداوند با آن حضرت شریک می شوند اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم) و اشعیاء (نبی) نیز جرات کرده می گوید آنانی که طالب من نبودند مرا یافتند (یعنی بنی اسماعیل که از میان آن ها نبی و پیامبر مبعوث نکردم با بعثت مظهر نور و جلال خود یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم ، هدایت یافته و مرا یافتند) و به کسانی که مرا نطلبیدند (یعنی انتظاری از من نداشتند به ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم از بین آنان ، به آنان و به تمامی جهان) ظاهر گردیدم و اما (در نهایت) در حق اسرائیل (یعنی بنی اسرائیل ) می گوید تمام روز (یعنی تمام ایام دعوت خود از امت ها به واسطه انبیای بنی اسرائیل) دستهای خود را دراز کردم (یعنی با بعثت انبیای خود را از بین آنان ، و آنها و همه امت ها را به سوی خود واجرای اوامر و فرامین و احکام و فرایض خود دعوت کردم ،یعنی) به سوی قومی نا مطیع و مخالف )) ، پس تو ای عاقل دانا آگاه باش که تمامی فراز های عهد عتیق وعهد جدید یعنی تورات و صحف انبیای الهی و حتی همین چهار انجیل رسمی و حتی همین رسالات همگی مشحون ومالامال از این بشارت هاست و علیرغم تمامی تحریفات واقع شده چون خورشیدی درخشان در پرتو افکنی است و به واسطه قلوب پاک اهل ایمان ، سینه به سینه و قلب به قلب در این متون جای گرفت و به

ص: 641

مانند گنجهای بی مانند و بی نظیر در خرابه های تحریف ، به دست صاحبان آن یعنی طالبان حق و حقیقت رسید و در این راستا ، گوشه هایی از این بشارت ، در این کتاب شریف نورالانوار ، چراغ راه عاشقان راه خدا گردیده است اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم آمین یا رب العالمین

خدا گفت من در میان ایشان ساکن خواهم بود ...

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که سرتاسر این رسالات نقل قول تحریف گر از متون عهد عتیق است و او که علماء بزرگ یهود بود این فرازها را با تاویل منفی بر ضد دین مسیح به کار می برد ولی ما اثبات نمودیم که تمامی آنها بلااستثنا مربوط است به بشارت به ظهور برترین و بالاترین و آخرین پیامبران الهی یعنی حضرت محمد زیرا خصیصه وعده ابدی بودن شریعت و آئین خداوند فقط و فقط بر دین اسلام و شریعت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم صدق می نماید زیرا احکام و فرایض خداوند در آن تغییر و تبدیل نیافته و خداوند وعده حفظ ابدالآبادی آن را داده است و لذا به زبان تمامی انبیای خود ، ابدی بودن این دین ارثیت دادن زمین به صالحین را وعده داده و اخبار نموده است و این بشارت ها هرگز منطبق بر دین موسی و دین عیسی نیست زیرا این ادیان به واسطه وقوع تحریفات نابود شده اند و این کتاب مبارک نورالانوار ما است که به حول و قوه الهی و عنایات حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و توجهات مولاتنا حضرت زینب سلام الله علیها که تا این فراز مزین شده است به اقامه حدود یکصد و پنجاه هزار دلیل که انکار نمی نماید آنها را مگر شخص متعصب و عنود که تعصبات کینه

ص: 642

توزانه او چشمان حقیقت بین او را کور و گوشهای حقیقت شنوی او را کر نموده است ، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس توجه نما به مفاد بشارت نقل شده از عهد عتیق در عبارات ششم باب چهارم و دوم به بعد باب ششم و 16 به بعد همین باب: (... زیرا خدایی که گفت تا نور از ظلمت درخشید (یعنی نور نبوت نبی معظم آخرالزمان از مهد ظلمت یعنی از جایی که پیامبری برنخاست و صاحب نوری نبود و بلکه از میان قومی جاهل و نادان یعنی اعراب که خداوند آنها را در کتاب خود قرآن مجید این گونه وصف نموده است (ان الاعراب اشد کفرا و نفاقا ...)،... و فراز بعد) ، زیرا (خداوند) می گوید در وقت مقبول (یعنی وعده داده شده ، ای رسول من یعنی ای محمد) تو را مستجاب فرمودم (یعنی مبعوث به رسالت نمودم) و در روز نجات (یعنی روز جهانی ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ، وعده من برای جهانی شدن شریعت پسندیده خداوند به منزله آن است که در اراده خود) تو را به اعانت کردم و... ) ، ( یعنی همانگونه که در جهانی شدن شریعت پسندیده خود و نیز به ظهور حضرت مهدی موعود و در ارثیت دادن کره ارض به صالحین در مقدرات اراده خود ترا اعانت کردم و کلام خداوند در این فراز نشان از حتمی بودن و یقینی بودن این خبر در حکم قضا و قدر خداوند دارد و... ، در ادامه به شرح عبارات 16 به بعد باب 6 خداوند متعال وعده یاری ابدی شریعت خود را می دهد و گزینش قوم خداپرستان در این وعده ، با هیچ یک از اقوام وادیان جهان منطبق نیست مگر بر اسلام و قرآن و شریعت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و اهل اسلام زیرا تمامی کتب و صحف انبیا الهی تا انجیل حضرت عیسی و... ، همگی در لجن تحریف تحریف

ص: 643

گران فرو رفته و تبدیل به آموزه های شیطانی و آداب جادو و جادوگری وزنا و زنا کاری و... ، تبدیل شده است و این تحریفات نمی کند پیروان خود را مگر به دوزخ ابدی ، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس آگاه باش که هر جا خداوند وعده همراه بودن ابدی با دین و یا قومی را وفق بشارات انبیاء الهی می دهد ، این وعده و این بشارات مخصوص آن دین و شریعتی است که از هر گونه تغییر و تبدیل حفظ شده و احکام و فرایض آن با این وصف یعنی تحریفی نبودن مستحق ابدی بودن شده است یعنی دین و شریعت اسلام یعنی قرآن حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم یعنی تعالیم امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم پس عبارات استنادی ما در آیات 16 به بعد باب ششم چنین است: (چنانکه خدا گفت که در ایشان (یعنی قوم خداپرستان یعنی امت حزب الله یعنی جمعیت خداوند یعنی امت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) ساکن (ابدی) خواهم بود و در ایشان راه خواهم رفت (یعنی به واسطه وجود امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم بطور دائم ، در بین امت اسلام حضور خواهم داشت و تا ابد الاباد) خدای ایشان خواهم بود و ایشان (تا ابد) قوم من (یعنی امت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم ) خواهند بود (و سپس خداوند امر می فرماید که اهل ایمان در سراسر جهان ، از میان نجاسات تحریف و اعتقادات ناپاک نسبت به خداوند و انبیای او یعنی شریعت های تحریف شده موسی و عیسی بیرون بیایند و اعتقادات ناپاک را دست نکنند تا به واسطه ایمان به خدا و رسول معظم او حضرت محمد و دین بی تحریف و پاک اسلام مقبول یعنی رستگار و در برابر خداوند سرفراز شوند) پس خداوند می گوید

ص: 644

(ای اهل ایمان) از میان ایشان (یعنی از میان کافران و مشرکین و ستیزه گران با رسول برگزیده و حضرت محمد و آل گرامی معصوم او علیهم السلام و عجل فرجهم) بیرون آئید و جدا شوید و (با باقی ماندن بر آن ادیان تحریف شده) چیز ناپاک ( یعنی اعتقاد مشرکانه و اعمال مجرمانه و گناهان نابخشودنی) را لمس مکنید تا من شما را (به ایمان واعمال صالح و بهشت جاویدان) مقبول بدارم)) ، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم آمین یا رب العالمین ...

نقل بشارت زیبای ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و انتساب دروغ آن به بنی اسحاق

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که یکی از تعصبات خاص جنون آمیز و لجام گسیخته یهود خصوصاً در زمان حضرت عیسی مسیح ، انکار اخبار ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم یعنی ظهور نبی معظم موعود از بنی اسماعیل بوده است زیرا فرض آنها این بوده است که با این اعتقاد ارکان دین یهود در هم پیچیده شده و دکان و مغازه کاهنان و... ، بسته می شود و لذا از همان زمان به شدت با این افکار در مبارزه بوده و به شدت از این تفکر دفاع کرده و به مخالفان خود حمله کرده اند و این یهودی متعصب در این فراز از لاک خود بیرون آمده و وعده خدا به حضرت ابراهیم را اجرا شده از نسل حضرت اسحاق می داند و حال آن که مفاد بشارت برضد این تفکر و این انکار آنها شهادت می دهد ولی این تعصبات کور و این عداوت های لجام گسیخته ، چشمان حقیقت بین آنها را کور کرده است ، در این بشارت خداوند علی اعلی حضرت هاجر را نماد

ص: 645

امتی معرفی می نماید که از آن امت پیامبری مبعوث نشده است و از او به عنوان زن بی کس یاد می نماید زیرا حضرت ابراهیم او را به همراه حضرت اسماعیل به مکه آورد و در مکان بی آب و خشک قرار داد: پس توجه نماید مخاطب ارجمند به مفاد عبارات 10 به بعد باب 16 سفر پیدایش: (و فرشته خداوند (به هاجر) گفت ذریت تو را بسیار افزون گردانم به حدی که از کثرت به شماره نیایند (و مقصود خداوند از کثرت ، کثرت اهل ایمان است) و فرشته خداوند وی را گفت اینک حامله هستی و پسری خواهی زائید و او را اسماعیل نام خواهی نهاد زیرا خداوند تظلم (دادخواهی) تو را شنیده است... ،... و ابراهیم به خدا گفت کاش که اسماعیل در حضور تو زیست کند... خدا گفت... اما در خصوص اسماعیل ، تو را اجابت فرمودم اینک او را (به محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) برکت داده بارور گردانم و او را (به برکت پیامبر آخرالزمان) بسیار کثیر گردانم و دوازده رئیس (یعنی دوازده امام معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم) از وی پدید آیند و امتی عظیم (یعنی از اهل ایمان و جمعیت خداپرستان تا ابدالآباد) از وی (یعنی از حضرت اسماعیل علیه السلام) به وجود آورم و لکن (فعلاً) عهد (بعثت انبیا الهی) را با اسحاق استوار می نمایم (یعنی پیامبران بنی اسرائیل از نسل او پدید می آیند) ،... پس در عبارات 10 به بعد باب 21 سفر پیدایش نهایت تعصب تحریف گر خبیث را ملاحظه می نمایید که چگونه بر ضد مفاد جملات و سیاق عبارات ، در نام اسحاق و اسماعیل جابجایی را انجام داده است و در این رابطه بر بی عقلی مخاطبان خود اعتماد کرده است یعنی در این عبارات مذکور است که سارا به ابراهیم می گوید که این کنیز را با پسرش بیرون کن و این

ص: 646

امر به نظر ابراهیم درباره اسماعیل بسیار سخت و ناگوار آمد پس خداوند به او گفت درباره پسر خود و کنیزت هاجر ناراحت نباش زیراکه ذریت (ابدی) تو را از نسل اسماعیل برقرار می کنم یعنی روال و سیاق عبارات بطور قاطع دلالت بر این موضوع دارد که متن در خصوص حضرت اسماعیل است ولی تحریف گر خبیث و متعصب در پایان متن جای الفاظ اسحاق و اسماعیل را عوض می کند و توجه ندارد که تعویض و جابجایی این اسامی با موضوع متن و سیاق عبارات مخالفت و ضدیت دارد یعنی در صورت جابجایی اسامی سیاق متن در راستای دلجویی از ابراهیم نیست بلکه اگر کلمه اسحاق به جای اسماعیل باشد خداوند ابراهیم را در رابطه با اسماعیل و هاجر دلجویی نکرده بلکه استهزا و مجازات کرده است که این معنی با سیاق عبارات متناسب نیست یعنی خداوند وقتی ناراحتی ابراهیم را دید با برقراری عهد خود با اسماعیل که نخست زاده او بوده است وی را دلجویی کرده است و نیز باز هم این داستان در خصوص قربانی نمودن فرزند تکرار شده است و توجه ندارد تحریف گر ابله که خلایق نخست زاده های خود را به قربانگاه می بردند و اسحاق نخست زاده ابراهیم نبود بلکه اسماعیل نخست زاده او بوده است: (پس سارا به ابراهیم گفت این کنیز را با پسرش بیرون کن زیرا که پسر کنیز با پسر من اسحاق وارث نخواهد بود اما این امر به نظر ابراهیم درباره پسرش (اسماعیل) بسیارسخت (و ناگوار) آمد خدا به ابراهیم گفت: درباره پسر خود و کنیزت به نظرت سخت نیاید بلکه هر چه ساره گفته است سخنان او را بشنو (ولی ناراحت نباش زیرا که ذریت تو از (اسماعیل - اسحاق) خوانده خواهد شد که تحریف گر بر ضد سیاق عبارات از روی نهایت تعصب جای اسماعیل و

ص: 647

اسحاق را عوض کرده است... بامدادان ابراهیم برخاسته نان و مشکی از آب گرفته به هاجر داد و آنها را بر دوش وی نهاد و او را با پسر روانه کرد پس رفت و در بیابان بئرشبح می گشت و چون آب مشک تمام شد... در مقابل پسرنشست آواز خود را به گریه بلند کرد و بگریست و خدا آواز پسر را شنید و فرشته خدا از آسمان هاجر راندا کرده و وی را گفت ای هاجر تو را چه شد... برخیز و پسر را برداشته و او را به دست خود بگیر زیرا که از او امتی عظیم (یعنی امت پیامبر آخرالزمان یعنی امت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) را به وجود خواهم آورد ،... و در صحرای فاران (کوههای نزدیک مکه) ساکن صحرا شد...) ، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس توجه نما به عبارت 24 به بعد با ب چهار پولس به غلاطیان (... زیرا مکتوب است ای نازاد که نزاییده ی (یعنی ای کسی که از نسل تو پیامبری مبعوث نشده است) ، شادباش صدا کن و فریاد برآورد ای تو که درد زه ندیده ای (یعنی هیچ پیامبری از نسل تو وجود ندارد شاد باش که به زودی از نسل تو پیامبری مبعوث می شود و جهان را از اهل ایمان و امت خود پر می نماید و اهل ایمان فرزندانت خوانده خواهند شد) زیرا که فرزندان زن بی کس( یعنی هاجر یعنی از نسل حضرت اسماعیل بن ابراهیم) از اولاد شوهردار (یعنی از پیروان پیامبران بنی اسرائیل که از نسل اسحاق بن ابراهیم فرزند سارا) بیشترند)) پس دانستی نهایت تعصب این یهودی را که چگونه نعل وارونه میکوبد و بشارتی را که دلالت واضح و آشکار در نبوت رسول خدا از نسل حضرت اسماعیل و هاجر علیه السلام دارد را به دروغ به اسحاق متصل می نماید تا بدین وسیله قوم بنی اسرائیل که آنگونه در میان اقوام مضمحل و نابود شده و به واسطه

ص: 648

سرکشی رها شده اند و ... ، را تقدیس نموده و به موجودیت آنها وجاهت ببخشد ولی غافل از اینکه او عجوزه ای هزار داماد را بزک کرده و به عنوان نو عروس به حجله گاه می فرستند و بدبخت آن دامادی که پرده از صورت او بردارد و بر ماهیت او آگاه شود.

زیرا که انجیل ما بر شما محض سخن وارد نشده بلکه با قوت و روح القدس...

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش بر کلام تحریف گر که مدعی است در عبارات 5 به بعد باب اول رساله پولس به تسالونیکیان و در آن مدعی است که انجیل او از منبع وحی یعنی با قوت و روح القدس برای آنها صادر شده است یعنی انجیل او نیز مانند انجیل عیسی الهام روح القدس است (... زیرا که انجیل ما بر شما محض سخن وارد نشده بلکه با قوت و روح القدس و یقین کامل و....) ، و البته ما در این فراز در صدد ابطال این یاوه شیطانی نیستیم که چگونه تحریف گر باورهای خلاف دین و شریعت انبیا الهی را تحت عنوان الهام الهی معرفی می نماید بلکه سخن ما آن است که در این زمان ، آنچه او ادعا می کند (به فرض صحت ) ، وجود ندارد تا خلایق (به فرض صحت ادعای او ) ، از آن پیروی نمایند تا رستگار شوند بلکه به اقرار تمامی پیروان آن انجیل به همراه بسیاری دیگر از انجیل ها نابود و نیست گردید و حکومت های مختلف در راستا منافع خود ، انتخاب چند انجیل را که تصور می کردند برای بقای حکومت آنها از بقیه بهتر هستند گزینش نمودند و سپس برای تکمیل آن چند فقره مکاتبات منسوب به پولس و یهودا و یوحنا و... ، را اضافه نمودند که مجموعاً نام آن را عهد جدید گذاشتند و... ، یعنی آنچه مسلم است فقدان این انجیل کذایی یعنی انجیل روح القدس این تحریف گر و انجیل اصلی عیسی

ص: 649

مسیح و بقیه انجیل های منسوب به عیسی و شاگردان او همگی نابود شده و در خصوص این کتب و این رساله ها هم نگارنده این کتاب مبارک ، تا این فراز برای اثبات تناقض و تضاد متون آن بالغ بر یکصد و پنجاه و پنج هزار دلیل اقامه نموده است ، که اثبات می نماید که این کتب عهد جدید و قدیم الهامی و الهی و مبتنی بر کلام وحی نیست و لذا هرگز قابلیت پیروی از آنبرای نیل به رستگاری جاوید وجود ندارد و بنا بر این در این زمان و تا ابدالآباد فقط و فقط و فقط ، شریعت پاک و پسندیده پیامبر موعود انبیا الهی ، یعنی برترین و بالاترین و آخرین پیامبران الهی ، یعنی وجود مقدس و مطهر حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم است که قابلیت پیروی دارد زیرا کلام خداوند که به واسطه فرشته وحی جبرئیل بر آن حضرت نازل گردید در پناه وعده حضرت حق از گزند هر تحریف و تغییر مصون و محفوظ و احکام و فرایض مبتنی بر آن نیز ابدی و بی زوال است و این کلام و این احکام و فرایض حفظ می شوند به واسطه نگهبانان شریعت و مفسران و هادیان طریق هدایت یعنی امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم که اول آنها علی علیه السلام و آخرین آن ها بازوی توانمند خداوند حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است که خداوند به دست او جهان پر از ظلم و جور را از عدل و داد خود پر و مملو نماید و به دست او زمین به ارثیت مقدسین می رسد و در زمان او معجزه رجعت واقع می شود و مقدسین برگزیده خداوند زنده شده و از خاک بر می خیزند و اشقیای دورانها نیز به امر خداوند زنده شده و معذب به عذاب دنیایی قبل از عذاب ابدی آخرت می شوند و لذا در زمان این امام معصوم و این ذخیره خداوند است که عیسی مسیح از

ص: 650

آسمان نزول کرده و به یاری آن حضرت حکومت جهانی عدل خداوند را برپا می دارد اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم آمین یا رب العالمین...

ای خدا تخت تو تا ابد الاباد است و عصای ملکوت تو عصای راستی...

پس تو ای عاقل دانا و خردمند ما قبلا در خصوص نمونه بشارات انبیاء عظام الهی که در عهدین و خصوصاً عهد عتیق که ماند گنج های عظیم مدفون در خرابه ها است کلام خود را آوردیم و در شرح رسالات نیز به این امر مهم تاکید نمودیم که تحریف گر به واسطه تعصب لجام گسیخته خود بر علیه دین مسیح و با توجه به اینکه خود از علماء دین یهود بوده است ، فرازهایی را از بشارات انبیاء نقل می نماید که همگی در عهد عتیق و از انبیا سلف رسیده بود ولی با کمال تعجب او در تمامی این بشارات ، ضدیت خود با عیسی مسیح و مسیحیان را نشان داده و به هیچ وجه به بشارت عظیم ظهور عیسی مسیح از باکره مقدس که بشارت مخصوص و خصیصه خاص حضرت عیسی مسیح است اشاره نمی کند و هرگز در آن راستا قدم بر نمی دارد بلکه به عکس اراجیفی را نقل می نماید که خلاف بودن آن محرز شود تا در ضمیر ناخودآگاه مخاطبان کذب بودن نبوت عیسی مسیح ثابت شود مانند عنوان نمودن خدایی مسیح و شرح نسب نامه مسیح از یوسف نجار، خبر دروغ برخاستن طبق آیت یونس نبی و یا خبر دروغ برخاستن چند صد هزار اسکلت مقدسین از قبرستان ها و راه افتادن در شهر اورشلیم و ... ، آری به شرحی که به موارد مهم آن اشاره شد این یهودی عالم وآگاه به متون عهد عتیق ولی متعصب عنود ، در راستای نابودی نام عیسی مسیح و شریعت او ، نابودی امت او از تمامی ابعاد دیگر نیز وارد شد و از جمله به

ص: 651

جای آنکه بشاراتی را که مختص او بود ذکر نماید ، بالعکس بشاراتی را که متعلق به نبی اعظم موعود آخرالزمان بود را به او نسبت داد تا عدم تطبیق آن ثابت شود ولی برای ما شهادت دشمنان خدا و رسولان او کفایت می کند و آن نقل این بشارات از زبان خود آنها و اعتراف و اقرار به وجود آنها در تورات و صحف انبیاء است پس در عبارات 8 به بعد باب اول رساله او به عبرانیان بخشی از این نمونه بشارات نقل می گردد که این بشارات مختص است به نبی معظم آخرالزمان یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم یعنی خصایصی مانند ابدی بودن دین و شریعت او و اینکه برترین و بالاترین از رسولان الهی است و اینکه ، عظمت شریعت او و ثابت ماندن احکام و فرایض دین از جانب خداست او و اینکه سالهای نبوت آن حضرت تمام نخواهد شد یعنی آخرین انبیاء الهی است و نیز آن بشارت مشهور آن حضرت که از مزمور داوود علیه السلام است که فرمود (به دست راست من بنشین تا دشمنان تو را پای انداز تو سازم) یعنی پیروزی شریعت او یعنی اسلام بر تمامی ادیان عالم پس توجه نماید مخاطب ارجمند به متن زیبای استنادی ما یعنی عبارات 8 به بعد باب اول رساله او به عبرانیان: (ای خدا تخت تو (یعنی آئین و شریعت تو) تا ابدالآباد است و (ای محمد) عصای ملکوت تو (یعنی دین پسندیده و برگزیده تو) ، عصای راستی (یعنی دین حق و حقیقت پایدار و پاینده) است ، (زیرا تو) عدالت را دوست و شرارت را دشمن میداری ( و لذا مبعوث می شوی به عنوان پیامبر آخرالزمان و بر دین ابدی و برگزیده و پسندیده خداوند یعنی اسلام و تو آخرین و برترین انبیا الهی یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم هستی) بنابراین (اوصاف که فقط

ص: 652

بر تو مطابقت دارد معلوم می شود) که (این) خدا ، (یعنی) خدای تو ، تو را به روغن شادمانی (یعنی به رفعت منزلت و بالاتر بودن مقام و درجه نبوت) بیشتر از رفقایت (یعنی سایر انبیاء الهی ) مسح کرده است (یعنی مقام و منزلت تو در نزد خداوند تبارک و تعالی بالاتر از تمامی انبیا دیگر الهی است)... ( و در خصوص ابدی بودن شریعت پاک و پسندیده او یعنی اسلام می فرمایند): ... ، لکن تو همان (نبی موعود ) هستی و سالهای تو ( یعنی حیات دین تو بواسطه حفظ خداوند ) تمام نخواهد شد (و نیز بشارت مشهور مخصوص آن حضرت از مزمور حضرت داوود علیه السلام که حضرت داوود در خطاب به آن حضرت در خصوص آن حضرت می فرماید: (و به کدام یک از فرشتگان هرگز گفت بنشین به دست راست من تا دشمنان تو را به پای انداز تو سازم ...) ، آری او می داند که داوود این کلام را در خصوص فرشتگان نگفت بلکه در رابطه با نبوت و بعثت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم خبر داده است ولی عمداً سهو می کند و آن را در شان فرشتگان بیان می نماید تا خلایق در ضمیر ناخودآگاه خود ، آن را بر ضد عیسی مسیح تلقی نمایند ، آری او در برابر عبرانیان که هم زبان دینی او هستند دست با عصا راه می رود تا خاطر شریف آن ها آزرده نشود و در ادامه منزلت عیسی مسیح را تا رتبه رئیس کاهنان یک روستا یعنی ملکیصدق پایین می آورد تا حقارت عیسی مسیح را در نزد یهودیان به یهودیان اثبات نماید و به عبارتی با نقل این کلام ، عیسی مسیح را در نزد یهودیان استهزا نماید و در واقع اینگونه به آنان چراغ سبز خود را نشان می دهد یعنی به شرح عبارات 6 به بعد باب پنجم رساله او به عبرانیان: (و همچنین مسیح نیز خود را جلال نداد که رئیس کهنه

ص: 653

بشود (یعنی به آن مقام برسد) است بلکه او که به وی گفت تو پسر من هستی (یعنی خدایی مثل من در ذات هستی و با من برابر هستی) ، من امروز تو را تولید نمودم (یعنی خلق کردم به عنوان خدایی) و ... ، می گوید تو تا ابد کاهن هستی بر رتبه ملکیصدق ... (آری او اینگونه عیسی مسیح را در برابر یهودیان هم کیش خود استهزا می نماید و بدین گونه حقارت او را نزد یهودیان اثبات می نماید و مقصود او آن است که دانایان یهود آگاه شوند که او هرگز عیسی مسیح را که موضوع مسخره خدایی او را به خلایق القاء نموده است را تا حد ملکیصدق کاهن نیز نمی داند چه رسد به موسی و هارون و ... او درک این موضوع را که آن را به رمز بیان می کند را در حد فهم عوام یهود نمی داند ...) ،... و خدا او را به رئیس کهنه مخاطب ساخت به رتبه ملکیصدق که درباره او ما را سخنان بسیار است که شرح آنها مشکل می باشد چون که گوشهای شما سنگین شده است (یعنی معنی کارهای مرا نمی فهمید)) آری او اینگونه با فریب و خدعه خلایق را به سوی دین مسیح دعوت کرد ولی آنها را در خطرناک ترین بیابانهای گمراهی ساکن نمود ، او در ادامه یعنی از عبارات 14 به بعد باب ششم در خصوص بشارت برکت عظیم و کثرت بینهایت و ... ، که خدا آنها را بطور مخصوص و در رابطه با ظهور حضرت محمد و امت عظیم اسلام به حضرت ابراهیم علیه السلام می دهد می آورد : (زیرا وقتی که خدا به ابراهیم وعده داد ... گفت: هر آینه من تو را برکت عظیم خواهم داد (یعنی به بعثت برترین انبیای خود و آخرین آن ها یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) و تو را (یعنی امت ایمانی تو را) بی نهایت کثیر خواهم گردانید و البته محرز است که این بشارت هرگز با

ص: 654

اوصاف هیچ یک از انبیای الهی حتی خود حضرت ابراهیم هم نمی تواند تطبیق نماید زیرا تمامی کتب آنها ضایع و تحریف شده و قابلیت پیروی ندارد و تنها و فقط این کتاب مبارک قرآن مجید است که از گزند تحریف تا ابدالآباد مصون و قابلیت پیروی دارد و این کتاب نورالانوار است که در واقع در اثبات همین حقیقت تحریفی بودن آن کتب به توفیق حضرت الله و عنایات حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و توجهات مولاتنا حضرت زینب سلام الله علیها تالیف گردیده است اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ، پس چون بر این فرازها آگاه شدی پس واقف شو بر این حقیقت که ما آنرا رمز گشایی نموده و شرح آن را بیان نمودیم یعنی در خصوص نحوه استهزاء حضرت عیسی مسیح از سوی تحریف گر ، دربرابر همکیشان خود که عیسی مسیح را در عین حال اینکه منصب خدایی می دهد او را استهزا می نماید به حقارت کهانت در رتبه ملکیصدق که کدخدای ده سالیم بود ، یعنی آن زمان که ابراهیم از شکست دادن چند روستایی مفنگی برگشت نموده بود و این کاهن او را برکت داد آن هم با نان و شراب یعنی به شرح عبارات 11 به بعد باب 14 سفر پیدایش: (و ملکیصدق ملک سالیم ( یعنی کدخدای ده سالیم ) نان و شراب بیرون آورد و او کاهن خدای تعالی بود) و ما متذکر شدیم که مقصود تحریف گر گزافه گو از پادشاه سالیم همان کدخدای روستای سالیم بوده است و ما از شرح مجدد آن اجتناب می نمائیم و فقط متذکر می شویم که چگونه ابراهیم برای گرفتن و نجات برادرزاده خود یعنی حضرت لوط با 318 تن از روستائیان بیل به دست از خاندان خود ، به زعم تحریف گران گزافه گو ارتش پنج پادشاهی و امپراطوری عظیم را در هم کوبیده است و

ص: 655

این امکان ندارد مگر آنکه آن عدد غلط باشد و او با سه میلیون و یکصد و هشتاد هزار نفر ارتش تا دندان مسلح به جنگ پنج امپراطوری رفته باشد که این تعبیر هم یاوه بوه و امکان ندارد و یا اینکه عدد درست است و مقصود از این پنج امپراطوری و پنج پادشاه آن ، در واقع 5 روستا و 5 کدخدای مفلوک آنها بوده است که شکست خورده اند از 318 نفر از روستاییان بیل به دست همراه با ابراهیم که تحریف گر گزافه گو داستان آنها را بهم بافته است آری و لذا تحریف گر در ادامه به طور مستمر و پیوسته به فایز شدن عیسی مسیح به دلیل رسیدن به رتبه ملکیصدق رئیس کاهنان تاکید می کند و با این تیک عصبی در واقع ابلهی خود را نیز ثابت می کند ، زیرا تاکید دارد به اینکه خدای او که برابر با خدای خالق هستی است تا به ابد کاهن شده است آنهم در رتبه ملکیصدق که کدخدای روستای سالیم است آری او از نهایت تعصب نمی داند که چگونه بایستی منزلت عیسی را پایین بیاورد و یا منزلت کدخدای ده سالیم را بالا ببرد و لذا عقل او به واسطه این افراط در تعصب از کار می افتد و حاصل کار او این یاوه های به هم بافته می شود ، او در عبارت 20 باب ششم می گوید: ( ... یعنی عیسی که به رتبه ملکیصدق رئیس کهنه گردید تا ابدالآباد ... زیرا این ملکیصدق پادشاه سالیم و کاهن خدای تعالی هنگامی که ابراهیم (با 318 نفر از روستاییان بیل به دست) ، از شکست دادن ملوک (یعنی پادشاهان 5 پادشاهی عظیم که تحریف گر گزافه گو و دروغ پرداز در اوهام خود ساخته بود یعنی کدخدایان یعنی پنج روستای مفلوک) مراجعت می کرد او را (به نان و شراب) استقبال کرده به او برکت داد (و سپس اگر می خواهی در عقل تحریف گر بیشترشک نمایی این موضع نیز از

ص: 656

آن مواضع است زیرا که او در ادامه می آورد که ) و ابراهیم نیز از همه چیزها ده یک به او داد (و سپس این موضوع را از عظمت کدخدای ده سالیم می داند) ... ، پس ملاحظه کنید که این شخص (یعنی ملکیصدق کدخدای ده سالیم ) چقدر بزرگ بود که ابراهیم پاتریارخ (بزرگ) نیز از بهترین غنایم خود که حاصل درگیری او با این روستاییان مفلوک بوده است) ده یک را به او داد (یعنی یک دهم از تعدادی گوسفند و یا یک دهم چند صد بیل و یا یک دهم چهار صد داس و تعدادی سطل شیر دوش و ... ) ، پس چون بر این فرازها آگاه شدی پس توجه نما به ادامه تیک عصبی عاشقانه تحریف گر متعصب بر گزافه گویی ملکیصدق که خدای خود عیسی مسیح را تا رتبه او بالا میبرد و البته برای ما معلوم است که چرا در فکر متحجر او این خدای او تا این حد پایین است است و کدخدای ده سالیم تا این حد از او بالاتر است به گونه ای که رسیدن این خدا به آن رتبه برای این خدا که برابری با خدای اصلی را غنیمت نشمرد و خود را خالی کرد و ... ، افتخار محسوب می شود آری این تطبیق صادر نمی شود مگر از افکار صاحبان تعصب های لجام گسیخته که افکار آنان به بخارات متصاعده از تعفن شراب و مسکرات فاسد شده باشد ، تحریف گر باز در ادامه تیک عصبی خود در عبارت 11 به بعد باب هفتم مذکور می نماید : (زیرا که هنوز در صلب پدر خود بود بود هنگامی که ملکیصدق او را استقبال کرد ) و فراموش می کند گفتارهای خود را که چگونه خدای جعلی او در فرازهایی مدعی خالی کردن خود از پوست و قالب خدایی و نزول در مریم می شود و در جایی دیگر باز عمداً فراموش کار شده و از روی عمد نسب او را از یوسف نجار می داند تا بشارت ظهور او از باکره مقدس را انکار نماد

ص: 657

و لذا در این فراز به هزاران سال قبل بر می گردد و او را در صلب ابراهیم قرار می دهد یعنی این که این خدا که برابری با خدای اصلی را برای خود غنیمت نشمرد ، مستقیماً به حضرت مریم وارد نشد بلکه از هزاران سال قبل از طریق ابراهیم در صلب های مردمان حرکت کرد تا العیاذبالله از طریق یوسف نجار این نسب نامه ها وارد شد و ... ، و باز در ادامه تیک عصبی خود در عبارت 11 می گوید:) باز چه احتیاج بود که کاهنی بر رتبه ملکیصدق مبعوث شود ... (و باز در عبارت 16)... از اینکه به مثال ملکیصدق کاهنی به طور دیگر باید ظهور نماید (و باز در عبارت 18) ... زیرا شهادت داده شد که تو تا به ابد کاهن هستی بر رتبه ملکیصدق (و باز تکرار می نماید این تیک عصب ای جنون آمیز خود را در عبارات 22 که) خداوند قسم خورد و تغییر اراده نخواهد داد که تو (عیسی مسیح) کاهن ابدی هستید بر رتبه ملکیصدق ... ، (تحریف گر در ادامه یعنی عبارات اول به بعد باب هشتم رساله خود به عبرانیان علت این یاوه های بی ربط و تعصب های لجام گسیخته خود را اینگونه بیان و اثبات می نماید مصداق عذر آوردن بدتر از گناه را) ، ... پس مقصود عمده از این کلام این است که برای ما (مسیحیان) چنین رئیس کهنه (مانند ملکیصدق شما یهودیان) است (با این فرق) که (او یعنی عیسی مسیح که هم مرتبه است با رئیس کهنه ده سالیم یعنی کدخدای روستای مفلوک سالیم) در آسمان ها به دست راست تخت کبریاء (خدا) نشسته است ( او می داند که این ادعا جزء استهزا یهودیان ثمری در بر ندارد و عمداً هم آن را در راستای تحقیر عیسی مسیح بیان می نماید و لذا در ادامه این تحریف گر متعصب عنود یهودی ، از لاک متعفن خود در پرستش دین یهود بیرون می آید و با

ص: 658

عباراتی که ما قبلاً مزخرف بودن آن را ثابت نمودیم به تقدیس بنی اسرائیل و نجات آنها تحت هر شرایط قلم فرسایی می کند و در این زمان خدعه پلید او آشکار می شود و نیت های فاسد او بر هم کیشان او بارز می گردد او در عبارات 8 به بعد باب هشتم که در واقع به منزله مردود نمودن هر آیین به غیر از آیین یهود است می گوید): چونانکه (موسی) ایشان را ملامت کرده می گوید اینک ایامی می آید که با خاندان اسرائیل و خاندان یهودا عهدی تازه استوار خواهم نمود نه مثل آن عهدی که با پدران ایشان بستم در روزی که من ایشان را دستگیری کردم تا از زمینم مصر برآورم زیرا که ایشان در عهد من ثابت نماندند پس خداوند می گوید من ایشان را واگذاردم و خداوند می گوید این است آن عهدی که بعد از آن ایام با خاندان اسرائیل استوار خواهم داشت که احکام خود را در خاطر (یعنی فکر و ضمیر و قلب) آنها خواهم نهاد و بر دل ایشان مرقوم خواهم داشت و ( من تا ابدالآباد ) ایشان را خدا خواهم بود و ایشان مرا (تا ابدالاباد) قوم خواهند بود و دیگر کسی همسایه و برادر خود را تعلیم نخواهد داد و نخواهد گفت خداوند را بشناس زیرا که همه از خرد و بزرگ (بنی اسرائیل) مرا (تا ابدالاباد) خواهند شناخت وبر (تمامی) تقصیرهای ایشان ترحم خواهم فرمود (و هرگز) گناهان آنها را دیگر به یاد نخواهم آورد (پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه شدی که چگونه تحریف گر متعصب عنود با نقل و تایید این عبارات به تقدیس و تکریم بنی اسرائیل و سعادت ابدی آنها و توجه خدا به آنها و بخشایش تمامی گناهان آنها و اینکه من آنها را خدا و آنها مرا قوم خواهند بود و ... ، تاکید می نماید و آیا به اعتقاد مخاطبان این فراز تایید مسیح و مسیحیت است است یا اعلام نابودی مسیح و

ص: 659

مسیحیت آری تمامی افعال و اعمال او او و آموزه های شیطانی او در راستای تقدیس یهود و یهودیان و نابودی مسیح و مسیحیان به کار رفته است و او در این فراز از لاک متعفن خود بیرون آمده و اینگونه موضوع حقارت و بی محتوایی و بی اعتباری و بطلان و مسخره بودن دین مسیح و آیین مسیحیان را به یهودیان القاء و عظمت و رستگاری و نجات دین و آیین یهود را تقدیس و به حقانیت آن و برگزیده بودن آن بشارت می دهد پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که هر گونه تاویل و تفسیر به غیر از آنچه ما مذکور نمودیم قطعاً باطل و لایق به دور ریختن می باشد .

تعصب لجام گسیخته در خوانده شدن نسل به اسحاق

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش در خصوص تعصب لجام گسیخته یهود از زمان عیسی مسیح در خصوص اینکه نسل ابراهیم از اسحاق خوانده شود و قربانی او به درگاه خدا ، اسحاق باشد نه اسماعیل ، زیرا اگر این اعتقاد پابرجا میشد که وعده خدا از نسل ابراهیم و از اسماعیل بر جهان حاکم می گردد یعنی همانگونه که در کتب و صحف تورات و بشارات انبیاء مذکور گردیده است پس تمامی یاوه های تحریف گران عهد عتیق باطل می گردید زیرا خداوند جهان را از نور پیامبری منور فرماید که از نسل اسماعیل است و لذا تمامی یهودیان برای نیل به رستگاری به مانند همه خلایق عالم بایستی از طریق ایمان به شریعت پاک و بی زوال و تغییرناپذیر نبی معظم موعود یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم راه حیات جاویدان و بهشت موعود را دریابند و در این صورت طومار هستی متعصبان یهود در هم پیچیده می شد و قدرت های پوشالی و شیطانی

ص: 660

آنها در هم کوبیده می شد پس آنها تمامی هم و غم و تلاشهای لجام گسیخته خود را معطوف سرکوبی این اندیشه ، چه در زمان عیسی و چه در بعد از عروج آن حضرت نمودند و در این راستا تحریف گر به جای اینکه در راستای تصدیق شریعت عیسی و تعالیم او از این موضوع دفاع کند در جهت عکس تعالیم عیسی مسیح و در راستای تقدیس دین یهود به شرح آنچه مذکور گردید و نیز به شرح دلیل قبل و ... ، با شدت و تعصب یهودی گری خود از آن دفاع می کند و در راستای تقدیس یهود در عبارات 17 به بعد باب 11 رساله خود به عبرانیان ، بر ضد تعالیم عیسی مسیح که ما به فرازهای انکار ناپذیر آن در انجیل های رسمی استناد نمودیم ، قیام نموده و در راستای انکار نبوت عامه و تامه و ظهور وعده خداوند در اجرای وعده خود به ابراهیم و ظهور نبی معظم موعود از نسل حضرت اسماعیل و ترک نمودن این قوم سرکش و طاغی و ظهور جلالت خود از قومی دیگر می گوید: (و به ایمان ابراهیم چون امتحان شد اسحاق را گذرانید و آنکه وعده ها را پذیرفته بود پسر یگانه خود را قربانی می کرد (ما اثبات نمودیم که قربانی ها در منظر این خلایق و وفق آموزه های آنان مخصوص به نخست زاده ها بوده است و اسحاق پسر یگانه نبود و بلکه اسماعیل پسر یگانه یعنی نخست زاده و تنها فرزند او در زمان قربانی بود که بایستی طبق روال و رسم خلایق آن زمان قربانی می شد و خداوند برای شکستن این رسوم باطل ، امر فرمود تا ابراهیم نخست زاده خود را قربانی کند تا فدیه شود به قوچ و گوسفندی ، تا خلایق از اعمال ظالمانه قتل نخست داده های خود دست بکشند یعنی موضوع نخست زادگی از مسائل مهم عهد عتیق است و بر اساس تعالیم آنها فرزند ارشد دارای حقوق خاصی است

ص: 661

، بگونه ای که نخست زادگان پسر دو برابر دیگران حق ارث دارند و نیز نخست داده اگر پسر باشد بایستی خدمتگذار خداوند باشد تا جایی که اگر مردی دو همسر داشته باشد و از هر دو صاحب پسر شود و پسر بزرگتر از فرزند همسر مورد علاقه او نباشد حق ندارد ارث بیشتری به پسر کوچکترش یعنی پسر زنی که وی را دوست دارد بدهد و او باید دو سهم به پسر بزرگترش که نخستین نشانه قدرتش بوده و حق نخست زادگی به او می رسد بدهد ولو اینکه وی پسر همسر مورد علاقه او نباشد و زمانی که خدا اسحاق را به ابراهیم داد او تنها فرزند او نبود زیرا حضرت اسماعیل 14 ساله بود و از طرفی در متن تورات سه بار از حضرت اسماعیل به عنوان فرزند یگانه یاد شده است یعنی قربانی در زمانی صورت گرفت که حضرت ابراهیم غیر از اسماعیل فرزندی نداشت و حضرت اسحاق زمانی به دنیا آمد که 14 سال از عمر شریف حضرت اسماعیل گذشته بود: یعنی به شرح عبارات 21 به بعد باب 21 سفر تثنیه : (و اگر مردی را دو زن باشد یکی محبوبه و یکی مکروهه و محبوبه و مکروهه هردو برایش پسران بزایند و پسر مکروه نخست زاده باشد پس در روزی که اموال خود را به پسران خویش تقسیم نماید نمی تواند پسر محبوبه را بر پسر مکروه که نخست زاده است حق نخست زادگی دهد بلکه حصه مضاعف از جمیع اموال خود را به پسر مکروه داده اورا نخست زاده خویش اقرار نماید زیرا که او ابتدا قوت اوست و حق نخست زادگی از آن او می باشد) و ما به شرح عبارات 11 به بعد باب 22 کتاب پیدایش اثبات نمودیم که گفتار ساره در خصوص هاجر و نخست زاده او برای ابراهیم بسیار سخت بود و لذا خداوند در راستای دلجویی از او ، وعده خوانده شدن ذریت را از اسماعیل داد

ص: 662

که تحریف گر از نهایت تعصب آن را اسحاق مذکور نمود و توجه نکرد به سیاق و مفهوم متن و خود را تا ابدالآباد اینگونه مفتضح و رسوا نمود : (آنگاه ساره ... به ابراهیم گفت این کنیز را با پسرش بیرون کن ... ، این امر به نظر ابراهیم درباره پسرش (که نخست زاده او بود) بسیار سخت آمد خدا (به جهت دلجویی از ابراهیم) به ابراهیم گفت درباره پسر خود و کنیزت به نظرت سخت نیاید بلکه هر آنچه ساره به تو گفت بشنو (ولی غمگین مباش) زیرا که ذریت تو از (اسماعیل) خوانده خواهد شد که تحریف گر برخلاف سیاق و مفهوم متن کلمه اسماعیل را به اسحاق تبدیل نمود و توجه نداشت این تحریف گر ابله که در زمان قربانی نمودن اسماعیل ، اسحاق وجود نداشت و اسماعیل فرزند نخست زاده یعنی یگانه یعنی تنها فرزند ابراهیم بود یعنی به شرح عبارات اول به بعد باب 22 سفر پیدایش: (و واقع شد که خدا ابراهیم را امتحان کرده و به او گفت ای ابراهیم عرض کرد لبیک گفت اکنون پسر خود را که یگانه توست (یعنی در زمان قربانی کردن تنها فرزند تو است یعنی حضرت اسماعیل را) و او را دوست میداری یعنی اسحاق را ( که در این فراز نیز تحریف گرمتعصب بر خلاف سیاق متن تنها فرزند ابراهیم را اسحاق معرفی می نماید و توجه ندارد این تحریف گر بی عقل که با بودن اسماعیل به عنوان نخست زاده ، هرگز اسحاق به عنوان یگانه خطاب نخواهد شد زیرا اسحاق هنوز به دنیا نیامده بود ... و باز در عبارت 12) ، ... در حال فرشته خداوند از آسمان ویرا (ابراهیم را) ندا در داد ... ، الان دانستم که تو از خدا میترسی زیرا پسر یگانه خود را از من دریغ نداشتی ... (و باز در عبارت 16) ... گفت خداوند می گوید به ذات خود قسم میخورم چون که این کار را کردی و پسر یگانه خود را

ص: 663

دریغ نداشتی هر آینه تو را برکت دهم ... و از ذریت تو جمیع امت های زمین برکت خواهند یافت (و تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که صرف نظر از این فراز ها این قسمت آخر اثبات کننده حق است زیرا می فرماید از ذریت تو جمیع امت های زمین برکت خواهند یافت و چگونه تمامی امت های زمین تا ابد الاباد برکت خواهند یافت آیا به این کتب تحریف شده عهد عتیق و عهد جدید یعنی به این دروغ ها و تحریفات و تغییرات و این آموزه های شیطانی و این شراب و شراب خواری ها و این زنا و زنا کاری ها و این جادو و جادوگری ها و این اعتقادات مشرکانه و ... ، بلکه این وعده مصداق یافت با ظهور نبوت نبی معظم موعود از نسل حضرت اسماعیل و شریعت او که احکام و فرایض آن تغییر و تبدیل نمی یابد تا ابدالآباد و خداوند وعده حفظ آن را تا انقضای عالم داد و آن را شریعت پسندیده خود نامید و غیر آن را به روز قیامت نخواهد پذیرفت پس چون بر این فرازها آگاه شدی پس تو ای عاقل دانا و خردمند با ما به بررسی مفاد عبارات 26 به بعد باب سه کتاب دوم پادشاهان بیا تا صدق گفتار ما در آیین قربانی نخست زاده در نزد خلایق آشکار شود: (و چون پادشاه موآب دید که جنگ بر او سخت شد ... ، پس پسر نخست زاده خود را که به جایش می بایست سلطنت نماید را گرفته او را بر حصار به جهت قربانی سوختنی گذرانید (یعنی قربانی کرد) و غیظ عظیمی (به واسطه قبولی این قربانی) بر اسرائیل پدید آمد پس از نزد وی روانه شده به زمین خود مراجعه کردند) و مقصود ما قبول آیین جادو و جادوگری این جماعت گمراه نیست بلکه اثبات موضوع قربانی نمودن نخست زادگان در نزد این خلایق گمراه بوده که حضرت ابراهیم به امر خداوند در راستای ابطال آن قدم به

ص: 664

میدان آموزش های الهی خود نهاد ، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه شدی که مقصود تحریف گر از این پافشاری چگونه موید تلاش مذبوحانه او برای تقدیس و نجات شریعت تحریف شده و مشحون از آداب جادو و جادوگری ، شراب و شراب خواری ، زنا و زناکاری و دروغ و دروغ بافی و ... ، یهود است و چگونه اعتقاد به قربانی شدن اسماعیل به منزله تیر خلاص این جماعت محسوب می شود و چگونه و چرا در نهایت تعصب و خشونت این جماعت از این موضوع در خلاف حق و حقیقت دفاع می کنند.

ما می دانیم وفق بشارات متعدد و مکرر انبیای الهی مانند داوود و موسی و اشعیاء و ... ،مقصود از صاحب عصای آهنین (یعنی شمشیر کشیده شده خداوند) ، حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و شمشیر بران او حضرت علی علیه السلام است و مقصود از ستاره صبح وجود اقدس حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است که خداوند به واسطه او جهان را از عدل و داد خود ، پس از آن که به ظلمت سیاهی های ظلم و جور پر شده باشد ، مشحون و لبریز می فرماید یعنی مانند بشارت ظهور و رجعت مقدسین به شرح (اینک خداوند با هزاران هزار از مقدسین خود آمد تا بر همه داوری کند) به شرح عبارات 14 و 15 رساله یهودا و یا ظهور دجال در آخرالزمان که در فرازهای مختلف عهدین ، خبر از واقعه و وقوع معجزه رجعت و ظهور و برخاستن مقدسین از خاک و نزول عیسی مسیح از آسمان و ... ، می دهد و یا بشارت مشهور (همان سنگی را که معماران رد کردند همان سر زاویه شد) یعنی به شرح عبارات هفت بعد باب دوم رساله اول پطرس و یا فراز های مکرر مانند آن که مخصوص است و به ظهور شریعت ابدی حضرت محمد

ص: 665

صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم که مقصود از سنگ سر زاویه یعنی شاخصه حق و باطل ، همانا معجزه جاوید و ابدی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم است یعنی قرآن مجید که کلام بی تحریف خداوند حی سبحان است که میزان و شاخصه حق و باطل در کتب و صحف آسمانی عهد عتیق و جدید و ... ، است و یا به شرح عبارات 14 به بعد باب ششم رساله او به عبرانیان در رابطه با وعده خدا به حضرت ابراهیم که فرمود : ( ... هر آینه من تو را برکت عظیمی خواهم داد و تو را بینهایت کثیر خواهم گردانید) یعنی به واسطه ظهور برترین و آخرین انبیای الهی و موعود تمامی پیامبران یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم که شریعت او جاودانی و ابدی است و یا بشارت مشهور به شرح عبارات 8 به بعد باب اول رساله او به عبرانیان (ای(مظهر) خدا (محمد )تخت (عزت) تو تا ابد الاباد است و عصای ملکوت تو عصای راستی است ) یعنی آن شریعت که اعتلای نام خدا را تا ابد الاباد ندا می کند که آن شریعت بدون تحریف و بدون تبدیل خداوند یعنی اسلام است و آن احکام ابدی و فرایض جاودانی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم است که خداوند متعال آن را در کتاب آسمانی خود قرآن مجید بیان و خداوند آن را در پناه خود حفظ نموده است) ، عدالت را (یعنی ای محمد به واسطه سجایای با عظمت خود بیشتر از سایر انبیای معصوم الهی عدالت را ) دوست و شرارت (و ظلم و بی عدالتی) را بیشتر از سایر انبیای الهی ) دشمن میداری، بنابراین خدا خدای تو ، تو را به روغن شادمانی (یعنی منزلت و والایی مقام و رفعت جایگاه نبوت در نزد خود و نزد عالمیان) بیشتر از ( سایر) رفقایت ( یعنی بیشتر از سایر انبیای

ص: 666

عظام الهی) مسح کرده است (یعنی تو برترین و بالاترین انبیای معصوم الهی هستی) ، و یا این بشارت مشهور دیگر از مزامیر داوود که آن را خطاب فرموده است به حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم که شریعت او غالب خواهد شد بر تمامی شریعت های جهانی و بر تمامی قدرت های ضد الهی و شیطانی ((پس خداوند گفت) ، بنشین به دست راست من تا دشمنان تو را پای انداز تو سازم ... ) ، که ما در موضع خود این بشارت عظیم را شرح و تفسیر نموده ایم و یا نعل وارونه ای را که در بشارت مشهور ظهور رسول خدا حضرت محمد از بنی اسمائیل را تغییر داده و برای فریب پیروان خود از بنی اسحاق می آورد در حالی که می داند از بنی اسحاق پیامبران بسیار مبعوث شدند ولی از بنی اسماعیل پیامبری مبعوث نشد جز حضرت محمد صلی الله و علیه و آله و سلم عجل فرجهم ، ولی تحریف گر تبهکار عمداً سهواً می کند و در نهایت تعصب چشمان خود را بر حقیقت آشکار عالمتاب می بندد و خبر ندارد این تحریف گر ملعون که در پیش پای تعصب او چاهی عمیق قرار دارد که او را به اعماق دوزخ وارد خواهد نمود و یا آن بشارت مشهور را که تحریف گر خبیث تلاش نموده که حقیقت آن را واژگون نماید یعنی به شرح عبارات 27 رساله او به غلاطیان که : ( زیرا مکتوب است که نزاییده شادباش (یعنی ای بنی اسماعیل که از نسل ابراهیم و هاجر پیامبری مبعوث نشده است یعنی از نسل حضرت اسماعیل علیه السلام که خداوند از نسل او پیامبری مبعوث ننمود جز حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) صداکن و فریاد بر آورد ای تو که درد زه ندیده ای ( یعنی از نسل تو پیامبری مبعوث نشد ) زیرا که فرزندان زن بی کس (یعنی حضرت هاجر

ص: 667

مادر حضرت اسماعیل بن ابراهیم) از اولاد شوهر دار (یعنی حضرت ساره مادر حضرت اسحاق) بیشترند ، و ... پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که یکی از کتب مذهبی مسیحیان که در سال های اخیر بسیار مورد توجه محققین و پژوهشگران قرار گرفته است انجیل برنابا است، بعضی تصور می نمایند که این انجیل بواسطه وجود بشاراتی که در خصوص حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم در آن مذکور گردیده است از سوی رهبران مسیحیان کنار گذاشته شده است و حال آنکه این انجیل در قبل از ظهور حضرت رسول خدا مطرود شده بود و بلکه علت اصلی کنار قرار دادن این انجیل به شرحی که در خلاصه تاریخچه آن مذکور می گردد بواسطه درگیری شدید آن با تعالیم پولس کنار گذاشته شده بود زیرا مفاد آن با تعالیم پولس که نابود کننده اساس شریعت موسی و عیسی بوده است در تضاد کامل قرار داشت و ما شرح کامل این موضوع را در کتاب های الاحتجاج، سراج منیر و نورالانوار خود مذکور کرده ایم و نکته دیگر اینکه انجیل برنابا تنها انجیل موجود نیست که بشارت به ظهور ملکوت خداوند یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را عنوان نموده بلکه هر چهار انجیل موجود نیز به شرحی که ما در بخش بشارات کتب صدرالذکر عنوان نموده ایم این بشارات را ذکر نموده اند یعنی کتب متی، مرقس، لوقا و یوحنا، و تنها کاری که بعد از ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم تحریف گران توانسته اند در این رابطه و در این کتب صورت دهند ترجمه لفظ فارقلیط به واژه های مختلف (تسلی دهنده)، (روح راستی)، و ...، بوده است که باز هم اصل موضوع یعنی بشارت به ظهور موعود انبیاءالهی یعنی حضرت محمد

ص: 668

صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم تاثیری ندارد و لذا با توجه به اینکه کلیه انجیل های مورد قبول مسیحیان یعنی (متی، مرقس، لوقا، یوحنا)، و نیز کلیه انجیل های طرد شده ایشان مانند همین انجیل برنابا، پطرس، مریم مجدلیه و ...، یعنی این کتب (یعنی عهد جدید مقبول و عهد جدید مطرود) و کلیه صحف منسوب به انبیاء یعنی تورات، زبور، اشعیاء نبی و ...، همگی در طول تاریخ مورد تحریف قرار گرفته اند با این وجود مثال آنها مثال خرابه ای است که در گوشه و کنار آنها گنج های بسیار گرانبها نهفته است و این گنج ها همان بشارات مربوط به برترین و آخرین پیامبران الهی یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم است که به وضوح و صراحت اخبار بیان شده و نیز بشاراتی که به ظهور مقدسین در آخر الزمان و رجعت آنها و زنده شدن آنها و برپایی شریعت جاودانه خداوند و ارثیت زمین به محرومان از اهل ایمان و برپایی حکومت عدل و عدالت خداوند یعنی به ظهور بازوی خداوند حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف داده شده است و لذا این انجیل یعنی انجیل برنابا نیز بعد از آنکه انجیل اصلی از بین رفت مانند سایر کتب از میان سینه های اهل ایمان خارج و درج شد و لذا کاتبان به هنگام کتابت، آنها را با اغراض سیاسی و فرقه ای خود و یا آنچه برخلاف تعالیم عیسی مسیح مشهور شده بود و یا برداشت های شخصی و تاویل و تفسیر خود همراه نمودند و لذا انجیل برنابا نیز قطعا همان انجیل حواری عیسی مسیح، برنابا نیست و بلکه منسوب به اوست ولی به حقایق عیسی مسیح نزدیک تر است زیرا برنابا و تعالیم او همسو و هماهنگ با حضرت پطرس وصی عالیقدر حضرت عیسی و دیگر حواریون بود و بر ضد تعالیم شیطانی پولس

ص: 669

بود و لذا بعد از پیروزی فرقه ای و سیاسی شاگردان متعصب پولس، به همراه تمامی انجیل های دیگر کنار گذاشته شد و ما به منظور دسترسی بهتر دانش پژوهان و محققین، مضمون و ترجمه روان آن را به همراه شرح و تعلیقات کوتاهی از ترجمه فارسی موجود منسوب به علامه حیدرعلی سردار کابلی به علاقه مندان تقدیم می نمائیم و امیدواریم روح پر فتوح آن علامه عالیقدر نیز از ثواب معنوی آن برخوردار شده و اهل ایمان ما را نیز از دعای خیر محروم نفرمایند.

بررسی سیر تاریخی انجیل برنابا و شخصیت او از دیدگاه مسیحیان:

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که ما در این بررسی خود به دنبال بحث و جدل نیستیم و لذا هر آنچه را که مورد قبول همه مسیحیان است مذکور نموده و سپس نظر خود را عنوان می نمائیم تا صاحبان عدل و انصاف راه صحیح را انتخاب کنند پس در مقدمه این گفتار آنچه مسلم است اینکه شخصیتی به نام برنابا در بین حواریون و یا شاگردان آنها وجود داشت و این شخص فردی با سواد و مقدس بوده است و هیچ مرجعی از او به عنوان کسی که برخلاف راه مسیح و تعالیم او حرکت کرده سخنی در میان نیاورده یعنی به عکس آنچه در خصوص پولس عنوان شده است، او یوسف ملقب به برنابا شخصی بود که به واسطه تقدس او، رسولان او را برنابای واعظ نام نهادند، در کتاب اعمال رسولان به فعالیت های گسترده بشارتی آن بزرگوار خصوصا در کنار پولس و سپس اختلاف پولس با پطرس و سایر حواریون اشاره شده، نگارنده در بررسی اسامی شاگردان مخصوص عیسی مسیح و از روی اختلاف اسامی آنها اثبات نموده است که یکی از دوازده نفر حواریون

ص: 670

حضرت عیسی مسیح همین برنابا بوده است که این موضوع در انجیل منسوب به او در نزد شاگردان عیسی مسیح آشکار می گردد پس نتیجه اینکه آنچه مسلم است انجیل اصلی از بین رفت و انجیل های فراوانی به نام های حواریون مانند پطرس، برنابا، یوحنا و ...، و حتی مریم مجدلیه و دیگران در دسترس مسیحیان بوده است ولی همه این انجیل ها در واقع منسوب به این بزرگان بوده و تحریف شده است و به عبارتی حاصل دست آنها نیست بلکه به واسطه نوشته شده است و به این لحاظ دچار اختلاف و تناقض و نیز یاوه سرایی بوده و می باشند که از جمله آنها موضوع حضور دیو و جن و روح پلید در کالبد انسان ها و تبدیل نمودن آنها به افراد دیوانه، فاحشه و مصروع و گوژپشت و شرور ...، بوده است و یا انتساب نسب حضرت عیسی از طریق یوسف نجار به داود پیامبر و بسیاری مطالب غیر واقعی و دروغ و تحریف شده که ما در کتاب های نورالانوار خود بالغ بر حدود یکصد هزار دلیل تا این زمان بر تحریفی بودن این کتب اقامه نموده ایم و در این فراز هم به دنبال اقامه دلیل نیستیم بلکه جهت اطلاع دانش پژوهان به سراغ این متن می رویم و همچنین از ابتداء اراده کردیم تا کل انجیل برنابا را که متن آن حدودا برابر است با متن هر چهار انجیل عهد جدید (یعنی متی، مرقس، لوقا و یوحنا است)، بازنویسی و روان نویسی نمائیم ولی چون می بایست بر بعضی از فرازهای آن شرح و تعلیق بیاوریم پس حجم مطالب آن زیاد می شد پس تصمیم گرفتیم تا گزیده مطالب آن را که متضمن بحث و بررسی بیشتر است ذکر نمائیم و هر فراز را که حذف می نمائیم به جهت اطلاع مخاطبان خلاصه آن را نیز ذکر نمائیم و اساسا کاری هم در خصوص سند این انجیل های موجود یا سایر مراسلات نداریم

ص: 671

و بلکه می خواهیم بدانیم در این کتاب چه مطالبی مذکور گردیده است و از طرفی اثبات این حقیقت که این انجیل به واسطه وجود بشارت به ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم از بین کتب مورد قبول مسیحیان صدر مسیحیت کنار گذاشته نشد یعنی البته این تعبیر و تاویل خلاف است زیرا مانند این بشارات در تمامی هر چهار انجیل موجود است و از طرفی طرد این انجیل و مانند آن قبل از ظهور و بعثت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم بوده است و ...، یعنی به شرحی که ما در کتاب نورالانوار خود اثبات نموده ایم، تنها و تنها درگیری های فرقه ای پولس گمراه و شاگردان متعصب او باعث شد تا این انجیل ها طرد شده و کنار گذاشته شوند و دست سیاست نیز یاری نمود تا این کتب و رسالات موجود مطلق العنان شده و تعیین کننده خطوط فکری مسیحیان در طول تاریخ شوند پس با توجه به این توضیح مختصر، این نکته نیز بایستی مورد توجه قرار گیرد که انجیل برنابا قطعا در راستای تعالیم فعلی کلیسا که پیرو تعالیم پولس هستند قرار ندارد زیرا به اقرار همه محققین، برنابا و پولس دچار اختلاف عقیدتی شدید شدند و این امر نیز به دلیل پیروی و حمایت قاطعانه برنابا از حضرت پطرس وصی عالیقدر حضرت عیسی و دیگر حواریون و ملاحظه انحرافات شیطانی پولس بوده است و ...، بهر حال ما در این فراز به دنبال نفی و اثبات چیزی نیستیم بلکه به دنبال بیان فرازهای برجسته کتاب برنابا و عقاید او و ...، هستیم و در ضمن به دلایلی که عنوان شد این کتاب یعنی انجیل برنابا و نیز سایر انجیل ها هرگز بوسیله شاگردان اصلی عیسی مسیح نگارش نیافت و بلکه توسط تابعین و طرفداران آنها نوشته شده است و دلیل قاطع آن هم

ص: 672

وجود اختلافات عمیق در متون مذکور و نیز یاوه هایی است که مخالفت با عقل و علم و درک و شعور انسانی و تعالیم عالیه انبیاء الهی دارد مانند اعتقاد به اینکه وجود جن و یا اجنه و شیطان و یا شیاطین و دیو یا دیوها و روح پلید و یا روح های پلید در انسان موجبات رفتارهای جنون آمیز، فاحشگی، بیماری و ...، را فراهم می آورند و یا انبیاء الهی کسانی هستند که مروج شراب و شرابخواری هستند در حالی که هر عاقلی می داند که شراب زایل کننده عقل است پس هر کس به نوشیدن آن امر می کند حقی ندارد از آنچه به واسطه خوردن آن از فرد مست و انسان لایعقل صادر می شود او را مواخذه کند یعنی مرتکبین به قتل، زنا، فحشاء، شرارت و ...، در حال مستی زیرا اینگونه افراد کسانی هستند که آنها را امر کرده اند به خوردن شراب و مسکر و چون انبیاء عظام امر نمی کنند به زناکاری و به فحشاء و قتل و شرارت و ...، پس هرگز نمی توانند امر و توصیه و ...، نمایند به خوردن شراب ...، در این راستا هرگونه توجیه و تاویل الهام شیطانی مطرود است پس چون بر این فرازها آگاه شدی پس آگاه باش که در انجیل برنابا، کاتب به زبان برنابا او را از حواریون عیسی مسیح و نیز از نزدیکترین یاران او معرفی می کند و نکته ای که این فراز را تحکیم می نماید اختلاف چهار انجیل رسمی عهد جدید در معرفی اسامی شاگردان عیسی مسیح است و نیز در این کتاب یعنی انجیل برنابا عنوان می شود که عیسی مسیح به برنابا به واسطه اینکه سواد کتابت داشته امر کرده است به نوشتن آن و دیگر اینکه او در اول و آخر انجیل خود، مخالفت صریح خود را علیه پولس اعلام و با صراحت تعالیم او را شیطانی اعلام می کند و نکته ای که لازم به ذکر است این است که این انجیل از اناجیل

ص: 673

مورد احترام مسیحیان صدر مسیحیت بوده است و باز نکته ای که در آن به چشم می خورد اینست که این نسخه به دلایلی که به آن اشاره نمودیم مانند سایر اناجیل موجود هرگز توسط اشخاصی که انجیل به آنها منسوب است مکتوب نشده است و نکته دیگر اینکه در بررسی مقدماتی نگارنده آن است که بر او معلوم شد که نگارش این انجیل در آن فراز از مکتوبات که مجعول و تحریف شده نیست بسیار زیبا، دلچسب و عرفانی و روحانی و ...، می باشد. این مرقومه را نگارنده از متن فارسی حضرت علامه حیدرقلی خان معروف به سردار کابلی ارائه نموده است، از خداوند هدایت و رحمت و رضوان او را طلب می نمائیم و سعادت دو سرا را برای خود و همه عزیزان خود و البته قبل از همه این درخواست ها، از حضرت دوست، گشایش امر ظهور و قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را آرزو می نمائیم که جهان در انتظار عدالت و عدالت در انتظار حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است و نگارنده نکته ای مهم را یادآور می شود و آن اینکه در شرح انجیل برنابا به دلیل محدودیت زمان، مضمون عبارات نقل می شود و پژوهشگران عند اللزوم میتوانند به اصل متون مراجعه نمایند.

انجیل برنابا:

انجیل صحیح (حضرت) عیسی مسمی به مسیح:

اشاره

(عیسی مسیح همان) پیامبر جدیدی که از سوی خداوند به سوی جهانیان مبعوث گردید و این انجیل به روایت برنابا رسول (یعنی شاگرد مخصوص و حواری) اوست، (پس) برنابا رسول (شاگرد) عیسی مسیح برای همه ساکنان زمین تواضع و سلامتی را آرزو می کند،

ص: 674

پس ای (مخاطب) عزیز آگاه باش که (بطور قطع و یقین) خدای بزرگ در نهایت محبت خود از اهل ایمان دلجویی نموده است و لذا ما را در ایام آخر (یعنی که نزدیک است به آخرالزمان) به پیامبر (بزرگ) خود عیسی مسیح و از روی رحمت واسعه خود برای تعلیم و ارشاد ما مبعوث فرمود ولی در این زمان کسانی ظاهر شدند که به نام او تعالیمی را صورت می دهند که در نهایت کفر است یعنی همان کسانی که عیسی مسیح را پسر خدا می دانند، همان کسانی که حکم ابدی خداوند در امر ختنه را ترک کرده اند، همان کسانی که تشویق و ترغیب می نمایند خوردن هر گوشت ناپاک را، همان کسانی که در شمول آنها پولس است که درباره او سخنی ندارم مگر که با افسوس و اندوه آن را عنوان نمایم و اعمال تباه او باعث شد که مجبور شوم تا بنویسم آن حقایقی را که در اثنای معاشرت خود با عیسی مسیح دیده ام و شنیده ام تا اینکه رستگار شده و شیطان شما را (در این فتنه ها) گمراه نکند و در روز قیامت و جزا (بواسطه ورود به دوزخ جاوید) هلاک شوید، پس (در این زمان به شدت شما را نهی می کنم تا) دوری و اجتناب کنید از هر کسی که تشویق میکند شما را به تعلیم جدیدی که مخالف است با آنچه که مینویسم (یعنی با تعالیم عیسی مسیح تا با این دوری از آن)، رستگار شوید (یعنی) رستگاری ابدی (شامل شما شود یعنی بهشت جاویدان پس دعا می کنم که همیشه) خدای بزرگ با شما باشد و شما را از شر شیطان و هر بدی حفظ نماید آمین.

فصل اول:

ص: 675

(پس تو ای عاقل دانا و خردمند در این فصل آگاه می شوی به بشارت زیبا و بی همتای بارداری حضرت مریم مقدس به وجود مقدس حضرت عیسی مسیح بواسطه فرشته وحی یعنی حضرت جبرئیل که در نهایت زیبایی و لطافت بیان شده و گویای اتصال حقایق آن به نقطه وحی است.): پس به تحقیق برانگیخت خداوند در این ایام آخر (یعنی نزدیک به آخرالزمان)، جبرئیل فرشته (مقرب خود) را به دوشیزه ای که مریم نام داشت که از نسل داود پیامبر و از سبط یهودا بود و این امر در زمانی واقع شد که این دختر در نهایت پاکی و تقدس زندگی می کرد و معصوم و منزه بود و ملازمت می نمود به نماز و روزه (یعنی مقدس درگاه خداوند بود) پس در روزی تنها بود که ناگهان فرشته (وحی) جبرئیل (امین) نزد او آمد و سلام داد و به او گفت برکت خداوند بر تو نثار باد ای مریم پس آن دختر (یعنی مریم مقدس) از ظاهر شدن آن فرشته ترسید لیکن آن فرشته او را دلداری داد و گفت ای مریم مترس و بشارت بر تو باد زیرا برخوردار شدی نعمتی را از سوی خدایی که ترا برگزید تا مادر پیامبری باشی که او را مبعوث می نماید به سوی اسباط بنی اسرائیل تا سلوک کنند به شریعت های او (یعنی احکام و فرایض او در نهایت) اخلاص پس پرسید (مریم مقدس) چگونه می زایم پسری را در حالی که نمی شناسم مردی را (به عنوان همسر) پس جواب داد فرشته که ای مریم به درستی که آن خدایی که آفرید آدم را از غیر انسان، پس البته قادر است بر اینکه در تو انسانی بیافریند از غیر انسان، زیرا هیچ امری در نزد او محال نیست پس مریم گفت و البته من (عالم و دانا و) آگاه هستم به اینکه خدای قادر است که مشیت او (به هرگونه که اراده فرماید) واقع گردد پس گفت فرشته: بارور شو

ص: 676

به پیامبری که زود است او را عیسی بخوانی، پس بازدار او را از شراب و مسکرات و هر نوع گوشت ناپاک (و نجس)، زیرا که این کودک قدوس خداوند است، پس تعظیم نمود مریم به تواضع و گفت اینک منم کنیز خداوند پس بشود بر حسب کلمه تو، پس فرشته رفت ولی مریم (مقدس) پیوسته خداوند را تمجید نموده و می گفت: بشناس ای نفس بزرگواری خدای را و فخر کن ای روح به خدای رهاننده من زیرا که به (نهایت) لطف (خود) نگریست بر کنیز حقیر خود و زود است که تمامی امت ها مرا مبارک (و مقدس) بخوانند، زیرا خداوند توانا مرا بزرگ و مقدس گردانید پس مبارک است نام قدوس او زیرا که رحمت او نسل به نسل ادامه می یابد برای آن کسانی که از محرمات او پرهیز نموده و (تقوی را پیشه می کنند)، پس دست قدرت او متکبران از خود راضی را ذلیل می فرماید و صاحبان عزت و قدرت و متکبران را خوار (فرموده) و عزت میبخشد صاحبان تواضع را و اینگونه از رحمت خود گرسنگان رحمت خود را به نیکویی ها سیر نمود و توانگران مغرور را دست خالی فرمود زیرا اوست که یاد می آورد وعده های خود را که به ابراهیم و پسرش تا ابد عطا فرموده است (یعنی در این فراز حضرت مریم مقدس به علم الهی آگاه شد که خداوند به وعده شریعت ابدی خود به ابراهیم عمل می نماید و لذا مقصود از پسرش یعنی پسر ابراهیم که به او شریعت ابدی داده می شود همانا وجود مطهر و معظم حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم است زیرا شریعت موسی و عیسی تحریف شده و احکام و فرایض آن نابود شده است و آنچه باقی مانده است مشتی اوهام و یاوه و تعالیم شیطانی است و تنها شریعت ابدی که احکام و فرایض آن از جانب خدا تعیین و بواسطه معجزه

ص: 677

باقی آخرین و برترین پیامبران خود حفظ و حراست می شود و خداوند تبارک و تعالی نیز وعده حفظ آن را تا به ابد داده است شریعت جاوید حضرت محمد است پس این بشارت صادق نیست مگر بر وجود پاک و مطهر حضرت رسول اکرم محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم که از نسل اسماعیل بن ابراهیم خلیل الرحمن است اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنابهم آمین یا رب العالمین)

فصل دوم:

پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش بر مفاد فصل دوم انجیل برنابا که وفق گفتار ما تحریفی و خلاف واقع است و آن موضوع شوهر داشتن حضرت مریم است به شخصی به نام یوسف نجار و نگارنده هرگز این تهمت و جسارت را که از ناحیه یهودیان به کتب مسیحی وارد شده است را نمی پذیرد و تاکید می نماید که جسارت تحریف گران تا حدی بوده است که مدعی شده اند که حضرت مریم و خانواده ای که برای عیسی مسیح تراشیده اند یعنی برادران و خواهران او از نسل یوسف نجار جمع شدند و به سراغ عیسی مسیح رفتند زیرا معتقد بودند که او العیاذبالله دیوانه و مجنون شده و بایستی او را معالجه نمایند پس مخاطب اگر به گفتار نگارنده شک و تردید دارد و پس توجه نماید به مفاد عبارات 21 به بعد باب سوم انجیل مرقس: (و خویشان او (یعنی مادر و برادران و خواهران عیسی مسیح) چون شنیدند بیرون آمدند تا او را بردارند (یعنی دستگیر کرده به زور ببرند) زیرا گفتند بیخود (یعنی دیوانه و العیاذبالله خل) شده است (و ادامه متن بعد از متن الحاقی 22 الی 30)، زیرا که می گفتند روحی پلید دارد (یعنی روحی پلید که مانند آن وجود

ص: 678

ندارد در کالبد عیسی مسیح وارد شده است)، پس برادران و مادر او (یعنی حضرت مریم) آمدند و بیرون ایستاده فرستادند تا او را طلب کنند (یعنی بگیرند و ببرند)، آنگاه (آن) جماعت (که) گرد او نشسته بودند به وی گفتند اینک مادر و برادرانت بیرون ترا طلب می کنند در جواب ایشان گفت کیست مادر من و برادر من کیانند ...، زیرا که اراده خدا را بجای آرد همان برادر و خواهر و مادر من باشد (یعنی اینها که عقیده دارند من دیوانه و خل هستم، مادر و برادر و خواهر من نیستند))، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس ما در این کتاب شواهد دیگری را ذکر نمی نمائیم زیرا که البته عاقل را اشارتی کافی است، با توجه به آنچه مذکور شد و با توجه به اینکه در این کتاب سعی بر خلاصه نگاری است پس هرگز این تهمت ها بر حضرت مریم مقدس مبنی بر داشتن نامزد وارد نیست و این تهمت ها بر آن حضرت از سوی یهودیان خبیث وارد شد و منظور از آن، ایجاد شائبه بارداری نامشروع علیرغم باکره بودن است پس چون بر این فرازها آگاه شدی پس آگاه باش که نگارنده هرگز این تهمت ها را بر آن حضرت نمی پذیرد و لذا از نگارش فصل دوم که مانند آن نیز در سایر اناجیل تحریف شده مذکور شده است خودداری می نماید در این فصل و فصل های بعد داستان سرایی تحریف گران است در همراهی یوسف نجار با مریم و بردن او، شهر به شهر و دیار به دیار و ...، است تا آنکه العیاذ بالله عیسی مسیح را در طویله زائید و او را در آخور قرار داد و سپس حرکت چوپان ها به سوی العیاذ بالله طویله و آخور حیوانات تا عیسی مسیح را زیارت کنند و ... و سپس داستان سه مجوس که از مشرق به دنبال ستاره حرکت کردند و آن ستاره آنها را راهنمایی می کرد تا از شرق عالم

ص: 679

حرکت کردند تا رسیدند به اورشلیم و خبر به هیرودیس رسید و آن سه مجوس آمدند تا آن ستاره را بالای طویله کاروان سرا دیدند و چون داخل کاروان سرا شدند، طفل را که با مادرش در آخور خوابیده بود، ملاحظه کردند و سپس یوسف نجار، یعنی العیاذ بالله شوهر و نامزد حضرت مریم و عیسی که تازه متولد شده بود به سوی مصر رفتند و ... و لشکریان هیرودیس آمده و قتل عام کردند همه کودکانی را که در بیت لحم و اطراف آن بوده اند و سپس بعد ...، از مرگ هیرودیس یعنی هفت سال بعد یوسف نجار، حضرت مریم و حضرت عیسی را برداشته و به جلیل برگشتند و در ناصره ساکن شدند تا پنج سال بعد یعنی سن دوازده سالگی و ...، که این 9 فصل در دیدگاه نگارنده از مواضع قطعی تحریفات است و دلایل آن نیز بطور مشروح در کتاب نورالانوار مذکور گردیده است، و در ادامه از فصل دهم به بعد موضوع بعثت حضرت مسیح به نبوت مطرح می شود و اینکه از مادر خداحافظی نموده به سوی سرنوشت خود و اوامر الهی و دعوت خلایق حرکت می کند که از عبارات 8 به بعد باب دهم چنین مذکور است: (... پس چون مریم این را شنید پاسخ داد ای فرزند به درستی که من خبر داده شده ام (به الهام و خبر الهی) به تمام اینها (یعنی به نبوت و پیامبری تو)، پیش از آنکه متولد شوی پس با مجد و عزت باد نام خدای قدوس و از آن روز جدا شد عیسی از مادرش تا به وظیفه پیامبری خود بپردازد)، پس در فصل یازدهم، شروع رسالت حضرت عیسی مسیح بازگو می شود و آن شفای کسی بود که به مرض پیسی دچار بود نکته قابل توجه در این فراز قرار داشتن حضرت عیسی مسیح در جایگاه رسالت و بروز معجزه شفا به اذن خداوند و با دعای حضرت عیسی مسیح است: (پس عیسی

ص: 680

مسیح آهی کشید و گفت ای پروردگار، ای خدای توانا به آبروی پیامبران پاک و معصوم خود این دردمند را شفا مرحمت فرما، پس چون این سخن را بر زبان آورد بر آن مریض دست مالید و گفت به نام خدای ای برادر شفا بگیر و چون این بفرمود آن بیمار از مرض پیسی خود شفا گرفت و ...)، در فصل دوازدهم کاتب انجیل بیانگر خطابه مفصل عیسی مسیح در عظمت خداوند و ...، در هیکل است به گونه ای که مردم همه به گریه درآمدند و استغاثه می نمودند تا عیسی مسیح برای آنها دعا نماید ولی کاهنان و روسای ایشان عداوت خود را با عیسی مسیح پنهان نمودند و چون در بعضی از فراز ها بر ضد آنها سخن گفته بود مصمم بر قتل او شدند و ...، فصل بعدی به مناجات عیسی با خدا اختصاص دارد. در فصل چهاردهم از این اهمیت برخوردار است که در آن دوازده نفر از یاران خود را از میان پیروان خود برگزید و آنها را رسولان (یا شاگردان و حواریون) خود نامید در این متن موضوع دروغ و خلاف واقع مصلوب شدن و مقتول شدن ذکر نگردیده و بلکه فقط عروج عیسی و نیز شاگردان چنین آمده است: (... چون خورشید طالع شد، از کوه فرود آمد و دوازده نفر را انتخاب فرمود که ایشان را رسولان نامید که یکی از ایشان یهودا است که به دار زده شد (یعنی همان مصلوب شدن که به شکل و حیات عیسی مسیح مسخ و توسط دشمنان به صلیب کشیده شد و همه تصور نمودند که عیسی مسیح مصلوب گردید)، اما اسامی ایشان، 1- آندریاس و 2- برادرش پطرس 3- برنابا که این متن را نوشته است، 4- متی که باجگیر بود و مینشست برای گرد آوردن باج، 5 و 6- یوحنا و یعقوب پسران زبدی 7- تدی 8- یهودا 9- برتولما 10- فیلیپس 11- یعقوب 12- یهودای اسخریوطی خیانتکار،

ص: 681

پس عیسی مسیح بر ایشان پیوسته اسرار الهی را آشکار فرمود اما یهودای اسخریوطی پس عیسی مسیح او را وکیل قرار داد بر آنچه به عنوان (صدقات) داده می شد که او ده یک هر هدیه ای را سرقت می کرد (و همانطور که ما در کتاب نورالانوار خود اثبات نمودیم اختلاف در ذکر اسامی شاگردان عیسی در چهار انجیل رسمی فقط و فقط در راستای حذف نام بارنابا از لیست شاگردان و آنهم به دلیل ستیزه گری او با پولس گمراه بوده است تا بدینوسیله پولس و شاگردان متعصب او بتوانند حضرت پطرس و تعالیم او را که همه بر ضد پولس بود، از صحنه رقابت خارج نمایند و اما فصل پانزده اختصاص دارد به تهمت معجزه دروغ تبدیل آب به شراب توسط عیسی مسیح و آنهم به شفاعت مادرش مریم، پس فراموش کرده است کاتب آنچه را در صدر کتاب آورده است که پرهیز دادن عیسی بوده است از شراب و هر مسکر و هر ذبیحه نجس و ...، پس چگونه امکان دارد که عیسی مسیح شراب بنوشاند به طریق معجزه خلایق را و آنهم به امر مادر خود و آنها را مست و لایعقل نماید و سوق دهد آنها را به سوی فحشاء و شرارت و ...، بواسطه بی عقلی پس این فراز هم از مواضع تحریف گران است و هیچ شک و تردید در آن وجود ندارد، در ادامه فصل 16 اختصاص دارد به نصایح عیسی مسیح بر فراز کوه و در ادامه آن در فصل 17 عیسی مسیح در بشارات خود تصریح می نماید به مقام و منزلت رسول معظم خداوند که بعد از او مبعوث می شود، و در عبارات 21 به بعد، آن را چنین نقل می فرماید (... لیکن به زودی بعد از من خواهد آمد موعود همه انبیاء الهی و پاکان (یعنی اوصیاء ابشان) پس نور (وجود) او تابنده شود مانند نور که بر تاریکی ها پرتوافکن می شود همه ناگفته های انبیاء الهی را

ص: 682

بیان خواهد فرمود (یعنی به علم خود)، زیرا که او رسول (برگزیده و آخرین و برترین خلایق هستی از سوی) خداست)، پس فصل هجدهم اختصاص دارد به بیان فرازهایی که با بررسی های نگارنده در تعارض است مانند فرازهایی که عنوان می شود ایزابل ده هزار پیامبر را کشت و ...، و در ادامه فصول نوزده و بیست اختصاص دارد به بعضی از معجزات عیسی مسیح در شفای ده نفر پیس و آرام نمودن طوفان دریا و اما در فصل بیست و یکم همان مطلبی بیان می شود که موضوع آن اصلا به گروه خونی نگارنده نمی خورد و آن داستان وجود داشتن اجنه در کالبد انسان ها و تبدیل نمودن آنها به دیوانه ها و ...، یعنی همان داستان لجئون مشهور که این از فرازهای قطعی تحریف تحریف گران است و بلکه در این موضع یعنی عبارات فصل 21 این داستان آب و تاب بیشتری دارد و این امر دلالت تام دارد بر موضوع تحریفی بودن این کتاب مانند سایر کتب رسمی عهد جدید، و در عین حال اثبات کننده این ادعا است که این انجیل علیرغم هماهنگی های مواضع تحریف آن با سایر انجیل های رسمی به دلیل درگیری های پطرس با پولس و طرفداری برنابا از پطرس و سایر حواریون کنار زده شد در حالی که تصور دیگران در این است که این انجیل و سایر انجیل های مانند آن مثل انجیل پطرس، انجیل مریم مجدلیه، ...، به واسطه بشارات موجود به نبوت و بعثت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم کنار زده شد در حالی که چهار انجیل موجود نیز کم و بیش دارای همین بشارات هستند و البته ممکن است که صراحت این انجیل را نداشته باشند ولی این موضوع کاملا تصادفی است یعنی پولس و شاگردان متعصب و دست سیاست آن روزگار در جهت مطلق العنان کردن

ص: 683

سلطه پولس و تعالیم او بر جهان مسیحیت این عمل را یعنی کنار زدن پطرس و شاگردان دیگر را صورت دادند ولی در کنار آن بشاراتی را که به صورت صریح تر و واضح تر بیان شده بود را نیز از میان اعتقادات مسیحیان به همراه تعالیم پطرس و عیسی مسیح کنار زدند پس چون بر این فراز آگاه شدی پس آگاه باش و به یاد داشته باش مثال ما را در خصوص وجود تحریفات در این انجیل های رسمی و غیر رسمی به اینکه مخلوط شده است گفتارهای حق با اندیشه های باطل و از آنجایی که در این خصوص یعنی اندیشه های حق ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم، تهدیدی برای اهداف آنها محسوب نمی شد پس از طریق نقل از سینه های پاک اهل ایمان در کتب آنها باقی ماند و پس از ظهور آن حضرت دیگر به جهت نهادینه شدن این بشارات که به منزله گنج های عظیم است در خرابه های این کتب تحریف شده باقی ماند و تحریف گران قادر به تغییر و تبدیل نگردیدند، همانگونه که در این زمان به واسطه پیشرفت علوم و فنون قادر به تغییر و تبدیل نیستند پس چون بر این فرازها آگاه شدی پس آگاه باش که عبارات فصل 21 برنابا اختصاص به نقل داستانی دارد که در انجیل های دیگر مشهور به داستان لجئون است یعنی هزاران جنی که در تن یک دیوانه وارد شده بودند و باعث شده بودند که او دیوانه شود و چون عیسی این اجنه را از تن آن شخص خارج نمود آنها وارد گله های گراز شدند و موجب شدند که گرازها خودکشی کنند و اگر به تعداد این گرازها که به اعتقاد تحریف گر خود را به دریا انداخته و اکولوژی منطقه را نابود کرده و آن را متعفن نموده اند آگاه نیستی پس بدان که این کتاب تعداد آن ها را شش هزار و ششصد و شصت

ص: 684

شش جن اعلام نموده و ...، که البته ما در جای خود یاوه بودن این ادعا و این اعتقاد و این اثرگذاری دهشتناک آن را بر آموزه ها و رفتارهای بشری در طول چند هزار سال بیان نموده و ابلهانه بودن و تحریفی بودن این فراز را اثبات نمودیم و لذا آنها را در این موضع تکرار نمی کنیم: (عیسی مسیح بیرون آمده به کفرناحوم رسیده نزدیک شهر شد که ناگهان شخصی (دیوانه) از میان قبرها (در قبرستان) بیرون آمد در او دیوی بود که بر او چیره شده بود ...، دیوها از دهان او فریاد برآوردند ...، عیسی سوال کرد تعداد شما چند تا است جواب دادند شش هزار و ششصد و شصت و شش (جن) ... و در کنار دریا قریب ده هزار گراز کنعانیان مشغول چرا بودند پس عیسی دستور داد که (این تعداد) که بیرون روید و در گرازها داخل شوید پس دیوها (یعنی اجنه، یعنی شیاطین یعنی ارواح پلید) در گرازها با فریاد داخل شدند و آنها را به دریا انداختند (یعنی وادار به خودکشی کردند)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش به تعداد گرازها و تعداد اجنه که اگر آمار آنها به عکس بود این فراز قابل توجیه بود زیرا می توانستیم اینگونه تلقی نمائیم که در بعضی از گرازها که گردن کلفت تر بودند چند جن وارد شده و آن گراز را وادار به خودکشی کردند ولی چون آمار به عکس است پس در حدود سه هزار و سیصد و سی و چهار گراز جنی در داخل آنها وارد نشد تا آنها را وادار به خودکشی نماید و از طرفی خبر نصف شدن و چهار قسمت شدن اجنه نیز به ما نرسیده است تا تصور ننماییم که بعضی از جن ها چند قسمت شده و ریزتر شده و وارد بقیه گرازها شده اند و تصور اینکه عمل گرازهای دارای جن باعث تبعیت سایر گرازها شده است نیز تصوری است که می تواند در ذهن مخاطب نقش ببندد

ص: 685

و حال آن که هر تصور ابلهانه ای نباید در ذهن مخاطب نقش ببندد زیرا باید تصور نماید که اگر یک گراز متعفن شود کیلومتر در کیلومتر صحرا و فضا و دریا را به تعفن کشیده و انواع و اقسام بیماری های واگیردار را بوجود می آورد پس چگونه تعفن ده هزار گراز آنهم در دریا موجبات نابودی ساکنان ارض موعود را فراهم نمی آورد پس چون بر این فراز آگاه شدی پس آگاه باش که در سایر انجیل های رسمی مذکور است که این دیوانه بعد از این عملیات یعنی العیاذ بالله معجزه عیسی مسیح عاقل شده و در شهر به وعظ و ارشاد خلایق مشغول بود و نگارنده، با توجه به تعداد اجنه ای که در وی ساکن بودند عقل او را به اندازه افلاطون و ارسطو و ...، می داند پس مخاطب در ادامه به فراز تحریفی دیگر می رسد یعنی به شفای دختری که از اهل کنعان بود یعنی او و خانواده اش یهودی نبودند و مادرش مدعی بود که شیطان و جن در تن دخترش رفته و ...، عیسی به او می گوید نمی تواند نان فرزندان یعنی بنی اسرائیل را نزد سگ ها بیندازد یعنی معجزات او مخصوص بنی اسرائیل و یهودیان است و ...، که در جای خود یاوه بودن این فرازها را نیز اثبات نمودیم و اثبات نمودیم که معجزات واقع می شد ولی این پیرایه های شیطانی حاصل از تصورات و اوهام و عقول ناقص و نارس تحریف گران بوده است، و در ادامه فصل 22 اختصاص دارد به گفتگوی عیسی مسیح با شاگردان در خصوص موضوع اهمیت ختنه مردان در دین ابراهیم و سنت موسی و ...، و اگر به آنچه در این فصل ذکر شده است توجه شود پس دانسته می شود ضدیت وصف ناشدنی آن با تعالیم پولس گمراه و شاگردان متعصب او و دلیل کنار زدن این انجیل و همه انجیل هایی که بر ضد تعالیم پولس در میان مردم رواج

ص: 686

داشته اند در این فصل آمده است: (شاگردان در آن روز از عیسی پرسیدند و گفتند ای استاد چرا به آن زن این جواب گفتی که ایشان سگانند، عیسی جواب داد که این کلام من حق است که به شما می گویم تا آگاه باشید که سگ برتر است از مرد ختنه نشده ... (و سپس برای آنها مثال طالوت و جالوت و کلام داود را می آورد) ... به یاد آورید آنچه را که داود به شاول (طالوت) پادشاه اسرائیل بر ضد جلیات (جالوت) فلسطینی، داود گفت، ای آقای من توجه تما که گرگی و خرسی و شیری بر گوسفندان من حمله آوردند و بنده تو (یعنی من داود) آنها را کشته و گوسفندان خود را نجات دادم و این ختنه نشده (یعنی جالوت از آنها برتر نیست)، چیزی نیست مگر مانند آنها (یعنی مثل گرگ و خرس و شیر ناپاک)، ... آنوقت شاگردان سوال کردند ای معلم به ما بگو چرا ختنه بر انسان واجب است عیسی پاسخ داد کفایت می کند برای شما این موضوع که بدانید که خدای ابراهیم به او امر فرموده که ای ابراهیم پوست ختنه گاه خود و تمامی خانواده ات را ببر زیرا این پیمانی است میان من و تو تا ابدالآباد))، پس تو ای عاقل دانا و خردمند انجیل برنابا کتابی است که پولس و پیروان او را که حکم شریعت موسی را در انجام ختنه نابود کردند از سگ پست تر می داند پس باید آن کتاب را از سوی آنان مطرود و محو و نابود شود و توجه داشته باشد مخاطب محترم که امر کننده به هر عمل مانند آن است یعنی هر مختون که امر نماید به نامختون شدن پس نامختون است و به استناد این فراز از کلام عیسی مسیح از سگ پست تر است مرد ختنه نشده و البته در دیدگاه نگارنده این کلام صحیح است زیرا در طی چند هزار سال این نامختون بودن هزار و یک مرض در مردان و زنان ایجاد

ص: 687

می کند و این یک سنت الهی و مطابق با عقل و بهداشت فردی و خانوادگی و ...، است و در این زمان و این عصر که علوم پزشکی اینگونه پیشرفت کرده است این نامختون بودن یک مسئله حاد و مشکل بسیار بد است پس چگونه در طی چند هزار سال گذشته معضل حاد نبوده است و مشهور است که یک پزشک مسیحی در حال جراحی یکی از کسانی بود که به بیماری حاد در این رابطه دچار شده بود و ظاهرا تعداد زیادی را مجبور به معالجه بود پس در اثنای یکی از جراحی های خود ابزار جراحی را به گوشه ای پرت کرد و با عصبانیت و ناراحتی گفت خدا رحمت کند مسلمانان و احکام آنها را که رعایت سنت ختنه می کنند و از این کثافت کاری ها راحت و در امان هستند، و ...، پس کتاب برنابا در فصل 23 بر انجام این سنت تاکید می فرماید و از قول حضرت ابراهیم می فرماید (... از این رو آگاهانید خداوند ابراهیم را از حقیقت ختنه و استوار نمود این پیمان را با او و فرمود هر نفسی که جسد خود را ختنه نکند او را از جمعیت خود (یعنی خداپرستان) تا ابدالآباد جدا می سازم (یعنی رستگار نخواهد شد)، پس در این زمان شاگردان از کلمات عیسی که به قوت روح القدس تکلم می کرد از ترس لرزید پس عیسی مسیح فرمود این ترس را برای کسی قرار دهید که پوست ختنه گاه او بریده نشده زیرا که این چنین شخصی از ورود به بهشت محروم است ((یعنی اهل دوزخ است))، پس تو ای عاقل دانا و خردمند بر صحت گفتار ما آگاه شو در رابطه با تعصب ورزی شاگردان پولس در تحریف اینگونه کتب و به منظور اشاعه تعالیم شیطانی پولس زیرا آنها همگی این داستان زن کنعانی و گفتار عیسی به او که نان فرزندان نزد سگان انداختن را نقل نموده اند ولی از ذکر دلیل و فلسفه و

ص: 688

اهمیت و ...، آن خودداری کرده اند و ...، زیرا تعالیم آنها بر ضد تعالیم خداوند و دستورات موکد او به ابراهیم و موسی و عیسی مسیح بوده است، پس در ادامه، فصل 25 اختصاص دارد به نقل گفتگوی مستقیم بارنابا با عیسی مسیح و تعلیم او، که عبارات اعلامی در انجیل های رسمی که تحریف گران مدعی هستند که عیسی مسیح ایشان را به عنوان رسولان و به شهرها و دهات فرستاد و آنها را موید نمود به معجزات خود تا حد زنده کردن مردگان و الهام روح القدس و حتی یهودای اسخریوطی را و ...، وجود ندارد که ما نیز همه این یاوه ها را با استدلال های متقن خود مردود نمودیم زیرا پیامبران نمی توانند دلایل نبوت خود یعنی معجزات را به افراد دیگر از امت خود حتی پیروان مقدس خود بدهند چه رسد به اوباش و اراذل مانند یهودای اسخریوطی و ...، و لذا این فراز در فصل 25 در عباراتی منطقی و صحیح نقل گردیده و در آن از این خاصه خرجی های تحریف گران اثری نیست (... پس باید در این صورت (یعنی اتخاذ روش قناعت در زندگی)، یک دست لباس برای شما کافی باشد و کیسه های خود را (برای جمع آوری مال و منال دنیا) بیندازید، توشه دان برندارید و کفشی در پای خود و اندیشه مکنید که بگوئید برای ما از این به بعد چه اتفاقی خواهد افتاد (یعنی توکل به خدا نمائید)، بلکه اندیشه نمائید در اینکه خواست خداوند را انجام دهید او حاجت شما را به گونه ای بر می آورد که نیازمند نخواهید بود ...)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند فصل بیست و ششم به موعظه حضرت عیسی مسیح در رابطه با موضوع خداپرستی اختصاص دارد تا جایی که موضوع حضرت ابراهیم مذکور می شود که طبق روایات اسلامی با عموی خود که او را پدر می نامید مباحثه می نمود و

ص: 689

او که بت تراش بود به ابراهیم پاسخ می داد و ...، تا رسیدند به این فراز: (پس به او گفت ببین (این بتی که ساخته ام) چقدر زیبا است ... حقا که فقط یک روح لازم دارد، ابراهیم جواب داد در این صورت خدایان روح ندارند پس چگونه روح می بخشند و وقتی آنها زنده نیستند پس چگونه حیات می بخشند پس معلوم است که اینها خدا نیستند پس پیرمرد (یعنی عموی او که این جماعت او را پدر ابراهیم می دانند) به شدت به خشم درآمد و گفت اگر در سنی بودی که عقل تو کامل بود قطعا سرت را با این تبر می شکستم پس خاموش باش که عقلت نمی رسد ... (و باز هم سوال و جواب دیگر نقل می گردد) و ... پیرمرد می گوید اکنون از خانه برو و آسوده بگذار مرا تا این خدایی که مشغول ساختن آن هستم تمام کنم ...)، پس در ادامه در فصل 27 و 28 داستان حضرت ابراهیم و خرد کردن بت های کوچک و قرار دادن تبر در نزد بعل خدای بزرگ ایشان در هیکل بیان می شود و ...، سپس محاکمه او و دستور سوزاندن او و سلامت ماندن او در آتش نقل می شود در فصل 29 داستان وحی خداوند به واسطه جبرئیل بر حضرت ابراهیم بیان می شود و ما در این فرازها کاری به اختلافات موجود بین این متون و روایات و متون اسلامی نداریم زیرا هدف ما از تقریر این کتاب بررسی متن آن در برابر متون سایر کتب مذهبی مسیحیان بعنی انجیل های رسمی (متی، مرقس، یوحنا، لوقا)، است، و فصل (سی) و (سی و یک) و (سی و دو) و (سی و سه)، اختصاص دارد به گفتگوی عیسی مسیح با کاهنان و شاگردان و موعظه های او و فصل سی و چهار به شفای دست خشک و ...، و کینه توزی کاتبان و کاهنان بر علیه عیسی مسیح و قصد قتل او بیان می شود پس در فصل سی و پنجم

ص: 690

حضرت عیسی مسیح از خلقت انسان و علت نافرمانی شیطان از خداوند سخن در میان آورده و در این متن تاکید شد به خلقت ارواح پیامبران و روح رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم که وفق این متن شصت هزار سال قبل خلقت عالم او را آفریده بود و شیطان بر این خاک سجده نکرد و خود را برتر دانست: (... پس شاگردانش، که به دور او نشسته بودند گفتند ای استاد به ما بگو که شیطان چگونه به کبر خود افتاد ... عیسی پاسخ داد چون که خدای آفرید مشتی خاک را او را بیست و پنج هزار سال گذاشت بدون اینکه با او کاری بکند شیطان که به منزله کاهن و رئیس فرشتگان بود ... دانست که خداوند به زودی از این مشت خاک یکصد و چهل هزار از نشان شدگان را به نشان پیامبری (مبعوث می کند) انتخاب می کند و همچنین (برترین آنها یعنی) رسول خدا (یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) را که خدا روح او را پیش از هر چیز (خلقت) به شصت هزار سال (قبل آن) آفرید از این رو شیطان به غضب شده ...، گفت بزودی خدا از ما خواهد خواست که به این خاک سجده کنیم در حالی که ما از روح هستیم (یعنی از آتش) ...، پس روزی خداوند فرمود در وقتی که همه فرشتگان حاضر بودند که هر کس مرا خدا می داند پس باید بلافاصله بر این خاک سجده کند، پس همه سجده نمودند اما شیطان و یارانش گفتند ای خدا ما از روحیم (یعنی آتش) و از این رو از عدالت نیست که به این گل (و خاک) سجده کنیم چون شیطان این را گفت هولناک و بد منظر گردید و ...، آن وقت شیطان گفت ای پروردگار بدرستی که تو مرا از روی ستم زشت روی گردانیدی لیکن من به این راضی هستم زیرا می خواهم هر آنچه تو کرده ای

ص: 691

را باطل سازم ... آن وقت خدای فرمود دور شوید از من ای لعنت شدگان ...،) پس در فصل 36، در ادامه آن متن مذکور است (شاگردان از ترس از خود بی خود شدند ...، آنوقت عیسی فرمود از روی حق به شما می گویم آنکه نماز نمی گزارد او از شیطان بدتر است ...، زیرا برای (هدایت) انسان، پیامبران همگی آمدند مگر رسول خدا (یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) که بزودی بعد از من به رسالت مبعوث می شود زیرا خداوند می خواهد که من (با اعلام بشارت ظهور آن حضرت)، راه او را مهیا سازم ...)، پس در ادامه موعظه های عیسی مسیح شاگردان گریستند و زاری نمودند پس حضرت عیسی کلمات نماز و دعا را به شرح مفاد فصل 37 به شاگردان بیان می نماید و عبارات آن شباهت دارد به آنچه در سایر انجیل های رسمی وجود دارد و ما در کتاب نورالانوار خود آن را با آنچه در شریعت جاودانی حضرت محمد است بطور اجمالی مقایسه نمودیم و گوشه هایی از عظمت و زیبایی نماز اهل اسلام را در مقابل این کلمات نماز که در انجیل ها مذکور شده است بیان نمودیم، حضرت عیسی در فصل 38 در خصوص اهمیت و عظمت نماز و دعا سخن می گوید و در فصل 39 از عظمت خلقت و نحوه ایجاد آن سخن می گوید تا می رسد به خلقت حضرت آدم و در این فراز باز هم به خلقت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و عظمت مقام و منزلت آن حضرت تاکید می فرماید: (... پس چون آدم بر قدم های خود برخاست در آسمان نوشته ای را دید که مثل آفتاب می درخشد که (معنی آن این است که خدایی جز خدای یکتا و بزرگ نیست و محمد رسول برگزیده اوست) و نص آن لا اله الا الله و محمد رسول الله است، پس آدم دهان خود

ص: 692

را به حمد خداوند باز می کند و می گوید خدایا ترا شکر می کنم ای پروردگار من زیرا به فضل خود مرا آفریدی ولی زاری و درخواست می کنم از تو تا مرا آگاه سازی که معنی این کلمات محمد رسول الله (یعنی محمد فرستاده خدا) چیست خداوند فرمود آفرین بر تو ای آدم همانا می گویم که تو اولین انسانی هستی که آفریدم او را، تو نام او را دیدی و جز این نیست که او پسر توست (یعنی از فرزندان تو است) و او آن کسی است که پا به عرصه این جهان بعد از سال های زیاد قرار خواهد داد و او (رسول و فرستاده و) پیامبر من خواهد بود و او همان کسی است که به برکت وجود او همه خلقت را آفریدم و او همان کسی است که چون مبعوث شود جهان را به نور عظمت خود منور می نماید و او همان کسی است که روح او در جمال آسمانی نهاده شده و شصت هزار سال قبل از خلقت عالم او را خلق نمودم پس زاری کرد حضرت آدم و از خداوند خواست و گفت ای پروردگار من این نوشته را به من مرحمت کن و ...)، پس فصل های 39 و 40 و 41، اختصاص دارد به موضوع اخراج حضرت آدم و حوا از بهشت بعد از توجه به درخت نهی شده و تمرد از فرمان خداوند: (آنگاه خدای به آدم و حوا که سخت می گریستند فرمود بیرون روید از بهشت ... چون آدم توجه کرد مکتوبی را بالای دروازه (بهشت) ملاحظه نمود که خدایی جز خدای یکتا نیست و محمد رسول (برگزیده) اوست ...)، پس در مقدمه فصل چهل و دوم مرقوم است که گریستند شاگردان بعد از این موعظه و عیسی نیز گریان بود) و تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که در این انجیل فرازهای بسیاری وجود دارد که بیانگر رافت و رقت قلب حواریون و روحیه بسیار حساس و مملو از ایمان آنها و ترس فراوانی است که از

ص: 693

عظمت خداوند و عشق او در سینه دارند و این در حالی است که انجیل های رسمی یعنی (متی، مرقس، لوقا و یوحنا) از بیان آن کاملا عاری هستند و این حقیقتی است غیر قابل انکار و تفاوتی است قابل توجه در خصوص این انجیل ها پس چون بر این فراز آگاه شدی پس توجه نما به مفاد عبارات اول به بعد باب چهل و دوم و توجه نما که مترجم در عبارت 5 کلمه رسول خدا را به شهادت عبارت 10 به غلط مسیا ترجمه کرده و یا کاتب به غلط مسیا آورده است زیرا سخن از سه نفر است: ایلیا که به آسمان رفته بود و مسیح که از باکره زائیده می شود و نبی موعود، پس چون فرستادگان یهود نزد او آمدند اعتراف نموده و فرمود من رسول خدا نیستم که در ترجمه مسیا آمده و صحیح آن (فرستاده خدا) یا (رسول خدا) می باشد زیرا اگر این ترجمه صحیح بود او نمی بایست بگوید من آواز کننده در بنی اسرائیل هستم که فریاد می کند آماده سازید را ه فرستاده (موعود) پروردگار را بلکه می بایست بگوید آماده کنید راه مسیا را و نیز باز هم در عبارات 12 بزرگتر در شان از مسیا غلط و صحیح آن رسول خدا و یا فرستاده خدا و یا نبی موعود انبیاء است زیرا در عبارت بعدی به آن تصریح می کند و می فرماید من خود را مانند او (یعنی فرستاده خدا) نمی شمارم و اگر توجه صحیح بود می بایست بگوید من خود را مانند مسیا نمی شمارم و عبارت 15 دلیل آن را به واژه رسول خدا مستند می کند و اگر ترجمه صحیح بود در این فراز می بایست بگوید من لایق نیستم بند چکمه یا دوال های نعلین مسیا را باز کنم پس این دو لفظ که در ادامه جملات به شرح فوق به آنها اشاره و تصریح می شود فرستاده خداست و ترجمه مسیا خطا است و بلکه مسیح خود عیسی است و موعود او و کسی که

ص: 694

او به آمدن او بشارت می دهد فرستاده خداست یعنی رسول خداست و ترجمه صحیح حتی اگر اصل متن مسیا باشد به معنی برگزیده و منتخب خداوند است پس ما در روان سازی در ترجمه با توجه به این نکته، عبارات را اصلاح نموده و کلمه صحیح را مذکور می نمائیم و سپس تا مخاطب متوجه صحیح بود عبارات شود زیرا در صدر این کتاب مکتوب است عیسای مسیح پس چگونه در این فراز بگوید که من مسیح نیستم پس ترجمه از مترجم و یا نقل از کاتب خلاف است و واژه صحیح همان است که ما مذکور نمودیم و اینک متن استنادی: (... آنگاه دیدند بسیاری را که به جستجوی او آمده بودند و آنها کسانی بودند که روسای کاهنان فرستاده بودند تا به کلام او را محکوم نموده (به قتل رسانند)، یعنی لاوی ها و بعضی از کاتبان که از او بپرسند و بگویند که تو کیستی پس اعتراف نمود یسوع و فرمود به راستی و درستی که من رسول خدا (که به غلط مسیا ترجمه شده است) نیستم (لازم به ذکر است که این فراز را می توان به شرح عبارات مندرج در متون انجیل های رسمی و از جمله عبارات 19 به بعد باب اول انجیل یوحنا تحکیم نمود که می گوید: ( ... اینست شهادت یحیی ...، که اقرار نمود که من مسیح نیستم آنگاه از او سوال کردند پس چه آیا تو الیاس (ایلیا) هستی گفت نیستم (گفتند پس) آیا تو آن نبی (موعود) هستی جواب داد که نی (یعنی در انتظار ظهور سه نفر بوده اند مسیح، ایلیا و نبی موعود) ...، پس از او سوال کردند اگر تو مسیح و الیاس (ایلیا) و آن نبی نیستی پس برای چه تعمید می دهی)، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس تصدیق خواهی کرد کلام ما را در این موضع، یعنی ترجمه لفظ متن اصلی واژه منتخب و برگزیده یعنی موعود انبیا حضرت محمد است

ص: 695

پس ترجمه و برگردان عبارت اصلی به مسیح مخالف سیاق و توضیح عیسی مسیح در ادامه آن است پس مخاطب برای صدق گفتار ما به ادامه متن توجه نماید))، پس گفتند آیا تو ایلیا یا ارمیا یا یکی از انبیاء پیشین هستی عیسی پاسخ داد چنین نیست (یعنی گفت که من رسول خدا و ایلیا نیستم پس می ماند مسیح)، آنوقت گفتند تو کیستی ... پس آنوقت عیسی فرمود: (منم صدای فریاد کننده در بنی اسرائیل که فریاد می کند راه فرستاد پروردگار (یعنی راه شریعت رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) را آنگونه که بشارت او در کتاب اشعیاء نبی نوشته شده است راه آماده سازید (یعنی وقتی آن نبی و ایلیا نیست پس مسیح بشارت دهنده به بعثت و رسالت آن نبی می باشد) گفتند هرگاه تو نیستی مسیا (یعنی آن نبی یعنی آن برگزیده یعنی آن منتخب یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) و نه ایلیا و نه هیچ پیامبری پس به چه جهت بشارت می دهی به تعلیم تازه و خود را در منزلت بالاتر از (نبی موعود) مسیا نشان می دهی (پس در این فراز معلوم می شود که وفق بشارات انبیاء سلف منزلت و مقام حضرت محمد یعنی نبی معظم موعود و برگزیده و منتخب خداوند از همه پیامبران حتی عیسی مسیح بالاتر بوده و این حقیقتی بوده است که همه به آن اقرار و اعتراف و اذعان داشته اند) عیسی پاسخ داد به درستی که معجزاتی که خداوند آنها را به دست من ظاهر می کند به دلیل آن است که به خواست من و به اذن خداوند واقع و من هرگز خود را در حد و هم رتبه با آن کسی که درباره او سخن می گوئید نمی دانم (یعنی خود را برابر نمی دانم با آن پیامبری که شما از آن سخن می گوئید یعنی با حضرت محمد

ص: 696

صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم)، زیرا که من لایق آن نیستم تا بنده چکمه و یا دوال های (بندهای) نعلین فرستاده خدا (یعنی نبی معظم موعود یعنی آن موعود انبیا یعنی آن رسول پروردگار یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) را که او را (نبی برگزیده، نبی منتخب، نبی موعود، رسول خدا، فرستاده پروردگار) مسیا می نامید باز کنم (و آگاه باشید) که او (یعنی رسول و فرستاده پروردگار یعنی آن نبی موعود یعنی آن منتخب و آن برگزیده خداوند)، کسی است که قبل از من (و خلقت جهان) آفریده شده و زود است که بعد از من بیاید (یعنی بزدوی متولد شده و به نبوت و رسالت مبعوث گردد) و زود است که کلام حق (یعنی کلام پروردگار یعنی قرآن مجید یعنی کلام الله را به عنوان معجزه ابدی خود) را بیاورد و شریعت و دین او ابدی است (یعنی احکام و فرایض او را پایانی نیست یعنی تحریف و تغییر نپذیرفته و بعد از او پیامبری مبعوث نخواهد شد)، در ادامه کاتب انجیل برنابا داستان سه سایه بان را بیان می نماید و علت آن را تحکیم ایمان شاگردان عنوان می نماید، در ادامه باب 43، کاتب برنابا از زبان عیسی مسیح می گوید: (از روی حقیقت به شما می گویم به درستی که هر پیامبر که مبعوث می گردد جز این نیست که مبعوث می گردد برای امتی مشخص و پیامبر آن قوم و امت است و کلام آنها تجاوز نمی کند از آن طایفه که بسوی آنها مبعوث شده اند ولی رسول خدا (یعنی موعود انبیاء الهی یعنی برگزیده خلق یعنی آخرین انبیاء الهی برترین آنها یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) هر زمان که به رسالت مبعوث شود خداوند به او عطا می فرماید آنچه را که به منزله انگشتری دست اوست (یعنی حاکمیت

ص: 697

مطلق را)، پس (او یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم)، پیام آور رستگاری و رحمت برای تمامی امت های کره ارض که تعالیم او را بپذیرند خواهد بود، و او به زودی مبعوث می شود با (اعانت خداوند در) قهر و غلبه بر ستمگران و آنگاه عبادت بت ها را ریشه کن فرماید به گونه ای که شیطان رسوا شود زیرا اینچنین خدای وعده نموده به ابراهیم و به او فرموده: به درستی که به نسل تو همه قبایل (امت های) زمین را برکت می دهم و همچنان که تو ای ابراهیم بت ها را شکستی (پیامبر موعود) از نسل تو نیز بزودی چنین کند) پس در ادامه شاگردان سوال می کنند که آیا این عهد را خداوند برای ابراهیم از اسحاق ساخت و یا از اسماعیل یعنی این برکت برای تمامی امت های زمین تا ابدالآباد از نسل اسحاق خواهد بود یا از نسل اسماعیل پس حضرت عیسی فرمود با این مضمون که اگر حضرت رسول خدا مبعوث شود فرزند ابراهیم است و او کسی است که داود نبی او را رب خود خوانده است به شرحی که در مزمور خود آورده است به الهام الهی که خداوند به رب من چنین گفت که به دست راست من بنشین تا من دشمنان تو را پای انداز تو نمایم و می فرستد خدای عصای تو را (یعنی قائم تو را یعنی وصی دوازدهم تو حضرت مهدی را برای برپایی حکومت جهانی عدل و عدالت خداوند تا صاحب تسلط ابدی شود بر دشمنان خداوند پس رسول خدا چگونه کمتر از داود خواهد بود در حالی که داود او را پروردگار خود می نامد پس متن استنادی چنین است: (یعقوب گفت ای معلم به ما بگو این عهد را با که ساخت (یعنی خداوند از نسل چه کسی با حضرت ابراهیم استوار فرمود البته تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که در این زمان اثبات گردیده است که

ص: 698

نمی توانسته است که این عهد از طریق اسحاق با حضرت ابراهیم استوار گردد زیرا صحف انبیاء و تورات و انجیل همگی نابود شده و احکام و فرایض آنها تحریف و مضمحل شده است و تنها شریعتی که احکام و فرایض او بدون تحریف و کتاب خداوند بدون تغییر وجود دارد تا ابدالآباد همانا شریعت پاک و پسندیده خداوند اسلام و این حضرت محمد است که از نسل حضرت اسماعیل به حضرت ابراهیم متصل است پس هیچ گزینه ای جز این که خداوند عهد خود را از اسماعیل با ابراهیم استوار فرموده است وجود ندارد)، به درستی که یهود می گویند با اسحاق و اسماعیلیان می گویند با اسماعیل، عیسی فرمود ... وقتی که رسول خدا (یعنی حضرت محمد از نسل حضرت اسماعیل مبعوث شود یعنی) بیاید پس از نسل که خواهد بود (یعنی از نسل حضرت ابراهیم و سپس برای اینکه اینکه منزلت داود را با او سنجش نماید می فرماید ..)، زیرا که داود او را به الهام و وحی الهی پروردگار و رب خود می خواند (یعنی در عظمت)، که اینچنین گفته خداوند (یعنی الهام فرموده است) به رب من (یعنی به حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) که بر دست راست من بنشین تا دشمنان تو را پای انداز تو نمایم و می فرستد خدای بزرگ عصای تو را (یعنی قائم آل محمد را) که به زودی (بر پا نماید حکومت عدل الهی را در جهان و) صاحب تسلط شود در میان دشمنان تو (یعنی همه دشمنان خداوند را نابود فرماید)، پس چگونه داود (از او برتر است در حالی) او را رب و پروردگار خود می نامد ...) پس تو ای عاقل دانا و خردمند اهمیت این فراز در آن است که تحریف گران در متون انجیل های رسمی آن را پایه تعالیم شیطانی پولس در ادعای خدایی عیسی مسیح مستمسک قرار

ص: 699

داده و بر اساس آن یاوه ای بی ربط را طرح کرده انند که ما در کتاب نورالانوار خود به آن پاسخ قاطعی داده ایم و ایشان را رسوا نموده ایم، پس در باب 44 حضرت عیسی مسیح از خیانت تحریف گران تورات و صحف انبیا سخن در میان آورده و تاکید فرموده است که خداوند به آزمون حضرت ابراهیم نخست زاده او را برای ذبح طلب نمود و این سنت بوده است پس چگونه اسحاق نخست زاده است در حالی که به هنگام تولد او اسماعیل هفت سال داشته است و سپس تحریف گران را به عذاب الهی بشارت داده و اوصاف رسول معظم الهی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم را بیان می فرماید (... آنوقت شاگردان گفتند ای معلم در کتاب موسی چنین نوشته شده است که عهد با اسحاق بسته شده است پس عیسی آهی کشید و پاسخ داد، آنچه نوشته شده است همین است ولی این را نه موسی نوشته و نه (وصی او) یوشع، بلکه احبار ما نوشته اند یعنی همان کسانی که از خدا نمی ترسند و از روی حق به شما می گویم که هرگاه توجه خود را معطوف به سخن فرشته الهی جبرئیل نمایند به خیانت وجود کاتبان و فقهای ما پی خواهید برد زیرا فرشته الهی جبرئیل گفت ...، بگیر نخست زاده خود را و بالای کوه ببر تا در راه خداوند قربانی نمایی پس چگونه اسحاق نخست زاده می شود در حالی که وقتی او زائیده شد، اسماعیل هفت ساله بوده است ...، (و در ادامه عیسی مسیح فرمود) ...، وای بر (این) ریاکاران زیرا زیرا مدح شدن آنان در این جهان به زودی تبدیل می شود بر علیه آنان به اهانت و عذاب در دوزخ جاویدان و به این دلیل به شما می گویم که به تحقیق رسول خدا آن اسوه و الگوی نیکویی است که به آن مخلوق خداوند هدایت می یابند زیرا (ذات اقدس او) زینت

ص: 700

داده شده است (از سوی خداوند) به روح دانش و مشورت، روح حکمت و توانایی، روح خشوع و محبت، روح تفکر و میانه روی، روح عدل و پرهیزگاری، روح لطف و صبر که خدا آنها را عطا فرموده به قدر سه برابری که به سایر خلق خود داده است پس چه با سعادت است ایامی که او بزودی بیاید به سوی جهانیان پس مرا تصدیق کنید که (به چشم بصیرت خود) او را دیدم و تقدیم کردم احترام خود را به محضر آن حضرت، همانگونه که هر پیامبری او را زیارت کرده است زیرا آنگاه خداوند عطا می فرماید به ایشان (تعظیم) روح او را (به تصدیق) نبوت و (من نیز) چون او را زیارت نمودم از تسلی و آرامش پر شده و گفتم ای محمد خداوند با تو (یار و یاور) باد و مرا لایق آن فرماید که بندهای کفش تو را باز کنم، زیرا هرگاه به این افتخار برسم پس به پیامبری بزرگ و قدوس خداوند تبدیل خواهم شد و چون عیسی مسیح این کلام را فرمود خداوند را شکرگذاری نمود)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که ما مقرر نموده بودیم بر نگارش خلاصه ای از متن انجیل برنابا ولی همانگونه که قبلا اشاره نمودیم بعضی از فرازهای آن به حدی زیبا و متین و مستدل و عظیم مانند این فراز که از عالم (ذر) خبر می دهد، نگارش یافته که عدم درج آن موجبات حرمان را فراهم می آورد و نیز تاکید این نکته که حتی یک از میلیارد این متون نیز در متون اناجیل رسمی وجود ندارد پس چون بر این فراز آگاه شدی پس با ما به بررسی باب 45 این متن بیا و توجه نما که در آن کاتب برنابا اشاره می کند به گفتگوی عیسی مسیح با کاهنان که در آن زمان، با زبان تهدید به سوی او آمدند: (...، کاهنان که نزد یک عیسی آمدند به او گفتند ای معلم به ما گفته شده است که درباره ما به بدی یاد

ص: 701

نموده ای پس به همین دلیل مواظب خودت باش تا خطری تو را تهدید نکند و شر و بدی بر تو وارد نیاید، عیسی مسیح پاسخ داد که من از روی حق و عدالت سخن می گویم پس اگر به ریاکاران بد می گویم اگر شما ریاکار باشید پس به درستی که من از شما سخن می گویم پس گفتند چه کسی ریاکار است، واضح و آشکار به ما بگو، عیسی فرمود، از روی حقیقت به شما می گویم هر کس که خیر و نیکویی کند تا مردم او را ببینند ریاکار است زیرا عمل او نفوذ ندارد به دل که آن را مردم نمی بینند پس قرار داده می شود در آن هر اندیشه ناپاک و هر هوسی که مانند مردار است، آیا می دانید ریاکار کیست، ریاکار آن شخصی است که عبادت میکند خداوند را به زبان خود و عبادت میکند مردم را به دل خود و به درستی که او (یعنی ریاکار)، بدبخت است زیرا هرگاه که بمیرد هر پاداشی را از سوی خداوند از کف خواهد داد، ...، سوگند به هستی خدایی که در حضورش می ایستم همانا ریاکار دزد است، مرتکب کفر می شود زیرا توسل می جوید به شریعت و با توسل به شریعت مجد و عزت خداوند را می رباید در حالی که حمد و مجد و عزت، تنها سزاوار خداوند است تا ابدالآباد پس باز می گویم و تاکید می نمایم که ریاکار را ایمانی نیست، زیرا اگر ایمان آورده بود به اینکه خداوند ناظر به همه امور است و اینکه قصاص و مکافات می فرماید گناه را به کیفری ترسناک پس البته دل خود را که آن را پر از گناه نموده است را از لوث آنها پاک می کرد)، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس در فصل 4 و 47 باز هم کاتب برنابا از برخی از معجزات عیسی مسیح نام می برد و آنها را شرح می دهد و از جهل خلایق به اینگونه به واسطه معجزات به کفر کشیده شده و تا مرز خدایی او پیش

ص: 702

رفته اند به خداوند شکایت میکند و خداوند وی را دلداری می دهد در باب 48 کاتب برنابا اندیشه های باطل رومیان را در گسترش اندیشه های باطل خدایی او و یا پسر خدا بودن او دخیل می داند ...، فصل 49 و 50 به بیان برخی از معجزات آن حضرت اختصاص دارد در باب 51 درخواست شاگردان از عیسی مسیح مطرح می شود به اینکه به او سئوال آنها پاسخ دهد، اول گفتگوی او با شیطان دوم کیفر دادن خداوند در روز جزا پس این فرازها به دلیل زیبایی و جذابیت در متن (به اعتقاد نگارنده) مذکور می گردد و عبارات استنادی به این شرح است، (... پس شاگردان عیسی به سوی او آمده گفتند ای معلم دوست داریم که بر او مطلب آگاه شویم اول اینکه چگونه با شیطان گفتگو کردی و ...، و دوم اینکه چگونه خداوند در روز جزا می آید تا کیفر دهد پس عیسی گفت ... من به خدا گفتم (که ای پروردگار شیطان) آفریده توست پس به او رحم کن، خدا فرمود ای عیسی توجه نما که من از او می گذرم ولی به شرط آنکه فقط بگوید ای پروردگار من، به قطع و یقین که من خطا کردم پس به من رحم کن پس در این صورت از او گذشت نموده و او را به حال اول بر می گردانم (یعنی او را از حالت زشت و ترسناک او در می آورم ...) پس عیسی فرمود چون این را شنیدم بسیار خوشحال شدم پس شیطان را احضار کردم پس آمده گفت ای عیسی چکار بایستی برای تو انجام دهم، من به او گفتم ای شیطان به درستی که تو خودخواهی کردی من خدمت تو را دوست ندارم ولی به این جهت ترا احضار کردم تا آنچه خیر و صلاح توست به تو یادآوری کنم شیطان جواب داد وقتی تو خدمت را دوست نداری پس من هم خدمت تو را دوست ندارم زیرا من از تو شریف ترم پس تو لیاقت نداری

ص: 703

و لایق نیستی که مرا خدمت کنی زیرا تو کسی هستی که (سر منشا) او گل است ولی من روحم (یعنی از آتش هستم) پس من گفتم این سخنان را (کنار) بگذاریم بگو به من مگر بهتر نیست که (این حالت زشت و ترسناک) به همان اول خود برگردی تو میدانی که به زودی فرشته میکائیل در روز جزا و بازخواست، به شمشیر خداوند صد هزار ضربت می زند و به هر ضربت عذاب ده دوزخ، شیطان جواب داد به زودی خواهیم دانست که کار کدام یک از ما در روز بازخواست بیشتر است ...، زود است که خدا بداند خطای بزرگی مرتکب شده که برای گل ناپاکی مرا رانده است ... (و سپس گفت) ...، حالا بیا و این مصالحه را میان من و خدا تمام کن ... به او گفتم لازم است فقط دو کلمه بگویی شیطان گفت آن دو کلمه چیست جواب دادم آن دو کلمه اینست که بگویی (خدایا) گناه کردم پس به من رحم کن شیطان گفت من این مصالحه را به خوشی قبول می کنم مشروط به اینکه همین دو کلمه را خدا به من بگوید پس گفتم دور شو از من ای رانده شده (از درگاه رحمت الهی)، زیرا تو گناهکار و پدید آورنده هر ستم و گناه هستی، لیکن خدا دادگر و منزه از زشتی هاست ... پس شیطان گفت ...، ای عیسی تو دروغ می گویی تا خدا را خشنود سازی ...)، و اما در خصوص موضوع دوم یعنی بازخواست خداوند پس می فرماید: (... شما (ای شاگردان) گواهان من هستید در (روز جزا) که من چگونه شکایت می کنم بر این بدکارانی (یعنی تحریف گرانی) که بعد از درگذشتن من از جهان با سرعت حق انجیل مرا به عمل شیطان باطل سازند ولی به زودی در ایام آخر الزمان باز می گردم، زود باشد که فنوخ و ایلیا (در ایام رجعت مقدسین و زنده شدن مقدسان به امر خداوند برای یاری شریعت

ص: 704

خداوند و برپایی حکومت عدل و عدالت جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) با من بیایند، آنگاه شهادت بدهیم بر بدکارانی که آخرت آنها، لعنت کرده شده است (یعنی ستمکاران نیز زنده شده و معذب می شوند قبل از عذاب اخروی، در دنیا)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند کاتب به زبان عیسی مسیح در باب 53 انجیل برنابا از شدائد و اخبارهای غیبی آخر الزمان خبر می دهد و در نهایت از مرگ همه موجودات خبر می دهد و ...: (... پس زنده نماند مگر فقط خداوند (یعنی) همان کسی که فقط او سزاوار اکرام و مجد و عزت است، پس چون عیسی این کلام را بفرمود پس با دست های خود بر صورت خود سیلی زد و سر خود را بر زمین نهاد و چون سر خود را بلند کرد فرمود ملعون باد هر کسی که درج کند در گفته های من این مطلب (دروغ) را که من پسر خدایم ...)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند در باب 54 و 55 و 56 و 57 و 58 و 59 و 60 و 61 و 62 و 63 کلام عیسی مسیح به زبان کاتب برنابا در رابطه با پایان کار جهان مذکور شده است: (پس چون این اراده های خداوند بر هستی واقع شود، تا چهل سال هستی را تاریکی مطلق فرا می گیرد و در سراسر جهان موجود زنده ای نباشد مگر خدای واحد قهار که تنها به او عظمت و مجد تا به ابدالآباد تعلق دارد، پس چون چهل سال گذشت خداوند متعال اول رسول خود (حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) را که به زودی مبعوث و مانند آفتاب بر جهان تاریک طلوع می نماید، را زنده می فرماید ... و به دنبال آن خداوند فرشتگان چهارگانه مقرب خود را زنده می کند و آنها به دنبال رسول خدا جستجو می کنند و چون او را می یابند بر چهار طرف او قرار می گیرند تا او را حراست نمایند و

ص: 705

آنگاه خداوند متعال باقی فرشتگان را زنده می فرماید که مانند زنبور عسل می آیند و به دور رسول خدا جمع می شوند و آنگاه خداوند زنده می فرماید باقی پیامبران خود را که همه آنها به دنبال آدم حاضر می شوند پس همگی آنها دست رسول خدا را ببوسند و خود را در سایه نگهبانی او قرار دهند آنگاه خداوند زنده فرماید باقی پاکان و مقدسین را که همگی فریاد می زنند به یادآور ما را ای محمد پس رافت و مهربانی رسول خدا از فریاد آنها به جنبش در آید و توجه می نماید در آنچه می تواند برای نجات آنان به عمل آورد، پس ...، خداوند زنده می نماید مجرمان را یعنی همان کسانی که وقت زنده شدن ایشان سایر خلق خدا از دیدن زشتی آنها می ترسند پس آن مجرمان فریاد میکنند که ای پروردگار ما، ما را از رحمت خود محروم مکن و به دنبال آن، خداوند شیطان را زنده می کند و در این زمان هر آفریده ای در وقت نگریستن به او و از ترس دیدار ترسناک و هولناک او به حالت مرگ قرار می گیرد و آنگاه عیسی فرمود و من امیدوار به خدا هستم که نبینم این هول و هراس را در آن روز و به درستی که رسول خدا از این دیدارها نمی هراسد زیرا او ترس و هراسی ندارد مگر از خداوند متعال، آنگاه فرشته بار دیگر در صور خود بدمد پس همه به صدای آن برخیزند و بگوید ای آفریده شدگان بیائید برای جزا ...، آنوقت رسول خدا هراسان شود زیرا او می داند که کسی نبوده است تا خدای را آنگونه که شایسته اوست دوست داشته باشد ...، پس آن زمان که رسول خدا بهراسد پس چه خواهند نمود آن بدکارانی که از شرارت پر هستند، پس در این زمان رسول خدا زاری کنان می رود تا همه پیامبران را جمع نموده و با آنها برای شفاعت مومنان به درگاه خداوند تضرع

ص: 706

نماید پس هر یک از ترس عذر می آورند ...، پس چون خداوند این حالت را ملاحظه نماید خطاب فرماید رسول خدا را که چگونه همه هستی را به واسطه محبت او آفریده است پس ترس رسول خدا برطرف شده با عشق و محبت به سوی عرش خداوند قدم پیش می گذارد و فرشتگان بسرایند و ...، رسول خدا ابتداء نماید در سخن و بگوید که ای خدای من آگاهی که من تو را عبادت نموده و شکر می گویم با تمام دل و جان خود زیرا تو خواستی و مرا آفریدی تا بنده تو باشم و ...، پس در آن هنگام همه آفریدگان خدای متعال بگویند که ای خداوند بزرگ ما نیز تو را شکرگزاری نموده و ای پروردگار نام پاک تو منزه و مبارک است ...، پس رسول خدا عرض می نماید ... خدایا چون مرا آفریدی، فرمودی که به درستی اراده کرده ای تا جهان را بیافرینی و نیز فرشتگان و خلایق را بواسطه محبت من تا تو را تمجید نمایند به واسطه من که بنده تو هستم پس از این جهت زاری می کنم به سوی تو ای پروردگار مهربان ...، پس خداوند می فرماید ای دوست من محمد آیا گواهانی داری ...، رسول خدا عرض می فرماید که گواهان من، آدم، ابراهیم، اسماعیل، موسی، داود و عیسی پسر مریم هستند ...، پس آنها گویند ما سه گواه داریم که افضل از ما هستند ...، موسی گوید اول کتابی است که به مرا عطا فرمودی، داود گوید دوم کتابی است که مرا عطا فرمودی و آنکه با شما سخن می دارد (یعنی من که عیسی هستم) گوید ای پروردگار به درستی که تمام جهان را شیطان گمراه نمود و (القاء نمود) و (به زبان تحریف گران) گفت که من شریک و پسر تو هستم ولی آن کتابی که به من عطا فرمودی (یعنی انجیل) گفته است که به حقیقت من بنده تو هستم ...، پس رسول خدا به گفتار آمده و می گوید و

ص: 707

اینچنین می گوید کتابی که مرا عطا فرمودی ای خداوند متعال ...، پس هر مخلوقی (از اهل ایمان) به سجده در آمده بگوید که ای خدای متعال، مجد و عزت و احترام تنها سزاوار توست زیرا که ما را با (عظمت) رسول خود بخشیدی ...، در این هنگام فرشته در صور بدمد و شیطان برای کیفر فرا خوانده شود و آن وقت آن بدبخت بیاید در کمال ذلت و هر آفریده ای از او شکایت کند خداوند ندا کند فرشته خود میکائیل را پس بزند او را صد هزار ضربت به شمشیر خداوند که هر ضربت آن به شیطان به سنگینی ده دوزخ است و او اول کسی است که در دوزخ جاودانی خدا قرار می گیرد، پس فرشته ندا کند پیروان او را پس خوار شوند مانند او ...، آنگاه به دوزخ افکنده شوند زیرا خدا می فرماید به ایشان که ای رانده شدگان، به حق دوزخ جایگاه ابدی شما است پس همه کافران و مجرمان به سوی جزاء احضار شوند ...، وقتی که حساب همه به پایان آمد خداوند به رسول خود می فرماید ای خلیل من ملاحظه کن که تا چه اندازه بزرگ بوده است شرارت ایشان ...، آن هنگام خدای برگرداند به سوی خاک هر موجود زنده پست تر از انسان را و بفرستد به دوزخ، فاجران را (در حالی که) می بینند بار دیگر در اثنای سیر خود، آن خاکی را که بر می گردد به سوی سگ ها و اسب ها و ...، پس در آن هنگام گویند ای پروردگار، ما را نیز مانند آنها خاک فرما (یعنی از عذاب دوزخ رهایی) ولی درخواست آنها اجابت نمی شود (یعنی به دوزخ جاوید افکنده می شوند)، در اثناء اینکه عیسی مسیح سخن می گفت شاگردان سخت می گریستند و عیسی نیز اشک بسیار می ریخت، پس از آنکه گریست یوحنا گفت ای معلم ما دوست داریم آگاه شویم بر دو موضوع اول آنکه چگونه ممکن است

ص: 708

که رسول الله در آن روز بر مجرمان شفقت ننماید با اینکه از رحمت و مهربانی آکنده است و در حالی که آنها نیز از همان سرشتی هستند که او از آن است (یعنی از خاک)، دیگر آنکه مقصود از هر ضربت میکائیل مانند ده دوزخ است چیست مگر آیا بیشتر از یک دوزخ وجود دارد پس عیسی فرمود مگر نشنیده اید آنچه را که داود پیامبر می فرماید که چگونه می خندد نیکوکار از هلاکت مجرمان ... و در آن روز به عقول ایشان (برگزیدگان) کمترین اندیشه برخلاف عدالت خداوند راه نیابد ... و در آن روز من هم با اینکه به لحاظ مهربانی بر نوع بشر می گریم، عدالت خداوند را بدون ترحم برای کسانی که خوار می شمارند سخنان مرا طلب خواهم نمود خصوصا برای کسانی که انجیل مرا ناپاک می نمایند (یعنی با دروغ و تهمت تحریف می نمایند)، و دیگر اینکه ای شاگردان من به درستی که دوزخ یکی است و در آن تا ابدالآباد عذاب کرده می شوند (مجرمان) رانده شدگان و اینکه برای آن هفت طبقه است که یکی از دیگری ژرف تر و عمیق تر است و آنکه می رود به دورترین آنها در ژرفی پس به او می رسد عقابی و عذابی سخت تر ...، از این جهت مجرمان (به تناسب عمل خود) به درجاتی می رسند که در یک دوزخ قرار دارد ... و خداوند قادر متعال، توانا است بر هر چیز و به زودی به قوت و عدالت خود شیطان را چنان گرداند که رنجی بکشد که گویا در هزار هزار دوزخ است و باقی ماندگان را هر یک به اندازه گناهشان مکافات و عذاب برسد) پس در ادامه حضرت عیسی به موعظه شاگردان می پردازد، و تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که این فراز از احوال قیامت تنها گوشه ای از احوالات آن و بیانگر عظمت مقام و عظمت رسول خداست و شرح کامل آنچه عیسی مسیح به آنها اشارت نمود

ص: 709

در کتاب خدا قرآن مجید است و در نزد مفسران آن یعنی محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم پس چون بر این فراز آگاه شدی پس با ما از فرازهایی عبور کن که مصدق گفتار ما است در اینکه انجیل برنابا نیز مانند سایر انجیل ها و نیز انجیل های رسمی (متی، مرقس، لوقا و یوحنا) به جنایات تحریف گرفتار شده و در آن مطالب خلاف فراوان وجود دارد و همانگونه که در قبل اشاره نمودیم مثال آن به قصر ویران و خرابی می ماند که در کنار و گوشه آن گنج های بشارت به بعثت نبی معظم موعود انبیاء الهی یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و معجزه رجعت مقدسین و برپایی حکومت عدل الهی و ارثیت آن به اهل ایمان و نابودی دشمنان خداوند به دست آخرین ولی و معصوم از نسل و سلسله انبیاء الهی و حضرت ابراهیم یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، درج گردیده است که ما در کتاب نورالانوار خود از بسیاری از این بشارت ها رمزگشایی نموده ایم، ...، پس تو ای عاقل دانا و خردمند در ادامه متون، کاتب برنابا از مواعظ و معجزات عیسی مسیح سخن به میان می آورد و از جمله سئوالی بود که یکی از کاتبان از روی مکر و حیله از عیسی مسیح سوال کرد تا خود و کاهنان یهود را تقدیس نماید و در پی آن حضرت عیسی را به غضب آورد ...، این پاسخ بعد از ذکر مقدمه ای در فصل 68 نقل گردیده است (... لیکن عیسی فرمود صبر کن تا سوال تو را پاسخ دهم، سوال کردی از من تا خبر تو را که خداوند در بهشت به ما چه عطا می فرماید ...، ای کاتبان و ای فریسیان و تو ای رئیس کاهنان که آواز مرا میشنوی، به درستی که من آشکار می کنم برای شما آنچه را (در این رابطه) خدا به شما به زبان پیامبر خود اشعیاء

ص: 710

نبی فرمود که: پروریدم بندگانی را و بلند نمودم شان و منزلت آنها را ولی آنها مرا خوار نمودند، ...، آن پادشاه که خدای ما است اسرائیل را در این جهان غرق در بدبختی یافت پس آن را به بندگان خود یوسف و موسی و هارون که به او توجه نمودند، عطا کرد ...، به اندازه ای که (یعنی تا جایی که)، برای قوم اسرائیل، مصر را عذاب کرد و فرعون را غرق نمود و یکصد و بیست پادشاه از کنعانیان و مدینیان را هزیمت داد به او شریعت های خود را عطا نمود و او را (یعنی بنی اسرائیل) وارث همه این بلاد که قوم ما در آنها اقامت دارند ساخت ولی اسرائیل چگونه رفتار کرد، و چقدر از پیامبران را به قتل رسانید و به چه اندازه امر نبوت پیامبران را (به تحریفات کتب و جرایم و ...،) ناپاک نمود و چگونه نافرمانی کرد به شریعت خداوند و چه اندازه مردم به واسطه این ضلالت ها گمراه شدند و مرتد گردیده و ای کاهنان به سبب اعمال گمراه کننده شما چه اندازه به بت پرستی و کفر روی آورده اند پس اینگونه خوار و ذلیل نموده اید امر خداوند را به سلوک (شیطانی) خود و اکنون از من می پرسید خداوند در بهشت ما چه عطا خواهد کرد در حالی که بر شما لازم است تا از من بپرسید که خداوند در دوزخ شما را چگونه قصاص خواهد کرد و اینکه برای انجام توبه واقعی چه عملی را واجب است انجام دهید (یعنی برای نجات خود از دوزخ) تا خدا بر شما رحم کند و این است آنچه من به شما تذکر می دهم و به جهت این مقصود به سوی شما فرستاده شده ام) پس تو عاقل دانا و خردمند آگاه باش که در ادامه، باب شصت و نهم هم، در همین راستا یعنی سرزنش کاهنان مکتوب گردیده و نیز در رابطه با اخراج دیو یعنی جن و روح پلید و شیطان از کالبد اشخاص مریض که باعث فحشاء و شرارت و

ص: 711

دیوانگی و در این فراز باعث لالی و کوری فردی شده است مطالبی ذکر گردیده که اساسا نگارنده به این یاوه ها اعتقادی ندارد و در کتاب نورالانوار خود مزخرف بودن آنها را ثابت نموده و این فرازها دلالت تام دارد بر تحریفی بودن این کتب و هم نوایی تمامی انجیل ها خواه رسمی و خواه غیر رسمی این حقیقت را تحکیم می نماید و نکته مهم در رابطه با این انجیل ها این است که آنها در رابطه با بشارات به نبی موعود در آن زمان هیچ تضادی با هم نداشته اند و لذا به همین دلیل متون چهار انجیل رسمی بعد از ظهور و بعثت حضرت محمد صلی الله و علیه و آله و سلم و عجل فرجهم دچار تحریف به شکل تغییر در ترجمه و تغییر در واژه ها گردیدند ولی در زمان خود یعنی صدر مسیحیت به دلیل اختلافات فرقه ای بین وصی عالیقدر حضرت عیسی یعنی پطرس و دیگر شاگردان و تعالیم آنها با تعالیم شیطانی پولس و طرفداران متعصب او، گزینش های سیاسی بر علیه آنها واقع گردید و لذا بشارات به ظهور حضرت رسول الله و حکومت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و معجزه رجعت و زنده شدن مقدسین و و ...، به وفور در انجیل های رسمی نیز موجود است که ما از آنها رمزگشایی و عبارات آن را تشریح نموده ایم به گونه ای که قابل رد و انکار نیست پس چون در این فراز آگاه شدی پس با ما به ادامه بررسی و نقل خلاصه متن انجیل بارنابا بیا که در عبارات باب 72 به بعد عیسی مسیح از رنج های خود به واسطه جهل مردم و افکار انحطاطی رومیان و القاء شیطان و (بر ضد موضوع خدایی خود و یا پسر خدا بودن تکلم نموده است. در باب هفتاد و دوم حضرت عیسی مسیح از فتنه یهودا خبر می دهد زیرا حضرت جبرئیل از خیانت او خبر داد ولی نام او را نبرد پس برنابا به عیسی

ص: 712

عرض کرد (ای معلم به من بگو کیست آنکه تو را تسلیم می کند پس عیسی مسیح جواب داد که ای برنابا این ساعت ساعتی نیست که در آن او را بشناسی ولی آگاه باش که بدکار به زودی خود را معرفی می کند (یعنی با عمل تباه خود خود را معرفی میکند))، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش در این فراز که چگونه خبر غیبی به متانت و صحت عقل صادر شده زیرا در هر چهار انجیل رسمی این موضوع در نهایت ابلهی بیان شده است که ما در کتاب نورالانوار خود فرازهای آن را بررسی و ابلهانه بودن آن را ثابت نموده ایم به اینکه کاتبان آن متون مذکور نموده بودند که عیسی در مراسم شام آخر، یهودا را به شاگردان معرفی می کند ولی فراموش می کنند این کاتبان که وقتی قاتل عیسی به شاگردان معرفی بشود علی القاعده بایستی بین شاگردان و آن تبهکار درگیری حاصل می شد ولی با کمال تعجب ملاحظه می شود که بعد از معرفی یهودا به عنوان قاتل، عیسی به همراه شاگردان به خوردن شام ادامه داده و به یکدیگر پیاله شراب تعارف می کردند و ...، ولی در این متن عیسی معرفی نمی نماید قاتل را بلکه خبر می دهد از فتنه یک فتنه گر آن هم بعد از خیانت او در حالی که آن کتب موضوع جبر در اعمال را نیز با مزخرفات خود عجین کرده بودند که در جای خود یاوه بودن آن ثابت گردید پس چون بر این فراز آگاه شدی پس تو ای عاقل دانا و خردمند توجه نما به ادامه متن که بر یک سیاق صحیح و منطقی استوار است و ما کاری نداریم آن را چه کسی و در چه تاریخی و چگونه نوشته است ولی این متن بر یک سیاق صحیح و منطقی و عاقلانه و مرتب تنظیم شده است یعنی به نسبت آن متون از صحت بیشتری برخوردار است هر چند در خصوص فراز هایی که ما

ص: 713

اشاره کردیم تحریفی بودن آن محرز است همانگونه که اثبات نمودیم که چگونه موضوع تحریف های لجام گسیخته و جنون آمیز تحریف گران به و به چه دلیل در آن زمان، مشمول بشارت به ظهور و بعثت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و رجعت مقدسین و برپایی حکومت عدل خداوند توسط بازوی خداوند یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه شریف نشده است، پس چون بر این فرازها آگاهی حاصل شد پس مخاطب ارجمند توجه نماید به ادامه متن در باب 72: (... پس شاگردان گریستند گفتند ای معلم چرا ما را ترک می فرمایی ...، عیسی پاسخ داد دل های شما مضطرب نشود و مترسید ...، زیرا که من در واقع آمده ام تا (با اعلام به بشارت بعثت نبی معظم موعود) راه را برای (ظهور) فرستاده خدا (یعنی حضرت محمد صلی الله و علیه و آله و سلم و عجل فرجهم)، آماده نمایم زیرا که به زودی رهایی عالم را با (بعثت خود برای عالمیان به ارمغان) می آورد لیکن حذر نمایید از اینکه فریب داده شوید زیرا زود است کسانی به دروغ سخن مرا می گیرند و خود را پیام آور (از سوی من) می نامند و انجیل مرا ناپاک (یعنی تحریف) می کنند (و این فراز در واقع خبر غیبی آن حضرت از تحریف انجیل پاک (حضرت عیسی مسیح) و ایجاد تعلیمات شیطانی بر علیه آن است که این اعمال به واسطه پولس که خود را پیامبر عیسی معرفی نمود و مدعی شد به دروغ که عیسی بر وی ظاهر شده و به او دستور می دهد تا چه اعمالی را صورت دهد و در تحت این فریبکاری انجیل را تحریف و تعالیم موسی را نابود نمود و شاگردان متعصب او انجام دادند آن اعمالی که انجام دادند، صورت پذیرفت)، آن وقت اندریاس گفت ای معلم برای ما علامتی ذکر کن تا او را بشناسیم

ص: 714

(پس در این فراز هم مشخص است که عیسی مسیح از یک فرد خاص نام میبرد که دین او را تغییر داده و احکام موسی را نابود می نماید و همه را گمراه و به سراشیبی دوزخ می برد ...، در ادامه می فرماید) چون گمراهی او عالم گیر شد، پس خداوند بر جهان ترحم نموده و رسول خود را (مبعوث) و قرار می گیرد (می دهد) بر سر او ابر سفیدی تا او را (به عنوان) یکی از برگزیدگان خدای بشناسد (پس تو عاقل و دانا و خردمند آگاه باش که مقصود از این ابر سفید که بالای سر حضرت محمد است همانا وجود مقدس و مطهر و پاک وصی عالیقدر او حضرت علی بن ابی طالب است که حافظ و نگهبان آن حضرت از شرور و فتنه های دشمنان بوده است و این برگزیده خدا، همان نفس یا جان برابر و برادر و جانثار آن حضرت یعنی حضرت علی علیه السلام است پس در ادامه می فرماید) و همانا (بعد از من خداوند متعال) او را برای جهان (جهانیان) ظاهر می سازد (یعنی به نبوت مبعوث می گردد)، و او به زودی می آید با (اعانت خداوند و یاری او و) قوت عظیم بر فاجران و اساس بت پرستی را از جهان بر اندازد و به درستی که من به آمدن او (از جان و دل) مسرور می شوم زیرا به واسطه (بعثت) او (اوصاف حقیقی خداوند ظاهر و خداوند از روی (حقیقت) تمجید (یعنی عبادت) می شود و صدق (گفتار و رسالت) من (بر اهل ایمان) ظاهر می شود (یعنی اثبات می گردد) و به زودی آن حضرت (با اشاعه شریعت پسندیده خود و تعالیم الهی و آیات نازل شده خداوند) انتقام خواهد گرفت از آنهایی که بگویند من (از حد) انسانی بزرگتر و بالاترم (یعنی از مشرکان متظاهر به پیروی من که مرا خدا یا پسر خدا می دانند و آنها را اینگونه رسوا می نماید)، حق می گویم به شما به درستی که زود

ص: 715

است که در خردسالی با نور ماه به خواب رود و وقتی بزرگ شود آن را با دست های خود می گیرد (پس در این فراز حضرت عیسی مسیح با خبر غیبی خود و الهام روح القدس بشارت به معجزه شق القمر رسول خدا را به جهانیان اعلام می نماید و سپس کسانی را که به آن حضرت ایمان نیاوردند را انذار می فرماید) پس باید جهان حذر کند از اینکه او را نپذیرد (یعنی بترسند اهل عالم از اینکه به آن حضرت ایمان نیاورند و کافر و مشرک از دنیا بروند زیرا جایگاه آنان در دوزخ جاودانی است)، زیرا به زودی اوست که اساس و ارکان بت پرستی را در جهان ریشه کن می فرماید ...، پس هر وقتی که شاهد شود بر افتادن بت پرستی از روی کره ارض و اعتراف شود به اینکه من هم انسان و بشری مانند سایر انسان ها و بشر ها هستم پس از روی حقیقت به شما میگویم به شما که (وصی) پیغمبر خدا آن وقت می آید (یعنی در این فراز مقصود از پیامبر و رسول خدا، نماینده آن حضرت یعنی وصی دوازدهم آن حضرت است که به منزله اوست یعنی حضرت مهدی زیرا حضرت مسیح به رمز آن را بیان فرمود به عبارتی افعال ماضی را برای افتادن بت ها در سراسر جهان و اعتراف به بنده بودن خود را علی الاطلاق در جهان را منوط به آمدن فعل مضارع پیغمبر آن وقت می آید، نموده است یعنی در ایام رجعت و لذا در این فراز مقصود از پیامبر وصی پیامبر است که شریعت او را جهانی نموده و کلمه خداوند را در کل ارض مستقر و کلمه شرک را سرنگون می فرماید و تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که هر تاویل و تفسیری غیر از آنچه ما رمز گشایی کردیم باطل است پس باب های 73 و 74 و 75 و 76 و 77 و 78 و 79 و 80 اختصاص دارد به مواعظ عیسی مسیح و گفتگوی او با شاگردان و سوال

ص: 716

جواب آن، و اما باب 81 اختصاص دارد به رسیدن عیسی به چاهی که یعقوب آن را ساخته و به پسرش یوسف بخشیده بود که در این زمان زنی از سامره به سوی چاه آمد و عیسی به او فرمود مرا آب ده تا بنوشم و ... در ادامه بعد از بیان احوال غیب آن زن، واقعه چنین ادامه می یابد و اهمیت این فراز در آن است که مترجم و یا کاتب به جای بهره گیری از لفظ و واژه ی منتخب و یا برگزیده و یا موعود که مقصود از آنها حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم است، به اشتباه از واژه، مسیا بهره می گیرد هر چند حضرت محمد در واقع برترین مسیح عالم وجود و مصداق تام و اتم کلمه مسیح است ولی از آنجایی که مسیح در کتاب کاتب و در اولین باب به عیسی اطلاق شده است اطلاق دوباره آن در حالی که اوصاف معتوفه مربوط به پیامبر آخرالزمان است و حضرت مسیح هم اقرار دارد که (او) نیست پس کتابت متن اصلی و یا ترجمه آن به این لفظ به معنی برگزیده، موعود، منتخب و ...، می باشد و درج مسیا و بیان اوصاف رسول خدا با توجه به انکار صریح عیسی مسیح در این فراز قطعاً خطا است و ترجمه صحیح این واژه همان است که ما اشاره کردیم و لذا هرگونه تاویل و تفسیر غیر از آن خطا و خلاف است و شکی در آن وجود ندارد: (... زن گفت شوهر ندارم عیسی در جواب فرمود راست گفتی زیرا که تو پنج شوهر داشتی و آنکه اکنون با تو است شوهر تو نیست و زن چون این کلام را شنید مضطرب شد ... و گفت مرا آگاه کن که عبرانیان بر کوه نماز می خوانند (یعنی) در هیکلی (معبدی) که آن را سلیمان در اورشلیم بنا کرده و می گویند که نعمت و رحمت خدا در آنجا حاصل می شود نه در جای دیگر و قوم ما بر این کوه (معابد کوه های سامره) سجده

ص: 717

می کنند و می گویند حقیقت سجده آن است که بر (معابد) کوه های سامره (واقع) باشد پس مرا آگاه کن که کدامین از این دو سجده کنندگان واقعی هستند در این وقت عیسی آهی کشید و گفت ...، سجده واقعی به خدا زمانی ممکن می شود که از روی حقیقت و برای او باشد و خدا قبول می فرماید به رحمت خود نماز حقیقی را در هر جا که بجای آورده شود پس زن در جواب گفت به درستی که ما انتظار مسیا را داریم (که عبارت صحیح این است به درستی که ما انتظار نبی موعود و یا نبی برگزیده و یا نبی منتخب را داریم)، پس آیا آن زمان که بیاید ما را تعلیم خواهد کرد عیسی در پاسخ گفت ای زن مگر نمی دانی که مسیا (واقعی یعنی نبی موعود و برگزیده و منتخب) خواهد آمد (یعنی موعود انبیاء الهی است)، زن در جواب گفت آری ای آقا ...، پس عیسی گفت پس اکنون آگاه باش که به زودی با ایمان به (نبی موعود) مسیا (یعنی پیامبر منتخب و برگزیده)، همه برگزیدگان خدا (یعنی اهل ایمان) رستگار خواهند شد پس اکنون واجب است که بدانی (یعنی یقین نمایی و ایمان بیاوری) که مسیا (یعنی نبی موعود) خواهد آمد، زن گفت ای آقا شاید تو خود مسیا (یعنی آن نبی موعود) باشی عیسی در جواب گفت به درستی که من به سوی بنی اسرائیل به عنوان پیامبر رهایی (نجات دهنده) فرستاده شده ام ولی به زودی آن که بعد از من بیاید (یعنی به نبوت مبعوث شود) مسیا (یعنی پیامبر موعود انبیا الهی است یعنی) رسول خداست که (نبوت و رسالت) او برای همه جهان (جهانیان) است و او همان (وجود با عظمت و با منزلت) است که خدا به واسطه او هستی را خلق فرموده است پس با ظهور و بعثت او سجده برای خداوند و نزول رحمت در سراسر جهان معمول

ص: 718

می شود ...)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش در عبارات اول به بعد باب هشتاد و چهارم که حضرت عیسی مسیح در عبارت الهامی و معجزه آسایی خود از عروج به آسمان و اقتداء خود به همراه پیامبران به امامت رسول خدا و نماز جماعت در ملکوت اشاره فرموده و بعید است که تاکنون کسی این فراز را رمزگشایی کرده باشد پس توجه نماید مخاطب ارجمند به فراز استنادی: (چون عیسی مسیح نماز خواند فرمود باید شکر خدای نماییم زیرا او به ما امشب رحمت بزرگی ارزانی فرمود چون او برگردانید (تصرف فرمود در) زمانی را که لازم بود در این شب بگذرد (یعنی خداوند تصرف در زمان و مکان فرموده و زمانی را که لازم بود برای عبادت مقدسین یعنی همه انبیاء الهی به امامت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم برای حضرت خود آماده و مهیا فرمود) و ما (همه انبیاء الهی) نماز (جماعت) خواندیم به اتحاد (یعنی امامت) با رسول خدا (یعنی با حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم که افضل خلایق عالم است به درگاه خداوند علی اعلی)، و به تحقیق (سعادت داشته) و شنیدم آواز (نماز) او را، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم))، پس عبارات باب 84 و 85 و 86 نیز اختصاص دارد به مواعظ و نصایح حضرت عیسی مسیح به شاگردان و اما به باب 87 می رسیم در این باب موعظه مشهور عیسی مسیح در خصوص لغزش انسانها در برابر خداوند مذکور شده است همان موعظه که می فرماید اگر چشم تو مایه لغزش تو باشد آن را بکن و ...، و اگر دست و یا پای تو ترا بلرزاند به آنها نیز چنین کن زیرا بهتر است که در ملکوت آسمان لنگ و یا دست و پا بریده داخل شوی از اینکه سالم به دوزخ بروی و ...، این موعظه از

ص: 719

مواعظ مشهور عیسی مسیح است که در هر چهار انجیل رسمی مذکور شده و ما ایرادات نگارشی و معایب ادبی و بی ربط بودن بعضی از فرازهای این چهار انجیل رسمی را اثبات نمودیم که در واقع دلالت تام بر جهل کاتبان و بی سوادی آنها دارد، ولی به عکس در متن بارنابا نه تنها این فرازها را بی عیب ملاحظه می کنیم بلکه تفسیر آن را نیز در کمال اعجاب که به دنبال آن مذکور شده است ملاحظه می نماییم که دلیل قاطع است بر صدق گفتار ما در متین بودن و علمی بودن و منطقی و روحانی و جذاب بودن این متن بارنابا بر تمامی متون انجیل های رسمی (یعنی متی، مرقس، لوقا و یوحنا)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند ضمن بررسی این فرازها در کتاب نورالانوار ما به متن استنادی ما در این کتاب برنابا توجه نما: ( وای بر جهان از لغزش ها ...، هرگاه چشم تو مایه لغزش تو باشد پس آن را بکن زیرا بهتر است که با یک چشم داخل بهشت شوی تا اینکه با دو چشم داخل دوزخ بروی اگر دست و یا پای تو باعث لغزش تو شوند به آنها نیز چنین کن، زیرا بهتر است که در ملکوت آسمان (یعنی در اینجا بهشت) به صورت لنگ و یا دست و پا بریده داخل شوی تا اینکه با دو دست و دو پا وارد دوزخ ابدی شوی، پس شمعون ملقب به پطرس (وصی عالیقدر حضرت عیسی مسیح) گفت ای مولای ما چگونه واجب است که چنین عملی صورت دهم پس در واقع در زمان کوتاهی ناقص العضو خواهم شد (پس تو ای عاقل دانا و خردمند در این فراز به تفسیر حضرت عیسی از این موعظه مشهور توجه نما و انصاف بده به کامل بودن این متن و زیبا بودن و متین بودن آن نسبت به سایر انجیل ها خصوصاً 4 انجیل رسمی که از بیان این فراز از این تفسیر زیبا بر زبان حضرت مسیح در متون خود عاری و

ص: 720

متون آنها ناقص در ناقص در ناقص است) پس عیسی در جواب فرمود ای پطرس خلع کن حکمت جسد را که حق را فرد و تنها خواهی یافت زیرا در واقع آن کسی که تو را تعلیم می کند آن (به منزله) چشم توست و کسی که تو را در عمل همراهی می کند آن (به منزله) پای توست و کسی که خدمت می کند تو را در امری پس آن دست توست، پس وقتی امثال اینها باعث شوند بر گناه پس آنها را ترک کن زیرا بهتر است برای تو که جاهل و فقیر و با اعمال کم داخل بهشت شوی از اینکه به اعمال بزرگ و حکیمانه و با ثروت (که با لغزش همراه است) به داخل دوزخ بروی پس قطع کن از خود هر آنچه را که تو را از خدمت به خداوند باز می دارد چنانکه دور میکند انسان هر چه را که مانع دیدن او باشد ...)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند باب 91 کتاب بارنابا اختصاص دارد به فتنه ای که در زمان آن حضرت در سرتاسر ارض موعود برپا شد و اختلافی که نزدیک بود به درگیری مسلحانه (بین کسانی که معتقد بودند که آن حضرت خدا و یا پسر خدا است با کسانی که معتقد بودند که او پیامبر خداست) منتهی شود: (در این زمان به سبب حضور عیسی مسیح فتنه عظیمی در سرتاسر ارض موعود واقع شد زیرا لشکریان روم به واسطه القاء شیطان، عبرانیان را تحریک کردند که بگویند عیسی خداست و ...، تا جایی که یهودیه تماما تا چهل روز مسلح شدند پس پسر بر روی پدر و برادر بر روی برادر به جنگ برخاست زیرا فرقه ای می گفتند عیسی خداست، فرقه ای می گفتند نه او پسر خداست و دیگران می گفتند نه چنین است ...، بلکه عیسی ناصری پیغمبر خداست و این گفته ها همانا از معجزات بزرگی که عیسی مسیح ظاهر نموده بود ناشی شده بود، ... پس به جهت آرام کردن مردم

ص: 721

...، حاکم و رئیس کاهنان به سخن درآمده و گفتند همانا این فتنه را شیطان برپا نموده پس با توجه به اینکه عیسی مسیح زنده است پس بایستی نزد او رفته و از او سوال کنیم و ...، پس به این دلیل شورش آرام شد ... پس در روز سوم وقت ظهر او را (عیسی را) پیدا کردند ... و عیسی چون کثرت جمعیت را دید که زمین را پوشانده بودند متحیر شد ... و مردم چون نزدیک شدند تا او را دیدند فریاد برآوردند مرحبا به تو ای خدای ما و شروع کردند به سجده نمودن به عیسی مسیح یعنی به همانگونه که سجده برای خدا می کردند پس عیسی آهی کشید و فرمود از من دور شوید ای دیوانگان زیرا من میترسم از اینکه زمین دهان باز کند و به خاطر کلام شما که خداوند را به غضب در می آورد مرا با شما فرو ببرد، پس مردم همگی ترسیده و شروع کردند به گریه کردن، سپس عیسی در این زمان دست خود را بلند کرده و اشاره فرمود به سکوت پس فرمود به درستی که شما بنی اسرائیل گمراه شدید و در گمراهی عظیم افتاده اید زیرا که شما مرا خدای خود خواندید و حال آنکه من انسانی بیش نیستم، همانا من می ترسم که به خاطر این فکر شما، خداوند به این شهر مقدس وبای سخت فرود آورد و آن را تسلیم کند برای بندگی نمودن به اجانب پس بر آن شیطانی که شما را به این فکر برانگیخت هزار لعنت باد، چون عیسی این کلام را فرمود به هر دو دست محکم بر صورت خود کوبید و به دنبال آن گریه سختی بر مردم واقع شد که کسی نمی شنید آنچه را که عیسی فرمود و لذا بار دیگر اشاره به سکوت فرمود و چون گریه مردم آرام شد بار دیگر به سخن درآمد و فرمود گواهی میدهم در برابر آسمان و نیز هرچه را در زمین است و به گواهی می گیرم که از هر آنچه که شما گفته

ص: 722

اید بیزارم، زیرا که من انسانی هستم که زاییده شدم از زنی که فناپذیر است و از جنس بشر است و در معرض حکم خداست و مبتلا به رنج خوردن و خواب و سرما و گرما است مثل سایر انسان ها پس وقتی حکم خدا برای مجازات بیاید سخن من (به عنوان اتمام حجت به منزله و) مثل شمشیری خواهد بود که می شکافد (وجود) هرکس را که معتقد باشد که من بالاتر از انسان هستم (یعنی وجودش را نابود و به دوزخ وارد می نماید)، پس عیسی مسیح در ادامه متن مانند همین گفتار را در برابر والی و هیرودیس و رئیس کاهنان و جمعیت کثیر همراه آنان تکرار کرد و ...، در برابر والی و پادشاه که به شریعت موسی بیگانه بودند فرمود: (ولی تو ای والی و تو ای پادشاه به من بگویید چون شما از شریعت ما بیگانه هستید این را می گویید زیرا اگر شما عهد و میثاق خدای ما را خوانده بودید هر آینه دیده بودید که موسی دریا را به عصای خود خون گردانید و غبار را کک و نم را تندباد و روشنایی را تاریکی گردانید، غوک ها و موش ها را بر مصر فرستاد پس زمین را پوشانیدند و نخست زادگان را کشت و دریا را شکافت و در آن فرعون (و فرعونیان) را غرق نمود در حالی که من هیچ یک از این اعمال (عظیم) را بجا نیاورده ام و همه اعتراف دارند که در این زمان موسی شخصی است که مرده و از جهان رفته است، یوشع آفتاب را متوقف کرد و رود اردن را شکافت و این دو معجزه بزرگ از آن معجزاتی است که من بعمل نیاورده ام، ایلیا آتش را از آسمان آشکارا فرود آورد و باران را نازل کرد و این دو از معجزاتی است که من بعمل نیاورده ام در حالی که همه اعتراف کردند که ایلیا یک بشر است و بسیاری از پیامبران و پاکان و دوستان خدا که به قوت خداوند کارهایی صورت داده اند که به کنه آنها

ص: 723

نمی رسد عقول کسانی که خدای قادر مبارک و مهربان ما را آنگونه که هست نمی شناسند) پس در باب 95 حضرت عیسی مسیح به خواهش والی و کاهن و پادشاه برای مردم در این رابطه اتمام حجت نمود، (... آنوقت عیسی بر یکی از سنگ های دوازده گانه که یوشع به دوازده سبط امر فرموده بود که از وسط اردن بردارند در وقتی که به معجزه خداوند از آنجا عبور کردند بدون اینکه ته کفش آنها نم بردارد و ...، بالا آمد و آنگاه به آواز بلند کاهن را نیز دعوت کرد پس با صدای بلند اوصاف خداوند یکتا را برشمرد و کاهن اعظم را برای تصدیق آن از کتاب موسی شاهد گرفت و ...، چون این تصدیق ها پایان یافت عیسی مسیح دست های خود را بلند کرده فرمود: (آنگاه عیسی دست های خود را بلند نموده و فرمود، ای پروردگار و ای خدای ما، این همان ایمانی است (در خصوص یکتایی و عظمت و بی همتایی و ...، تو) که آن را در روز قیامت بر علیه هر کسی که برخلاف آن عقیده داشته باشد گواه خواهم آورد ... (و سپس فرمود) ... همانا من بشری هستم دیده شده و مشتی (خاک) گل که روی زمین راه میروم و مثل سایر بشر فانی هستم، همانا مرا آغازی بوده و نیز انجامی خواهد بود و البته من قادر نیستم که مگسی را از جانب خود بیافرینم، در این زمان مردمان صدای خود را به گریه بلند کردند و گفتند ای خداوند بزرگ هر آینه و به حقیقت گنهکار شدیم پس به ما رحم فرما و ...، (پس چون کلام و دعای عیسی مسیح تمام شد کاهن گفت) صبر کن ای عیسی زیرا بر ما واجب است که تو را بشناسیم تا بتوانیم مردم خود را آرام نماییم پس به ما بگو تو کیستی، عیسی در پاسخ فرمود من عیسی پسر مریم و از نسل داوود بشر میرنده و از خدای می ترسم، می گوید مجد و عظمت و بزرگواری

ص: 724

فقط سزاوار خداوند علی اعلی است. کاهن اعظم گفت ای عیسی در کتاب موسی نوشته شده که زود باشد که خداوند برای ما (نبی موعود) مسیا را که (قطعا) خواهد آمد را بفرستد تا خبر دهد ما را به آنچه خداوند می خواهد و او رحمت خداوند را بر (همه امت های) جهان به همراه دارد و لذا امید دارم از تو که براستی بگویی که آیا تو آن (برگزیده و منتخب موعود) و مسیای خدایی (یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم هستی)، عیسی مسیح در پاسخ فرمود، البته خداوند این چنین وعده داده است ولی من آن (نبی موعود و منتخب و برگزیده و مسیا وعده داده شده) نیستم و او همان (برترین خلق خداوند) است که پیش از من آفریده شده است و بعد از من خواهد آمد (یعنی به نبوت مبعوث خواهد شد)، کاهن اعظم گفت به هر حال ما از سخن تو و معجزات تو اعتقاد پیدا می کنیم که تو پیامبر خدا و قدوس خداوند هستی و لذا به نمایندگی همه بنی اسرائیل و اهل یهود از تو می خواهم تا به خاطر محبت خداوند به ما بفرمایی که (نبی موعود، پیامبر خدا، پیامبر برگزیده و آن) مسیا (واقعی) در تحت چه شرایطی مبعوث خواهد شد عیسی مسیح پاسخ داد، پس سوگند به هستی آن خداوندی که جانم در دست اوست به حقیقت من آن مسیای (واقعی یعنی آن موعود انبیاء الهی و آن برگزیده و منتخب خداوند یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم) نیستم (یعنی همان پیامبری) که همه امت های جهان در انتظار او هستند، همانگونه که خداوند به پدر ما ابراهیم وعده داده و فرموده به نسل تو همه امت های زمین را برکت عطا خواهم کرد ولی وقتی که خداوند مرا از جهان می گیرد بار دیگر شیطان ملعون این فتنه (سیاه) را بر پا خواهد کرد به اینکه

ص: 725

وادار کند (آن) ناپاک را (یعنی پولس را) بر اعتقاد ورزیدن (یعنی اشاعه دادن در میان مردم) به اینکه من خدا و پسر خدا هستم، پس به سبب این سخن (شرک) تعلیم من (یعنی دین من) ناپاک می شود تا به آنجا که سی نفر مومن به (حقیقت نبوت من) باقی نماند (یعنی جز اندکی ایمان به نبوت من و کفر نورزیدن به جهت اعتقاد شیطانی باقی نمی ماند)، پس آن زمان خداوند بر خلقت خود ترحم می فرماید و پیامبر (برگزیده، منتخب و موعود و مسیا واقعی) خود را که همه خلقت را به واسطه وجود او آفریده است را به رسالت مبعوث می فرماید و او کسی است که به قوت از جنوب (ارض موعود یعنی از عربستان یعنی از میان قوم عرب خواهد آمد، پس در این فراز حضرت عیسی مسیح به الهام الهی حتی منطقه بعثت آن حضرت و مکان تولد او را نیز به عنوان معجزه بیان فرمود اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم)، خواهد آمد و بت ها و بت پرستان را هلاک و ریشه کن خواهد فرمود و او (به واسطه شریعت جاودانی خود) تسلط شیطان را بر بشر زایل خواهد فرمود (یعنی در این فراز هم حضرت عیسی مسیح به معجزه الهی خبر ابدی بودن و تحریف نشدن شریعت پسندیده خدا یعنی دین و آئین آخرین پیامبر خدا یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را بیان می فرماید یعنی تحت یک کلام و عبارت، هم می فرماید که شریعت پسندیده خداوند یعنی اسلام ابدی است و هم می فرماید که تحریف نخواهد شد و هم به لحاظ حفظ شدن از نابودی نیاز به پیامبر دیگری نیست یعنی او آخرین پیامبر خداست و اینکه شریعت و دین و آیین او ابدی است و اینکه در نهایت به واسطه قیام بازوی خداوند یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف که

ص: 726

آخرین وصی آن حضرت است تسلط ظلم به معنای اتم از بشریت زایل شده و حکومت عدل و عدالت خداوند در جهان و بر همه امت ها حاکم می شود و زمین به ارثیت اهل ایمان و صالحین خواهد رسید)، او با رحمت خداوند برای رستگاری کسانی که به او ایمان آوردند مبعوث می گردد و آگاه باشید هر کسی که به سخن او (یعنی کلام او کلام خداست یعنی به قران کریم) ایمان بیاورد رستگار خواهد شد و سپس فرمود با اینکه من لایق نیستم که بند کفش او را پاک کنم نعمت و رحمت خدا مرا در بر می گیرد (اگر) او را ببینم (یعنی از سعادت من خواهد بود علی رغم اینکه خود پیامبر هستم اگر موفق به زیارت او باشم یعنی به واسطه منزلت عظیم او در نزد خداوند علی اعلی)، پس در آن وقت کاهن با والی و پادشاه (یکدل) گفت ای عیسی دل خود را غمگین مساز زیرا ما از مجلس مقدس بزرگان دولت روم فرمان حکومتی را خواهیم گرفت تا بر اساس آن دیگر کسی تو را خدا یا پسر خدا نخواند پس حضرت عیسی فرمود این سخن (وعده) شما مرا تسلّی نمی دهد زیرا از جایی که امید نور دارید تاریکی خواهد آمد (یعنی در این فراز هم حضرت عیسی مسیح به معجزه نبوت خود خبر داد از اینکه عامل گمراهی امت او فشار سیاسی همین دولت روم خواهد بود یعنی در عمل هم فشار سیاسی حاکم و دولت روم باعث شد تا انجیل های طرفداران پولس گمراه که معتقد به خدایی و پسر خدا بودن عیسی بودند به عنوان انجیل های قانونی و رسمی ثبت شده و تعالیم پولس گمراه در میان مردم ترویج شود یعنی در واقع به بهترین شکل این خبر غیبی را اعلام فرمود و چه زیبا اعلام فرمود)، لیکن تسلی من در آمدن (همان) پیامبری است (که با مبعوث شدن آن حضرت یعنی حضرت محمد

ص: 727

صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم که پیامبر موعود انبیاء الهی و برگزیده و آخرین و برترین آنها می باشد)، هر اعتقاد دروغی را درباره من از میان خواهد برد و آئین او (تا ابد) امتداد خواهد یافت و (در نهایت) همه جهان را خواهد گرفت (پس حضرت عیسی مسیح در این فراز هم به معجزه الهی خود خبر جهانگیر شدن شریعت اسلام در ایام آخر یعنی وقوع معجزه رجعت به واسطه بازوی خداوند یعنی قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را اعلام فرمود و اینکه بر همه جهان و امت های جهان حاکم و جهانی خواهد شد یعنی حکومت عدل و عدالت خداوند در جهان سایه گستر می گردد) زیرا خداوند به پدر ما ابراهیم چنین وعده فرموده است (یعنی و عده ارثیت امت ها از رحمت خداوند به واسطه شریعت محمد صلی الله علیه و آله و سلم یعنی آخرین پیامبر برگزیده از سلسله انبیاء الهی و از نسل حضرت ابراهیم و از فرزند نخست زاده او حضرت اسماعیل و آخرین وصی او عملی خواهد شد) و همانا آنچه مرا تسلّی می دهد آن است که آیین او (یعنی شریعت پسندیده او در نزد خداوند یعنی اسلام) را نهایتی نیست زیرا خدا آن را از گزند حفظ خواهد فرمود (پس تو ای عاقل دانا و خردمند در این فراز به اخبار غیبی حضرت عیسی مسیح توجه نما که آنها را به واسطه فرشته وحی بر خلایق اعلام و اینکه چگونه با کلام غیبی خود موضوع ابدی بودن شریعت اسلام و آخرین پیامبر بودن حضرت محمد و نیز وعده جهانگیر شدن شریعت اسلام و نیز وعده ارثیت دادن به صالحین را با ضمانت حقیقی اجرایی آن یعنی حفظ شدن شریعت به واسطه اراده خداوند از هر نوع آسیب و گزند یعنی حفظ نمودن اسلام و قرآن که کلام وحی او و معجزه باقی و جاوید

ص: 728

حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم است پس در ادامه کاهن اعظم یهود سوال کرد)، کاهن گفت آیا پیامبران دیگر بعد از آمدن پیامبر خدا معبوث خواهند شد پس عیسی مسیح در جواب فرمود (او آخرین پیامبر خداوند است و لذا) بعد از او پیامبران راستگو که از جانب خدا فرستاده شده باشند نخواهند آمد لیکن جمع بسیاری از پیامبران دروغگوی خواهند آمد و همین است که مرا محزون می دارد (و تو ای دانا و خردمند در این فراز دقت نما که چگونه عیسی مسیح به الهام الهی و غیبی خود خبر از ظهور مدعیان کذاب در دین حضرت محمد خبر می دهد و چگونه خبر می دهد که به نام دین بر علیه شریعت پسندیده خداوند یعنی دین محمد و آئین او و امامان معصوم که حافظ و نگهبان آن هستند، شیاطین ظهور می نمایند که در طول تاریخ از روز اسلام و تا این زمان به نام دین در جامعه حضور یافته اند که مثال بارز آنها در این زمان ظهور فتنه های قادیانی در هند، وهابی گری در عربستان و بهایی گری در ایران به دست حکومت های فاسد جهانی بوده است) ...، پس آن وقت کاهن سوال کرد که پیامبر (برگزیده و منتخب خداوند و موعود انبیا یعنی آن) مسیا (واقعی) چه نامیده میشود و کدام علامت به وجود می آید که بعثت آن حضرت را اعلام می فرماید عیسی مسیح در پاسخ فرمود نام مسیا (یعنی پیامبر برگزیده خداوند و برترین انبیا الهی و آخرین آنها)، عجیب است زیرا خداوند وقتی که روح او را آفرید و او را در ملکوت اعلی خود قرار داد خود بر او نامگذاری نموده و به آن روح خطاب کرد فرمود صبر کن یا محمد زیرا می خواهم به برکت وجود تو بهشت و هستی و خلایق بسیاری را خلق نمایم و آنها را به تو عرضه کنم به گونه ای که هر کس

ص: 729

تو را مبارک می شمارد مبارک می شود و هر کس با تو دشمنی کند ملعون خواهد بود و وقتی تو را به سوی زمین می فرستم تو را پیامبر خود برای رستگاری قرار می دهم و کلمه تو (یعنی آن وحی که بر تو نازل می کنم یعنی قرآن که معجزه آن حضرت و کلام خداوند است) صادق می شود (یعنی کلام خداوند و قرآن نامیده می شود) تا جایی که آسمان و زمین ضعیف میشود ولی دین تو ضعیف نمی شود (یعنی شریعت و آیین تو به واسطه حفظ و حراست من یعنی خداوند تبارک و تعالی ابدی است آری) همانا نام مبارک او محمد است (اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم آمین یا رب العالمین)، پس در این زمان تمامی مردم صداهای خود را بلند نموده و یک صدا گفتند ای خداوند برای ما پیامبر (برگزیده خود) را بفرست و ای محمد برای رستگاری جهان بیا (اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم آمین یارب العالمین))، پس در ادامه این متن حضرت عیسی معجزه سیر نمودن پنج هزار مرد به غیر از زنان و کودکان را که به واسطه همین همایش گرد آمده بودند و نتوانسته بودند به سبب گرسنگی و ضعف برگردند را ظاهر می فرماید و همگی آنها را به برکت خداوند از پنج نان و دو ماهی سیر می فرماید و همه خورده و سیر شدند و باقی مانده را به امر حضرت عیسی جمع نموده که دوازده سبد از آن اضافی را نیز جمع نمودند پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که در فصل نود و نهم باز هم عیسی مسیح باب موعظه را در بین شاگردان مفتوح می فرماید و عباراتی را به کار می گیرد که قلب هر انسان با ایمان به صحت آنها گواهی می دهد و نیز هر عاقل به عظمت آن سر تعظیم فرود می آورد و قلب هر عارف خداجو به آن جذب میشود پس

ص: 730

این فرازها همان فراز هایی است که به هیچ وجه در این چهار انجیل رسمی وجود ندارد و هیچ اثری از آنها یافت نمیشود و از آنجایی که قصد نگارنده بر اختصار بر این نگارش است و از طرفی عدم درج آن نیز مایه افسوس است، پس حد المقدور از این متون، گزیده آن را به مخاطبین و دانش پژوهان و عاشقان راه خداوند تقدیم می نماید و طلب مغفرت و رضوان نماید برای حضرت علامه به جهت زحماتی که تقبل فرموده است پس توجه نماید مخاطب محترم در این فراز که کاتب برنابا آورده است که عیسی مسیح حواریون و تعدادی دیگر از شاگردان را احضار فرموده و در رابطه با ترس از نزول بلا به واسطه انکار جنون آمیز بنی اسرائیل نسبت به او و نیز در رابطه با تهمت و افترای احمقانه گروهی از پیروان به خدایی و پسر خدا بودن خود، هشدار داد و متذکر شده که چگونه خداوند برای تنبیه آنان معشوقه های آنان را مضمحل نمود تا برگشت نماید ولی هزار حیف که در نهایت این قوم سرکش و متمرد متنبه نگردیده و قدر عنایات خداوند را ندانسته و نعمت های او را کفران نمودند و خداوند بواسطه این شرک ورزی و تمرد، آنها را از نظر عنایات خود تا ابدالآباد به دور انداخت و جلال و عظمت خود را از قومی جاهل در جهان متجلی نمود یعنی نور جلالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و این حقیقت در قالب تمثیل های زیبا و واضح و آشکار در کلمات و گفتارهای حضرت عیسی مسیح در تمامی متون و نیز هر چهار متن انجیل های رسمی متی، مرقس، لوقا و یوحنا ذکر گردیده و ما در فصل بشارات کتاب شریف نورالانوار خود آنها را ذکر نموده ایم پس در این فراز حضرت عیسی می فرماید (هر آینه گناه بزرگی در یهودیه و اسرائیل دیدم (یعنی ادعای حماقت

ص: 731

بار تهمت خدایی و پسر خدا بودن) و آن گناهی است که دل من در سینه ام از خوف خدا میتپد) و در ادامه در راستای اینکه چگونه اجرای سنت تنبیه خداوند، در خصوص این قوم لجوج و عنود بی اثر بود، و منجر به ترک آنها از سوی خداوند و تجلی جلالت از قومی دیگر گردیده است می فرماید: (چون قوم (بنی اسرائیل) خداوند را در زمان ارمیای نبی فراموش نمود و فقط به معبد هیکل که در همه عالم مانند آن نبود مفاخرت کرده و خدا را فراموش کردند، خداوند غضب خود را به جوش آورده و بخت النصر پادشاه بابل و لشکریانش را بر آن شهر مسلط نمود (یعنی حفظ نفرمود) پس اشیاء مقدسی را که پیامبران از دست زدن به آنها می لرزیدند زیر پاهای کفار گناهکار پایمال شد (و باز در این راستا یعنی تنبیه دوستان خود)، ابراهیم که پسر خود اسماعیل را کمی بیشتر از آنچه سزاوار بود محبت ورزید (پس تو ای عاقل دانا و خردمند در این فراز به ظرافت کلام وحی توجه نما که چگونه نگفته است به واسطه توجه او به فرزندش زیرا توجه به فرزند نه تنها گناه نیست بلکه امر الهی است بلکه در این فراز می فرماید کمی بیشتر از آنچه سزاوار بود که این امر در نزد غیر معصومین گناه نیست ولی در نزد پیامبران و امامان معصوم گناه است و آن را در شریعت اسلام و شیعه اثنی عشری ترک اولی می نامند یعنی موضوعی که خداوند آن را بر بندگان عادی خود گناه نمی داند ولی انجام آن را توسط پیامبران و اولیای خود گناه می داند و مواخذه می فرماید و لذا این فرازها در خصوص بعضی از جاهلان اسباب خشونت رفتاری را فراهم ننماید تا به بهانه محبت خداوند جنایتی صورت دهند که این الهام شیطان است و باز موضوعی دیگر در این رابطه آن است که هر بلا بر اولیاء خداوند

ص: 732

از مصادیق این موضوع نبوده و بلکه می تواند از مصادیق آزمون های الهی و یا از مصادیق ستمگری ستمگران باشد و باز نکته مهم دیگر آن که مخاطب هرگز به عکس تصورات شیطانی بنی اسرائیل تصور نماید که خدا بخت النصر را برای ظلم و ستم بر انگیخت تا قتل و غارت نماید و به دختران و پسران یهود تجاوز و آنها را قتل عام نماید و ...، یعنی عامل ستمگری خدا باشد و ... یعنی بخت النصر به ادعای این احمقان شمشیر خدا بر علیه آنان باشد بلکه این تصور کاملاً شیطانی است زیرا خدا ظالم نبوده و منزه است از ظلم و اگر چنین باشد پس گناهی بر ظالم و ستمگر نیست زیرا خدا آنها را مجبور به ستمگری نموده است بلکه به تعبیر امام معصوم مفهوم اینست که خدا آنها را رها کرد پس گرفتار ظالمان شدند و ...، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس توجه نما به ادامه متن کاتب برنابا)، و از این رو خدا ابراهیم را امر نمود که پسر خود را ذبح نماید ...، پدر ما یعقوب و پسرش یوسف را از پسران دیگرش بیشتر دوست می داشت ... و ده سال در نوحه گری به سر برد، پس ای برادران سوگند به هستی خداوند که به حقیقت می ترسم از اینکه خداوند بر من غضب فرماید (یعنی بلا نازل گرداند به واسطه کفر بنی اسرائیل) پس بر شما واجب است تا در یهودیه و اسرائیل گردش کنید ...، تا فریب (تصور خدایی و پسر خدایی من) از ایشان برداشته شود ...، پس آنوقت نگارنده (یعنی برنابا) سوال کرد ای معلم اگر از شاگردان تو سوال کنند چگونه اظهار توبه کنند پس چه جوابی گویند عیسی فرمود ...، همانا توبه برعکس عمل به زندگانی پست است زیرا واجب است تا (نفس) منقلب شود یعنی هر حواسی که به عکس آنچه کرده است ...، پس واجب است ناله و افغان به جای خوشی،

ص: 733

گریه به عوض خنده، روزه در عوض طغیان، بیداری شب در عوض خواب، عمل در عوض بیکاری، عفت در عوض شهوت، نماز به عوض افسانه گویی، صدقه به عوض حرص شدید (به دنیا) و ...، پس واجب است بر آن خطاکاری که به راستی پشیمان است در اینکه رغبت تمام داشته باشد در اینکه از خود انتقام بگیرد با هدف جبران آنچه به جای آورده (یعنی) در رابطه با نافرمانی پروردگار خود به گونه ای که وقتی نماز می خواند جرأت ننماید که از خدا طلب کند و یا جرات داشته باشد که بگوید تا خدا او را از دوزخ آزاد کند بلکه بایستی با حالت اضطراب به سجده رود و فقط برای خدا و در نماز خود بگوید یا رب نظر کن به حال گناهکاری که تو را بدون سبب به خشم آورده در حالی که واجب بود تا تو را اطاعت و خدمت نماید پس اینک از تو می خواهد تا خودت او را به سبب آنچه کرده است قصاص کنی و به دست دشمنت شیطان او را رها نکنی ...، و مرا ادب کن و انتقام بگیر هر گونه که میخواهی ای خدای من زیرا تو هرگز مرا آنگونه که استحقاق دارم عذاب نخواهی کرد ...، همانا گریه خطاکار بایستی مانند گریه آن پدری باشد که بر بالین پسرش حاضر است در حالی که آن پسر در حال موت است و چه عظیم است دیوانگی آن انسان که گریه میکند بر تنی که از روح جدا میشود ولی گریه نمی کند بر آن روح که به واسطه گناه از رحمت خدا جدا شده است ... و آگاه باشید که خداوند را درک نمی کند هیچ قیاس به هیچ اندازه و من همانا از (قصد) وصف نمودن او به خود میلرزم ...، پس به درستی که واجب است که فقط انسان بر گناه خود گریه کند زیرا انسان به واسطه گناه خود، آفریدگار خود را ترک میکند ...، (پس ادامه می یابد متن به مواعظ زیبای عیسی مسیح تا باب 112 که

ص: 734

در آن عیسی مسیح با برنابا تنها می شود و از اسرار برخواستن خود سخن می گوید پس همه شاگردان به فرمان عیسی مسیح، چهار چهار و شش شش به راه افتاده و نگارنده (یعنی برنابا) با عیسی تنها شد، پس عیسی شروع به گریه کردن نموده و فرمود: ای برنابا من به تو رازهای بزرگی می گویم که تو باید بعد از رفتن من همه جهانیان را از آن اسرار آگاه نمایی پس نگارنده (یعنی برنابا) با گریه در پاسخ گفت، برای من و برای غیر من گریه را بپسند زیرا که ما گناهکار هستیم ولی تو به واسطه اینکه پاک و پیامبر خدا هستی خوشایند نیست که زیاد گریه کنی، عیسی فرمود: ای برنابا سخن مرا باور کن که من نمی توانم به آن اندازه که بایستی گریه کنم، اشک بریزم، زیرا اگر مردم مرا خدا نمی خواندند البته به چشم (بصیرت) خداوند را آنگونه که در بهشت دیدار میشد، می دیدم و البته از ترس روز قیامت محفوظ می ماندم ولی خداوند آگاه است که من (از اعمال تباه این قوم در تهمت زشت خدا یا پسر خدا بودن خود) بیزار هستم، زیرا هرگز در دل من خطور نکرده است که از حد یک بنده فقیر و نیازمند بیشتر محسوب شوم ...، ای برنابا آگاه باش که به زودی یکی از شاگردانم مرا به سی پاره از نقدینه ها بفروشد و من یقین دارم که آن کسی که مرا می فروشد به نام من کشته خواهد شد زیرا خدا مرا از زمین عروج داده و بالا می برد و چهره آن خائن را (به ظاهر من) تغییر می دهد تا هر کسی (که او را می بیند) گمان می کند که من هستم، با این وجود وقتی او به بدترین مرگ بمیرد، ننگ مردن او تا مدت زیادی در جهان بر من خواهد ماند ولی در آن زمان که محمد پیامبر خدا بیاید، این ننگ (و تهمت) از من برداشته میشود و این را خداوند به جا می آورد زیرا من اعتراف کردم به

ص: 735

حقیقت وجود مسیا (یعنی رسول خدا و یعنی پیامبر منتخب، برگزیده)، و به او که این جزا را به من عطا خواهند فرمود (یعنی خداوند)، یعنی آنگونه که هستم (یعنی بنده ای ضعیف در درگاه خداوند عظیم الشان) شناخته شوم ...، پس نگارنده (یعنی برنابا) گفت ای معلم بگو آن بدبخت کیست زیرا آرزو می نمایم تا با دست های خود او را خفه کرده به قتل برسانم پس عیسی در پاسخ فرمود: خاموش باشد زیرا خداوند (قصاص قبل از جنایت نمی نماید) یعنی اینگونه اراده کرده است ... ولی چون این واقعه اتفاق افتاد تو حقیقت امر را به مادرم (یعنی حضرت مریم سلام الله علیها) بفرما تا تسلیت یافته و آرام شود و آن وقت نگارنده (یعنی برنابا قول داده) گفت البته من این امر تو را اجرا نموده و به خواست خداوند به آن عمل خواهم کرد، چون شاگردان آمدند در آنجا نگارنده (یعنی برنابا) را غمگین دیدند پس ترسیدند که مبادا رفتن عیسی از دنیا نزدیک و حتمی شده باشد و چون عیسی بر این حالت آنها آگاه شد آنها را تسلی داده فرمود مترسید زیرا ساعت من در این زمان نرسیده است تا از بین شما بروم پس با شما زمان کم دیگری خواهم ماند ...، (تا فصل 122 همچنان عیسی مسیح به موعظه شاگردان می پردازد تا آنکه در فراز 15 آن، در رابطه با نحوه شکرگزاری به درگاه پروردگار می فرماید): بعد از آن عیسی مسیح دست های خود را بلند کرده دعا نموده فرمود: ای پروردگار و ای خداوند توانای مهربان که بندگانت را به رحمت خود آفریده ای و به ما مقام بشریت (و انسان بودن و داشتن عقل) و آیین پیامبر واقعی خود را مرحمت فرموده ای، پس البته ما تو را بر تمامی نعمت هایت شکر می کنیم و در تمام ایام زندگی خود دوست داریم که تنها تو را عبادت کنیم، در حالی که بر گناهان

ص: 736

خود گریان هستیم و کسانی هستیم که تو را عبادت نموده و در راه تو به نیازمندان کمک می نماییم و در راه محبت تو روزه گرفته و در آیات خلقت تو تفکر و تعقل می نماییم و کسانی که به اراده تو آشنا نیستند را راهنمایی می نماییم و به جهت محبت تو ناملایمات جهان را تحمل می کنیم و در راه خدمت تو وجود و جان خود را تقدیم می نماییم، پس تو ای پروردگار بزرگ، ما را از شر شیطان و گرایش به هوی و هوس و از آلودگی های جهان نجات بده همانگونه که پیامبر برگزیده خود (یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) را برای اکرام خود و عزت دادن به او (یعنی پیامبر برگزیده خود)، که برای خاطر محبت او، ما را آفریده ای و نیز برای احترام همه مقدسان و پیامبران خود نجات عطا فرمودی و ...، پس شاگردان هر بار پاسخ می دادند آمین چنین باد، آمین چنین باد، ای پروردگار، آمین چنین باد ای خدای مهربان (پس تو ای عاقل دانا و خردمند به مفاد باب 124 کتاب برنابا توجه نما که در واقع تفسیر و تاویل زیبایی از روایت مشهور مولانا المظلوم حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام است همان روایت زیبا که در آن به این مضمون می فرماید که خداوند تبارک و تعالی هیچ خوردنی و نوشیدنی را حلال نکرده است مگر آنکه در آن منفعت و صلاحی بوده و هیچ خوردنی و نوشیدنی را حرام نفرموده مگر آن که در آن ضرر، نابودی، و فسادی بوده است و البته این حکمت الهی در تمامی احکام حلال و حرام نیز تسری دارد یعنی زناکاری، قتل، و ...، همه اعمال زشت دیگر و یا نیکویی به پدر و مادر و به کمک به نیازمندان و ...، که این اعمال خوب و بد نیز همگی دارای حکمت عالیه برای انسان ها است تا بر صراط مستقیم خداوند، خیر دنیا و

ص: 737

آخرت را برای خود حاصل نمایند پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که این حلال ها و حرام ها بر فطرت آنها از ابتداء خلقت جاری بوده یعنی خوردن مدفوع و یا نوشیدن شراب و یا زناکاری و ...، از ابتداء خلقت بشر متفکر حرام بوده و تا ابدالآباد نیز حرام است و در این فراز حضرت عیسی همین مضمون را متذکر می شود و آن را در باب شریعت های خداوند اعلام و تاکید می فرماید که چگونه هر زمان کتاب هر پیامبری تحریف و نابود و در نتیجه تعالیم آن پیامبر از بین رفت، خداوند پیامبر دیگری مبعوث و کتابی دیگر عطا می فرماید تا آنکه نوبت می رسد به نبوت و بعثت آخرین پیامبر الهی که خداوند یک رساله یعنی آخرین کتاب خود یعنی قرآن حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم را نازل و آن را تا ابد در حفظ همه جانبه خود نگهداری می نمایند پس توجه نماید مخاطب ارجمند به متن استنادی این کتاب: (... از روی حق و راستی به شما می گویم که اگر حق از کتاب موسی محو نشده بود، هر آینه خداوند به پدر ما داوود کتاب دوم را نداده بود و اگر کتاب داوود فاسد نشده بود خداوند انجیل را به سوی من نمی فرستاد، زیرا (سنت) پروردگار ما تغییرپذیر نیست (یعنی از ابتداء نبوت انبیاء الهی، خداوند یک حقیقت واحد را به خلایق ابلاغ می فرمود یعنی اگر شراب حرام بود این حکم ابدی است یعنی از ابتداء تا انتها ی عالم حرام است همانگونه که خوردن مدفوع از ابتداء تا انتها حرام است همانگونه که زنا از ابتداء تا انتها حرام است و دلیل آن را هم مولای مظلوم ما حضرت رضا علیه السلام فرمودند) و به تحقیق که ابلاغ فرموده است (از ابتداء خلقت تا انتهای آن) یک رساله (یعنی یک دستورالعمل) را به تمامی خلایق جهان، پس وقتی که پیامبر خدا (موعود

ص: 738

انبیا الهی، برگزیده خلقت و برترین و آخرین پیامبران خداوند یعنی وجود پاک و مطهر حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم)، بیایند در آن زمان پاک خواهد نمود تمامی آنچه را که فاجران (یعنی تحریف گران) از کتاب من (یعنی انجیل) تخریب نموده اند (یعنی با شاخصه الهام الهی خود یعنی قرآن مجید که کلام خداوند است و نیز احکام و فرایضی که در حفظ و حراست خداوند متعال است و تا ابدالآباد تغییر و تبدیل نخواهد یافت، دستورالعمل شریعت پسندیده خود را که مطابق است با تمامی صحف آسمانی که تحریف نشده اند) را به خلایق جهان ابلاغ خواهد فرمود)، که در این زمان نگارنده (یعنی برنابا) به عیسی گفت پس ای معلم به ما بگو، که شخص با ایمان در آن زمان که شریعت فاسد شد و پیغمبر دروغگو (یعنی مبلغ دین که خود را قائم مقام پیامبر می داند) به سخن درآمد، چه عملی بایستی صورت دهد پس عیسی در جواب گفت، سوال تو بسیار عظیم است و به این دلیل آگاه باش که در چنین زمانی، اهل رستگاری کم خواهند بود زیرا که مردم به پایان کار خود (و علت خلقت و توجه به عظمت آفریننده) که خداست فکر نمی کنند و سوگند به هستی آن خداوندی که جانم در دست اوست هر تعلیمی که انسان را از عاقبت کار خود که توجه به خداست برگرداند قطعا بدترین تعلیم است)، ...، پس همه شاگردان رفتند جز نگارنده (یعنی برنابا)، و یعقوب و یوحنا، و در تمام ارض موعود و همگان (از بنی اسرائیل) را بشارت دادند همانگونه که عیسی امر فرموده بود و هر نوع بیماری را شفا دادند و سرانجام در (ارض موعود) اسرائیل سخن عیسی به اینکه خدا یکتاست و عیسی پیامبر اوست ثابت گردید ...، پس به سوی عیسی بازگشت نمودند

ص: 739

... شاگردان در جواب گفتند همه مردم می گویند همانا خدا یکی است و تو پیامبر خدا هستی، پس عیسی با رخساره ای افروخته از خوشنودی فرمود فرخنده باد نام خدای پاک که درخواست بنده خود را حقیر نشمرد و چون این را بفرمود همه برای استراحت رفتند) و تو ای عاقل دانا و خردمند ما در کتاب نورالانوار اثبات نمودیم به دلایل فراوان موضوع خلاف واقع بودن غسل تعمید اختراعی و داستان اخراج دیو از کالبد بیماران و موضوع شوهر و نامزد داشتن حضرت مریم و علت اختلاف اسامی شاگردان و نیز موضوع خدایی و پسر خدا بودن عیسی مسیح را و تصدیق می نماید این کتاب تمامی این فرازها و یافته های ما و مطالب این کتاب همگی بر اساس عقل و منطق است و سعادت قرین باد با آن کسی که تعصب و عناد را کنار گذاشته و از عقل خود که پیامبر باطن اوست پیروی کرده و اینگونه دلالت می شود به واسطه آن به پیامبر ظاهر یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم، پس چون بر این فرازها گاه شدی پس با ما به بررسی فراز آخر از متن (127) و گزیده متن (128) کتاب برنابا بیا: (عیسی مسیح گفت سوگند به هستی آن خدایی که جانم در دست اوست، البته خداوند گذشت می فرمود از شیطان اگر او شقاوت خود را اقرار کرده بود و از خدای تبارک و تعالی طلب رحمت کرده بود ...، پس ای برادران می گویم که شیطان گمراه کرد به واسطه القاء خود، لشکریان رومی را در وقتی که گفتند من خدا هستم، پس بترسید و احتراز کنید از اینکه گفتار آنها را تصدیق نمایید زیرا آنها تحت لعنت خداوند هستند و در واقع پرستش کنندگان خدایان باطل و دروغین هستند ...)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند در متن باب (121)، داستان شفای شخص

ص: 740

پیس و رفتن به خانه او و آمدن زنی که بدکار بود و انداختن خود به پاهای عیسی و با اشک چشم آن را شستن و با عطر تدهین کردن و ...، آمده است ولی عبارات متون انجیل های رسمی متی، مرقس، لوقا و یوحنا در این رابطه چنان به یاوه سرائی عجین شده بود که وقوع تحریفات در آن متون صرف نظر از اختلاف در بیان شکلی و معنوی به وضوح اثبات می گردید ولی در متن برنابا این داستان به شکل کاملا معقول و منطقی و صحیح عنوان شده است و لذا به لحاظ توضیح و تشریح کامل است و به هیچ وجه متن آن به مانند آن متون ناقص و ابتر نمی باشد و مخاطب محترم می تواند اثبات شدن یاوه گویی های تحریف گران در آن متون را، در کتاب نورالانوار ما ملاحظه نماید پس برگزیده این متن چنین است: (پس شمعون (ابرص) که پیس بود و عیسی او را شفا داده بود، عیسی را به (مهمانی) دعوت نمود تا (با او) نان (یعنی غذا) بخورد (پس در این فراز به تواضع و مهربانی حضرت عیسی مسیح توجه ما که چگونه با مردم محروم و بیمار و ...، رفتار می فرمود) ...، در اثنای اینکه نان میخورد ناگاه زنی که نامش مریم بود و بدکار بود داخل خانه شد و خود را بر قدم های عیسی انداخت و به اشک خود آنها را شست و به آنها عطر مالید و آنها را به موی سر خود مسح نمود پس شمعون و همه آنانی که بر سفره طعام بودند بر شک افتادند و در دل خود گفتند که اگر این شخص پیامبر بود هر آینه آگاه می شد که این زن کیست و از کدام طبقه است و بر خود هموار نمی نمود که او را دست بزند (یعنی مانع می شد که به پاهای او بیفتد و ...)، پس در آن وقت عیسی فرمود ...، ای شمعون به حالت خود و حالت این زن توجه نما که هر دو قرضدار خدا بودید یکی از شما به پیسی جسم و

ص: 741

دیگری به پیسی روح که گناه است پس به سبب دعاهای من، خداوند رحم فرموده و شفای جسم تو و روح او را اراده فرمود پس معلوم می شود محبت تو به من کمتر است زیرا از من بخشش کمتر بدست آوردی یعنی وقتی به خانه تو آمدم مرا نبوسیدی و سرم را (به عنوان) احترام چرب نکرده (یعنی نظافت نکردی)، ولی این زن پس چون داخل خانه تو شدم بی درنگ خود را بر قدم های من انداخت و آنها را با اشک چشم خود شست و آنها را عطرآگین کرد پس بدرستی که گناهان بسیار او بخشیده شد زیرا (از جان و دل و صدق قلب) بسیار محبت ورزید (یعنی به عنوان پیامبر به من بسیار احترام کرد)، پس روی به زن نمود (و تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که با آنچه در مقدمه این باب آوردیم انجیل های رسمی یعنی متی، مرقس، لوقا و یوحنا در سراسر متون خود آکنده هستند از یاوه سرایی برای اشاعه تعالیم شیطانی از ادعای خدایی مسیح گرفته تا بخشش گناهان به عنوان خدا و غسل من درآوردی تعمید و داستان حزن آور دروغ صلیب کشیدن عیسی و نامزد و شوهر داشتن مریم و ...، در حالی که متن برنابا به هیچ وجه در آن راستا و آن سیاق نیست و لذا علیرغم تمام زیبایی و متانت در گفتار، به همان دلایل که مذکور شد، کنار گذاشته شده است و البته هیچ دلیلی جز آنکه ما عنوان نمودیم نداشته است و ما البته کاری نداریم که این کتاب نیز به شرح دلایلی که آورده ایم تحریفی است ولی به مراتب دارای اشتباهات کمتری است به حدی که می توان اذعان نمود علیرغم متن سنگینی که دارد یعنی از نظر حجم عبارات که تقریبا برابر است با عبارت هر چهار متن دیگر ولی از اشتباهات فاحش کمتری برخوردار می باشد پس چون بر این فراز آگاه شدی

ص: 742

بر ادامه این داستان توجه نما که چگونه عیسی مسیح اعمال و معجزات خود را به خدا منتسب نموده و بخشایش گناهان را از سوی خدا اعلام می نماید)، پس روی به آن زن نموده فرموده: به راه خود برو که پروردگار و خدای ما، گناهان تو را آمرزید ولی مراقب باش که بعد از این خطا نکنی و آگاه باش که تو را ایمان تو رستگار کرد))، پس چون بر این فراز که به عنوان نمونه آوردیم آگاه شدی پس تو ای عاقل دانا و خردمند با ما به بررسی عبارات باب 136 بیا که در آن اوصاف دوزخ بیان شده است همان اوصافی که عبارات عهدین از بیان آن عاری هستند یعنی همان عهد عتیق که حتی یک حرف نیز در میان چند هزار سطر آن وجود ندارد و نه در متون انجیل های رسمی: (... پس در این مکان (یعنی دوزخ) کافران جاویدان (در عذاب) بمانند ... (یعنی) عذاب ایشان را نهایتی نیست زیرا ایشان بر ضد محبت خدا عمل نموده و در ستیزه گری خود برای خود حدی قرار ندادند، اما برای مومنان تسلّی خواهد بود زیرا عذاب ایشان نهایت دارد (و البته بعضی از عبارات این متن تحریفی و بعضی مطابق با روایات و احادیث و آیات کتاب خداست و ما در این فراز در جایگاه بررسی و مقایسه آن نیستیم بلکه آن را نقل می نماییم جهت آگاهی اهل پژوهش ... وفق احادیث امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم (وارد شدن) به معنی رسیدن به دوزخ است نه داخل شدن در دوزخ و این متون نیز در آن راستا بایستی تاویل شود)، پس شاگردان ترسیدند و گفتند آیا در آن زمان (یعنی بعد از مرگ و روز قیامت) مومنان نیز به دوزخ میروند عیسی پاسخ داد پس بر هر شخصی امری حتمی است هر که می خواهد باشد که بایستی به دوزخ برود جز اینکه (معصومین یعنی) پاکان و

ص: 743

پیامبران خدا به آن داخل میشوند جهت ملاحظه نه اینکه متحمل عقاب شوند و اما نیکان پس رنجی به آنها وارد نمی شود جز ترس از دوزخ و بالاتر از همه حتی آگاه باشید که رسول خداوند (یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) نیز به آن داخل می شود تا عدل خداوند را ملاحظه نماید، پس در آن زمان دوزخ به واسطه حضور پیامبر خدا لرزان می شود، چون آن حضرت صاحب جسد بشری است پس در این زمان به عقاب و عذاب از هر صاحب جسد بشری که بر ایشان عقاب حتمی شده است برداشته میشود یعنی در مدت توقف رسول خدا برای مشاهده دوزخ همه اهل دوزخ بدون رنج عقاب می مانند ولی آن حضرت در آنجا جز چشم برهم زدنی متوقف نخواهد فرمود و البته خداوند این عمل را به این دلیل صورت می دهد تا همه خلایق بدانند که از رسول خدا سودی برده اند ...، در این زمان شیاطین به یکدیگر گویند بگریزید بگریزید که دشمن ما محمد آمد و اما آنچه اختصاص دارد به مومنان و ...، پس همگی هفتاد هزار سال در دوزخ مکث خواهند نمود پس از این ایام، فرشته جبرئیل به دوزخ می آید و می شنود صدای ایشان را که می گویند، ای محمد وعده شما چه شد که فرمودی هرکس بر آیین تو باشد جاویدان در دوزخ نخواهد ماند پس در این زمان فرشته خدا به سوی بهشت برگشت نماید و پس از آنکه به حضور رسول خدا شرفیاب شود با احترام آنچه شنیده است را بازگو می نماید پس پیامبر به خداوند عرضه می دارد که ای پروردگار من و ای خدای من، وعده خودت را بر من که بنده تو هستم بیاد آور، همان وعده که فرمودی آن کسانی که آئین مرا بپذیرند جاویدان در دوزخ مستقر نخواهند بود پس خداوند می فرماید ای خلیل من

ص: 744

درخواست نما آنچه را که می خواهی که من هر آنچه را که تو بخواهی به تو می دهم، پس در این زمان رسول خدا عرض می کند ای پروردگار کسانی از مومنان یافت می شوند که هفتاد هزار سال در دوزخ مکث کردنده اند پس کجاست رحمت تو ای پروردگار من ... پس در آن زمان خداوند به چهار فرشته مقرب امر می فرماید که به دوزخ رفته و هرکس را که بر آئین پیغمبر اوست بیرون آورده و او را به سوی بهشت او راهنمایی کنند و آن امری است که انجام می گردد پس از فایده های دین پیامبر خدا این است که هر کس به او ایمان آورد بعد از عقوبتی که از آن سخن راندم به بهشت خواهد رفت حتی اگر عمل صالح نیز نداشته باشد زیرا بر دین و آیین او مرده است)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند نگارنده را اعتقاد بر آن است که این توقف مربوط به برزخ است نه دوزخ و مقصود از این متن نیز باید همین باشد پس در عبارات باب 139 عیسی مسیح موضوع خیانت یکی از شاگردان و برخاستن خود را مطرح می نماید (... همانا یکی از شاگردان من مرا خواهد فروخت و مرا تسلیم خواهد کرد ...، لیکن خدای عادل او را هلاک خواهد کرد ...، و خداوند مرا از دستان آنها رهانیده و مرا از جهان انتقال خواهد داد (یعنی عروج داده بالا خواهد برد)، ... پس هر یک از ایشان اندوهگین شدند زیرا فهمیدند که عیسی به زودی از جهان روی گردان خواهد شد، ...، پس عیسی فرمود: آگاه باشید همانا من در جهان به امتیازی آمده ام که به هیچ بشری داده نشده حتی به رسول خدا هم داده نشده است (پس این امتیاز عروج او و زنده بودن آن حضرت تا قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است تا در کنار آن حضرت حکومت عدل و عدالت خداوند را با رجعت مقدسین بر پا فرماید)،

ص: 745

...، پس آگاه باشید که من این مطلب را نمی گویم که اکنون از میان شما می روم زیرا که من آگاهم به اینکه (عروج کرده) و زنده خواهم ماند تا نزدیک به انتهای جهان (یعنی تا ایام ظهور منجی عالم بشریت یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف پس در آن زمان نازل شده و در کنار آن حضرت حکومت عدل و عدالت خداوند را بر پا خواهیم نمود)، ... در باب 142، شرح حال یهودای خائن و کاهنان عنود یهود مذکور می گردد: (... چون یهودای خائن دید که عیسی گریخت پس ناامید شد از اینکه در جهان قدرتمند شود زیرا حامل کیسه (نذورات) عیسی بود و حفظ می کرد در آن هر چه که به عیسی از روی محبت خدای (هدیه) داده می شد و او امیدوار بود که عیسی پادشاه خواهد شد و او در کنار عیسی به قدرت می رسد پس همینکه امید او ناامید شد با خود گفت اگر این مرد (یعنی عیسی) پیامبر بودی پس می دانست که من پول های او را سرقت میکنم و هر آینه دشمنی کرده و مرا از خدمت خود دور می کرد زیرا می دانست که من به او ایمان ندارم و نیز از طرفی دیگر اگر او دانایی و حکمت داشت از سعادتی که خدا می خواست به او بدهد (یعنی پادشاهی اسرائیل) نمی گریخت پس بهتر اینکه من با روسای کاهنان و کاتبان و فریسیان اتحاد نمایم و مشورت کنیم که چگونه او را تسلیم دست ایشان نمایم و به این ترتیب به منافعی دست یابم و بعد از آن که نیت کرد، کاتبان و فریسیان یهود را از آنچه در نائین واقع شده بود خبر داد و آنها با رئیس کاهنان مشورت نموده و گفتند چه عکس العملی نشان دهیم زیرا اگر این مرد پادشاه یهود شود البته بر ضد ما عمل خواهد کرد ...، پس ما و فرزندان ما نابود می شویم ... و باید نان خود را گدایی کنیم ...، اما در این زمان

ص: 746

هرچه می خواهیم صورت می دهیم و اگر خطایی کنیم خدای ما مهربان است و رضایت او به قربانی و روزه گرفتن حاصل می گردد ... و از همه این مطالب مهم تر اینکه می گویند مسیا (یعنی آن پیامبر برگزیده و موعود و برترین خلایق جهان)، از نسل داوود نمی آید ...، بلکه می گوید که آن پیامبر برگزیده خداوند از نسل اسماعیل است و نیز می گوید که این وعده به اسماعیل داده شد نه به اسحاق پس چه ثمر دارد که بگذاریم چنین انسانی زنده باشد و معلوم است که اگر بنی اسماعیل نزد رومیان آبرومند شوند پس قطعاً به ایشان سرزمین های ما را خواهند داد پس بنی اسرائیل در معرض بندگی در خواهند آمد همانگونه که در سابق بود (یعنی در مصر بنده بودیم)، پس چون رئیس کاهنان این نظر را شنید در جواب گفت ما باید برای اینکار با هیرودیس و حاکم او هم دست شویم ...، در این وقت شاگردان گفتند که ای معلم به یهودیه مرو زیرا که ما میدانیم که فریسیان و رئیس کاهنان بر علیه تو توطئه کرده اند پس عیسی فرمود من آن را قبل از آنکه انجام دهند، دانسته ام ولی نمی ترسم زیرا ایشان نمی توانند کاری کنند که ضد مشیت خدا باشد (یعنی مشیت خداوند در حفظ و عروج من است و آنها نمی توانند به من صدمه بزنند نه اینکه آنها فعلی را صورت می دهند که طبق اراده خداوند است یعنی این عبارت مفهوم جبر ندارد بلکه گویای اختیار کامل کینه توزان عنود یهود است که مقهور خیانت خود و بارکش گناهان عظیم خود به سوی دوزخ هستند یعنی از روی اختیار به دوزخ می روند)، پس هر چه میل دارند انجام دهند، زیرا که من از ایشان نمی ترسم و بلکه از خداوند متعال

ص: 747

می ترسم، ...، پس باب 152 اختصاص دارد به مجادله عیسی مسیح و بزرگان لشکریان روم تا جایی که عیسی را تهدید نمودند به انتقام هیرودیس: (... لشکریان در جواب عیسی مسیح گفتند، بر حذر باش که چگونه (بر علیه خدایان ما) سخن می گویی زیرا اگر توهینی بر خدایان ما وارد نمایی تو را به دست هیرودیس تسلیم خواهیم کرد که انتقام می کشد برای خدایان ما که بر هر چیز توانا هستند ... آنگاه عیسی فرمود در اینها ما را حاجتی به گفتار نیست بلکه به اعمال حاجت است پس شما از خدایان خود طلب کنید که یک عدد مگس خلق کنند تا من آنها را عبادت کنم، شنیدن این سخن لشکریان را به ترس آورد و نمی دانستند که چه بگویند پس عیسی فرمود هرگاه خدایان شما قادر نیستند به اینکه یک عدد مگس بسازند پس من هرگز به خاطر این خدایان دست بر نمیدارم از عبادت خدایی که همه خلقت را به یک کلمه آفرید یعنی همان خدایی که مجرد بردن نام او لشکرها را می لرزاند و ...، پس خواستند که عیسی را دستگیر کنند پس در آن وقت عیسی فرمود (ادونای صبایوت) پس در حال لشکریان غلطان شدند ...، پس گاهی سرهای خود را به زمین می زدند و گاهی پاهای خود را، بدون آنکه کسی به آنها دست بزند پس ترسیدند و شتاب نمودند به فرار و دوباره هرگز به یهودیه باز نگشتند ...، پس در باب 160 کاتب انجیل برنابا مطالبی را از تاریخ پادشاهان اسرائیل و از علت نبرد عمونیان با آخاب پادشاه اسرائیل نقل می کند که در آن از میکایا و خواب او سخن گفته شده که ما در جای خود و در کتاب نورالانوار خود در ضمن شرح مفصل، یاوه بودن آن را ثابت نمودیم که در آن انتساب دروغ گویی آن پیامبر و سپس بیان شرح خواب اجلاس فرشتگان

ص: 748

با خدا و فریب دادن آخاب برای کشته شدن با توطئه خدا و ...، بیان گردیده است که این فراز البته یاوه ای است که از آن یاوه تر وجود ندارد مگر در فراز مانند آن یعنی آن فرازها که بیانگر اخراج اجنه و دیوها از کالبد انسان های مریض است و ...، که این مواضع در واقع از مواضع قطعی وقوع تحریف در این متون است ...، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس با ما به بررسی فراز دیگری از مفاد عبارات باب 163 انجیل برنابا بیا و ملاحظه نما که چگونه در خصوص قضا و قدر کلام خود را مذکور می نماید: (... آن وقت عیسی فرمود ای برادران همانا قضا و قدر رازی است بزرگ به حدی که (اسرار) آن را به طور کامل نمی داند مگر یک نفر و بس و آن کسی است که همه امت ها منتظر بعثت او هستند و او آن کسی است که اسرار خداوند بر او آشکار می گردد به گونه ای واضح و روشن، پس خوشا به حال کسانی که گوش (دل) به سخن (جان) او می دهند یعنی در آن وقتی به جهان بیایند، زیرا رحمت خداوند بر ایشان سایه افکن می گردد ...، و آن رحمت حفظ می نماید ایمان آورندگان به آن اسم را، از شر شیطان، شاگردان پرسیدند ای معلم آن مردی که تو از آن سخن میرانی که خواهد آمد، کیست؟ عیسی در کمال مسرت قلب خود جواب داد: همانا او محمد پیغمبر خداست، وقتی او به جهان بیاید همانگونه که باران، زمین را (خصوصا) بعد از آنکه مدت مدیدی باران قطع شده باشد، برای باروری قابل می نماید به همین روش او به وسیله اعمال صالح که میان مردم به واسطه رحمت بسیاری که آن را می آورد، خواهد شد، پس او به منزله ابر سفیدی است از رحمت الهی مملو است و او آن رحمتی است که خداوند آن را مانند باران و کم کم (یعنی دلنشین) بر مومنان نثار می

ص: 749

کند)، پس در عبارات باب 164 در ادامه می فرماید: (... ولی من در این زمان بسیار مختصر از آن علم و معرفتی که خداوند در این رابطه یعنی درباره همین قضا و قدر حکم فرموده است را برای شما شرح می دهم، آگاه باشید که فریسیان (یعنی یهودیان اکثریت یعنی اکثریت قوم یهود)، می گویند هر چیزی که برای هر کسی مقدور شده است ممکن نیست که به گونه ای دیگر شکل گیرد و نیز برای کسی که مقدور و مقدر نشده به هیچ وسیله ممکن نمی شود که به گونه ای دیگر شکل گیرد (و توی ای عاقل دانا و خردمند به این فراز از کلام معجز نمای عیسی مسیح توجه نما که مفاد تمامی صحف و کتب انبیاء و تورات در مجموعه فعلی عهد عتیق در این زمان هم به این اعتقاد شیطانی این جماعت شهادت می دهند و ما در کتاب نورالانوار خود در شرح و تفسیر این فراز، یاوه بودن اعتقادات جبری این جماعت را اثبات کرده و نشان دادیم که چگونه در لوای کتب تحریف شده خود، این اعتقادات شیطانی را در طول چند هزار سال به پیروان خود و افکار دیگر جوامع بشری القاء نموده اند که همه ظلم ها و ستم ها و جنایات و تجاوزات و غلبه ها و پادشاهی ها و قتل ها و تجاوزات به نوامیس و قتل کودکان شیرخواره و ...، از ناحیه خداوند العیاذبالله است و اوست که فاعل تمام این اعمال زشت و تباه است و لذا کار به جایی می رسد که بخت النصر کافر ملحد و متجاوز را که نوامیس یهود را به فحشا و زناکاری وادار نمود و زنان آنها را به کنیزی به خانه سربازان و ملت خود فرستاد و به کودکان و پسران تجاوز نموده و آنها را به بردگی و بندگی در طول هفتاد سال مجبور نمود تا جایی که زنان جوان آنها مردند و مردان آنها به زیر خاک رفتند و این قوم مضمحل شدند و ...، نماینده و شمشیر

ص: 750

خدا بود و در کمال بی شرمی تمامی این جنایات را از طریق او به خدا نسبت داده و اینگونه بخت النصر را فرستاده خدا و نبی او و شمشیر خدا نامیدند و این اعتقاد شیطانی را بر آموزه های خود حاکم نمودند که فاعل تمامی اعمال چه زشت و چه نیکو خداوند است و انسان ها هیچ اختیار ندارند و از خود نمی پرسند این نمادهای ابلهی و حماقت که اگر چنین است پس جزای اعمال به بهشت و دوزخ به چه دلیل خواهد بود و عقل را خداوند به چه دلیل به انسان ها عطا فرموده است جز به اینکه به واسطه به آن، عمل به خیر و شر نموده و با انتخاب اعمال صالح و یا ظالمانه و به اختیار خود به بهشت و یا دوزخ وارد شوند، آری در این فراز حضرت عیسی مسیح به این اعتقاد مشرکانه یهودیان که کتب آنها مشحون از این تفکر شیطانی است اشاره فرموده و اعتقادات آنها را در این رابطه به زیبایی تشریح می فرماید همان اعتقاد که از طریق افکار آنان در تمامی جوامع بشری در طول چند هزار سال و در فرهنگ و رفتارهای اجتماعی آنها اثرگذار بوده است)، و نیز چنانکه خدا مقدر نموده که نیکوکاران به سوی سعادت بروند از روی نیکوکاری و مجرمان به سوی دوزخ بروند به واسطه ستمکاری، (یعنی از قبل اهل بهشت و اهل دوزخ را تعیین نموده و سعادت را بر اهل بهشت و شقاوت را بر اهل دوزخ نوشته و تعیین کرده است، یعنی همه خلایق صاحب جبر در اعمال هستند و اختیاری در اعمال خود ندارند و خداوند فاعل تمامی اعمال بشر از خیر و شر است)، ملعون باد زبانی که به این (کفرها) گویا شده است و دستی که این (یاوه ها) را نوشته زیرا که این (اعتقاد به جبر اعمال و فاعل ظلم ها و ستم ها را خدا دانستن و سلب اختیار در اعمال انسان ها و مختار نبودن ستمکاران در ستمگری و ظالمان

ص: 751

در ظلم و بیدادگری و فاعل تمامی این جنایات و ستمکاری ها را خدا دانستن)، اعتقاد شیطان است پس بنابراین نظر تشخیص داده میشود مذهب فریسیان این عصر (یعنی عصر عیسی مسیح به کافر بودن) زیرا ایشان خدمتکاران امین (یعنی متعصب) شیطان هستند پس معنی قضا و قدر چه می تواند باشد جز اینکه آن اراده مطلقی است که از برای هر چیز (یعنی هر انسان) سرنوشتی قرار می دهد و وسیله رسیدن به آن سرنوشت را به واسطه عقل انسان ها) در دست انسان ها قرار می دهد، زیرا بدون اراده (انجام خیر و شر به واسطه عقل) برای هیچ کس ممکن نیست تعیین سرنوشت ...، پس من می گویم که قضا و قدر هرگاه مستلزم شود به سلب اراده از انسان ها که خدا به سبب وجود اراده خود (در اعطاء عقل) به انسان بخشیده است پس این قضا و قدر منجر به فضیلتی برای شریعت خدا نخواهد شد زیرا از بدیهیات و کاملا واضح است که ما در این وقت (یعنی زمانی که در مقوله سلب اراده از انسان ها سخن گفته ایم (در واقع) در اثبات وقوع زشتی ها (به دست خداوند) سخن گفته ایم نه درباره قضا و قدر، و اما اثبات اینکه انسان در اعمال خود مختار است از روی (کلام خداوند) در کتاب موسی (کاملا) واضح و آشکار است زیرا خداوند چون بر کوه سینا شریعت را عطا کرد، اینچنین فرمود، وصیت من در آسمان نیست (یعنی غیر قابل دسترس نیست) تا برای خود عذر آورده بگویی کیست تا برود و وصیت خدا را برای ما حاضر سازد یا چه کسی را میبینی که به ما قدرتی بدهد تا آن را حفظ کنیم و این وصیت در پشت (یعنی ماوراء)دریاها نیست تا خود را معذور بداری چنانکه گذشت بلکه وصیت من (در اجرای اوامر و فرائض و احکام و عمل به تورات و دستورهای خداوند) در

ص: 752

دل توست (یعنی در اختیار توست) تا هر وقت بخواهی (یعنی تا آن زمان که در انجام آن اراده می نمایی) آن را حفظ خواهی کرد (یعنی حفظ وصیت خداوند در اراده توست یعنی تا به واسطه عقل خود به آن عمل نموده رستگار شوی و یا آن را ترک کرده به دوزخ بروی (و سپس در قالب تمثیل این حقیقت را برای شاگردان بیشتر شرح می فرماید): به من بگویید اگر هیرودیس امر کند به شخص پیر تا به جوانی برگردد و یا به بیمار که تندرستی را بیابد پس هر گاه این دو نفر (این عمل را که قادر به انجام آن نبودند) نکردند (و آنگاه هیرودیس به جرم عدم اطاعت از دستور) امر نماید به قتل آنها، آیا این عدالت است پس شاگردان گفتند اگر هیرودیس امر به این (عمل نابخردانه) نماید البته بزرگترین ظالم و بد ترین کافر خواهد بود،پس عیسی آه کشید و فرمود ای برادران اینها (یعنی این تصورات مختار نبودن انسانها در اعمال به واسطه عقل که خداوند به آنها عطا فرموده یعنی جبر در اعمال)، جز میوه های افکار (ابلهانه و احمقانه)بشری چیز دیگری نیست زیرا به قول ایشان (یعنی طبق افکار احمقانه ایشان یعنی صاحبان این گونه افکار)،که خداوند تقدیر فرمود و حکم نمود بر ظالم به طریقی که ممکن نیست که آن ظالم ظلم نکند ،پس کفر ورزی می کنند بر خداوند که گویا او ظالم و طاغی و ستمگر است در حالی که خداوند امر می فرماید به خطاکار و مجرم که خطا نکند و اگر خطا کرد توبه کند ولی آن تقدیر (طبق این افکار شیطانی) سلب اراده از مجرمان در قدرت بر ترک گناه می کند و نیز سلب می کند از مجرمان اراده بر توبه را، (پس حضرت عیسی مسیح در این فراز شرح بیشتری را برای شاگردان اظهار می فرماید)، پس بشنوید آنچه را که خداوند بر زبان بوئیل نبی می فرماید

ص: 753

که: به هستی خودم سوگند که خدای شما می فرماید مرگ گناهکار را نمی خواهم بلکه دوست دارم که به توبه برگردد، پس در این صورت آیا خداوند تقدیر می فرماید چیزی را که نمی خواهد (انجام) آن را، پس (در این کلام ها و استدلال ها توجه و) تامل نمائید که خداوند چه می گوید و فریسیان این زمان حاضر (یعنی فریسیان زمان حضرت عیسی مسیح) چه می گویند (و ما از فراز سالها و قرون به حضرتش عرضه می داریم که در این زمان نیز به همین اعتقادات شیطانی ملوث و این کتب تحریف شده آنها است که شهادت بر اعمال و افکار آنها می دهد و بر جان و جسد آنها چسبیده و با خون آنها عجین شده و آنها را به سوی دوزخ خداوند می کشاند پس حضرت عیسی مسیح در ادامه می فرماید:)، خداوند بر زبان اشعیاء نبی نیز می فرماید: خواندم ولی به من گوش ندادید، پس چه بسیار که خداوند خوانده (یعنی در فرازهای مختلف و خارج از حد احصاء بندگان را به اطاعت امر فرموده ولی بندگان تمرد نموده اند)، پس خود بشنوید آنچه را که خداوند بر زبان همین پیامبر می فرماید: که دست خود را تمام روز (یعنی ایام نبوت انبیاء الهی) بر گروهی گشادم (بعنی بنی اسرائیل) که مرا تصدیق نمی کنند ( یعنی اجابت نمی نمایند) و بلکه (بالعکس) با من معارضه دارند (یعنی بر ضد من عمل میکنند و در ادامه حضرت عیسی مسیح نتیجه گیری می فرماید)، پس هرگاه فریسیان به ما بگویند که مجرم نمی تواند در اعمال خود اختیار داشته باشد پس آیا سخن آنها جز این است که در واقع خداوند بشر را استهزاء می نماید، مانند کسی که کوری را استهزاء نماید در آنکه کالای سفیدی به او نشان دهد (و انتظار داشته باشد که چرا او نمی بیند) و یا همانگونه که کسی کری را

ص: 754

استهزاء کرده و در گوش او سخن گوید (و انتظار داشته باشد که او چرا نمی شنود)، (و ...، در این فراز ضمن اقامه قراین و شواهد دیگر از انبیاء عظام می فرماید)، همانا خدا راستگو است و دروغ نمی گوید زیرا که خداوند حق است پس او حق می گوید ولی فریسیان (یهودیان) این زمان حاضر (یعنی زمان حضرت عیسی مسیح) با (اینگونه) تعالیم (شیطانی) خودشان با خداوند ضدیت و مخالفت می نمایند به گونه ای که مانند آن وجود ندارد)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش بر اینکه بعضی از شیاطین انسی و ابله ادعا کرده اند که انجیل برنابا را شخصی مسلمان به دروغ به هم بافته و ارائه داده تا به واسطه آن نبوت پیامبر اکرم را اثبات نماید و حال آنکه بشارات رسول خدا در سایر متون عهد عتیق و عهد جدید که نزد آنها رسمیت دارد نیز به وفور یافت می شود و از طرفی این کدام مسلمان است که دریای علم صحف موسی و سایر انبیاء الهی را در سینه دارد و به همه دقایق و رموز عهد جدید و اسرار آن واقف است پس اگر چنین شخصی وجود داشت پس بسیار علامه بوده است و نیز اگر مسلمان بوده است پس چرا دروغ پردازی نموده است در حالی که آفتاب عالم تاب اسلام نیازی به پرتو شمع انجیل بارنابا ندارد و از طرفی اگر اسلام حق نبود و رسول خدا فرستاده برگزیده حق تعالی نبود انجیل برنابا که هیچ بلکه اگر درختان جهان قلم و آب دریا مرکب و کره ارض کاغذ می شد باز هم قادر نبوده اند به اینکه با ساختن میلیاردها میلیارد انجیل دروغین کسی را به دروغ به رسالت مبعوث نمایند پس به اعتقاد نگارنده این کتاب در بسیاری از فرازهای خود، تقدس و الهامی بودن کلام خود را فریاد می کند و قلب انسان خداپرست بر حقانیت گواهی می دهد و ...، هر چند

ص: 755

این کتاب نیز مانند سایر انجیل های رسمی و مکاتبات رسولان تحریف شده است ولی با این وجود بشارت های صریح مربوط به ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و اخبار ایام رجعت و زنده شدن مقدسین و برپایی حکومت جهانی عدل خداوند به واسطه بازوی خداوند یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و ...، به دلیل اینکه بر سر راه تحریف گران در آن زمان وجود نداشته و آن جماعت در واقع مشغول استقرار اندیشه های فرقه ای و پیروز نمودن تعالیم مشرکانه پولس در رابطه با خدایی مسیح، تعمید و صلیب و ...، بوده اند، تحریف نشده و به عبارتی دیگر انجیل برنابا هرگز به دلیل وجود این بشارات مطرود نشد بلکه به واسطه ضدیت تعالیم آن با پولس و تعالیم شیطانی او و دشمنی با شاگردان متعصب او کنار گذاشته شده است که ما این مطلب را در جای خود اثبات نموده و در آن جای هیچ شک و شبهه نیست پس تو ای مخاطب محترم چون بر این فراز آگاه شدی پس به ادامه تمثیل زیبا و دلنشین حضرت عیسی مسیح در رابطه با قضا و قدر و اراده انسان توجه نما: (پس اندریاس سوال کرد ای معلم پس چگونه باید مفهوم این کلام را که خدا به موسی فرمود به اینکه او مهربان می سازد هرکس را که مهربان می سازد و سنگدل می کند هر کس را که سنگدل می کند پس عیسی مسیح در جواب فرمود همانا این را خداوند به این جهت فرمود تا انسان فکر نکند که به فضیلت خود رستگار شده (یعنی بداند با فضل خداوند رستگار شده)، و بلکه تا درک نماید که حیات و رحمت خدادادی است و آن دو را خداوند به او از( فضل )ذات اقدس خود عطا نموده است و ... ،و اینکه او دل فرعون را سخت نمود از این رو کرد که او

ص: 756

طایفه ها (بنی اسرائیل) را عتاب نمود و خواست که بر آنها ظلم کند ......و حتی به سوی قتل موسی (پیامبر خدا) رفت (پس خدا هم او را رها کرده و این رها کردن به فرمایش امام همام حضرت صادق علیه السلام به معنی گمراه نمودن و سخت نمودن دل فرعون است زیرا فرعون در ذات خود شرارت کرد و از خدا هدایت نطلبید و خدا او را رها کرد پس گمراه شد و به سوی دوزخ رفت)، بنابراین به راستی به شما می گویم که همانا اساس تقدیر، همانا (نزول)شریعت خداوند و (اعطا )آزادی اراده (یعنی اختیار داشتن در عمل به اعمال صالح و اعمال مجرمانه به واسطه وجود عقل )در ابناء بشر است...، و نیز کسی در روز جزا نمی تواند از گناهان خود معذور باشد زیرا آن زمان برای او آشکار می شود که تا چه حد خداوند برای بازگشت او تلاش کرده و چقدر و چقدر( فراوان) او را به سوی توبه خوانده است ... ، ... زیرا چون انسان محدود است (به حواس پنجگانه و محدود به احساسات شمرده شده) ، در ترکیب او داخل می شود آن جسدی که آن قابل فساد است و روح را تحت فشار قرار می دهد چنانکه حضرت سلیمان نبی فرموده است ،چون که کارهای خدا مناسب است با خدا پس چگونه برای انسان ادراک آنها ممکن می شود و چون اشعیا نبی این (عظمت) را بدید فریاد برآورده فرمود: به راستی تو همان خدای در حجاب هستی و در باره رسول خدا می فرماید: چگونه خداوند او را آفریده اما از طایفه او کیست که صفت او (را بتواند) بازگو کند ...، پس عیسی فرمود مرا تصدیق کنید چون خداوند مرا برگزید تا به سوی بنی اسرائیل بفرستد و کتابی به من عطا فرمود که به آینه پاک شباهت دارد و بر دل من فرود آمده است که هر چه می گویم از آن کتاب صادر می شود و وقتی که صدور

ص: 757

آن کتاب از دهان من به نهایت برسد از جهان بلند می شوم (یعنی به امر خداوند به آسمان عروج خواهم نمود) پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که در ادامه متن در باب 169 حضرت عیسی مسیح بهشت خداوند را که حضرتش برای اهل ایمان مقرر فرموده است را شرح می دهد و آن را به زیبایی هر چه تمام تر تشریح می فرماید آن هم در عین خلاصه بودن پس توجه نمایند آن شیاطینی که تصور می کنند این کتاب ساخته و پرداخته ذهن یک مسلمان بی تقوی و بی سواد است زیرا مسلمان با تقوی و سواد و علامه هرگز دروغ نمی گوید و دروغ را به پیامبران منسوب نمی نماید زیرا می داند در حرام شفا نیست بلکه عقاب ابدی است: (عیسی مسیح فرمود گوش دارید تا کیفیت بهشت را برای شما شرح دهم و بگویم که چگونه پاکان و مومنان در آنجا تا ابدالاباد اقامت خواهند نمود و این برکتی است از بزرترین برکت های بهشت زیرا هر چیزی بزرگ باشد همین که برای آن نهایتی باشد کوچک و بلکه ناچیز است پس بهشت همان جایگاهی است که خداوند در آن نعمت ها و خوشی های خود را (برای اهل ایمان) که بس بزرگ است ذخیره می فرماید ...، به تحقیق که این خوشی ها را پدر ما داود پیغمبر خدا دیده است زیرا خداوند این نعمت ها را به او نشان داده است (یعنی) در آن زمان که برای او مقدور نمود که عظمت بهشت را ببیند از این رو همینکه به خود آمد، چشم های خود را با دو دست پوشید و گریه کنان فرمود: ای چشم، بعد از این به این جهان نظر نکن، زیرا هر چه در آن است باطل است و در آن چیز خوبی وجود ندارد و به تحقیق که از این نعمت ها اشعیاء نبی سخن گفته فرموده است: دو چشم انسانی ندیده و دو گوش او نشنیده و دل بشر درک

ص: 758

نکرده آنچه را که خدا تهیه و آماده فرموده است برای کسانی که او را دوست دارند و آیا می دانید برای چه ندیده اند و نشنیده اند و درک نکرده اند (یعنی چرا نمی توانسته اند دیده و شنیده و درک نمایند)، این نعمت های الهی را، زیرا مادامی که ایشان در این جهان پست زندگانی می کنند (محدود هستند به حواس ادراکی محدود) و لذا لایق نیستند برای این نعمت ها (که لایتناهی هستند)، ...، سوگند به هستی خدایی که وجود من و جان من در دست اوست چون نعمت های بهشت نامتناهی و انسان (در دنیا) متناهی است پس انسان نمیتواند که آنها را دریابد یعنی بفهمد همانگونه که کاسه ای کوچک نمیتواند آب دریا را در خود جای دهد ...)، پس در ادامه حضرت پطرس از عیسی مسیح در خصوص معاد جسمانی و ورود به همین کالبد به بهشت سوال نموده و حضرت عیسی در پاسخ می فرماید: (... پطرس پرسید: آیا همین جسد ما که اکنون آن را داریم به بهشت می رود پس عیسی مسیح در جواب فرمود ای پطرس حذر کن از اینکه صدوقی شوی چه صدوقیان (که فرقه ای از یهود بودند منکر قیامت بودند) می گویند که جسد دوباره برنمیخیزد و اینکه فرشتگان وجود ندارند و به لحاظ (این) انکار (کافر شده) ورود جسم و روح آنها به بهشت خداوند حرام شد (یعنی اهل دوزخ جاوید شدند)، و ایشان محروم هستند از خدمت فرشتگان در این جهان و آیا مگر گفتار ایوب پیامبر و دوست خداوند را فراموش کرده اید که چگونه می گوید؛ می دانم که خدای من زنده است و همانا من در روز قیامت به جسد خود بر خواهم خاست (یعنی زنده خواهم شد)، و به چشم (دل) خود، خدای رستگارکننده خود را خواهم دید لیکن مرا تصدیق کنید در اینکه همین جسد ما پاک می شود ...، پاک

ص: 759

می شود از هر (زشتی) شهوت و بدی (ظلم) و ...)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند در ادامه در باب 181 آگاه شو بر منشاء اعمال نیک و بد تا بدانی که چگونه اعمال نیک به خدا بر می گردد و اعمال زشت به انسان زیرا اعمال نیک به توفیق الهی است و اعمال زشت به القاء شیطان و بر ضد خداوند که از انسان تبهکار صادر می گردد و او را مستحق دوزخ می نماید: (عیسی مسیح فرمود خوب گفتی ای برادر، پس به من بگو چه کسی انسان را از (آب) ناچیز آفرید، پس کاملا نیز آشکار است که او همان خدایی است که همه جهان را به تمام و کمال برای سود رساندن به او آفریده است، لیکن انسان آن را به گناهکاری صرف نموده است زیرا به جهت گناه جهان به ضدیت انسان برگشته است و لذا انسان به جهت این بدبختی (و شرارت) خود چیزی ندارد به خدا بدهد جز اعمالی که به واسطه گناه فاسد شده است زیرا او به گناه کردن در هر روز عمل خود را فاسد می کند و لذا اشعیاء نبی می فرماید نیکویی ما چون کهنه زن حایض است پس چگونه انسان استحقاق (خیر از سوی خدا) خواهد داشت در حالی که او قادر به عوض دادن نیست، ...، به هستی خدا قسم که پیدا نمی شود چیزی که انسان از آن گریزان باشد مانند این سخن که بگوید: من استحقاق دارم (یعنی از خدا طلبکار باشد)، ...، در حالی که از روی حقیقت هر کار خوب که انسان آن را به جای می آورد آن را انسان بعمل نمی آورد بلکه آن را خدای در او انجام می دهد (یعنی هر عمل خیر صادر نمی شود مگر به توفیق از ذات اقدس الهی ...)، اما آنچه که انسان (به نظر خود) آن را بعمل می آورد (یعنی حاصل عمل انسان) پس آن این است که مخالفت نماید با پروردگار خود و مرتکب شود گناهی را که بر اساس آن مستحق پاداش

ص: 760

نباشد بلکه استحقاق عذاب را داشته باشد، پس خداوند انسان را همانطور که گفتم فقط نیافرید بلکه او را کامل خلق کرد، به او همه جهان را داده (یعنی برای بهره برداری) و بعد از دوری از بهشت، به او دو فرشته داد تا او را نگهداری کنند، برای او، پیامبران را فرستاده است به او شریعت عطا فرموده نموده است، به او ایمان بخشیده است، هر لحظه او را از دام شیطان می رهاند، می خواهد که به او بهشت و بلکه بیشتر از آن (رضوان و رضایت خود) را عطا کند زیرا خدا می خواهد (فضل) خودش را به عنوان (عوض) به انسان بدهد ...، از این رو وقتی که خداوند به ابراهیم فرمود من پاداش بزرگ تو شوم، ابراهیم نتوانست بگوید که خداوند پاداش من است بلکه گفت خداوند هبه و بخشش من است ...، (پس بگو) ... پس رحم کن ای پروردگار به خاطر بزرگواری خود بر ساخته شده دست خود ... (بگو) من مستحق عقوبت هستم به واسطه آنچه کرده ام و تو سزاوار تمجید (و تسبیح) هستی و ...، پس سوگند به هستی خداوند که جان من در دست اوست اگر مردی این چنین باشد پس منزلت او نزد خداوند بالاتر از فرشتگان خواهد بود زیرا خداوند تواضع حقیقی را دوست و تکبر را دشمن دارد)، در این فراز پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که پیرو این عبارات (هر کس مانند کودک خردسال نشود وارد ملکوت نخواهد شد) از حضرت عیسی مسیح نقل گردیده است ولی هیچکدام از انجیل های رسمی شرح و تفسیر زیبایی را که در این متن انجیل بارنابا ذکر شده است را ندارند و بلکه جملات و عبارات مزخرف و پرت و پلایی را در راستای تعالیم پولس گمراه بهم بافته اند که صرف نظر از یاوه بودن دلیل قاطع بر وقوع تحریف آن متون است پس مخاطب ارجمند توجه نماید به ادامه متن در

ص: 761

باب 183 که در راستا صدق گفتار ما ذکر می شود (... کاتب گفت ای معلم تو خود فرمودی که خداوند تواضع حقیقی را دوست دارد پس به ما بگو که آن چیست و چگونه حقیقی یا دروغ می شود، عیسی مسیح در پاسخ فرمود: به راستی به شما می گویم کسی که مانند کودک خردسال نشود در ملکوت خداوند داخل نمی شود، هر یک از شنیدن این سخن تعجب کردند هر یکی به دیگری می گفت که چگونه ممکن است کسی که سی یا چهل سال باشد کودک شود ...، عیسی فرمود سوگند به آن خدایی که جان من در دست اوست همانا سخن من حق است همانا من به شما گفتم که واجب است بر انسان تا مانند کودک کوچک شود زیرا این همان تواضع حقیقی است، چون هرگاه شما از پسر کوچک بپرسید که جامه تو را چه کسی درست کرده می گوید پدرم، هرگاه بپرسید که خانه ای که او در آن است به چه کسی تعلق دارد خواهد گفت پدر من، هرگاه از او بپرسید که چه کسی به تو غذا می دهد که بخوری در جواب گوید پدر من، اگر بگوئید چه کسی به تو آموخته رفتار و گفتار را در جواب می گوید پدر من، اگر بگوئید چه کسی به تو آموخته رفتار و گفتار را در جواب می گوید پدر من ولی اگر به او بگوئید پیشانی تو را چه کسی شکسته زیرا پیشانی تو بسته شده در جواب می گوید افتادم و پیشانی خود را شکستم و اگر بگوئید که چرا افتادی در جواب می گوید مگر نمی بینید که من کوچک هستم ... دویدم افتادم و ...، پس عیسی مسیح فرمود همانا هرگاه کسی شهادت دهد به خداوند با اخلاص دل که خداوند ایجاد کننده هر صلاح (و خوبی و خیر) است و اینکه خودش ایجادکننده گناه، پس به حقیقت متواضع خواهد بود)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند بر این فراز آگاه شدی پس

ص: 762

به متون نظیر این متن در انجیل های رسمی توجه نما و ببین که تا چه حد با حقیقت فاصله دارد و چگونه تحریف گران پولسی عبارات بی ربطی را بهم بافته اند تا در ضمن آن به پطرس به عنوان وصی حضرت عیسی مسیح توهین و در عوض پولس و تعالیم او را تقدیس نمایند و ما زشتی و دروغ آن را در تفسیر و بررسی این فراز از متون در کتاب نورالانوار خود ثابت نمودیم، یعنی همان حقیقتی که زیبایی آن را در این کتاب یافته ایم و تعجب نگارنده از آن است که چگونه گروهی که افکار آنان نماد حماقت و ابلهی است در نهایت تعصب این مطالب را که قلب هر انسان آگاه و عاقل به صحیح بودن و متین بودن آن گواهی می دهد را به یک مسلمان که نام او معلوم نیست نسبت می دهند و مدعی هستند که این متون زیبا و دلنشین و علمی و الهی و مشحون از حکمت را (هر چند در فرازهای بسیار همانگونه که اثبات نمودیم با تحریف آلوده است)، به مسلمان گمنامی نسبت می دهند که معلوم نیست کیست و کجا زندگی می کرده و ...، در حالی که این انجیل بیانگر حقایقی از چهار انجیل رسمی است که هرگز علماء بزرگ مسیحی به آن نخواهد رسید مگر آنکه با مطالعه این متون از حقیقت آن آگاه شوند مانند همین تمثیل که عیسی مسیح برای فهم شاگردان خود بیان فرموده است و یا فراز بعدی را که قصص انبیای پیشین مانند حجی، یوشع، عوبدیای و ...، را در باب 187 خود آورده است، کاتب برنابا، داستان هوشع نبی را در کنار حجی پیامبر اینگونه بیان می فرماید: (پس کاتب نیکوکار گفت: هوشع وقتی رفت تا خدای را خدمت کند، امیر سبط نفتالی بود و چهارده سال عمر داشت و تمامی ارثیه (پدری) خود را فروخت و به فقرا بخشید و به نزد حجی

ص: 763

رفت تا شاگرد او شود، هوشع مشعوف به صدقه بود تا جایی که وقتی به دیگران بخشش می نمود می گفت ای برادر خداوند این را برای تو به من عطا فرموده بود پس آن را قبول کن پس به این ترتیب برای او (از تمامی ارثیه)، به جز دو جامه باقی نماند یعنی بالاپوشی از پلاس و ردایی از پوست، ... و نزد هوشع کتاب موسی بود و هوشع آن را به رغبت بسیار مطالعه می کرد پس روزی حجی نبی به او گفت ای هوشع همه اموال تو را چه کسی از تو گرفت در جواب گفت کتاب موسی پس روزی یکی از شاگردان پیامبران همجوار میل کرد که به اورشلیم برود و ردایی نداشت پس چون شهرت تصدق کردن هوشع را شنید رفت تا او را دیدار کند ... پس هوشع وی را گفت ای برادر مرا عفو کن زیرا گناهی بزرگ نسبت به تو مرتکب شدم زیرا خداوند به من ردایی داده بود تا آن را به تو بدهم و من فراموش نمودم، پس اکنون آن را از من قبول کرده و مرا در پیشگاه خداوند دعا کن، ...، چون هوشع به خانه حجی رفت حجی از او سوال کرد که ردای تو را که گرفت هوشع گفت کتاب موسی ... و اتفاق افتاد که دزدان فقیری را غارت کردند و او را برهنه گذاشتند پس همین که هوشع او را دید نیم تنه خود را کنده و به آن برهنه داد و خود با یک تکه پارچه کوچک از پوست بز که عورت او را پوشانیده بود به خانه رفت و روز بعد به دیدار حجی نرفت و حجی نیکوکار گمان کرد که هوشع بیمار است پس با دو تن از شاگردان به سوی او رفت پس او را در برگ های خرما پیچیده یافت و گفت چرا به دیدار من نیامدی هوشع گفت همانا کتاب موسی بالاپوش مرا هم گرفت پس خجالت کشیدم که به سوی تو بیایم بدون بالاپوش، پس حجی نبی به هوشع بالاپوش دیگری داد پس واقع شد که روزی

ص: 764

جوانی هوشع را دید که کتاب موسی را مطالعه می کند پس گریه کرد و گفت من نیز دوست دارم اگر این کتاب را داشتم آن را مطالعه می کردم، ...، پس هوشع گفت ای برادر این کتاب را به تو می دهم زیرا خداوند آن را به من داده بود تا به کسی بدهم که گریه کنان رغبت داشتن این کتاب را دارد ...، پس یکی از شاگردان حجی در نزدیکی هوشع بود پس نزد او رفت و گفت ...، ای برادر کتاب خود را بیاور تا نظر اندازم که آیا کتاب تو یا کتاب من منطبق است یا خیر هوشع گفت همانا آن کتاب از من گرفته شد پس آن شاگرد گفت چه کسی آن را از تو گرفت، هوشع در جواب گفت کتاب موسی، پس آن شاگرد چون این سخن را شنید نزد حجی رفت و گفت بدرستی که هوشع دیوانه شده ... زیرا می گوید کتاب موسی، کتاب موسی را از او گرفته است، حجی در پاسخ گفت ای کاش من نیز مانند او دیوانه بودم و همه دیوانگان نیز مانند هوشع (عاقل) بودند، پس از آن چون دزدان سوریه بر زمین یهودیه دست به یغماگری زدند و پسر بیوه زنی را ...، اسیر کردند پس اتفاقا هوشع می رفت که هیزم ببرد به آن زن رسید که گریه می کرد ...، پس هوشع گفت ای خواهر بیا که خدا می خواهد پسرت را به تو بدهد ...، هر دو به سوی حبرون رفتند و در آنجا هوشع خودش را فروخت و پول هایش را به آن بیوه زن داد ... پس پیرزن گرفته فدیه پسرش داد (و پسرش را به خانه خودش برد)، و آن کسی که هوشع را خرید او را به اورشلیم برد یعنی به خانه خود و او هوشع را نمی شناخت در این زمان حجی از هوشع بی خبر ماند و به هیچ نحو ممکن نشد تا از او خبردار شود پس بسیار دلگیر و غمگین و نا امید شد، پس فرشته خداوند به او خبر داد که چگونه به بردگی به اورشلیم رفته است،

ص: 765

پس چون حجی بر این خبر آگاه شد برای فراق و دوری هوشع گریه کرد همانگونه که مادری در فراق پسر خود زاری می کند پس دو نفر از شاگردان خود را احضار و با آنها به سوی اورشلیم روانه شد و به امر خداوند در محل ورود به شهر هوشع را ملاقات کردند در حالی که نان بر دوش او بار شده بود تا آن را به تاکستان صاحب خود و به کارگران او برساند پس به محض آنکه حجی او را دید به هوشع گفت ای فرزندم چگونه از پدر پیر خود جدا شدی که اینگونه گریه کنان به دنبال تو است و سراغ ترا (در هر جا) می گیرد هوشع در جواب گفت ای پدر همانا فروخته شدم پس در این زمان حجی نبی با خشم در جواب گفت آن کدام بدکار بود که تو را فروخت، هوشع گفت ای پدر، خدا تو را بیامرزد زیرا آن کسی که مرا فروخت نیکوکار است، به گونه ای که اگر او در جهان نبودی هیچکس پاک نشدی حجی گفت به من بگو او کیست، هوشع در پاسخ گفت ای پدر همانا او کتاب موسی است، پس حجی نیکوکار ایستاد و مانند کسی که عقل خود را گم کرده است فرمود ای کاش کتاب موسی مرا نیز با اولاد من فروخته بود همانگونه که تو را فروخت پس حجی با هوشع به خانه صاحب هوشع رفت چون صاحب هوشع، حجی پیامبر را دید گفت، فرخنده باد خدای ما که (سعادتمند کرد به اینکه) پیامبر خود را به خانه من فرستاد پس دوید تا دست حجی را ببوسد پس در اینزمان حجی فرمود ای برادر دست غلام خود هوشع را ببوس که او را خریده ای که او از من بهتر و بالاتر است و آنگاه تمام ماجرای او را شرح داد و در این زمان صاحب هوشع او را آزاد نمود و سپس کاتب خاموش شد و ...، پس آنگاه عیسی مسیح فرمود همانا این راست است زیرا آن را خداوند به من تاکید فرمود و باید که

ص: 766

آفتاب بایستد و مدت دوازده ساعت حرکت نکند تا همه ایمان بیاورند که این راست و حقیقت است و همچنین واقع گردید پس این معجزه باعث اضطراب اورشلیم و تمام یهودیه گردید (پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که شرح این فراز از این متن قلب نگارنده را مجروح و او را غمگین و اشک او را روان نمود و قلب او گواهی داد به حقیقت آن و مظلومیت پیامبران خدا و عشق آنها به خداوند و محبت خداوند بر آنان پس هرگز مخاطب ارجمند تعجب ننماید از امور خداوند که ذات اقدس او صادر کننده عجایب برای عزیزان خود از بدو خلقت بوده است و هرگز جاه و جلال و حشمت ظاهری دشمنان او خلایق را گمراه ننماید که خدای صاحب عجایب خراب می فرماید کاخ ستمگران را به ناله و آل شبگیر خداپرستان همانگونه که خراب و نابود کرد کاخ یزید ستمکار را با آه و ناله دختر سه ساله مولانا المظلوم الحسین و ...، و چگونه عزت و جلال داد به عزیز خود حسین که ذبح عظیم او بود در کنار نهر فرات به آنگونه که خبر داد در کتاب ارمیای نبی به چند هزار سال قبل در باب 46 آیه 11 (زیرا خداوند یهوه صبایوت در زمین شمال نزد نهر فرات ذبحی دارد)، در حالی که سر او بریده شد در کنار خانواده و زنان و کودکان او بعد از آنکه از روی نعش بی جان فدائیان او از بهترین خلایق جهان بودند یعنی از میان اجساد غرقه در خون خاندان و اصحاب باوفای او گذر نمودند و دستان برادر او عباس یعنی فرمانده سپاه او را از تن جدا و سر مبارک سقای حرم او را با عمود آهنین خرد و بر مشک آب و بر چشم نازنین او تیر زدند و آنگاه به سوی حرم و خیمه های او تهاجم کرده و کودک شش ماهه او را به تیر مسموم سه شعبه هدف قرار داده و ذبح کردند و رگهای گلوی او را

ص: 767

اینگونه بریدند و بعد از قتل فرزند مظلوم رسول خدا و ذبح عظیم خداوند آتش بر خیام حرم پیامبر آخر الزمان قرار داده و به این ستمکاری ها بسنده نکردند بلکه ده اسب را نعل تازه زدند تا آن اسب ها در اثر درد نعل های تازه به جنون برسند و بر پیکر پاک آخرین بازمانده اصحاب کساء بتازند و تن و پیکر او را به زعم خود خرد و نابود کنند و غافل بوده اند که عزت و جلال در نزد خداوند است و این قلوب اهل ایمان در سراسر جهان است که در غم او در سینه ها می تپد و آرام نمی گیرد مگر به زیارت تربت پاک او در کربلا پس چون بر این فرازها آگاه شدی پس آگاه باش که خدای حسین همان خدایی است که آخرین و برترین پیامبران خود را مبعوث فرمود تا جهانیان را تا ابدالآباد به سوی سعادت رهنمون شود و حسین یکی از امامان معصوم بود که در راستای عهد خود با خداوند و در راستای حفظ شریعت پسندیده او جان خود و اهل بیت خود را فدا کرد و اینگونه عمل کردند سیزده معصوم پاک و این زمان باقی مانده است از تمامی مقدسین و معصومین عالم بقیه الله الاعظم امام زمان و وصی دوازدهم آن حضرت که ذخیره خداوند برای برپایی حکومت جهانی عدل و عدالت اوست و یاری می فرماید او را برای قیام در این زمان که جهان در ظلم و جور عدوان غرق شده است و در معیت آن حضرت با یاری می فرماید مقدسین خود را که در معجزه رجعت زنده شده و از خاک بر می خیزند و با نزول ایلیا و عیسی مسیح از آسمان موید می شود به اقامه حکومتی که خداوند وعده داده است تا زمین را ارثیت دهد به صالحین و اهل ایمان و جمعیت خداوند و وعده فرمود تا آن حضرت را در پناه قدرت و جلالت خود از هر خطر ارضی و سماوی مصون و محفوظ دارد و به

ص: 768

دعای اهل ایمان ظهور او را نزدیک فرماید اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنابهم آمین آمین آمین یا رب العالمین، پس تو ای عاقل دانا و خردمند در ادامه متن و در عبارات اول به بعد باب 189 توجه نما بر کلام معجزه آسای حضرت عیسی مسیح به زبان کاتب انجیل برنابا که تصدیق می فرماید گفتار معجزه آسای مولای مظلوم ما حضرت علی بن موسی الرضا را در خصوص اوامر و نواهی خداوند بواسطه حکمت خیر و شر ذاتی آنها برای رستگاری بشر و اینکه این حکم عقلی دلالت می فرماید بر حرام بودن حرام حضرت محمد در راستای حرام بودن آنچه خداوند به همه انبیاء از ابتداء تا زمان آن حضرت فرموده است ولیکن تحریف گران دوزخی تغیر و تبدیل دادند احکام خداوند را و حرامها را حلال و حلال ها را حرام نمودند و نیز عقل هر انسان شریف تائید می نماید شریعت پسندیده خداوند و احکام نازل شده از سوی پروردگار بر سینه پاک محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم را و هر چه را شرع مقدس حکم فرماید مطابق عقل است و هر چه را عقل حکم فرماید مطابق شریعت خداوند است پس بر این حقیقت گواهی می دهد حضرت عیسی مسیح و خداوند لعنت فرماید همه آن کسانی را که ضدیت کرده و می نمایند و خواهد نمود با وحی خداوند به انبیاء او از ابتداء تا زمان پیامبر اعظم و برگزیده او حضرت محمد که احکام شریعت او به واسطه حفظ خداوند و اینکه آخرین پیامبر الهی است تا ابدالآباد مستقر و پا بر جا خواهد بود و پرچم پر جلال و جبروت آن در سایه جانثاری های حافظان و نگهبانان آن یعنی آل محمد یعنی امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم همیشه در اهتزاز خواهد بود و راه نجات و رستگاری را به همه

ص: 769

طالبان راه رستگاری نشان خواهد داد پس چون بر این فراز آگاه شدی پس آگاه شو بر آنچه کاتب برنابا به زبان عیسی مسیح نقل می فرماید و چنانکه قلب تو بر حقیقت آن و عقل تو بر صحت آن گواهی داد پس لعنت بفرما بر کسانی که متون صحیح آن را انکار و یاوه های شیطانی غیر آن و ضد آن را تبلیغ می نمایند و همانگونه ما قبلا نیز تاکید نمودیم صحف انبیا و تورات و نیز انجیل های رسمی و غیر رسمی مانند این انجیل برنابا همگی در معرض تحریف قرار گرفته اند مثال این کتب مانند و شبیه شده است به کاخ های رفیع برافراشته شده خداوند که در اثر فتنه های روزگار به خرابه متروکه تبدیل شده و این کلام های حق و این بشارات موجود در آنها در خصوص نبی معظم موعود حضرت محمد و ابدی بودن احکام او و قیام ذخیره عالم وجود از مقدسین معصوم خداوند یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف که از او به عنوان بازوی خداوند و شمشیر خداوند و ...، یاد شده است، در واقع به منزله گنج های گرانبهایی هستند که کشف شده و به قصر عظیم و کاخ بی همتای شریعت محمد صلی الله علیه و آله و سلم برده می شوند و در نمایشگاه گنجینه های آن برای تحکیم ایمان صاحبان ایمان جمع آوری می گردد (... پس عیسی به آن کاتب (نیکوکار) فرمود از من چه تعلیمی می خواهی بگیری در حالی که چنین معرفتی (به خداوند و پیامبران او) داری، به هستی خداوند سوگند که توجه به این (تمثیل و عبرت گرفتن) برای رستگاری انسان کفایت می کند زیرا فروتنی حجی و تصدق دادن هوشع تکمیل می کند عمل نمودن را به تمام شریعت و کتاب های همه پیامبران (یعنی الگو بگیرند)، پس به من ای برادر بگو آیا وقتی که آمدی در معبد هیکل تا از من سوال

ص: 770

کنی آیا در دل تو خطور کرد (که از من سوال کنی) که آیا خداوند مرا مبعوث فرموده تا شریعت (تعالیم) و پیامبران را زایل کنم، (ولی آگاه باش که پاسخ آن منفی است و) پر واضح است که خداوند (هرگز) این کار را نخواهد کرد زیرا (حکمت) او متغیر نیست و البته هر آنچه که خداوند برای رستگاری و سعادت انسان واجب می دانست همان را به پیامبران امر فرموده تا آنها را (در قالب احکام و فرایض و احکام شریعت) به مردم ابلاغ نمایند و سوگند به آن خدایی که جانم در دست اوست، اگر کتاب موسی و کتاب پدر ما داود به وسیله تحریفات تحریف گران کذاب فریسی و فقهای دروغگو فاسد نشده بود خداوند هرگز سخن خود (یعنی وحی خود را در قالب کتاب انجیل که در راستای همان کتاب موسی واقعی یعنی تورات واقعی است) را به من نمی داد (و تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که بر خداوند فرض و واجب است تا برای هدایت بندگان خود وحی تحریف نشده و کتاب تحریف نشده خود را در دسترس آنان قرار دهد وگرنه بر آنها حجتی برای روز قیامت ندارد پس اثبات تحریف در کتب آسمانی تورات و انجیل به منزله الزام در پیروی از شریعت بدون تحریف حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم است یعنی به فتوا و امر حضرت عیسی مسیح به همه اهل ایمان، پس در ادامه توجه نماید مخاطب محترم به این فراز دیگر از کلام حضرت عیسی مسیح که چگونه فقهای یهود و پیروان متعصب آنها به گونه ای رفتار می کنند که گویی کتب آنها تحریف نشده و نیازی به تعالیم بدون تحریف و بدون تغییر و بدون ایراد یعنی تعالیم واقعی خداوند برای رسیدن به رستگاری جاوید نیست، و سپس به این اندیشه شیطانی و القاء شیطانی و این فریبکاری شیطانی

ص: 771

آنها که در این زمان علماء دین او، پای خود را در پای جای ایشان قرار داده اند به شدت حمله می فرماید و ما این فرازها را نیز در انجیل های رسمی ملاحظه نموده ایم که چگونه تحریف گران آنها را هم در راستای تعالیم پولسی بهم ریخته و متون خود را بی معنی و مسخره نموده اند که ما در جای خود در کتاب نور الانوار خود به آن اشاره و بر علیه آن استدلال های متین قاطع خود را اقامه نموده ایم)، ولی من با چه دلیل از کتاب موسی و کتاب داود سخن بگویم در حالی که همه نبوت های انبیاء الهی تباه شده تا جایی که امروز چیزی (به عنوان وحی الهی و شریعت بدون تحریف از سوی اهل ایمان)، طلب نمی شود زیرا تصور آنها (در آتش القائات شیطانی فقهای یهود و امروز مسیحی) اینست که خداوند به این (اباطیل) امر فرموده است و بلکه تمام ذهن مردم از این پر شده است که فقها آن را (یعنی آنچه را موسی و انبیاء الهی گفته اند را) می گویند و فریسیان (یعنی یهودیان متعصب با نهایت احتیاط و دقت تمامی آنچه موسی و انبیاء الهی گفته اند را) حفظ می کنند به گونه ای که تصور می کنند که خداوند خطا می کند ولی بشر خطا نمی کند (یعنی به گونه ای آنها را شستشوی مغزی داده اند که نمی گذارند هیچگونه تصوری از تحریف و در نتیجه عدم پیروی از یاوه های تحریف شده در ذهن پیروان شکل بگیرد یعنی همان شیوه و روش شیطانی که در زمان عیسی پیروان و فقهای دین موسی و در این زمان فقهای مسیحی و پیروان متعصب عیسی مسیح در پیش گرفته اند)، پس وای بر این گروه کافر پس چه بر سر آنان خواهد آورد انتقام خون هر پیامبر و صدیق و خون زکریا بن برخیا که او را ما بین هیکل و مذبح کشتند (یعنی این تبهکاران با ترغیب و تشویق پیروان به

ص: 772

پیروی از اباطیل تحریف شده در واقع خون و تعالیم الهی پیامبران و صدیقان را پایمال کرده اند و نیز خون حضرت زکریا را که او را در بین معبد و مذبح خداوند کشتند یعنی دو جماعت پیامبران و صدیقان و انبیاء خداوند را کشته اند اول جسم آنان را به خاک و خون کشیده اند و دوم تعالیم آنها را با تحریفات خود به تعالیم شیطانی تبدیل کرده اند پس خداوند بر آنها روزگاری را خواهد آورد که آرزو نمایند ای کاش خدا آنها را خلق نمی کرد پس حضرت عیسی در ادامه می فرماید)، کدام پیامبر است (که این جماعت یعنی فقهای دین یهود و پیروان متعصب و تحریف گران)، که او را (بدینگونه یعنی پدران با قتل جسم و فرزندان با قتل روح یعنی نابودی تعالیم آنان با تحریف کتب آسمانی) مقهور نکرده اند و کدام صدیقی که او را رها نمودند تا به اجل (طبیعی) خود بمیرد (یعنی به مرگ طبیعی و مقصود از صدیقان، شیعیان و پیروان واقعی انبیا و پیامبران الهی هستند که در برابر این فقها و این پیروان متعصب ایستادگی کرده و آنگاه تکفیر گردیده و مقتول شده اند)، پس نزدیک است (که از فرط تعصب و کینه توزی و عناد) هیچکس (از مخالفان خود) را زنده نگذارند و ایشان اکنون (یعنی در این زمان و در همان راستا) در طلب من (یعنی عیسی مسیح) هستند تا مرا نیز به قتل برسانند و (برای فریب پیروان احمق و جاهل) به دیگران فخر فروشی می کنند که اولاد ابراهیم هستند و هیکل زیبا را در مالکیت خود دارند ولی سوگند به هستی خداوند (یعنی به ذات اقدس خداوند) که ایشان اولاد شیطان هستند زیرا اراده و اوامر او (یعنی شیطان) را جاری می نمایند (پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش فرزند ابراهیم و فرزند انبیاء الهی داود و ...، یا حتی فرزند پیامبر عظیم

ص: 773

الشان ما حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم وفق فتوی و نظر صریح حضرت عیسی مسیح در این فراز، در واقع کسانی هستند که اوامر و دستورات و اراده خداوند را جاری می نمایند در غیر این صورت یعنی اگر اوامر و دستورات و اراده شیطان را جاری نمایند پس اولاد شیطان هستند و این قول آن حضرت را یافته های عقل تحکیم می فرماید مانند افرادی در شریعت اسلام که مدعی سیادت بودند ولی پا در جای پای شیطان قرار دادند مانند سید علی محمد باب و ... که او و پیروان او بر ضد شریعت خداوند و وفق اراده شیطان عمل کرده اند) از این رو (یعنی به این دلیل هیکل (یعنی معبد هیکل) با شهر مقدس (یعنی اورشلیم) زود باشد که ویران شوند به آنگونه که سنگی بالای سنگ دیگر قرار نگیرد)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند با ما به فراز باب 191 کتاب شریف انجیل برنابا بیا تا اسراری چند بر تو آشکار شود اول در تعصب اهل عناد و اهل تحریف دوم در اینکه تفسیر ما در ترجمه مسیا در ترجمه به فارسی و یا از متن اصلی به این واژه به اینکه معنی این لفظ برگزیده و منتخب صحیح است و از آنجایی که هر پیامبر در بنی اسرائیل می بایست از طرف خدا مسح می شد یعنی انتخاب می شد و لذا به همه پیامبران مسیح خداوند می گفتند ولی از آنجایی که این واژه در خصوص حضرت عیسی، شهرت بیشتر یافته است پس این شبهه هم در عبارات متون انجیل های رسمی و هم در متن برنابا جایگاه نداشته و عبارات این متون به درستی به تفاوت آنها گواهی می دهند که ما به عبارات استنادی اشاره نمودیم و در این فراز بطور کاملا واضح و آشکار این موضوع بیان می شود، و دیگر اثبات تحریف تحریف گران ملحد و رد مادی بودن وجود خداوند و نیز

ص: 774

یاوه بودن انحصاری بودن رحمت خدا برای بنی اسرائیل، و دیگر اثبات ظهور حضرت محمد از نسل اسماعیل فرزند حضرت ابراهیم و شهرت او به نبی موعود (مسیا)، و دیگر معلوم شدن شخصیت نیقودیموس، و دیگر مشخص شدن اینکه مربم مجدلیه خواهر مرتا و العازر بوده است و ابطال موضوع شوهر و نامزد داشتن حضرت مریم و ...، چون بر این فرازها آگاه شدی پس توجه نما به سوالی که عیسی مسیح در خصوص اجرای وعده خداوند به حضرت ابراهیم از نیقودیموس یعنی عالم بزرگ و نیکوکار یهود می پرسد و اینکه آن نبی معظم موعود که مجری وعده خداوند برای تمامی امت های جهان است از نسل اسحاق است یا اسماعیل و از آنجایی که متعصبان یهود هر کس را که می گفت ناجی امت ها از نسل اسماعیل است به قتل می رساندند در این زمان نیقودیموس می ترسد و ...، (پس عیسی مسیح سوال کرد که ای برادر که تو فقیه و علامه شریعت موسی هستی به من بگو که چگونه است وعده (ظهور) مسیا (یعنی نبی معظم برگزیده و منتخب موعود) برای پدر ما ابراهیم (که شریعت خداوند را بواسطه او جهانی نماید)، برای پدر ما ابراهیم و بگو که او از نسل اسحاق است یا از نسل اسماعیل، کاتب در جواب گفت ای معلم می ترسم که اگر بخواهم پاسخ تو را بدهم، (زیرا متعصبان یهودی) مرا به قتل برسانند، آنگاه عیسی فرمود ای برادر من افسوس میخورم که آمده ام تا به خانه تو نانی بخورم در حالی که تو زندگی دنیایی خود را بیشتر از خدای خود دوست می داری و اینکه می ترسی که عمر و جان و زندگی خود را از دست بدهی ولی ترس و واهمه ای نداری که ایمان و زندگی جاوید خود را تباه کنی زیرا که ایمان و زندگی جاوید زمانی نابود می شود که زبان انسان تکلم نماید

ص: 775

برخلاف آنچه که از شریعت خداوند می داند و به اسرار آن آگاه شده است، در این زمان کاتب نیکوکار (نیقودیموس) گریسته گفت ای استاد اگر می دانستم که چگونه فایده برسانم البته به آن عمل می کردم ولی از ذکر این موضوع به خاطر اینکه در قوم یهود فتنه ای حاصل نشود اجتناب کردم، پس عیسی مسیح فرمود (ای نیقودیموس) واجب است تا هرگز قوم و بلکه همه جهان و همه پاکان و همه فرشتگان را در نظر نیاوری هرگاه در امری غضب خداوند را موجب شوند، پس تمام جهان هلاک بشوند بهتر از آن است که خدای آفریدگار خود را به غضب بیاوری و ادعا ننمایی که با انجام گناه او را رعایت و احترام می کنی زیرا گناه هلاک می کند و حفظ نمی کند (یعنی در عمل حرام شفا نیست)، ولی (آگاه باش که خدا قادر است بر آفریدن جهان به شماره ریگ های دریا بلکه بیشتر)، در این زمان کاتب (نیکوکار یعنی نیقودیموس) گفت، پس عفو بفرما ای استاد زیرا من خطا کردم پس عیسی مسیح گفت خداوند ترا عفو فرماید زیرا نسبت به او گناه کردی پس در آنجا کاتب گفت: (ای استاد) به درستی که من در یک کتاب قدیمی (اصلی) دیدم که آن کتاب نوشته شده بود به دست موسی و یوشع که (خدا) آفتاب را برای آنها متوقف کرد همانطور که تو کردی، یعنی به دست دو خادم و دو پیامبر خدا که همان کتاب حقیقی موسی است (یعنی کتابی که تحریف نشده بود)، پس در آن نوشته شده است که اسماعیل پدر (پیامبر برگزیده و مسح شده و انتخاب شده و موعود جهانی) مسیا است و اسحاق پدر پیامبر (مسح شده بنی اسرائیل و مبشر و صاحب انجیل و بشارت دهنده به او) مسیا می باشد و کتاب اینچنین می گوید که موسی فرمود که ای پروردگار و ای خدای مهربان

ص: 776

اسرائیل، آشکار فرما برای بنده خود نور عظمت خود را پس در آنجا خداوند به او نشان داد رسول (برگزیده) خود را بر دو دست اسماعیل و اسماعیل را بر دو دست ابراهیم، پس اسحاق در نزدیکی اسماعیل به فاصله دو دست ایستاده بود در حالی که کودک بود و با انگشت خود اشاره می کرد به سوی رسول خدا و می گفت این همان (برگزیده خلقت و برترین خلایق یعنی رسول خدا) است که خداوند به جهت (عظمت و برکت وجود) او همه چیز (یعنی خلقت) را آفرینش فرمود، در این زمان موسی با خوشحالی فریاد زد ای اسماعیل بدرستی که در دو دست تو همه جهان و بهشت است پس به یاد من باش ای خادم خداوند تا من بواسطه (عظمت و برکات ذات اقدس رسول خدا یعنی) پسر تو که خداوند همه چیز (یعنی همه خلقت) را به واسطه او آفرینش نمود، نعمتی بیابم، پس (ای استاد) در آن کتاب یافت نمی شود که خدا (به عکس این یاوه ها که در کتب تحریف شده وجود دارد که خدا مهمان ابراهیم شد و با فرشتگان گوشت گوساله و نان و ...، خورد)، گوشت چرندگان (یعنی گاو و گوساله و ...) و گوسفندان را بخورد و نیز در آن کتاب (به عکس یاوه سرایی تحریف گران که خلقت جهان را فقط برای بنی اسرائیل می دانند و ...، یعنی این کفر و الحاد) یافت نمی شود (یعنی اینکه) که خدا رحمت خود را فقط در (بنی) اسرائیل انحصار فرموده است، (یعنی مخصوص این جماعت است)، بلکه (به عکس) رحمت او بیشتر (از هر چیز دیگر شامل می شود بر) هر انسانی که به خداوند آفریدگار خود از روی حقیقت ایمان بیاورد و من نتوانستم تا همه این کتاب را بخوانم زیرا رئیس کاهنان که من در کتابخانه او بودم (مرا به شدت) نهی کرد و گفت (این کتاب) را یک نفر اسماعیلی

ص: 777

(یعنی از نسل حضرت اسماعیل) نوشته است (تا به دروغ برای حضرت اسماعیل فضیلت ایجاد کند یعنی همان اتهام که به کاتب برنابا زده شد)، پس در این زمان عیسی فرمود پس (ای نیقودیموس) بترس که دیگر و هرگز اینکار را نکنی که حق را بپوشانی، زیرا با ایمان آوردن به (نبی برگزیده از نسل حضرت اسماعیل یعنی آن) مسیا (و آن منتخب واقعی)، خداوند به اهل عالم و تمامی بشریت نجات عطا خواهد فرمود و (هیچکس) بدون ایمان به او نجات نخواهد یافت و در اینجا آن مریم که بر قدم های عیسی گریسته بود به خانه نیقودیموس (و این اسم همان کاتب عالم و نیکوکار است)، داخل شد) و از این فراز به بعد داستان معجزه زنده کردن ایلعازر بعد از آنکه چهار روز از مرگ او گذشته بود نقل می گردد و تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش بر صحت بیشتر فرازهای زیادی از این متون در برابر آنچه در چهار انجیل رسمی عهد جدید وجود دارد و ...، بگونه ای که عقل به صحت آنها گواهی می دهد مانند شرحی که بر موعظه مشهور روی کوه حضرت عیسی مسیح نقل شده که اگر چشمانت ترا به گناه انداختند آنها را قطع کن و ...، زیرا تفسیر آن نه در آن کتب و نه در تمامی کتب جهان یافت نمی شود و اگر کینه توزان معاند مدعی شوند که این کتاب را یکی از مسلمانان نوشته چنانکه یهودیان مدعی می شدند که تورات های اصلی را یکی از اسماعیلیان نوشته پس بایستی اذعان نمود این معلمان مورد اشاره آنها یکی از علماء بزرگ مسیحی بوده که بعدا مسلمان شده زیرا صرف نظر از اینکه به تمامی دقایق کتب مسیحیان و تاریخ آنها که حتی علماء امروز آنها به آنها آگاه نیستند نه تنها آگاه بود و بلکه شرح و تفسیر آنها را نیز بهتر از هر دانشمند یهودی و مسیحی تا این

ص: 778

زمان میدانسته است و البته این ادعای شیطانی را کسی مطرح نمی کند جز اینکه شخصی باشد که اعمال او نماد تعصب کورکورانه و حماقت و جهل باشد و نیز ما تاکید می نماییم که انجیل برنابا نیز نکات تحریفی فراوان دارد ولی متن آن به مراتب زیباتر و جذاب تر و روحانی تر و منطقی تر و متین تر از انجیل های رسمی (متی و مرقس و لوقا و یوحنا) است، پس چون بر این فراز آگاه شدی پس با ما به فرازی دیگر از مواعظ زیبای عیسی مسیح در باب 196 بیا که در این فراز حضرت عیسی مسیح در خصوص مساعدت انسان ها به همنوعان خود در امور مادی و معنوی یعنی نجات جسم و جان آنها اشارت دارد: (... پس عیسی مسیح فرمود: بنابراین هر کس که قدرت داشته باشد بر مساعدت فقیری و او را مساعدت ننماید تا آن فقیر بمیرد پس او قاتل است ولی قاتل بزرگتر همان کسی است که با (نقل) سخن خداوند، توانایی دارد بر برگردانیدن گناهکار به سوی توبه ولی اینکار را نکند بلکه می ایستد چنانکه خدای می فرماید مانند سگ لال، پس خدا درباره این اشخاص می فرماید که ای بنده خیانت پیشه، من (انتقام) آن نفس خطاکار را که (به گناه و خطای خود) هلاک می شود را از تو مطالبه می کنم زیرا تو سخن مرا (که می توانست به او حیات جاویدان ببخشد) از او کتمان نمودی، (پس در این فراز حضرت عیسی مسیح لبه تیغ عتاب و خطاب خود را در آن زمان به سوی تحریف گران یهود که در این زمان شامل تحریف گران دین او نیز می شود، به عنوان مصداق بارز این موعظه برده و بر آنان به شدت ضربه الهی خود را وارد آورده و آنها را به سوی دوزخ روانه می فرماید)، پس در این صورت بر چه حالت خواهد بود حالت کاهنان و فریسیان که کلید (رستگاری جاوید) با ایشان

ص: 779

است (یعنی به حقایق شریعت خداوند آگاه هستند و آگاه هستند که این کتب تحریف شده و لیاقت و استحقاق پیروی ندارد بلکه بایستی همگان را راهنمایی کنند و به همراه خود به پیروی از کتاب بدون تحریف خداوند یعنی قرآن مجید که معجزه جاوید حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم یعنی آخرین پیامبر و موعود انبیاء الهی و دین او که تا ابد پاینده و احکام و فرایض او که در حفظ و حراست خداوند ابدی است دعوت نمایند) و (و نه تنها) خود داخل نمی شوند (یعنی با) ایمان آوردن به حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و کتاب او و شریعت او که بدون تحریف است و احکام و فرایض او که تغییر و تبدیل نیافته و نخواهد یافت تا ابدالآباد تا رستگار شوند) بلکه مانع می شوند (از ایمان آوردن کسانی که با ایمان آوردن خود اراده می کنند تا در حیات جاودانی خداوند یعنی بهشت وارد شوند یعنی در آن زمان در ایمان به عیسی مسیح و در این زمان در ایمان آوردن به نبی برگزیده و مسیای واقعی خداوند یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم یعنی) داخل شدن در حیات جاودانی را))، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش به فراز بعدی در رابطه با آنچه که ایلعازر یعنی همان دوست او که چهار روز پس از مرگش عیسی مسیح به اذن خداوند او را زنده کرد از او سوال می کند و سپس می رسیم به فراز زیبایی از متن سنگسار کردن زن گناهکار که تمامی انجیل های رسمی از ذکر آن عاری هستند و به اعتقاد نگارنده و این امر دلیل قاطع است و به خوبی نشان می دهد که این انجیل های انتخابی سیاسی رسمی هرگز در حد و شان این انجیل به لحاظ کامل بودن و زیبایی متن و مواعظ و بشارات

ص: 780

عیسی مسیح نبوده اند: (در آن وقت ایلعازر گفت ای استاد به راستی می گویم که من نمیتوانم درک کنم که شخصی مستحق عقوبت الهی می شود (در ارتکاب به گناه و تمرد و به غضب آوردن خداوند)، در حالی که می بیند ( به چشمان خود) که (چگونه) مردگان (بطور مستمر) به قبر حمل می شوند (و عبرت نگرفته) و از خداوند (قادر متعال) ما نمی ترسند پس عیسی مسیح پاسخ داد و به شاگردان فرمود شما مرا معلم می خوانید و این خوب عملی است زیرا خداوند شما را به زبان من تعلیم می فرماید ولی ایلعازر را چه خطابی خواهید کرد زیرا که به حق او معلم همه معلمانی است که در این جهان تعلیم را نشر می کنند آری من به شما تعلیم نمودم که چگونه بایستی زندگانی خوش داشته باشید ولی ایلعازر به شما تعلیم می کند که چگونه خوش بمیرید ...، زیرا زندگانی خوش عبث خواهد بود هرگاه انسان به مرگ بدی بمیرد، پس ایلعازر گفت ای استاد من از شما تشکر می کنم که حق را به اندازه خود آن قرار می دهید و به این دلیل خداوند به تو اجر عظیمی عطا می فرماید در این وقت نگارنده (یعنی برنابا) گفت ای استاد چگونه ایلعازر درست می گوید در گفته خود به تو که تو به اجر خواهی رسید با اینکه تو به نیقودیموس فرمودی که همانا انسان مستحق چیزی جز عقوبت نیست ... عیسی پاسخ داد شاید خداوند بپسندند که من از او در این جهان به قصاصی برسم زیرا که من او را از روی اخلاص آنگونه که شایسته اوست خدمت نکرده ام ...، زیرا من شایسته قصاص بودم زیرا گروهی مرا خدا خواندند ولی چون نه تنها اقرار و اعتراف نمودم به اینکه خدا نیستم همانگونه که حق نیز همین است بلکه اقرار و اعتراف نمودم که (نبی موعود) مسیا (واقعی) نیستم (و به عکس

ص: 781

به وجود او و به ظهور او بعد از خود به انجیل بشارت دادم) و لذا به این دلیل خداوند عقوبت را از من برداشت ...، زیرا خداوند دوست دارد که رحمت خود را به بندگان، در آن زمان که آنها اعتراف نمایند که به واسطه گناهان خود سزاوار دوزخند، عنایت فرماید)، پس در عبارات باب 201، واقعه عظیم زن زناکار و سنگسار نمودن او بیان می شود و در آن معجزه عظیم حضرت عیسی مسیح نقل می شود همان واقعه و معجزه که همه انجیل های رسمی از نقل آن غافلند و این نشان می دهد که آن انجیل ها خیلی کم ارزش تر و به لحاظ کتابت و درج دقایق وقایع بسیار بدوی تر و ابتدایی تر و مستحق توجه کمتر هستند و بالعکس به نقل وقایع بی ربط و دروغی پرداخته اند که بی ربط بودن و مزخرف بودن آن آشکار و محرز است که در واقع آنها را مستحق به دور انداختن می نماید مثل نفرین درخت انجیر و یا مثال آن ده دختر باکره و یا جعل داستان تعمید و یا معرفی قاتل و سپس شام خوردن بدون دغدغه با شاگردان و سپس حسن ختام مجلس با خوردن دسته جمعی شراب و ...، و البته به عنوان نمونه این واقعه در انجیل یوحنا باب 8 به اینگونه نقل شده است و نگارنده آن را به جهت مشت نمونه خروار آنها می آورد تا مخاطبان ارجمند آن را به تمامی فرازهای نظیر آنها تسری دهند: (... که ناگاه کاتبان و فریسیان زنی را که در زنا گرفتار شده بود را پیش او آوردند واو را در میان بر پا داشته به او گفتند ای استاد این زن در حین عمل زنا گرفتار شد و موسی از تورات به ما حکم کرده است که چنین زنان سنگسار شوند اما تو چه می گویی و این را از روی امتحان به او گفتند تا ادعایی بر (علیه) او پیدا کنند اما عیسی سر به زیر افکنده به انگشت خود بر روی زمین می نوشت

ص: 782

و چون در سوال کردن الحاح کردند راست شده به ایشان گفت هر که از شما که گناه ندارد اول بر او سنگ اندازد و باز سر به زیر افکنده بر زمین می نوشت پس چون شنیدند از ضمیر خود ملزم شده از مشایخ شروع کرده تا به آخر یک یک بیرون رفتند و عیسی تنها ماند با آن زنی که در میان ایستاده بود پس عیسی چون راست شد و غیر از زن کسی را ندید به او گفت ای زن آن مدعیان تو کجا رفتند، آیا هیچکس بر تو فتوی نداد گفت هیچکس ای آقا عیسی گفت من هم بر تو فتوی نمی دهم برو دیگر گناه مکن) پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که در این فراز کاتبان و فریسیان با سوء نیت و برای دشمنی با عیسی مسیح آن زن را آوردند و سپس نقل می نماید کاتب یوحنا که عیسی مسیح به روی زمین می نوشت و سپس به آنها گفت هر کس گناه ندارد اول سنگ بیندازد و باز سر به زیر افکنده و می نوشت و همه رفتند یعنی سنگ نزده رفتند و آن زن هم رفت و ...، سیاق عبارات نشان می دهد که این داستان مشکوک است و جای اما و اگر دارد زیرا به محض اظهار عیسی می بایستی همه سنگباران را شروع می کردند ولی یک علتی مانع شده بود که این متن از اظهار آن عاری و از ذکر آن غافل است و آن معجزه بزرگ حضرت عیسی مسیح بوده است و به این دلیل قاطع به عنوان نمونه است که نگارنده عبارات متون انجیل های رسمی را بسیار سبک و بی مقدار و تدوین شده از روی تعصب و از روی بی سوادی و جهل در اکثر موارد می داند پس چون بر این فراز آگاه شدی پس آگاه باش که ما اصلا به دنبال مقایسه این متون با هم نیستیم زیرا به حول و فضل الهی و عنایات حضرت مهدی قادریم تا هزاران صفحه در خصوص آنها مرقوم نمائیم ولی قرار ما بر اختصار

ص: 783

است و بیان این موضوعات به جهت شاهد و قرینه و مشت نمونه خروار است تا سایر پژوهش گران به میدان آمده و هر کدام بر این پژوهش ها و تحقیقات صفحه ای را اگر می توانند به جهت رستگاری پویندگان راه حق و حقیقت اضافه نمایند: (پس از آنکه عیسی داخل (معبد) هیکل شد، کاتبان و فریسیان زنی را حاضر نمودند که در زنا گرفتار شده بود (پس در این فراز انگیزه و علت این عمل آنان هم بیان می شود یعنی همان انگیزه که در شرح هر واقعه ای مخاطب بایستی به چگونگی آن واقف باشد)، پس نزد خودشان (شوری کرده) گفتند هرگاه (عیسی) او را ( این زن را) نجات داد (پس) این ضد شریعت موسی است پس نزد ما گناهکار و محکوم خواهد شد (و ما فتوی بر کفر او و الحاد او می دهیم) و هرگاه او را سزا دهد (یعنی سنگسار) کند پس این عمل بر ضد تعالیم خودش است زیرا او بشارت به رحمت می دهد، آنگاه به سوی عیسی آمدند و گفتند ای استاد، ما این زن را یافتیم در حالتی که زنا می داد و موسی امر فرموده که زنانی مانند او سنگسار شوند پس تو چه می گویی پس در آنجا عیسی خم شد و به انگشت خود بر زمین (به امر الهی و معجزه خود) آئینه ای ساخت که در آن هر کسی گناه خود را دید و چون اصرار برای گرفتن پاسخ از عیسی اصرار می نمودند، پس عیسی برخاسته و به انگشت خود اشاره نموده (به آئینه) و فرمود: هر کس از شما بی گناه است او باید اولین کسی باشد که سنگ می زند پس از آن دوباره خم شد و آئینه را برگردانید و همینکه مردم این (معجزه) را بدیدند یک به یک بیرون شدند (یعنی فرار کردند) و ابتداء از شیوخ (شد) زیرا شرمنده شدند که پلیدی (و جنایات) خود را ببینند، چون عیسی سر خود را بلند کرد و ایستاد و

ص: 784

کسی را جز آن زن ندید فرمود: ای زن آن کسانی که می خواستند ترا سنگسار کنند کجا رفتند، زن گریه کنان در جواب گفت برگشتند (پس توجه نما ای مخاطب ارجمند که عکس العمل این زن در آن متن چگونه و در این متن چگونه است در آن متن هیچگونه حالت تاثر و تاسف و ...، بیان نمی شود ولی در این متن آن زن گریه کنان پاسخ می دهد و در این تفاوت ها هزاران هزار تاویل و تفسیر است که ما از ذکر آنها اجتناب می نمائیم و نیز به ادامه متن توجه نما تا به زیبایی عبارات و متین بودن آنها پی ببری و اینکه چگونه خود بر حقانیت خود گواهی می دهند)، زن گریه کنان در جواب گفت ای آقا برگشتند (و در ادامه گفت)، ای آقا هرگاه از من گذشت کنی همانا من به هستی خداوند سوگند یاد می کنم که بعد از این گناه نکنم و آنوقت عیسی مسیح فرمود فرخنده باد نام خداوند به سلامت به راه خود برو (یعنی به راه سلامت و پاکی که آن را انتخاب کردی) و بعد از این گناه مکن زیرا خداوند مرا نفرستاده تا تو را سزا بدهم (یعنی در ادامه در حالی که با تربه کردن تو با رحمت خداوند بر تو آشکار می شود)، و شاهد دیگر واقعه عطر آگین نمودن عیسی مسیح در خانه شمعون ابرص است و اعتراض به او که در متون انجیل های رسمی به تناقض و به گونه ای غیر معقول و غیر منطقی و بر ضد هم و نیز از سوی شاگردان بیان شده و ما در فصل تناقضات کتاب شریف نورالانوار خود آنها را ذکر نمودیم ولی در این متن این موضوع کاملا متعارف و معقول و مستدل مطرح گردیده و معترض نیز یهودای اسخریوطی بوده است و داستان دیگر، نقل واقعه فتنه گری کاهنان و فریسیان و قصد و اراده بر سنگسار کردن و قتل عیسی مسیح است که این داستان در متون انجیل های

ص: 785

رسمی بطور نامعقول و بی ربط مذکور شده ولی در این متن بسیار صحیح و مرتب و متعادل مطرح گردیده است، شاهد مدعای ما عبارات (43) به بعد باب 8 یوحنا است که بدوا اعتقادات احمقانه و یاوه جبری مسلکان را مطرح و سپس عباراتی را می آورد که علت و دلیل اراده سنگسار نمودن او توسط یهودیان را نشان بدهد: (برای چه سخن مرا نمی فهمید زیرا کلام مرا از آن جهت نمی توانید بشنوید، شما از پدر خود ابلیس می باشید و خواهش های پدر خود را می خواهید بعمل آورید او از اول قاتل بود و در راستی (عمل خیر) ثابت نمی باشد (یعنی قادر به انجام آن نیست) از آن جهت که در او (توانایی) راستی نیست (و لذا) هرگاه به دروغ سخن می گوید از ذات خود می گوید زیرا دروغگو و پدر دروغگویان است ... و عیسی به ایشان گفت آمین آمین به شما می گویم که پیش از آنکه ابراهیم پیدا شود من هستم، آنگاه یهودیان سنگ ها برداشتند تا او را سنگسار کنند) و اما متن کاتب برنابا: (آنگاه رئیس کاهنان به او نزدیک شد و گفت ای عیسی به من بگو آیا فراموش کردی به آن مطالبی که به آنها اقرار نمودی که من نه خدا هستم و نه پسر خدا و نه مسیا (یعنی) آن نبی برگزیده خداوند) عیسی در پاسخ گفت نه البته که فراموش نکردم (ای عاقل دانا و خردمند چرا رئیس کاهنان این سوال را مطرح و آن را مبناء گفتار خود قرار داد زیرا بر اساس این اقرار می خواست از عیسی اقرار بگیرد که او آن نبی موعود نیست و سپس با اقرار به اینکه نبی موعود از نسل اسحاق است نه از نسل اسماعیل نبوت او را در هم بگوبد و او را مجاب نماید و همانطور که در قبل مذکور شد اقرار به اینکه نبی معظم موعود از نسل حضرت اسحاق نیست در واقع موضوعی بود که معتقد به آن را به

ص: 786

کام مرگ می فرستاد، زیرا این موضوعی بود که مساوی بود با ترک قوم بنی اسرائیل توسط خداوند و قبول تحریفی بودن کتب آنها و باطل بودن عمل به شریعت تحریف شده آنها و لذا به دلیل آثاری که قبول این اعتقادات داشت معتقد به آن محکوم به مرگ می گردید پس عیسی مسیح در ادامه می فرماید)، نه البته فراموش نکرده ام زیرا این همان اعترافی است که به آن در پیش کرسی خدا (یعنی در محضر خداوند و در این رابطه نمودم که) در نهایت راستی و درستی است و به درستی که خدای آفریدگار ما یکی است و من بنده خدا هستم و راغب هستم در خدمت نمودن به پیامبر (برگزیده و منتخب) خدا که شما او را مسیا می نامید (یعنی آن کسی که شما او را پیامبر مسح شده یعنی برگزیده یعنی منتخب یعنی موعود پروردگار می دانید)، رئیس کاهنان گفت در این صورت مقصود تو چیست آیا می خواهی خود را پادشاه اسرائیل بگردانی (و سپس عیسی مسیح را تهدید به مرگ می نماید) پس بترس از اینکه خطری (یعنی صدمه ای) بر تو وارد شود (یعنی به قتل برسی و عیسی پاسخ می دهد که چگونه وقتی مردم نائین خواستند او را پادشاه کنند او گریخته است پس قصد پادشاهی ندارد و در ادامه رئیس ملعون کاهنان همه راه ها را برای قتل عیسی در پیش می گیرد و هتاکی رئیس ملعون کاهنان و آخرین تیر ترکش او رها می شود)، آنوقت رئیس کاهنان گفت دوست داریم که برای ما از مسیا (یعنی آن نبی برگزیده خدا بگویی ...، پس عیسی مسیح فرمود ...، زیرا اگر دروغ می گفتم (یعنی به میل شما به دروغ عنوان می کردم که آن نبی موعود از نسل اسحاق و از میان بنی اسرائیل مبعوث می شود و بنی اسرائیل علیرغم تمام فساد و عمل به کتب تحریف شده و تهمت

ص: 787

به انبیاء و قتل آنها و ...، به راه راست و طریق هدایت است) به درستی که تو و کاتبان تو و فریسیان (یهودیان متعصب و به دنبال شما) همه (یهودیان ارض موعود یعنی) اسرائیل مرا (از فرط شوق راضی بودن به جنایات و تبهکاری های شما به جای خدا) عبادت می کردید ولی (چون دروغ نمی گویم و به کلام راست من آگاه شده اید) در این زمان مرا دشمن داشته و درصدد قتل من هستید (در این فراز رئیس ملعون کاهنان که از فحوی سخن عیسی مسیح و نیت خود در رابطه به کشاندن سخن به اینکه نبی موعود از نسل اسحاق است یا اسماعیل و سپس تکفیر او ...، به شرحی که خلاصه آن بیان شد، آگاه گردید، در نهایت وقاحت به حضرت عیسی مسیح جسارت می کند) رئیس کاهنان گفت اکنون آگاه شدیم که پشت سر تو شیطان هست (یعنی به تو الهام می کند)، زیرا تو (در واقع) سامری هستی (که عجایب به جای می آوری ولی) کاهن ( را به عنوان نماینده خدا و جانشین موسی و نگهدارنده شریعت او) و خداوند را احترام نمی کنی، پس عیسی در جواب فرمود: سوگند به هستی خداوند که در پشت سر من شیطان نیست بلکه من طالب آن هستم که شیطان را (از جهان) بیرون کنم و به این جهت شیطان (به عکس آن) جهان را بر علیه من به طغیان وادار می کند (یعنی و تو ای کاهن گمراه و تبهکار رهبر این طغیان گران هستی و سپس می فرماید): ... پس گوش بدهید تا من خبر دهم از کسی که شیطان در پشت سر اوست (یعنی به او الهام می کند)، سوگند به هستی خداوند که جانم در دست اوست، آن کسی که به حسب اراده شیطان (و طبق منویات او حرکت و ) عمل می کند پس (در واقع) شیطان پشت سر اوست، (آنهم) در حالی که (بر دوش او نشسته)

ص: 788

و بر او لگام اراده خود را نهاده و او را (مانند حیوانات چهارپا) به هر جا که می خواهد می برد و می چرخاند و وا می دارد او را که با سرعت و (چهار نعل و با) شتاب برود به سوی هر گناهی ...، سوگند به هستی خدا که ابراهیم خدا را دوست داشت تا حدی که اکتفا نکرد تنها به در هم شکستن بت های باطل آنهم با آن کیفیتی که می دانید و نه حتی به دوری نمودن از پدر و مادر خود، بلکه خواست تا پسر خود را برای طاعت خدا ذبح نماید، (پس رئیس ملعون کاهنان در این فراز از جا پرید و سخن عیسی مسیح را قطع کرد و گفت): رئیس کاهنان گفت همین را از تو سوال می کنم و طالب قتل تو نیستم پس به ما بگو این پسر ابراهیم که بود؟ عیسی مسیح در جواب فرمود: ای خدا، غیرت و بزرگی تو مرا آتش می زند و نمی توانم (علیرغم اینکه خود را در غرقاب تهاجم این سگ های هار خونخوار می بینم) خاموش باشم ( و سپس فرمود) راست می گویم که پسر ابراهیم همان اسماعیل بود که (به امر خداوند)، واجب است (یعنی قضای حتمی ار سوی خداوند است) که از نسل او مسیا (یعنی همان برگزیده پیامبران و برترین خلایق و موعود انبیاء الهی) بیاید همان (موعود انبیاء الهی که از نسل ابراهیم است یعنی) همان کسی که خداوند متعال عهد بست و او را به ابراهیم وعده داد و عهد کرد که به واسطه وجود آن موعود همه امت های جهان برکت یابند، پس به محض اینکه رئیس (ملعون) کاهنان (لعنه الله علیه) این کلام را از عیسی مسیح شنید به شدت به خشم آمد و فریاد کشید که ما باید این فاجر (یعنی العیاذبالله عیسی مسیح) را سنگسار کنیم زیرا او اسماعیلی است و همانا بر موسی و بر شریعت خدا کافر شده، پس هر یک از کاتبان و فریسیان (یعنی یهودیان متعصب و

ص: 789

متحجر) به همراه بزرگان قوم سنگ ها را برداشتند تا عیسی مسیح را سنگسار نمایند پس او (به معجزه الهی) از چشم های (ناپاک و نجس) آنها پنهان شد و از هیکل بیرون آمد و به دنبال آن به سبب شدت غوغا و تمایل ایشان به قتل عیسی و شدت خشم و دشمنی، چشمان (ناپاک) آنها کور شد به گونه ای که به جان یکدیگر افتاده و به یکدیگر به گونه ای حمله ور شدند که تا هزار نفر از ایشان مرده و (به دوزخ وارد شدند) و به اینگونه (معبد مقدس خداوند به واسطه نجات وجود نجس آنها) ناپاک گردید) اما شاگردان و آن مومنانی که با عیسی بودند، عیسی مسیح را دیدند که از معبد هیکل بیرون رفت زیرا (به معجزه خداوند) عیسی مسیح از چشم ایشان پنهان نبود، پس تا خانه شمعون به دنبال او رفتند ...، در این زمان و در اثنای اینکه حضرت مریم عذرا (سیده نساء العالمین) مادر (مظلوم حضرت) عیسی در (محراب) نماز ایستاده بود حضرت جبرئیل فرشته خداوند او را زیارت نمود و به او (مظلومیت) و مقهوریت (علیه) پسرش (عیسی مسیح پیامبر خدا) را حکایت نمود و عرض کرد ولی ای مریم مقدس (غمگین مباش) زیرا خداوند او را از (شر اشرار) جهان حفظ خواهد فرمود، پس (قلب مریم آرام نشد) و از ناصره گریه کنان در جستجوی عیسی مسیح روانه شد و به اورشلیم به خانه مریم سالومه خواهر خود و در جستجوی پسرش عیسی مسیح وارد شد ولی چون عیسی در پشت رود قدرون در گوشه ای پنهان شده و پناه گرفته بود پس برای حضرت مریم مقدس (یعنی آن مادر مظلوم) توانایی و امکان دیدار عیسی مسیح در این جهان و برای بار دیگر ممکن نشد مگر بعد از آن زمانی که حضرت جبرئیل یعنی فرشته مقرب خداوند، به امر خداوند و به همراه فرشتگان مقرب

ص: 790

میکائیل و رفائیل و اوریل او را نزد مریم حاضر نمود)، (پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که اگر می خواهی بدانی که قاتلان انبیاء و پیامبران الهی و مقدسین درگاه خداوند چه جانورانی بوده اند و چه حیوانات سبع و درنده ای قلب حضرت مریم مقدس را خون نموده و چشمان مطهر او را اشک آلود نمودند پس به این فراز که نقل می شود توجه نما و سپس این درنده خویی و بی رحمی و قساوت را به سگ های هار دوزخی در امت حضرت محمد تسری بده که چگونه بر محمد و آل محمد هجوم آورده و یگانه دختر او را در عنفوان جوانی به زیر خروارها خاک فرستاده و بعد از قتل علی مرتضی و حسن مجتبی دیگر سید جوانان اهل بهشت را با همه اعوان و انصار و یاران و اطفال او تکه تکه نمودند و چگونه سرهایی را که مانند آفتاب و ماه می درخشید را برای فرعون و طاغی زمان و مجسمه شیطان یعنی یزید پلید به ارمغان بردند الا لعنت الله علی الظالمین و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون)، همینکه با رفتن عیسی مسیح، آشوب در هیکل آرام شد، رئیس کاهنان بالای بلندی رفت و با دست های خود اشاره به سکوت نمود و سپس گفت ای برادران چه می کنید، مگر نمی بینید که او چگونه تمام جهان را به عمل شیطانی خود گمراه نموده است، پس اگر او ساحر و جادوگر نیست پس چگونه اکنون غیب شد، پس به راستی که اگر پاک و پیامبر بودی و نیز خادم خدا و موسی پس هرگز بر مسیا (یعنی موعود انبیاء الهی) کفر نمی گفت (یعنی اینکه وقتی عیسی مسیح گفت موعود انبیاء الهی از نسل حضرت اسماعیل است یعنی اینکه خداوند بنی اسرائیل را به سبب کفرورزی و تحریف کتب الهی موسی و صحف انبیاء الهی و قتل انبیاء و پیامبران و تهمت و افترا به

ص: 791

آنان و سرکشی و طغیان رها کرده و شریعت خود را به پیامبر موعود از نسل اسماعیل داده و لذا اینگونه اثبات می گردید که راه کاتبان و کاهنان یهود بر باطل و بر صراط شیطان و الهام اوست)، چه بگویم پس همانا که به همه (امور) کهانت ما کفر (ورزی) کرد و به شما می گویم که اگر او از جهان برداشته نشود (یعنی به قتل نرسد)، اسرائیل ناپاک خواهد شد و خدا (بر ما غضب کرده) و ما را به امت ها واگذار خواهد نمود، و اکنون ببینید که (چگونه) هیکل مقدس به سبب او ناپاک شده، رئیس (ملعون) کاهنان به گونه ای سخنرانی کرد که به واسطه گفتار (شیطانی) او بسیاری از مردم از ایمان به عیسی اعراض کردند پس به سبب این (عمل شیطانی کاهن)، ستم پنهانی به ستم آشکار تبدیل شد تا آنجا که (آن ستمکار یعنی) رئیس کاهنان خودش نزد هیرودیس و نزد حاکم روم رفت و بر عیسی تهمت زد که او می خواهد خود را پادشاه اسرائیل سازد، ...، پس (آن دو نفر یعنی هیرودیس و حاکم روم) متحد شدند بر قتل عیسی و به رئیس کاهنان گفتند که وقتی آگاه شدی که آن شریر کجاست پس نزد ما بفرست تا ما به تو سپاه برای دستگیری و قتل او بدهیم، این اعمال واقع شد تا خبر غیبی داود نبی که از عیسی مسیح (آخرین) پیامبر اسرائیل خبر داده بود تمام شود که فرموده بود فرماندهان زمین و پادشاهان آن متحد می شوند بر ضد یگانه قدوس اسرائیل زیرا او به (بعثت مظهر) نجات جهان (یعنی نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) ندا (بشارت) داده بود، پس در آن روز جستجوی عمومی برای یافتن عیسی مسیح در تمام اورشلیم واقع شد، زمانی که عیسی در خانه نیقودیموس پشت نهر قدرون (پنهان) بود، شاگردان خود را تسلیت داده و فرمود:،

ص: 792

همانا آن ساعتی که از جهان خواهم رفت نزدیک شده است، صبر کنید و محزون نباشید ...، گواهان من باشید بر علیه هر کسی که تحریف می کند شهادت مرا یعنی همان شهادت که در انجیل خود داده ام ...، آنگاه دستان خود را به سوی پروردگار بلند نموده و دعا کرد و فرمود: خدای ابراهیم و خدای اسماعیل و اسحاق و خدای پدران ما، رحمت کن بر یارانی که به من عطا فرمودی و ایشان را از (شرور) دنیا خلاصی ده، نمی گویم که ایشان را از جهان بگیر زیرا ضرورت دارد که شهادت دهند بر علیه کسانی که انجیل مرا تحریف می کنند ولی به سوی تو تضرع می کنم تا ایشان را از شر شریر (یعنی شیطان) نگهداری فرمایی تا با من در روز جزا حاضر شوند و شهادت دهند بر (گمراهان) جهان و بر خانه (یعنی رهبران) اسرائیل که پیمان و عهد تو را فاسد نموده اند، ای پروردگار و خدای توانا و غیرتمند ...، لعنت کن تا ابد هر کس را که انجیل مرا تحریف کند همان انجیل که به من داده ای و در آن زمان که می نویسند که من پسر تو هستم در حالی که من آن خاک و گل خدمتکار خدمتکار تو هستم و هرگز خود را خدمتکار صالحی برای تو نپنداشته ام زیرا من هرگز نمیتوانم تو را بر آنچه (از نعمت ها) به من داده ای به شایستگی عبادت نمایم زیرا همه عالم و آنچه در آن است از آن توست ...، ای پروردگار و ای خدای نجات دهنده، نجات ده یاران مرا که به من عطا فرمودی تا شیطان نتواند بر ضد ایشان کاری کند نه فقط ایشان بلکه هر که ایشان را (در ایمان به من و کلام من) تصدیق کند ...، ای پروردگار من به یاد آور نجات تمامی قبایل و امت های زمین را که وعده فرمودی (آن را به حضرت ابراهیم) که این امت ها را به پیامبر (برگزیده و منتخب و معظم) خود (یعنی

ص: 793

حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم) برکت دهی (یعنی همان پیامبر) که برای او هستی را خلق کرده ای، پس رحم کن بر اهل جهان و تعجیل فرما به فرستادن پیامبر خود تا (با نبوت و بعثت و تعالیم او)، توانایی دشمن تو شیطان سلب شود، بعد از آنکه عیسی مسیح این کلام را گفت پس سه بار فرمود (این چنین باد ای پروردگار بزرگ و مهربان) پس همه شاگردان تکرار کردند مگر یهودا زیرا او ایمان به چیزی نیاورده بود))، پس در ادامه در باب های 213 به بعد، داستان عیسی مسیح و شاگردان بیان می شود (یعنی برگزاری فصح) و در آن به یهودا که در جمع شاگردان است به کنایه می فرماید ای دوست چرا تاخیر می کنی همانا که وقت من نزدیک شد پس برو انجام بده آنچه را که باید انجام دهی، و شاگردان گمان کردند که عیسی مسیح یهودا را می فرستد تا برای روز فصح چیزی بخرد ...، پس همینکه بره ((شام) خورده شد شیطان بر پشت یهودا سوار شد و از خانه بیرون آمد و عیسی پیوسته می فرمود تعجیل کن به انچام آنچه که تو به جا آورنده آن هستی ... پس یهودا نزد رئیس کاهنان رفت و سی پاره طلا گرفت و مخفیگاه عیسی را نشان داد ...، همین که لشکریان با یهودا نزدیک شدند به آن محلی که عیسی در آنجا بود و عیسی شنید نزدیک شدن جماعت بسیاری را پس با احتیاط در خانه داخل شد در حالی که آن یازده تن حواری او در خواب بودند پس همینکه خداوند بر بنده خود خطر (مرگ) را ملاحظه فرمود پس جبرئیل و میکائیل و رفائیل و اوریل (یعنی) سفیران (فرشتگان مقرب) خود را امر فرمود که عیسی را (عروج داده) از جهان برگیرند، پس او را برداشته و در آسمان سوم در صحبت فرشتگانی که تا ابد خدای را تسبیح می کنند قرار

ص: 794

دادند، پس یهودا به سرعت و هراسان داخل غرفه ای شد که از آن عیسی عروج داده شده بود و در این زمان شاگردان همگی در خواب بودند پس خدای عجیب، کاری عجیب کرد، و آن اینکه یهودا در گفتار و رخسار (مسخ شده و) تغییر پیدا کرد و شبیه به عیسی گردید تا جایی که ما اعتقاد پیدا کردیم که او عیسی مسیح است، اما او یعنی یهودا پس از آنکه ما را پیدا کرد مشغول جستجو شد تا ببیند عیسی کجاست و به این دلیل ما تعجب کردیم و در جواب گفتیم تویی ای آقا (عیسی مسیح) معلم ما پس به این زودی ما را فراموش نموده ای، او با خنده گفت مگر شما تا این حد کودن هستید که مرا یعنی یهودای اسخریوطی را نمی شناسید و او در این گفتگو بود که لشکریان داخل شدند و دست های خود را بر یهودا انداختند زیرا او از هر جهت شبیه به عیسی شده بود و اما همگی ما بعد از آنکه سخن یهودا را شنیدیم و جماعت لشکریان را دیدیم مانند دیوانگان گریختیم)، پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که آن شام آخر و آن تابلو لئوناردو داوینچی و آن مراسم نان و شراب عشای ربانی که بخورید گوشت من و خون من است و آن داستان های پر ضد و نقیض این متون و آن بانگ های خروس و ...، که در این متون انجیل های رسمی مشحون گردیده است همگی دروغ و یاوه بوده و ما در کتاب شریف نورالانوار خود جعلی بودن و خلاف بودن آنها را به طرق مختلف اثبات نموده ایم پس چون بر این فرازها آگاه شدی پس تو ای عاقل دانا و خردمند به ادامه متن توجه نما که از باب 217 به بعد اختصاص دارد به محاکمه یهودا که خداوند او به شکل ظاهری عیسی مسیح تبدیل کرده بود: (پس لشکریان یهودا را گرفته و او را سخریه کنان در بند نمودند و او انکار می کرد

ص: 795

که عیسی مسیح است ... و به آنها می گفت آیا دیوانه شده اید ... چرا مرا در بند می کنید ...، پس او را به مجمع کاهنان و کاتبان و فریسیان آوردند پس در اینجا یهودا سخنان دیوانه وار بر زبان راند تا آنجا که هر کس خنده غریبی می کرد زیرا همگی معتقد بودند که او عیسی است ولی در این زمان از روی ترس از مرگ خود را به دیوانگی زده است ...، پس چرا بگویم که (فقط) همگی روسای کاهنان تصور کرده و اعتقاد داشند که یهودا، عیسی است بلکه همه ما شاگردان با نگارنده (نیز در اثر این معجزه خداوند) این اعتقاد را داشتیم و بلکه بالاتر مادر (مظلوم) حضرت عیسی یعنی حضرت مریم عذرا با رنج بسیار با اقارب و دوستانش بر این اعتقاد بودند تا جایی که حزن و غم و اندوه هر یک از حد تصور بالاتر رفته بود) پس تو ای عاقل دانا و خردمند بر نکته مهم دیگر توجه نما که در تمامی این متون مقدس شما هرگز نامی از یوسف نجار به عنوان شوهر و پدر برادران و خواهران عیسی مسیح ملاحظه نمی نمایی و اینکه برادران عیسی زنان و همسران داشتند و خواهران عیسی همگی شوهران رنگارنگ داشتند و العیاذ بالله حضرت مریم دائم بی فتور مشغول حامله شدن و زائیدن بچه از یوسف نجار بوده است بلکه همانگونه که در کتاب شریف نورالانوار خود ثابت نموده ام تمام این فرازهای موجود در انجیل های رسمی همگی دروغ و فقط و فقط تحریف و تحریف و تحریف بوده است تا اینگونه نام حضرت عیسی مسیح را خدشه دار و شخصیت والای او را ترور نمایند تا به اهداف فرقه ای و استقرار تعالیم شیطانی پولس دست یابند و ...، پس در ادامه کاتب برنابا مذکور می نماید به اینکه: (... به هستی خدا سوگند که نگارنده (یعنی برنابا) همه آن (مطالب و اسراری) را که عیسی فرموده بود

ص: 796

به اینکه از جهان عروج می فرماید و اینکه شخص دیگری به نام او عذاب می شود و اینکه او تا نزدیکی انتهای جهان (یعنی تا زمان ظهور حضرت مهدی و نزول از آسمان و شرکت در قیام و نهضت اصحاب رجعت و زنده شدن مقدسین عالم و شرکت در برپایی حکومت جهانی عدل و عدالت خداوند به دست بازوی خداوند حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف)، نخواهد مرد و ...، را فراموش نموده بود، و به همین دلیل نگارنده با مادر حضرت عیسی یعنی حضرت مریم مقدس و با یوحنا به سوی دار رفت، پس رئیس کاهنان فرمان داد تا او را که در بند شده بود بیاورند ...، یهودا گفت همانا من به شما گفتم که منم یهودای اسخریوطی ...، اما شما نمیدانم به چه حیله دیوانه شده اید ...، پس رئیس کاهنان گفت ای گمراه کننده همانا گمراه کردی همه اسرائیل را به تعلیم و آیات دروغ خود از جلیل گرفته تا اورشلیم پس آیا فکر می کنی میتوانی با تظاهر به دیوانگی از این عقاب و عذاب نجات یابی ...، پس آنقدر استهزاء بر او از طرف خادمان رئیس کاهنان رسید که از حد باور می گذرد ...، تا آنجا که خود کنعانیان اگر آن منظره را می دیدند بر او ترحم می کردند ولی دل های بزرگان یهود و کاهنان و فریسیان بر عیسی به حدی سخت شده بود که بسیار خوشجال بودند که او را به این حالت که با او این معامله شده است ببینند ... زیرا تصور می کردند که یهودا همان عیسی مسیح است، ...، پس او را به سوی والی بردند ...، یهودا به او گفت من همان یهودای اسخریوطی هستم که نه عیسی بلکه عیسی جادوگر است و به جادوی خود مرا اینچنین شبیه به خود کرده است پس والی بیرون آمده با تبسم گفت ...، این آدم می گوید که عیسی نیست بلکه یهودا است ... و می گوید که عیسی

ص: 797

جلیلی او را به جادوی خود به این صورت برگردانیده است پس اگر این راست باشد پس کشتن او ظلم بزرگ است و اگر او عیسی باشد که انکار می کند پس عقل خود را گم کرده و قتل دیوانه هم ظلم است ... آنگاه فریاد کردند ... همانا او عیسی ناصری است ... او دیوانه نیست و می خواهد به این حیله از چنگ ما نجات یابد ...، پس خداوندی که تقدیر عواقب فرموده بود، یهودا را برای دار باقی گذاشت تا آن مرگ هولناکی را که دیگری را به سوی آن تسلیم کرده بود بچشد ...، پس او را برهنه به دار (صلیب) کشیدند برای مبالغت در تحقیر وی و یهودا کاری نکرد جز فریاد برآوردن که ای وای برای چه مرا ترک نمودید زیرا که گنهکار نجات یافت ولی من بواسطه ظلم می میرم و به حقیقت که صدای یهودا و صورت او و هیکل او به اندازه ای شبیه عیسی شده بود که شاگردان و ایمان آورندگان به او، همگی اعتقاد نمودند که او یعنی یهودا، همان عیسی است و لذا تعدادی از آنها از تعلیم عیسی مسیح خارج شدند و گفتند که عیسی پیغمبر دروغگو بود و اینکه معجزاتی را که می آورد همانا جادوگری بود زیرا او گفته بود که تا انقضای عالم نخواهد مرد چون او در آن وقت از جهان گرفته خواهد شد (یعنی در آخر الزمان و پس از نزول از آسمان و برپایی شریعت جهانی خداوند در کنار ولی و بازوی خداوند یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، از دنیا خواهد رفت)، و آن کسانی که در تعلیم عیسی ثابت ماندند به شدت اندوهگین شدند ... و به یاد نیاوردند آنچه را که عیسی فرموده بود پس با این حال با مادر (مظلوم) عیسی به کوه جمجمه (محل صلیب کشیدن یهودا) روانه شدند ...، پس یهودا را از صلیب پایین آورده به گریه ای که آن را کسی باور نمی کند و ... دفن کردند، و هر یک

ص: 798

به خانه خود بازگشت نمودند و نگارنده و یعقوب و یوحنا برادر او با مادر عیسی به سوی ناصره رفتند، اما شاگردانی که از خدا نترسیدند پس شبانه رفته و جسد یهودا را دزدیده و پنهان نمودند و اشاعه دادند که عیسی عروج کرد که اضطرابی به واسطه این موضوع واقع شد پس رئیس کاهنان فرمان داد تا کسی از عیسی ناصری سخن نگوید ...، پس بیداد بزرگی حاصل شد و بسیاری سنگسار شدند، بسیاری چوب خوردند و بسیاری تبعید شدند ...، خبر به ناصره رسید که عیسی بعد از آنکه روی صلیب مرده است برخاسته است، پس نگارنده به مادر عیسی التماس کرد که به حقیقت راضی شود و دست از گریه بردارد زیرا پسرش عروج کرده پس همینکه حضرت مریم عذرا این سخن را شنید گریه کنان فرمود باید به اورشلیم برویم تا از پسر خود خبردار شوم زیرا من هر زمان که او را ببینم با چشم روشن از دنیا می روم، پس حضرت مریم با نگارنده و یعقوب و یوحنا در آن روزی که فرمان رئیس کاهنان صادر شده بود به اورشلیم بازگشت نمودیم ...، پس فرشتگانی که حراست کنندگان حضرت مریم بودند به آسمان سوم عروج کردند ... و به او همه قضایا را حکایت کردند و از این رو عیسی از خدای خود درخواست نمود که او را توانایی بدهد تا مادر و شاگردان خود را دیدار نماید پس خداوند رحمان چهار فرشته مقرب خود که ایشان جبرئیل، میکائیل و رفائیل و اوریل باشند را امر فرمود که عیسی را به خانه مادرش حمل نمایند پس او را در آنجا سه روز متوالی حراست نمایند و نگذارند کسی او را دیدار کند مگر کسانی که به تعلیم او ایمان آورده اند پس عیسی را در حالتی که به نور احاطه شده بود به غرفه ای که در آن مریم عذرا با دو خواهرش و مرتا و مریم مجدلیه و ایلعازر و

ص: 799

نگارنده و یوحنا و یعقوب و پطرس اقامت داشتند فرود آمد پس همه به روی در افتادند از شدت جزع که گویا مردگان هستند پس عیسی مادر خود و دیگران از زمین بلند کرد و فرمود مترسید زیرا که من همان عیسی هستم ...، پس عیسی دست در گردن مادر در آورد و در جواب فرمود: ای مادر باور کن از من زیرا من به تو راست می گویم و همانا من هرگز نمرده ام زیرا خداوند مرا حفظ فرموده است تا نزدیکی پایان جهان (یعنی تا زمان ظهور حضرت مهدی در آخر الزمان یعنی همان وقت که مقدسین از خاک برخیزند و به یاری ولی خداوند حکومت جهانی الهی عدل و عدالت را برقرار نموده و جهان را به ارثیت خداپرستان دهند)، چون این کلام را بفرمود، خواهش نمود از فرشتگان مقرب چهارگانه که آشکار شوند و گواهی دهند که امر (خداوند) چگونه بوده است ...، پس فرمود اینان همان فرستادگان خدایند جبرئیل که ...، میکائیل که ...، رفائیل (عزرائیل) که ...، اوریل (اسرافیل) که ...، آنگاه آن چهار فرشته برای حضرت مریم عذرا حکایت کردند ...، پس نگارنده سوال کرد ... ای استاد خدایی که مهربان است پس برای چه ما را این اندازه عذاب فرمود به اینکه ما را معتقد ساخت (یعنی ما تصور کردیم) که تو مرده ای و مادرت که آنقدر گریست تا مشرف به موت شد و ...، ...، پس حضرت عیسی در پاسخ فرمود ای برنابا ... چونکه مادرم و شاگردان امین من که با من بودند کمی مرا دوست داشتند به دوستی دنیایی، پس خداوند نیکو کردار خواست که بر این دوستی، آنان را عقاب کند به این اندوه تا عقاب نکند بر آن (دوستی) به شراره های دوزخ و چون مردم مرا خدا و پسر خدا خواندند با اینکه من در جهان (از این جنایت آنها) بیزار بودم پس خدای خواست که مردم مرا

ص: 800

استهزاء کنند در این جهان به مرگ یهودا در حالی که معتقد باشند به اینکه من همان هستم که بردار مرده است تا شیاطین مرا استهزاء نکنند در روز جزا و این باقی خواهد بود تا محمد پیامبر خدا مبعوث شود، همان پیامبر که چون بیاید این فریب را بر همه کسانی که به شریعت خدا ایمان دارند کشف خواهد فرمود ...، پس عیسی روی به نگارنده کرده فرمود، ای برنابا بر توست که انجیل مرا حتما بنویسی و آنچه را که درباره من در مدت عمر بودن من در این جهان واقع شد مرقوم نمایی و نیز بنویسی آنچه را که بر سر یهودا آمد تا مومن فریب نخورد و هر کس حق را تصدیق نماید ... در روز سوم عیسی فرمود با مادرم به کوه زیتون بروید زیرا من از آنجا دوباره به آسمان عروج می نمایم ... پس همگی رفتند ... در زمانی که همه برای نماز ایستاده بودند عیسی وقت ظهر با جماعت بسیاری از فرشتگان که تسبیح خداوند را می گفتند آمد، فروغ روی او همه را سخت ترسانید ...، پس از آنکه این بفرمود دعا کرد خدای را برای خلاص مومنین و اثبات گناهکاران و وقتی نماز تمام شد دست در گردن مادر خود آورده او را در آغوش گرفت و فرمود ای مادر من سلام بر تو باد، پس بر خدایی که تو و مرا آفریده توکل کن ... پس به شاگردان خود فرمود: برکات و رحمت خدا بر شما نثار باد و آنگاه چهار فرشته مقرب او را پیش چشم های ایشان به آسمان عروج دادند، پس از آنکه عیسی به آسمان رفت، شاگردان در اطراف مختلف اسرائیل و جهان پراکنده شدند، اما حق مکروه شیطان بود پس باطل جلوه داد همانگونه که همیشه بر همین منوال بوده است زیرا فرقه هایی از اشرار و مدعیان دین مسیح با ادعای اینکه آنها نیز شاگردان عیسی هستند بشارت دادند به اینکه عیسی از دنیا رفت و

ص: 801

برنخاست و دیگر بشارت دادند به اینکه به حقیقت مرد و سپس برخاست و دیگران بشارت دادند و بر این بشارت خود اصرار دارند به اینکه عیسی همان پسر خداست و در گروه ایشان پولس هم فریب خورد و اما من البته بشارت می دهم به آنچه که نوشته ام و آن را باقی می گذارم برای کسانی که از خدای می ترسند تا در روز قیامت از انتقام خداوند خلاصی یافته و رستگار شوند پس تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که در این کتاب زیبا و متین و منطقی علیرغم وقوع تحریفاتی که به آن اشاره نمودیم هرگز ملاحظه ننمودی از اینکه عیسی در شام آخر امر کرد به شاگردان که شراب را بخورند به نیت خون او و نان را تکه کرده بخورند به نیت گوشت او و هرگز از مراسم غسل تعمید که مدعی هستند حضرت یحیی و عیسی مسیح کل یهودیان ارض موعود را در نهر اردن غسل داده اند خبری نیست خصوصا غسل رئیس کاهنان و این فریسیان متعصب که اوصاف هاری و درندگی آنها را ملاحظه نمودید و اینکه مدعی شدند العیاذ بالله، عیسی خدا و پسر خداست و اینکه حضرت مریم نامزدی داشت به نام یوسف نجار و در زمان نامزدی حامله شده است و پس از زایمان یا قبل از آن با این یوسف نجار ازدواج کرده و یوسف نجار او را به اطراف ارض موعود و سپس به مصر برده و آورده و ...، این حضرت مریم دائما حامله بوده است به پسران و دختران و آنها را برای یوسف نجار زائیده و شوهر داده و برای آنها زن گرفته و بعد از نبوت و مبعوث شدن عیسی به همراه تمامی این اقارب جعلی (یعنی عیسی مسیح) اعتقاد یافتند که او العیاذ بالله دیوانه شده و دیوی مرموز در کالبد او رفته و بایستی معالجه شود و یا وقتی اجنه را از تن مصروعان و مریضان خارج می نمود تا شفا یابند همه می

ص: 802

گفتند ای عیسی پسر خدا به ما چکار داری و ...، در این کتاب نسب نامه عیسی مسیح از طریق یوسف نجار به حضرت داود نمی رسد در این کتاب یاوه سرایی های به صلیب کشیده شدن مسیح و سپس تاریک شدن زمین به مدت 9 ساعت و وقوع زمین لرزه و زنده شدن چند هزار مقدسین از مردگان که چند قرن مرده بودند از میان قبرها و نشستن روی قبر به مدت دو روز و سپس با همان شکل و هیئت بعنی با گوشت ریخته و استخوان های پوسیده به سوی اورشلیم رژه رفتن و به مردم ظاهر شدن و ...، خبری نیست، در این کتاب هرگز عیسی مسیح بعد از مصلوب شدن، دائم به انواع و اقسام شاگردان خود اعم از مریم مجدلیه و مریم های دیگر و یا همه شاگردان ظاهر نشده و یا با دو نفر از آنها به مدت دوازده ساعت پیاده روی نکرده و یا با شاگردان خود ماهی و شانه عسل نخورده است، در این کتاب دستور نداده به شاگردان که بروید خلایق را غسل تعمید دهید و خدایی مرا با عنوان پدر و پسر و روح القدس تبلیغ کنید، در ااین کتاب نیامده است نظرات کاتب آن بر علیه پولس به آنگونه که شایسته است زیرا برنابا فقط جسته و گریخته مطالبی را که او و شاگردان پطرس تبلیغ می کردند را شنیده بود و هرگز فکر نمی کرد که آن مطالب شیوع بیشتر یابد، او هرگز فکر نمی کرد روزی پولس بر ضد تمامی تعالیم نه تنها عیسی مسیح بلکه ضد تعالیم تمامی انبیاء الهی قد علم نماید و احکام تورات را در مزبله دان تاریخ بیندازد و تمامی حلال های خدا را حرام و تمامی حرام های خداوند را حلال نماید و ...، او هرگز فکر نمی کرد که تبلیغات حاشیه ای پولس بعد از سال ها توسط شاگردان متعصب او و یاوری شیطان بر جهان مسیحیت حاکم شود و تمامی حقایق دین و شریعت و آموزه

ص: 803

های انبیاء الهی به وادی فراموشی سپرده شود تا اینکه وفق وعده خداوند به حضرت ابراهیم، موعود انبیاء الهی، آخرین و برترین پیامبران مبعوث گردد و شهرت شریعت او به همه عالم منتشر شود و امامان معصوم علیهم السلام و عجل فرجهم جان بر کف به یاری دین خداوند قیام نمایند و جان و خون خود و اهل بیت و شیعیان خود را تقدیم و با نثار خون پاک خود و عزیزان خود، نهال نورس شریعت پسندیده خدا را آبیاری و آن را به درختی تناور و پر حاصل بدل کردند و ساحت مقدس همه پیامبران الهی و از جمله حضرت عیسی مسیح را از لوث تمامی آن تهمت های ناروا که به آنها وارد شده بود پاک نمایند و تا این زمان که دفاع از حریم اسلام و قرآن بر عهده بازوی خداوند و منجی عالم بشریت و صاحب معجزه رجعت و منتظر برای نزول عیسی مسیح برای یاری خود و اذن خداوند برای قیام و برپایی حکومت عدل الهی و ارثیت دادن زمین به صالحین و محرومان و بینوایان جمعیت رب یعنی حزب خداوند یعنی اهل ایمان است تا با ظهور پرجلالت خود به امر خداوند، جهان پر از ظلم و جور و عدوان را که به دوزخ اهل ایمان بدل شده است را به جهان پر از عدل و عدالت خدا مشحون و لبریز ساخته و آن را به بهشت اهل ایمان تبدیل نماید ان شاء الله و تو ای عاقل دانا و خردمند آگاه باش که پیام این کتاب شریف و روحانی علیرغم آن فرازهای تحریف شده که ما به بعضی از آنها اشاره کردیم به ما رسید و از برکات عظیم معنوی آن بهره مند شدیم و برای مظلومیت عیسی مسیح و مادر مقدس و بزرگوار او و دیگر انبیاء الهی اشک ریختیم و روح پست ما از انوار هدایت آن بهره مند شد همان انوار پاک که مانند آن در بعضی از فرازهای همین انجیل های تحریف شده رسمی و صحف

ص: 804

تحریف شده موجود عهد عتیق و جدید نیز موجود است، همان انوار که تمامیت خورشید آن بدون تحریف و بدون تغییر از سوی خالق هستی و مبعوث کننده همه انبیاء بر سینه پاک و مطهر فرزند ابراهیم خلیل الرحمان و وفق وعده او در برکت تمامی امت های جهان، یعنی بر سینه پاک و بی کینه حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عجل فرجهم نازل گردیده، یعنی همان وحی که در قالب احکام و فرایض و معجزه جاوید آن حضرت یعنی قرآن مجید و امامت امامان معصوم، هادی و راهنما برای همه اهل ایمان به سوی رستگاری جاوید است اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم آمین آمین آمین یا رب العالمین.

عبدالله عصام رودسری

دی ماه 1397

ص: 805

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109